بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
سلام
:( خب پس خودتون بگین دیگه، اعصابم خورد شششششششششششد :d
خب يه خورده به سلام كردن من ايراد بگير اعصابت بياد سر جاش:))
خب بازی های تاثیر گذار خیلی زیاده آخه. شما هم مثالتون خیلی زرنگی بود. آخه معلومه کسی با فیفا نمیتونه رابطه برقرار کنه/ بعدشم همذات پنداری باعث میشه که شما با شخصیت در حال بازی خیلی احساس صمیمیت کنی دیگه.
اتفاقاً من خودم با فيفا وحشتناك ارتباط دارم.
نه نمیخواستم :( ولی بازی سازا منا مجبور کردن دیگه. این که چیزی از ارزش کارمون کم نمیکنه.
منم نگفتم كار بدي كرديد كه. بحث ارزش نيست. ببين خودت جواب خودت رو دادي يه جورايي مجبورت كردند كاري رو انجام بدي كه هيچ علاقه‌اي بهش نداشتي.
تين هنر سازندگان سايلنت هيله. منم همينو مي خوام بگم.
ما هم منتظریم :d
نبود؟:d
از این آقا مسعود باید پرسید که همه را گذاشته سر کار :|
سركار گذاشتن هم خودش توعي بازي با ذهن مخاطبه.
مثل مفهومي كه چند سال پيش تو بحث امنيت رايانه اي مطرح شد به اسم «ويروس‌هاي پندار».
 
سلام

شرمنده ولي اين هم تكراريه. سناريو كمي فرق كرده و تم ماجرا همونه.
========================================================
دوستان توجه كنن نميگم غلطه بلكه ميگم تكراريه.
فقط به اين نكته‌ها توجه بكنيد تا حساب كار بياد دستون.
* داستان هيچ نكته انحرافي نداره
* هيچ جزيياتي اضافي نياز نداره.
* از همه مهم‌تر: درصد بسيار بالايي از قاتلان رواني زندان‌هاي چندين ايالت آمريكا (اگه اشتباه نكنم بالاي 80 درصد) به اين سوال جوابي درست دادن.:-s
* منم كه گفتم جوابم درست بود. >:)

خیر سرم گفتم بزار یه چیز بگم متفاوت باشه. :| یعنی چیه که انقدر واضحه؟
بگین دیگه دو روز درگیر این قضیه هستم . :d

- - -ویرایش - - -

سركار گذاشتن هم خودش توعي بازي با ذهن مخاطبه.
مثل مفهومي كه چند سال پيش تو بحث امنيت رايانه اي مطرح شد به اسم «ويروس‌هاي پندار».
آقا مسعود ما رو از این گیجی بیار بیرون. :d
 
سلام
من دقیقا برعکس تو!:d وقتی با آیلین همراه میشدم خودم عقب وایمسادم میزاشتم خودش به حساب همه دشمنای بازی برسه.
مگه اینکه پای ارواح میومد وسط.( که دیگه باید با انواع ناسزا و حرص خوردن! آیلین رو میبردم یه محوطه دیگه از دستشون در بریم.:|)
اين موضوع هم بد نيست‌ها براي نظر سنجي
محبوبترين يا منفورترين شخصيت همراه شما در سري بازي
يا اين موضوع منفورترين يا (بلانسبت خانم‌هاي جمع) احمق‌ترين آيلين در كل سري:-&
خیر سرم گفتم بزار یه چیز بگم متفاوت باشه. :| یعنی چیه که انقدر واضحه؟
بگین دیگه دو روز درگیر این قضیه هستم . :d

- - -ویرایش - - -

آقا مسعود ما رو از این گیجی بیار بیرون. :d
صبر كن محسن‌حان. هنوز گيجي‌ش مانده.
=================================================
شما چرا حالا گير داديد جواب درست رو بديد. باور كنيد دادن جواب درست در اين معما يعني باختن.
شما نظر خودتون رو گفتيد و ميگيد. فارغ از بحث درست يا غلط بودن.
 
خدا رو شکر ما قاتل نیستیم :-" همینمون کم مونده بود که ذهنمون با قاتلهای آمریکایی ( اونم نه قاتلهای بلاد خودمون قاتلای کافر ولاد(لول) بیگانه و شیطان بزرگ ) یکی بشه :-"

منم نگفتم كار بدي كرديد كه. بحث ارزش نيست. ببين خودت جواب خودت رو دادي يه جورايي مجبورت كردند كاري رو انجام بدي كه هيچ علاقه‌اي بهش نداشتي.
تين هنر سازندگان سايلنت هيله. منم همينو مي خوام بگم.

آخه خان دایی جان اینم از اون حرفاسا! لول! سیمز که نیس که هر کاری دلت خاص بکنی بازی داستان داره، داستانش از قبل تعیین شده تو نمی تونی تغییرش بدی در این مورد هیچ فرقی هم با کال آو دیوتی و باقی بازیا نداره مثلن تو بلک آپس من اصلن دلم نمی خواست اون یارو روسه رو بکشم :-" بهش علاقه داشتم :-" ولی مجبور شدم :دی

پ.ن : از پشت صحنه بهم خبر دادن که اوی فرد دانشگاهی ( دانشگویی به قول ما شیرازیا) اوی فرهیخته اوی تویی که قراره دکتره آینده بشی خبرت :)) اوی تویی که مثلن داستان می نویسی و کتاب زیاد می خونی =)) بلاد درسته یا ولاد ؟ در پاسخ باید عرض کنم که ولاد هم خانواده ای از ولد هست و من منظورم ولدین یا همون والدین بود که در بلاد کفر زندگی می کنن و بی هیچ وجه هم غلط ننوشتم اینو :| :دی تو هم اون نیشتو ببند :| :دی

بازي با ذهن مخاطب يعني همين.
yahoo_3.gif

نتیجه ی اخلاقی : بچسب به سیمز که خربزه ( استعاره از سایلنت هیل :دی ) آبه !

پ.ن : چقد اسپم میدم امروز نمی دونم والاه تأثیرات این امتحانات پدر در بیاره دچارِ ترامای حاد سلولهای عصبی شدم :-"

دِ بازم اشتباه كردي كه
ولاد جمع مكسر ولد به معني فرزند هست نه والدين.
فردا با والدينت بيا دانشگاه
yahoo_22.gif

به ما که تو دانشگاه ادبیات درس نمی دن خو :| فارماکولوژی و فیزیولوژی و پاتولوژی و هزار کوفتولوژی دیگه اونوقت یه واحد ادبیات که بنده با 10/5 پاسش کردم :-" :دی
 
آخرین ویرایش:
سلام
خدا رو شکر ما قاتل نیستیم :-" همینمون کم مونده بود که ذهنمون با قاتلهای آمریکایی ( اونم نه قاتلهای ولاد خودمون قاتلای کافر ولاد بیگانه و شیطان بزرگ ) یکی بشه :-"
الان به من تيكه انداختي؟/:)
آخه خان دایی جان اینم از اون حرفاسا! لول! سیمز که نیس که هر کاری دلت خاص بکنی بازی داستان داره، داستانش از قبل تعیین شده تو نمی تونی تغییرش بدی در این مورد هیچ فرقی هم با کال آو دیوتی و باقی بازیا نداره مثلن تو بلک آپس من اصلن دلم نمی خواست اون یارو روسه رو بکشم :-" بهش علاقه داشتم :-" ولی مجبور شدم :دی
بازي با ذهن مخاطب يعني همين.;)
يك جا بهش حق انتخاب ميدي تا نتيجه‌اش رو ببينه يك جا مجبورش مي‌كني كاري رو دوست نداره انجام بده.
هنر بازي ساز همين‌جاها نمايان ميشه.
اين هنر تو سايلنت هيل به اوج ميرسه.
پ.ن : از پشت صحنه بهم خبر دادن که اوی فرد دانشگاهی ( دانشگویی به قول ما شیرازیا) اوی فرهیخته اوی تویی که قراره دکتره آینده بشی خبرت :)) اوی تویی که مثلن داستان می نویسی و کتاب زیاد می خونی =)) بلاد درسته یا ولاد ؟ در پاسخ باید عرض کنم که ولاد هم خانواده ای از ولد هست و من منظورم ولدین یا همون والدین بود که در بلاد کفر زندگی می کنن و بی هیچ وجه هم غلط ننوشتم اینو :| :دی تو هم اون نیشتو ببند :| :دی
دِ بازم اشتباه كردي كه
ولاد جمع مكسر ولد به معني فرزند هست نه والدين.
فردا با والدينت بيا دانشگاه:|
 
آخرین ویرایش:
سلام

خب يه خورده به سلام كردن من ايراد بگير اعصابت بياد سر جاش:))

اتفاقاً من خودم با فيفا وحشتناك ارتباط دارم.

منم نگفتم كار بدي كرديد كه. بحث ارزش نيست. ببين خودت جواب خودت رو دادي يه جورايي مجبورت كردند كاري رو انجام بدي كه هيچ علاقه‌اي بهش نداشتي.
تين هنر سازندگان سايلنت هيله. منم همينو مي خوام بگم.

نبود؟:d

سركار گذاشتن هم خودش توعي بازي با ذهن مخاطبه.
مثل مفهومي كه چند سال پيش تو بحث امنيت رايانه اي مطرح شد به اسم «ويروس‌هاي پندار».
اولش که دیگه من کاری به سلام دادن ندارم :d باهام صحبت شده که کلا کاری به این کارا نداشته باشم :d (قابل توجه دوست عزیزی که این لطف را کردن ;) )
در مورد این که سازنده ها ما را مجبور به اون کار کردن، خیلی بازی هم هست که سازنده ها ما را مجبور به کارایی میکنن که دوست نداریم. نمونش همین walking dead توی سیزن آخرش............... :((
به هر حال منکه هدف شما را متوجه نمیشم ولی احساس میکنم (با عرض پوزش و شرمندگی، امیدوارم توهین نشه) این مسئله، اونقدرها هم چیز خاصی نداره و یا شاید اصلا ربطی به سایلنت هیل نداشته باشه. مگر اینکه بخواید واقعا دست از این همه پلیس بازیا بر دارید و کامل توضیح بدید که هدفتون چیه!
 
سلام
اولش که دیگه من کاری به سلام دادن ندارم :d باهام صحبت شده که کلا کاری به این کارا نداشته باشم :d (قابل توجه دوست عزیزی که این لطف را کردن ;) )
اونوقت اين دوست عزيز كي باشن؟/:)
در مورد این که سازنده ها ما را مجبور به اون کار کردن، خیلی بازی هم هست که سازنده ها ما را مجبور به کارایی میکنن که دوست نداریم. نمونش همین walking dead توی سیزن آخرش............... :((
خب منم نگفتم اين شرايط فقط تو سايلنت هيل وجود داره.
به هر حال منکه هدف شما را متوجه نمیشم ولی احساس میکنم (با عرض پوزش و شرمندگی، امیدوارم توهین نشه) این مسئله، اونقدرها هم چیز خاصی نداره و یا شاید اصلا ربطی به سایلنت هیل نداشته باشه. مگر اینکه بخواید واقعا دست از این همه پلیس بازیا بر دارید و کامل توضیح بدید که هدفتون چیه!
اندكي صبر سحر نزديك است.
 
من نگفتم ملاک اصلی شهر قرارش بدیم که!( حتی برای احتمال و اگر هم نباید قرارش بدیم!!)
شهر سایلنت هیل مکانیه که حقیقت در زیر پوسته ای از اینها:
جایی که هر غیرممکنی ممکن میشه و هر واقعیتی به رویا تبدیل میشه
پنهان شده.
کاملاً میفهمم سپیده جان !
منظور من این بود که بالاخره توی این شهر واقعیت وجود داره ، نمیشه همه چی رو نسبی در نظر گرفت و گفت چون اینجا سالینت هیله پس قطعیتی توش وجود نداره ...
 
سلام
کاملاً میفهمم سپیده جان !
منظور من این بود که بالاخره توی این شهر واقعیت وجود داره ، نمیشه همه چی رو نسبی در نظر گرفت و گفت چون اینجا سالینت هیله پس قطعیتی توش وجود نداره ...
بهتره بگيم قوانيني وجود داره. قوانيني كه ابتدا توسط ذهن آلسا و بعد توسط نيروي ذهن‌هاي ديگه تعريف شده.
 
در مورد معما :خب! این دفعه خودمو جای خواهر قاتل می ذارم. خوب اگه به طرز اسفناکی عاشق مرده شده باشم.نام و نشانی هم ازش ندارم تنها کاری که می تونم بکنم اینه که خواهرمو بکشم بلکه باز تو مراسم تدفین سر و کله ش پیدا بشه.

پ.ن:اگه زن بودم مطمعنا سریع تر این سناریو به فکرم خطور می کرد.ولی خوب خیلی زور زدم خودم رو عاشق یه مرد تصور کردم که این کار به فکرم رسید.
پ.ن 2:این مدل عشقای خطرناک یا از زنان برمیاد یا از پسرای کم سن و سال که برای اولین بار عاشق میشن.
پ.ن 3 :درسته حالا؟:-/
 
سلام

اونوقت اين دوست عزيز كي باشن؟/:)

خب منم نگفتم اين شرايط فقط تو سايلنت هيل وجود داره.

اندكي صبر سحر نزديك است.
این دوست عزیز هم خاک بر سرش بس که خودخواه :d ترجیحا نگم بهتره ;)
هیچ سحری هم نزدیک نیست. آقا مسعود حسابی دارین بازی میدینا :| خب بگین دیگه بابا اه.
بعدشم باید بگم ببخشید. من یه کم اعصابم خورد بود تند صحبت کردم :d گفتم الانم شما هم قاطی میکنید ;) به هر حال ببخشید :d

سلام

بهتره بگيم قوانيني وجود داره. قوانيني كه ابتدا توسط ذهن آلسا و بعد توسط نيروي ذهن‌هاي ديگه تعريف شده.

موافقم. به نظرم هیچ چیز واقعی وجود نداره :| مخصوصا توی این سایلنت هیل. اما وجود قوانین درسته.
حالا کدوم قوانین :d
 
من نمی دونم چرا این سوال اینقد برام آشناس de javu or something... hell I don't know :دی کلن این صحنه هایی که اینجا می بینم یه جورایی واسم دژاوو شده :دی

الان فهمیدم قضیه هر چی هست عشقی و اینا نیس :دی مگر اینکه خواهرا هندی باشن :-" احتمالا یکی از خواهرا مریض بوده اون یکی کشتتش تا نجاتش بده :دی ( احتمال اینکه شب قبل هم سایلنت هیل 2 بازی کرده باشه بالاس :- " ) :دی

ولی شاید هم همینجوری خواهره رو کشته هیچ دلیلی براش وجود نداره! خواهره اصن روانی بوده به خواهر دومی حسودیش میشده شاید خواهر دومی خوشگلتر بوده مثلا :-" بعد کشتتش
 
سلام
این دوست عزیز هم خاک بر سرش بس که خودخواه :d ترجیحا نگم بهتره ;)
ندارد كسي با تو ناگفته كار
وليكن چو گفتي تو نامش بيار
هیچ سحری هم نزدیک نیست. آقا مسعود حسابی دارین بازی میدینا :| خب بگین دیگه بابا اه.
سحر آمد نديدي؟
در مورد معما :خب! این دفعه خودمو جای خواهر قاتل می ذارم. خوب اگه به طرز اسفناکی عاشق مرده شده باشم.نام و نشانی هم ازش ندارم تنها کاری که می تونم بکنم اینه که خواهرمو بکشم بلکه باز تو مراسم تدفین سر و کله ش پیدا بشه.

پ.ن:اگه زن بودم مطمعنا سریع تر این سناریو به فکرم خطور می کرد.ولی خوب خیلی زور زدم خودم رو عاشق یه مرد تصور کردم که این کار به فکرم رسید.
پ.ن 2:این مدل عشقای خطرناک یا از زنان برمیاد یا از پسرای کم سن و سال که برای اولین بار عاشق میشن.
پ.ن 3 :درسته حالا؟:-/
نمي‌دونم خودت به اين نتيجه رسيدي يا جايي خوندي ولي اگه خودت به اين جواب رسيدي
واقعاً برات متاسفم.
به دنياي ذهن هاي داراي قابليت مريض شدن خوش‌آمدي:bighug:
 
راستش اولین چیزی که در باب معما به فکرم رسید این بوده که خواهره خون خواهرشو ریخته تا با مراسمی مادرش رو زنده کنه.ولی بعد دیدم اون طوری مرده نقش هویج رو پیدا می کنه!
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or