بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
خب همین دیگه!دیدید میشه در مورد این چیزها هم بحث کرد!:d
پس قبول دارید هر کدوم از شخصیت های سایلنت هیل به نوعی یه بیمار روانی محسوب میشند؟
و از کجا معلوم که سایلنت هیل به روانی بودن یا نبودن شخص اهمیتی بده؟
و نظرت در مورد سادومازوخیسم چیه؟ توی تحلیل نمسیس جان اومده که:

نه قبول نداریم، سریع نظریه میدیا :d

ما رفتارها و واکنش‌های شخص رو میتونیم به بیماری نسبت بدیم، وجود شهر و اتفافات رو که نمیتونیم به بیماری نسبت بدیم! هر شخصی برای دعوت شدن باید یک زمینه داشته باشه درسته؟ آیا هری، هدر، هنری، تراویس بیماری روانی خاصی داشتند که به شهر اومدند؟ آیا بیماری روانی خاصی داشتند که شهر رو به این صورت می‌دیدند؟

در ضمن بیماری‌ای که بعد از قتل مری سراغ جیمز اومد مسببش خودش بود، به علت گناهی بود که انجام داد. جیمز توسط ذهنیات مری به شهر دعوت شد تا از این حالت خارج بشه! من نمیدونم شما چرا گیر دادید به شهر؟! شهر فقط یک وسیلست، قربانی‌ها هم به دلایل گوناگون به شهر دعوت میشن.

خوب شخصیت جیمز رو که همه می‌شناسن، پس وجود PH قابل توجیه هست. PH هدایت‌گره ولی واقعیت رو به بدترین شکل ممکن به جیمز نشون میده (صورت واقعی حس شهوتی که موجب لذت جیمز میشه رو بهش نشون میده، وقتی از کنترل خارج میشه حاصلی به جز زوال و نابودی نداره).

خب من منظورم شماره 2 بود که هر کدومشون یه بیماری روانی دارند! ولی یه نکته دیگه ای هم الان به ذهنم رسید!:d هری 2 تا همسرانش رو از دست میده, هدر هم که میدونیم سیگار میکشیده و پر خوری میکرده به خاطر مشکلاتی که داشته و کابوس هایی که میدیده و یا هنری, اون هم یه آدم خجالتی بوده و بیشتر اوقات توی خونه میشسته, به نظرت اینها زمینه خوبی رو فراهم نمیکنند که فرد بیمار بشه؟
آقا یه چیزی!:d
از کجا معلوم که مری در مورد جیمز اشتباه نمیکرده؟ مری پیش خودش فکر کرده که جیمز به خاطر اینکه دوستش نداشته کشتش! ولی مثلاََ حقیقت این بوده که جیمز به خاطر اینکه نمیتونسته ببینه عذاب میکشه کشتش یا به خاطر اینکه جیمز دیوونه شده بوده, زده جیمز رو کشته؟;;)

:(( Another Arthas, not again
 
آخرین ویرایش:
نه قبول نداریم، سریع نظریه میدیا :d

ما رفتارها و واکنش‌های شخص رو میتونیم به بیماری نسبت بدیم، وجود شهر و اتفافات رو که نمیتونیم به بیماری نسبت بدیم! هر شخصی برای دعوت شدن باید یک زمینه داشته باشه درسته؟ آیا هری، هدر، هنری، تراویس بیماری روانی خاصی داشتند که به شهر اومدند؟ آیا بیماری روانی خاصی داشتند که شهر رو به این صورت می‌دیدند؟

در ضمن بیماری‌ای که بعد از قتل مری سراغ جیمز اومد مسببش خودش بود، به علت گناهی بود که انجام داد. جیمز توسط ذهنیات مری به شهر دعوت شد تا از این حالت خارج بشه! من نمیدونم شما چرا گیر دادید به شهر؟! شهر فقط یک وسیلست، قربانی‌ها هم به دلایل گوناگون به شهر دعوت میشن.
خب من منظورم شماره 2 بود که هر کدومشون یه بیماری روانی دارند! ولی یه نکته دیگه ای هم الان به ذهنم رسید!:d هری 2 تا همسرانش رو از دست میده, هدر هم که میدونیم سیگار میکشیده و پر خوری میکرده به خاطر مشکلاتی که داشته و کابوس هایی که میدیده و یا هنری, اون هم یه آدم خجالتی بوده و بیشتر اوقات توی خونه میشسته, به نظرت اینها زمینه خوبی رو فراهم نمیکنند که فرد بیمار بشه؟
آقا یه چیزی!:d
از کجا معلوم که مری در مورد جیمز اشتباه نمیکرده؟ مری پیش خودش فکر کرده که جیمز به خاطر اینکه دوستش نداشته کشتش! ولی مثلاََ حقیقت این بوده که جیمز به خاطر اینکه نمیتونسته ببینه عذاب میکشه کشتش یا به خاطر اینکه جیمز دیوونه شده بوده, زده مری رو کشته؟;;):d
yahoo_20.gif
Another Arthas, not again
>:)>:)
=================================================================
خب امروز من تمام اچیومنت های سایلنت هیل 3 رو گرفتم, فقط چندتا از سایلنت هیل 2 مونده که هر وقت حسش بود اونها رو هم میگیرم.
اچیومنت های آسونی داره و زیاد چالش برانگیز نیستند, میتونستند سخت تر از این هم درست کنند!
به هر حال هر کسی نیاز به راهنما داره, اینجا نوشتم قبلاََ:
http://forum.bazicenter.com/thread59977/
 
آخرین ویرایش:
سلام
آقا ، مسعود یه پیشنهاد داد در حد تیم ملی ( منظورم تیم ملی کشتی فرنگی هست نه این سیب زمینی های فوتبالی ) ، در مورد نظرسنجی ! یه نظرسنجی چند گزینه ای با موضوع شماره هائی از سری که تا حالا بازی کردید ، به یک جمع بندی خیلی خوب میشه رسید که چه مدلی هاست اوضاع بین بچه ها! به نظرم بهترین پیشنهاده در مورد نظرسنجی جدید ! نظرتون رو بگید بیزحمت که اگر موافق ها زیاد شدند هر چی زودتر عملیش کنیم دیگه خیلی وقته این نظرسنجی زیاد تغییر نمیکنه و خطر لیچ هم احساس میشه !
خوبه تو پیام خصوصی گفتم.:p
الان :"> شدم.
چرا کشک؟:d سایلنت هیل, جیمز رو به خاطر گناهانش مگه تنبیه نمیکنه؟
تا منظور از تنبیه چی باشه. به نظر من که هیچ تنبیه شدیدی در کار نیست. جیمز فقط توسط ذهن مری احضار شده تا خودش در مورد خودش تصمیم بگیره و دست خالی بیرون نره.
خب پس چجوری فراموشی جیمز رو توجیه کنیم؟
این اختلالی که در توجه و عملکرد داره رو چی؟ توجه کردید اول بازی جیمز در اتومبیلش رو نمیبنده یا اینکه دستش رو میکنه توی یه توالت پر از کثافت, اینها رو چجوری توجیه کنیم؟
یا این نامه ای که اول بازی دستش گرفته و میگه مری برام نامه فرستاده یا توی آپارتمان وودساید, اون میله هایی که جیمز وسط راهرو میبینه, چی؟
(من فکر میکنم جیمز قبلاََ نامه مری رو خونده ولی به خاطر اینکه حافظه ش بهم ریخته بوده, فقط نیمی از نامه یادش میاد)
یا اینکه توی بیمارستان دنیایی دیگر, همون اتاقی که قبلاََ ماریا توش استراحت میکرد, وقتی که میریم توش فقط صدای نفس کشیدن یه نفر رو میشنویم. یا صدای خرد شدن شیشه ها توی اتاق بیمارستان؟
اینها خیلی هم فراموشی‌های حادی نیستند. تنها فراموشی جیمز که بهش اشاره میشه اون نوار ویدیوست. که اون هم فراموشی نیست.

اشکان جان معمولا چنین نظر سنجی آمار درستی نمیده
چون اغلب میان و تمام گزینه ها را میزنن
امتحانش که ضرری نداره نویدجان. دوستان اینجا حتماً با صداقت جواب میدن. بعد هر کدوم از دوستان که شرکت کرد می‌تونه تو همین تاپیک یه توضیحی هم بده که کدوم ها رو بازی کرده.
امیر جان نمی‌تونیم جیمز رو یک بیمار شیزوفرنی بدونیم، کسی که دچار زوال مغز شده باشه برای ارتکاب قتل گناه‌کار شناخته نمیشه!
نکته ظریفیه:thinking:
:-w آقا جون من دوباره باید توانایی‌هام رو تو تاپیک اثبات کنم، آیا؟!
باز شروع شد؟ بنده سوابق پزشکی هم دارم.
 
آخرین ویرایش:
Andrew Wyeth

Andrew_Wyeth.jpg


اندرو نیول وایِت (انگلیسی: Andrew Newell Wyeth) ‏ (۲ ژوئیه ۱۹۱۷ - ۱۶ ژانویه ۲۰۰۹) یکی از برجسته‌ترین نقاشان واقع‌گرای آمریکا در اواسط قرن بیستم بود. موضوع تابلوهای وایت را ساختمان‌ها، تپه‌ها، زمین‌ها و آدم‌های محل زندگی‌اش تشکیل می‌دادند و عموما برای کشیدن نقاشی‌هایش از تمپرا و آبرنگ استفاده می‌کرد.

به نقل از کتاب LM:
به تصویر کشیدن لحظاتی که نقاب در سکوت دارند.
نقاش آمریکایی که
رئالیسم آمریکایی را به تصویر میکشد. موضوع اصلی که وایِت به تصویر میکشد زندگی روزمره محلی است.
چشم اندازهای و مناظر طبیعی که نقاشی کرده است با یک حس منحصر به فرد از فضا به تصویر کشیده شده اند.

دنیای کریستینا (سال 1948) - موزه هنر مدرن - نیویورک

Christinasworld.jpg
 
آخرین ویرایش:
سلام

به نقل از کتاب LM:
به تصویر کشیدن لحظاتی که نقاب در سکوت دارند.
نقاش آمریکایی که
رئالیسم آمریکایی را به تصویر میکشد. موضوع اصلی که وایِت به تصویر میکشد زندگی روزمره محلی است.
چشم اندازهای و مناظر طبیعی که نقاشی کرده است با یک حس منحصر به فرد از فضا به تصویر کشیده شده اند.

دنیای کریستینا (سال 1948) - موزه هنر مدرن - نیویورک

Christinasworld.jpg
من از دیدن این نقاشی‌های واقعی خیلی لذت می‌برم. مخصوصاً اونایی که با آبرنگ کار شدن. یه جورایی رد دست هنرمند توش دیده میشه. رنگ‌های براق و روشن‌تر هستند و زیبایی‌های نور خورشید جلوه‌گری می‌کنه.
اما اصولاً این سبک با ماهیت سایلنت هیل جور در نمیاد.
 
سلام

من از دیدن این نقاشی‌های واقعی خیلی لذت می‌برم. مخصوصاً اونایی که با آبرنگ کار شدن. یه جورایی رد دست هنرمند توش دیده میشه. رنگ‌های براق و روشن‌تر هستند و زیبایی‌های نور خورشید جلوه‌گری می‌کنه.
اما اصولاً این سبک با ماهیت سایلنت هیل جور در نمیاد.
برای چی مسعود جان؟
نقاشی های این آقا یه جو گرفته و افسرده ای دارند, یه حالت غمگین. به نظرم به جو مه گرفته و افسرده شهر سایلنت هیل میخوره.

helg3.jpg
56519670274432476596.jpg


این جمله هم کاملاََ به این نقاشی ها و سایلنت هیل میخورند!
به تصویر کشیدن لحظاتی که نقاب در سکوت دارند.
 
آخرین ویرایش:
امیر جان نمی‌تونیم جیمز رو یک بیمار شیزوفرنی بدونیم، کسی که دچار زوال مغز شده باشه برای ارتکاب قتل گناه‌کار شناخته نمیشه!
درود بر همه ی دوستان سایلنت هیلی
باید عرض کنم خدمتون که من همین نکته ی ظریف رو گرفتم و خواستم بگم، علی جان خب من که صد سال پیش وقتی داشتیم راجع به جیمز بحث می کردیم گفتم ایشون شیزوفرنی بودن و در نتیجه گناهکار محسوب نمیشه

نظرم در مورد نقاشی ها با نظر مستر دایی مسعود گرامی موافقم، این نقاشی با اینکه مقداری تم افسرده و دلگیر داره ولی با دنیای سایلنت هیل جور در نمیاد

پ.ن : حالی از ما نگیرین ها :دی
پ.ن 2: صد ساله رو سایلنت هیل 2 موندین :دی به نظرم مهاجرت کنیم به سایلنت هیلهای جلوتر بهتره ها :دی البته باز اساتید از من بیشتر می دونن :دی
 
آخرین ویرایش:
سلام
نظرم در مورد نقاشی ها با نظر مستر دایی مسعود گرامی موافقم، این نقاشی با اینکه مقداری تم افسرده و دلگیر داره ولی با دنیای سایلنت هیل جور در نمیاد
منم منظورم همین بود. حال‌و هوای گرفته‌ای داره ولی سرد و تاریک نیست.

پ.ن 2: صد ساله رو سایلنت هیل 2 موندین :دی به نظرم مهاجرت کنیم به سایلنت هیلهای جلوتر بهتره ها :دی البته باز اساتید از من بیشتر می دونن :دی
ماشالا خوب یادت مونده دایی;) تو این سن و سال معمولاً حافظه ضعیف میشه:d
وانگهی
ما که داریم از هر دری سخنی میگیم.
 
درود بر همه

@امیر:

به نظر بنده هم این نقاشی‌ها زیاد تداعی کننده حس سایلنت هیلی نیستند، نقاشی باید یکم عجیب و غریب و آشوب زده باشه تا حس سایلنت هیلی منتقل بشه! به شخصه با دیدن این آثار حس آرامش بهم دست داد :d

درود بر همه ی دوستان سایلنت هیلی
باید عرض کنم خدمتون که من همین نکته ی ظریف رو گرفتم و خواستم بگم، علی جان خب من که صد سال پیش وقتی داشتیم راجع به جیمز بحث می کردیم گفتم ایشون شیزوفرنی بودن و در نتیجه گناهکار محسوب نمیشه

سخن اول: بنده صد سال پیش دیده به جهان نگشوده بودم و وجود حقیقی نداشتم، لاکن از این قضایا و بحث‌ها به هیچ وجه خبر ندارم! :d
سخن دوم: شما ببینید سازنده‌ها میخواستن چه چیزی به ما نشون بدن، قطعاً سایلنت هیل دارالمجانین نبوده که جیمز هم یکی از میهمانانش باشه! ضمناً کسی که دچار زوال عقل شده باشه، قائدتاً با دیدن صورت واقعی عملش متنبه نمیشه!

باز شروع شد؟ بنده سوابق پزشکی هم دارم.

متأسفانه هیچ پزشکی تا به حال جرأت نکرده بنده رو معاینه کنه، وگرنه از این سوابق زیاد داشتم :d

سلام

اما یه چیزی که تو سایلنت هیل و این نقاشی‌ها مشترکه، نوع بافت‌هاست. به نقاشی‌ها دقت کنید. با اینکه زیر نور آفتاب قرار دارند اما خیلی از رنگ های قهوه‌ای و سوخته و استفاده شده.

با نگاه عمیق بله خوب میشه یه ارتباط‌هایی پیدا کرد، همین سکوتی که امیر اشاره کرد در نگاه اول به انسان آرامش میده ولی اگر دقت کنیم سکوت در این نقاشی‌ها حس نامطلوبی القا می‌کنه (البته اگر زیاد دقت کنیم :d)
 
آخرین ویرایش:
سلام
به نظر بنده هم این نقاشی‌ها زیاد تداعی کننده حس سایلنت هیلی نیستند، نقاشی باید یک عجیب و غریب و آشوب زده باشه تا حس سایلنت هیلی منتقل بشه! به شخصه با دیدن این آثار حس آرامش بهم دست داد :d
اما یه چیزی که تو سایلنت هیل و این نقاشی‌ها مشترکه، نوع بافت‌هاست. به نقاشی‌ها دقت کنید. با اینکه زیر نور آفتاب قرار دارند اما خیلی از رنگ های قهوه‌ای و سوخته و استفاده شده.
 
درود بر همه
@امیر:
به نظر بنده هم این نقاشی‌ها زیاد تداعی کننده حس سایلنت هیلی نیستند، نقاشی باید یکم عجیب و غریب و آشوب زده باشه تا حس سایلنت هیلی منتقل بشه! به شخصه با دیدن این آثار حس آرامش بهم دست داد :d
درود بر خودت:d
خب این فقط یکی از نقاشانی هست که سایلنت هیل ازش الهام گرفته, بذار برسیم جلوتر, به آشوب هم میرسیم!:d
وقتی که من به این نقاشی ها نگاه کردم, بیشتر حس بدی بهم منتقل کرد تا یه آرامش!
یه دنیای خشک و بی روح, این کاملاََ از نوع رنگ بندی نقاشی پیدا هست.
(نقاشی دزدی:d)
WyethR970.jpg
 
اوه!.. این نقاشی فضای غم انگیزی داره ها!.. بگو چرا آدم یاد گناهاش میوفته!
من فکر میکنم همین نقاشی یه خورده هم آشوب زده هست ( نظر شخصی منه! :).)
 
خوبه تو پیام خصوصی گفتم.:p
الان :"> شدم.
خو تو pm گفتی که درد دل کرده باشی آیا ؟:dباید مطرح میشد دیگه برادر من !
======
ما که هر چی میگیم شما مخالفت میکنید روی یک پیشنهاد به اجماع برسید برای نظرسنجی تا انجامش بدیم !
======
در مورد نقاشی خیلی سخت بشه با نقاشی وحشت رو به تصویر کشید یا حتی حالت تعلیق ولی اون عکسی که از دالی گذاشته بود امیر یکم این حس رو توی من بیدار میکرد .
وقتی که دالی پشت بوم فریدا بود.
======
Originl Memories 2

وقتی یه تکه سیم بدرد میخوره سیم‌چین چرا نخوره؟
02373318898370225046.jpg

58285646442634975479.jpg
======
توماس مرد، میمیرد یا خواهیم کشتش.
14293084945344597777.jpg
جسد فردی به نام توماس اوراسکو (39 ساله) طاق باز در وسط اتاق کشف شد.
دلیل احتمالی مرگ ضربات متعدد به ناحیه ی گردن و همچنین بالا تنه‌ی سمت چپ با جسمی تیز تشخیص داده شده است.
زمان تقریبی مرگ حوالی 11 شب تا 30 دقیقه‌ی بامداد تخمین زده شده است.
به خاطر وجود شواهد درگیری در اتاق و همچنین عدم وجود آلت قتاله پلیس این موضوع را آدمکشی در نظر گرفته و تحقیقات جنائی خود را آغاز کرده است.
به علاوه، به علّت دست نخورده باقی ماندن پول‌های خانه و همینطور سابقه‌ی مستی و خشونت جناب اوراسکو پلیس احتمال دزدی را رد کرده است و جنایت رو به مسائل جنسی ارتباط داده است.
دیگه از سر و روی این متن میریزه که چه خبره!
======
My poor Angela
75681232374335981959.jpg
78769757474947506425.jpg
======
سوراخ‌های روی دیوار و اون چیزهایی که داخلش حرکت میکنند تنها چیزی که به یاد میندازند آلت تناسلی هست و بس.
58594188012836657566.jpg
======
حرص فروخورده...
01009247680236608298.jpg

17303376747271830230.jpg

93863540459094778261.jpg
======
آروم باش موردی نداره یه عمر مورد تجاوز قرار گرقتن.
03992027793061604660.jpg
جیمز: آنجلا! آروم باش!
آنجلا: به من دستور نده!
جیمز: قصدم دستور دادن نیست.
آنجلا: پس قصدت چیه؟ آها، میدونم. داری سعی میکنی با من مهربون باشی، آره؟
من میدونم که منظور تو چیه. همیشه همینطوره. تو فقط دنبال یک چیزی.
جیمز: نه این اصلاً درست نیست!
آنجلا: مجبور نیستی دروغ بگی. شجاع باش و بگو.
یا میتونی فقط به زور وادارم کنی.(*گریش میگیره و به doorman اشاره میکنه *) مثل کاری که اون همیشه میکرد.
تو هم فقط به فکر خودتی. تو خوک نفرت‌انگیز.
جیمز: آنجلا...(*جیمز سعی میکنه شونه های آنجلا رو بگیره*)
31915152059173296341.jpg

آنجلا: به من دست نزن. تو حالم رو بهم میزنی!(* حالتش از ترسیده به عصبانی تغییر میکنه*)
تو گفتی زنت مری، مرده، درسته؟
جیمز: بله، اون مریض یود...
آنجلا: دروغگو! من همه چی رو درباره تو میدونم. تو دیگه تحمل و حوصله‌اش رو نداشتی. احتمالا کسی دیگه ای رو پیدا کرده بودی!
جیمز: این حرف مسخره‌ست... من هیچ وقت...
======
بالای دار بردن بیگناه.
59559651719504966704.jpg

11363363204882032733.jpg

87712801868628734892.jpg

69853646673608050980.jpg
======
به شماره‌ی روی دری که ماریا رو مرده توش پیدا میکنیم دقت کنید.
53034807935864774841.jpg
======
دوباره میمیرد.
44561477590009198182.jpg

47895280705222692927.jpg

48898780062769726082.jpg
علت مرگ؟
======
Dead alive graveyard!
61128548303245614176.jpg

66741495219733771928.jpg

04926515898365463717.jpg
======
ادامه دارد ...

پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or