بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    37

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,607
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 162
آخرین ویرایش:
جای Lakeview hotel از SH2 خالیه
لااقل یه گزینه سایر میزاشتین!!!!!!!!!! الان این Lakeview hotel کجاست؟! :|
عارضم به خدمتتون که حدود یه ماه نظرخواهی داشتیم که چه گزینه هائی باشن یا نباشن ، حتی یه بار لیست گذاشته شد و بچه ها گفتن فاضلاب و عمارت جن زده اضافه شد ، قاعدتاً وقتی تو یه ماه کسی اسمی از هتل نبرده آدم توقع نداره اینقدر علاقه‌مند داشته باشه که تو دو روز دو نفر از نبودن هتل توی گزینه ها گله کنن !
بحث سرگرمیش به کنار انگیزه از نظرسنجی این بوده که آخر هر نظرسنجی بشه یه نتیجه گیری کرد ، گذاشتن گزینه سایر موراد یا هیچکدام یا همه‌شون باهم ، باعث پراکندگی نتیجه میشه !
 
عارضم به خدمتتون که حدود یه ماه نظرخواهی داشتیم که چه گزینه هائی باشن یا نباشن ، حتی یه بار لیست گذاشته شد و بچه ها گفتن فاضلاب و عمارت جن زده اضافه شد ، قاعدتاً وقتی تو یه ماه کسی اسمی از هتل نبرده آدم توقع نداره اینقدر علاقه‌مند داشته باشه که تو دو روز دو نفر از نبودن هتل توی گزینه ها گله کنن !
بحث سرگرمیش به کنار انگیزه از نظرسنجی این بوده که آخر هر نظرسنجی بشه یه نتیجه گیری کرد ، گذاشتن گزینه سایر موراد یا هیچکدام یا همه‌شون باهم ، باعث پراکندگی نتیجه میشه !
الان 2 تا نتیجه میشه گرفت: 1- بچه های تاپیک یا پرو نیستن یا سایلنت هیل 2 رو بازی نکردن! (که عمرا، بعید میدونم بعد اون بحث مفصلی که من داشتم کسی ترغیب به بازیه SH2 نشده باشه :d ) 2- با کمال احترام، ولی نظرسنجی کاملا رده!
این نظرسنجی نه بالانس نه حرفه ای!
خب همین این بزرگترین اشتباهه دیگه! یه بار قبل نظرسنجی شما نظرسنجی میکنید یه بار بعدش؟ :| تیتر: مخوفترین لوکیشن بازی، خب اوکی، گزینه ها: 3 تا لوکیشن مهم هر شماره. تموم شد رفت. بعدشم حالا SH 4 بدرک! چرا از بقیه 3تا لوکیشن، از SH 2 فوق العاده ترین شماره بازی 2تا؟ :|
ینی انقدر سطح کیفیت این تاپیک اوومده پایین؟ سایلنتلیزه شدید فک کنم :d
یاده صفحات 2 سال پیش این تاپیک بخیر، چه بحثای سطح بالایی داشتیم چه یوزرایی داشتیم... :(
 
سلام
با تاخیر مبارکه نظر سنجی عوض شد.
منم که معلومه دیگه! به Midwich Elementary School رای دادم. هیوقت تو این مدرسه آرامش نداشتم!:|
ایشالا همتون برید سایلنت هیل یه ارتش پیرامید هد دنبالتون کنه!!!
ایشالاه!:d
 
یاده صفحات 2 سال پیش این تاپیک بخیر، چه بحثای سطح بالایی داشتیم چه یوزرایی داشتیم... :(
آخه سوراخ سنبه های بازیها به قدری گشته شده که دیگه هیچ موضوعی برای بحث نمونده، الان فروم های اجنبی هم همین وضعه:دی
بازیهای جدیدتر سری هم که همگی نجسن کسی دست نمیزنه بهشون:دی
 
الان 2 تا نتیجه میشه گرفت: 1- بچه های تاپیک یا پرو نیستن یا سایلنت هیل 2 رو بازی نکردن! (که عمرا، بعید میدونم بعد اون بحث مفصلی که من داشتم کسی ترغیب به بازیه SH2 نشده باشه :d ) 2- با کمال احترام، ولی نظرسنجی کاملا رده!
این نظرسنجی نه بالانس نه حرفه ای!
خب همین این بزرگترین اشتباهه دیگه! یه بار قبل نظرسنجی شما نظرسنجی میکنید یه بار بعدش؟ :| تیتر: مخوفترین لوکیشن بازی، خب اوکی، گزینه ها: 3 تا لوکیشن مهم هر شماره. تموم شد رفت. بعدشم حالا SH 4 بدرک! چرا از بقیه 3تا لوکیشن، از SH 2 فوق العاده ترین شماره بازی 2تا؟ :|
ینی انقدر سطح کیفیت این تاپیک اوومده پایین؟ سایلنتلیزه شدید فک کنم :d
یاده صفحات 2 سال پیش این تاپیک بخیر، چه بحثای سطح بالایی داشتیم چه یوزرایی داشتیم... :(
البته یه نتیجه دیگه هم میشه گرفت و اون هم اینکه بحث ترس بحث سلیقه‌ست و نمیشه المان مشخص کرد و گفت الّا و للا شما باید از این بترسی و از اون نترسی !
قرار شد هر کدوم از بچه ها چهارتا از جاهائی که بیشتر توش ترسیدن رو بگن و موقع نظرسنجی ترسناکترینش رو انتخاب بکنن که همین کار هم صورت گرفت !
انتخاب سه لوکیشن از هر قسمت توی انبوه لوکیشنهای موجود کار ساده ای نیست و ممکن بود انتخاب یه فرد باعث ناراحتی بچه های فعال تاپیک بشه گویی که قبلاً دلخوری داشتیم از این بابت . به همین خاطر از نظر خود بچه ها استفاده شد ! اگر به من بود شاید از یک و دو دو برابر سه و چهار میذاشتم ولی خب ...

اینجا نه ادعای پرو و حرفه‌ای بودن نه احساس بالا بودن سطح کیفی داریم ، با تمام احترام به بچه‌هائی که قبلاً فروم بودن و الآن نیستن ، یا هستن و کلاس کاریشون تغییر کرده ، یا سالی یه بار ما رو مستفیض فرمایشاتشون میکنن این تاپیک با وجود یا بدون وجود اونها به کار خودش ادامه میده بحثها هم شاید شدت قبل نداشته باشه ولی قوتش رو حفظ کرده هنوز هم از بچه های قدیم تاپیک بهترینهاشون که مسعود و امیر باشن حضور دارن و افراد جدیدی هم که به جمع اضافه شدن کم از بچه های قبلی ندارن ، مهمترین فاکتور هم که جو دوستانه تاپیک و به رخ نکشیدن سطح و خفنیت باشه همچنان توی تاپیک وجود داره .

پاینده باشی .
======
ویرایش :
پ.ن:راستی فاضلاب پیشنهاد کی بود
yahoo_7.gif
تا جایی که یادمه فقط چند تا ملخ گنده و اینا داشت.
فاضلاب فقط توی لیست من بود به همین خاطر توی گزینه های اولیه نذاشته بودم ولی مسعود اعتراض کرد که چرا نیست و اضافه شد .
احتمالاً رای خودم هم به همونه ، آخه احساس ترس 100% به موجودات اونجا برنمیگرده توی اون فاضلابی که به پارک ختم میشه ناآرامترین لحظات سریُ تجربه کردم ، بخصوص اون اواخر که ضرب آهنگ موسیقی تند میشه و دیگه میخوای بشینی گریه کنی .
yahoo_4.gif
 
آخرین ویرایش:
نمی دونم به چی رای بدم،سایلنت هیلی که در کل بیشتر منو ترسوند SH 4:The Room بود تا جایی که اولین بار که با اشباح نامیرا مواجه شدم.اعصابم جواب نمی داد و تا دبیرستان بازی کردن SH 4 رو به تاخیر انداختم.از طرفی مترو تو گزینه ها نیست(اتاق 302 هم نیس) و تو زندون آبی هم اگه اشتباه نکنم فقط شبح زندانبان چاق بودش. فک کنم به دبستان آلسا رای بدم( هر چی باشه نوستالژیکه،اولین مکانی بوده که تو کل سری تجربه کردم)

پ.ن:راستی فاضلاب پیشنهاد کی بود :-/ تا جایی که یادمه فقط چند تا ملخ گنده و اینا داشت.

احتمالاً رای خودم هم به همونه ، آخه احساس ترس 100% به موجودات اونجا برنمیگرده توی اون فاضلابی که به پارک ختم میشه ناآرامترین لحظات سریُ تجربه کردم ، بخصوص اون اواخر که ضرب آهنگ موسیقی تند میشه و دیگه میخوای بشینی گریه کنی .
yahoo_4.gif
فقط کف و پلکان فلزی و ملخاش یادم مونده:d،باید وقت کردم یه سر برم ببینم چی بوده جریان. ولی انصافا جای اتاق 302 خالیه!
 
آخرین ویرایش:
باز که چشه منو دور دیدید! :d
این تاپیک قبلا نظرسنجیاش خیلی کامل بود. لااقل یه گزینه سایر میزاشتین!!!!!!!!!! الان این Lakeview hotel کجاست؟! :| مسئول این جنایت بزرگ کیه؟
انقدر این جیمز منو اذیت نکنید! ایشالا همتون برید سایلنت هیل یه ارتش پیرامید هد دنبالتون کنه!!!
:wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash::wallbash:
رفیق تعداد مکان ها توی نظر سنجی زیاد است اگ یک گزینه باشه همه موارد یکی باشه هیچ کدام از ارزش نظرسنجی کم می شود.
ما که با جیمز کاری نداریم اون با ما کار داره.
انقدر دوستان توی این چند وقت کله هرمی رو کشتن دیگه عادی شده.
 
اگر یادتون باشه توی سایلنت هیل 2 و در مرحله زندان تولکا تکه ای روزنامه پیدا میکنید که در مورد غرق شدن کشتی تفریحی در دریاچه تولکا بود. در روزنامه نوشته شده:
دریاچه تولکا, اصلیترین جاذبه گردشگری شهر میباشد اما این دریاچه زلال و زیبا روی دیگری هم نیز دارد. شاید این داستان در نگاه اول شبیه داستانهای ارواحی باشد که در مورد شهر های قدیمی سراسر کشور گفته میشود. اما در این مورد, افسانه ها واقعیت دارند. در یک روز مه گرفته در ماه نوامبر سال 1918, کشتی Little Baroness که پر از توریست بود نتوانست به بندر بازگردد. روزنامه ای که در آن زمان منتشر شده بود در مورد این حادثه به سادگی نوشت: "به احتمال زیاد به خاطر یک سری دلایل کشتی غرق شده است." با وجود جستجوی گسترده پلیس, تا به امروز نه تکه ای از کشتی غرق شده پیدا شده است و نه جسد 14 مسافر یا خدمه آن. در سال 1939, حتی اتفاقی عجیبتر رخ داد.
(خیلی از صفحات پاره شده)
اجساد بسیاری در قعر دریاچه آرامیده بودند. دست های آنها به سمت قایق هایی که از بالای سرشان در حال عبور بودند اشاره میکرد.
شاید آنها دست هایشان را برای دوستانشان دراز کرده بودند.
اینطور که در SILENT HILL 2 KOSHIKI KANZEN KORYAKU & WORLD GUIDE اومده, غرق شدن کشتی Little Baroness در دریاچه تولکا بر اساس افسانه ای ژاپنی در مورد روح کسانی که در دریا کشته میشوند و همچنین حادثه واقعی که در سال 1872 برای کشتی به اسم Mary Celeste اتفاق افتاد, هست.
در مورد افسانه ژاپنی marine spirits:
در اسطوره شناسی ژاپن (Marine Spirits) یا Funayurei روح کسانی است که در دریا کشته میشوند. این ارواح به قایق های در حال عبور نزدیک میشوند و درخواست hishaku(ملاقه های ژاپنی) میکنند. اگر به آنها ملاقه داده شود, با استفاده از آن آب دریا را وارد کشتی میکنند تا جایی که کشتی غرق شود.
در مورد حادثه ای که برای کشتی Mary Celeste رخ داده:
کشتی بادبانی مری سلست در سده ۱۹٫ این کشتی که حامل ۱۷۰۱ بشکه الکل بود، در ۷ نوامبر ۱۸۷۲ از نیویورک به مقصد جنوا در ایتالیا به راه افتاد. ناخدای کشتی، بنجامین اسپونر بریگز (Benjamin Spooner Briggs) به شایستگی و دریاسالاری شهره بود. همسر و دختر دو ساله ی وی نیز در کشتی حضور داشتند. آلبرت ریچاردسون (کمک ناخدا) و شش ملاح دیگر نیز جزو خدمه بودند. در ۱۵ سپتامبر، یک کشتی دیگر به نام «دی گراتسیا» (Dei Gratia) در مسیر مری سلست، نیویورک را ترک کرد. ناخدای دی گراتسیا، مردی به نام مورهاوس (Morehouse )، با ناخدا بریگز آشنا بود و پیش از راه افتادن کشتی بریگز، با غذا خورده بود. وقتی مورهاوس در ۵ سپتامبر مشاهده کرد که مری سلست بی هدف در میان جزایر آزور و ساحل پرتغال پرسه می‌زند، نگران شد. او کوشید با علامت دادن با کشتی دوست خود ارتباط برقرار کند، اما پاسخی دریافت نکرد. سرانجام وی کشتی خود را به کشتی بریگز رساند و یک گروه تفتیش را به داخل آن فرستاد. گروه تفتیش متوجه شدند که خود کشتی و بیشتر بار آن سالم هستند، اما ناخدا و خانواده‌اش و خدمه ناپدید شده بودند.
بر اساس برخی روایات، هیچ چیز در کشتی به هم نریخته بود، میز برای شام چیده شده بود و فنجان های قهوه که از آن‌ها بخار بلند می‌شد، در کابین بر جای مانده بودند. به هر حال، بر اساس شهادت گروه تفتیش، اگرچه کشتی قابل حرکت بود، اما به دلیل تبعات شناور ماندن چند روزه در آب در آن هوای نامساعد دچار آسیب شده بود. دریچه‌های عرشه باز بودند و میان عرشه کشتی، آب ایستاده بود. اجاق آشپزخانه‌ی کشتی از جای خود تکان خورده بود. بعدها که بار کشتی خالی شد، معلوم گردید که نُه بشکه خالی است. به گفته یکی از خدمه های دی گراتسیا: «تمام کشتی را آب گرفته بود. برای خوابیدن روی تخت ناخدا باید خشکش می کردیم وگرنه قابل خوابیدن نبود».

خدمه‌ای که وارد کشتی شده بودند، آن را خشک کرده، در ۱۳ دسامبر آن را به خلیج جبل الطارق رساندند. در آنجا کمسیون تحقیق امور دریایی جلسه‌ای برای تعیین سرنوشت کشتی تشکیل داد. شواهد نشان می دهند که به اعتقاد گروه تحقیق، خدمه‌ی مری سلست با عجله بسیار آن را ترک کرده اند. دست کم یک قایق کوچک و نیز تمام ابزارهای جهت یاب برداشته شده بودند. اما گزارش سفر کشتی در کشتی باقی مانده بود و تاریخ آخرین مطلب نوشته شده در آن به ۲۵ نوامبر برمی گشت.
یافتن توضیحی برای آنچه که رخ داده بود، کار آسانی نبود. احتمال دزدی دریایی تقریباً منتفی بود، چون بار کشتی دست نخورده باقی مانده بود. ضمن این که هیچ نشانه‌ای از خشونت دیده نمی‌شد و در چنین سفری کوتاه با خدمه اندک، احتمال تمرد و شورش وجود نداشت. نظر دادگاه این بود که چیزی به شدت باعث وحشت خدمه شده است، در حدی که آنان ناچار برای نجات زندگی خود از قایق استفاده کرده‌اند، اما درباره ی منبع ترس آنان هیچ دیدگاهی ارائه نشده است. قایق کوچک به احتمال فراوان در آن هوای نامساعد غرق و مری سلست تنها به حال خود رها شده است.
منبع
در Silent Hill: The Arcade یکی از عناصر اصلی داستان, ماجرای کشتی Little Baroness هست. دو دانش آموز کالج به نام های Eric Lake و Tina به همراه دیگر اعضای کلوب به شهر سایلنت هیل میرند تا در مورد وقایع عجیبی که اونجا رخ داده (مخصوصاََ اجسادی که در قعر دریا آرامیده بودند) تحقیق کنند. پدرجد اریک ناخدای کشتی Little Baroness بود. وی شاهد قتل غم انگیز Hanna خردسال به دست مادرش قبل از این که کشتی غرق بشه بوده.

[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD="align: center"]
Hanna_with_her_mother.gif

هانا به همراه مادرش بر روی عرشه کشتی (سال 1918)[/TD]
[TD="align: center"]
attachment.php

هانا[/TD]
[TD]
attachment.php
کشتی Little Baroness
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
 

Attachments

  • Hanna.jpg
    Hanna.jpg
    30 KB · مشاهده: 88
  • Sh_arcade_20100221_01.jpg
    Sh_arcade_20100221_01.jpg
    29.3 KB · مشاهده: 125
البته یه نتیجه دیگه هم میشه گرفت و اون هم اینکه بحث ترس بحث سلیقه‌ست و نمیشه المان مشخص کرد و گفت الّا و للا شما باید از این بترسی و از اون نترسی !
قرار شد هر کدوم از بچه ها چهارتا از جاهائی که بیشتر توش ترسیدن رو بگن و موقع نظرسنجی ترسناکترینش رو انتخاب بکنن که همین کار هم صورت گرفت !
انتخاب سه لوکیشن از هر قسمت توی انبوه لوکیشنهای موجود کار ساده ای نیست و ممکن بود انتخاب یه فرد باعث ناراحتی بچه های فعال تاپیک بشه گویی که قبلاً دلخوری داشتیم از این بابت . به همین خاطر از نظر خود بچه ها استفاده شد ! اگر به من بود شاید از یک و دو دو برابر سه و چهار میذاشتم ولی خب ...

اینجا نه ادعای پرو و حرفه‌ای بودن نه احساس بالا بودن سطح کیفی داریم ، با تمام احترام به بچه‌هائی که قبلاً فروم بودن و الآن نیستن ، یا هستن و کلاس کاریشون تغییر کرده ، یا سالی یه بار ما رو مستفیض فرمایشاتشون میکنن این تاپیک با وجود یا بدون وجود اونها به کار خودش ادامه میده بحثها هم شاید شدت قبل نداشته باشه ولی قوتش رو حفظ کرده هنوز هم از بچه های قدیم تاپیک بهترینهاشون که مسعود و امیر باشن حضور دارن و افراد جدیدی هم که به جمع اضافه شدن کم از بچه های قبلی ندارن ، مهمترین فاکتور هم که جو دوستانه تاپیک و به رخ نکشیدن سطح و خفنیت باشه همچنان توی تاپیک وجود داره .

پاینده باشی .
البته این درست نیست که من وقتی عضو فعال تاپیک نیستم بیام و از نظرسنجی گله کنم. اما با توجه به شناختی که از بچه های این تاپیک دارم ازشون توقع دارم! همه افراد این تاپیک جزو بهترین سایلنت هیل کارای ایران هستن، واسه همین منم حساس شدم به این نظر سنجی. حالا چیزیه که شده، اما در کل بنظرم بهتر بود این نظرسنجی فقط مربوط به یه شماره باشه، با تموم لوکیشن های اون شماره و همینطور ادامه میدادید واسه شماره های بعدی...
تو سایلنت هیل منتظرتونم، فلن ;)

- - -ویرایش - - -

اگر یادتون باشه توی سایلنت هیل 2 و در مرحله زندان تولکا تکه ای روزنامه پیدا میکنید که در مورد غرق شدن کشتی تفریحی در دریاچه تولکا بود. در روزنامه نوشته شده:

اینطور که در SILENT HILL 2 KOSHIKI KANZEN KORYAKU & WORLD GUIDE اومده, غرق شدن کشتی Little Baroness در دریاچه تولکا بر اساس افسانه ای ژاپنی در مورد روح کسانی که در دریا کشته میشوند و همچنین حادثه واقعی که در سال 1872 برای کشتی به اسم Mary Celeste اتفاق افتاد, هست.
در مورد افسانه ژاپنی marine spirits:

در مورد حادثه ای که برای کشتی Mary Celeste رخ داده:
واقعا جالب بود. اما بنظر من چیزی که میشه به واقعه کشتی Mary Celeste نسبت داد، اسمش دریا لرزه ست. با توجه به اینکه اون مناطق مستعد چنین چیزی هستند. با تمام اینا بعید نیست که سازندهای سایلنت هیل از چنین اتفاقی تو داستانشون الهام گرفته باشن. البته یه فیلم هم من تو این مایه ها دیده بودما... بزار فک کنم ببینم اسمش یادم میاد...
 
نظرسنجی کی عوض شد؟
من فقط SH4 و 5 رو تنها بازی کردم ، بقیه رو بیشتر بیننده بودم و به دلیل داستانی که بار اول با دموش داشتم لوکیشنای SH4 واسم از همه ترسناک تره
 
سلام
خب در این صورت می خوام بدونم آیا واقعا متاترون به عنوان فرشته ی سخنگوی خدا توی مذاهب معرفی شده یا فقط به عنوان یه نماد ازش توی بازی هایی مثه سایلنت هیل یا فیلمهایی مثه سوپرنچرال استفاده میشه ؟ بعد یه سال دیگه دارم متاترون با سامائل خیلی تفاوت دارند چون تا جایی که می دونم سامائل شبیه به شیطانه ولی متاترون خوبه بوده، درسته ؟
من یه مقدار توی این قضیه علامت سوال تو ذهنم شکل گرفته :دی دوستان اگه میشه به طور خلاصه یه توضیحی بدن :دی
از دو جنبه میشه بحث کرد. من از جنبه‌ی سایلنت هیلیش میگم که به تاپیک مربوط میشه. فقط شرمنده بعضی کلمات قلمبه سلمبه توش هست که داخل گیومه هستند رو مخصوصاض میگم کد باشه.
همونطور که تو مقاله‌ی ترجمه شده توسط محمدمهدی و اشکان ذکر شد و امیر توضیح داد،‌ فرقه‌ی Order به خدایی اعتقاد داشته که در ابتدا موجود یه روح واحد بود.
اینجا لازمه از بحث بازی خارج بشیم. «در ابتدا نور بود» اما دارای 2 بعد بود. خیر و شر. تو اینترنت جستجو کنید. عموم نماد‌ها فرقه ای جنبه‌ی تعادلی دارند.پس خدای فرقه از تعادل به وجود اومده.از یه BigBang. بعد قسمت خیر از شر جدا میشه و برای «حلول» مجدد خدا لازمه بود که این دو قسمت دوباره «اتحاد» پیدا کنند. این خدا یکبار به دنیا میاد و به دلیل فراهم نبودن شرایط میمیره اما به پیروانش مژده میده که برمی‌گرده تا بهشت رو بسازه.
اما این فقط تو اعتقادات فرقه بود و این خدا ترکیبی از خیر و شر نبود. ترکیبی از شر و شر بود. «جنگ ابرقدرت‌ها».
جای Lakeview hotel از SH2 خالیه
ورودتون رو خوش‌آمد میگم.:welcome:
کاش زودتو می‌گفتید.
همین الان یچیز جالب خوندم که به طرفداران سری بازی دارکسایدرس هم ربط داره
سامایل جزو محدود فرشتگان مهمی بوده که با زنی از جنس انسان ازدواج کرده.اسم زنش هم لیلیث بوده که میشه مادر چهار سوار کار اخرالزمان ​
تو سریال سوپرنچرال هم شخصیتی مهم داشت و باعث خیلی اتفاقات بود.البته سامایل و لیلیث هر دو در سقوط فرشتگان نقش داشته اند
3-16_Lilith-Ruby.jpg
البته سامایل هم اگه اشتباه نکنم تو سوپرنچرال بود.:d
اگه اف تاپیک بود ببخشید...:d
اتفاقاً ربط به تاپیک داشت. من این سریال رو ندیدم اما اگه یادتون باشه وقتی در مورد شخصیت‌ها بحث می‌کردیم بنده نظرم در مورد شریل این بود.
دوستان لازمه بگم مطلبی که به صورت پنهان قرار داره ممکنه حاوی مواردی باشه درست نباشه بعضی از دوستان بخونند. لازمه هشدار بدم.
می‌دونیم که آلسا در 7 سالگی سوزانده شد ولی نمرد. با این عمل و پس از آن تخم خدا (همون سامایل) در بدن آلسا قرار گرفت. این خدا همان Xuchilbara یا بختکی است که در LM از آن نام برده شده.
حال این سوال مطرح می شود که چگونه "خدا" در بدن آلسا نفوذ می کند؟ در کتاب LM که سازندگان جهت رفع ابهام یکسری از نکات منتشر کردند از موجودی که درون آلسا نفوذ می کند به عنوان "بختک" یاد می کنند. در بسیاری از ادیان و فرقه های دینی بختک به عنوان شیطانی شناخته می باشد که در هنگام خواب با زنان رابطه ج*سی برقرار می کند. در قسمتی از Silent Hill : Play Novel اشاره می شود که قرار دادن خدا در رحم Holy Mother of God حتما توسط موجودی صورت می پذیرد. خیلی ها بر این عقیده اند که آن موجود همان بختک می باشد.
آتش خالق شیطان (در اینجا همون سامایل) و باردار شدن زن بدون مرد چیزی‌ست که در فرقه‌های شیطان‌پرستی (به خصوص امروزی) امری پذیرفته تلقی می‌شود. با حلول بختک درون آلسا، موجودی به نام سامایل ایجاد می‌شود. در این بین آلسا که حالا دارای قدرت زیادی شده از این اتفاق استفاده می‌کنه و موجودی دیگه‌رو خلق می‌کنه و بخشی از پازل «مادر مقدس خدا» خودش رو درون اون پنهان و بدون اطلاع دالیا و دیگران در جایی بیرون از شهر مخفی می‌کنه.
حتی میشه شریل رو همزاد یا دوقلوی پاک سامایل و در حقیقت، متاترون بنامیم.
حالا به خودت گزینه‌های مورد نظر رو جابجا کن ببین چی درمیاد.
===============================================================
باز که چشه منو دور دیدید! ]
برو بی‌معرفت:bighug:
خبردار وایسا ای بلند پایه‌ی برگزیده
Sublime Elect
یادته؟
اگه این تاپیک همیشه از این بحثا توش باشه ها من هیچ وقت ازش جدا نمیشم...]
===================================================================
هنوز هم از بچه های قدیم تاپیک بهترینهاشون که مسعود و امیر باشن حضور دارن و افراد جدیدی هم که به جمع اضافه شدن کم از بچه های قبلی ندارن ، مهمترین فاکتور هم که جو دوستانه تاپیک و به رخ نکشیدن سطح و خفنیت باشه همچنان توی تاپیک وجود داره .
شرمنده‌مون نکن.:"> خودت از قدیمی‌ترین و ارکان این تاپیکی
اون نظرسنجی جنجالی‌ رو که بهت گفتم قرار بدیم:-"
پ.ن:راستی فاضلاب پیشنهاد کی بود :-/ تا جایی که یادمه فقط چند تا ملخ گنده و اینا داشت.
l-)
فقط کف و پلکان فلزی و ملخاش یادم مونده:d،باید وقت کردم یه سر برم ببینم چی بوده جریان. ولی انصافا جای اتاق 302 خالیه!
یکی از دلایلی که پیشنهاد دادم عنوان ترسناک‌ترین لوکیشن رو بذاریم مخوف‌ترین همین بود. فضای وهم ‌انگیز او فاضلاب هنوز هم بخشی از کابوس‌های شبناه من رو تشکیل میده.
It's not about enemies, it's about overall atmosphere (با لحن جوکر (هیث لجر فقید) بخونید]
احسنت:-bd



اگر یادتون باشه توی سایلنت هیل 2 و در مرحله زندان تولکا تکه ای روزنامه پیدا میکنید که در مورد غرق شدن کشتی تفریحی در دریاچه تولکا بود. در روزنامه نوشته شده:

اینطور که در SILENT HILL 2 KOSHIKI KANZEN KORYAKU & WORLD GUIDE اومده, غرق شدن کشتی Little Baroness در دریاچه تولکا بر اساس افسانه ای ژاپنی در مورد روح کسانی که در دریا کشته میشوند و همچنین حادثه واقعی که در سال 1872 برای کشتی به اسم Mary Celeste اتفاق افتاد, هست.
در مورد افسانه ژاپنی marine spirits:

در مورد حادثه ای که برای کشتی Mary Celeste رخ داده:

در Silent Hill: The Arcade یکی از عناصر اصلی داستان, ماجرای کشتی Little Baroness هست. دو دانش آموز کالج به نام های Eric Lake و Tina به همراه دیگر اعضای کلوب به شهر سایلنت هیل میرند تا در مورد وقایع عجیبی که اونجا رخ داده (مخصوصاََ اجسادی که در قعر دریا آرامیده بودند) تحقیق کنند. پدرجد اریک ناخدای کشتی Little Baroness بود. وی شاهد قتل غم انگیز Hanna خردسال به دست مادرش قبل از این که کشتی غرق بشه بوده.

[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD="align: center"]
Hanna_with_her_mother.gif

هانا به همراه مادرش بر روی عرشه کشتی (سال 1918)[/TD]
[TD="align: center"]
attachment.php

هانا[/TD]
[TD]
attachment.php
کشتی Little Baroness
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]

مگه میشه کسی به مسائل ماورایی علاقه داشته باشه و داستان کشتی مری سلست رو نشنیده باشه.
جالب بود. این رو نمی‌دونستم.
نظرسنجی کی عوض شد؟
همین دیگه! با تاپیک نیستی. :d
من فقط SH4 و 5 رو تنها بازی کردم ، بقیه رو بیشتر بیننده بودم و به دلیل داستانی که بار اول با دموش داشتم لوکیشنای SH4 واسم از همه ترسناک تره

فقط اعتماد کن. به احساس خودت
 
آخرین ویرایش:
سلام برو بچ:bighug:
میبینم که این نظرسنجی خیلی ها رو به تاپیک ساینت هیل اورده:d
اول با توجه به حرفای دوستمون arthas باید بگم این تاپیک از اشخاصی مثل اقای اسمعیلی شروع کرد و الان هم چیزی از اون زمان کم نداره
کسایی مثل امیر(silent dream) و مسعود (msbazicenter) و اشکان (horror-08) و (devil-girl) دارن همون راهو ادامه میدن و نام سایلنت هیل رو
تو بازیسنتر زنده نگه میدارن:d
دوم کسی نمیدونه مخترع این white claudia کی بود؟؟؟(دالیا که تو پخش کردنش نقش داشت)
بعد مگه جیمز کله هرمی تو ذهنش نساخته بود؟؟؟این شکل چجوری به ذهنش رسیده بود؟؟؟
و سوال اخر این دوتا چرا اینقدر شبیه به همدیگن ایا origins هدفی داشت یا فقط یک تقلید از کله هرمی بود؟؟؟
Pyramid_n_Butcher_with_blood_by_Astrozerk04.jpg
 
سلام
سلام برو بچ:bighug:
دوم کسی نمیدونه مخترع این white claudia کی بود؟؟؟(دالیا که تو پخش کردنش نقش داشت)
خب در مورد اين دارو اين مطالب هست.
حال قصد دارم به حوادث چند سال اخیر بپردازم. آنچکه مشخص است این نکته می باشد که این اواخر کنترل شهر به طور کل تحت اختیار سران فرقه بوده است. این امر توسط گیاهی بومی تحقق یافت. دکتر کافمن که در بیمارستان Alchemila مشغول کار بود مسئولیت تهیه و توزیع این ماده را در اختیار داشت. آنها توانسته بودند با استفاده از این گیاه که White Claudia نام داشت، ماده مخدر توهم زا بسیار قوی ای درست کنند که مصرف کنندگان را به شدت به خود وابسته میساخت. همین وابستگی باعث شد ساکنین شهر مطیع آیین و رسومات فرقه شوند. مدارک ثابت میکنند در گذشته از این ماده طی مراسم ها استفاده میشد و آن هم به علت توهم زا بودن آن بود. در مورد شدت و میزان وابستگی این ماده مثالی روشن تر از لیزا نمی توان یافت. او مدت طولانی را صرف مراقبت از آلسا کرد و تاثیرات White Claudia را می توان از فیلم های ضبط شده توسط او و حال و روزش ملاحظه کرد. بعد از گسترش یافتن معاملات مواد مخدر پلیس محلی تحقیقاتش را جهت دستگیری عاملان شروع کرد. آنها هرچه قدر تلاش کردند تا سرنخی در مورد تولید کنندگان بدست آورند بی نتیجه ماند. ( البته این موضوع شامل حال افسران و مقاماتی میشد که واقعا در پی نابودی این معضل بزرگ بودند! وگرنه عده کثیری از آنها با وعده و وعیدهای اعضای فرقه تطمیع شده و از تلاش برای دستگیری آنها دست برمیداشتند.) فروشندگان همینطور در شهر فعالیت میکردند و در طرفی دیگر اختلافات سران فرقه باعث میشد تا آنها شروع به خودمختاری و تشکیل فرقه های جدید کنند. دالیا رئیس یکی فرقه های مطرح و با نفوذ شهر بود. او با دکتر کافمن همکاری نزدیکی داشت. در همین گیر و دار بود که مرگ های مرموزی به وقوع پیوست. یکی از افسران پلیس و شهردار شهر به طرز مشکوکی کشته شدند. هر دو فرد مذکور جزو مبارزان سرسخت تولید کنندگان مواد مخدر بودند. بعد از گذشت مدتی گزارشات پزشکی قانونی مرگ هر دو نفر را طبیعی اعلام کرد. علت مرگ ها ایست قلبی بود در صورتی که در گزارشات پزشکی آنها هیچ نشانه ای از مشکلات قلبی دیده نمیشد.

بعد مگه جیمز کله هرمی تو ذهنش نساخته بود؟؟؟این شکل چجوری به ذهنش رسیده بود؟؟؟
خب اول اينكه جيمز قبلاً تصويرش رو توي انجمن تاريخي شهر ديده بود ولي با مري اونجا بودن.
دوم اينكه مري اون موجود رو براي جيمز مصور كرده بود البته به عقيده بنده.
و سوال اخر این دوتا چرا اینقدر شبیه به همدیگن ایا origins هدفی داشت یا فقط یک تقلید از کله هرمی بود؟؟؟
آخري رو نطري ندارم چون بازيش نكردم.
 
آخرین ویرایش:
اگر یادتون باشه توی سایلنت هیل 2 و در مرحله زندان تولکا تکه ای روزنامه پیدا میکنید که در مورد غرق شدن کشتی تفریحی در دریاچه تولکا بود. در روزنامه نوشته شده:

اینطور که در SILENT HILL 2 KOSHIKI KANZEN KORYAKU & WORLD GUIDE اومده, غرق شدن کشتی Little Baroness در دریاچه تولکا بر اساس افسانه ای ژاپنی در مورد روح کسانی که در دریا کشته میشوند و همچنین حادثه واقعی که در سال 1872 برای کشتی به اسم Mary Celeste اتفاق افتاد, هست.
در مورد افسانه ژاپنی marine spirits:

در مورد حادثه ای که برای کشتی Mary Celeste رخ داده:

در Silent Hill: The Arcade یکی از عناصر اصلی داستان, ماجرای کشتی Little Baroness هست. دو دانش آموز کالج به نام های Eric Lake و Tina به همراه دیگر اعضای کلوب به شهر سایلنت هیل میرند تا در مورد وقایع عجیبی که اونجا رخ داده (مخصوصاََ اجسادی که در قعر دریا آرامیده بودند) تحقیق کنند. پدرجد اریک ناخدای کشتی Little Baroness بود. وی شاهد قتل غم انگیز Hanna خردسال به دست مادرش قبل از این که کشتی غرق بشه بوده.

[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD="align: center"]
Hanna_with_her_mother.gif

هانا به همراه مادرش بر روی عرشه کشتی (سال 1918)[/TD]
[TD="align: center"]
attachment.php

هانا[/TD]
[TD]
attachment.php
کشتی Little Baroness
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]

امیرجان دستت درد نکنه...خیلی جالب بود.:d
=====================================================
خوب بنظر من بیمارستان سایلنت هیل مخصوصا با پرستار هاش که همه خمیده بودن خیلی ترسناک بود.یادم موقعی که بازی شماره 3 رو گرفتم پشت جلد بازی عکس هدر بود که تو بیمارستان داشت با دو تا از اون پرستار ها می جنگید. وای عجب مکان های مخوفی داشت شماره 3..حیف که باید به یکی رای بدیم.;)
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or