بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
ه ی بیمارستان نیست ، مرحله ی آپارتمان هست که والتر روی پله ها نشسته و در مورد آیلین صحبت می کنه
مکانها رو ما از دید ذهن والتر می بینیم اونطوری که والتر تصور می کرده ![/QUOTE]
اره...چون من چند سال بیش با ps2 سایلنت 4 رو تموم کردم و اتفاقا توی اون برهه زمانی چند بار تمومش کردم از اونموقع تا حالا یادم رفته بود فکر کردم توی بیمارستان بود
خب منم گفتم تصورات والتر بوده دیگه! :dبعضی از مکان های که توی بچه گی از اونجا رد شده و ازشون تصور خوبی نداره رو در بعضی از محیط ها میبینیم
یا تصور موجودات داخل بازی که در این شماره هم بازم تصویر ذهنی والتر هست مثل اون برادر خواهری که کشت و در بازی بصورت چسبیده به هم اومدن و یا اون سگ ها که در اصل مال مغاره حیوانات اون مرده بوده که وقتی والتر وارد مغازش میشده مرده بهش تشر میزده و...
 
سلام و درود!
در مورد سیبل بگم که یه کات سین هست که نشون میده سیبل داره با بیسیمش صحبت میکنه و بعدش از جاش بلند میشه و میره.
به نظر من یه نفر از داخل شهر به او پیام میده و سیبل هم راهی میشه.
اما چون هیچکس توی شهر با سیبل اشنا نیست میشه گفت که سیبل به خاطر یه گناه وارد شهر شده.البته اگر توی ترتیب وقایع اشتباه نکرده باشم.
 
دوستان امروز توی نت سرچ کردم و اسکن کتاب lost memories رو با بهترین کیفیت پیدا کردم تا از اون برای ترجمه کردن استفاده کنم
مُنتها تا اومدم دانلود کنم تا حجمش رو دیدم سریع اینترنت را disconnect کردم و از اتاق رفتم بیرون
دانلود کتاب و تمام مخلفات (یعنی تمام ویدیوها و تریلرها با کیفیت hd) حجمی حدود 43 گیگ داشت:o
و دانلود خود کتاب حجمی حدود 2 گیگ
لطفا ابراز همدردی بفرمایید.:(
دوستان فکر کنم اشتباه کردم,این اصلا کتاب lm نیست.:d
 
آخرین ویرایش:
سلام و درود!
در مورد سیبل بگم که یه کات سین هست که نشون میده سیبل داره با بیسیمش صحبت میکنه و بعدش از جاش بلند میشه و میره.
به نظر من یه نفر از داخل شهر به او پیام میده و سیبل هم راهی میشه.
اما چون هیچکس توی شهر با سیبل اشنا نیست میشه گفت که سیبل به خاطر یه گناه وارد شهر شده.البته اگر توی ترتیب وقایع اشتباه نکرده باشم.
بعید می دونم که از داخل شهر باشه... کجا رو میگی که باهاش با بیسیم تماس گرفتن...؟ Harry نبود احیاناً

و دانلود خود کتاب حجمی حدود 2 گیگ
لطفا ابراز همدردی بفرمایید.:(
همدردی می کنیم...
;)
امیر لینک مستقیم Downloadش رو بذار برای من ببینم می تونم برات کاری کنم...
;)

---------- نوشته در 02:10 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:26 PM ارسال شده بود ----------

بچه ها یه خبر خفن...
هم شهاب برگشته و هم Arth@s...
Hell Yeaaaaaaaaah
 
اگه نشانه های ترس از سوسک،جیغ کشیدن،بالا پریدن و درخواست نیروی کمکی هست،آره منم میترسم :-s :">
من فکر میکردم فقط دخترا در هنگام دیدن سوسک شاتگان در میارن و با در دست گرفتن یک عدد کلتت و با لباس محافظ و میرن برای منهدم کردنش نگو این پسرا فقط ادای شجاعتو در میارن و از سوسک بیشتر از خوده سایلنت هیل میترسن:))
 
دانلود کتاب و تمام مخلفات (یعنی تمام ویدیوها و تریلرها با کیفیت hd) حجمی حدود 43 گیگ داشت:o
بفرما تو؟؟!!!! دم در بده!!! کل وجود ما رو با هم بفروشی 400 کیلو بایت در میاد!!!
لیان جان اون اول بازی که یه کات سین نشون میده بعدش سیبل رو نشون میده که داره با بیسیم حرف میزنه و بعدش از سر جاش بلند میشه.
یادمه همین عکس،عکس روی جلد بازی من بود!!!
 
لیان جان اون اول بازی که یه کات سین نشون میده بعدش سیبل رو نشون میده که داره با بیسیم حرف میزنه و بعدش از سر جاش بلند میشه.
یادمه همین عکس،عکس روی جلد بازی من بود!!!
هِین...؟
یادم افتاد... ولی باز هم مطمئنم از داخل شهر کسی نبودش که باهاش تماس بگیره. آخه کی میتونسته باشه...؟ به جزء Harry.
از بیرون شهر منطقی تر به نظر میرسه که اونم با این فرض که ارتباط با دنیای بیرون از Silent Hill قطع میشه، این فرضیه رد میشه...
حالا پیدا کنید پرتقال فروش را...
جداً کی بوده...؟
 
به نظر من یه نفر از داخل شهر به او پیام میده و سیبل هم راهی میشه.
اما چون هیچکس توی شهر با سیبل اشنا نیست میشه گفت که سیبل به خاطر یه گناه وارد شهر شده.البته اگر توی ترتیب وقایع اشتباه نکرده باشم.

با توجه به روایت داستان و ظاهر امر،دلیل حضور سیبل ،بر رسی اتفاقات مشکوک شهر هست که این اتفاقات میتونه قطع شدن ارتباط ساکنین با دنیای بیرون و یا گسترش مخدری باشه که فرقه بانی اون بود.

به نظر میرسه سیبل به صورت اتفاقی(در نقش یک پلیس) به شهر اومده و صرفا جهت تکمیل شدن نقشها(یا کاراکترها) به داستان اضافه شده که اگه غیر از این باشه ،کم کاری نویسنده یا کارگردان رو میرسونه!!

من فکر میکردم فقط دخترا در هنگام دیدن سوسک شاتگان در میارن و با در دست گرفتن یک عدد کلتت و با لباس محافظ و میرن برای منهدم کردنش نگو این پسرا فقط ادای شجاعتو در میارن و از سوسک بیشتر از خوده سایلنت هیل میترسن:))

خب توی بعضی موارد،آقایون و خانم ها رفتار مشابهی دارن،متاسفانه توی این مورد هم همینطوره :rolleyes:
 
به نظر میرسه سیبل به صورت اتفاقی(در نقش یک پلیس) به شهر اومده و صرفا جهت تکمیل شدن نقشها(یا کاراکترها) به داستان اضافه شده که اگه غیر از این باشه ،کم کاری نویسنده یا کارگردان رو میرسونه!!
نه، من کاملاً یادمه که Cyble به Harry میگه که به خاطر جواب ندادن مرکز پلیس به اونجا اومده...
 
سلام
سلام و درود!
در مورد سیبل بگم که یه کات سین هست که نشون میده سیبل داره با بیسیمش صحبت میکنه و بعدش از جاش بلند میشه و میره.
به نظر من یه نفر از داخل شهر به او پیام میده و سیبل هم راهی میشه.
اما چون هیچکس توی شهر با سیبل اشنا نیست میشه گفت که سیبل به خاطر یه گناه وارد شهر شده.البته اگر توی ترتیب وقایع اشتباه نکرده باشم.
منظور این صحنه‌ست.
38779145919881668580.jpg


30277799195782727188.jpg
دوستان امروز توی نت سرچ کردم و اسکن کتاب lost memories رو با بهترین کیفیت پیدا کردم تا از اون برای ترجمه کردن استفاده کنم
مُنتها تا اومدم دانلود کنم تا حجمش رو دیدم سریع اینترنت را disconnect کردم و از اتاق رفتم بیرون
دانلود کتاب و تمام مخلفات (یعنی تمام ویدیوها و تریلرها با کیفیت hd) حجمی حدود 43 گیگ داشت:o
و دانلود خود کتاب حجمی حدود 2 گیگ
لطفا ابراز همدردی بفرمایید.:(
دوستان فکر کنم اشتباه کردم,این اصلا کتاب lm نیست.:d
اصلاً هم همدردی نمی‌کنم.:> همین الان دانلودش می‌کنم. دوستان ساعت‌هامون رو تنظیم می کنیم. به وقت من با این سرعت 2 سال و 47 روز طول می‌کشه تموم بشه.=))
ببخشید شرمنده!‌ اصلاً هم خنده نداشت گریه داره.:((همین‌طور:wallbash:

بچه ها یه خبر خفن...
هم شهاب برگشته و هم Arth@s...
Hell Yeaaaaaaaaah
ایول:excited:
خب توی بعضی موارد،آقایون و خانم ها رفتار مشابهی دارن،متاسفانه توی این مورد هم همینطوره :rolleyes:
میلادجان بهانه دست این خواهران نده.
در این ایشون از طرف خودش فرمودند. خود بنده یکی از تفریحاتم جزغاله کردن سوسک با همکاری ادیسون بود.
 
سلام

اصلاً هم همدردی نمی‌کنم.:> همین الان دانلودش می‌کنم. دوستان ساعت‌هامون رو تنظیم می کنیم. به وقت من با این سرعت 2 سال و 47 روز طول می‌کشه تموم بشه.=))
ببخشید شرمنده!‌ اصلاً هم خنده نداشت گریه داره.:((همین‌طور:wallbash:
آی گفتی مسعود... یکی پیدا شد که...
درد این جامعه بشریت را از آنجا که این ملت غیور شایستگی بهترین ها را دارد، فریاد زد. پس ای دوستان، بیایید یک بار دیگر در کنار همدیگر غرور آفرینی کرده و با تلاشی وصف ناپذیر کمر همت بسته برای افزایش این سرعت، باشد که خالقمان از ما بندگان هر چند کوچکش خرسند باشد...
همچنین باید اضافه کنم....
هِین... هان... عه، آقا شرمنده. منو دوباره جو گرفت. Arth@s هم برگشته... اصلاً هوش و حواس ندارم. دوستان ... عذر میخوام...
:p

---------- نوشته در 07:23 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:21 PM ارسال شده بود ----------

مسعود... جداً این سوالی که Safe پرسید ذهنم رو مشغول کرده ها... به نظرت قضیه چیه که:
مطمئنم از داخل شهر کسی نبودش که باهاش تماس بگیره. آخه کی میتونسته باشه...؟ به جزء Harry.
از بیرون شهر منطقی تر به نظر میرسه که اونم با این فرض که ارتباط با دنیای بیرون از Silent Hill قطع میشه، این فرضیه رد میشه...
حالا پیدا کنید پرتقال فروش را...
جداً کی بوده...؟
 
دوستان ما که دیگه در مورد sh3 بحث نمیکنیم,پس بیایم این نظر سنجی رو عوض کنیم.
منم این وسط گیر دادم به نظر سنجی ها
اصلاً هم همدردی نمی‌کنم.:> همین الان دانلودش می‌کنم. دوستان ساعت‌هامون رو تنظیم می کنیم. به وقت من با این سرعت 2 سال و 47 روز طول می‌کشه تموم بشه.=))
ببخشید شرمنده!‌ اصلاً هم خنده نداشت گریه داره.:((همین‌طور:wallbash:
خب پس آقا مسعود قرار ما 2 سال و 47 روز دیگه همینجا و همین ساعت به صرف شیرینی و شام!!:d
 
داستان واقعی سایلنت هیل

ادامه قسمت ششم (3)

همینطور که در راهروی تاریک به سمت اتاق 308 حرکت می کردم ، قلبم به شدت می طپید و همزمان با بالا رفتن ریتم ضربان قلبم ، رادیو هم شروع به خش خش کردن کرد. مطمئن بود هیولایی در این نزدیکی هاس پس اسلحه م رو آماده در دستم گرفتم. خیلی محتاطانه با هوشیاری کامل به اطرافم نگاه می کردم ، آدرنالین بدنم بالا زده بود و احساس می کردم که تمام خون بدنم در قسمت سر و صورتم جمع شده. از کنار اتاق 306 عبور کردم، یک سری تخت خوابهای فلزی و میله های فلزی بقیه راه به سمت انتهای راهرو رو مسدود کرده بود، پس من نمی تونستم جلوتر برم.

در هر حال تمایل چندانی هم نداشتم که جلوتر برم چون در چند قدمی من ، درست آن طرف میله های فلزی ،
Pyramid Head ایستاده بود و به من نگاه می کرد. به نظرم اومد که تمام بدنش خونی شده و اطرافش نیز خون روی زمین ریخته. تصمیم گرفتم که دیگه بهش نگاه نکنم ، پس وارد اتاق 308 شدم. تلویزیون روشن بود و صفحه برفکی را نشان می داد. ردی از خون روی صفحه ی تلویزیون نیز ایجاد شده بود. یک نفر روی صندلی مقابل تلویزیون نشسته بود.

سرش از وسط به دو نیم تقسیم شده بود و خون همه جای اتاق پاشیده بود. واقعا نگاه کردن به اون جسد و این صحنه ی اتاق چندش آور بود. کلیدی روی طاقچه ی گوشه ی اتاق می درخشید، کلید رو برداشتم و اتاق رو ترک کردم.
Pyramid Head حالا دیگر در راهرو نبود. به کلید نگاه کردم ، حدس می زدم که کلید اتاق شماره ی 303 است. پس به سمت اتاق 303 رفتم و کلید رو در قفل فرو کردم و سپس با شنیدن صدای تیک در اتاق رو فشار دادم و داخل شدم.
درست رو به روی در اتاق یک مبل قرار داده شده بود. یک تبر روی مبل به چشم می خورد ، جلو رفتم و تبر رو برداشتم.

درست روی مبل یک جواهر درخشان نیز بود.جواهر زرد رنگ بود، اونو توی جیبم گذاشتم ، این آخرین جواهر بود حالا باید طبقه ی سوم رو ترک می کردم و به اتاق 101 برمی گشتم.
 
هنری جون جان خودم میخواستکم بنویسم که اون عکس رو مطمئنا داریش!!!
اره همین عکس هست.
فقط میخوام بدونم توی این عکس،سیبل داخل شهر هست یا بیرون شهر؟
اگر بیرون شهر باشه که اصلا با هری هنوز ارتباط نداشته
اگر داخل شهر باشه خب پرتقال فروش پیدا شد!!!!
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or