بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
به نظر من حالت شبه گونه .L.Sها برای اینه که این موجودات(که نمادی از بچه‌های مدرسه هستند) به صورت یک خاطره، از ذهن آلسا گذر میکنند، و هری هم که میهمان ذهن آلساست با این خاطرات مبهم رو به رو میشه!
البته به نظرم L.S ها نماد خود آلسا هستند.
کسی در مورد داستان چیزی نگفت !!! :|:d
به زودی قسمتهای جدیدی رو می زارم
به جان خودم می‌خواستم بگم دایی. تو پست قبلی یادم رفت. :d
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
سلام بچه ها,خوبید؟
قربانیان والتر
ایول امیرخان. خیلی جالب شده. :thumbsup:
========================================
================================================ =================================================
1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26 و 27 و 28 و 29 و 30 و 31 و 32 و 33 و34 و 35 و 36 و 37 و 38 و 39 و Endings و Extras
==========================================
==== =========================================

Silent Hill 1: Original Memories
#21

خب الان کجا هستیم؟
albums3746-picture54006.jpg
قسمت جدید شهر! به نظر من که هر جهنمی باشه از اون فاضلاب لعنتی بهتره!
shr003.jpg

نقشه رو بردار هری.
11_20_47_33.jpg
بار اول که بازی می‌کردم، خیابان Bachman رو مثل چی تا آخر دویدم. اصلاً سمت راست نقشه رو ندیدم.
حالا ببینیم تو سمت راست نقشه چی برامون تدارک دیده شده.
این که بسته‌ست. هرچند من که فست‌فود به مزاجم سازگار نیست.

Raburger.jpg
باید اعتراف کنم نه! هر کجای این شهر که باشی، 3چیز رهات نمی‌کنه؛
ترسی سرد، کابوس تنهایی و هیولاها.
Romperattackingharry.jpg

بریم ببینیم تو Annie's Bar چه خبره.
albums3746-picture54007.jpg

هری! یاا... نگفته رفتی تو؟
12_10_45_04.jpg
دخالت نکن هری! دعوا خانوادگیه!
12_10_45_09.jpg
حالا که اومدی تو،‌تمومش کن.
12_10_45_16.jpg
ما کشتیمش لگد پیروزی رو کافمن میزنه.
12_10_45_26.jpg
حیف که تو پایان خوب بهت احتیاج دارم دکتر وگرنه ...
12_10_45_30.jpg
به همون دلیلی که نجاتت دادم، خوشحالم.
12_10_45_33.jpg

به جای تشکر کردن غر می‌زنی! شاید بهتر بود میگذاشتیم اون هیولا کارش رو انجام بده.
albums3746-picture54008.jpg

واقعاً فکر می‌کنی راهی باشه؟
12_10_45_42.jpg
هنوز نه. وانگهی، اولویت ما پیدا کردن راه خروج نیست.
12_10_45_46.jpg

تو چی دکتر؟ پیدا کردی؟
albums3746-picture54009.jpg

این لحن حرف زدن یه دکترِ؟
کافمن‌ِ خوشخیالِ ساده.
12_10_45_56.jpg

باهات هم‌عقیده‌ نیستم. نه تو سایلنت هیل نه تو دنیای واقعی. نه تا زمانی که افرادی مثل تو دیوانگی‌شون همیشگیه.
12_10_46_00.jpg

تمام نیروهای نظامی دنیا هم کاری از دست‌شون ساخته نیست.
12_10_46_05.jpg

به همین خیال باش کافمن.
12_10_46_10.jpg

هری! واقعاً امیدواری یا این رو برای دلخوشیه کافمن میگی؟
albums3746-picture54010.jpg

تو هم هر دفعه ما ما رو می‌بینی باید بری!
12_10_46_18.jpg

بله! واقعاً فک زدن با تو وقت تلف کردنه کافمن.
12_10_46_22.jpg

کافمن خم میشه تا چمدانش رو برداره. کاری باهاش نداری هری؟
albums3751-picture54011.jpg

سول خوبیه!
albums3751-picture54012.jpg

کافمن بدون اینکه به هری نگاه یا حتی مکثی کنه، با لحن خاصی پاسخ منفی میده. انگار که بخواد چیزی رو مخفی کن.
albums3751-picture54013.jpg

و میره.
albums3751-picture54014.jpg
اندکی بعد، صدای بسته شدن در و ما می‌مونیم با هریِ بحت‌زده که انگار متوجه شده این دکتر یه ریگی تو کفشش هست.
albums3751-picture54015.jpg

 
آخرین ویرایش:

Leon.Fox

کاربر سایت
Oct 31, 2011
2,044
نام
Leon
سلام
قسمت جدید شهر!
مسعود... من یه سوال برام پیش اومده... خواهشاً منو از این ابهام دربیار....
تو از صحنه صحنه ی بازی Snap Shot گرفتی...
آخه رفیق... هر کی هر چیزی و هر جایی میگه تو بلافاصله یه عکس ازش میذاری... یا با سرعت نور بازی می کنی و به اونجا میرسی...
فرض می کنیم که SAVE هم نداری... ;)
با از لحظه لحظه ی بازی عکس داری...
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
سلام به همه، ببینم چرا اینقدر اینجا خلوته؟!

بچه‌ها 23 روز به انتشار HD Collection و 31 روز به انتشار DP مونده، کم کم خودتون رو برای قدم زدن( و دویدن) تو سایلنت هیل آماده کنید!

سلام

البته به نظرم L.S ها نماد خود آلسا هستند.
خوب البته نظر شخصی بود، ولی دلیلم برای این حرف این بود که LSها هم به نوعی جایگزین (Diamond Child (Gray Child شدند.

سلام بچه ها,خوبید؟
قربانیان والتر

عالی امیر جون، خشته نباشی زحمت کشیدی.

بچه‌ها بحث هیولاهای نسخه اول رو تموم کنیم تا به بحث نسخه‌های دیگه هم برسیم، بعد از انتشار DP بحث‌ها کاملاً پیرامون این نسخه میشه.

-------------------------------------------------------------------
8- Romper

romper.jpg


شمایل: هیولایی شبیه به میمون ( بدنی شبیه به ترکیبی از انسان گوژ پشت و بوزینه دارد.)
خصوصیات: جانور بسیار سریعی هست، به سمت هری هجوم میاورد و به او ضربه می‌زند( شباهت زیادی به Hunterها در بازی Resident Evil دارند)، به راحتی جهش بلند میکند و هری را به زمین می‌اندازد، سرو صدای زیادی تولید می‌کنند، برای همین Romper نامیده می‌شوند. فرار کردن از دست آنان بسیار سخت است، پس تنها راه مقابله با آن‌ها از بین بردنشان است.
مکان‌ها: قسمت مرکزی شهر و در Other World

-------------------------------------------------------------------
تحلیل این موجود (نظر شخصی):

Romperها مظهر ترس (تنفر) آلسا از افراد بالغ و بزرگسال( بخصوص سران فرقه) است. جثه بزرگ این هیولاها دلیلی برای این است که آنان نماد انسان‌های بالغ هستند.

---------- نوشته در 02:20 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 02:13 PM ارسال شده بود ----------

اولین ملاقات- "او" و قربانیانش-قسمت اول
امیر جان فوق العادست، کارت حرف نداره. خیلی خوشم اومد. فقط یک پیشنهاد اگر تونستی فونت نوشتت رو عوض کن.
 

Leon.Fox

کاربر سایت
Oct 31, 2011
2,044
نام
Leon
اولین ملاقات- "او" و قربانیانش-قسمت اول
WOW
معرکه بود پسر...
Keep up the good work

سلام به همه، ببینم چرا اینقدر اینجا خلوته؟!
علی جون درگیر جنگیم اخوی...
;)
8- Romper
خداییش اینا یکی از اون هیولاهای تُپُلی بودند که به نظر من ارزش مبارزه رو داشتند...
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
امیر جان فوق العادست، کارت حرف نداره. خیلی خوشم اومد. فقط یک پیشنهاد اگر تونستی فونت نوشتت رو عوض کن.
خیلی ممنون علی جون,در مورد فونت باید بگم بیشتر فونت های فارسی که من دارم پر از باگه.ولی چشم,قسمت دوم "اولین ملاقات" رو از یه فونت بهتر استفاده میکنم.
WOW
معرکه بود پسر...
Keep up the good work
مرسی Leon جان.نظره لطفته.
---------------------------------------------------------------------
دوستان قسمت دوم را هم به زودی میذارم.مرسی از همتون.
 

ASYLUM MANAGER

کاربر سایت
Mar 17, 2011
1,329
نام
Milad
سلام

البته به نظرم L.S ها نماد خود آلسا هستند.

رمپرها مظهر ترس (تنفر) آلسا از افراد بالغ و بزرگسال( بخصوص سران فرقه) است. جثه بزرگ این هیولاها دلیلی برای این است که آنان نماد انسان‌های بالغ هستند.

خوب همه چی رو انداختید گردن آلسا :d
کسی در مورد داستان چیزی نگفت !!! :|:d

مگه کسی جرات میکنه چیزی بگه :)

نظر هم بذار آخر داستان! میترسم غافلگیر بشم :d
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
مسعود... من یه سوال برام پیش اومده... خواهشاً منو از این ابهام دربیار....
تو از صحنه صحنه ی بازی Snap Shot گرفتی...
آخه رفیق... هر کی هر چیزی و هر جایی میگه تو بلافاصله یه عکس ازش میذاری... یا با سرعت نور بازی می کنی و به اونجا میرسی...
فرض می کنیم که SAVE هم نداری... ;)
با از لحظه لحظه ی بازی عکس داری...
خب! اینطوری بگم بهتره رفیقم،
نه نگرفتم. از چند تا سایت استفاده می‌کنم. چند تا مزیت داره مهم‌ترنیش اینکه همیشه آپ هست و بعد از یه مدت نمی‌پره.;)
اما تو ذهنم لحظه‌لحظه‌ی بازی ذخیره شده. (اینکه میگم بنده سایلنت هیل رو زندگی کردم و می‌کنم خالی نبستم)
البته تمام فایل‌های ذخیره نه تنها این بازی، بلکه تمام بازی‌هایی که تا امروز بازی کردم رو دارم. اتفاقاً استفاده از اونا اشکالی نداره.
ولی در کل تمام CSهای بازی رو به همراه هرچی عکس و متن شات و خلاصه هرچی فکرش رو بکنی ازش جمع کردم. یه مدت دنبالش بودم یه مجموعه ازش درست کنم که Cancel شد.

اولین ملاقات- "او" و قربانیانش-قسمت اول
یدونه‌ای امیر به جان خودم.:-*
 

devil girl

کاربر سایت
Jun 11, 2008
2,703
نام
4tous4
داستان واقعی سایلنت هیل

قسمت سوم (ادامه 4)
ناگهان صدایی به گوشم رسید ، شبیه به نوعی آژیر خطر بود. آژیر تکرار شدو آسمان به طور ناگهانی تاریک شد ، صدای خش خش رادیویی به گوشم رسید ، صدای آژیر نیز بلند و بلند تر میشد و همه ی اینها ترکیبی رو فراهم آورده بود ار ترس و دلهره که تا مغز استخوانم نفوذ می کرد، وحشت کرده بودم و نمی دونستم به کدوم طرف برم . صداهای دیگری نظیر ناله و جیغ نیز به گوشم می رسید.

احساس کردم که توی جهنم گیر افتادم راهی برای خلاص شدن از کابوس رو ندارم.به جلو قدم برداشتم رادیو را از روی زمین برداشتم ، شکسته بود و به شدت خش خش می کرد. فکر کردم که شاید به حضور آن موجودات عجیب در اطراف سیگنال رادیو اینطور بهم خورده ، می دونستم که دیوونگیه ولی ...
همون طور توی تاریکی مطلق به سمت جلو می دویدم ، متوجه در نیمه باز عمارت بزرگی شدم ، گمان می کردم با رفتن به آن عمارت دیگر خطری تهدیدم نمی کنه ، پس فورا داخل شدم و در رو پشت سرم بستم.

داشتم نفسی تازه می کردم که متوجه صدایی شدم که از باغچه ی جلوی ساختمان ، می آمد. دقیقتر که شدم موجوداتی رو شبیه بچه دیدم ، واقعا ترسناک بودند . تق و لق راه می رفتند و به سمت من می آمدند. چاره ای نبود به سمت در شیشه ی ساختمون دویدم و سعی کردم با شکستن شیشه داخل شوم اما عجیب بود شیشه شکسته نمی شد و ورود من هم به ساختمان غیرممکن به نظر می آمد.

پس سر اولین هیولا چند تای دیگر نیز داخل شدند .صدای آزاردهنده ای داشتند بیشتر اوقات جیغ سر می دادند.قلبم داشت منفجر می شد.دستام به شدت می لرزیدند ، تعداد بیشتری از آن موجودات اطرافم را احاطه کردند.راهی برای فرار نداشتم ، از طرفی فریادهای زننده ی آنها بود که بیش از هر چیز آزارم می داد. سعی کردم آنها را از خودم دور کنم ولی فایده ای نداشت ، گوشهایم رو گرفتم و روی زمین زانو زدم.

این حالت ادامه داشت تا زمانیکه دوباره صدای آژیر را شنیدم. خیلی خسته و وحشت زده بودم برای همین چشمانم سیاهی رفت و روی زمین ولو شدم.صدای خش خش رادیو کم و کمتر می شد تا اینکه به طور کامل قطع شد. این تمام چیزیه که قبل از هوش رفتن به یاد دارم. فکر کنم یک روز کامل گذشته بود من به طور ناگهانی روی یک کاناپه ی قدیمی در یک رستوران به هوش اومدم. نمی دونستم چجوری اونجا رسیده بودم و آیا همه ی اون چیزایی که دیده بودم فقط یک کابوس بوده یا...

پایان قسمت سوم
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر