بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
برو عامــــــــــــــو !!!!! این الان صحبت و بحث بود درباره آنجلا؟ گرفتی ما رو؟!... خودتی :D
با تموم احترامات اما 100% مطمئنم که خودت حرف خودتو تو همون پستت سانســـورکردی، نمیگم حرفت دروغه یا عوضش کردیا! نه اصلن! اما چیزی که میخواستی بگی رو نگفتی و کاملا مطمئنم... بگی ف من رفتم پاریس دادا ;)
خودت میدونی منظورم از صحبت و بحث چیه... بگم؟... دِ بگم؟!... چون میدونم جوابت مثبته میگم، فقط یادت باشه که خودت خواستیا l-) :D
بوگو بینیم./:)
نمی‌دونم منظورت از سانسور چیه ولی بنده فقط مراعات کردم. به قول دوستان، مطلب رو داخل پاک عرضه کردم که خیلی علنی نباشه ولی چیزی رو حذف نکردم حالا که اینطور شد باید رسما‌ً همین‌جا بگی منظور از سانسور چیه;;)
دوست دارم نظر همه رو در این باره بدونم:
میخوام با یه چیز کوچیک شروع کنم... تو همون پستت یه عکس گذاشتی به اسم زيبا‌ترين سكانس در تاريخ بازي ها رايانه اي... خب، بنظرتون اون سکانس چه حرفی میخواد بزنه؟ یک نفر که هم زخم خوردست و هم زخم زده (فک کنم تو LM بود که خوندم پدرش رو کشته) در میان شعله های آتش!
تا جواب سوال بالایی رو ندی جوابت رو نمیدم:-w
پ.ن1: اگه بتونی اسم اون فیلم ژاپنی رو بهم بگی خیلی ممنون میشم... واقعا الان لازم دارم که همچین فیلمی ببینم
گفتم که فیلم به زبان ژاپنی بود و بدون هیچگونه زیرنویس. ولی تو نت اگه بگردی زیاد پیدا میشه.
پ.ن 2: اینو میگم که بدونی اون پستت رو خوندم: تو همون پستت یه غلط املایی هست:
به قسمت آبی دقت کن... آنجلا نه ماریا :D
دلم واسه این بازی با رنگها تنگ شده بود :D
عجب گافی بود. خب من اون رو از یکی از فایل‌های قدیمی کپی کرده بودم. جالبه که کسی ندیده بودش.:p
اصلاح شد.
من دلم واسه فندق تنگ شده یکی برات فرستادم اما نگرفتی.;)
==============================================
میگه:
سر شدی جسم بیخودی که دیگه الکی حرص نمی‌خوری
مثل شلاقی که تو 10 تا بخوری دیگه بقیه‌ش رو حس نمی‌کنی
=========================================
اما حس می‌کنم زاویه دیدت نسبت به بحث من در مورد آنجلاً با چیزی که منظورم بوده فرق می‌کنه. درست یا غلط مهم نیست ولی منظور من رو نگرفتی.
 
آخرین ویرایش:

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
نمی‌دونم منظورت از سانسور چیه ولی بنده فقط مراعات کردم. به قول دوستان، مطلب رو داخل پاک عرضه کردم که خیلی علنی نباشه ولی چیزی رو حذف نکردم حالا که اینطور شد باید رسما‌ً همین‌جا بگی منظور از سانسور چیه;;)

تا جواب سوال بالایی رو ندی جوابت رو نمیدم:-w

گفتم که فیلم به زبان ژاپنی بود و بدون هیچگونه زیرنویس. ولی تو نت اگه بگردی زیاد پیدا میشه.

عجب گافی بود. خب من اون رو از یکی از فایل‌های قدیمی کپی کرده بودم. جالبه که کسی ندیده بودش.:p
اصلاح شد.
من دلم واسه فندق تنگ شده یکی برات فرستادم اما نگرفتی.;)
==============================================
میگه:
سر شدی جسم بیخودی که دیگه الکی حرص نمی‌خوری
مثل شلاقی که تو 10 تا بخوری دیگه بقیه‌ش رو حس نمی‌کنی
=========================================
اما حس می‌کنم زاویه دیدت نسبت به بحث من در مورد آنجلاً با چیزی که منظورم بوده فرق می‌کنه. درست یا غلط مهم نیست ولی منظور من رو نگرفتی.
بزن بریم :D
سعی کردم غیر مستقیم بگم اما گویا نشد... خب، از اونجایی که ما از دیرباز با هم درحال بحث و صحبت و تبادل نظر درباره خیلی چیزا بودیم میگم... تا اونجا که شناخت دارم ازت، تو انتخاب یه چیز فقط جنبه احساسی قضیه واست مهم نیست بلکه از بُعد منطق هم بهش نگاه میکنی و تو اون پست فقط از حس ت به آنجلا گفتی و از اون یکی بُعد بررسی نکردیش :D
========
دادم، بگو ;)
========
خب تو نت چی سرچ کنم که اون فیلم رو پیدا کنم؟ :D
========
همه که مثه من سرشون واسه بحث درد نمیکنه که... شرمنده، دیگه من بوته ( یا درخت) فندق هم ببینم فک میکنم گیلاسه :D
========
کاملا بجا بود
========
یه کم زوده واسه قضاوت در این مورد ;)
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
میگن به احساست رجوع کن بهش اعتماد کن ولی با عقلت تصمیم بگیر. احساست هیچ وقت بهت دروغ نمیگه.
هر چند هنوز منظورت رو از «بعد منطقی» و اینکه دنبال چی هستی رو متوجه نمیشم اما مساله اینجاست که داستان من و آنجلا تنها مربوط به اون پست نیست. اما این ربطی به ماجرا آنجلای داخل بازی شماره 2 سایلنت هیل نداره.
احمدجان مساله رو تا حدی باز کرد. نمی‌دونم اون مثالی رو که زد خودش دیده یا از جایی نقل کرده. به هر حال بحث ارتباط جن*سی با نزدیکان (خارج از بحث دین و عقیده) خیلی به این داستان ربط نداره منم واردش نمیشم. وگرنه چیزایی دیدم که ... :-& .
میگن واقعیت چیزیه که هست ولی حقیقت چیزیه که باید باشه.بگذریم.
آنجلا برای من به شخصه 2 بُعد داره یکی بعد داخل بازی که میشه شخصیت آنجلا اوروسکو و بعد دیگه‌ش، نماد و بروز اون شخصیت تو دنیای واقعی. دوست داری از کدوم بعدش برات بگم؟
 

rezvideo

کاربر سایت
Oct 3, 2005
1,433
نام
رضا چشمی
نکته ای که برای من جالبه این که در نظر سنجی این تاپیک حتی یک شخصیت هم از نسخه های 5 به بعد حضور نداره.
جالب تر اینه که همه دنیا می دونن و قبول دارن که نسخه های 1تا 4 بهترین در سری سایلنت هیل هستن اما کونامی دست از حماقتش بر نمی داره و همچنان به دنبال ساخت بازی خارج از ریشه های داستانه.
خدایا کونامی رو به راه راست هدایت کن و تیم سایلنت رو برای ما زنده کن.
 
آخرین ویرایش:

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
نکته ای که برای من جالبه این که در نظر سنجی این تاپیک حتی یک شخصیت هم از نسخه های 5 به بعد حضور نداره.
خب عنوان نظرسنجی چهار شماره اول هست دیگه:d به باقی شماره ها هم میرسیم ...
ولی در کل حرفهاتون در مورد شدت بلاهت کونامی شدیداً تایید میشه ...
 

rezvideo

کاربر سایت
Oct 3, 2005
1,433
نام
رضا چشمی
خب عنوان نظرسنجی چهار شماره اول هست دیگه:d به باقی شماره ها هم میرسیم ...
ولی در کل حرفهاتون در مورد شدت بلاهت کونامی شدیداً تایید میشه ...
عذر خواهی من رو بپذیرد.:d
به عنوان نظر سنجی کاملا دقت نکرده بودمlol
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
جالب تر اینه که همه دنیا می دونن و قبول دارن که نسخه های 1تا 4 بهترین در سری سایلنت هیل هستن اما کونامی دست از حماقتش بر نمی داره و همچنان به دنبال ساخت بازی خارج از ریشه های داستانه.
خدایا کونامی رو به راه راست هدایت کن و تیم سایلنت رو برای ما زنده کن.
خدایا، رضاجان حرفش درسته اما وقت خودت و ما رو برای این کونامیه ... :angry: الکی هدر نده. کونامی درست بشو نیست. کلاً نابودش کن بره:d
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
سلام [2]
:d
آخه چطور دلتون میاد من پیرمرد رو انقدر اذیت کنید؟
مُده :-/
آخه چطور دلتون میاد من پیرمرد رو انقدر اذیت کنید؟ :|
مگه من گفتم آنجلا از شرایطش راضیه؟! اصلا واژه "رضایت" نداره اون پست! چرا حرف میزارید تو دهن آدم...
باو من خودم تو اون پست لعنتیم گفتم ایشون با این جهنم، خیلی اوکی کنار اوومده! بعبارت دیگه منظورم اینه که تو این جهنم رنجی نمیکشه، دیگه بی حس شده! هم از نظر پزشکی و هم از نظر روانپزشکی این اثبات شدست که آدم وقتی درد میکشه، چه از نظر فیزیکی و چه از نظر روحی، بعد یه مدتی دیگه بی حس میشه! باز هم میگم، آنجلا راضی نیست از این جهنم، اما اونو حتی به زندگی واقعیش ترجیح میده، چون دیگه بی حس شده نسبت بهش! reaction آنجلا وقتی که داره بین آتیش راه میره کاملا این مطلب رو تایید میکنه!
درد فیزیکی بماند اما درد روحی فعلا حس بحث نیست اما آنجلا!
دوست عزیز این گفته ت را میشه راحت نقض کرد :d
باز هم میگم، آنجلا راضی نیست از این جهنم، اما اونو حتی به زندگی واقعیش ترجیح میده، چون دیگه بی حس شده نسبت بهش!
اگه واقعا اینطور بود به خود کشی فکر نمیکرد. دلیل: جیمز، انجلا را توی قبرستان میبینه و توی یکی از اتاق های اون آپارتمان های اول بازی آنجلا را میبینه که به یه چاقو زل زده و داره به خود کشی فکر میکنه که حتا اگه یادت باشه اگه جیمز اون چاقو را زیاد چک کنه یعنی داره به خودکشی فکر میکنه!
آقای عزیز تمام اینا ثابت میکنه که آنجلا در عذاب بوده و این عذاب هم همیشه براش تازگی داشته و برا همین هم به خودکشی فکر میکرده و این یعنی ......................... (این جمله را از اول بخون :d بعد که دوباره رسیدی به آخرش مجبور میشی دوباره از اول بخونی و این چرخه بی انتها را اونقدر ادامه میدی که دیگه نمیتونی جواب منا بدی و تو علم فلسفه به این میگن ناک اوت فلسفی :d )
آقای مسعود خان بازی سنتر، مثلا بزرگ این خانواده، خوشم میاد که شما به همه پست ها، چه مربوط و چه نامربوط، لایک میدی اما ...................... :d ما که محتاج لایک نیستیم :d ولی بچه بازی تا چقدررررررررررررررررررر :d
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
دوستان این بحث یه خورده داره به حاشیه کشیده میشه.
باز هم پیشنهاد میکنم مشخص کنید دلتون می‌خواد در مورد شخصیت آنجلا در بازی سایلنت هیل شماره 2 بحث کنیم یا در مورد نمونه‌ها و نمودهای واقعی آنجلا.
خدا بگم چکارت کنه آرتاس:-b
شخصیت آنجلا اوروسکو تو بازیه شماره 2
مری همسرش جیمز رو به دنیای ذهنیش فراخونده. اگه این نظریه رو قبول کنیم، باید دید چرا مری شخصیتی مثل آنجلا رو مقابل جیمز قرار داده.
به نظر بنده، آنجلا صفحه‌ای از ورق‌های آلبوم ذهنی مری هست تا جیمز متوجه بشه هیچ کس حق نداره خودش رو بدون اینکه ابزار مناسبش رو داشته باشه در مقام قضاوت قرار بده.
فرض: جیمز مری رو می‌کشه. حتماً دلیلی برای خودش داشته. در مورد وضعیتش فکر کرده و حکم مرگ مری رو برای رهایی خودش از وضعیتی که توش گرفتار شده صادر کرده.
حالا دلایل جیمز می‌تونه مثل سکه، 2 رو داشته باشه یک روی اون کاملاً توجیه‌پذیر و روی دیگه کاملاً برعکس یعنی مسخره و غیر قابل توجیه.
آنجلا و ادی نماینده‌های این دو روی سکه هستند. هر دوی اونها با وضعیتی مشابه اما غیر هم جهت داخل شهر یا دنیای ذهن مری هستند. هر دو قتل انسان رو انجام دادند با این تفاوت که آنجلا به نوعی برای دفاع از خودش فقط و فقط یک نفر رو یعنی پدرش که باعث آزار و اذیتش تا سرحد جنون شده رو کشته،
ولی ادی وقتی احساس کنه کسی داره مسخره‌ش میکنه می‌کشتش مهم نیست چند نفر.
آنجلا و ادی در محور مختصات آدمکشیه با دلیل، که در نقطه‌ی صفر اون، جیمز قرار گرفته، مثبت و منفیه بی‌نهایت هستند.
باز با این حال به نظر مری اونها مستحق مرگ هستند. ممکنه عذاب نبینند ولی مری اونها رو تو دنیای ذهن خودش و جلوی چشم جیمز می‌کشه.
یاد دیالوگ مشهور فیلم «هملت» افتادم جایی که با روح پدرش صحبت می کنه. روح میگه: قتل به هر شکلی که انجام شود کریه و غیر قابل پذیرش است.
منتظر بازخوردها هستم.;)

پ.ن: ارجاع میدم تون به دو سکانس از بازی اولی روبرو شدن جیمز با ادی در زندان و دومی روبرو شدن جیمز و آنجلا در هتل.
در هر دو جیمز قضاوت می کنه.
سرزنش به ادی: تو نمی تونی یه نفر رو فقط برای اینکه داشته نگاهت می کرده بکشی.
دلداری به آنجلا: نه! آنجلا این درست نیست.
 
آخرین ویرایش:

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
ببخشید که پستم نا مربوطه!
سلام
دوستان این بحث یه خورده داره به حاشیه کشیده میشه.
چرا داره به حاشیه کشیده میشه آقای عزیز :-/ به نظرم همین نوشته شما ممکنه این بحث را وارد حاشیه کنه، اما در حالت عادی این بحث خیلی خوب داره پیش میره!!!!!!!

فرض: جیمز مری رو می‌کشه. حتماً دلیلی برای خودش داشته. در مورد وضعیتش فکر کرده و حکم مرگ مری رو برای رهایی خودش از وضعیتی که توش گرفتار شده صادر کرده.
خود مری از قبل این قضیه را برای جیمز جا انداخته بود به نظرم. حتی توی دیالوگ آخر بازی بین جیمز و مری هم اگه درست یادم مونده باشه :d میشه اینا فهمید.
آنجلا و ادی نماینده‌های این دو روی سکه هستند. هر دوی اونها با وضعیتی مشابه اما غیر هم جهت داخل شهر یا دنیای ذهن مری هستند. هر دو قتل انسان رو انجام دادند با این تفاوت که آنجلا به نوعی برای دفاع از خودش فقط و فقط یک نفر رو یعنی پدرش که باعث آزار و اذیتش تا سرحد جنون شده ولی ادی وقتی احساس کنه کسی داره مسخره‌ش میکنه می‌کشتش مهم نیست چند نفر.
قتل یه چیزه، گرفتن جون یه آدم به طور ناخواسته یه چیز دیگه! وقتی آنجلا مورد تجاوز قرار میگیره، حالت عادی نداشته! ادی هم شاید به خاطر مسخره شدن از حال عادی خودش خارج میشده!
باز با این حال به نظر مری اونها مستحق مرگ هستند. ممکنه عذاب نبینند ولی مری اونها رو تو دنیای ذهن خودش و جلوی چشم جیمز می‌کشه.
مری و آلسا هم شبیه هم بودنا :d
ولی من میگم مری شخصیتی نداشته که بخواد افراد را همینطوری بکشونه sh و اینطوری باهاشون برخورد کنه :|
 

Big Band

کاربر سایت
Jul 25, 2012
2,534
سلام:D
@msbazicenter
من که نمیفهمم چطور مری میتونسته در وقایع بازی دست داشته باشه:D
مگه اینطور نیست که سایلنت هیل با کمک ذهن جیمز خودش و وقایع رو به صورتی در میاره که جیمز به سمت حقیقت راهنمایی بشه؟ ولی در نهایت انتخاب قبول حقیقت با جیمز هست.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
چرا داره به حاشیه کشیده میشه آقای عزیز :-/ به نظرم همین نوشته شما ممکنه این بحث را وارد حاشیه کنه، اما در حالت عادی این بحث خیلی خوب داره پیش میره!!!!!!!
حاشیه یعنی اینکه به جای بحث در مورد بازی، در مورد وقایعی صحبت بشه که از دنیای واقعی وارد بازی شدن.;)
خود مری از قبل این قضیه را برای جیمز جا انداخته بود به نظرم. حتی توی دیالوگ آخر بازی بین جیمز و مری هم اگه درست یادم مونده باشه :d میشه اینا فهمید.
مری هیچ وقت همچین چیزی نخواسته بود.
قتل یه چیزه، گرفتن جون یه آدم به طور ناخواسته یه چیز دیگه! وقتی آنجلا مورد تجاوز قرار میگیره، حالت عادی نداشته! ادی هم شاید به خاطر مسخره شدن از حال عادی خودش خارج میشده!
از حالت عادی خارج شدن هم فرم‌های مختلف داره. سلوک عرفانی یا مستی از شراب.
شما می تونید با یه موسیقی ملایم از حالت عادی خارج بشید یا با یه موسیقی متال. هر دو اسمش یکیه اما نتیجه‌ش فرق می کنه.
مری و آلسا هم شبیه هم بودنا :d
مری و آلسا شبیه هم نبودن. شاید بشه شباهتی بین آنجلا و آلسا پیدا کرد.
ولی من میگم مری شخصیتی نداشته که بخواد افراد را همینطوری بکشونه sh و اینطوری باهاشون برخورد کنه :|
سلام:D
@msbazicenter
من که نمیفهمم چطور مری میتونسته در وقایع بازی دست داشته باشه:D
مگه اینطور نیست که سایلنت هیل با کمک ذهن جیمز خودش و وقایع رو به صورتی در میاره که جیمز به سمت حقیقت راهنمایی بشه؟ ولی در نهایت انتخاب قبول حقیقت با جیمز هست.
به‌به آریاخان:d
=====================
خب باز این بحث قدیمی رو وسط کشیدید. اسمش رو گذاشتم «Silent hill Engine» به این معنی که شهر از خودش شعوری نداره بلکه مثل ابزاری در دست سازنده ی دنیاست. مثل موتورهای بازی‌سازی که حتماً می‌شناسیدشون. CryEngine یا UnrealEngine که سازنده‌ی این ابزار آلساست.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
بنظرم در حق Eileen Galvin جفا شد. و کلا در حق Sailent Hill 4 جفا شده :d
خداییش سایلنت هیل 4 داستان فوق العاده قوی و خیلی خیلی معنوی و گسترده ی داره
اگر میشه تو این تایپیک دربارش بیشتر صحبت کنید.
ممنون
نوشته ایشون تو گرد و خاک آرتاس گم شد. شرمنده:)
منظورتون از جفا، تو خود بازیه یا تو نظرسنجی؟
در مورد داستان هم فکر می‌کنم که اگه از شماره 2 بالاتر نباشه، قطعاً پایین‌تر نیست. داستان شماره 4 فوق‌العاده بود. بماند که به خاطر عجله‌ی کونامی زیر سایه اشکالات بازی کمرنگ شد.
========================================================
فیگورهای دوستان خوب‌مون آماده‌ی عرضه در جشنواره‌ی زمستانی در توکیو.

 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر