بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
سلام به همه دوستان گلم، امیدوارم هر کجا که هستید سلامت باشید.


خوب سرعت تاپیک یکم پایین رفته! نظر سنجی هم اگرچه دید خوبی می‌ده و نتیجه جالبی داشته تا الآن ولی خوب چندان قابل بحث نیست. یکم بحث هیولاهای نسخه چهارم باقی مونده بعد از تموم شدنش میریم سراغ نسخه دوم. برای پراکنده نشدن بحث‌ها هم به نظرم بهتره بحث برروی یک نسخه دیگه از سری رو شروع کنیم، تا اونجایی که به یاد دارم بحث نسخه دوم ناقص موند ولی به شخصه جرأت نمی‌کنم پیشنهاد بحث سر این نسخه رو بدم :d

2- Mothbat) Hummer)
3- Wall Man
4- Doublehead) Twin Victim)
5- Bottom
6- Rubber Face) Gum Head)
7- Patient
8- Toadstool
9- Whitestool
10- Tremer
11- Greedy Worm
12- Wheel Chair
14- (Walter's Victims (Ghosts

Old Types


New Types:

1- Cynthia Velasquez

victim_16.jpg


قربانی شانزدهم والتر سالیوان. دختر سفید پوست و جوان اسپانیایی - آمریکایی که با ضربات متعدد چاقو به وسیله والتر به قتل رسید. او در دنیای والتر به دام می‌افتد و والتر بر او غلبه می‌کند. هنری روح او را وقتی که برای بار دوم پا به دنیای مترو می‌گذارد می‌بیند.

روح سینتیا مانند روح بقیه قربانیان جدید بسیار قوی است و تأثیر بسیار زیادی بر روی سلامتی هنری می‌گذارد. سینتیا با استفاده از موهای مشکی بلندش هنری را به دام انداخته و حرکات او را کند می‌کند. وقتی سینتیا بر روی زمین می‌افتد بر روی زمین می‌خزد و صدای فریاد بلندی از آن شنیده می‌شود. حتی هنگامی که این روح بر روی زمین می‌افتد نمی‌توان به راحتی بر آن غلبه کرد. واکنش‌های این روح در برابر حرکات هنری با بقیه ارواح تفاوت دارد. هنگامی که یکی از شمع‌ها را جلوی روح سینتیا روشن کنیم می‌بینیم که او ایستاده، جیغ می‌کشد در حالی که موهای او در فضا شناور می‌شود. اگر هنری روح این قربانی رو در دنیای مترو به دام نیندازد او را دوباره در دنیای آپارتمان خواهد دید.



2- Jasper Gein

victim_17.jpg


جاسپر، قربانی هفدهم والتر سالیوان توسط آتش در یتم خانه Wish House سوزانده شد. هنری روح جاسپر را هنگامی که برای بار دوم وارد دنیای جنگل می‌شود می‌بیند.

آثار سوختگی شدید در روح جاسپر به وضوح دیده می‌شود، همچنین هنری روح او را در حال آتش گرفتن و جیغ کشیدن می‌بیند. روح جاسپر بسیار خطرناک است، این روح می‌تواند به سرعت از دیوارها عبور کند و ضربات شدیدی را به وسیله جامی که در دستش دارد به هنری وارد سازد. به سختی می‌توان به روح جاسپر نزدیک شد و بدون مجروح شدن به او ضربه وارد کرد.



3- Andrew DeSalvo

victim_18.jpg


قربانی هجدهم والتر سالیوان. اندرو به وسیله والتر در اتاق اعدام غرق شد. هنگامی که هنری برای بار دوم وارد دنیای زندان آبی می‌شود روح اندرو رو می‌بیند.

اندرو تنها قربانی‌ای می‌باشد که هنری باید روح او را به وسیله شمشیر به دام بیاندازد، چون او کلید مورد نیاز برای ادامه راه را به همراه دارد. روح اندرو بسیار چاق است و بدن او به واسطه غرق شدن در آب پف کرده است، عدد 18121 بر روی شکم اندرو حک شده است. روح اندرو مقاوم است و بدون استفاده از گلوله نقره بسیار سخت می‌توان بر او غلبه کرد. حضور اندرو تأثیر بسیار شدیدی بر سلامتی هنری دارد. شاید بتوان گفت قوی‌ترین روح در کل بازی روح اندرو باشد. وقتی هنری با روح اندرو مواجه می‌شود می‌توان آواز خواندن او را شنید:

And God said, 'At the time of fullness, cleanse the world with my rage. Gather forth the White Oil, the Black Cup and the Blood of the Ten Sinners. Prepare for the Ritual of the Holy Assumption.' And God said, 'Offer the Blood of the Ten Sinners and the White Oil.



4- Richard Braintree


victim_19.jpg


ریچارد همسایه هنری و قربانی نوزدهم والتر که به وسیله صندلی الکتریکی و برق گرفتگی کشته شد. هنری روح او را در دنیای آپارتمان برای بار دوم می‌بیند.

ریچارد تنها قربانی‌ای است که روحش به جای شناور بودن راه می‌رود. آثار برق گرفتگی و سوختگی پوست، در روح ریچارد دیده می‌شود. روح ریچارد بسیار سریع و قوی است و می‌تواند به سرعت خود را به پشت هنری برساند، این روح از یک دیلم به عنوان سلاح استفاده می‌کند. بعضی اوقات روح ریچارد متوقف می‌شود و پس از آن لرزشی دارد که این نشانی از برق گرفتگی است. این روح بسیار آزار دهنده است و بهتر است یکی از شمشیرها را برای به دام انداختنش استفاده کرد. اگر هنری روح ریچارد را برای اولین بار به دام نیندازد، آن را در اتاق 207 می‌بیند.
 
تا اونجایی که به یاد دارم بحث نسخه دوم ناقص موند ولی به شخصه جرأت نمی‌کنم پیشنهاد بحث سر این نسخه رو بدم :d
به خاطر وجود یک سری موضوعات که تنش زا شدن تو شماره ی دوم به نظرم برگشتن دوباره به این شماره صحیح نیست سرعت تاپیک پائین باشه به نظرم بهتر از این هست که درگیری ایجاد شه . ;)

ولی این comic ها خیلی خوبه اگر بشه در موردشون صحبت کنیم من خودم یه زمان شروع کردم به ترجمه ی یکیشون که یکم دچار گیجی شدم و بیخیالش شدم ، اگر امیر بخواد شروع کنه ما هم کمکی باشه دریغ نمیکنیم !
homecoming هم بد نیست در موردش حرف بزنیم ها درسته با شماره های قبلی قابل مقایسه نیست ولی خب اونقدرها هم بد نیست که نشه ازش حرف زد!

علی جان من دوباره قربانی ها رو لیست نکن همشون تو همین صفحات اخیر هستند دیگه ! :d

======

ویرایش : آهان الان فهمیدم فقط اون هائی که به عنوان روح میبینمشون هستند !
 
آخرین ویرایش:
درود بر همه

خوب پس بیخیال بحث نسخه دوم :d و با HC موافقم.

بچه‌ها دو تا ترک از REVELATIONS تو وب‌سایت Jeff Danna قرار گرفته:

Vincent Condemned و A Place of Lost Souls - Promise. ترک اول موسیقی سبک صنعتیه و ترک دوم همون Promise معروف یامائوکاست که با صدای ساز زهی همراهه. ترک دوم برای من جالب بود.

از اینجا بشنوید.

یه پوستر جدید از فیلم که برای ایتالیاست:

 
یه پوستر جدید از فیلم که برای ایتالیاست
این وینسنت بدجور رو مخه ! اصلا اون چیزی که تو بازی بود با این شکل و شمایل جور درنمیاد !
======
Original Memories 2

این دیگه انتهای توهمه.
90661543963354369844.jpg
55261659161936662921.jpg

87971395822307545511.jpg

21553496847023695305.jpg
مری: جیمز... کجائی جیمز؟
من منتظرم... من منتظرتم... لطفاً بیا پیشم.
ازم متنفری؟ به همین خاطره که نمیای؟ عجله کن.
راه رو گم کردی؟
من اینجام. همین نزدیکی‌ها انتظار میشکم.
صدام رو نمیشنوی؟
جیمز... خواهش میکنم... جیمز... جیمز... جیمز
======
هتلِ خیس و سوخته.
61922113709823600043.jpg
======
اگر قراره پایان‌های بد بازی رو نگیرید بهتره به این مکالمه گوش نکنید.
40279438044425151159.jpg
======
ُSilent Hill you're mean!
88474806168843433586.jpg
جیمز: مری .. داره میمیره؟ باید... باید شوخیت گرفته باشه.
دکتر: من خیلی متاسفم!
جیمز: اما تو یه دکتری. کار شما همینه که مردم رو معالجه کنید. چطور میتونید اجازه بدید که بمیره؟
دکتر: خواهش میکنم آروم باشید! به عنوان دکتر ایشون، قول میدم هر کاری که از دستم ساخته باشه انجام میدم.
اما... باز هم، هیچ درمان مؤثری برای شرایط ایشون وجود نداره.
جیمز: چقدر زمان داره؟
24807459847754942710.jpg

دکتر: متاسفانه نمیتونم دقیق بگم. نهایتاً 3 سال. احتمالاً 6 ماه. تشخیص زمان دقیقش ممکن نیست.
======
تغییرات نقشه و درهائی که معلوم نیست چه مسافتی رو طی میکنند.
19375149328397639936.jpg

00627074724136762091.jpg
======
پایان آنجلا:

همین حالا همه جا پر از آب نبود؟
69189339450079920571.jpg
به پایان بازی که نزدیک میشیم کلاً میزان توهّم افراد زیاد میشه.
64656841156402254486.jpg
آنجلا: مامان، مامان، من دنبالت میگشتم!
حالا دیگه فقط تو باقی موندی.
شاید بعدش... شاید بعدش، بتونم استراحت کنم.
78161445082802086576.jpg

مامان چرا فرار میکنی؟
67885035925448676991.jpg

تو که مامان من نیستی... این... توئی... من... متأسفم...
جیمز: نه آنجلا...
آنجلا: ممنونم که من رو نجات دادی... ولی ای کاش نمیدادی... حتی مامان هم این رو گفت... گفت که هر اتفاقی افتاده حقم بوده...
جیمز: نه آنجلا این حرف غلطه.
آنجلا: نه. برام دلسوزی نکن. من لیاقتش رو ندارم.
55353705546689687647.jpg

*تغییر لحن* یا شاید فکر میکنی میتونی من رو نجات بدی؟ عاشقم میشی؟
ازم مراقبت میکنی؟ همه‌ی دردهام رو دوا میکنی؟
*با نشنیدن جوابی از سمت جیمز* همونی که فکرش رو میکردم. چاقوم رو پس بده.
جیمز: نه، نمیدم.
آنجلا: برای خودت نگهش میداری؟
جیمز: من... نه. من هیچ وقت خودم رو نمیکشم.
34335310199152932516.jpg
جیمز: اینجا مثل جهنّم داغه.
آنجلا: تو هم میبینی؟ برای من همیشه همینطور بوده.
80882915451577176744.jpg
:((
======
ادامه دارد...

پاینده باشید !
 
آخرین ویرایش:
یه سوال!
مگه هتل, دو سال قبل از وقایع SH2, آتش نگرفته بود؟
پس چرا وقتی وارد هتل میشیم, اونجا کاملاََ سالمه؟ و چرا بعد از دیدن فیلم و فهمیدن حقیقت, هتل یه حالت سوخته ای به خودش میگیره؟
یعنی جیمز وقتی وارد هتل میشه, اونجا رو اونطوری که قبلاََ دیده بوده, میبینه؟
 
یه سوال!
مگه هتل, دو سال قبل از وقایع SH2, آتش نگرفته بود؟
پس چرا وقتی وارد هتل میشیم, اونجا کاملاََ سالمه؟ و چرا بعد از دیدن فیلم و فهمیدن حقیقت, هتل یه حالت سوخته ای به خودش میگیره؟
یعنی جیمز وقتی وارد هتل میشه, اونجا رو اونطوری که قبلاََ دیده بوده, میبینه؟
خب میدونیم که توی شهر هر اتفاقی میوفته.
بعد از اونم جیمز همیشه جوری رفتار میکنه انگار اتفاقی نیوفتاده و خودمونی تر میشه خودشو به خریت میزنه. اما وقتی حقیقت براش روشن میشه، چشماش باز میشن
 
سلام
فقط یه صحبت کوتاه از چند تا شخصیت شماره 2 انجام بدیم چی میشه مگه؟:((
حداقل از آنجلا بگیم
یه سوال!
مگه هتل, دو سال قبل از وقایع SH2, آتش نگرفته بود؟
پس چرا وقتی وارد هتل میشیم, اونجا کاملاََ سالمه؟ و چرا بعد از دیدن فیلم و فهمیدن حقیقت, هتل یه حالت سوخته ای به خودش میگیره؟
یعنی جیمز وقتی وارد هتل میشه, اونجا رو اونطوری که قبلاََ دیده بوده, میبینه؟
خب مری،‌جیمز رو به محل مخصوص‌شون فرا خونده. پس محل مخصوص‌شون باید همون‌جوری باشه در دوره اقامت‌شون بوده.
 
سلام
یه زمانی من دنبال این کمیک ها بودم، همونطور که امیر جون گفت منم نتونستم نسخه های انگلیسی اون دو تا که اوواکوی عزیزم :دی نوشته رو پیدا کنم
یه سوال در مورد فیلم
اومد رو پرده یا نه >؟
 
هوس کردم تو تاپیک BOM پرسه بزنم و با گوشه ای از داستانش آشنا شدم:
شما از یک پستچی یک بسته رو به عنوان کادوی تولدتون دریافت میکنید که Book Of Memories هست و ازSilent Hill پست شده ...
این کتاب همه گذشته شما رو شامل میشه و شما وقتی به خواب میرید به دنیای Silent hill میرسید !
به نظرم شروع جالبی داره.
نظر شما اصلا برام مهم نیست=))
ولی جدا از شوخی به نظرتون چجوریه؟ چند نفر بازیش کردن و میگن باحاله. البته به چشم یه عنوان دیگه. آخر هر منطقه هم یه باس فایت داره گویا!
 
=))
ولی جدا از شوخی به نظرتون چجوریه؟ چند نفر بازیش کردن و میگن باحاله. البته به چشم یه عنوان دیگه. آخر هر منطقه هم یه باس فایت داره گویا!

BOM هر چیزی باشه، حتی اگر متای بالای 90 بگیره و بازی تحسین شده سال هم بشه باز یک سایلنت هیل نیست.

دوربین ایزومتریک، مولتی پلیر (واویلا!)، لوکیشن‌های شلوغ و در هم بر هم، HUD تخیلی، وفادار نبودن به منطق سایلنت هیلی و دلایل دیگه باعث میشه نتونیم این بازی رو به عنوان یک سایلنت هیل قبول کنیم، حتی برای یک صدم ثانیه. مطمئناً بازی از نظر داستان هم حرفی برای گفتن نداره.

خلاصه علی جون یه وقت هوس خیانت به سرت نزنه که تو این مورد شوخی ندارم با کسی، عاقبت Leon رو ببینید، باشد که هدایت شوید :d

---------- نوشته در 10:52 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:50 PM ارسال شده بود ----------

یه سوال در مورد فیلم
اومد رو پرده یا نه >؟

26 اکتبر.
 
BOM هر چیزی باشه، حتی اگر متای بالای 90 بگیره و بازی تحسین شده سال هم بشه باز یک سایلنت هیل نیست.

دوربین ایزومتریک، مولتی پلیر (واویلا!)، لوکیشن‌های شلوغ و در هم بر هم، HUD تخیلی، وفادار نبودن به منطق سایلنت هیلی و دلایل دیگه باعث میشه نتونیم این بازی رو به عنوان یک سایلنت هیل قبول کنیم، حتی برای یک صدم ثانیه. مطمئناً بازی از نظر داستان هم حرفی برای گفتن نداره.

خلاصه علی جون یه وقت هوس خیانت به سرت نزنه که تو این مورد شوخی ندارم با کسی، عاقبت Leon رو ببینید، باشد که هدایت شوید :d
اوه عجب لو رفتم:-$
خب منم نگفتم که من گفتم (اگه فهمیدیم چی نوشتم به منم بگین). گفتم که چندتا از بچه های تاپیک بازی و اونایی که دموی بازی رو روی ویتا بازی کرده بودن اینو گفتن.
من فقط گفتم شروع باحالی داره. مثلا بیان در خونه-ت و یه کتاب بهت از سایلنت هیل بدن. مسلما ما با کله این هدیه رو میپذیریم:d
در کل حتی اگر خورشید رو به زور تو دست راستم بچپونین، من این لکه ننگ رو فراموش نمیکنم:|
 
والا من دموی Bom رو بازی نکردم ولی با اون چیزی که من توی تریلرهاش دیدم, میتونم بگم با یه بازی در سطح متوسط رو به پائین رو به رو هستیم.
گرافیک بازی در سطح متوسطی قرار داشت, گیم پلی بازی خیلی خشک بود, انیمیشن ها جالب نبودند, خود سازنده ها هم گفتند خبری از داستان روانشناسانه نمیدونم از این جور چیزا نیست و تمرکز ما بیشتر روی قسمت Coop و مبارزات بازی هست.
گویا بازی دارای 4 مکان مختلف هم هست, دنیای خون, دنیای زمین, دنیای آبی و دنیای جنگل...شاید بیشتر هم باشه. در بین مراحل هم تعدادی پازل قرار داده شده که بازیکنان برای ادامه دادن بازی باید این پازل ها رو حل کنند.
آهنگساز بازی هم Daniel Licht هست. والا کارهای ایشون توی DP به نظرم زیاد جالب نبود, بیشتر سعی کرده بود از کارهای یامائوکا تقلید کنه....
بگذریم, به قول علی اگر این بازی متای بالای 90 هم بگیره, باز هم یک سایلنت هیل نیست.:d
 
آخرین ویرایش:
گرافیک بازی در سطح متوسطی قرار داشت, گیم پلی بازی خیلی خشک بود, انیمیشن ها جالب نبودند, خود سازنده ها هم گفتند خبری از داستان روانشناسانه نمیدونم از این جور چیزا نیست و تمرکز ما بیشتر روی قسمت Coop و مبارزات بازی هست.
خبری نیست یا بلد نیستن یه شاهکار مثل چهار شماره اول بیرون بدن ...:|
فکر کن سایلنت هیلو coop بری!!
 
سلام
سلام
یه زمانی من دنبال این کمیک ها بودم، همونطور که امیر جون گفت منم نتونستم نسخه های انگلیسی اون دو تا که اوواکوی عزیزم :دی نوشته رو پیدا کنم
یه سوال در مورد فیلم
اومد رو پرده یا نه >؟
همزمان با هالووین اکران میشه.
هوس کردم تو تاپیک BOM پرسه بزنم و با گوشه ای از داستانش آشنا شدم:

به نظرم شروع جالبی داره.
نظر شما اصلا برام مهم نیست=))
ولی جدا از شوخی به نظرتون چجوریه؟ چند نفر بازیش کردن و میگن باحاله. البته به چشم یه عنوان دیگه. آخر هر منطقه هم یه باس فایت داره گویا!

اوه عجب لو رفتم:-$
خب منم نگفتم که من گفتم (اگه فهمیدیم چی نوشتم به منم بگین). گفتم که چندتا از بچه های تاپیک بازی و اونایی که دموی بازی رو روی ویتا بازی کرده بودن اینو گفتن.
من فقط گفتم شروع باحالی داره. مثلا بیان در خونه-ت و یه کتاب بهت از سایلنت هیل بدن. مسلما ما با کله این هدیه رو میپذیریم:d
علی‌جان شما اگه جرات داری بازیش کن/:)
اونوقت اون کتاب یا دعوت‌نامه رو شخصاً میارم در خونه‌تون تحویلت میدم که هم باحال باشه هم تا حدودی رمانتیک:d
فکر کن سایلنت هیلو coop بری!!

فکر کنم شماره‌ی بعدی نسخه‌ی ریتمیک باشه. مثلاً بتونید در نقش آکیرا مثلاً Intro رو اجرا کنید. سرهرمی هم اون وسط چرخ بزنه
 
چند وقتی بود که داشتم داستان Orphan رو مینوشتم, تا یه قسمت هایش رو نوشتم (در اصل ترجمه کردم), اگر استقبال بشه, ادامش میدم!
==============================================================================================
sh_orphan.gif


Silent Hill: Orphan(که همچنین با نام Silent Hill: Mobile در اروپا شناخته میشود) دومین قسمت (اولین قسمت Silent Hill DX نام دارد که فقط در ژاپن منتشر شده است) از سری بازی‌های سایلنت هیل میباشد که بر روی گوشی های موبایل منتشر شد. دو ادامه دیگر نیز برای این بازی با نام های Silent Hill: Orphan 2 و Silent Hill: Mobile 3 ساخته و منتشر شد. گیم پلی بازی به صورت اول شخص و اشاره-کلیک میباشد. بازیکن برای ادامه دادن بازی باید یک سری معماها را با استفاده از آیتم ها و سرنخ های مختلفی که پیدا میکند, حل بنماید. Silent Hill: Orphan پرده از برخی اتفاقات گذشته شهر
بر میدارد.

داستان
وقایع Orphan در سایلنت هیل و در یتیم خانه‌ای متروکه به اسم Sheppard رخ میدهد. حدود سی سال پیش در یک شب مرموز, , تقریباََ تمام کودکانی که در یتیم خانه حصور داشتند به قتل میرسند به غیر از سه نفر: Ben, Moon و Karen. بازی در مجموع 3 مرحله دارد که در آغاز هر مرحله با یکی از این سه شخصیت باید به بازی بپردازید, همچنین تمام این مراحل نیز با هم در ارتباط هستند.

Ben

[TABLE="class: grid, width: 500, align: center"]
[TR]
[TD="align: center"]نام: Ben[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]سن: حدود 40 سال[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]جنسیت: مرد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]رنگ مو: قهوه ای[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]رنگ چشم: غیر قابل تعیین[/TD]
[/TR]
[/TABLE]

Ben اولین شخصیت بازی است که بازیکن کنترل آن را در دست میگیرد. او به یتیم خانه شپرد برمیگردد تا ببیند اوضاع چگونه است و کمی آنجا را جستجو کند. او بعد از کمی جستجو صدای گریه Karen را از طریق کانال های نهویه میشنود. Karen به یاد ندارد که چگونه سر از این مکان در آورده است.Ben به Karen قول میدهد که او را پیدا کند بعد از اتمام مکالمه, Ben به جستجو میپردازد. در حمام او یک علامت قرمز رنگ پیدا میکند و یتیم حانه ناگهان به "دنیایی دیگر" تغییر شکل میدهد. او به جستجو در یتیم خانه ادامه میدهد و نامه ای پیدا میکند. محتویات نامه حاکی از آن است که Ben در بچگی مبتلا به سرطان بوده است. ناگهان Ben صدای عجیبی را میشوند که از او میخواهد به حمام بیاید. او وارد حمام میشود, حمامی که برای او در بچگی, پناهگاهی امن بود. تصویر بازی تاریک میشود و سپس نوشته هایی بر روی صفحه ظاهر میشود که به طور غیر مستقیم میگوید Ben مُرده و توسط Alessa کشته شده است.

ترجمه متن های سناریو Ben

صفحه سفید:
اسم من Ben هست...من متعلق به اینجا نیستم. 30 سال پیش بود که اونها مردند...من نجات پیدا کردم...اما چرا من احساس میکنم دوباره نیاز دارم به این مکان برگردم؟ من میخوام از این موضوع اطلاع پیدا کنم...خواهش میکنم, من رو ملتفت کنید...چه مشکلی در من هست؟

راهروی یتیم خانه:
صدا: تو او رو توی کشوی پائینی گذاشتی, یادت نمیاد Ben؟
Ben: چی؟ کی اونجاست؟

آشپزخانه:
(پس از پیدا کردن شمع)
Ben: چه شکل عجیبی داره این شمعه....انگار یه چیزی توی شمع گیر کرده...

ساعت:
Ben: اونجا رو! ولی خیلی عجیبه...یادم نمیاد که یه ساعت اینجا بوده باشه...
صدا: از زندگی کردن دست بکش Ben.
Ben: چی؟ دوباره همون صدا...توی سرم میپیچه...
صدا: چرا دوباره مثل همون شب, نمیری توی حمام گریه کنی؟
Ben: اما...؟چی...؟کی...؟
صدا: Ben, رنگ صورتت مثل گچ سفید شده.

حمام:
صدا: کمک
Ben: چی شده؟ کی اونجاست؟
صدا: هی...کسی اونجاست؟
Ben: من اینجام...اسم من Ben ﻪ...توی کی هستی؟
صدا: اسم من Karen ﻪ! چند ساعتی هست که دارم فریاد میزنم! من توی یه انبار عجیب و غریبی زندانی شدم!
Ben: اوه...حالا فهمیدم! پس ما میتونیم از طریق کانالهای کولر صحبت کنیم؟!
Karen: آره...اینطور حدس میزنم! تو اینجا چیکار میکنی؟
Ben: من حدود 30 سال پیش, اینجا زندگی میکردم! نمیدونم حالا برای چی به این یتیم خونه برگشتم...یه دقیقه صبر کن! تو گفتی اسمت Karen ﻪ؟
Karen: آره؟!
Ben: فکر کنم تو رو به خاطر دارم! تو همون دخترک آروم بودی! تو اون شبی که همه کشته شدند, فرار کردی؟
Karen: کیا کشته شدند؟
Ben: چی؟ 30 سال پیش, توی همین یتیم خونه, همه بچه ها به غیر از 3 نفر توی تخت خوابهاشون کشته شدند!
Karen: واقعاََ...؟ من چیزی یادم نمیاد...
Ben: گوش کن! من سعی میکنم تا پیدات کنم! صبر کن!
Karen: خواهشاََ عجله کن Ben...اینجا خیلی تاریکه!

ادامه دارد...
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or