بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
سلام
سلام. منم سایلنت هیل بازی میکنم. ولی واقعا ترسناکه. چون از بازیای مورد علاقم بود اولین نوشتمو اینجا میذارم.
بنده هم ورودتون رو به این جمع ساکنان سایلنت هیل خوش‌آمد میگم. :welcome:

اجازه بنده هم دست شماست امیرخان.
اتفاقا مرام مکتب سایلنت هیل روان پریشیه :dتازه مگه روان پریشی بده!! این همه عاقل داریم ،چه گلی به سر ما زدن :d

you know? i'm just kiding! I'm the only Psychopath of this topic :d

بنده سردسته‌ی روان‌پریشان هستم.
دوستان خواهشاً دوباره سر این موضوع چونه نزنید. اثبات شده.
روی یکی از دیوارهای تیمارستان بروک‌هاون نوشته بود:
خوش عالمی‌ست عالم دیوانگی اگر
موی دماغ ما نشود شخص عاقلی
================================================================================
شاعر میگه::d
آقا آرتاس اومده های های
با کله‌ی تاس اومده های های

سربازی رفته بیده های های
صدای شلیک شنیده های های
 
آخرین ویرایش:
اجازه بنده هم دست شماست امیرخان.
چاکرتم مسعود جان...
--------------------------------------------------------------
دوستان دلم میخواد یکمی دلتون رو آب کنم....
09598633847445090173.jpg
Ghelyon.gif
 
داستان واقعی سایلنت هیل

ادامه ی قسمت ششم (4)

مستقیما به اتاق 10 برگشتم ، به طر اتاق خواب رفتم تا چهار جواهر درخشان رو روی همون پازل گاوصندوق قرار بدم . با صدای تیک در گاوصندوق باز شد. در را به طرف بیرون کشیدم و داخل گاو صندوق رو نگاه کردم. یک کلید به همراه تعدادی خشاب کلت درون گاوصندوق بود. خشابهای رو برداشتم و کلتم رو پر کردم. کلید رو نگاه کردم روی آن نوشته شده بود "خروج اضطراری". کلید روی توی جیبم گذاشتم و از اتاق خارج شدم. فورا به طبقه ی دوم رفتم . وقتی وارد راهروی طبقه ی دوم شدم ، رادیو شروع کرد به خش خش کردن، اما هیچ هیولایی در اطراف نبود.

همانطور که به در خروج اضطراری نزدیک می شدم صدای خش خش رادیو هم بیشتر و بلندتر می شد.بالاخره نزدیک در شدم ، صدای بلند رادیو واقعا حس ترس همراه با اضراب رو به من منتقل می کرد پس خاموشش کرد و داخل شدم. اما به محض ورود من به راه پله ی خروج اضطراری ، دوباره صدای رادیو بلند شد.
PH در فاصله ی نسبتا کوتاهی رو به روی من ایستاده بود ...گویی از زیر بدنش به نحوی به نوعی هیولا زندگی می بخشید...انگار که در حال متولد کردن هیولایی بود...گر چه غیر منطقی می اومد ولی این حداقل چیزی بود که از اون صحنه به یاد دارم.

به هر حال مشکل فقط این نبود ، پیرامد هد متوجه حضور من در راه پله شده بود و حالا آهسته به سمت من قدم بر میداشت ، در حالیکه نوک شمشیر کلفتش نیز روی زمین کشیده می شد، تلاش می کردم که در رو که ازش داخل شده بودم باز کنم اما پیرامد هد هر لحظه به من نزدیک و نزدیکتر می شد. هیچ راه خروجی نبود ...مطمئنا من مرگ رو در یک قدمی خودم می دیدم. اسلحه م رو در آوردم و چند بار به سر فلزی جانور شلیک کردم ، صدای پینگ کوچکی به گوش می آمد ، پیرامد هد شمشیرش رو روی هوا تکان داد ، خوشبختانه تونستم جاخالی بدم اما بازهم ...می دونستم که اگه این حالت ادامه پیدا کنه مطمئنا به دو نیم تقسیم می شم.

پس یه بار دیگه به سمتش شلیک کردم. اما به نظر این راه هم کار آمد نبود.
حالا پیرامد هد در یک قدمی من ایستاده بود ، گلوله هایم تمام شده بود و واقعا امیدی نداشتم اما ...صدای آزیر در فضا طنین انداخت و برای یک لحظه پیرامد هد متوقف شد سپس عقب عقب از پله ها پایین رفت و در مایع مشکی رنگی که به نظر می آمد تمام پله ها رو در برگرفته فرو رفت!! پیرامد هد در جلوی چشمان من مثل مایعی در زمین فرو رفت !

صدای باز شدن دری به گوشم رسید و سپس راه پله حالت جامد به خود گرفت ، فورا از پله ها پایین رفتم و از ساختمان خارج شدم. واقعا عحیب بود تمام آن وقایع ساختمان جهنمی و آنچه که همین چند ثانیه پیش از برابر دیدگانم گذشت...حالا که از ساختمان خارج شده بودم با احساس نسیم خنک روی پوستم احساس بهتری داشتم هر چند می دونستم که قسمتهای وحشتناکتر ماجرا هنوز روی نداده ...باید به سمت پارک RoseWater می رفتم...
پایان قسمت ششم
 
درود بر همه عزیزان دل، امیدوارم هر کجا که هستید سلامت باشید.

هوووووووووووووووووووووم .............. چه خبره اینجا!!!! میریم سر اصل مطلب.

سلام
به قول قدیمیا، موچم:-t
یه پیشنهاد علی‌جان: باس‌های بازی رو دونه‌دونه و جداگانه بررسی کنیم. به طور قطع، طراحی این موجودات مهم‌تر از بقیه بوده.
چه فرقی میکنه مسعود جان؟
و بنده چه گویم وقتی جناب رئیس فرمودند که:
مسعود جان ، حیوون حیوونه دیگه!!فرقی نداره که. . .همه رو بزنید تنگ هم بره :d

سلامی به گرمی Other world خدمت همه بچه های این شهر برزخی ;)
خوبن همگی؟ روبراهن؟ آقا ما که در نقش جیمز رفتیم سایلنت هیل خدمت کردیم و پیرامید هد هم باهاش تریپ رفاقت چیدیمو مثه خودمون کردیمش (پسر نوح با بدان بنشست و...) :دی >:)
چه خبرا؟ بحث درباره چیه؟ ما هم بازی میدید؟! :دی
:-o به به:d، به به:d، ببین کی اینجاست!!

>:d Welcom Back Buddy
دیدم همه بچه‌ها زدند تو خط شعر و شاعری گفتم منم دو بیت از خودم ول بدم:d:

بسوزد آنکه سربازی بنا کرد / تو را از ما و از BC جدا کرد

چنان آشی بپختند از برایت/که PH از عذابت امتنا(ع) کرد

به سایلنت هیل رود آن جیمز بدکار/که تو سرتاس مارا زا به را(ه) کرد

خوووووووووووووب بید؟!:d

الآن شما نقش پسر نوح رو دارید یا پایرامید هد؟! کدومتون اصل رو گم کردید؟:d
درکل خوش آمدی.


بچه ها این داستانه که من می زارم می خونینش ؟ یعنی درسته ؟ نوشته هاش قاطی نیست ؟ از نظر ویرایشی می گم
فقط داستانات یک مورد داره اونم اینه که خیلی عالیه;)

شاید از نظر ما و Harry زودتر از زمان وقوع بوده باشه... ولی برای Cyble زمان درستش باشه. یعنی Silent Hill هم رفت جزء پرتال های زمانی...؟
من هنوز هم با این فرضیه که Cyble گناهکار بوده باشه و به خاطر گناهش به شهر فراخونده شده باشه مشکل دارم...

خوب مسعود جان توضیح جالبی داد و دیگه جای شبهه‌ای نموند! این موضوع هم که سبیل قبل از حادثه از موضوع با خبر میشه، تو دنیای سایلنت هیل چیز عجیبی نیست!
لیان جان دلیل قانع کنندت رو بگو تا به جبهه تو درآییم! از نظر من سبیل مهمان ناخوانده نبود، شهر و آلسا براش تدارک دیده بودند تا حسابی ازش پذیرایی کنند و از خجالتش دربیاند!


بچه‌ها اگر بحث سر دشمنان شماره اول بازی رو تموم شده میدونید و جایی شک و شبهه‌ای باقی نمونده، بریم سراغ بحث دشمنان نسخه سوم بازی که کلی حرف داریم ازشون.(البته با اجازه مسعود عزیز).

سلام. منم سایلنت هیل بازی میکنم. ولی واقعا ترسناکه. چون از بازیای مورد علاقم بود اولین نوشتمو اینجا میذارم.
سلام به دوست خوبم، به آشوب شهر سایلنت هیل خوش آمدی، امیدوارم حضورت همیشگی باشه;)

دوستان دلم میخواد یکمی دلتون رو آب کنم....
09598633847445090173.jpg
Ghelyon.gif
:-o:-t نکن امیر جون #-o من قلبم با باتری‌ کار میکنه، یه وقت یه بلایی سرم میادا!!:-s

---------- نوشته در 11:35 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:19 PM ارسال شده بود ----------

you know? i'm just kiding! I'm the only Psychopath of this topic :d

l-)Not only you ... And me ... And me

بنده سردسته‌ی روان‌پریشان هستم.
دوستان خواهشاً دوباره سر این موضوع چونه نزنید. اثبات شده.
روی یکی از دیوارهای تیمارستان بروک‌هاون نوشته بود:
خوش عالمی‌ست عالم دیوانگی اگر
موی دماغ ما نشود شخص عاقلی
ای بابا ... مسعود جان باید یک چشمه از قدرتم رو بهت نشون بدم:d، باشه خودت خواستی... بزودی

همچنین رو یه دیوار فرسوده تو Lakeview Hotel نوشته:

هر چه غير از شورش و ديوانگي است
اندر اين ره (همین ره:d) روي در بيگانگي است

و همچنین:
ز عقل انديشها زايد كه مردم را بفرسايد
گرت آسودگي بايد برو مجنون شو اي عاقل!
 
چاکرتم مسعود جان...
--------------------------------------------------------------
دوستان دلم میخواد یکمی دلتون رو آب کنم....
09598633847445090173.jpg
Ghelyon.gif

الحق که کارت بیسته امیر جان ...
ادامه بده ... حتما کتاب کامل شده ، یه چیز نابی می شه ...
می تونی اونو دوباره واسه کونامی بفرستی که تو لیست کتابای ترجمه شده اش بزاره...
خوشحالم که داری کاملش می کنی ...
 
بنده سردسته‌ی روان‌پریشان هستم.

l-)Not only you ... And me ... And me

My pleasure partners >:d<

خوش عالمی‌ست عالم دیوانگی اگر
موی دماغ ما نشود شخص عاقلی

آقا آرتاس اومده های های
با کله‌ی تاس اومده های های

سربازی رفته بیده های های
صدای شلیک شنیده های های

بسوزد آنکه سربازی بنا کرد / تو را از ما و از BC جدا کرد

چنان آشی بپختند از برایت/که PH از عذابت امتنا(ع) کرد

به سایلنت هیل رود آن جیمز بدکار/که تو سرتاس مارا زا به را(ه) کرد

هر چه غير از شورش و ديوانگي است
اندر اين ره (همین ره:d) روي در بيگانگي است

و همچنین:
ز عقل انديشها زايد كه مردم را بفرسايد
گرت آسودگي بايد برو مجنون شو اي عاقل!

:o بابا مثنوی ،ملک الشعرا ،مولانا ورسوس شمس تبریزی :d

دوستان دلم میخواد یکمی دلتون رو آب کنم....
ادامه ی قسمت ششم (4)
همچنین رو یه دیوار فرسوده تو Lakeview Hotel نوشته:
روی یکی از دیوارهای تیمارستان بروک‌هاون نوشته بود:

:worthy: واقعا نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم،که اینقدر با صفایید :worthy:
 
با سلامی 2باره
فکر کنم موضوع بحثتون در نوشابه باز کردنه :دی
خب ما هم در ادامه در نوشابه باز کردن دوستان، میریم که داشته باشیم :دی :
سِلِین سِلِین...
آقای Arth@s خان Jamesianno
;)
چطوری مرد؟
چقدر تو این یه روز و نیمه من حالتو پرسیدم...
:p
بازی چیه دادا... شما خودت داوری اینجا...
خب سلام سلامتی میاره دیگه :دی
ممنون ازت لیانیانته اصل امریکاییه زامبی فکن :دی
آقا کی به این سرباز مرخصی داده؟؟ مگه قرار نبود 2 سال از دستش راحت باشیم :d
eeeee آرتاس تویی ،همه ی بچه ها شاهدن که منتظر بودم زود بیای :^o :))
ببینم پادگان رو اینفکتید کردی یا نه :d
Welcome home soldier:victory:
سلام داش میلاد گل
حاجی مرخصی پایان دوره اوومدیم دیگه :دی شنبه باید بریم واسه تقسیم...
آره خودمم شاهد بودم :-"
قبلا بچه ها اینفکتش کرده بودن، ما رفتیم کلا نابودش کردیم >:)
از خوش آمد گویی شما هم خیلی ممنون :دی
شاعر میگه::d
آقا آرتاس اومده های های
با کله‌ی تاس اومده های های

سربازی رفته بیده های های
صدای شلیک شنیده های های
بــــــــــــه بـــــــــــــه! داش مسعود عزیز و گرامی و پایه ثابت خودم تو بحثای دری بری :دی
آقا شما شاعر هم بودی ما نمیدونستیم :-/
چه خبر از وایــــــــــــو >:) :دی
:-o به به:d، به به:d، ببین کی اینجاست!!

>:d Welcom Back Buddy
دیدم همه بچه‌ها زدند تو خط شعر و شاعری گفتم منم دو بیت از خودم ول بدم:d:

بسوزد آنکه سربازی بنا کرد / تو را از ما و از BC جدا کرد

چنان آشی بپختند از برایت/که PH از عذابت امتنا(ع) کرد

به سایلنت هیل رود آن جیمز بدکار/که تو سرتاس مارا زا به را(ه) کرد

خوووووووووووووب بید؟!:d

الآن شما نقش پسر نوح رو دارید یا پایرامید هد؟! کدومتون اصل رو گم کردید؟:d
درکل خوش آمدی.
درود بر داش علی هیثر دوست :دی
چطوری جوون؟ :دی
اولا که اصلا شعرت انقدر عالی بود که من میگم میلش کنیم واسه استاد تا روش آهنگسازی کنه :دی
دویومن، پسر نوح همون پایرامید هد عزیز هست، حالا اینکه نوح کیه بماند :دی
__________
منم یه چشمه بیام :دی
گر به دلت رسیدی و مست نگشتی مردی
گر به محنت رسیدی و سست نگشتی مردی
(چه ربطی داشت :-/)
________
در ضمن بنده از سلامتی کامل جسم و ذهن بهره میبرم پس حواستون باشه که زیاد نزدیک من نشید که واگیر داره ها :دی
راستی چندتا سؤال که جوابش رو فراموش کردم
این SH Collection کی میاد؟ SH:DP چطور؟!
 
با سلامی 2باره
فکر کنم موضوع بحثتون در نوشابه باز کردنه :دی
خب ما هم در ادامه در نوشابه باز کردن دوستان، میریم که داشته باشیم :دی :

درود بر داش علی هیثر دوست :دی
چطوری جوون؟ :دی
اولا که اصلا شعرت انقدر عالی بود که من میگم میلش کنیم واسه استاد تا روش آهنگسازی کنه :دی
دویومن، پسر نوح همون پایرامید هد عزیز هست، حالا اینکه نوح کیه بماند :دی

منم یه چشمه بیام :دی
گر به دلت رسیدی و مست نگشتی مردی
گر به محنت رسیدی و سست نگشتی مردی
(چه ربطی داشت :-/)
و درود بر شما آرتاس جیمزشیفته

خوبم شیرِ پیرِ بیشه تدبیر:d

بماند ما نداریم! شفاف سازی کن، کی رو از راه به در کردی؟!:d

اتفاقاً تک بیتت بسی غنی و پرمحتوا بود و نکت فراوان در آن نهفته!
این رو تو سربازی یادگرفتیا:d

راستی چندتا سؤال که جوابش رو فراموش کردم
این SH Collection کی میاد؟ SH:DP چطور؟!
HD Collection حدود 14 روز دیگه(6 مارس) و DP هم 21 روز دیگه(13 مارس) منتشر میشند، البته فکر کنم تا 7-8 روز دیگه HDC لیک بشه.
 
سلام. منم سایلنت هیل بازی میکنم. ولی واقعا ترسناکه. چون از بازیای مورد علاقم بود اولین نوشتمو اینجا میذارم.
من هم تبریک میگم ورودت رو به شهر مه گرفته...

اتفاقا مرام مکتب سایلنت هیل روان پریشیه
آقای مدیر راست میگه... ببینم تو با Joker نسبتی نداشتی میلاد...؟
;)

دوستان دلم میخواد یکمی دلتون رو آب کنم....
امیر خدا لعنتت نکنه... اینقدر تو نت چرخ نزن. برو بشین این کتاب رو تموم کن... Collection داره میادا. از برنامت عقب میمونی، اونوقت مجبوری خشم بچه های تاپیک رو متحمل شی...
;)
لیان جان دلیل قانع کنندت رو بگو تا به جبهه تو درآییم! از نظر من سبیل مهمان ناخوانده نبود، شهر و آلسا براش تدارک دیده بودند تا حسابی ازش پذیرایی کنند و از خجالتش دربیاند!
راستش علی من بیشتر تو کار ایمان داشتن هستم تا منطق داشتن... یعنی بیشتر یه Believer هستم.
;)
ولی راستش هنوز نمی تونم به خودم بقبولونم که Cybel گناهکار بوده باشه. حداقل تو بگو...! به جرم چه گناهی فراخونده شده بود؟ یا اصلاً Alessa چه کار می تونسته باهاش داشته باشه...؟
احساس می کنم Cyble هم شده مثل James...
"با اجازه ی Arths@s خان البته "
 
ببینم تو با Joker نسبتی نداشتی میلاد...؟
;)

زیااااد :d حرف دلمو زدی لیون عزیز l-)

اگه Batman Arkham city رو تا آخر رفتی این پایین رو یه نگاهی بنداز :d

شخصا معتقدم بوجود آورنده ی مشکلات شهر آرکام(که یه ذره هم ،شکل دنیای ماست!!) جوکر نیست!! توی فضایی که در شهر به وجود آمده،شاید جوکر بیخطر ترین باشه. . .. جوکر در پدیدار شدن این وضعیت توی شهر بی تاثیره،

شاید این وضعیت، یه ربطی به قهرمان(یا قهرمانان) این دنیا داشته باشه،کسایی که همیشه (توی خیالشون)در نقش منجی و فریادرس ظاهر میشن!! همه ی اینا رو گفتم ،یه اعتراف هم بکنم :در نهایت داستان این حق جوکر نبود که بمیره!!

:thumbdown
 
اولین باری که سایلنت هیل رو بازی کردم نسخه یکش تو PS بود که حالم ازش به هم خورد.البته منظورم سایلنت هیل نیستاااا
حالا میشه یه نسخه PC شو معرفی کنین ما بره اولین بار بازیش کنیم ببینیم چی چیه؟
 
زیااااد :d حرف دلمو زدی لیون عزیز l-)

اگه Batman Arkham city رو تا آخر رفتی این پایین رو یه نگاهی بنداز :d

شخصا معتقدم بوجود آورنده ی مشکلات شهر آرکام(که یه ذره هم ،شکل دنیای ماست!!) جوکر نیست!! توی فضایی که در شهر به وجود آمده،شاید جوکر بیخطر ترین باشه. . .. جوکر در پدیدار شدن این وضعیت توی شهر بی تاثیره،

شاید این وضعیت، یه ربطی به قهرمان(یا قهرمانان) این دنیا داشته باشه،کسایی که همیشه (توی خیالشون)در نقش منجی و فریادرس ظاهر میشن!! همه ی اینا رو گفتم ،یه اعتراف هم بکنم :در نهایت داستان این حق جوکر نبود که بمیره!!

:thumbdown
میلاد عاشقتم... تو هم Batman و Joker و این حرفا...
مگه میشه بازیش نکرده باشم... اینجا جاش نیست. حال داشتی با هم تو پروفایل راجع بهش گَپ بزنیم...

اولین باری که سایلنت هیل رو بازی کردم نسخه یکش تو PS بود که حالم ازش به هم خورد.البته منظورم سایلنت هیل نیستاااا
حالا میشه یه نسخه PC شو معرفی کنین ما بره اولین بار بازیش کنیم ببینیم چی چیه؟
تبریک میگم ورودت رو به این شهر مه گرفته...
به نظر من SH2 رو بازی کن، چون هم داستانش مجزاست و هم جالبه... SH4 هم که حرف نداره. از لحاظ گرافیکی هم خیلی بهتره...
SH5 هم که بسیاری خوششون نمیاد. ولی اونم از نظر من معرکه بود...
اینا همشون داستاناشون مستقله و مشکلی برای فهمشون نخواهی داشت...
-------------
بچه ها میگم چقدر عضو جدید این شهرمون زیاد شده ها... دم Silent Hill گرم...
فکر کنم همه دارن از دنیا میبرن و میان سمت Silent Hill که با گناهانشون روبرو بشن...
 
دوستان سلام .همه خوبید. ببخشید با اسپم شروع می کنم ولی چون بحث رو نمی دونم میشه راهنمایی کنید اخه از بحث های قبلتان که چیزی نفهمیدم؟؟
سلاااااااااااام
کجا بودی ؟ خیلی غیبت داشتی ها !!!!!!! بحث جدید هنوز شروع نشده ! فعلا منتظریم
 
silent hill

یادش بخیر silent 1 یک ماهی سر رمز پیانو گیر کرده بودم خداوکیلی رمز و معما مثل پیانو کم دیدم سایلت جدیدم که داره می یاد /شماره hd 2.3 هم که میاد عجب ماهی یه این ماه :d
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or