بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
من اينقدر تو رو دوست دارم كه نگو!!!
هميشه حرف دل منو ميزني!!!
حرف دل همه‌ی PCبازهاست.
عزیزان مثله اینکه اون گفتگو توی راهروی آخر رو فراموش کردن (من هیچ وقت یادم نمیره و همیشه دلم واسه جیمز میسوزه)! بله جیمز موقعی که مری مریض بوده واسش گل میاره و مری جون هم جیمز رو میشوره میزاره تو آفتاب!
اتفاقاً اون گفتگو نشون میده جیمز تو روزگاری که شریکش به حضور فیزیکی و معنویش نیاز داره، به جای بودن در کنارش جیم میشه و بعد از یک مدت میره پیشش و براش گل میبره که همه‌چیز رو با یه دسته‌گل ماستمالی کنه. اگه یادت باشه مری فریاد می‌زنه گل به چه درد من می‌خوره. لحن جیمز مثل آدم‌های هست که به عیادت یه فامیل نه چندان نزدیک رفتن.
همون طور که گفتم عصمت فقط یک اصطلاحی بود که من به کار بردم و گرنه لورا معصوم نیست، شما هم بیشتر از موضوع رو گسترده نکن.
ببینید، روایت داستان سایلنت هیل بسیار مبهم هست و طوری هست که هر شخصی میتونه برداشت خودش رو از داستان داشته باشه، نظر شما رو رد نمیکنم، ولی به هر حال نمیتونید بی گناهی جیمز رو یزر سؤال ببرید، چون داستان این رو به ما نشون میده، برداشت شما هم یک جالبه ولی فقط نظر شخصی شماست.
علی‌جان من قصد بدی ندارم. ما با هم تو پروفایل مکاتبه داشتیم و تا حدودی همدیگه رو می‌شناسیم. فقط لطفاً امضات رو عوض نکن که خیلی قشنگه.
اما در جمله دوم دقیقاً به همون‌جایی رسیدی که من می‌خواستم بگم. منم عرض کردم کلاً توی این بازی آدم سفید نداریم و تمام آدمها خاکستری هستند. حتی معتقدم آدم کاملاً سیاه هم نداریم. جیمز گناه‌کاره و من این رو قبول دارم. ولی حتی مری هم خیلی بی‌تقصیر نیست. در آخر به احترام درخواست شما این بحث گناه و عصمت رو خاتمه میدم. ولی با اجازه‌ت بحث مقصر بودن یا نبودن شخصیت‌های بازی رو نه چون دلیل پیدایش اونها همینه. :)
شما خودت رو جای لورا بگذار، یک کودک کم سن و سال که از فردی به هر دلیلی تنفر داشته باشه
احسنت. یه خاطره واقعی:
یادمه کلاس 11-10 سالم بود تو کوچه با برادرم کنار باجه تلفن عمومی نشسته بودیم. شیشه باجه شکسته بود. همسایه روبرویی که حدود 60 سالش بود اومد فرت زد تو گوش من. تا باقی اومدن و شلوغ شد من پریدم با مشت زدم تو چشمش. بماند که چه هیاهویی شد. نزدیک بود کور بشه. بعداً گفت که فکر کرده بود من شیشه رو شکستم و از پدر مادرم عذرخواهی کرد اما من کینه عجیبی ازش به دل گرفتم. 6ماه بعد سکته کرد مرد و من رسماً تو کوچه می‌رقصیدم. هنوزم که هنوزه آرزوی گوربه‌گور شدنش رو دارم.
نظرت درباره‌ی این خاطره چیه؟
چون از تکنولوژی 3D استفاده میکنه بله ولی مطمئن باشید تا موقع عرضه بازی این مشکل کنسول XBOX حل شده.
مطمئنی؟ بازیش قرار نبود 3D باشه.
سایلنت هیل هم غلط کرده که جیمز رو فراخونده.
فعلاً که فراخوند و جیمز هم اجابت کرد. :d
 

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,299
نام
shahab
جیمز را فعلا بزار کنار:d واقعا بازی dp تخیر خورده. اگه کسی اطلاعات کاملی داره حتما بگه چون اگه درست باشه میرم konami را می ترکونم. )x
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
بچه ها تاپیک داره با سرعت برق و باد جلو میره و هر کی می خواد پست بده باید یه پست درست و حسابی از همه بده ها :d
اوکی من اول از آقای Arth@s شروع می کنم :
ای ول جدی جای جیمز بودی ؟!!! یعنی زنت یا دوست دخترت یا نامزدت رو کشتی ؟!!!!! :)) بابا تو دیگه کی هستی >:) از من دویل تری نه ؟!!
اتفاقا می دونی چیه من هم با تو شدیدا موافقم یعنی اینکه مثلا بقیه می گن جیمز گناهکاره من قبول ندارم ، به نظرم جیمز یه آدمه عاشقه ، چون عاشق زنش بود دوست نداشت اونو تو حاله مریض احوالی ببینه ، برای همین کشتش دیگه !
اما نظره شخصی من از شخصیت جیمز : بیاین یه مرده متعهد رو تصور کنیم که حدودا 30 سال سن داره و 10 ساله که ازدواج کرده و شدیدا هم عاشقه همسرشه ، به دلایلی نتونسته بچه دار بشه اما باز هم همسرش رو بیشتر از هر چیزی دوست داره ، یه روز متوجه سرفه های سخت همسرش میشه و به پزشک مراجعه می کنه ، دکتر بهش می گه همسر شما به یه بیماری لاعلاج مبتلا ست ما سعی می کنیم که راهی برای بهبودش پیدا کنیم اما زیاد امیدی نیست ، مرد خیلی ناراحت میشه ، اما این مسئله رو پیش خودش نگه میداره به زنش هم هیچی نمیگه ، زن حالش هر روز بدتر میشه و خودش متوجه میشه که مسئله از یه سرماخوردگی کوچیک فراتره ، بنابراین یه روز تصمیم میگیره خودش پیش دکتر بره و علت رو بپرسه ، دکتر بهش می گه شما 6 ماه الی 3 سال زنده می مونید ، زن غمگین خونه برمیگرده اما چون اون هم عاشقه شوهرش بوده بهش چیزی نمی گه ، مرد پس از گذشت روزها متوجه تغییر چهره زیبای همسرش و همچنین اخلاق اون میشه ، یه شب که از سره کار برمیگرده از بس اعصابش خورد بوده میره بار یکی از دوستاش ، و مشکلش رو بازگو می کنه ، دوست مرد که آدم خوشگذرانی بوده رو می کنه بهش و می گه : تو هنوز خیلی جوونی ترکش کن و زندگی جدیدی رو شروع کن الان برات کلی کیس مناسب هست ، تو می تونی دوباره ازدواج کنی و یه زندگی جدید رو شروع کنی . مرد قبول نمی کنه و از بار خارج میشه ولی تو راه که می رفته خونه به حرفای دوستش فکر می کنه ، وقتی به خونه می رسه و با بدخلقی همسرش رو به رو میشه سرش داد می کشه و به اتاقش میره تا استراحت کنه ، زن هم از این وضعیت ناراحته ( می دونه که نمی تونه خواسته های شوهرش رو برآورده کنه ) برای همین هر روز رفتارش با شوهرش بدتر میشه . مرد تردید داره ، اونقدر زنش رو دوست داره که نمی تونه ترکش کنه از طرفی نمی خواد اونو مریض و روی تخت بیمارستان ببینه برای همین یه روز یه تصمیم خطر ناک می گیره ، دلایل خودش رو هم داره ، اون می دونه که عاشقه همسرشه و نمی خواد تنهاش بزاره !!!!

خب حالا در جواب دائی مسعود:
دائی جدی از مرگ یه نفر خوشحال شدی ؟!!! :-o بابا شما چه آدمای بدجنسی هستین ؟ باور کن این از بدجنسی کودکانه هم جلو زده !!!
راستی من نفمیدم تو مشت زدی تو صورت پیرمرده ؟!!!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
========================================
================================================ =================================================
1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26 و 27 و 28 و 29 و 30 و 31 و 32 و 33 و34 و 35 و 36 و 37 و 38 و 39 و Endings و Extras
==========================================
==== =========================================

Silent Hill 1: Original Memories
#10

کلید چهارمِ آسانسر، ما رو به ناحیه‌ی کابوس‌وار بیمارستان رسوند.
sh1_screen_30.jpg

اما این‌بار، اون کوچولوهای نامرئی، خیلی بی‌آزار نیستند.
Stalker.jpg
من که یادم نمیاد وقت دکتر گرفته باشم. اون هم تو همچین بیمارستانی.
تو چی هری؟
Puppetdr.jpg
معمولاً سعی می‌کنم دکترها رو دوست داشته باشم اما این یکی اصلاً دوست‌داشتنی نیست.
sh1_screen_32.jpg
در عوض،
نمیدونم چرا
این پرستارها رو خیلی دوست داشتم.
640px-PuppetNurse1.jpg

هرچند مجبور بودیم که ..
Harrynowherenurse.jpg

بیمارستانی با اتاق‌هایی که یا درشون باز نمی‌شد یا توشون کسی نبود.
sh1_screen_31.jpg

اگر هم کسی بود، هیولا بود.
از نگاه هری، و تضاد رنگ موجود، می‌فهمیم که ما به اون شیئ چهارگوش احتیاج داریم. اما چجوری، این هیولای خون‌آشام مسیر رو بسته.
640px-Bloodsucker.jpg

یک کیسه خون تر و تازه اون هم در یک بیمارستان متروک.
8_16_09_57.jpg

هیولای خون‌آشام بی‌آزار. کیسه خون رو بنداز جلوش اون سرش گرم میشه و ...

8_16_18_37.jpg
...ما هم به هدف‌مون می‌رسیم.
اون شیئ
یکی از چهار لوح‌ای که برای حل معمای عبور از مرکز پرستاران طبقه‌ی دوم بیمارستان نیاز داریم.
به ترتیب از راست به چپ:
Cat-Turtle-Queen-Hatter

plate%20of%20'hatter'.jpg
-
plate%20of%20'queen'.jpg
-
plate%20of%20'turtle'.jpg
-
plate%20of%20'cat'.jpg

640px-Hospitalsh1.jpg

نه ما اهل دود و دم هستیم نه هری، اما بر اساس قانون طلایی سایلنت هیل، این رو هم بر میداریم.
خدا میدونه کجا رو باید به آتش بکشیم.
8_16_16_47.jpg

به مواد لازم جهت ساخت سایلنت هیل، یک عدد چکش هم اضافه بفرمایید.

8_16_32_17.jpg
این هم معمای جالبی بود. معمای الواح رنگی.
حل این معما در اتاق پرستاران کلید عبور ماست.

8_16_36_32.jpg
اگه هنوز اشاره‌های خون‌آلود سری براتون عادی نشده، مشکل خودتونه
ابرها بر فراز تپه
آسمان در یک روز آفتابی
نارنگی‌هایی که تلخ هستند
شبدر چهارپر خوش‌اقبال
بنفشه‌ها در باغ
قاصدک‌ها در امتداد یک خط
ناچار از خواب
جریان سیال از بند دست بریده​
.Clouds flowing over a hill
.Sky on a sunny day
.Tangerines that are bitter
.Lucky four-leaf-clover
.Violets in the garden
.Dandelions along a path
.Unavoidable sleep time
.Liquid flowing from a slashed wrist
8_16_34_10.jpg

کلید حل معما
latest
براتون این سوال پیش نیومده که چرا در طول تمام شماره‌های بازی،‌ فقط یک دکتر رو می‌کشیم و در ادامه، این پرستاران هستند که قربانی می‌شوند؟
در حالیکه معمولاً پرستاران،‌بسیار بسیار مهربان‌تر از دکترها هستند.

8_16_40_07.jpg
الکل طبی!
فکر بد نکنید. در دنیای هری، فروش الکل سفید مشکلی نداره چون برعکسِ اینجا! کاربرد واقعیه خودش رو داره.
;)
8_16_41_28.jpg

پـــَ نه پــــَ

8_16_44_14.jpg
انصافاً این بار پَه نَه پَه نداشت.
این بار واقعاً سوال رو خود هری پرسیده.
حق هم داشته. شما که قرار نبود برای جابجایی کمد به این سنگینی اینجوری زور بزنید.
8_16_44_19.jpg

به نظر میاد یه راه اون زیر باشه اما امان از دست این گیاهان هرز

8_16_45_31.jpg

8_16_45_33.jpg
همیشه قبل از اینکه دلسرد و نا امید بشید مطمئن بشید که کوله‌پشتی‌تون رو خوب گشتید.
خب ما چی داریم
فندک که خوب مشتعل می‌کنه و الکل که خوب مشتعل میشه.
lighter.jpg
+
disinfecting%20alcohol.jpg

8_16_45_47.jpg
نتیجه
8_16_45_58.jpg

راه باز شد. ظاهراً این باید راه ورود به یک زیرزمین باشه. اون هم نه یک زیرزمین خاص چون اینطوری مخفیش کرده بودند.
باید پریدن توی گودال رو هم به نمادها و عناصر اصلی بازی اضافه کنیم.

8_16_46_10.jpg
یه نوار ویدیو میتونه چه کاربردی داشته باشه؟ شاید نسل جدید حتی ندونه این نوارها و حتی ویدیو VHS چی بوده.
اونها وقتی چشم باز کردند دور و برشون فقط دنیایی دیجیتالیِ آکنده از CD و DVD رو دیدند.
مهم نیست. برش میداریم بعداً سر فرصت می‌بینیمش.
8_16_49_17.jpg

این اتاق رو به یاد داشته باشید.
AlessasRoom.jpg

مثل اینکه کسی اینجا بوده، اما چه کسی؟

8_16_50_06.jpg
آلسا
8_16_50_13.jpg
اینجا نقطه‌ی شروع آشنایی ما با آلسا بود. اما یه نکته
موهای آلسا چشم راست اون رو تقریباً پوشونده طوری که فقط چشم چپش معلومه. این به چه معنی می‌تونه باشه؟
 
آخرین ویرایش:

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
=))=))
امان از این سوالایی که تو سایلنت هیل می پرسه :
1-do u want to push this cabinet?
2- do u want to take this key?
3- do u want to open this ?
4- do u want to exit?
پَ نَ پَ:))
 

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,299
نام
shahab
من جات بودم به یه کی پول میدادم پیرمرده رو بزن چون خودم احل زدن نیستم :d ودر باره ی جیمز به نظر من هم او زنش را دوست داشته ولی بخاطر رفتار های همسرش جیمز روز به روز از همسرش دور تر می شده. ویک روز که دیگه جمیز خسته شده بوده از این ماجرا یک تصمیم اشتباه می گیره وبعد از ان هم پشیمان میشود . و بعد از مدتی عذاب وژ دان می گیرد. تا این که نامه ی اسرار امیز می اید و جیمز برای فرار از عذاب وژدان به دنبال فرستنده میرود. جیمز هم بیکار و علاف بوده که به دنبال نامه رفته ها:d
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر