بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
1-این هیولاها تصویری مرکب از چندین حشره‌اند. در نگاه اول می‌توان گفت این هیولاها زاده ذهن آلساست
علی بیا و یه لطفی در حق ما بکن... یه دفعه بگو بازی Silent Hill زاده ی ذهن Alessa ست و همه رو خلاص کن...
"گرچه، به نظر خودمم تمام دردسرا از همونجا شروع شد."
--------
به نظر من اینا با اون صدای پاشون یه جورایی تداعی کننده سرما و ناامیدی بودن... شاید یه کمی بی ربط به نظر برسه اما... صدای چک چک آب، منعکس شدن صدای هر چیزی تو اون سردآب ها، تاریکی، سزما و صدای کلیک کلیک پای این موجودات... همه و همه باعث میشد من هر چه زودتر بخوام از اونجا بزنم بیرون.

---------- نوشته در 05:53 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 05:49 PM ارسال شده بود ----------

آلسا با حالتی شبیه همین موجودات کنار دیوار نشسته و گریه می‌کنه.
67919622829572535301.jpg
این حالت شاید نماد بی‌توجهی به آلسا باشه به این معنی که حضور اون تو مدرسه با یه شبه فرقی نداشته.
چقدر این صحنه منو ناراحت کرد...! لحظه ای دلم میخواست قدرت برگردوندن زمان رو داشتم و میرفتم توی بازی و به اون زمانی که اون بچه های هیچی نفهم این بلا رو سر Alessa آوردن و از هم بدرمشون... کلاً هر بی مهری ای که به یه دختر بچه میشه منو وحشی میکنه...
 
بچه ها یه حقیقتی وجود داره که من خیلی بهش معتقدم ، نمی دونم چرا ولی احساس می کنم یه همچین چیزی در واقعیت وجود داره و اون اینکه انسانهای پاک مثله بچه های کوچیک قدرتهایی دارن (همون تجسم چیزایی که اونا می بینن و ما نمی بینیم همون دوستای فانتزی و تخیلیشون ، همون حرف زدن با عروسکاشون) بچه ها از این نیروهاشون استفاده می کنن برای تجسم چیزای زیبا و فانتزی اما وقتی این بچه ها آسیب ببینن یا مورد بی مهری قرار بگیرن این نیروهاشون خلاف جهت زیبایی قرار می گیره به سمت تاریکی و ترس می ره !
آلسا و بچه های دیگه هیچ فرقی با هم نداشتن تنها تفاوتشون در این بود که شاید این قوه ی تخیل آلسا خیلی قوی تر بوده چیزی که خودش شدیدا بهش ایمان داشته وقتی اذیتش کردن اینطور شد که نفرت تموم وجودش رو پر کرد
آلسا حق داشت هر بلایی که سر این مردم ناپاک اومد حقشون بود ، آلسا کاری نکرده بود فقط داشت برای خودش زندگی می کرد ، زندگیش رو ازش گرفتن
 
*اول سلام!
*بعد مگه اینجا مغازست که صاحب داشته باشه ؟ اینجا همه با هم کار میکنن !
هر وقت جمع به این نتیجه رسید که نظرسنجی جدیدی لازم هست که قرار داده بشه ، این کار انجام میشه ! منوط به این که بحث جدیدی آغاز بشه موضوع نظرسنجی مناسب با اون انتخاب میشه !
موفق و پاینده باشی!
بله قربان متوجه شدم^#(^
بچه ها یه حقیقتی وجود داره که من خیلی بهش معتقدم ، نمی دونم چرا ولی احساس می کنم یه همچین چیزی در واقعیت وجود داره و اون اینکه انسانهای پاک مثله بچه های کوچیک قدرتهایی دارن (همون تجسم چیزایی که اونا می بینن و ما نمی بینیم همون دوستای فانتزی و تخیلیشون ، همون حرف زدن با عروسکاشون) بچه ها از این نیروهاشون استفاده می کنن برای تجسم چیزای زیبا و فانتزی اما وقتی این بچه ها آسیب ببینن یا مورد بی مهری قرار بگیرن این نیروهاشون خلاف جهت زیبایی قرار می گیره به سمت تاریکی و ترس می ره !
آلسا و بچه های دیگه هیچ فرقی با هم نداشتن تنها تفاوتشون در این بود که شاید این قوه ی تخیل آلسا خیلی قوی تر بوده چیزی که خودش شدیدا بهش ایمان داشته وقتی اذیتش کردن اینطور شد که نفرت تموم وجودش رو پر کرد
آلسا حق داشت هر بلایی که سر این مردم ناپاک اومد حقشون بود ، آلسا کاری نکرده بود فقط داشت برای خودش زندگی می کرد ، زندگیش رو ازش گرفتن
موافقم.آدمایی که یه بچه رو میکشن هر چیزی حقشونه
 
آخرین ویرایش:
ولی الان حس می‌کنم 3-2 تا بحث با هم تداخل پیدا کرده. پیشنهاد می‌کنم فعلاً‌شخصیت‌های شماره سوم رو مکث بدیم تا شماره اول کامل تموم بشه. هم هیولا شناسی و هم مکان‌شناسی.
هر چه از استاد رسد نکوست!!!
اگه موافق باشید، بنده هم می‌تونم Silent Hill: Original Memories رو کامل کنم.
این دیگه پرسیدن نداره که! همه بی چون و چرا موافقن!!!
می‌دونیم که معمولاً ناخن بلند در بین دخترها خیلی متداوله. پس ناخن بلند Mumblerها بی دلیل نیست. احتمالاً بچه‌های مدرسه یکی از تفریحات‌شون،‌ مسخره کردن و چنگ‌زدن به جسم و جان آلسا بوده.

با همه‌ی این تفاسیر منشای Mumblerها هم ذهن آلساست.
این چیزی که میگم کاملا بیربطه!!!
یادتونه توی مدرسه،السا با ناخوناش روی نیمکتش رو میکنده؟

بچه ها اینو داشته باشین!!! سایلنت هیل واقعی پیداش شد!!!
[h=1]ساختمان کونامی اتش گرفت[/h]
 
آخرین ویرایش:
سلام
علی بیا و یه لطفی در حق ما بکن... یه دفعه بگو بازی Silent Hill زاده ی ذهن Alessa ست و همه رو خلاص کن...
"گرچه، به نظر خودمم تمام دردسرا از همونجا شروع شد."
مگه غیر از اینه عزیز دلم؟:-/
به نظر من اینا با اون صدای پاشون یه جورایی تداعی کننده سرما و ناامیدی بودن... شاید یه کمی بی ربط به نظر برسه اما... صدای چک چک آب، منعکس شدن صدای هر چیزی تو اون سردآب ها، تاریکی، سرما و صدای کلیک کلیک پای این موجودات... همه و همه باعث میشد من هر چه زودتر بخوام از اونجا بزنم بیرون.
کاملاً موافقم. در کل محیط‌هایی مثل سرداب‌ها محیطی خفه و تداعی کننده‌ی قبر هستند. صدای حرکت اون موجودات هم مثل کشیده شدن میخ روی تخته‌سایه بود.
چقدر این صحنه منو ناراحت کرد...! لحظه ای دلم میخواست قدرت برگردوندن زمان رو داشتم و میرفتم توی بازی و به اون زمانی که اون بچه های هیچی نفهم این بلا رو سر Alessa آوردن و از هم بدرمشون... کلاً هر بی مهری ای که به یه دختر بچه میشه منو وحشی میکنه...

بچه ها یه حقیقتی وجود داره که من خیلی بهش معتقدم ، نمی دونم چرا ولی احساس می کنم یه همچین چیزی در واقعیت وجود داره و اون اینکه انسانهای پاک مثله بچه های کوچیک قدرتهایی دارن (همون تجسم چیزایی که اونا می بینن و ما نمی بینیم همون دوستای فانتزی و تخیلیشون ، همون حرف زدن با عروسکاشون) بچه ها از این نیروهاشون استفاده می کنن برای تجسم چیزای زیبا و فانتزی اما وقتی این بچه ها آسیب ببینن یا مورد بی مهری قرار بگیرن این نیروهاشون خلاف جهت زیبایی قرار می گیره به سمت تاریکی و ترس می ره !
آلسا و بچه های دیگه هیچ فرقی با هم نداشتن تنها تفاوتشون در این بود که شاید این قوه ی تخیل آلسا خیلی قوی تر بوده چیزی که خودش شدیدا بهش ایمان داشته وقتی اذیتش کردن اینطور شد که نفرت تموم وجودش رو پر کرد
آلسا حق داشت هر بلایی که سر این مردم ناپاک اومد حقشون بود ، آلسا کاری نکرده بود فقط داشت برای خودش زندگی می کرد ، زندگیش رو ازش گرفتن
اگه قاطی نمی‌کنید این پایین رو بخونید
چند وقت پیش فیلمی به دستم رسید که تا مدت‌ها تحت تاثیرش بودم. فیلمی واقعی از مراسم قربانی کردن انسان در یه جایی! دختر بچه‌های 9ساله زنده‌زنده داخل آتش انداخته می‌شدند. این رو گفتم که:
Leon.Fox جان اگه این فیلم رو می‌دیدی چکار می‌کردی؟
Devil Girl جان به نظرت با اینها چه باید کرد؟
قصد بازی با احساسات‌تون رو نداشتم ولی خواستم بگم وقتی می‌گفتم برای انحراف بازی از مسیرش دلایلی وجود داره و عمدی بوده، یکیش این بود.
بچه ها اینو داشته باشین!!! سایلنت هیل واقعی پیداش شد!!!
ساختمان کونامی اتش گرفت
فکر کنم آه ما گرفتش بلاخره.:d البته من می‌گم این شهاب بلاخره کار خودش رو کرد. پیداش نبود رفته بود اونجا!
=================================================================
Breaking News
همین چند لحظه پیش سرهرمی طی تماسی سلامتی خودش رو اعلام کرد

40501171915066077398.jpg
 
همین چند لحظه پیش سرهرمی طی تماسی سلامتی خودش رو اعلام کرد
برادرشم همین الان اعلام کرد!!!
طبق گفته علی جون،این جونو اسمش The Butcher هست که شباهت بسیار زیادی به کله هرمی داره:
8s87b2m34fjfsz41s4jx.jpg

اگر اونی که توی DP هست هم یه نمونه از اینا باشه میشن افسانه 3 برادر!!!
در ضمن خداییش این به نظر ترسناک تر نیست؟ شاید همون کله هرمیه که قبلا اینجوری بوده......
 
اگه قاطی نمی‌کنید این پایین رو بخونید
نمی دونم جاش اینجا هست که اینو بگم یا نه
چند وقت پیش هم یه دختربچه ی 14 ساله توی تایلند یا تایوان اگه اشتباه نکنم طی مراسم قربانی شدن ، قربانی شد ، از وسط نصفش کردن !!!! واقعا وحشتناک بود !
 
درود بر همه
در کل بنده طرفدار نظریه «آرام و بانشاط» هستم. یعنی تاپیک هر جوری که همه راحت و با نشاط باشند جلو بره. ولی الان حس می‌کنم 3-2 تا بحث با هم تداخل پیدا کرده. پیشنهاد می‌کنم فعلاً‌شخصیت‌های شماره سوم رو مکث بدیم تا شماره اول کامل تموم بشه. هم هیولا شناسی و هم مکان‌شناسی. تا نظر دوستان چی باشه. اگه موافق باشید، بنده هم می‌تونم Silent Hill: Original Memories رو کامل کنم. ضمن اینکه تا اون موقع،‌ هم کار ترجمه LM هم تموم شده و با منابع بیشتری می‌تونیم بحث کنیم هم اینکه سر شهردار عزیز هم خلوت‌تر شده و کار مقاله استنلی رو کرده‌اند.
موافقم مسعود جان، به نظرم مباحث مربوط به نسخه اول رو کاملاً جمع بندی کنیم تا بعد به نسخه سوم برسیم و بعد از اون طبق رأی گیری، یا سراغ نسخه دوم میریم و یا سراغ نسخه چهارم.
در مورد OM هم ممنون مسعود جان.


علی‌جان هنوز بحث آلسا تموم نشده‌ها:d. البته فکر می‌کنم کافی باشه.
با این اوصاف،‌فعلاً منشای Air Screamer و Wormhead ها رو هم ذهن آلسا قرار میدیم. موافقید؟
دزسته هنوز بحث تمام نشده، یعنی تا وقتی که در مورد نسخه اول بحث میکنیم، همیشه پای آلسا در میانه.:d
موافقم( و سکوت بچه‌ها هم نشانه موافقته دیگه:d)

خب در مورد Larval Stalkerها هم که باهات کاملاً موافقم. نماد انزوای آلسا تو مدرسه‌ست. اما اینکه چرا حالت شبه داره برام سواله. اگه یادتون باشه،‌ تو آخرای بازی تو اتاق آلسا جایی که آنخ رو می‌گیریم،شبه آلسا با حالتی شبیه همین موجودات کنار دیوار نشسته و گریه می‌کنه.
این حالت شاید نماد بی‌توجهی به آلسا باشه به این معنی که حضور اون تو مدرسه با یه شبه فرقی نداشته.
به هر حال منشای این موجود هم ذهن آلساست.
به نظر من حالت شبه گونه .L.Sها برای اینه که این موجودات(که نمادی از بچه‌های مدرسه هستند) به صورت یک خاطره، از ذهن آلسا گذر میکنند، و هری هم که میهمان ذهن آلساست با این خاطرات مبهم رو به رو میشه!
در مورد آلسا هم که موافقم.

و اما در مورد Mumblerها. همونطور که گفتید، طبق LM این هیولا هم نماد بچه‌هاییه که تو مدرسه و باقی مکان‌ها مثل پارک،‌آلسا رو مسخره می‌کردند و حتی شاید به صورتش چنگ ‌می‌زدند.دور از جون و بلانسبت و بلاتشبیه خانوم‌ها به ویژه DG،
می‌دونیم که معمولاً ناخن بلند در بین دخترها خیلی متداوله. پس ناخن بلند Mumblerها بی دلیل نیست. احتمالاً بچه‌های مدرسه یکی از تفریحات‌شون،‌ مسخره کردن و چنگ‌زدن به جسم و جان آلسا بوده.
با همه‌ی این تفاسیر منشای Mumblerها هم ذهن آلساست.
خوب مسعود جان، مدرسه آلسا که مطلقاً دخترانه نیست! یعنی پسرها هم با ناخن‌های بلند به صورت آلسا چنگ میزدند؟:d
من چنگال‌های Mumblerها(و همچنین کارد در دستان Demon Childها در نسخه ژاپنی بازی) رو نمادی از تیزی سخنان تمسخر آمیز بچه‌ها میدونم! تمسخر این بچه‌ها مانند زخمی بر دل آلسا می‌نشست. هری میتونه این دردها رو به واسطه چنگال‌های این هیولاها لمس کنه!

علی بیا و یه لطفی در حق ما بکن... یه دفعه بگو بازی Silent Hill زاده ی ذهن Alessa ست و همه رو خلاص کن...
باشه چشم، قبوله:d

چقدر این صحنه منو ناراحت کرد...! لحظه ای دلم میخواست قدرت برگردوندن زمان رو داشتم و میرفتم توی بازی و به اون زمانی که اون بچه های هیچی نفهم این بلا رو سر Alessa آوردن و از هم بدرمشون... کلاً هر بی مهری ای که به یه دختر بچه میشه منو وحشی میکنه...
خونسرد باش لیان جون:d

جان من این بجث کودک آزاری و ظلم در حق کودکان این جور داستان‌ها رو بیخیال بشید:d، اینجا که یونیسف نیست:d، SHGC اِ !:d
 
سلام
به نظر من حالت شبه گونه .L.Sها برای اینه که این موجودات(که نمادی از بچه‌های مدرسه هستند) به صورت یک خاطره، از ذهن آلسا گذر میکنند، و هری هم که میهمان ذهن آلساست با این خاطرات مبهم رو به رو میشه!
البته به نظرم L.S ها نماد خود آلسا هستند.
کسی در مورد داستان چیزی نگفت !!! :|:d
به زودی قسمتهای جدیدی رو می زارم
به جان خودم می‌خواستم بگم دایی. تو پست قبلی یادم رفت. :d
 
سلام
سلام بچه ها,خوبید؟
قربانیان والتر
ایول امیرخان. خیلی جالب شده. :thumbsup:
========================================
================================================ =================================================
1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26 و 27 و 28 و 29 و 30 و 31 و 32 و 33 و34 و 35 و 36 و 37 و 38 و 39 و Endings و Extras
==========================================
==== =========================================

Silent Hill 1: Original Memories
#21

خب الان کجا هستیم؟
albums3746-picture54006.jpg
قسمت جدید شهر! به نظر من که هر جهنمی باشه از اون فاضلاب لعنتی بهتره!
shr003.jpg

نقشه رو بردار هری.
11_20_47_33.jpg
بار اول که بازی می‌کردم، خیابان Bachman رو مثل چی تا آخر دویدم. اصلاً سمت راست نقشه رو ندیدم.
حالا ببینیم تو سمت راست نقشه چی برامون تدارک دیده شده.
این که بسته‌ست. هرچند من که فست‌فود به مزاجم سازگار نیست.

Raburger.jpg
باید اعتراف کنم نه! هر کجای این شهر که باشی، 3چیز رهات نمی‌کنه؛
ترسی سرد، کابوس تنهایی و هیولاها.
Romperattackingharry.jpg

بریم ببینیم تو Annie's Bar چه خبره.
albums3746-picture54007.jpg

هری! یاا... نگفته رفتی تو؟
12_10_45_04.jpg
دخالت نکن هری! دعوا خانوادگیه!
12_10_45_09.jpg
حالا که اومدی تو،‌تمومش کن.
12_10_45_16.jpg
ما کشتیمش لگد پیروزی رو کافمن میزنه.
12_10_45_26.jpg
حیف که تو پایان خوب بهت احتیاج دارم دکتر وگرنه ...
12_10_45_30.jpg
به همون دلیلی که نجاتت دادم، خوشحالم.
12_10_45_33.jpg

به جای تشکر کردن غر می‌زنی! شاید بهتر بود میگذاشتیم اون هیولا کارش رو انجام بده.
albums3746-picture54008.jpg

واقعاً فکر می‌کنی راهی باشه؟
12_10_45_42.jpg
هنوز نه. وانگهی، اولویت ما پیدا کردن راه خروج نیست.
12_10_45_46.jpg

تو چی دکتر؟ پیدا کردی؟
albums3746-picture54009.jpg

این لحن حرف زدن یه دکترِ؟
کافمن‌ِ خوشخیالِ ساده.
12_10_45_56.jpg

باهات هم‌عقیده‌ نیستم. نه تو سایلنت هیل نه تو دنیای واقعی. نه تا زمانی که افرادی مثل تو دیوانگی‌شون همیشگیه.
12_10_46_00.jpg

تمام نیروهای نظامی دنیا هم کاری از دست‌شون ساخته نیست.
12_10_46_05.jpg

به همین خیال باش کافمن.
12_10_46_10.jpg

هری! واقعاً امیدواری یا این رو برای دلخوشیه کافمن میگی؟
albums3746-picture54010.jpg

تو هم هر دفعه ما ما رو می‌بینی باید بری!
12_10_46_18.jpg

بله! واقعاً فک زدن با تو وقت تلف کردنه کافمن.
12_10_46_22.jpg

کافمن خم میشه تا چمدانش رو برداره. کاری باهاش نداری هری؟
albums3751-picture54011.jpg

سول خوبیه!
albums3751-picture54012.jpg

کافمن بدون اینکه به هری نگاه یا حتی مکثی کنه، با لحن خاصی پاسخ منفی میده. انگار که بخواد چیزی رو مخفی کن.
albums3751-picture54013.jpg

و میره.
albums3751-picture54014.jpg
اندکی بعد، صدای بسته شدن در و ما می‌مونیم با هریِ بحت‌زده که انگار متوجه شده این دکتر یه ریگی تو کفشش هست.
albums3751-picture54015.jpg

 
آخرین ویرایش:
سلام
قسمت جدید شهر!
مسعود... من یه سوال برام پیش اومده... خواهشاً منو از این ابهام دربیار....
تو از صحنه صحنه ی بازی Snap Shot گرفتی...
آخه رفیق... هر کی هر چیزی و هر جایی میگه تو بلافاصله یه عکس ازش میذاری... یا با سرعت نور بازی می کنی و به اونجا میرسی...
فرض می کنیم که SAVE هم نداری... ;)
با از لحظه لحظه ی بازی عکس داری...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or