بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
یکی از قسمت های SH2 که مو رو به تنم سیخ کرد این قسمت بود:
7-080.jpg
7-084.jpg
واقعاََ هر دفعه که این cut scene رو میبینم, موهای بدنم سیخ میشه, مهم نیست که برای هزارمین باره که دارم این cut scene رو میبینم.
واقعاََ داستان BFAW خیلی ناراحت کننده بود.
پدری که در روز تولدش, دخترش رو از دست میده. حتی Amy برای پدرش هم هدیه خریده بوده:

7-042.jpg


راستی مگر ارنست نمرده؟ پس چرا کارت تولدی رو که از زیر در اتاق براش میفرستیم, بعد که وارد اتاق میشیم روی میز پیداش میکنیم؟
و این جنازه ای که رو به روی در ورودی عمارت بالادوین میبینیم:

sh2_screen_pc_bfaw_04.jpg
ممکنه جنازه ارنست باشه؟
 
آقا من یه پست هایی خوندم توی تاپیک کوجیما: رئیس کونامی مایل است نسخه جدید سایلنت هیل را من بسازم, اصلاََ دهنم باز موند!
اونجا هم پست ندادم, چون حوصله بحث کردن با اینجور افراد رو ندارم!
این حرف خیلی ها هست که میگن داستان سایلنت هیل خیلی درک کردنش سخته نمیدونم از اینجور حرفا!!!
این سوال رو از آقای Kazuhide Nakazawa کارگردان سایلنت هیل پرسیده بودند قبلاََ:
[LTR]This is kind of a funny question, and I hope you don't take it the wrong way, but a lot of people...complain that Silent Hill doesn't make enough sense, that it's too hard to follow...How would you respond to that?[/LTR]
آقای Kazuhide Nakazawa هم در جواب گفته بود:
[LTR]Well, it's easy to make an "easy" story, something that's easy to understand. What you don't know is what can be really scary.
[/LTR]
=============================================================
سایلنت هیل برای من یه چیزی شبیه به یه رمان خیلی بزرگه بچه ها, مطمئناََ هیچ وقت این بازی رو از یاد نمیبرم...اینو مطمئنم...
 
سلام
هیچ سکانسی تو عمرم انقدر روم تأثیر نداشته که این دو تا داشتن.
15-1-056.jpg
15-1-069.jpg
ای خدا! یعنی میشه که بشه یه روز بتونم از آنجلا حرف بزنم؟:crying1:
راستی مگر ارنست نمرده؟ پس چرا کارت تولدی رو که از زیر در اتاق براش میفرستیم, بعد که وارد اتاق میشیم روی میز پیداش میکنیم؟
و این جنازه ای که رو به روی در ورودی عمارت بالادوین میبینیم:
sh2_screen_pc_bfaw_04.jpg
ممکنه جنازه ارنست باشه؟
بعید می‌دونم چون اکثر جنازه‌هایی که می‌بینیم تو بازی همینجوری هستند.
 
آقا من یه پست هایی خوندم توی تاپیک کوجیما: رئیس کونامی مایل است نسخه جدید سایلنت هیل را من بسازم, اصلاََ دهنم باز موند!
اونجا هم پست ندادم, چون حوصله بحث کردن با اینجور افراد رو ندارم!
این حرف خیلی ها هست که میگن داستان سایلنت هیل خیلی درک کردنش سخته نمیدونم از اینجور حرفا!!!
این سوال رو از آقای Kazuhide Nakazawa کارگردان سایلنت هیل پرسیده بودند قبلاََ:
[LTR]This is kind of a funny question, and I hope you don't take it the wrong way, but a lot of people...complain that Silent Hill doesn't make enough sense, that it's too hard to follow...How would you respond to that?[/LTR]
آقای Kazuhide Nakazawa هم در جواب گفته بود:
[LTR]Well, it's easy to make an "easy" story, something that's easy to understand. What you don't know is what can be really scary.
[/LTR]
=============================================================
سایلنت هیل برای من یه چیزی شبیه به یه رمان خیلی بزرگه بچه ها, مطمئناََ هیچ وقت این بازی رو از یاد نمیبرم...اینو مطمئنم...

من نرفتم بخونم یا نظر بدم ولی منم بجز اینجا جاهای دیگه خیلی راجع به سایلنت هیل صحبت نمیکنم چونکه میدونم واقعا هر کسی توان درک مسائل این بازی رو نداره و نمیشه به کسی ثابت کرد مگه اینکه خودش درک کنه...و یه حرفی میزنن اعصاب ادمو داغون میکننن!

---------- نوشته در 11:10 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:06 PM ارسال شده بود ----------

یعنی میشه یه روز از آنجلا بشنویم؟ :d

یعنی میشه یه روز بتونم با هنری و ایلین و شخصیت های دیگه صحبت کنم؟:((
یعنی میشه یه روز بریم سایلنت هیل و لوکیشن های مختلفشو از نزدیک ببینیم:((
یعنی میشه یه بار کله هرمی رو از دور ببینیم؟:((
و ده ها یعنی میشه دیگه! وااای
 
حدود 3-4 روز پیش, یه تریلر از BOM منتشر شد. الان من داشتم کامنت هایی که در مورد بازی گذاشته بودند رو میخوندم, یه چندتا از این کامنت ها:

[LTR]
what the hell is this sh--!?
[/LTR]
[LTR]
Why are these idiots putting the legendary Silent Hill name on their crappy games?
[/LTR]
[LTR]
oh man... watched it again... take it... take it away... klll it with... with fire....
[/LTR]
[LTR]
Ew what trash is this?
[/LTR]
[LTR]
WTF is that lol...this is a joke.
[/LTR]
[LTR]
Please Konami, stop releasing bad SH games.
[/LTR]
یکی از کامنت هایی هم که خیلی باهاش حال کردم این بود,(ترجمش):
به راستی که فرانچیز سایلنت هیل توسط یه دسته احمق بی کفایت به گروگان گرفته شده.
من نمیدونم کونامی دل خودش رو به چیه این بازی خوش کرده!
 
سلام

از نزدیک چرا نمی خوای مسعودجان؟:d


گروگان رو خیلی خوب اومدی8-|

اخه از نزدیک نمیشه:d دو حالت داره...یا من از ترس میمیرم و اون کاری بهم نداره...یا من نمیترسم ولی اون میکشتم!
از دور بهتره هم نوستالزیک تره! هم اینکه هم میتونی ببینیش هم فرصت فرار داری:d
بچه ها الان لانچ تریلر bom رو دیدم از دنیا سیر شدم:( اخه چرا با زندگی ما بازی میکنن:((
 
آخرین ویرایش:
آقا یه سری نکاتی هست که اصلاََ خیلی مبهمه!
سایلنت هیل 2, همون اول بازی که یه هیولا رو میکشید و بعدش یه رادیو رو پیدا میکنم, تا اینجا مشکلی نیست ولی وقتی که شب میشه و دوباره بر گردیم به همونجا, میبینیم که پلیس اون محوطه رو بسته و به عنوان محل قتل یه انسان شناسایی کرده. قضیه چیه؟ مگه شهر متروکه نیست؟ پس پلیس اونجا چیکار میکنه؟ این آدم هایی که جیمز جنازه هاشون رو میبینه کی هستند؟ چرا به دست هیولاها کشته شدن؟ چرا بعضی از این جنازه ها صورت هاشون شبیه هیولاها هست ولی لباس هاشون شبیه جیمز(یا به عقیده برخی دوستان شبیه هری)؟ اگر این ها هیولا هستند پس چرا کنار جنازهاشون یادداشت پیدا میکینم؟ مثلاََ کنار جنازه یکیشون یه یادداشتی هست که توی اون یادداشت میگه که "من میخوام تمام چیزهایی رو که دیدم یادداشت کنم...شاید بعداََ به دردت بخوره"...خب این یعنی چی؟ یعنی هیولاها هم میتونند بنویسند؟
شاید این حرف مدیر بیمارستان بتونه جواب این سوالات رو بده:
ولی برخی اوقات من این سوال رو از خودم میپرسم, آیا این حقیقت داره, خیالاتی که اون میبینه چیزی بیشتر از ساخته های یک ذهن درگیر و بهم ریخته نیستند.
ولی در این صورت باز هم سوالات دیگه ای به وجود میاد....
 
سلام
آقا یه سری نکاتی هست که اصلاََ خیلی مبهمه!
سایلنت هیل 2, همون اول بازی که یه هیولا رو میکشید و بعدش یه رادیو رو پیدا میکنم, تا اینجا مشکلی نیست ولی وقتی که شب میشه و دوباره بر گردیم به همونجا, میبینیم که پلیس اون محوطه رو بسته و به عنوان محل قتل یه انسان شناسایی کرده. قضیه چیه؟ مگه شهر متروکه نیست؟ پس پلیس اونجا چیکار میکنه؟ این آدم هایی که جیمز جنازه هاشون رو میبینه کی هستند؟ چرا به دست هیولاها کشته شدن؟ چرا بعضی از این جنازه ها صورت هاشون شبیه هیولاها هست ولی لباس هاشون شبیه جیمز(یا به عقیده برخی دوستان شبیه هری)؟ اگر این ها هیولا هستند پس چرا کنار جنازهاشون یادداشت پیدا میکینم؟ مثلاََ کنار جنازه یکیشون یه یادداشتی هست که توی اون یادداشت میگه که "من میخوام تمام چیزهایی رو که دیدم یادداشت کنم...شاید بعداََ به دردت بخوره"...خب این یعنی چی؟ یعنی هیولاها هم میتونند بنویسند؟
شاید این حرف مدیر بیمارستان بتونه جواب این سوالات رو بده:

ولی در این صورت باز هم سوالات دیگه ای به وجود میاد....
به این سوال اضافه کنید این مطلب رو که در شماره 2 قبل از مبارزه با Doorman در حضور بانو آنجلا! روزنامه‌ای رو می‌بینیم که اشاره به قتل پدر آنجلا داره اون هم با تاریخ همون روز
 
7-007.jpg


هدر توی این صحنه میگه درست مثل "گربه سیاه"
کسی داستان "گربه سیاه" رو خونده؟
نویسندش آقای ادگار آلن پو هست.
داستان کتاب در مورد مردی هست که تحث تاثیر نوشیدنی های الکلی قرار میگیره و بعد همسر خودش رو به قتل میرسونه و جنازش رو درون دیوار زیرمینی دفن میکنه.
قسمتی از داستان "گربه سیاه" :

یك روز برای كاری روزمره راهی زیر زمین عمارت قدیمی، كه فقر وادارمان می‌كرد در آن زندگی كنیم، شدم.همسرم و گربه سیاه نیز همراهی‌ام كردند.هنگامی‌كه از پله‌های با شیب تند پایین می‌رفتیم، گربه به عادت همیشگی پیشاپیش و تقریباً در میان پاهای من حركت می‌كرد و در یك آن، چنان به پاهایم چسبید كه نزدیك بود با سر از پله‌ها سقوط كنم.
خشمی‌جنون آسا وجودم را فرا گرفت.ترس كودكانه خود را فراموش كردم و با تبر به حیوان حمله بردم.اما پیش از آن كه ضربه را فرود آورم، همسرم مانع شد و همین دخالت، به جنون من نیرویی اهریمنی بخشید.بازوی خود را از دستش رها ساختم و با تبر بر مغز خودش كوفتم.بی‌كمترین ناله‌ای بر زمین افتاد و در دم جان داد.بیدرنگ تصمیم گرفتم جسد را پنهان كنم.می‌دانستم سربه نیست كردن آن در خارج از خانه چه در روز و چه در خلال شب خالی از خطر نخواهد بود.زیرا هر آن ممكن بود همسایه‌ها متوجه شوند.نقشه‌های زیادی از ذهنم گذشت.لحظه‌ای به این فكر افتادم تا جسد را تكه تكه كرده در آتش بسوزانم.بعد خواستم گودالی كف زیر زمین حفر كنم.دقایقی كه گذشت تصمیم گرفتم آن را در چاه حیاط بیندازم.یك لحظه به فكر افتادم جسد را همانند كالایی در صندوق بسته بندی كرده و شخصی را مامور كنم تا آن را به خارج از منزل ببرد.سرانجام چاره‌ای را مناسب‌تر از چاره‌های دیگر یافتم.تصمیم گرفتم او را مانند كشیشان دوران تفتیش عقاید قرون وسطی درون دیوار زیر زمین مدفون كنم. گویی زیر زمین را برای همین كار ساخته بودند.دیوارها كه بدون دقت ساخته شده بودند، به تازگی سفید كاری شده بودند و رطوبت مانع سخت شدن گچ آن‌ها شده بود.
 
7-007.jpg


هدر توی این صحنه میگه درست مثل "گربه سیاه"
کسی داستان "گربه سیاه" رو خونده؟
نویسندش آقای ادگار آلن پو هست.
داستان کتاب در مورد مردی هست که تحث تاثیر نوشیدنی های الکلی قرار میگیره و بعد همسر خودش رو به قتل میرسونه و جنازش رو درون دیوار زیرمینی دفن میکنه.
قسمتی از داستان "گربه سیاه" :

یك روز برای كاری روزمره راهی زیر زمین عمارت قدیمی، كه فقر وادارمان می‌كرد در آن زندگی كنیم، شدم.همسرم و گربه سیاه نیز همراهی‌ام كردند.هنگامی‌كه از پله‌های با شیب تند پایین می‌رفتیم، گربه به عادت همیشگی پیشاپیش و تقریباً در میان پاهای من حركت می‌كرد و در یك آن، چنان به پاهایم چسبید كه نزدیك بود با سر از پله‌ها سقوط كنم.
خشمی‌جنون آسا وجودم را فرا گرفت.ترس كودكانه خود را فراموش كردم و با تبر به حیوان حمله بردم.اما پیش از آن كه ضربه را فرود آورم، همسرم مانع شد و همین دخالت، به جنون من نیرویی اهریمنی بخشید.بازوی خود را از دستش رها ساختم و با تبر بر مغز خودش كوفتم.بی‌كمترین ناله‌ای بر زمین افتاد و در دم جان داد.بیدرنگ تصمیم گرفتم جسد را پنهان كنم.می‌دانستم سربه نیست كردن آن در خارج از خانه چه در روز و چه در خلال شب خالی از خطر نخواهد بود.زیرا هر آن ممكن بود همسایه‌ها متوجه شوند.نقشه‌های زیادی از ذهنم گذشت.لحظه‌ای به این فكر افتادم تا جسد را تكه تكه كرده در آتش بسوزانم.بعد خواستم گودالی كف زیر زمین حفر كنم.دقایقی كه گذشت تصمیم گرفتم آن را در چاه حیاط بیندازم.یك لحظه به فكر افتادم جسد را همانند كالایی در صندوق بسته بندی كرده و شخصی را مامور كنم تا آن را به خارج از منزل ببرد.سرانجام چاره‌ای را مناسب‌تر از چاره‌های دیگر یافتم.تصمیم گرفتم او را مانند كشیشان دوران تفتیش عقاید قرون وسطی درون دیوار زیر زمین مدفون كنم. گویی زیر زمین را برای همین كار ساخته بودند.دیوارها كه بدون دقت ساخته شده بودند، به تازگی سفید كاری شده بودند و رطوبت مانع سخت شدن گچ آن‌ها شده بود.
امیر این صحنه دقیقا کجای بازیه؟ من بازی رو 50 بار تموم کردم اینو ندیدم چرا ؟!!!!!!!!!!!
اتفاقا گربه سیاه یکی از شاهکارهای ادگار الن پو هست و سایلنت هیل هم خیلی ازش اقتباس گرفته

توی همون ساختمان نیمه کارس دیگه. Construction Site
همونجایی که کف طبقه یه سوارخ بزرگیه.
عجــــــــــــــــب!!!! :-? پس یحتمل دیدم یادم رفته :دی
 
آخرین ویرایش:
چه جالب....
این صحنه رو تا حالا ندیده بودم....
امیر این صحنه دقیقا کجای بازیه؟ من بازی رو 50 بار تموم کردم اینو ندیدم چرا ؟!!!!!!!!!!!
اتفاقا گربه سیاه یکی از شاهکارهای ادگار الن پو هست و سایلنت هیل هم خیلی ازش اقتباس گرفته
:|:|:|
ندیده بودید تا حالا؟:|
-----------------------------------------------
توی همون ساختمان نیمه کارس دیگه. Construction Site
همونجایی که کف طبقه یه سوارخ بزرگیه.

attachment.php


یکی از دیوارها رنگش با بقیه فرق داره, باید با میله دیوار رو خرد کنی, بعد که خرد کردی, Silencer رو پیدا میکنی.
تازه خوده کونامی گفته این صحنه به نوعی به بازی Metal Gear هم اشاره داره!!:d
=====================================================================
به این سوال اضافه کنید این مطلب رو که در شماره 2 قبل از مبارزه با Doorman در حضور بانو آنجلا! روزنامه‌ای رو می‌بینیم که اشاره به قتل پدر آنجلا داره اون هم با تاریخ همون روز
مسعود جان این یکی رو هم اضافه کن, هدر یه سری پرونده روی زمین میبینه که تاریخ امروز, روش خورده.

99476054235902163956.jpg
 

Attachments

  • Untitled-1.jpg
    Untitled-1.jpg
    42.9 KB · مشاهده: 71
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or