بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام

اول اینکه علی‌صلح‌وصفا! قضیه خیانت چیه؟ به قول مرحوم لیون هان؟هان؟هان؟/:)
دوم اینکه میگن
تو یه صبح آفتابیو دلپذیر در ساحل دریا، مردم مردی رو می‌بینن که صدف‌ها رو دونه دونه برمیداشت و به دریا پرت می‌کرد. بهش میگن چکار می‌کنی؟ میگه صدف‌هایی رو که به خاطر طوفان دیشب به ساحل افتادن رو به دریا بر می‌گردونم. میگن تو این ساحل هزاران بلکه میلیون‌ها صدف گیر افتادن و می‌میرن. چه فرقی می کنه چندتا شون رو نجات بدی؟ طرف خم میشه، یه صدف رو برمیداره و به دریا میندازه بعد میگه برای اینکه که خیلی فرق کرد.
حالا تو هم خودت رو دست کم نگیر. با یه دون یه دونه‌ی من و تو هری صعود میکنه
والا منم نمیدونم قضیه خیانت چیه فقط گهگداری شمایل یه نفر رو توی تاپیک میبینم که داره یه نفر دیگه رای میده و اول اسمش هم لیون هست
=))
===========================
هنری داستان جالبی بود! بسی خوشمان آمد>:d< خیلی پند آموز بود>:d<
من که خودم به هری رای دادم. بقیه بیان دونه دونه اعلام کنن که منتظریم ببینیم خائنی پیدا میشه یا نه:-w
راستی هدر هنوز مونده یا اونم به ملکوت پیوست؟
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
والا منم نمیدونم قضیه خیانت چیه فقط گهگداری شمایل یه نفر رو توی تاپیک میبینم که داره یه نفر دیگه رای میده و اول اسمش هم لیون هست
لیون خودمون؟:-/
=))
===========================
هنری داستان جالبی بود! بسی خوشمان آمد>:d< خیلی پند آموز بود>:d<
قابلی نداشت>:d<
راستی هدر هنوز مونده یا اونم به ملکوت پیوست؟
مگه ما مردیم که هدر به ملکوت یا هر کس دیگه‌ای بپیونده;;)
احسنت امیرجان. خیلی خیلی عالی>:d<
و یک سوال, نظرتون در مورد پایان UFO چیه؟
به نظرتون فقط این یک پایان Fun هست و یا سازنده ها منظوری داشتند از این کار؟
سوال جالبیه. در حالت کلی به نظر بنده هدف اصلی از این پایان دادن انگیزه به خوره‌های بازیه. یه انگیزه برای شروع مجدد بازی. ضمن اینکه همیشه بعد از گرفتن این پایان یه سلاح فضایی به دست میاریم
 
آخرین ویرایش:

Big Band

کاربر سایت
Jul 25, 2012
2,537
harry_mason_fail_by_rationalmusic-d3gcbt2.jpg
LOL
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
دوستان نظرتون در مورد این دوتا یادداشتی که توی بیمارستان پیدا میکنیم چیه؟
این یکی از رمزهای قفلی هایی هست که جوزف به جعبش زده!
در حالت Easy و Normal این متن هست:
من رمز جعبه رو میدونم, رمز جعبه عدد ####
این رمز دیگه بهش کمکی نمیکنه دکمه ها دیگه منو نمیترسونند پس
کسی نمیتونه اونی که من هستم رو متوقف کنه من نمیدونم کی هستم کسی که هستم کسی هست که هستم اونی که هستم اونی هست که هستم
در حالت Hard و Extra هم این متن:
من راز رو میدونم
من یه چیزی به اونها میدم که بتونند با استفاده از اون با شیطان تصفیه حساب کنند پناهگاهش دیگه به دردش نمیخوره
اون الان آلت دست من شده و باید از دستورات من اطاعت کنه آره, دیگه جعبه به درد نیمخوره حالا من نباید #### رو فراموش کنم
این خیلی خوبه, اون در رده ای پایینتر از من قرار داره حالا من آزاد خواهم شد و اون باید بهم خدمت کنه من یه نابغه ام هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه یکی میتونه من رو متوقف کنه هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه میتونه متوقف کنه میتونه متوقف کنه نه نه
توی متن اولی, همونطور هم که مشخصه, طرف اصلاََ یادش میره که کی هست!:d
"من نمیدونم کی هستم کسی که هستم کسی هست که هستم اونی که هستم اونی هست که هستم"
توی یادداشت دومی هم, طرف احساس میکنه خیلی نابغه هست و هیچ کس هم نمیتونه متوقفش کنه.
"من یه نابغه ام هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه یکی میتونه من رو متوقف کنه هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه میتونه متوقف کنه میتونه متوقف کنه نه نه"
هر کی که این متن رو نوشته, فکر میکنه که توی جعبه یه شیطان زندگی میکنه! و بعدش هم میگه "حالا من آزادم و اون باید بهم خدمت کنه"
در ضمن مشخصه که هست که طرف احساس رئیس بودن میکنه و میخواد دستور بده, به شیطان درون جعبه میخواد دستور بده؟
راستی توی متن اصلی غلط املایی وجود نداره اما اصلاََ از علائم نگارشی استفاده نشده!
=====================================================================================
من بعد از خوندن این متن ها:
کسی نمیتونه اونی که من هستم رو متوقف کنه من نمیدونم کی هستم کسی که هستم کسی هست که هستم اونی که هستم اونی هست که هستم
من یه نابغه ام هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه یکی میتونه من رو متوقف کنه هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه میتونه متوقف کنه میتونه متوقف کنه نه نه

35127003616777088042.jpg
 

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
در مورد تغییر نظرسنجی من با " به ساخته شدن یک سایلنت هیل با کیفیت کلاسیک امید دارید؟ " بیشتر موافقم .
البته حالا که بحث موسیقی داغه هنوز ، انتخاب بهترین موسیقی سری هم بد نیست به نظرم یعنی بهترین ترک سری !

ولی باز نظر جمع !
شرمنده اگر تلگرافی شد !

======
یه چیزی در مورد پایان ufo شماره ی یک وقتی به این پایان رسیدم برادرم کنارم بود بعد خب نوع این پایان یه کم متفاوته یعنی حالت کمیک داره ، گفتم چرا این جوری ساختن این رو ، برادرم گفت احتمالا فکر نمیکردند هیچ دیوانه ای پیدا شه یه بازی رو 500 بار انجام بده برای همین خیلی روش وقت نگذاشتن :d ولی از شماره ی دوم یکی از تفریحات سالم رسیدن به این پایان و دیدن این نقاشیهای بامزه بود ، البته پایان سگ به نظرم علاوه بر جنبه ی فان حرف هائی هم داشت به خصوص با اون صور قبیحه از ماریا در پایان موسیقی انتهائی حالا سر فرصت نظرم رو در این مورد شرح خواهم داد !
 
آخرین ویرایش:

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
Original Memories 2

به احترام این سکانس از جا برمیخیزیم :

Prisoner Visit

Created by Maria

کلا این پست بدون شرحه!

06619507984570186430.jpg
======
بخش اول مکالمه‌ی جیمز ماریا:
جیمز با حالتی مخلوط گیجی و خوشحالی: تو زنده ای! ماریا...! من فکر کردم که اون چیز تو رو کشت...! خیلی صدمه دیدی؟
ماریا: نه اصلا، احمق جون!
جیمز: ماریا... اون موجود، اون موجود خنجرش رو توی بدنت فرو کرد. همه جا رو خون گرفته بود.
ماریا: من رو با خنجر زد؟ منظورت چیه؟
جیمز: اون ما رو تا آسانسور تعقیب کرد... و بعدش... بعدش...
ماریا: جیمز در مورد چی صحبت میکنی؟
جیمز: همون موقع... به خاطر نمیاری؟
======
حالت دوربین تغییر میکنه و دمو به یه دموی از پیش رندر شده تبدیل میشه صدای ماریا طوری هست که انگار داره توی خواب و رویا با جیمز صحبت میکنه:
27708403473953015095.jpg
======
بخش دوم مکالمه‌ی جیمز و ماریا:
ماریا: جیمز عزیز... بعد از اینکه توی اون راهروی طولانی از هم جدا شدیم برات اتفاقی افتاد؟ من رو با کس دیگه‌ای اشتباه گرفتی؟ تو همیشه آدم فراموشکاری بودی... اون دفعه توی هتل رو خاطرت هست؟
جیمز: ماریا...
ماریا: تو گفتی که همه چیز رو برداشتی، ولی اون نواری که با هم ضبط کرده بودیم رو فراموش کردی... توی این فکرم که هنوز هم همونجا هست یا نه؟
جیمز: تو از کجا در مورد اون نوار میدونی؟ تو ماریا نیستی؟
======
لحن ماریا تغییر میکنه انگار از چیزی به شدت عصبانی شده:
47711832610684801340.jpg
======
بخش سوم مکالمه‌ی جیمز ماریا:
ماریا: من مری تو نیستم.
جیمز: پس، ماریائی؟
ماریا :هستم ... اگر تو بخوای که باشم .
جیمز : همه‌ی چیزی که من از تو میخوام یه جوابه...
ماریا: این که من کی هستم مهم نیست... من اینجام برای تو... (*نه به خاطر تو، برای تو*)
======
Seductive
26897055074859388547.jpg
======
بخش آخر مکالمه‌ی جیمز ماریا:
ماریا: میبینی؟ من خیالی نیستم. نمیخوای منو لمس کنی؟
جیمز: من... نمیدونم...
ماریا: بیا و من رو بدست بیار.
از پشت این میله‌ها من هیچ کاری نمیتونم بکنم.
جیمز: باشه... همونجا بمون. من هر چه زودتر خودم رو خواهم رسوند.
12161749488343669183.jpg
======
ادامه دارد...

پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: residen

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
درود بر همه

دوستان نظرتون در مورد این دوتا یادداشتی که توی بیمارستان پیدا میکنیم چیه؟

والا نظر خاصی ندارم فقط می‌تونم بگم این بابا که یادداشت‌ها رو نوشته دل شیدایی داره، یه چیزیه از من بدتر :d

-------------------------------------------------------------------
آنالیز دشمنان نسخه چهارم:

1-
Sniffer Dog
2- Mothbat) Hummer)
3- Wall Man
4- Doublehead) Twin Victim)
5- Bottom
6- Rubber Face) Gum Head)
7- Patient
8- Toadstool
9- Whitestool
10- Tremer
11- Greedy Worm

12- Wheel Chair

wheel_chair.jpg

یک صندلی چرخ‌دار ساده با پوشش قرمز.

خصوصیات:
به صورت نامنظم حرکت می‌کنند و هنگامی که هنری در مسیر این صندلی‌های چرخ‌دار قرار می‌گیرد، به صورت ناگهانی به او حمله می‌کنند. همانند ارواح تأثیرگذار (هنری هنگام نزدیک شدن به آن‌ها سردرد شدیدی می‌گیرد) و آسیب ناپذیر هستند. بعد از مدتی آن‌ها متوقف می‌شوند، البته دوباره به حالت قبل بازمی‌گردند. صندلی‌های چرخ‌دار حتی می‌توانند از درها نیز عبور کنند!

مکان‌ها:
دنیای بیمارستان و دنیای آپارتمان.

توضیحات(+نظر شخصی):

1- صندلی چرخ‌دار به عنوان یکی از نمادهای اصلی سری سایلنت هیل شناخته می‌شود. این اشیا را در نسخه‌های مختلف می‌بینیم ولی فقط در نسخه چهارم به عنوان دشمن ظاهر می‌شوند.

2- در واقع صندلی چرخ‌دار نمادی از ضعف و بیماری است، مثلاً در نسخه‌های اول و سوم صندلی‌های چرخ‌دار نمادی از ضعف آلسا بودند.

3- در نسخه چهارم، صندلی‌های چرخ‌دار نشان دهنده تنفر والتر از محیط بیمارستان است. والتر در دنیای واقعی از محیط بیمارستان بیزار بود حالا نوبت میهمانان دنیای ذهنی والتر است که همچین احساسی را در محیط بیمارستان و از هر چیزی که یادآور این ذهنیات است داشته باشند.

4- طبق یک نظریه این صندلی‌های چرخ‌دار توسط ارواح 6 قربانی‌ای که آن‌ها را در طول بازی ندیدم کنترل می‌شوند.

5- در نسخه چهارم به غیر از صندلی‌های چرخ‌داری که در راهرو می‌بینیم، مدلی دیگری در اتاق‌های بیمارستان وجود دارد که آسیبی به هنری نمی‌رسانند. وقتی برای بار اول وارد اتاق‌ها می‌شویم سایه شخصی را که بر روی این صندلی‌ چرخ‌دار نشسته است می‌بینیم و برای بار دوم صندلی و سایه هر دو ناپدید می‌شوند.

6- اگر به این صندلی‌های چرخ دار هنگامی که نزدیک به منبع نور هستند نگاه کنیم یک شکل شبح مانند بر روی آن‌ها خواهیم دید.
 
  • Like
Reactions: residen

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
Please someone save me

اون جنایت بدی مرتکب شده.
اون یه خونه شاد رو به توده ای از خاکستر تبدیل کرد.
برای همین, باید بمیره.

اونها هم مرتکب جرم شدن.
اونها سعی کردند سر دیگران کلاه بذارند.
پس طبیعیه که اونها هم سزای اعمالشون رو میبینند.

حتی اگر او بخشیده هم نشه, دوست من دست چپش رو از دست داده.
و خب مرگ اون من رو اذیت نمیکنه.

و در مورد اون چه چیزی میشه گفت؟
اون هم بی گناه نیست.
فقط یک نفر در اینجا وجود داره که بی گناهه.

بچه گم شده هیچ جا پیدا نشد, و خب هیچ مدرکی مبنی بر گناهکار بودن اون پیدا نشد.
مرگ اون یک فاجعه بود.

تمام چیزی که میخواستم بگم این بود.
این نه عدالت بود و نه مجازات.
 
  • Like
Reactions: residen

silent hill72

کاربر سایت
Jan 8, 2012
539
نام
henry
درود بر همه



والا نظر خاصی ندارم فقط می‌تونم بگم این بابا که یادداشت‌ها رو نوشته دل شیدایی داره، یه چیزیه از من بدتر :d

-------------------------------------------------------------------
آنالیز دشمنان نسخه چهارم:

1-
Sniffer Dog
2- Mothbat) Hummer)
3- Wall Man
4- Doublehead) Twin Victim)
5- Bottom
6- Rubber Face) Gum Head)
7- Patient
8- Toadstool
9- Whitestool
10- Tremer
11- Greedy Worm

12- Wheel Chair

wheel_chair.jpg

یک صندلی چرخ‌دار ساده با پوشش قرمز.

خصوصیات:
به صورت نامنظم حرکت می‌کنند و هنگامی که هنری در مسیر این صندلی‌های چرخ‌دار قرار می‌گیرد، به صورت ناگهانی به او حمله می‌کنند. همانند ارواح تأثیرگذار (هنری هنگام نزدیک شدن به آن‌ها سردرد شدیدی می‌گیرد) و آسیب ناپذیر هستند. بعد از مدتی آن‌ها متوقف می‌شوند، البته دوباره به حالت قبل بازمی‌گردند. صندلی‌های چرخ‌دار حتی می‌توانند از درها نیز عبور کنند!

مکان‌ها:
دنیای بیمارستان و دنیای آپارتمان.

توضیحات(+نظر شخصی):

1- صندلی چرخ‌دار به عنوان یکی از نمادهای اصلی سری سایلنت هیل شناخته می‌شود. این اشیا را در نسخه‌های مختلف می‌بینیم ولی فقط در نسخه چهارم به عنوان دشمن ظاهر می‌شوند.

2- در واقع صندلی چرخ‌دار نمادی از ضعف و بیماری است، مثلاً در نسخه‌های اول و سوم صندلی‌های چرخ‌دار نمادی از ضعف آلسا بودند.

3- در نسخه چهارم، صندلی‌های چرخ‌دار نشان دهنده تنفر والتر از محیط بیمارستان است. والتر در دنیای واقعی از محیط بیمارستان بیزار بود حالا نوبت میهمانان دنیای ذهنی والتر است که همچین احساسی را در محیط بیمارستان و از هر چیزی که یادآور این ذهنیات است داشته باشند.

4- طبق یک نظریه این صندلی‌های چرخ‌دار توسط ارواح 6 قربانی‌ای که آن‌ها را در طول بازی ندیدم کنترل می‌شوند.

5- در نسخه چهارم به غیر از صندلی‌های چرخ‌داری که در راهرو می‌بینیم، مدلی دیگری در اتاق‌های بیمارستان وجود دارد که آسیبی به هنری نمی‌رسانند. وقتی برای بار اول وارد اتاق‌ها می‌شویم سایه شخصی را که بر روی این صندلی‌ چرخ‌دار نشسته است می‌بینیم و برای بار دوم صندلی و سایه هر دو ناپدید می‌شوند.

6- اگر به این صندلی‌های چرخ دار هنگامی که نزدیک به منبع نور هستند نگاه کنیم یک شکل شبح مانند بر روی آن‌ها خواهیم دید.

من عاشق این ویلچرهام...همیشه برام جالب بودن...دیگه یکی از نماد های سایلنت هیل شده که همه شماره ها بهش وفا دارن!
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
Joshua Lewis
یکی از ناپایدارترین بیماران با سابقه ای طولانی بستری شدن در بیمارستان.
اون دوست داره برای حل مشکلات, راه های خشونت آمیز را انتخاب کند که منجر به رفتاری پرخاشگرانه در او میشه.
اون همچنین پارانوئید بسیار شدیدی هم داره.
با قضاوت در مورد یادداشت های او (شیطان در جعبه و فرشته درب) ما میتونیم فرض کنیم که اون یکی از اعضای فرقه است.
ویزگی های جاشوا
بر خلاف جوزف, نگارش جاشوا از نظر دستوری صحیحه اما او به طور کامل نقطه گذاری را نادیده میگره.
این یکی از ویژگی های اونه و ما توسط این ویژگی میتونیم یادداشت های اون رو تشخیص بدیم.
2 تا از یادداشت ها توسط او نوشته شده "She is an angel" و "Imprint on carbon paper".
او یک فرشته است
چند وقت پیش, جاشوا شروع به دیدن "بانوی درب" کرد (جنیفر کارول).
اون فکر میکنه که "بانوی درب" همه گناهکاران رو میبلعه, اما اون رو نجات میده. بنابراین جاشوا تصور میکنه که کاملاََ بی گناهه.
اون تنفر خیلی خاصی از گناه نشون میده (آنان به خاطر سنگینیه گناهانشان از پل سقوط می کنند. بسان اجسادی زشت و ورم کرده، گناهانشان آنان را می بلعد، گناه و گناهکار را به یک اندازه)
این نوع تعصب و پرخاشگری یکی از ویزگی های اعضای فرقه شهره.
یادداشتی بر روی کاغذ کربن
جاشوا رمز جعبه ای که متعلق به بارکین بوده رو یه جورایی فهمیده (من رمز جعبه رو میدونم, رمز جعبه عدد #### این رمز دیگه بهش کمکی نمیکنه دکمه ها دیگه منو نمیترسونند)
اما جاشوا نمیدونست که توی جعبه فقط چندتا تار مو وجود داره.
اون توی یادداشتش مینویسه:
"من راز رو میدونم من یه چیزی به اونها میدم که بتونند با استفاده از اون با شیطان تصفیه حساب کنند
پناهگاهش دیگه به دردش نمیخوره اون الان آلت دست من شده و باید از دستورات من اطاعت کنه
آره, دیگه جعبه به هیچ دردی نمیخوره حالا من نباید #### رو فراموش کنم این خیلی خوبه, اون الان در رده ای پایینتر از من قرار داره.
حالا من آزادم و اون باید بهم خدمت کنه من یه نابغه ام هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه یکی میتونه من رو متوقف کنه هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه میتونه متوقف کنه میتونه متوقف کنه نه نه"
جاشوا معتقد بوده که توی جعبه یه شیطان زندگی میکرده, و اگر در جعبه رو باز کنه, شیطان تحت کنترل اون در میاد ("he will serve me") و به اون کمک میکنه که از بیمارستان فرار کنه ("now i too will be free")
توجه کنید, در پایان متن, افکار جاشوا بهم میخوره و شروع به یاوه گویی میکنه:
من یه نابغه ام هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه یکی میتونه من رو متوقف کنه هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه میتونه متوقف کنه میتونه متوقف کنه نه نه
کسی نمیتونه اونی که من هستم رو متوقف کنه من نمیدونم کی هستم کسی که هستم کسی هست که هستم اونی که هستم اونی هست که هستم
Originally written by SilentPyramid
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: residen

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
من عاشق این ویلچرهام...همیشه برام جالب بودن...دیگه یکی از نماد های سایلنت هیل شده که همه شماره ها بهش وفا دارن!
اتفاقا من این ویلچرهای شماره ی چهار رو یه بی احترامی به ویلچر هائی که توی شماره های قبلی سری بود و یکجورائی به صورت نمادی از آلسا دراومده بود میدونم ، اولین باری که این ویلچرها رو توی شماره ی چهار دیدم از حضورشون خیلی خوشحال شدم ولی به مرور و با ورجه وورجه ای که این ها میکردند و این حقیقت که میشد باهاشون مبارزه کرد به بی شباهتی اون ها با ویلچر معروف سری پی بردم ! توی شماره های قبل این ویلچرها رسما باعث سکته ناقص آدم میشد ولی توی این شماره ...
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
دوستان نظرتون در مورد این دوتا یادداشتی که توی بیمارستان پیدا میکنیم چیه؟
این یکی از رمزهای قفلی هایی هست که جوزف به جعبش زده!
در حالت Easy و Normal این متن هست:

در حالت Hard و Extra هم این متن:

توی متن اولی, همونطور هم که مشخصه, طرف اصلاََ یادش میره که کی هست!:d
"من نمیدونم کی هستم کسی که هستم کسی هست که هستم اونی که هستم اونی هست که هستم"
توی یادداشت دومی هم, طرف احساس میکنه خیلی نابغه هست و هیچ کس هم نمیتونه متوقفش کنه.
"من یه نابغه ام هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه یکی میتونه من رو متوقف کنه هیچ کس نمیتونه من رو متوقف کنه میتونه متوقف کنه میتونه متوقف کنه نه نه"
هر کی که این متن رو نوشته, فکر میکنه که توی جعبه یه شیطان زندگی میکنه! و بعدش هم میگه "حالا من آزادم و اون باید بهم خدمت کنه"
در ضمن مشخصه که هست که طرف احساس رئیس بودن میکنه و میخواد دستور بده, به شیطان درون جعبه میخواد دستور بده؟
راستی توی متن اصلی غلط املایی وجود نداره اما اصلاََ از علائم نگارشی استفاده نشده!
=====================================================================================
من بعد از خوندن این متن ها:



35127003616777088042.jpg

متن یه جورایی شبیه هزارتوی ذهنیه جیمزه. اون تو آینه نگاه می‌کنه و بعد انگار سعی داره امتحان کنه بیداره یا نه و بعدش آه میکشه. اینجا مشخصه جیمز تو سلامت روحی خودش شک کرده و بعد اون نامه همه‌چیز رو بر ملا می‌کنه. پس جیمز یه جورایی نمی‌دونه کی هست اما از طرفی هیچ کس نمی تونه جیمز رو متوفق کنه.
Original Memories 2

به احترام این سکانس از جا برمیخیزیم :
پیچیده‌ترین سکانس در تاریخ بازی‌های رایانه‌ای. دیوانه‌کننده‌ست.

کلا این پست بدون شرحه !

12-033.jpg
Lady in Read
Please someone save me

اون جنایت بدی مرتکب شده.
اون یه خونه شاد رو به توده ای از خاکستر تبدیل کرد.
برای همین, باید بمیره.

اونها هم مرتکب جرم شدن.
اونها سعی کردند سر دیگران کلاه بذارند.
پس طبیعیه که اونها هم سزای اعمالشون رو میبینند.

حتی اگر او بخشیده هم نشه, دوست من دست چپش رو از دست داده.
و خب مرگ اون من رو اذیت نمیکنه.

و در مورد اون چه چیزی میشه گفت؟
اون هم بی گناه نیست.
فقط یک نفر در اینجا وجود داره که بی گناهه.

بچه گم شده هیچ جا پیدا نشد, و خب هیچ مدرکی مبنی بر گناهکار بودن اون پیدا نشد.
مرگ اون یک فاجعه بود.

تمام چیزی که میخواستم بگم این بود.
این نه عدالت بود و نه مجازات.
این متن مال کدوم قسمت بود؟
این کجا و ...
silenthill3_screen004.jpg

و این کجا !!!!
ce8UkozaNp3cQ.jpg
میان ماه من تا ماه گردون ...
 
  • Like
Reactions: residen

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
بچه ها این یه تعریفی از بیماری اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی هست:
روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia)، یک بیماری روانی با منشاء نامشخّص و علایم متغیّر می‌باشد که اصطلاح آن توسط یوجین بلولر از ترکیب دو واژهٔ یونانی shizein (دو نیم کردن، گسستن: σχίζειν) و phrenos (فکر، اندیشه: φρήν) وضع شده است. مشخصهٔ این بیماری عدم توانایی درک و یا بیان واقعیت است. این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار و گفتار، انزوا و گوشه نشینی بیش از حد و هذیان و توهم است.
این علائم این بیماری هست:
  • نشانه‌های مثبت:علائم مثبت، «فزونی‌های آسیب‌شناسانه» هستند، و یا رفتارهای غریبی که به رفتارهای عادی فرد بیمار افزوده می‌شوند. هذیان‌ها، تفکر و گفتار از هم گسیخته، ادراکات تشدید شده و توهم‌ها، و واکنش‌های نابجا از جمله علائم معمول در این بیماران هستند. توهم معمولاً شنیداری یا دیداری است ولی می‌تواند در تمامی حواس دیده شود.
  • نشانه‌های منفی:علائم منفی «کمبودهای آسیب‌شناسانه» شخصیتی هستند که شخص بیمار فاقد آنهاست. فقر در گفتار، واکنش‌های کند و سطحی، از دست دادن اراده، و گریختن از اجتماع نشانه‌های هستند که معمولاً در این بیماران دیده می‌شوند. چنین کمبودهایی زندگی و فعالیت‌های فرد را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهند.
همچنین عدم بروز عواطف، عدم لذت از زندگی از علایم منفی بیماری است.

  • افسردگی: بروز افسردگی در بیماران روان‌گسیخته بالاست و می‌تواند بسیار شدید باشد. معمولاً این افسردگی به آنتی سایکوتیکهای آتیپیک پاسخ می‌دهد.
  • اختلالات شناختی: افراد مبتلا دچار اختلالات شناختی نیز می‌شوند شامل اختلال در توجه، حافظه و عملکردهای ارادی. این اختلالات نیز با داروهای آنتی سایکوتیک آتیپیک درمان می‌شوند.
  • سایر اختلالات: افراد مبتلا به اسکیزوفرنی گاه نشانه‌های روانی حرکتی نیز بروز می‌دهند، مثل حرکات عجیب، شکلک‌های تکراری، و ژست‌های نامعمول. به نظر می‌رسد که این ژست‌های غیرعادی معمولا نوعی منظور شخصی برای فرد بیمار دارند، مثل نوعی آیین یا جادو.
به نظرتون جیمز همچین علائمی نداره؟
مثل: از دست دادن اراده, افسردگی, اختلال در توجه و حافظه و عملکرد, توهم های شنیداری و دیداری.
و یکی ژشت های نامعمول هست, نمیدونم ربطی داره حالا یا نه ولی اگر توی بازی, اره برقی رو دستتون بگیرید و برای مدتی تکون نخوردید, جیمز یه ژشت عجیبی به خودش میگیره, ژستی شبیه به یکی از شخصیت های دیگه بازی...
==================================================
این متن مال کدوم قسمت بود؟
این متن هم ماله معمای 6 طناب دار هست.

sh2_memo_53.jpg


اگر درجه سختی معماها روی Easy باشه, این متن میاد.
جالبه! باید طناب دار کسی که بی گناه هست رو بیاریم پائین!
 
  • Like
Reactions: residen

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر