بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
سلام.
از اونجائی که مسعود خواهش کرد برای نظرسنجی و یک روزی گذشته و کسی پیشنهاد جدیدی نداده و میدونم روی مسعود رو زمین نمیندازید نظرسنجی به همون موضوع تغییر خواهید کرد.
 
درود بر همه

سلام.
از اونجائی که مسعود خواهش کرد برای نظرسنجی و یک روزی گذشته و کسی پیشنهاد جدیدی نداده و میدونم روی مسعود رو زمین نمیندازید نظرسنجی به همون موضوع تغییر خواهید کرد.

فکر کنم فقط بنده مخالف بودم و نظرم رو گفتم و هنوز هم رو حرفم هستم ولی ایرادی نداره، روی حرف پیشکسوتان تاپیک حرفی نداریم و منتظر تغییر نظر سنجی هستیم.

-------------------------------------------------------------------
آنالیز دشمنان نسخه چهارم:

1-
Sniffer Dog
2- Mothbat) Hummer)
3- Wall Man
4- Doublehead) Twin Victim)
5- Bottom
6- Rubber Face) Gum Head)
7- Patient
8- Toadstool
9- Whitestool
10- Tremer
11- Greedy Worm
12- Wheel Chair

14- (Walter's Victims (Ghosts
xuq6bc2bkg2i7yz6m82.png

1- معروف‌ترین دشمنان نسخه چهارم ارواح یا همان قربانیان والتر سالیوان هستند. روح این قربانیان بعد از کشته شدن در دنیای ذهنی والتر آزادانه می‌چرخند، آن‌ها در ذهن والتر جاودانه شدند و به هیچ صورتی از بین نمی‌روند.

2- وجود ارواح به شدت آزار دهنده است، حضور آن‌ها در محیط باعث سردرد هنری شده و برروی سلامتی او تأثیر می‌گذارند. این ارواح همه جا حضور دارند، آن‌ها به یکباره در محیط پدیدار می‌شوند. به نظر می‌رسد این ارواح از دیوارها بیرون می‌آیند، حضور آن‌ها حتی در ظاهر محیط نیز تأثیر گذار است (شبکه‌هایی از خون روی دیوارها ظاهر می‌شوند). آن‌ها به حالت شناور در فضا حرکت می‌کنند و همانند زامبی‌ها به هنری حمله می‌کنند (آن‌ها سعی دارند قلب هنری را از قفسه سینه او جدا کنند). صدایی که از آن‌ها شنیده می‌شود نیز شبیه به زامبی‌هاست.

3- همان طور که گفته شد، این هیولاها هیچ گاه از بین نمی‌روند، فقط می‌توان برای مدتی آن‌ها را بی حرکت کرد. سلاح‌های معمولی تأثیری بر روی این هیولاها ندارد. هنری می‌تواند از چند سلاح مخصوص برای توقف این ارواح استفاده کند:

Saint Medallion: هنری با استفاده از این سنگ جادویی ارواح را کندتر و تأثیر حضور آن‌ها را ضعیف‌تر می‌کند. این شیء بعد از مدتی از بین می‌رود.

Silver Bullet: این تیرها ارواح رو برای یک مدت زمان مشخصی کاملاً متوقف می‌کند، تنها سه عدد از این تیر در طول بازی یافت می‌شود.

Holy Candle: با روشن کردن این شمع جادویی در محیط ارواح به آن محیط نفوذ نمی‌کنند و غلبه بر آن‌ها راحت‌تر می‌شود. از یک شمع می‌توان چندین بار استفاده کرد.

Sword of Obedience: هنری با فرو کردن این شمشیر‌های مخصوص در بدن ارواح آن‌ها را کاملاً متوقف می‌کند. تا وقتی این شمشیرها در بدن ارواح باشند آن‌ها نمی‌توانند آزاد شوند. در این حالت صدایی مانند صدای خرخر گلو از آن‌‌ها شنیده می‌شود.

تأثیر شمع و شمشیر در برابر ارواح در دنیای ذهنی والتر ریشه در اعتقادات او دارد. طبق تعلیمات دروغین فرقه، والتر معتقد بود این وسایل در برابر ارواح مردگان سازگار است.

4- در طول بازی ما روح 10 قربانی والتر را خواهیم دید. این ارواح به دو نوع دیده می‌شوند، روح قربانیان قدیم و روح قربانیان جدید.

روح قربانیان قدیم:

6 روح از 10 روحی که در طول بازی می‌بینیم متعلق به قربانیانی هستند که هنری با آن‌ها ملاقات نداشته است. قربانی اول(Jimmy Stone)، چهارم(Steve Garland)، دهم(Eric Walsh)، دوازدهم(Peter Walls)، سیزدهم(Sharon Blake) و چهاردهم(Toby Archbolt) از این نوع هستند.

رفتار و نوع حمله این ارواح کاملاً شبیه به هم است به غیر از قربانی چهارم که برای حمله از سلاح سرد استفاده می‌کند و حرکات سریع‌تری دارد.

روح قربانیان جدید:

قربانی‌های که هنری قبلاً با آن‌ها ملاقات داشته است. قربانی شانزدهم(Cynthia Velasquez)، هفدهم(Jasper Gein)، هجدهم(Andrew DeSalvo) و نوزدهم(Richard Braintree) از این نوع هستند.

هر کدام از آن‌ها ویژگی خاصی دارند که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.
 
2- وجود ارواح به شدت آزار دهنده است، حضور آن‌ها در محیط باعث سردرد هنری شده و برروی سلامتی او تأثیر می‌گذارند.
واقعا تأثیر گذار بودن رو سلامتی حتی برای گیمر... منکه همیشه موقع برخورد با اینها سردرد و سرگیجه داشتم :d
و خوب نسبت به یه سری از بازی ها واقع پذیر تر بود که ارواح از بین نمیرن! :)
 
دوستان اينجا رو ببينيد جالبه:
جهان موازی - ویکی‌پدیا
البته از ويكی پديای انگليسی با گوگل ترنسليت ترجمه شده احتمالا.
ولی تا بحال فكرش رو كرديد چرا پايان های چندگانه تو سايلنت هيل كاملا منطقيه؟ يا حتی سن و رفتار متغير شخصيت ها!
تو شماره 4 كه والتر رسما دو ورژن بچه و بزرگسال داشت، تو 2 هم به نظر من علاوه به مری كه به سه شكل (خودش، ماريا و شكل مريض و داغون شده اش) بود جيمز هم تو صحنه های مختلف صورتش تغيير می كرد! اونجایی كه ادی رو می بينه به نظرم به وضوح با اول بازی قيافه اش فرق داره!
بخاطر همين اصلا نمی شه جيمز و هيچ كس رو گناهكار دونست، اونا می تونستن تو دنياهای موازی گناهكار نباشن ولی بخاطر يه لغزش كارشون كشيده شده به اينجا!

---------- نوشته در 05:26 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 05:05 PM ارسال شده بود ----------

بچه ها این یه تعریفی از بیماری اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی هست:

این علائم این بیماری هست:

به نظرتون جیمز همچین علائمی نداره؟
مثل: از دست دادن اراده, افسردگی, اختلال در توجه و حافظه و عملکرد, توهم های شنیداری و دیداری.
و یکی ژشت های نامعمول هست, نمیدونم ربطی داره حالا یا نه ولی اگر توی بازی, اره برقی رو دستتون بگیرید و برای مدتی تکون نخوردید, جیمز یه ژشت عجیبی به خودش میگیره, ژستی شبیه به یکی از شخصیت های دیگه بازی...
بله جيمز دقيقا اين بيماری رو داره چون عقده های ... يكی از عوامل اصلی اين بيماریه (نوع غير ارثیش البته) و حتی ممكنه تو يه آسايشگاه روانی بستری باشه!
اصلا شخصيت جيمز دو گانه شده به واسطه انحرافش، تو بازی هم به وضوح می بينيم كه الكی ژست انسان دوستانه گرفته در حاليكه مهمترين نيازش شهوته و به سايلنت هيل اومده برای بدست آوردن اون!
از لحاظ اينكه نياز جنـسی براش تو اولويته تو باطن تو پايين ترين سطح شخصيتی قرار داره ولی ظاهرا جوری رفتار می كنه كه انگار آدم خوب و شريفيه.
ماری هم اگه درست يادم باشه به واسطه همين ظاهر جيمز اون رو تو چند تا از پايان ها می بخشه، چون جيمز حقيقت رو در مورد باطنش می فهمه...
اون نديد گرفتن ماريا هم دقيقا فرافكنی ها و ژست های يه شخص دچار اسكيزوفرنی هست! همين طور دلسوزی برای ادی و انجلا!
من خودم يه بازديدی از يه آسايشگاه اين بيمارا داشتم، چند نفر پيرمرد از موقعی كه اومدم هی منو نصيحت می كردن! جيمز هم دقيقا همينطور بود با اين كه باطنش خراب و از هم گسيخته بود خودش رو منزه و بی عيب می ديد.
اوايل بازی يه جا نوشته اينجا يه سوراخ بود ولی الان محو شده، دقيقا گويای توهم يه آدم اسكيزوفرنيك هست!
خود مقوله زنده فرض كردن ماری و نامه گرفتن ازش، شريف و محترم دونستن خود هم مصداق توهمه يه مريضه دقيقا!
دقت كنيد كه اين بيماری انواع زيادی داره و حتما لزوما نبايد به صورت حرف نزدن مطلق يا برون ريزی افراطی طرف باشه!
 
آخرین ویرایش:
Hieronymus Bosch
220px-Jheronimus_Bosch.jpg


هیرونیموس بوش (به هلندی: Hieronymus Bosch) با نام اصلی Jheronimus van Aken (تولد حدود ۱۴۵۰ تا ۹ آگوست ۱۵۱۶)، نقاش هلندی بود. عمده دلیل شهرت وی، کاربرد نقوش خیالی برای بیان مفاهیم اخلاقی و هم‌چنین حکایت داستان‌ها است. نقاشی‌های هیرونیموس بوش پیش‌درآمد سده‌های میانه سبک سوررئالیسم است.

به نقل از کتاب LM:
هنرمندی از کشور هلند که در قرن 15 میلادی فعالیت میکرده است. موضوعات مورد علاقه وی برای نقاشی مارپیچ ها, هیولاها و شیاطین عجیب و غریب بوده.
در شاهکارش که باغ لذت دنیوی نام دارد, هیولاهایی که فقط سر و پا دارد نیز به تصویر کشیده شده اند.


91381146976127077014.jpg
DEHamburgBucerius2008TemptationOfStAnthony.gif
 
درود بر همگان

14-
(Walter's Victims (Ghosts

Old Types:

1- Jimmy Stone
victim_oldtype.jpg


جیمی استون، اولین قربانی والتر سالیوان و یکی از کشیشان اعظم فرقه Valtiel بود. مردی سفید پوست و میان‌سال که لقب شیطان قرمز داشت (او اکثراً کلاه قرمز مثلثی شکلی به سر داشت). والتر او را از پشت سر و با شلیک گلوله به قتل رساند. قلب این مقتول از بدنش جدا شده است (جزو 10 گناهکار محسوب می‌شد).
روح این قربانی را تقریباً در تمامی محیط‌ها می‌بینیم. در قسمت اول بازی در اتاق 302 که کنترل جوزف شریبر را در دست داریم، روح این قربانی از طریق دیوار وارد اتاق شده و به سمت جوزف حمله می‌کند. بعد از این اتفاق جوزف بر روی زمین می‌افتد. طبق نظریه‌ای روح جیمی استون باعث مرگ جوزف می‌شود.

روح جیمی استون خطر چندانی برای هنری ایجاد نمی‌کند، فقط حضور او بر روی سلامت هنری تأثیر می‌گذارد. هنری به راحتی می‌تواند از دست این روح فرار کند.

آیتم به جا مانده در دنیای ذهنی والتر: قسمتی از کتاب مقدس.

2- Steve Garland


victim_04.jpg
استیو گارلند چهارمین قربانی والتر که صاحب فروشگاه حیوانات اهلی گارلند بود. او به وسیله یک مسلسل توسط والتر به قتل رسید. بدن او پر از زخم‌های عمیق است. او جزو ده گناه‌کار محسوب می‌شود.
روح استیو بسیار چابک و سریع است. او خطرناک‌ترین روح در میان ارواح قربانیان قدیم است. او با استفاده از بیلچه‌ای که در دست دارد به هنری حمله می‌کند. (بر طبق یک نظریه قدرت زیاد و حملات سنگین استیو ناشی از ارتباط بیش از حد او با حیوانات است.)

آیتم به جا مانده در دنیای ذهنی والتر: بیلچه که استیو برای تمیز کردن مدفوع حیوانات از آن استفاده می‌کرد.

3- Eric Walsh


victim_10.jpg


اریک والش، دهمین قربانی والتر که متصدی مشروب فروشی اشفیلد بود. او بر اثر اصبت گلوله به صورتش کشته شد. والتر او را در روز تولدش به قتل رساند. وقتی که اریک خبر قتل استیو گارلند را از یک مشتری شنید، مغازه‌اش را بسته و به سمت خانه رفت، جایی که والتر انتظار او را می‌کشید. اریک جزو ده قربانی گناه‌کار است.
در دنیای ساختما‌ن‌ها کیک تولد اریک را دست نخورده می‌بینیم، اریک در اتاقش بر روی زمین افتاده‌ است در حالی که شمشیر مثلثی (Sword of Obedience) در قفسه سینه او فرو رفته است. با برداشتن شمشیر روح او آزادانه در دنیای آپارتمان حرکت می‌کند.

آیتم به جا مانده در دنیای ذهنی والتر: یک توپ بیلیارد که هنری بعداً برای فرار از دنیای آپارتمان از آن استفاده می‌کند.

4- Peter Walls

victim_12.jpg

پیتر والز دوازدهمین قربانی والتر، نوجوان محصلی که معتاد به مواد مخدر بود. بدن بی جان او حدود شش ماه پس از قتلش در در یکی از اتاق‌های هتل اشفیلد جنوبی پیدا شد. والتر او را با ضربات محکم مشت و لگد به قتل رساند.
روح این قربانی کمتر در بازی دیده می‌شود و خطر چندانی ندارد.

آیتم به جا مانده در دنیای ذهنی والتر: پوسته ماری جوانا که در کوچه‌ای نزدیک به هتل اشفیلد جنوبی پیدا می‌شود.


5- Sharon Blake

victim_13.jpg

شارون بلیک قربانی سیزدهم والتر، زن خانه دار میان‌سالی که اعضای خانواده‌اش عضو فرقه بودند. شارون از تقلبی بودن کلیسای سایلنت هیل مطلع بود، او تصور می‌کرد اعضای خانواده‌اش اسیر فرقه شدند. او بعد از خواندن مقاله جوزف شریبر درباره یتیم خانه Wish House به سراغ پسرش می‌رود، که در راه به دام والتر می‌افتد. والتر او را در دریاچه غرق می‌کند. جسد او در بیشه زار اطراف سایلنت هیل پیدا می‌شود.
روح این قربانی ضعیف‌ترین روحی است که در بازی می‌بینیم. این روح در اکثر لوکیشن‌های بازی دیده می‌شود.

آیتم به جا مانده در دنیای ذهنی والتر: کلاه سیاه او.


6- Toby Archbolt

victim_14.jpg


چهاردهمین قربانی والتر که کشیش میان سال و سیاه پوست فرقه مادر مقدس بود. او اهل قمار بود و انحرافات جنسی داشت. والتر سالیوان او را از بالای صخره‌ای در مکزیک به پایین پرت کرد. او تنها قربانی‌ای است که خارج از ایالات متحده به قتل رسید.
این روح مانند جیمی استون تقریباً در تمامی لوکیشن‌ها دیده می‌شود. بدن این روح به شدت آسیب دیده است. این روح نسبتاً قوی است و تأثیر قابل توجهی بر سلامتی هنری می‌گذارد.

آیتم به جا مانده: یک کتاب مصور قدیمی.
 
آخرین ویرایش:
دوستان این کسانی که در به وجود آوردن سایلنت هیل نقش داشتن، یادمه برادرم چندتا عکس در همین رابطه نشونم داد. یادم باشه براتون بذارم. یه جورایی خیلی عجیب و ناراحت کننده هستن اون عکسا
=====================
- Steve Garland


victim_04.jpg
استیو گارلند چهارمین قربانی والتر که صاحب فروشگاه حیوانات اهلی گارلند بود. او به وسیله یک مسلسل توسط والتر به قتل رسید. بدن او پر از زخم‌های عمیق است.
روح استیو بسیار چابک و سریع است. او خطرناک‌ترین روح در میان ارواح قربانیان قدیم است. او با استفاده از بیلچه‌ای که در دست دارد به هنری حمله می‌کند. (بر طبق یک نظریه قدرت زیاد و حملات سنگین استیو ناشی از ارتباط بیش از حد او با حیوانات است.)

آیتم به جا مانده در دنیای ذهنی والتر: بیلچه که استیو برای تمیز کردن مدفوع حیوانات از آن استفاده می‌کرد.
ممنون علی جون. فکر کنم همین روح بود که وقتی هنری به زمین میوفتاد، به خودش صلیب میکشید. یعنی چی میتونه باشه؟ یعنی ادم معتقدی بوده مثلا؟
 
آخرین ویرایش:
اگر کنجکاوید بدونید که چرا نظرسنجی تغییر نکرده هنوز به این خاطره که همه ی راههای ارتباطی با آریا قطع شده و بنده تو تاپیک بیش از پیش به موجودی بیمصرف تبدیل شدم.

Original Memories

راست میگفت آدم کشتن اونقدرها هم مسئله‌ی بزرگی نیست!
37828693555097532739.jpg
جیمز: ادی! داری چیکار میکنی؟
ادی: چی به نظر میاد؟
این یارو همیشه بهم دری وری میگفت "تو یه چاقالوی نفرت‌انگیزی ! یک تکه **. حالم رو بهم میزنی."
" تو اونقدر زشتی که حتی مادرت هم دوستت نداره."
خب شاید حق با اون بود. شاید من چیزی غیر از یه چاقالو نباشم. یه تکه آشغال چندش‌آور. اما میدونی چیه؟
اصلا اهمیتی نداره که باهوش باشی یا احمق، زشت باشی یا زیبا. وقتی که مُردی همه‌ی اینها با هم برابرند. و یک جسد نمیتونه بخنده.
از حالا به بعد هر کس که دستم بندازه، میکشمش... درست مثل اون‌ها...
جیمز: خُل شدی ادی؟
ادی: میدونستم... تو هم... تو هم مثل همون‌هائی جیمز...
جیمز: ادی من هیچ منظوری نداشتم...
ادی: خیالت نباشه. تو هم تمام مدت به من میخندیدی جیمز، مگه نه؟ از همون بار اولی که هم رو دیدیم.
میکشمت جیمز!
20149108892569168686.jpg
======
به نظر میاد این بدن‌ها تماماً متعلق به ادی هستند، حداقل حجمشون همچین چنین چیزی رو نشون میده.
21440028668800658843.jpg
ادی: جیمز میدونی چی به سرت میاد وقتی همیشه مورد نفرت و تمسخر و توهینی؟ اون هم فقط به خاطر شکل و قیافت ؟
بعد از اینکه یک عمر بهت خندیدند. به همین خاطر بود که بعد از کشتن اون سگ فرار کردم. مثل یک دختر کوچولو فرار کردم. آره، من اون سگ رو کشتم. کار جالبی بود. داشت دل و رودش رو بالا می آورد.
آخرش وقتی مثل توپ جمع شده بود مرد. بعدش اون یارو افتاد دنبالم، اون رو هم زدم، درست تو پاش، اون حتی از سگه هم بیشتر زاری کرد. با اون چیزی که از پاش باقی موند اوقات سختی رو تو فوتبال بازی کردن خواهد داشت.
جیمز: تو فکر میکنی کشتن مردم کار درستیه؟ تو به کمک احتیاج داری ادی.
ادی: برای من مقدّس نشو جیمز. این شهر تو رو هم فراخونده. من و تو مثل همیم. ما شبیه بقیه مردم نیستیم. این رو نمیدونی؟
بیا جشن راه بندازیم.
توی تمام مدت فقط صدای ادی شنیده میشد اگر اشتباه نکنم، انگار صدا از همه‌جا و هیچ‌جا میاد.
======
اولین بارت نیست!!
40106049641901755662.jpg
======
این قایق سواری ملالت‌آور.
48718181465776451816.jpg

41917338349700099840.jpg

45055818222947822333.jpg
01017007390509670640.jpg
======
هتل.
10425265501284399974.jpg
======
Waiting for you
حالا اینکه چی انتظارت رو میکشه بماند!
02183691379690211395.jpg
======
کلید ماهی در عوض خوراک ماهی!
63861032669630865305.jpg
======
ترس؟ معنی ترس دیگه فرق کرده!
14758900279688363538.jpg
لورا: ترسوندمت؟
جیمز: آره، ترسوندی...
لورا: تو اینجائی که بتونی مری رو پیدا کنی جیمز، مگه نه؟ خب... تونستی؟
جیمز: نه... تو هم به همین خاطر اینجائی؟
لورا: اون اینجاست درسته؟ اگر میدونی کجاست به من هم بگو... از راه رفتن خسته شدم.
جیمز: ای کاش میدونستم...
لورا: اما توی نامه اش این رو گفته بود...
جیمز: کدوم نامه؟
لورا : میخوای بخونیش؟ فقط به ریچل نگو...
جیمز: ریچل کیه؟
لورا: اون پرستار ما بود. من این رو از تو قفسه‌ش برداشتم.
======
نامه‌ی مری
87186785333328483885.jpg
مری :
لورای عزیزترینم. من این نامه رو پیش ریچل گذاشتم تا وقتی که رفتم(* =((*) اون رو به تو بده .الان من خیلی دورم، تو یک جای آروم و زیبا. لطفاً من رو ببخش که قبل از رفتن با تو خداحافظی نکردم. لورا، خوش باش. به خواهرها زیاد سخت نگیر. و لورا، در مورد جیمز... میدونم بخاطر اینکه فکر میکنی با من مهربان نبوده ازش متنفری، ولی یک شانس بهش بده...
این درست که گاهی خیلی سخت میگرفت... و خیلی هم نمیخندید. اما زیر این ظاهر، اون خیلی مرد پاکیه.
لورا... من مثل دختر خودم دوستت دارم. اگر اوضاع طور دیگه‌ای پیش میرفت امید داشتم به سرپرستی بگیرمت.
هشتمین سال تولدت مبارک لورا...
دوست همشگیت مری.
======
09768318719485341383.jpg
جیمز: لورا... تو چند سالته؟
لورا: هفته پیش هفت سالم تموم شد.
جیمز: پس مری نمیتونه سه سال پیش مرده باشه... یعنی میتونه واقعاً اینجا باشه؟ " جای زیبای آروم"ـی که ازش حرف میزد همینجاست؟
لورا: من و مری خیلی در مورد سایلنت هیل با هم حرف میزدیم. حتی تمام عکس‌هاش رو به من نشون داد. اون واقعاً دلش میخواست برگرده اینجا.
به همین خاطرم هست که من اینجام. شاید بعد از خوندن اون یکی نامه خودت متوجه بشی... همونی که... مری... (*انگار شدیدا داره دنبال چیزی میگرده*)
34048594247906075981.jpg

هان؟ حتما انداختمش...(*حرکت میکنه سمت در*)
جیمز: لورا...
لورا: باید پیداش کنم.
جیمز: لورا...
یک سوال: مری از کجا میدونسته که لورا و جیمز ملاقات خواهند کرد که گفته یه شانس بهش بده؟
=====

پ.ن : کجائید دوستان ؟

پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:
اگر کنجکاوید بدونید که چرا نظرسنجی تغییر نکرده هنوز به این خاطره که همه ی راههای ارتباطی با آریا قطع شده و بنده تو تاپیک بیش از پیش به موجودی بیمصرف تبدیل شدم.
اشکان جان من به امیر هم گفتم
نظر سنجی را هر چی که انتخاب کردین به من pm بزنین تا براتون عوضش کنم
 
درود به همه ی دوستان
اول از همه می خواستم تشکر کنم از علی جان به خاطر آنالیز هیولا ها و همچنین امیر عزیز به خاطر مطالب جالبی که می ذاره و بعدش هم آقا اشکان که دارن کار نسخه ی دوم رو پیش می برن
والاه این روزا گویی سر همه شلوغه و هیچ خبری نیست حتی از دایی مسعود هم خبری نیست.
من هم هراز گاهی میام اما چون حرفی برای گفتن ندارم رد میشم و فقط لایک می دم اما این بار وظیفه دونستم توی یه پست تشکر کنم ( امیدوارم مدیر عزیزی که از اینجا عبور می کنه این پست من رو اسپم تلقی نکنه و پاک هم نکنه چون خیلی وقت بود می خواستم این حرفا رو بزنم)
من می خواستم همینجا یه یادی بکنم از بچه های یک سال گذشته، که واقعا تاپیک با این جو دوستانه و صمیمیش مکان خیلی خوبی بود و( البته هست) برای بحث و گفتگو، می خواستم از Leon.Fox عزیز، Arth@s عزیز و خیلی های دیگه که از یک سال پیش اینجا بودن و واقعا حضورشون مفید بود و حالا یا هستن و فعالیتشون کم شده یا کلا نیستن تشکر کنم. البته پایه ثابت های تاپیک هم مثل آقا علی و آقا اشکان و بالاخره پیشکسوت تاپیک یعنی دایی مسعود هم که نیازی به گفتن نداره.

----------------------------
برای پاک نشدن پست
یک سوال : مری از کجا میدونسته که لورا و جیمز ملاقات خواهند کرد که گفته یه شانس بهش بده ؟
اول اینکه یه نفر برای من مشخص کنه که مگه مری 3 سال پیش نمرده، پس یعنی چی که این نامه که به لورا داده مال هفته پیشه ؟
به نظر میاد من هم مثه جیمز گیج شدم.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or