بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
مسعود اگر منظورت اینه که Green Hyper Spray توی نسخه PC هم هست یا نه, باید بگم هست.(چون تروفی و اچیومنت مخصوص ps3 و 360 هست البته بازی ها استیم هم اچیومنت دارند!)
کلاَ چهار نوع Hyper Spray داریم که قویترینشون Green هست. بقیه رنگ ها هم بنفش, سفید و زرد هست.
تو نسخه‌ی PC فقط همون معمولی هست.
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
========================================================
نظرسنجی خیلی جالب شده.
یکی از نتیجه‌هایی که میشه ازش گرفت اینه که جیمز بیچاره خیلی هم بیراه نمیگفته.
ماریا خیلی طلبه داره:))
وقتی جالبتر میشه که بدونی، devil girl با اینکه sh1 رو کامل بازی نکرده (تو اونجا که من اطلاع داراما :D) به لیزا رای داده، Bone Crusher عزیز که همیشه تو بحثامون ماریا رو به چالش میکشوند، خودش به ماریا رای داده :D Heart Broken محترم که اون موقع ها خودش رو با آواتار هیثر دار زده بود به لورا رای داده (درصورتی که انتظار داشتم به یه کارکتر دیگه از Sh3 رای بده مثه وینست) ;) و از همه اینا جالبتر اینه که یوزر msbazicenter به آنجلایی که کلا حرفی دربارش نمیزد، رای داده، که اصلا باورم نمیشه!!!!!!!! :D :p
:D
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
وقتی جالبتر میشه که بدونی، devil girl با اینکه sh1 رو کامل بازی نکرده (تو اونجا که من اطلاع داراما :D) به لیزا رای داده، Bone Crusher عزیز که همیشه تو بحثامون ماریا رو به چالش میکشوند، خودش به ماریا رای داده :D Heart Broken محترم که اون موقع ها خودش رو با آواتار هیثر دار زده بود به لورا رای داده (درصورتی که انتظار داشتم به یه کارکتر دیگه از Sh3 رای بده مثه وینست) ;) و از همه اینا جالبتر اینه که یوزر msbazicenter به آنجلایی که کلا حرفی دربارش نمیزد، رای داده، که اصلا باورم نمیشه!!!!!!!! :D :p
:D
درباره‌ش نرسیدیم حرف بزنیم وقتی هم که زدیم یوزر Arth@s نبود.;)

#10990

اینم ببینی بد نیست. در مورد همین نظرسنجیه.

#11468

:-"
 
آخرین ویرایش:

ASYLUM MANAGER

کاربر سایت
Mar 17, 2011
1,329
نام
Milad
وقتی جالبتر میشه که بدونی، devil girl با اینکه sh1 رو کامل بازی نکرده (تو اونجا که من اطلاع داراما :D) به لیزا رای داده، Bone Crusher عزیز که همیشه تو بحثامون ماریا رو به چالش میکشوند، خودش به ماریا رای داده :D Heart Broken محترم که اون موقع ها خودش رو با آواتار هیثر دار زده بود به لورا رای داده (درصورتی که انتظار داشتم به یه کارکتر دیگه از Sh3 رای بده مثه وینست) ;) و از همه اینا جالبتر اینه که یوزر msbazicenter به آنجلایی که کلا حرفی دربارش نمیزد، رای داده، که اصلا باورم نمیشه!!!!!!!! :D :p
:D

کلا سالی یه بار ،بیا اینجا تشنج زایی کن لطفا /:) :d
یا نکنه یوزرت رو فروختی :-/ :d

یکی از نتیجه‌هایی که میشه ازش گرفت اینه که جیمز بیچاره خیلی هم بیراه نمیگفته.
ماریا خیلی طلبه داره:))

کلا نتایج نظرسنجی این تاپیک از ابعاد گوناگونی قابل بررسین(:cheesygri3D)
در واقع، پر بیراه نمیگفته!!! اگه جیمز در قید حیاط! بود،یکی از مسئولین گزینش مُد میشد
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
کلا سالی یه بار ،بیا اینجا تشنج زایی کن لطفا /:) :d
یا نکنه یوزرت رو فروختی :-/ :d
کلا سالی یه بار ،بیا اینجا تشنج زایی کن لطفا /:) :d (2)
یا نکنه یوزرت رو فروختی :-/ :d (2)
کلا نتایج نظرسنجی این تاپیک از ابعاد گوناگونی قابل بررسین(:cheesygri3D)
در واقع، پر بیراه نمیگفته!!! اگه جیمز در قید حیاط! بود،یکی از مسئولین گزینش مُد میشد
موافقم. یکی دیگه از ابعاد قابل بررسی اینه که جیمز هر ایرادی داشته ولی انصافاً خوش‌سلیقه بوده ایضاً دوستان تاپیک خودمون.:d
 

amirarsenal

کاربر سایت
Dec 5, 2010
520
نام
امیر
بنظرم در حق Eileen Galvin جفا شد. و کلا در حق Sailent Hill 4 جفا شده :d
خداییش سایلنت هیل 4 داستان فوق العاده قوی و خیلی خیلی معنوی و گسترده ی داره
اگر میشه تو این تایپیک دربارش بیشتر صحبت کنید.
ممنون
 

Wąnda

Sacred Spirit
کاربر سایت
Dec 31, 2009
2,173
نام
حسین
The-Making-Of-Silent-Hill-Shattered-Memories.jpg

The Making Of: Silent Hill Shattered Memories

سایت مجله Edge یه مقاله خیلی کامل در مورد ساخت بازی Silent Hill Shattered Memories منتشر کرده که حتما برین بخونین خیلی جالبه ! واسه طرفدارای دو آتیشه که خیلی خیلی جالب خواهد بود !
اگر ترجمه کنین که حرف نداره..
 

mapmehr

کاربر سایت
Nov 23, 2006
69
نام
محمد علی
سلام

احمدجان این اسپری رو منم گرفتم. فکر نکنم این همون باشه. این اسپری بعد از تموم کردن حداقل یک بار بازی تو حالت Normal یا Hard در تقاطع خیابان‌های Soul و Harris‌ تو همون‌جایی که گفتی هست.
شاید با اون یکی فرق داشته باشه.:-/
========================================================
نظرسنجی خیلی جالب شده.
یکی از نتیجه‌هایی که میشه ازش گرفت اینه که جیمز بیچاره خیلی هم بیراه نمیگفته.
ماریا خیلی طلبه داره:))

من كه عرض كردم از همون اول شما قبول نكردى
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
خب، خب خب... مثه اینکه باید گرد و خاک بپا کنم... یکی جارو خاک انداز رو بده بهم بینم!!!
موافقم. یکی دیگه از ابعاد قابل بررسی اینه که جیمز هر ایرادی داشته ولی انصافاً خوش‌سلیقه بوده ایضاً دوستان تاپیک خودمون.:d
اهم... می خوای جیمز ساندرلند رو برات با رزولویشن 4K بررسی کنم؟!!!!
اگه آنجلا از پدرش آسیب دیده، جیمز از بختش آسیب دیده!!!
کلا سالی یه بار ،بیا اینجا تشنج زایی کن لطفا /:) :d
یا نکنه یوزرت رو فروختی :-/ :d
کلا نتایج نظرسنجی این تاپیک از ابعاد گوناگونی قابل بررسین(:cheesygri3D)
در واقع، پر بیراه نمیگفته!!! اگه جیمز در قید حیاط! بود،یکی از مسئولین گزینش مُد میشد
تشنج زایی؟ اتفاقا من تشنج زدایی میکنم! :p
باو من حاضرم این یوزرمو یه چی هم که شده دستی بدم برم، اما همه میگن مایه ننگه این یوزر :D
اصلا بزار بررسی کنیم که شما چرا به کلودیا ولف رای دادی...خوبه؟ :D
سلام

درباره‌ش نرسیدیم حرف بزنیم وقتی هم که زدیم یوزر Arth@s نبود.;)

#10990

اینم ببینی بد نیست. در مورد همین نظرسنجیه.

#11468

:-"
:|
برو عامــــــــــــــو !!!!! این الان صحبت و بحث بود درباره آنجلا؟ گرفتی ما رو؟!... خودتی :D
با تموم احترامات اما 100% مطمئنم که خودت حرف خودتو تو همون پستت سانســـورکردی، نمیگم حرفت دروغه یا عوضش کردیا! نه اصلن! اما چیزی که میخواستی بگی رو نگفتی و کاملا مطمئنم... بگی ف من رفتم پاریس دادا ;)
خودت میدونی منظورم از صحبت و بحث چیه... بگم؟... دِ بگم؟!... چون میدونم جوابت مثبته میگم، فقط یادت باشه که خودت خواستیا l-) :D

دوست دارم نظر همه رو در این باره بدونم:
میخوام با یه چیز کوچیک شروع کنم... تو همون پستت یه عکس گذاشتی به اسم زيبا‌ترين سكانس در تاريخ بازي ها رايانه اي... خب، بنظرتون اون سکانس چه حرفی میخواد بزنه؟ یک نفر که هم زخم خوردست و هم زخم زده (فک کنم تو LM بود که خوندم پدرش رو کشته) در میان شعله های آتش!
====================
پ.ن1: اگه بتونی اسم اون فیلم ژاپنی رو بهم بگی خیلی ممنون میشم... واقعا الان لازم دارم که همچین فیلمی ببینم
پ.ن 2: اینو میگم که بدونی اون پستت رو خوندم: تو همون پستت یه غلط املایی هست:
در مقاله روزنامه Bloodstained ، می توان نتیجه گرفت که ماریا در طول زندگی با پدرش ، مورد تجاوز قرار گرفته است . بعد از این اتفاق حالت پریشان خاطری و حساس به او دست داده بود وشاید به همین خاطر او به سایلنت هیل فراخوانده شده بود .
به قسمت آبی دقت کن... آنجلا نه ماریا :D
دلم واسه این بازی با رنگها تنگ شده بود :D
 
آخرین ویرایش:

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
دوست دارم نظر همه رو در این باره بدونم:میخوام با یه چیز کوچیک شروع کنم... تو همون پستت یه عکس گذاشتی به اسم زيبا‌ترين سكانس در تاريخ بازي ها رايانه اي... خب، بنظرتون اون سکانس چه حرفی میخواد بزنه؟ یک نفر که هم زخم خوردست و هم زخم زده (فک کنم تو LM بود که خوندم پدرش رو کشته) در میان شعله های آتش
همه بچه ها به پدر و مادرشون به عنوان اسطوره هایی نگاه میکنند که حامی محکمی برای زندگی شون هست،همه ما در کودکی فکر میکردیم پدرمون قوی ترین فرد روی زمینه!ولی برای انجلا اینگونه نیست،انجلا مادرش رو از دست داده و پدرش اکنون تنها امید و سر پناه اونه تبدیل به بزرگترین تهدیدش میشه!رفتار غیر قابل توجیهی که باعث میشه انجلا از خونه فرار کنه،یه دختر با سن پایین حتما در محیط بیرون خطرات بسیار بیشتری گریبانگیرش میشه اما انجلا جهنمی که درش قرار داره رو به هیچ وجه نمیتونه تحمل بکنه!اما از شانس بدش پدرش اون رو پیدا میکنه!(به نظرم ناکامی در فرار از پدرش یک موجود که جلوی در یعنی راه فرار رو بسته ساخته)نمیدونم موقع دیدن فارست گامپ قسمت جنی یاد انجلا افتادم یا برعکس!
_____________
سعی کردم یک مطلب که مربوط به بحث میشد رو بنویسم!
رابطه جنس*ی با محارم از سوی ادیان ابراهیمی بشدت قبیح شمرده میشه و همیشه اشد مجازات برای این عمل وجود داره(در اسلام حکم اعدام هر دو و ۱۰۰ ضربه شلاق!)البته دایره محارم در مسیحیت و یهودیت و اسلام متفاوته!در یهودیت تنها مادر خواهر برادر پدر و نوه ها شامل این ممنوعیت میشند ولی در اسلام عمه و خاله و دایی و عمو هم به عنوان محارم شناخته میشند، ولی در مسیحیت علاوه بر موارد ذکر شده فرزندان خاله و عمو و عمه و دایی هم جزو محارم هستند (اگه مسیحی بودم الان مجرد میموندم!)البته دلیایل زیادی برای این ممنوعیت ذکر میکنند که خب به بحث ما ربطی نداره!_______________
اما در کل فرهنگ ها و مذاهب اینطوری نیست مثلا بعضی از قبایل سرخپوست با این نوع ازدواج مشکلی ندارند و یا حتی در مصر باستان فرعون تنها میتونسته با خواهر خودش ازدواج بکنه (تا حکومت از خانواده خارج نشه) و در اخرین ازمایشهایی که بر روی جنازه توت انخامون انجام دادند مرگ زودرسش رو بدلیل بیماری های ژنتیکی دانستند،همچنین بنا بر نوشته های سینوهه پزشک معروف مصری مردم در اون زمان همسرانشون رو با نام خواهر صدا میزدند!_________________
البته همه اینها در مورد خواهر و برادر بود و تا جایی ک من اطلاع دارم رابطه جنسی با فرزند در اکثر کشورها و تفکرات و مذاهب عملی نامشروع شناخته میشه(البته موارد خاصی وجود داره!مانند فیلمی ک در این مورد ساخته شده بود)_______________
در مورد انجلا واقعا شرایط بسیار سخته و متاسفانه در جهان به کرات تکرار میشه حتی در ایران!بنا به گفته روانپزشکان بعد از رابطه خواهر و برادری رابطه پدر و فرزند در جایگاه دوم روابط محارم در ایران قرار داره'
در اینجا مشاوره تلخ و واقعی یک فرد ناشناس رو میزارم_____

_________*****
شرح حال یکی از قربانیان این آسیب از نوع پدر - دختر را*بخوانید
:*********"*
سلام اقای دکتر. من یه دختر بیست و یک ساله هستم. یه مشکلی داشتم که واقعا عذابم میده و هیچ وقت هم روم نمیشد رو در رو با کسی مطرح کنم . وهمیشه دوست داشتم به این شکل یعنی از طریق یه سایت با یه مشاور خوب مشکلم رو درمیون زارم**
یکی از دوستام شمارو بهم معرفی کرد.خواهش میکنم راهنماییم کنید.*
دانشجوی رشته شیمی محض ام. دوتا خواهر و دو تا برادر دیگه هم دارم که اونا هم وضعیت تحصیلی بالایی دارن.علی رغم وضعیت تحصیلی خونوادگیمون ، پدرم شعور بسییییییییییییییییییییییییییییییار پایینی داره. من اصلا ایشون رو پدر خودم نمیدونم نه تنها پدر بلکه ایشون رو اصلا عضو ادما حساب نمیکنم ایشون یک حیوونه یک حیوون. نه بیشتر نه کمتر . حیوونه.دلیل حرفم هم بی حیایی ایشونه. که چند بار قصد تجاوز به من رو کردن(منظورم رابطه جنسی کامل نیست ولی خوب همون رابطه در حد کمتر) و به من دست درازی کردند. من هم از ایشون فرار کردم. اصلا روی این رو نداشتم که حتی با مادر و خواهرانم در این رابطه صحبت کنم. ایشون چندبار این کارو کردن. تا الان هم دیگه پیش نیومده.مشکل الان من : من هروقت کلمه پدر به گوشم میرسه یاد اون صحنه ها میفتم که پدرم ایجاد کرد و اونقدر حالم به هم میخوره و اذیت میشم که به خدا سرم سوت میکشه انگار با تمام وجود اون صحنه جلوم نقش میبنده هرچند تلاش میکنم اینارو یادم بره ولی نمیشه واقعا نمیشه.هروقت بحث روابط زناشویی میشه باز اون صحنه ها تو ذهنم تداعی میشه و اذیت میشم.وقتی اون صحنه ها جلوم میاد واقعا میگم بدترین لحظات زندگیمه. چون واقعا سردرد میگیرم. قلبم تیر میکشه. شروع میکنم به خدا کفر گفتن که این چه بابایی بود چرا این بلا سر من بیاد.بی اختیار میزنم زیر گریه. به خدا این حرکتا مال یه روز یا دو روزم نیست . هروقت هروقت هروقت که این صحنه ها جلوم میاد این حالتا بهم دست میده.درست عین الان!. روزی هزار بار بابام رو نفرین میکنم. ولی نه جلوش. رابطم با بابام بیش از حد سرده زیاد بهش رو نمیدم تا اومد من میرم. ولی خوب با این وجود هیچ وقت به روش نیاوردم. نه از سر بزرگواری یا.... از سر اینکه روم نمیشه. دوم هم اینکه نگاش میکنم عقم میگیره حالم ازش به هم میخوره.توروخدا بهم کمک کنید.خواهش میکنم."
ببخشید دوستان اگه مشکلات تایپی تو پستهای من وجود داره متاسفانه با موبایل میام امیدوارم به بزرگی خودتون ببخشین
 
آخرین ویرایش:

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
با بیشتر حرفات موافقم، اما با این قسمت مخالفم (چون یه نکته کلیدی توش هست):
اما انجلا جهنمی که درش قرار داره رو به هیچ وجه نمیتونه تحمل بکنه!
بنظرم اتفاقا این جهنم کاملا برای آنجلا تحمل پذیر هست... دلیلم هم این دیالوگ هایی هست که تو خود بازی مطرح میشه:
Angela: Thank you for saving me... But I wish you hadn't. Even Mama said it. I deserved what happened
Angela: No. Dont pity me. I'm not worth it.... Or maybe you think you can save me? Will you love me? Take care of me? Heal all my pain? Hmm..that's what I thought.
اینا روحیات کسی هست که سرنوشت بد خودشون رو قبول کردن و باهاش کنار اوومدن و در نهایت:
James: ...It's hot as hell in here
Angela: You see it too? For me, it's always like this
که بعد آنجلا خیلی نرمال بین شعله های آتش راه میره و ناپدید میشه....
نه نه نه! مخالفم! حتی اگه نتونیم بگیم آنجلا این جهنم رو به زندگی واقعیش ترجیح میده؛ در حداقل ترین حالت میتونیم بگیم که با این جهنم خیلی اوکی کنار اوومده... تو هیچ جا از این وضع شکایت نکرد!
 

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
با بیشتر حرفات موافقم، اما با این قسمت مخالفم (چون یه نکته کلیدی توش هست):بنظرم اتفاقا این جهنم کاملا برای آنجلا تحمل پذیر هست... دلیلم هم این دیالوگ هایی هست که تو خود بازی مطرح میشه:Angela: Thank you for saving me... But I wish you hadn't. Even Mama said it. I deserved what happenedAngela: No. Dont pity me. I'm not worth it.... Or maybe you think you can save me? Will you love me? Take care of me? Heal all my pain? Hmm..that's what I thought.اینا روحیات کسی هست که سرنوشت بد خودشون رو قبول کردن و باهاش کنار اوومدن و در نهایت:James: ...It's hot as hell in hereAngela: You see it too? For me, it's always like thisکه بعد آنجلا خیلی نرمال بین شعله های آتش راه میره و ناپدید میشه....نه نه نه! مخالفم! حتی اگه نتونیم بگیم آنجلا این جهنم رو به زندگی واقعیش ترجیح میده؛ در حداقل ترین حالت میتونیم بگیم که با این جهنم خیلی اوکی کنار اوومده... تو هیچ جا از این وضع شکایت نکرد!
سلام منظور من از جهنم زمانی هست که اون با پدرش زندگی میکرده و مورد ازار قرار میگرفته و حتی فرار از خونه رو بهش ترجیح میداده.فرار از خونه به مراتب وحشتناکه ولی زندگی با کسی که قرار نقش حامی رو بازی بکنه اما خودش بدت ین کابوس میشه غیر قابل تحمله!افرادی ک مورد تجاوز یک غریبه قرار میگیرند راحت تر به کمک روشهای روانپزشکی قابل درمانند تا کسی که از طرف نزدیکترین شخص زندگیش دچار این بحران شده!
و میرسیم به بحث تحمل فضای اطراف انجلا،اون شکایت نمیکنه درسته اما به نظر من با رضایت فرق داره.
مردم در افریقا مشکلات فراوانی چه از لحاظ امنیتی چه مالی و غذایی و درمانی دارند اما در این شرایط که از نظر ما غیر قابل تحمله زندگی میکنند و شاید هم در بعضی‌ موارد راضی باشند یا لا اقل شکایتی نمیکنند و همسنطور زندگی جهان سومی ما برای یک جهان اولی!
انجلا هم متاسفانه همیشه این افکار همراهش هست و این عذاب حالت عادی پیدا کرده!این نوع زجر و تحمل رو خودم به گونه ای تحمل کردم و در یکی از نزدیکترین اقوام به حالتی دیگر!
 
آخرین ویرایش:

Abolfazl3007

کاربر سایت
Sep 11, 2007
1,986
نام
Abolfazl
خیلی با این کات-سین که اولین دفعه با Dr.Kaufmann رو به رو میشیم حال میکنم !

به خصوص اون موقع که اولین بار بازی کردم ، چیزی خاصی هم نیست ولی چند باری از سیو قبل اومدم که ببینم این کات سین رو دوباره ! :D خیلی هم برام اذیت کننده بود که بازی یدفعه از اون کیفیت عالی CG ، تبدیل میشد به اون گرافیک گیم پلی داغون ..... ! :D

دلیل رای هم کلا همینه :D فسلفه خاصی نیست پشتش :D

موزیک قشنگی هم داره

51594357338397360603.jpg

03737590217185632018.jpg

75725501391771285751.jpg
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
سلام :d
نمیخواستم پست بدم :d امیدوارم منا ببخشید. فقط همین پست را میذارم و میرم و این خانواده خوشبخت را ترک میکنم ;)
اولش پست آقای احمد gray wolf خیلی تاثیر گذار بود و بعدشم این پست که نهااااااااااااایت بی انصافیه. مجبورم دفاعیاتم را شروع کنم :d
نه نه نه! مخالفم! حتی اگه نتونیم بگیم آنجلا این جهنم رو به زندگی واقعیش ترجیح میده؛ در حداقل ترین حالت میتونیم بگیم که با این جهنم خیلی اوکی کنار اوومده... تو هیچ جا از این وضع شکایت نکرد!
فقط یه سوال؟ یعنی وقتی کسی از وضعیتی شکایت نمیکنه، دلیلش اینه که از اون اوضاع راضیه؟ اگه آنجلا با محیط اطرافش کنار اومده، دلیلش اینه که از شرایط راضیه و شکایتی نداره؟ یعنی واقعا به این فکر نمیکنید که چاره ای جز تحمل نداشته؟
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
فقط یه سوال؟ یعنی وقتی کسی از وضعیتی شکایت نمیکنه، دلیلش اینه که از اون اوضاع راضیه؟ اگه آنجلا با محیط اطرافش کنار اومده، دلیلش اینه که از شرایط راضیه و شکایتی نداره؟ یعنی واقعا به این فکر نمیکنید که چاره ای جز تحمل نداشته؟

و میرسیم به بحث تحمل فضای اطراف انجلا،اون شکایت نمیکنه درسته اما به نظر من با رضایت فرق داره.
مردم در افریقا مشکلات فراوانی چه از لحاظ امنیتی چه مالی و غذایی و درمانی دارند اما در این شرایط که از نظر ما غیر قابل تحمله زندگی میکنند و شاید هم در بعضی‌ موارد راضی باشند یا لا اقل شکایتی نمیکنند و همسنطور زندگی جهان سومی ما برای یک جهان اولی!
انجلا هم متاسفانه همیشه این افکار همراهش هست و این عذاب حالت عادی پیدا کرده!
آخه چطور دلتون میاد من پیرمرد رو انقدر اذیت کنید؟ :|
مگه من گفتم آنجلا از شرایطش راضیه؟! اصلا واژه "رضایت" نداره اون پست! چرا حرف میزارید تو دهن آدم...
باو من خودم تو اون پست لعنتیم گفتم ایشون با این جهنم، خیلی اوکی کنار اوومده! بعبارت دیگه منظورم اینه که تو این جهنم رنجی نمیکشه، دیگه بی حس شده! هم از نظر پزشکی و هم از نظر روانپزشکی این اثبات شدست که آدم وقتی درد میکشه، چه از نظر فیزیکی و چه از نظر روحی، بعد یه مدتی دیگه بی حس میشه! باز هم میگم، آنجلا راضی نیست از این جهنم، اما اونو حتی به زندگی واقعیش ترجیح میده، چون دیگه بی حس شده نسبت بهش! reaction آنجلا وقتی که داره بین آتیش راه میره کاملا این مطلب رو تایید میکنه!

- - -ویرایش - - -

دلیل رای هم کلا همینه :D فسلفه خاصی نیست پشتش :D
اتفاقا! اتفاقا دکتر کافمن هم مثه سایر کارکترهای این بازی دارای فلسفه خاصی هست... منتها فلن حس کالبد شکافیش رو ندارم، کما اینکه باید جو هم بسنجم... شاید بعداً...

دارم به این فکر میکنم، که از روی سیس رای دادن ها درباره این کارکترها بشه حتی روانشناسی کرد...
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر