بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
با سبیل مشکل ندارم، سعی میکنم حضورش تو شهر رو برای حداقل خودم توجیه کنم! بالاخره دلایل قوی باید و معنوی، و البت منطقی!
پر بیراهم نمیگن خوب
مگه میشه کسی بی دلیل بیاد به سایلنت هیل.مگه سایلنت هیل جای گناهکاران نبود؟(جز یکی دو مورد ثابت نشده بقیه همه یه جورایی گناهکار بودن)پس سیبل بودنش تو اونجا بی دلیل نمیتونه باشه میتونه؟:-/
 
آخرین ویرایش:
داستان واقعی سایلنت هیل

قسمت ششم : من خواب می بینم ؟!

از اتاق 203 خارج شدم. اون مانکنی که توی دفتر مدیر ساختمون دیده بود وسط راهرو بود. درست رو به روی من ، قسمتهای مختلف بدنش بهم متصل شده بود و مایعی قرمز رنگ شبیه به خون در سراسر بدنش جاری بود، فکر کردم شاید یه نفر اونو جا به جا کرده ، با احتیاط و خیلی آرام به سمتش قدم بر داشتم .

هنوز چند قدمی با او فاصله داشتم که ...حرکت کرد. به صورت غیر حرفه ای و تق و لق به سمت من حرکت کرد. سر جام خشکم زده بود ، باورم نمی شد که یه مانکن پلاستیکی جون داره و به حرکت می کنه . بالاخره شروع کرد به ناله سر دادن ، چاره ای نداشتم جز اینکه بهش شلیک کنم . اسلحه م رو در آوردم و چند تیر به سینه اش شلیک کردم ، موجود سر نداشت اما صدای عجیبی شبیه به ناله از خودش در می آورد. خون از بدن پلاستیکش بیرون زد و سپس با صدای گوش خراشی روی زمین افتاد.
با احتیاط از روی موجود رد شدم.

بدنم هنوز هم می لرزید ، امیدوار بودم از این کابوس وحشتناک بیدار بشم . به سمت اتاق 205 حرکت کردم. در اتاق را پیدا کردم روی در با خون نوشته شده بود " دروازه ای به سوی جهنم" با دیدن نوشته واقعا وحشت کردم اما چاره ای جز داخل شدن به اتاق رو نداشتم.لای در اتاق رو باز کردم . موجود قد بلندی کنار اتاق ایستاده بود ، بدنش لخت و خونین بود و چیزی شبیه به پوست انسان ، مرطوب و دارای بوی عجیبی در اطراف پایین تنه ش کشیده شده بود. نتونستم کامل ببینمش ولی انگار داشت یه کاری می کرد ... نمی تونستم تشخیص بدم که داره با اون هیولای شبیه به مانکن چیکار می کنه ... خیلی وحشت زده بود. صدای ناله ی آن جانور هر لحظه بیشتر می شد.

با احتیاط و یواشکی از گوشه ی در وارد شدم و داخل کمد کوچکی شدم که گوشه ی اتاق بود. از لایه در کمد می تونستم واضح و کامل اون هیولا رو ببینم چیزی شبیه به هرم فلزی روی سرش گذاشته بود از همین رو بود که اونو
Pyramid Headنام می بردم. اون در حال تجاوز به هیولای شبیه به مانکن بود واقعا که این وحشتناکترین صحنه ای بود که توی زندگیم دیده بود. پیرامید هد چیزی شبیه به شمشیر پهن و تیزی در دستش بود. در نهایت شمشیر رو در بدن مانکن خونین فرو کرد و با صدای خشنی که حاصل از کشیده شدن لبه ی شمشیرش با کفپوش کف اتاق بود از اتاق خارج شد.
چند دقیقه ای طول کشید تا تونستم تموم شجاعتم رو جمع کنم و اراده کنم تا از کمد خارج بشم بی شک وحشتناکترین کابوس آپارتمان همین هیولای پیرامد هد بود.

به هر حال وقتی از کمد خارج شدم توجهم به تخت خواب وسط اتاق جلب شد. جسدی روی تخت خواب به چش می خورد. جسد یک مرد بود اطراف گردن و کمرش کاملا بریده شده بود ، پیداس که با زجر و درد زیادی کشته شده بود. با خودم فکر کردم شاید این همون سامی باشه ، به هر حال اون وقتی اتاق خودش رو به قصد اینجا ترک کرده بود هیچوقت برنگشته بود. شاید اون مرد ، استفن ، قاتل اون بوده. روی سر جسد برگه ی کاغذی منگنه شده بود روی کاغذ نوشته بود
" بهت گفته بودم که من برمیگردم ، اسم واقعی من
Walter Sullivanهست ...به دنیای من خوش اومدی "
 
پر بیراهم نمیگن خوب
مگه میشه کسی بی دلیل بیاد به سایلنت هیل.مگه سایلنت هیل جای گناهکاران نبود؟(جز یکی دو مورد ثابت نشده بقیه همه یه جورایی گناهکار بودن)پس سیبل بودنش تو اونجا بی دلیل نمیتونه باشه میتونه؟:-/
بی دلیل که هرگز، ولی اگر تصور کنید فراخوانی افراد به شهر صرفاً به دلیل گناهکار بودنشونه اصلاً این طوری نیست. این مورد هم فقط یک نظریه بود.

---------------------------------------------------------------------------------------

قسمت آخر معرفی دشمنان نسخه اول بازی

12- Creeper

creeper.jpg


شمایل: حشره‌ای سبز رنگ
خصوصیات: این موجودات در نسخه اول و حتی در نسخه دوم بازی نیز وجود دارند، این موجودات بسیار آزار دهنده هستند، نیازی به کشتن آنها نیست و هری می‌تواند با شلیک گلوله آنها را از خود دور کند، ولی وقتی این حشرات به صورت گروهی حمله میکنند چاره‌ای به جز کشتن آنها نیست. این حشرات به نور حساسند و بسیار سریع حرکت میکنند.
مکان‌ها:بیمارستان، مدرسه و فاضلاب و در Other World

13- Twinfeeler

boss2.jpg


شمایل: شبیه به یک هزارپای بزرگ سبز رنگ
توضیحات: بسیار سریع است و به سرعت به هری حمله میکند، از یک نوع گاز سمی برای حمله استفاده می‌کند.(یکی از BOSSهای بازی)
مکان‌ها:مرکز خرید شهر و در حالت Other World

14- Floatstinger

images


شمایل: شبیه به یک پروانه غول پیکر است
خصوصیات: در واقع این هیولا تکامل یافته Twinfeeler می‌باشد. موجودی غول پیکر که به وسیله گاز سمی به هری حمله می‌کند. (یکی از BOSSهای بازی)

15- bloodsucker

images


شمایل: شباهت زیادی به یک کرم یا مار غول پیکر دارد.
خصوصیات: خصوصیتی شبیه به یک زالو دارد. شکل تکامل یافته این هیولا به اسم sewer monster (کرم غول پیکر بنفش رنگ) در نسخه سوم وجود دارد.
مکان: بیمارستان

16- Split Head

Split_Head.jpg


شمایل: شبیه به خزنده‌ها و حالتی شبیه به مارمولکی غول پیکر دارد.
خصوصیات: حرکت کند و آهسته دارد ولی ضرباتش بسیار قوی است.
مکان: مدرسه
---------------------------------------------------------------------------------------

تحلیل هیولاها (نظر شخصی):

Creeper: شاید این حشرات نمادی از ترس(تنفر) آلسا از حشرات است.

Twinfeeler: آلسا یکی از این نوع حشرات را در اتاق خودش داشت، و برای تزئین اتاقش از آنها استفاده می‌کرد. بدون شک این هیولای غول پیکر تصویر ذهنی آلسا از این حشره است. این حشره در OW ظاهر می‌شود، پس تصویر پریشانی از کابوس‌های وحشتناک آلسا است.

Floatstinger: آلسا یکی از این حشرات را نیز در اتاق خود داشت(البته این شیء تزئینی به زشتی و کریهیه این هیولا نبود!) ، این هیولا تداعی کننده خاطرات دوران کودکی آلساست. این حشره نیز توجیهی مانند Twinfeeler دارد. تصویر ذهنی آلسا از این حشره به واسطه قدرت زیاد OW و ذهن آشفته آلسا بی یک هیولای غول پیکر و غیر عادی تبدیل شد.

bloodsucker: نظریه‌های مختلفی راجع به این موجود وجود دارد، مثلاً طبق یک نظریه BS نمادی از بند ناف (umbilical cord) است! این مورد اشاره به وجود "خدا" در بدن آلسا دارد، و فکر کردن به این موضوع باعث شده آلسا همچین تصوری از این قضیه داشته باشد.

Split Head: تصور آلسا از یک موجود خیالی در یک داستان افسانه‌ای. در داستانی که آلسا خوانده بود شوالیه‌ای به وسیله‌ی یک هیولا با خصوصیات SH کشته می‌شود. حال هری در دنیای ذهنی آلسا نقش همان شوالیه قهرمان را دارد که برای نجات دخترش تلاش می‌کند و با این موجود رو به رو می‌شود. این موجود در مدرسه دیده می‌شود، شاید برای اینکه تنها محیطی که برای آلسا با خواندن کتاب تداعی می‌شود، همان مدرسه باشد.
 
آخرین ویرایش:
شمایل: شبیه به یک پروانه غول پیکر است
خصوصیات: در واقع این هیولا تکامل یافته Twinfeeler می‌باشد. موجودی غول پیکر که به وسیله گاز سمی به هری حمله می‌کند. (یکی از BOSSهای بازی)

images



چقدر کشتن این پروانه نفرت انگیز بود، تا چند سال با دیدن پروانه حالم بد میشد!!(هر چند زیاد هم ندیدم :d) واقعا سر این یکی ضعف اعصاب گرفتم:وقتی بالای سر میومد دیگه (بعضی موقع ها) توی کادر دیده نمیشد!!
 
images



چقدر کشتن این پروانه نفرت انگیز بود، تا چند سال با دیدن پروانه حالم بد میشد!!(هر چند زیاد هم ندیدم :d) واقعا سر این یکی ضعف اعصاب گرفتم:وقتی بالای سر میومد دیگه (بعضی موقع ها) توی کادر دیده نمیشد!!
دقیقاً میلاد...
کلاً هر چی دشمن از جنس حشره تو بازی بود واسه خودش مصیبت عظمایی به حساب میومد...
;)
 
چقدر کشتن این پروانه نفرت انگیز بود، تا چند سال با دیدن پروانه حالم بد میشد!!(هر چند زیاد هم ندیدم :d) واقعا سر این یکی ضعف اعصاب گرفتم:وقتی بالای سر میومد دیگه (بعضی موقع ها) توی کادر دیده نمیشد!!
اتفاقا بدترین بخشش همین بود که بعضی وقتا تو کادر نبودن:))ولی من بیشتر از سگاش بدم میومد.وقتی میرفتیم خونه مادربزرگه!!!شبا صدای سگا که در میومد من دندونام کلید میشد:))
 
اتفاقا بدترین بخشش همین بود که بعضی وقتا تو کادر نبودن:))ولی من بیشتر از سگاش بدم میومد.وقتی میرفتیم خونه مادربزرگه!!!شبا صدای سگا که در میومد من دندونام کلید میشد:))
مگه تو شماره 1 رو بازی کردی ، محی ؟! :-/

من عکس این پروانه ها تو بازی رو دیدم ، پیداس موجودات نفرت انگیزی بودن !!! :-b
 
داستان واقعی سایلنت هیل

ادامه ی قسمت ششم (2)
واقعا عجیب بود یعنی تمام این مدت والتر سالیوان تظاهر می کرده که یه آدم دیگه س با یه هویت جعلی ؟! یادم اومد که نام این قاتل رو چند وقت پیش توی یه روزنامه خونده بودم ، این همون قاتل روانی بود که اون دو تا بچه رو با تبر به قتل رسونده بود. چه تراژدی غم انگیزی ...چرا اون میگه که الان من در دنیای او هستم ؟!...حدس زدم شاید مخاطب اون یادداشت من بودم. باید من بوده باشم چه کس دیگه ای می تونه مخاطب قرار گرفته باشه ، کس دیگه ای جز من در این دنیای جهنمی نیست.

یادداشت را از سر جسدم جدا کردم که متوجه شدم جواهری در مغز سامی می درخشد. با اینکه این کار واقعا چندش آور بود اما جواهر رو از داخل سرش در آوردم ، جواهر قرمز رنگ و درخشانی بود. اونو در جیبم گذاشتم که متوجه دفترچه ی یادداشتی کنار تخت خواب شدم ، دفترچه را برداشت روی دفترچه نوشته شده بود " افراد دایره ی مخصوص-
The people of that Special Circle " شاید این همون چیزی بود که من دنبالش می گشتم. دفترچه رو باز کردم ، درون آن اسامی نوشته شده بود " شماره ی اول :مارتین-اتاق 303، شماره دوم : جیمز- اتاق 306، شماره ی سوم :من –اتاق 100 ، شماره چهارم : استفن –اتاق 205 "
از آنجایی که جواهر موجود در اتاق 100 و 205 رو داشتم، از اتاق خارج شدم و مسیرم رو در راهروی طبقه ی دوم ادامه دادم.

به راه پله رسیدم و از این طریق به طبقه ی سوم ساختمان رفتم تا اتاق 303 و 306 رو پیدا کنم. در ابتدای راهرو یک مانکن دیگر دیدم که به طرفم حرکت می کند. خشاب اسلحه م رو پر کردم و به طرفش شلیک کردم. سپس راهروی طبقه ی سوم رو تا به انتهای ادامه دادم، تا بالاخره به اتاق 303 رسیدم. سعی کردم تا در رو باز کردم ولی متاسفانه قفل بود. پس در صدد بر اومدم تا اتاق 306 رو پیدا کنم ، خوشبختانه اینبار در اتاق باز بود. پس داخل شدم.هیچ چیزی عجیبی جز وجود چند قفسهای مخصوص نگهداری حیوانات در اتاق قابل مشاهده نبود.وارد اتاق خوابها شدم و باز هم قفسهای بیشتری رو پیدا کردم.

یک سوراخ بزرگ روی دیوار یکی از اتاق خوابها بود ، دستم رو روی لبه ی سوراخ گذاشتم تا داخل اونو نگاه کردم و بله بالاخره جواهر سوم رو هم ، که رنگ بنفشی داشت و می درخشید رو یافتم.دستم به یک شی فلزی دیگر نیز خورد ، فورا دستم رو بیرون آوردم اون کلید اتاق 303بود. کلید کمی کثیف و خونی بود ، فکر می کردم که شاید کلید اتاق 303 باشه اما تصمیم گرفتم که اونو زیر شیر آب بگیرم تا مطمئن بشم. حدسم اشتباه بود ، کلید مربوط به اتاق دیگری میشد ، اتاق 308. سپس صدای جیغ وحشتناکی از انتهای دیگر راهرو طبقه ی سوم به گوش رسید...صدای جیغ بی شک از اتاق 308 می آمد....
 
اولین ملاقات- "او" و قربانیانش-قسمت پنجم
72793694696153887971.jpg


---------- نوشته در 10:13 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:09 AM ارسال شده بود ----------

اولین ملاقات- "او" و قربانیانش-قسمت ششم
16092429586278750222.jpg
منبع
-------------------------------------------------------------------------------------------

تموم شد دیگه لیون جان
مرسی که نوشتی...راستی من گفتم اینو جایی دیگه خوندم...راستی از یه منبعی نوشتی یا خودت نوشتی؟
اره ایلین اون عروسک رو به والتر داد و بعدا والتر فکر میکرد که ایلین مادرشه...اون عروسک رو توی مرحله بیمارستان توی شماره چهارم توی دستان والتر میبینیم که روی بله ها نشسته
در ضمن در مورد (مکانها) هم بگم که همه مکان های توی سایلنت هیل رو ما از دید بچگی های والتر میبینیم که دیگه فکر کنم بدونین اینو
 
مرسی که نوشتی...راستی من گفتم اینو جایی دیگه خوندم...راستی از یه منبعی نوشتی یا خودت نوشتی؟
اره ایلین اون عروسک رو به والتر داد و بعدا والتر فکر میکرد که ایلین مادرشه...اون عروسک رو توی مرحله بیمارستان توی شماره چهارم توی دستان والتر میبینیم که روی بله ها نشسته
در ضمن در مورد (مکانها) هم بگم که همه مکان های توی سایلنت هیل رو ما از دید بچگی های والتر میبینیم که دیگه فکر کنم بدونین اینو

مرحله ی بیمارستان نیست ، مرحله ی آپارتمان هست که والتر روی پله ها نشسته و در مورد آیلین صحبت می کنه
مکانها رو ما از دید ذهن والتر می بینیم اونطوری که والتر تصور می کرده !
 
سلام
قسمت آخر معرفی دشمنان نسخه اول بازی
به قول قدیمیا، موچم:-t
یه پیشنهاد علی‌جان: باس‌های بازی رو دونه‌دونه و جداگانه بررسی کنیم. به طور قطع، طراحی این موجودات مهم‌تر از بقیه بوده.

12- Creeper
دقیقاً موافقم. اصولاً ترس از سوسک نیاز به هیچ بحث و بررسی نداره. :d
 
باس‌های بازی رو دونه‌دونه و جداگانه بررسی کنیم. به طور قطع، طراحی این موجودات مهم‌تر از بقیه بوده.

مسعود جان ، حیوون حیوونه دیگه!!فرقی نداره که. . .همه رو بزنید تنگ هم بره :d

دقیقاً موافقم. اصولاً ترس از سوسک نیاز به هیچ بحث و بررسی نداره. :d

اگه نشانه های ترس از سوسک،جیغ کشیدن،بالا پریدن و درخواست نیروی کمکی هست،آره منم میترسم :-s :">
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or