بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 118
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
========================================
================================================ =================================================
1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26 و 27 و 28 و 29 و 30 و 31 و 32 و 33 و34 و 35 و 36 و 37 و 38 و 39 و Endings و Extras
==========================================
==== =========================================

Silent Hill 1: Original Memories
#22


کافمن رفت. اما...
اون چیه روی زمین افتاده؟
albums3751-picture54021.jpg

یه کلید که یه آویز عدد 3 داره و به نظر میاد مال یه اقامتگاه مثل هتل باشه.
و یه برگه‌ی رسید مربوط به INDIAN RUNNER با یه عدد نوشته شده با رنگ قرمز که به نظر میاد رمز باشه.
kaufmann%20key.jpg

Receiptindianrunner.jpg
احتمالاً زمانیکه کافمن با هیولا درگیر بوده، از جیبش افتاده و متوجه نشده.
12_10_47_39.jpg
قدم بعدی چیه؟ ببینیم کافمن چه چیزایی برامون جاگذاشته.
یه سر به INDIAN RUNNER بزنیم.
albums3779-picture54449.jpg
اینم از در ورودی اما با یه قفل رمزی بسته شده.
Outsdeir.jpg
Irpuzzle.jpg

رمزی که روی اون رسید دیدیم اینجا به درد خورد.
12_10_50_31.jpg
ببینید روی پیشخوان چی پیدا کردیم.
.August 20. He came by. I handed over the package that the woman left here. Semptember 12. He showed up at Norman's, too
.Don't want to be involved with the likes of them anymore, but...I'm getting creeped out even more than befo
.Thought of leaving town, but I'm afraid what will happen if I do
12_10_51_14.jpg
پس حکمت استفاده از اون گاوصندوق چیه وقتی کلیدش رو دم دست قرار میدی؟
12_10_52_13.jpg
حالا توش چی هست؟
12_10_52_27.jpg
اینا چی هستند؟ انگار سیبل در مورد فروش دارو حق داشت.
12_10_52_30.jpg
مواد لازم برای تهیه خاگینه:
12_10_53_02.jpg
یه مطلب دیگه:
.September 10. Took package. told to sit on it awhile. Don't want to get involved, but can't disobey...He's probably linked to the death of the mayor and others​
12_10_59_50.jpg
لازم نیست مسیر رو دور بزنید. از همون خیابان Weaver هم می‌تونید برید.
640px-Resort_area.jpg
حالا،‌ پیش به سوی متل...
albums3751-picture54022.jpg
 
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
خودمونیم ها توی این عکس:
sh1_screen_44.jpg

هری در تاریکی مطلق قرار داشت!!! تنها وسیله-ش چراغ قوه معروف این سری بود.شماره دوم هم نمونه این صحنه ها رو داشت ولی یه خورده اطرافش بیشتر دیده میشد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوستان دیگه کدوم هیولا مونده که در موردش صحبت کنیم؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به نظر من نهایت گناه سیبل بعد از فهمیدن همدستی پلیس با فرقه ترک نکردن کارش بوده نه بیشتر !
نظر خوبیه.حالا من در این مورد نمیدونم که ایا شهر اونو به طرف خودش فراخوند یا خودش با پای خودش اومد تو شهر؟
بر اساس بازی نه فیلم.
چون اول بازی اگر دقت کرده باشین،سیبل از کنار ماشین هری رد میشه و یه نگاهی بهش میندازه و یه لبخند میزنه.بعدشم سرعتشو زیاد میکنه و دور میشه.
حالا اینجا سوال اینه که چی باعث شده بود که سیبل به سمت شهر بره؟ یا اصلا داشته به طرف شهر میرفته؟ اگر داشته به طرف شهر میرفته،کسی بهش پیام داده بود که بیا یا نه؟
اینا برای من ابهامن.
یه نفر برطرف کنه!!!!
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
دوستان
توجه .............توجه
برای تاپیک X vs. Y برای دو هفته ی دیگه می خوایم دو شخصیت از سری سایلنت هیل رو مقابل هم قرار بدیم ، از نظر شما چه کسانی می تونن مقابل هم قرار بگیرن ؟!(لینک تاپیک در امضای من موجود است)
از همکاری شما قبلا سپاسگزاری می شود
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
داستان واقعی سایلنت هیل

قسمت چهارم
کاملا گیج شده بودم ، این چطور ممکن بود ... من روی کاناپه ی قدیمی با تشک سفتی دراز کشیده بودم . از روی کاناپه که بلند شدم کمرم به شدت درد می کرد. مجبور بودم بایستم و کمی کش و قوس به بدنم بدهم. دستهایم رو روی سرم گذاشتم ، خیلی داغ بود ، من شخصی هستم که زود گرمازده می شه برای همین احساس اضطراب کردم ، فورا روی میزها و پیشخوان رستوران دنبال آب می گشتم ...آخرین باری که یک لیوان آب خنک نوشیده بودم توی همین فروشگاه کنار پمپ بنزین بود. در همین لحظه با صدای در از جا پریدم ، خودم رو برای رو به روی با هر چیز آماده کرده بودم.در همین لحظه زنی با موهای بلوند کوتاه که لباس پلیس به تن داشت داخل شد . زن که متوجه این حالت عجیب من شده بود فورا گفت " حال شما خوبه ؟" من سرم رو به نشانه ی تایید تکان دادم و گفتم " بله فقط یه لیوان آب خنک می خوام "زن پلیس بطری کوچکی را که در دست داشت به من داد . آب رو فورا سر کشیدم. خیلی تشنه بودم . بعد از نوشیدن آب احساس تازگی می کردم . زن روی صندلی رو به روی من نشست ، من بدون معطلی پرسیدم " شما همون خانمی نیستید که توی پمپ بنزین دیدم"زن سرش را تکان داد و پاسخ داد " درسته ... Cybil Bennet هستم و شما ؟"
- Harry Mason ... میشه بپرسم برای چی ما رو تعقیب می کردین ؟

- خب من متوجه شدم که شما به سمت سایلنت هیل می رین خواستم که هشداری بدم...
- هشدار...

- البته دیگه خیلی دیر شده بود و من بعد از دیدن یه نفر توی جاده کنترل موتور سیکلتم رو از دست دادم و ...(سیبل سرش را پایین انداخت و سپس ادامه داد ) یعنی متوجه اتفاقات عجیبی که اینجا افتاده نشدی ؟

سرم رو به نشانه ی تایید تکان داد و فورا پاسخ داد"همون موجودات؟! " به اطراف نگاهی کردم و ادامه دادم" این شهر به نظر متروکه س ، چه اتفاقی افتاده ؟"سیبل با ناامیدی سرش را تکان داد و گفت " خودم هم نمی دونم ، بیا این اسلحه رو بگیر...می تونه کمکت کنه..." کلت کمری که سیبل از کمربندش بیرون آورده بود را گرفتم و تشکر کرد.

سپس سیبل بلند شد و در حالیکه از رستوران خارج می شد گفت " من باید به اداره ی پلیس برم شاید اونجا بتونم کسایی رو برای کمک پیدا کنم..."
سیبل این را گفت و قبل از اینکه من چیزی بگم از رستوران خارج شد. عجیب بود اون حتی از من نپرسید که اینجا چیکار دارم.

به هر حال ، حالا که به اسلجه هم مجهز بودم می تونستم راحتتر دنبال شریل بگردم ، باید هر چه زودتر پیداش می کردم ، خدا می دونه چقدر ترسیده!!
کلت رو در دستم گرفتم و رادیو را در جیب کتم گذاشتم و از رستوران خارج شد. هنوز چند قدمی از رستوران دور نشده بودم که متوجه صدای نفس سنگینی شدم .

مه سنگین همچنان همه ی فضای شهر رو گرفته بود. برگشتم همان موجودی که شب پیش با آن مواجه شده بودم درست پشت سرم ایستاده بود و به سمتم می آمد. این بار نترسیدم چون اسلحه داشتم . دو بار به سرش شلیک کردم و آن هیولا با صدای وحشتناکی روی زمین افتاد. از کنارش گذشتم حالا که نقشه ی شهر را داشتم می توانستم محل خودم را مشخص کنم . نمی دونم چطور اما احساسی بهم می گفت که باید به آپارتمان
wood side
برم شاید بتونم شریل رو اونجا پیدا کنم .


---------- نوشته در 01:49 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:38 PM ارسال شده بود ----------

ادامه ی قسمت چهارم

به سمت خیابان Katzبه راه افتادم و قبل از آنکه متوجه شوم خودم رو جلوی آپارتمان wood side پیدا کردم. چند تایی از همان موجودات جلوی ورودی آپارتمان ایستاده بودند با دیدن من –البته آنها چشم نداشتند اما گویی احساس قوی داشتند- به طرفم حرکت کردند. من تصمیم گرفتم که هر چه سریعتر از میان آنها خودم رو به آپارتمان برسونم، چون مبارزه با اونها رو عقلانی نمی دونستم. فورا در ورودی را فشار دادم و داخل شدم. حالا در حیاط آپارتمان بودم رو به روم چندین درشیشه ای قرار داشت. جلو رفتم و دسته کلید را از جیبم در آوردم و به وسیله ی آنداخل شدم.

پایان قسمت چهارم

---------- نوشته در 01:57 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:49 PM ارسال شده بود ----------

رفتن به آپارتمان Wood Side مساوی با مواجهه شدن من با بزرگترین کابوسهای زندگیم بود !
 

Leon.Fox

کاربر سایت
Oct 31, 2011
2,044
نام
Leon
خودتون رو برای کوچه های سرد و تاریک و رویارویی با گناه هاتون اماده کنید.....
نمیدونم چرا احساس می کنم با Downpour میشه به شدت ارتباط برقرار کرد...
حسی که نمیشه هیچوقت ازش فرار کنی و همیشه و تو بدترین شرایطت به سراغت میاد...
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
این چیزی که میگم بیشتر یاد آوری هست توی lm به این نکته اشاره میشه که سیبل از موضوع بازار مواد خبر داشته و به علت همکاری بالاسری هاش با سران فرقه و عدم تواناییش در مورد انجام کاری در این مورد دچار نوعی عذاب وجدان و struggle with in میشه و دلیل اصلی کشیده شدن به درون این دنیا هم همین ذهن درگیر و نا آرامش هست ! من نمیتونم به راحتی این موضوع رو بپذیرم که سیبل باج بگیر بوده باشه چون توی طول بازی شخصیت دیگه ای از خودش به جا میگذاره و اگر هم اینطور بود فکر نمیکنم به راحتی میتونست از شر این دنیا و اون موجودی که به درونش نفوذ کرده بود خلاص بشه !
به نظر من نهایت گناه سیبل بعد از فهمیدن همدستی پلیس با فرقه ترک نکردن کارش بوده نه بیشتر !
پاینده باشید !
(ساده ترین چیزی که به ذهنم رسید)، اشکان عزیز شما فیلم درباره الی رو احتمالاً دیدید؟! مضمون فیلم چی بود؟ خوب بالطبع نمیشه از روی ظاهر افراد قضاوت کرد، هیچ دلیلی برای رد این ادعا وجود نداره، قضاوت راجع به این موضوع رو به مخاطب واگذار کردند. ولی خوب این فقط یک نظریه بود ولی سرنوشت سبیل منطق قانع کننده‌ای باید داشته باشه.

دوستان دیگه کدوم هیولا مونده که در موردش صحبت کنیم؟
به امید خدا معرفی میشه.

نظر خوبیه.حالا من در این مورد نمیدونم که ایا شهر اونو به طرف خودش فراخوند یا خودش با پای خودش اومد تو شهر؟
بر اساس بازی نه فیلم.
چون اول بازی اگر دقت کرده باشین،سیبل از کنار ماشین هری رد میشه و یه نگاهی بهش میندازه و یه لبخند میزنه.بعدشم سرعتشو زیاد میکنه و دور میشه.
حالا اینجا سوال اینه که چی باعث شده بود که سیبل به سمت شهر بره؟ یا اصلا داشته به طرف شهر میرفته؟ اگر داشته به طرف شهر میرفته،کسی بهش پیام داده بود که بیا یا نه؟
اینا برای من ابهامن.
یه نفر برطرف کنه!!!!
خوب اینجا بحث فراخوانی پیش میاد، سبیل مهمان دنیای ذهنی آلسا بود و اما دلیل: در مورد دلایل احتمالی حضور سبیل در شهر صحبت شد.
یک نظریه وجود داره که سبیل در مسیر اشتباهی قرار گرفته بود، در واقع جایی که می بایست نباشه، بود! سبیل به طور اتفاقی در این مسیر قرار گرفت و به این سرنوشت دچار شد(شاید مثل هنری در نسخه چهارم!!)
نقض این نظریه: با توجه به توصیفات سبیل از دنیای سایلنت هیل متوجه میشیم که این شخصیت چندان بی مورد هم پا به دنیای ذهنی آلسا نگذاشته بود! سبیل شهر رو ماتم زده و مرموز و ناامن می‌دید! سرنوشت سبیل هم یکی از دلایل نقض این نظریه هست.
نظریه دیگه اینه که سبیل دچار لغزش و اشتباه شده: در طی برسی پرونده مواد مخدر، سبیل به نتایجی رسیده، یا این نتایج رو بر اساس وعده‌های گول زننده گزارش نکرده، و یا اینکه کاری از دستش بر نمی‌آمده و عذاب وجدان ناشی از این اتفاق باعث شده سبیل هم یک قربانی محسوب بشه.
 

Leon.Fox

کاربر سایت
Oct 31, 2011
2,044
نام
Leon
یه نفر به من بگه آیا سیبل توسط هری کشته شد ؟!!!

تا اونجایی که حافظه ام یاری میکنه,آره!!:-b
البته میشد نجاتش داد....
یه ماده ای سرخ رنگ بود که تو بیمارستان پیداش میکنی و موقعی که باهاش روبرو میشی و اون رو USE کنی... می تونی از حالت تسخیر شدش بیرون بیاریش و نجاتش بدی...

---------- نوشته در 07:10 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:08 PM ارسال شده بود ----------

یک نظریه وجود داره که سبیل در مسیر اشتباهی قرار گرفته بود، در واقع جایی که می بایست نباشه، بود! سبیل به طور اتفاقی در این مسیر قرار گرفت و به این سرنوشت دچار شد(شاید مثل هنری در نسخه چهارم!!)
چیزی که من یادمه این بود که Cyble میگفت که توی این شهر کسی پاسخ پیام ها رو نمیداد و اومده بود یه سر و گوشی آب بده...
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
یه نفر به من بگه آیا سیبل توسط هری کشته شد ؟!!!
البته میشد نجاتش داد....
یه ماده ای سرخ رنگ بود که تو بیمارستان پیداش میکنی و موقعی که باهاش روبرو میشی و اون رو USE کنی... می تونی از حالت تسخیر شدش بیرون بیاریش و نجاتش بدی...
در تکمیل فرمایشات لیان عزیز عرض کنم که هری به واسطه Aglophatis(که تو Motel - بیمارستان پیدا میکنه) میتونه از مرگ سبیل جلوگیری کنه.

چیزی که من یادمه این بود که Cyble میگفت که توی این شهر کسی پاسخ پیام ها رو نمیداد و اومده بود یه سر و گوشی آب بده...
بالاخره هر کاراکتر، بهانه‌ای برای ورود به شهر داشت. در صورتی که به جای سبیل میتونست فرد دیگه‌ای این مأموریت رو انجام بده!
 

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
(ساده ترین چیزی که به ذهنم رسید)، اشکان عزیز شما فیلم درباره الی رو احتمالاً دیدید؟! مضمون فیلم چی بود؟ خوب بالطبع نمیشه از روی ظاهر افراد قضاوت کرد، هیچ دلیلی برای رد این ادعا وجود نداره، قضاوت راجع به این موضوع رو به مخاطب واگذار کردند. ولی خوب این فقط یک نظریه بود ولی سرنوشت سبیل منطق قانع کننده‌ای باید داشته باشه.
*مسئله اینه که تو شهر دیگه بحث ظاهر مطرح نیست ، همون مثالی هم که زدی قرار گرفتن افراد تو شرایط بحرانی میتونه نشون بده که واقعا کی هستند و به قول معروف چند مرده حلاجند ، شرایطی که سیبل توش قرار گرفته بود اصلا شرایطی نبود که بتونه حفظ ظاهر بکنه ! دقیقا نمود شرایط بحرانی توی شهر هست ولی واکنش هایی که از سیبل دیده میشه واقعا مسئولانه و به دور از خود خواهی هست و نشون میده که در حقیقت هم نسبت به دیگران بی تفاوت نیست و این موضوع مانع میشه که بتونه با دیلر های دارو* تبانی کنه و بی تفاوت از سرنوشتی که برای استفاده کننده های رقم میزنه راحت زندگی کنه گفتم توی lm اشاره میشه که سیبل به خاطر عدم توانایی انجام کاری بر علیه این بازار دچار عذاب هست ! میگم درک این که سیبلی که اینقدر به هری و دخترش *توجه نشون میده و حتی تا پای مرگ هم میره اونقدر خودخواه باشه که پول رو با جان آدم ها معامله کنه برای من به شخصه دشواره!
پاینده باشید !
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
خوب اینجا بحث فراخوانی پیش میاد، سبیل مهمان دنیای ذهنی آلسا بود و اما دلیل: در مورد دلایل احتمالی حضور سبیل در شهر صحبت شد.
یک نظریه وجود داره که سبیل در مسیر اشتباهی قرار گرفته بود، در واقع جایی که می بایست نباشه، بود! سبیل به طور اتفاقی در این مسیر قرار گرفت و به این سرنوشت دچار شد(شاید مثل هنری در نسخه چهارم!!)
نقض این نظریه: با توجه به توصیفات سبیل از دنیای سایلنت هیل متوجه میشیم که این شخصیت چندان بی مورد هم پا به دنیای ذهنی آلسا نگذاشته بود! سبیل شهر رو ماتم زده و مرموز و ناامن می‌دید! سرنوشت سبیل هم یکی از دلایل نقض این نظریه هست.
نظریه دیگه اینه که سبیل دچار لغزش و اشتباه شده: در طی برسی پرونده مواد مخدر، سبیل به نتایجی رسیده، یا این نتایج رو بر اساس وعده‌های گول زننده گزارش نکرده، و یا اینکه کاری از دستش بر نمی‌آمده و عذاب وجدان ناشی از این اتفاق باعث شده سبیل هم یک قربانی محسوب بشه.
یه نظریه بی‌ربط. چقدر موافقید با این نظریه که آلسا زندگی سیبل رو به هری می‌بخشه؟
اگه پایان Good+ رو بگیرید، در شروع بعدی جای همسر هری با سیبل عوض میشه. شاید نقش سیبل تو داستان اینه. شاید اون مادری که هدر ازش یاد می‌کنه همین سیبل باشه که انصافاً به همسر متوفی هری شبیه هم هست.
=====================================================================================
 

Zack_Fair

کاربر سایت
Mar 16, 2010
1,745
كمتر از يك ماه به تاريخ عرضه Silent Hill: Downpour باقی مونده...
دعا كنيد قبل از تاريخ عرضه ـش ليك شه و به نزديكای عيد نخوره كه هم فروشگاه ها بسته اس و هم ما نمی تونيم بازی كنيم:D
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
داستان واقعی سایلنت هیل

قسمت پنجم : آپارتمان WoodSide
حدس می زدم که هر لحظه دارم به شریل نزدیک تر می شم. یادم اومد که دو شب پیش شریل در مورد مکانی پشت ساختمان wood side صحبت می کرد . نوعی پارکی تفریحی...الان که درست فکر می کنم اسمش Rosewaterبود. شریل گفت اونجا رو خیلی دوست داره ...فکر می کردم که شاید به اونجا رفته باشه. روی نقشه رو که نگاه کردم مکان پارک rosewater درست پشت ساختمان wood side بود.

لابی آپارتمان واقعا تاریک بود. برای همین چراغ قوه م رو روشن کردم . روی تابلوی سبز رنگ کنار راه پله نقشه ای از آپارتمان بود. آن را برداشتم . آپارتمان 3 طبقه ای بود. بیشتر که نگاه کردم یک نفر دور اتاق 101 روی نقشه با خودکار قرمز خط کشیده بود. اتاق 101 در طبقه ی اول بود. با خودم فکر کردم بهتر که اول به این اتاق برم شاید اونجا چیزی پیدا کردم. پس لابی آپارتمان در طبقه ی اول رو ادامه دادم تا به راهرویی رسیدم ، راهرو رو تا آخر رفتم و بالاخره به در انتهای راهرو در قهوه ای رنگی را دیدم که پشت آن راه پله بود.

از پله بالا رفتم و به طبقه ی اول رسیدم. در راهروی طبقه ی اول یکی از همان موجوداتی که دیشب به من حمله کرد بود. اسلحه م را در آوردم و 4 بار به سر و سینه ی جانور شلیک کردم. به آهستگی از کنارش گذشتم و راهرو را ادامه دادم از کنار اتاقهای 100 تا 106 گذشتم ، یقین داشتم که اتاق 101 در همین طبقه و در انتهای راهرو است.
بالاخره به آخر راهرو رسیدم . در بزرگ مشکی رنگی که پلاک101 روی آن بود به چشم می خورد. دستگیره ی در را چرخاندم و با احتیاط آن را باز کردم.

کلتم را در آوردم و به دقت اطراف اتاق رو بررسی کردم. اتاق کاملا امن بود پس داخل شدم. اتاق کوچکی بود ، درست در مقابل در ورودی یک دراور بود که روی آن برگه ی کاغذی قرار داشت. برگه را برداشتم و نوشته را خواندم
"
برای کسی که دوستش دارم

من کلیدهای مربوط به خروج اضطراری آپارتمان رو توی گاوصندوق اتاق دیگه ای جا گذاشته بودم. هم اتاقیم گفت که ممکنه تو بیای و اونا رو ازم بگیری. فکر کردم که اونا رو توی گاوصندوق بذارم چون می دونستم تو این نامه رو نمی خونی. گاو صندوق رمزی داره که فقط من و تو اونو می دونیم . خوش باشی ، با احترام فراوان : Stephen(استفن)"

نوشته را برداشتم و فورا به سمت گاوصندوق کوچکی رفتم که گوشه ی اتاق کنار تخت خواب بود. استفن حق داشت ، نوعی پازل روی در گاوصندوق بود .

انصافا داستان داره جو تاریک و شبیه به بازی می گیره ، من که وقتی ترجمه می کنم حسابی تو جوم ، امیدوارم شما هم تو جوش قرار بگیرید
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر