بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
:|
11943423842028505687.png
 
ترجمه قسمتی دیگه از تحلیل SilentPyramid که در مورد ساکنین South Ashfield Heights apartments ـه.
این قسمت چون طولانی هست من به صورت بخش بخش میذارم.
=============
آنها هر روز زندگی خود را در اتاق قفس مانندشان سپری میکنند در پوچی و تنهایی "نیستی". این افراد هیچ زندگی ندارند, آنها فقط همسایه های خود را تماشا میکنند و در مورد شایعات پیرامون مایک و راچل و کج خلقی ریچارد صحبت میکنند. شاید با تغذیه کردن از زندگی دیگران و با شنیدن شایعات, آنها هم احساس میکنند که دارند زندگی میکنند و در تلاشند تا بی معنایی خود را فراموش کنند. پس چه تفاوتی بین آنها و قربانیان بی جان جهان والتر وجود دارد. پس بیاید تا نگاهی به زندگی ساکنین South Ashfield Heights apartments بیندازیم. آنها این گونه در خاطرات والتر سالیوان باقی مانده اند.

اتاق 101
Room101.jpg


"عاشق اسلحه". این شخص سلاح های مختلفی را جمع آوری میکنه. ابزاری برای کشتن مردم. من در شگفتم که اون در مورد سرگرمی های خودش چه چیزی فکر میکنه. در نظر من, چنین سرگرمی میتونه به این معنا باشه که اون در واقع از مردم میترسه("اون مرد خطرناکه..."- اون از ریچارد میترسه) و با یه عالمه سلاحی که به اون داده شده میخواد احساس امنیت کنه. این مرد آلرژی داره و یک بار که اود کرد, گربه همسایه کناریش رو کشت. همانطور که خود "عاشق اسلحه" اذعان میکنه, زمان انجام این کار احساس خوبی داشته(خیلی باحال بود) و این ما رو یاده کرکتر ادی از سایلنت هیل 2 میندازه, اون یه سگ رو کشته بود(" آره, من اون سگ رو کشتم. خیلی باحال بود. ") اون برای این کار خودش یه بهونه درست کرده بود, میگفت اون سگ من رو مسخره میکرد, درست مثل بقیه مردم: " اما... تقصیر من نبود. خودش منو مجبورم کرد. اون مرد....اون داشت میومد! من کاری نکردم. اون فقط داشت میومد دنبال من. به علاوه اون داشت با چشماش منو مسخره میکرد...درست مثل اون سگ احمق". اون مرد "عاشق اسلحه" هم درست مثل ادی ـه. آیا واقعاََ به خاطر این که آلرژی داشت, گربه رو کشت یا به خاطر این که فقط میخواست کسی رو بکشه این کار رو انجام داد؟
===========
اتاق 102
Room102.jpg


این زن عاشق گربه هاست و شانس خودش رو برای ازدواج از دست داده و حال اون تنهای تنهاست. ولی خب اون گربه هاش رو داره که جایگزین مردم براش هستند. اما 28 سال پیش, یکی از گربه هاش توسط اون شخص "عاشق اسلحه" کشته شد. این فقدان وحشتناکی برای اون زن بود و جسد گربش رو توی یخچال نگهداری کرد. قدرت این رو نداشت که از اون جدا بشه.
===========
اتاق 202

Room202.jpg


هنرمند و دوست پسر راشل(پرستار). به خاطر دلایلی در تمام آثارش, ساکنین South Ashfield Heights apartments به تصویر کشیده شده اند. آیا ممکنه به خاطر این باشه که اون نمیتونه برای کشیدن نقاشی, چیزه الهام بخشی در زندگی خودش پیدا کنه؟ خب, به هر حال اون هنرمند خیلی ماهری نبود.
 
آخرین ویرایش:
سام

اميرجان اين كار بزرگ رو انجام داده.


دقیقا این چی هست فکر کنم مکان دقیق که این شیطونا ظاهر میشن و توضیح در باره اونا داده درسته؟؟:cheesygri

- - -ویرایش - - -

اونو با شیلتر شکن رفتم تو یه سایت خارجی پیدا کردم :d

- - -ویرایش - - -

یه چیز دیگه هم دستگیرم شد

viewer.php
[/URL][/IMG]

viewer.php
[/URL][/IMG]
 
دقیقا این چی هست فکر کنم مکان دقیق که این شیطونا ظاهر میشن و توضیح در باره اونا داده درسته؟؟:cheesygri
این قسمتی از کتاب Official Silent Hill 3 Game Guide هست به اسم Lost Memories که در مورد داستان 3 نسخه اول و توضیح موارد مبهم بازیه. این کتاب در سال 2003 توسط کونامی در ژاپن منتشر شد و بعد ها هم توسط فن ها به انگلیسی ترجمه شد.
 

اما چند روز پيش بحث مقايسه دنياي سايلنت هيل با دنيي خودمون مطرح شد و ديدم بي ارتباط نيست.
Angela Orosco


angela.jpg


آنجلا نماد کسانیه که از نزدیک‌ترین فردشون بدترین ضربه‌ها رو خوردن.
آنجلا نماد قربانیه. یک گل زیبا که توسط باغبانش به لجن کشیده شده.
1- مطلبتون بی نظیر بود :d
2- welcome to the world of lonely girls

واقعیت این است, میلیون ها آدم تنها, افسرده در قفس خودشان زندگی میکنند. در اعماق, انها میخواهند کسی را پیدا کنند تا عاشقش شوند, اما این آرزو همیشه توسط دیوار سخت قلب دیگران خرد میشود. افرادی که همیشه در قفس خودشانند و در دنیای خاکستری اتاقشان زندگی میکنند و عمر خود را در این تنهایی "شاد" میگذرانند. ترس از این که درب را به سوی جهان باز کنند و اعتقاد به این که هیچکسی به آنها احتیاجی ندارد و هیچکسی نمیتواند آنها را درک کند. بن بست, دیوارهایی که در اطراف کشیده شده است, بدون خروج و بدون هیچ راه فرار. باید جایگزینی وجود داشته باشد اما ندارد.

به نظر منکه توی این دنیاهیچ راه انتخابی وجود نداره به غیر از اجبار و اجبار و اجبار. و تنهایی. دقیقا مثل شخصیت های بازی سایلنت هیل که به هر طریقی ولی به اجبار باید مسیر پیش روشون را طی میکردن.
الان که فکر میکنم میبینم جدا شاید بی دلیل نبوده که من ناخواسته از این بازی خوشم اومده یا حتی شاید همه ماها. شاید واقعا هممون نمونه هایی از خودمون را توی بازی دیدیم..............
 
آنها هر روز زندگی خود را در اتاق قفس مانندشان سپری میکنند در پوچی و تنهایی "نیستی". این افراد هیچ زندگی ندارند, آنها فقط همسایه ها رو خود را تماشا میکنند و در مورد شایعاتی پیرامون مایک و راچل و کج خلقی ریچارد صحبت میکنند. شاید با تغذیه کردن از زندگی دیگران و با شنیدن شایعات, آنها هم احساس میکنند که دارند زندگی میکنند و در تلاشند تا بی معنایی خود را فراموش کنند. پس چه تفاوتی بین آنها و قربانیان بی جان, جهان والتر وجود دارد. پس بیاید تا نگاهی به زندگی ساکنین South Ashfield Heights apartments بیندازیم. آنها این گونه در خاطرات والتر سالیوان باقی مانده اند.
یعنی درود بر روح و روان این مرد (SP)
لامصب جمله ی اصلیش (انگلیسی) یه حس سرد و غمگینی داره:دی
الان که فکر میکنم میبینم جدا شاید بی دلیل نبوده که من ناخواسته از این بازی خوشم اومده یا حتی شاید همه ماها. شاید واقعا هممون نمونه هایی از خودمون را توی بازی دیدیم..............
من بعد از دیدن این پست یه سوال فنی برام پیش اومد که از همتون تقاضا دارم جواب بدید:
آیا همین موضوع براتون پیش اومده؟ (همین حس کردن کاراکتر.)
لطفا نام ببرید و اگر هم مایلید توضیح بدید.
 
من بعد از دیدن این پست یه سوال فنی برام پیش اومد که از همتون تقاضا دارم جواب بدید:
آیا همین موضوع براتون پیش اومده؟ (همین حس کردن کاراکتر.)
لطفا نام ببرید و اگر هم مایلید توضیح بدید.

هدر :d به خاطر تنها بودنش و اینکه هیچکس را نداره :(
آلسا به خاطر زجرهایی که از طرف نزدیک ترین شخص به خودش متحمل شده و قدرت دفاع از خودش را نداشته :((
خودت چی :-/ :d
 
Midwich Elementary School
Sewers
Alchemilla Hospital

مقدمه : در وصف Alchmeilla Hospital همین بس که با آنچنان استقبالی روبه‌رو شد که تیم سایلنت توی تمام شماره‌های بعدی یه لوکیشن بیمارستان گنجوند !

پیدایش : SH1

حضور : SH1 ، SH0

تعداد طبقات : سه طبقه به همراه زیرزمین - البته توی حضور اول وقتی طبقه اول و زیرزمین رو میگردین و به طبقه دو و سه هم نمیتونین وارد بشین یه طبقه چهار هم به طبقات داخل آسانسور اضافه میشه که فقط یه راهیه برای رسیدن به طبقات پایین و اتفاق دیگه ای داخلش نمیفته
hospital_b.jpg

hospital_1f.jpg

hospital_2f.jpg

hospital_3f.jpg

7_19_54_13.jpg
دنیاها :
دنیای معمولی ، دنیای دیگر
abb7c9fad63081492.jpg

abb727b82aac3bb91.jpg
نحوه تغییر دنیاها :
روشن کردن آسانسور و رفتن به طبقه خیالی چهارم
7_19_52_00.jpg

7_19_53_57.jpg

7_19_56_33.jpg
عوامل ترس‌آور :

1- موجودات : پرستارها و دکترها که ظاهر و رفتارشون تقریباً یکیه ، از محبوبترین و البته ترسناکترین موجودات سری هستند صدایی که از خودشون درمیارن و قوز و طرز راه رفتن زامبی‌وارشون در کنار این پیش زمینه که همیشه پرستار و دکتر نجات بخشه و باید باعث تسلی آدم بشه بار ترس سنگینی به آدم منتقل میکرد :
8_16_40_07.jpg
به غیر از پرستارها و دکترها یه موجود عحیب الخلقه هم توی بیمارستان وجود داشت که از خون تغذیه میکرد و شبیه چندتا لوله جاروبرقی بود که نمیشد زیاد بهش نزدیک شد :
8_16_18_37.jpg

2-مکانها :
اتاق نگهداری از آلسا : اصرار به مخفی نگه داشتن اون راه و این اتاق از همون اول آدم رو مطمئن میکرد که اینجا باید یه مشکلی داشته باشه ! به محض ورود با جو سنگین اتاق رو به رو میشی :
8_16_50_06.jpg

اتفاقات :
ملاقات با دکتر کافمن :
دکتر کافمن با حرفهاش به هری حسابی توی دل آدم رو خالی میکرد .
نوار ضبط شده از لیزا :
توی این نوار که خیلی از کلماتش مفهوم نیست کسی که داره حرف میزنه از تب بالا و نبودن ضربان و مشکلات پوستی کسی صحبت میکنه لحن و نگرانی که این حرفها داره و مشخص نبودن اینکه آیا کسی که داره در موردش حرف زده میشه شریل هست یا نه ایجاد استرس میکنه :
8_16_53_23.jpg
ملاقات با لیزا :
دموی پریدن لیزا به بغل هری با توجه به پر بودن بیمارستات از پرستارهایی که قصد جون ما رو داشتن شک شدیدی به آدم میداد :
8_16_55_46.jpg

8_16_55_50.jpg
صدای آژیر :
آژیر معروف سری که سردردهای عجیب برای هری ایجاد میکرد ( یا بالعکس ) با اینکه خبر از پایان کار توی بیمارستان میداد ولی باعث تولید دلهره از اتفاقات پیش رو میشد :
8_16_57_53.jpg

موخره : ما چندین و چندبار دیگه هم به بیمارستان سرمیزنیم که موضوع همه‌شون هم صحبت کردن با لیزا و پی بردن به حقیقت ماجرای شهره این قضیه اهمیت بیمارستان رو توی این اتفاقات نشون میده !

پاینده باشید !
 
آخرین ویرایش:
من بعد از دیدن این پست یه سوال فنی برام پیش اومد که از همتون تقاضا دارم جواب بدید:
آیا همین موضوع براتون پیش اومده؟ (همین حس کردن کاراکتر.)
لطفا نام ببرید و اگر هم مایلید توضیح بدید.

اگه بخوام توضیح بدم که شاید باید کل زندگیم رو بیارم این جا. ولی یه نکته ای هست که باز تو سایلنت هیل تقریبا با دیدن، میتونی خوب رو از بد تشخیص بدی البته گرچه بعضی جاها مجبوری بری به سمت بدی ها (منظورم مثلا یه کاراکتر با یه کاراکتر دیگس) ، ولی تو این زندگیه لعنتی مزخرف ترین چیزا تو زیبا ترین قالب ها هستند. اصلا واقعا دارم دیگه دیوونه میشم از این زندگی. متاسفانه زندگی خیلی پیچیدس و نمیشه با یکی دو جمله بهش اشاره کرد. البته گرچه هر کی میبینتم میگه از سنت کوچیکتر به نظر میای;;) ولی اندازه ی یه 80 ساله ی کارکشته تجربه دارم. انصافا جدی میگم. فقط و فقط میتونم آرزو کنم که همه برن به سمت خوبی ها گرچه میدونم بی فایدس...:(
 
اگه بخوام توضیح بدم که شاید باید کل زندگیم رو بیارم این جا. ولی یه نکته ای هست که باز تو سایلنت هیل تقریبا با دیدن، میتونی خوب رو از بد تشخیص بدی البته گرچه بعضی جاها مجبوری بری به سمت بدی ها (منظورم مثلا یه کاراکتر با یه کاراکتر دیگس) ، ولی تو این زندگیه لعنتی مزخرف ترین چیزا تو زیبا ترین قالب ها هستند. اصلا واقعا دارم دیگه دیوونه میشم از این زندگی. متاسفانه زندگی خیلی پیچیدس و نمیشه با یکی دو جمله بهش اشاره کرد. البته گرچه هر کی میبینتم میگه از سنت کوچیکتر به نظر میای;;) ولی اندازه ی یه 80 ساله ی کارکشته تجربه دارم. انصافا جدی میگم. فقط و فقط میتونم آرزو کنم که همه برن به سمت خوبی ها گرچه میدونم بی فایدس...:(

خوب من ادامه میدم تا جواب Seek & Destroy
رو داده باشم .

جیمز سالندر
میدونم قاتل خودش بود ولی همینکه اومد و با دنیای سایلنت جنگید نشون میده هنوز دوستش داشت :-s

هدر
تنهای تنها در این دنیا به این بزرگی :((
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or