بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
سلام
اولین باره که همچین چیزی میبینم میتونی بگی کجای بازی هستی و چرا این اتفاق اقتاد ؟
مسعود اون نامه رو چیکار کردی این شکلی شد ؟
هيچي! قسم مي‌خورم!:crying1: از همون اول اينطوري شده بود.
البته دوستان برای بحث در مورد تمام زوایای بازی زوده به خصوص در مورد حس ترس توی بازی چون اطلاعاتی که ما دراختیار داریم در حد دو تا دمو بیشتر نیست . و حس ترس توی بازی هم چیزی نیست که به این سادگی ها بشه در موردش نظر داد.
من خراب اين حركت اشكان هستم كه زود قضاوت نمي‌كنه. از اين حركت‌ها ازش زياد ديدم.
اما به نظرم چيزي كه از همين دموها ميشه فهميد اينه كه ضرباهنگ بازي سريع شده. اينطور نيست؟
اين برادر ارشام هم خداييش كلي سكنه سايلنت هيل شده‌ها! ايول!
آقا شهام دمت گرم! ديدمشون. مخصوصاً اجراي يامائوكا خيلي ديدني بود.
اما اگه بیان ادعا کنن که اتفاقات SM قبل از سوختن شهر میفته چی ؟
خب تا اونجايي كه مي‌دونم شروع داستان سري از همين آتش‌سوزي بوده. چيزي كه تو فيلم هم مطرح مي‌شه. حتي اگه اينجوري نباشه هم ورود هري و شريل به شهر بعد از آتش‌سوزي اتفاق افتاده. اين ديگه كاملاً واضحه.
 
سلام!
من هم با دوستان ديگه موافقم. اين بازي بدجوري خاطرات ما رو مي‌شكنه
يك حقيقت تو تمام سري بازي‌ها و فيلم تكرار شده و اون هم آتش سوزي مهيب سايلنت هيل هستش. اون وقت توي اين بازي سكانس‌هايي يخي مي‌بينيم كه با عنصر آتش جور در نمي‌آد.
هيولاهاي تمام سري به نوعي برگرفته از دنياي درون كاراكترها هستن مخصوصاً قسمت اول بازي. به نظرتون هيولاهاي SM چه ربطي با كاراكترهايي مثل آلسا دارن؟
مسعود جان اگه یادت باشه برف و یخ تو SH 1 هم بود،ولی اونموقع (ده سال پیش) سازنده ها دستشون بسته بود و فقط بارش برف و موندن ردپای هری رو برفا رو تونسته بودن نشون بدن ، ولی الان ده سال گذشته و طبیعیه که سازنده ها بتونن برف و یخ محیط رو دقیقا" همون طور که تو ذهنشون بوده نشون بدن...
بعدش قرار نیست که تو سراسر بازی محیط شهر پر برف باشه!بدون شک تو طول بازی بارها و بارها محیط آلترنیت خواهند شد و به این ترتیب محیط بازی خونین و آتشین هم می شه!
در مورد فلسفه شکل و قیافه دشمنان بازی هم که هنوز اطلاعات چندانی در مورد کاراکترها و شخصیتشون در دست نیست تا بتونیم قضاوت کنیم.
هيچي! قسم مي‌خورم!:crying1: از همون اول اينطوري شده بود.
نه اون نامه که از اول اینجوری نیست،بعد از اینکه تو هتل فیلم رو می ذاری و می بینی این شکلی می شه...
اگه هم اول بازی هستی و نامه اینجوری شده ، تاثیر یکی از اندینگهاست...
آخه سهیل عزیز ...:smile:
این که نشد دلیل ! مگه هر کی تو زندگیش انحراف داره می ره سمت مذهب ؟ تو خیلی از همون فیلم های روانشناسی (و حتی در ژانرهای دیگه) هم می بینیم که زنای پاک و معصوم در ادامه راه زندگی به انحراف کشیده می شن !
و بعدش هم .... مثلا چه شوکی توی زندگی باعث می شه یه زن این شکلی ، در آینده بشه یکی از رهبران فرقه ؟
آرشام جان اگه فیلم سایلنت هیل رو دیده باشی حتما" یادته که دالیا زنی بود که اصلا" مذهبی نبود و بعد از اینکه تحت فشار خواهرش ، قبول کرد دخترش آلیسا قربانی شه زندگیش عوض شد و یهو مذهبی شد...
کلا" مباحث توبه و تولد دوباره،یکی از ارکان فرقه ست و تعجبی نداره که رهبر فرقه نصف عمرش مذهبی نبوده باشه!
این رو خودم متوجه شدم ! میگم سبک بازی horrorـــه که سازنده ها یه خورده با اکشن ژانگولری (Action-Adventure) و یه کم simulation اشتباهش گرفتن !
به نظر من وجود معماهای مرتبط با دسته توی سایلنت هیل فقط یه معنی می ده !
کمبود ایده
به نظر من نتونستن چون عجله کردن توی ریلیز بازی ...
نترس همونطور که گفتم فقط نسخه ویی اینجوریه...تو ایران هم که 99 درصد گیمرها نسخه ی PSP و PS3 رو می زنند!:cheesygri
تاریخ ریلیز بازی و مدت زمان ساخته شدن هیچ سایلنت هیلی تا حالا لطمه ای به بازی وارد نکرده!(فکر کنم فاصله زمانی ریلیز سایلنت هیل 2 و 3 و 4 رو خودت بدونی)
و به نظر من یکی از دلایلش هم می تونه این باشه که پذیرفتن یک زن جوان به عنوان یکی از رهبران فرقه واقعا غیر ممکنه !
مگه اینکه بگیم مثلا دالیا چشمه آب جاودانگی رو پیدا کرده و ازش نوشیده و عمر جاویدان داره ! (که دیگه استان می ره تو مایه های warcraft و امثالهم)
اگه کسی فکر می کنه امکان پذیره خواهشا منو قانع کنه !
نه همونطور که قبلا" گفتم اینجوری که شما فکر می کنید نیست...این بازی قراره فلش بکهای زیادی به گذشته ی کاراکترها بزنه و یکی از این فلشک بکها هم احتمالا" مربوط به دالیاست...(طبق شاتها و دموهایی که تا الان دادن بیرون)
موضوع جوون شدن یا بهتر بگم،دیدن شخصیت متفاوت کاراکترها در سنین جوونیشون هم تو سری سایلنت هیل چیز جدیدی نیست و تو سایلنت هیل 4 هم بچگی والتر رو دیدیم...
اما اگه بیان ادعا کنن که اتفاقات SM قبل از سوختن شهر میفته چی ؟
نه قطعا" داستان SM برای بعد سوختن شهره چون سازنده ها از همون زمان آنونس ساخت بازی اعلام کردن که داستان بازی خاطرات هری میسون رو بازگو می کنه که تو سایلنت هیل به دنبال دختر گمشده اش شری می گرده...پس چون شری تو داستان هست داستانش برای بعد قربانی شدن آلیسا و سوختن شهره...
پ.ن:آرشام جان شما هم بدجوری آنتی SM شدیها:biggrin1:
نمی دونم شما و بقیه بچه ها چرا همه اش منفی به این بازی نگاه می کنید،برای من که همون یه صحنه نوستالوژیک ملاقات هری و سبیل اندازه یه دنیا ارزش داره...:love:
 
سلام!

مسعود جان اگه یادت باشه برف و یخ تو SH 1 هم بود،ولی اونموقع (ده سال پیش) سازنده ها دستشون بسته بود و فقط بارش برف و موندن ردپای هری رو برفا رو تونسته بودن نشون بدن ، ولی الان ده سال گذشته و طبیعیه که سازنده ها بتونن برف و یخ محیط رو دقیقا" همون طور که تو ذهنشون بوده نشون بدن...

سهیل جان !!!!
من کلا به پستی که شما زدی اعتراض دارم بد فرم ... ما از سازنده های سایلنت هیل همینطوریش دلخوری داریم تو دیگه بدترش نکن خداوکیلی !!!
مدارکی که داری اعلام می کنی کلا بی اساسه ...
ما تو زندگی 10 ساله سایلنت هیلیمون هیچ برف و یخی داخل سایلنت هیل ندیدیم ... اگر شما دیدین برای ما هم تعریف کنین ...
پایه و اساس سایلنت هیل آتش سوزیه که تضاد زیادی با یخ و برف داره در ضمن یک آتش سوزی بزرگ تو معدن ذغال سنگ هم اتفاق افتاده اون چیزهایی هم که از آسمون میاد خاکستر هستن نه برف .... درضمن کسایی که ده سال پیش می تونن انیمیشن به اون سنگینی رو خلق کنن مطمئنی دستشون بسته است؟؟؟!!! اگر منظورت برنامه نویسی اون زمونه که خودت مقایسه کن گرافیک بازی رزیدنت اویل 3 رو با سایلنت هیل ... این دو بازی در یک زمان اومدن فکر می کنی دست گرافیست های konami از Capcom بسته تر بوده ؟ یا نه چرا با این مقایسه کنیم ؟ چرا با خودش مقایسه نکنیم سالهاست Konami بهترین گرافیک رو تو بازی های PES ارائه می کنه . یعنی نمی تونستن حتی یه خورده از اون گرافیک رو توبازی ارائه بدن . مسئله گرافیک نیست مسئله سیر داستانه که داره تغییر می کنه ... خواهشا حرف هایی رو بزنید که سندیت داشته باشه اگر نه ما نمی تونیم چیزی که داریم می بینیم رو باور نکنیم ...

داهیلا کیه که خواهرش کی باشه ؟ مگه تو فیلم داهیلا خواهر داشت ؟؟؟!!! درضمن داهیلا اصلا مذهبی نبود . اون کاملا با فرقه ایجاد شده مبارزه می کرد . سازنده های فیلم یه خورده تو داستان فیلم دست برده بودند ... ( اگه اشتباه می گم دوستان دیگه تذکر بدن ـ من ممکنه تو سایلنت هیل اطلاعاتم کمتر از باقی بچه ها باشه خواهشا بچه هایی که اطلاع دارن نظر بدن )

درسته که قراره این بازی فلش بک باشه به گذشته ولی بازم می گم ما چیزی که می بینم رو نمی تونیم نفی کنیم ... جایی که داهیلا می گه من داهیلا هستم درست کنار هری وایساده فکر می کنی این فلش بک به گذشته است ؟ پس هری میسون باید همون موقع یه پسر 12 ساله باشه !!!!

شری نه ... شریل !!!!
کل معلومات مارو ریختی به هم آقا سهیل !!!
 
آخرین ویرایش:
سلام
مگه تو فیلم داهیلا خواهر داشت ؟؟؟!!!
احتمالاً آره؛ «كريستابلا»! يكي دو جا تو فيلم كريستابلا، داهليا رو خواهر كوچيكش خطاب مي‌كنه. حالا خواهر واقعيش هست يا نه رو نمي‌دونم
06-06-30_AliceKrige_08.jpg
البته داستان فيلم با داستان SH1 يكم فرق داشت ولي به نظر من اصول سري رو خراب نكرد بلكه بهش وفادار بود.
البته منم در كل با اين تغييراتي كه داره رخ ميده مخالفم اما درباره پيشينه داهلياي بازي (Original) يه نظري دارم.
تشكيل فرقه به قبل از داهيلا بر ميگرده يعني در زمان تولد داهليا فرقه و احتمالاً Wish House هم وجود داشتن. پس ميشه نتيجه گرفت كه داهليا از كودكان رشد يافته در اونجاست و اگه اين فرضيه درست باشه، همون كارهايي رو كه با امثال والتر انجام دادن (مثل تجاوز) با ديگراني مثل داهليا هم انجام دادن. پس اينكه داهليا در گذشته انحراف جن+سي داشته دور از ذهن نيست.
 
آخرین ویرایش:
ولی الان ده سال گذشته و طبیعیه که سازنده ها بتونن برف و یخ محیط رو دقیقا" همون طور که تو ذهنشون بوده نشون بدن...
مطمئنا ذهن این سازنده ها با اون سازنده ها یکی نیست چون نه گروهشون یکی هست نه حتی فرهنگی که توش زندگی کردن و نه تعریفشون از ترس.
دالیا زنی بود که اصلا" مذهبی نبود و بعد از اینکه تحت فشار خواهرش ، قبول کرد دخترش آلیسا قربانی شه زندگیش عوض شد و یهو مذهبی شد...
والله تا اونجایی که ما یادمون میاد دالیا اصلا مذهبی نبود چون هیچ وقت به کلیسا که محل تجمع مذهبی های شهر بود نمیرفت و همینطور اولین باری که دیدیمش به این فرقه به خاطر بلایی که سرش آورده بودند بد و بیرا میگفت . ( حالا من نمیدونم شما چرا sh1 رو ول کردی رفتی سراغ فیلم )

این بازی قراره فلش بکهای زیادی به گذشته ی کاراکترها بزنه و یکی از این فلشک بکها هم احتمالا" مربوط به دالیاست
من هر چی فکر میکنم نمیتونم درک کنم که چه جور فلش بکی قراره بزنند که دالیا توش جوون باشه ولی سن هری تغییر نکرده باشه.
آنتی SM
من اینجا کسی رو آنتی sm نمیبینم اصلا مگه ما مریضیم با بازی که هنوز بازی نکردیم دشمن باشیم؟
ما فقط چند تا سوال برامون پیش اومده بود که اینجا مطرح کردیم و البته یه سری حد و حدود بود که برای بازی که قراره باهاش رو به رو بشیم ترسیم کردیم. خیلی واضحه که ما نمیخوایم خاطرات خوبمون از بین بره و نگرانیمون رو ابراز میکنیم وگرنه کی هست که از بازی یه sh جدید ( نه یه بازی جدید ! ) شاد نشه.

ما تو زندگی 10 ساله سایلنت هیلیمون هیچ برف و یخی داخل سایلنت هیل ندیدیم ... اگر شما دیدین برای ما هم تعریف کنین ...
پایه و اساس سایلنت هیل آتش سوزیه که تضاد زیادی با یخ و برف داره در ضمن یک آتش سوزی بزرگ تو معدن ذغال سنگ هم اتفاق افتاده اون چیزهایی هم که از آسمون میاد خاکستر هستن نه برف ....
من فکر نمیکنم جایی دقیق ذکر شده باشه - اگر شده لطفا بگید -که این خاکستر هست البته که خیلی ظن قوی هست ولی همیشه یک چیزی بین برف و خاکستر در نظر من بوده . ( انصافا گاهی عاشقانه دوست داشتم برف باشه مثلا بعد از مدرسه تا کلیسا گاهی هم کاملا احساس میکردم چیزی که داره به صورتم میخوره خاکستر و غباره )

...............
سورپرایز....:biggrin1:
خب یه هفته زودتر از چیزی که توی امضام بود تحلیل رو به روز کردم ... دلیل این کار این بود که مبحث رسوم فرقه رو ببندم ، بعد وارد مبحث بعدی بشم و چون دیدم زودتر کارم پیش رفت گفتم ایندفعه یکم زودتر تحلیل رو آپ کنم . همیشه شعبون یه دفعه هم رمضون...

فقط دو تا عکی هم از جاهایی که احتمال دیدم از خاطرتون رفته باشه یا بهش دقت نکرد باشید میزارم .
یکی روز داوری هست و اون یکی هم جشن خون و مه برای خدایان ( اولین عکس سمت چپ جیمز ) .
نظر پیشنهاد انتقاد فراموش نشود.

پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:
آقا منو ببین با این حافظه ضعیفم !!!! ناسلامتی خودم LM رو ترجمه کردم ها ....
شما آقایون آیا LM رو قبول دارین ؟؟؟؟
اگه قبول دارین پس :
http://www.silenthillmemories.net/sh1/characters_en.htm
طبق گفتۀ LM ، سن داهیلا 46 سال و سن هری میسون 32 سال بوده ...

درضمن شما تو فیلم مگه متوجه نشدین که از آسمون خاکستر میاد ؟ تابلو مشخصه وقتی رز دستشو رو صورتش می کشه و خاکستر رو لمس می کنه ... اگر ندیدید پس یه نگاهی به wikipedia بندازید ببینید چی نوشته :
Rose awakens to find her daughter missing and the town engulfed in an alternate reality of fog and falling ash
... رز بیدار شده و به دنبال دختر گمشده اش می گردد و شهر در حقیقتی آمیخته با مه و خاکستر ریزان فرورفته است .
البته قبول دارم که باید منبع موثق تری پیدا کرد ولی خوب همین می تونه خیلی چیزها رو بگه ...


 
سلام
اشكان جان نفست حق. اين ارتباط مراسم با مصريان جداً غافلگيرم كرد.
من فيلم مستند موميايي كردن انسان رو ديدم دقيقاً همينطوره
فقط ظاهراً هر 2 لينك به يك عكس ختم ميشن
رز بیدار شده و به دنبال دختر گمشده اش می گردد و شهر در حقیقتی آمیخته با مه و خاکستر ریزان فرورفته است
توي فيلم كه دقيقاً رز ميگه: «خاكستر».
shmjpj.jpg

sh.jpg
 
آخرین ویرایش:
مطمئنا ذهن این سازنده ها با اون سازنده ها یکی نیست چون نه گروهشون یکی هست نه حتی فرهنگی که توش زندگی کردن و نه تعریفشون از ترس.
درسته سازنده ها عوض شدن ولی از همون ابتدای کار قول دادن که SM مثل SH های PS2 (که silent team ساخته) باشه...
به هر حال دیگه silent team نیست و متاسفانه ما چاره ایی نداریم جز اینکه به climax و double helix امیدوار باشیم...
والله تا اونجایی که ما یادمون میاد دالیا اصلا مذهبی نبود چون هیچ وقت به کلیسا که محل تجمع مذهبی های شهر بود نمیرفت و همینطور اولین باری که دیدیمش به این فرقه به خاطر بلایی که سرش آورده بودند بد و بیرا میگفت . ( حالا من نمیدونم شما چرا sh1 رو ول کردی رفتی سراغ فیلم )
خوب اگه دالیا مذهبی نبود به چه دلیل ظاهرش مثل زنهای مذهبی بود؟چرا ویش هاوس رو اداره می کرد؟و...
اگه ممکنه یه کم بیشتر توضیح بدید...
من هر چی فکر میکنم نمیتونم درک کنم که چه جور فلش بکی قراره بزنند که دالیا توش جوون باشه ولی سن هری تغییر نکرده باشه.
کاملا" واضحه،همون طور که تو SH 4 هم شاهد این فلش بکها بودیم...(بچگی والتر)
البته همه اینایی که من گفتم در حد حدسه...
من اینجا کسی رو آنتی sm نمیبینم اصلا مگه ما مریضیم با بازی که هنوز بازی نکردیم دشمن باشیم؟
ما فقط چند تا سوال برامون پیش اومده بود که اینجا مطرح کردیم و البته یه سری حد و حدود بود که برای بازی که قراره باهاش رو به رو بشیم ترسیم کردیم. خیلی واضحه که ما نمیخوایم خاطرات خوبمون از بین بره و نگرانیمون رو ابراز میکنیم وگرنه کی هست که از بازی یه sh جدید ( نه یه بازی جدید ! ) شاد نشه.
والا این تیکه بیشتر جنبه ی شوخی داشت اشکان جان!:smile:
درسته که قراره این بازی فلش بک باشه به گذشته ولی بازم می گم ما چیزی که می بینم رو نمی تونیم نفی کنیم ... جایی که داهیلا می گه من داهیلا هستم درست کنار هری وایساده فکر می کنی این فلش بک به گذشته است ؟ پس هری میسون باید همون موقع یه پسر 12 ساله باشه !!!!
مگه تو سایلنت هیل 4 تو زندان آبی والتر کودک رو یادتون نمیاد که دقیقا" اومد جلوی هنری وایستاد؟!
آقا منو ببین با این حافظه ضعیفم !!!! ناسلامتی خودم LM رو ترجمه کردم ها ....
شما آقایون آیا LM رو قبول دارین ؟؟؟؟
اگه قبول دارین پس :
http://www.silenthillmemories.net/sh1/characters_en.htm
طبق گفتۀ LM ، سن داهیلا 46 سال و سن هری میسون 32 سال بوده ...
خوب شهام جان Silent Hill Heaven هم هست که اونجا هم سن همه کاراکترها رو Unknown زده!و منم هم اونجا رو قبول دارم و هم LM رو!
درضمن شما تو فیلم مگه متوجه نشدین که از آسمون خاکستر میاد ؟ تابلو مشخصه وقتی رز دستشو رو صورتش می کشه و خاکستر رو لمس می کنه ... اگر ندیدید پس یه نگاهی به wikipedia بندازید ببینید چی نوشته :
Rose awakens to find her daughter missing and the town engulfed in an alternate reality of fog and falling ash
... رز بیدار شده و به دنبال دختر گمشده اش می گردد و شهر در حقیقتی آمیخته با مه و خاکستر ریزان فرورفته است .
البته قبول دارم که باید منبع موثق تری پیدا کرد ولی خوب همین می تونه خیلی چیزها رو بگه ...
من کاملا" یادمه که اول سایلنت هیل 1 هری می گفت برف (snow) نه خاکستر...
البته تو فیلم و homecoming رو قبول دارم که از آسمون خاکستر میومد ولی تو SH 1 رو قبول ندارم،چون هم خود هری می گفت برفه...
 
آخرین ویرایش:
نترس همونطور که گفتم فقط نسخه ویی اینجوریه...تو ایران هم که 99 درصد گیمرها نسخه ی PSP و PS3 رو می زنند!:cheesygri
ولی سهیل جان ... من فکر نمی کنم پریدن از روی دیوارها فقط مختص نسخه wii باشه !
اصلا اکشن jump و باز کردن درها به روش Punisherــی با سری سایلنت هیل در تضاده ... من اولین باره که می بینم .... حالا نمی دونم تو homecoming و origins هم بوده یانه که فکر نمی کنم بوده باشه !
تاریخ ریلیز بازی و مدت زمان ساخته شدن هیچ سایلنت هیلی تا حالا لطمه ای به بازی وارد نکرده!(فکر کنم فاصله زمانی ریلیز سایلنت هیل 2 و 3 و 4 رو خودت بدونی)
من منظور این جمله رو متوجه نشدم !
پ.ن:آرشام جان شما هم بدجوری آنتی SM شدیها:biggrin1:
نمی دونم شما و بقیه بچه ها چرا همه اش منفی به این بازی نگاه می کنید،برای من که همون یه صحنه نوستالوژیک ملاقات هری و سبیل اندازه یه دنیا ارزش داره...:love:
آخه از برای من تازه وارد هیچی ! ولی صحبت از خراب شدن یه زندگی 10 ساله است !
خیلیا از ده سال پیش با سایلنت هیل زندگی کردن ... خب الان نمی تونن به خاطراتشون پشت کنن که !
و نه تعریفشون از ترس.
و مشکل اصلی هم همینجاست !
والله تا اونجایی که ما یادمون میاد دالیا اصلا مذهبی نبود چون هیچ وقت به کلیسا که محل تجمع مذهبی های شهر بود نمیرفت !
[/QUOTE]
دقیقا ..... حتی زمان که PH میومد و مردم میرفتن تو کلیسا !
من هر چی فکر میکنم نمیتونم درک کنم که چه جور فلش بکی قراره بزنند که دالیا توش جوون باشه ولی سن هری تغییر نکرده باشه.
من حس می کنم بازی پر از باگ منطقی باشه !
...............
سورپرایز....:biggrin1:
خب یه هفته زودتر از چیزی که توی امضام بود تحلیل رو به روز کردم ... دلیل این کار این بود که مبحث رسوم فرقه رو ببندم ، بعد وارد مبحث بعدی بشم و چون دیدم زودتر کارم پیش رفت گفتم ایندفعه یکم زودتر تحلیل رو آپ کنم . همیشه شعبون یه دفعه هم رمضون...

فقط دو تا عکی هم از جاهایی که احتمال دیدم از خاطرتون رفته باشه یا بهش دقت نکرد باشید میزارم .
یکی روز داوری هست و اون یکی هم جشن خون و مه برای خدایان ( اولین عکس سمت چپ جیمز ) .
نظر پیشنهاد انتقاد فراموش نشود.

پاینده باشید.
آقا اشکان خسته نباشی ... مرسی ...
همونطور که خودت می دونی تازه اوائل SH4 رسیدم ! نمی تونم تحلیل رو بخونم .... اما بازم چیزی از ارزش کاری شما کم نمی کنه !
فقط این دوتا لینک عکسی که گذاشتی هر دو تاش یه عکس رو نشون می ده !
توي فيلم كه دقيقاً رز ميگه: «خاكستر».
آره منم یادمه ... اوجا دقیقا خاکستر بود !

wiiرایش :
راستی اقا اشکان ... SH3 تموم شد و من اینا رو فهمیدم !
هدر همون آلسا بود . در واقع نیمه دوم آلسا (یه جورایی) ! ولی نفهمیدم اون چیزی که بالا آورد و کلادیا خوردش چی بود ؟
و قرار شد فلسفه اون مرد خالکوبی توی بیمارستان رو بگی .... من چیزی درباره اش نفهمیدم !
مرسی
 
آخرین ویرایش:
درضمن شما تو فیلم مگه متوجه نشدین که از آسمون خاکستر میاد ؟ تابلو مشخصه وقتی رز دستشو رو صورتش می کشه و خاکستر رو لمس می کنه ... اگر ندیدید پس یه نگاهی به wikipedia بندازید ببینید چی نوشته :

Rose awakens to find her daughter missing and the town engulfed in an alternate reality of fog and falling ash
... رز بیدار شده و به دنبال دختر گمشده اش می گردد و شهر در حقیقتی آمیخته با مه و خاکستر ریزان فرورفته است .
تو فیلم درسته ، ولی ملاک ما مگه فیلمه ! دیگه همه میدونیم که نسبت به بازی ها توی فیلم تغییرات زیادی داده شده. و ممکنه آدم رو دو به شک کنه ( مهمترینش دالیا بود که توی فیلم دخترش رو نکشته بود در حالی که ما میدونیم بزرگترین مشخصه ی بازی اول مرگ آلسا به دست مادرش بود). توی هیج جای شماره ی اول اشاره ای به خاکستر بودن این ذرات نمیشه.

فقط ظاهراً هر 2 لينك به يك عكس ختم ميشن
فقط این دوتا لینک عکسی که گذاشتی هر دو تاش یه عکس رو نشون می ده !
شرمنده . اصلاح شد.
خوب اگه دالیا مذهبی نبود به چه دلیل ظاهرش مثل زنهای مذهبی بود؟چرا ویش هاوس رو اداره می کرد؟و...
اگه ممکنه یه کم بیشتر توضیح بدید...
بحث ما سر فیلم بود اگرخاطرت باشه ! توی فیلم هم دالیا ( یا بهتره بگم مادر آلسا ) نه با لباس مذهبی دیده میشد نه جایی به این موضوع که مسئول خانه ی آرزو هست اشاره شده .
کاملا" واضحه،همون طور که تو SH 4 هم شاهد این فلش بکها بودیم...(بچگی والتر)
البته همه اینایی که من گفتم در حد حدسه...
مگه تو سایلنت هیل 4 تو زندان آبی والتر کودک رو یادتون نمیاد که دقیقا" اومد جلوی هنری وایستاد؟!
اونها که فلش بک نبودند ، والتر به وسیله ی قدرت روحیش بچگی خودش رو احیا کرده بود ( در این مورد توی تحلیل هفته ی قبل توضیح کاملی داده شد ) ، خود والتر هم مرده بود ولی با هنری توی راه پله آپارتمان کلی صحبت کرد یعنی اونم فلش بک بود ؟ باز اگه این رو هم بپذیریم جایی والتر کودک و والتر بزرگ با هم برخورد میکنند چی ؟ این هم تلاقی دو فلش بک هست ؟
من کاملا" یادمه که اول سایلنت هیل 1 هری می گفت برف (snow) نه خاکستر...
البته تو فیلم و homecoming رو قبول دارم که از آسمون خاکستر میومد ولی تو SH 1 رو قبول ندارم،چون هم خود هری می گفت برفه...
با سهیل موافقم. اگر سازنده هاس بازی می خواستند که ما یقین کنیم که این برف نیست و خاکستره از همون شماره ی اول یه اشاراتی به این موضوع میکردند . قبل از فیلم هم این موضوع وجود داشت ولی جوری مطرح میشد که انگار هر دو جنبه باید در نظر گرفته بشه که البته همونطور که گفتم خودم هم بیشتر اینطور دوست دارم.
خیلیا از ده سال پیش با سایلنت هیل زندگی کردن ... خب الان نمی تونن به خاطراتشون پشت کنن که
این برادر سهیل ما هم از قدیمی های این بازی هست ولی خب نمیدونم چرا یک سالی هست که به هر ایرادی که از تیم های جدید سازنده ی بازی و بازی های جدید سری گرفته میشه واکنش شدید نشون میده.
آقا اشکان خسته نباشی ... مرسی ...
همونطور که خودت می دونی تازه اوائل SH4 رسیدم ! نمی تونم تحلیل رو بخونم ....
مونده نباشی برادر. اتفاقا این هفته متنی که نوشتم مربوط به شماره ی اول و دوم هست و بدون دغدغه میتونی بخونی آرشام جان !
هدر همون آلسا بود . در واقع نیمه دوم آلسا (یه جورایی) ! ولی نفهمیدم اون چیزی که بالا آورد و کلادیا خوردش چی بود ؟
نیمه ی دوم آلسا شریل بود ، هدر تلفیق شریل و آلسا بود. اون چیزی هم که بالا آورد در حقیقت همون موجودی بود که درون هدر بود و قدرت هدر از اون نشئت میگرفت ( میشه گفت باقی مونده ی قدرت آلسا که توی بدن هدر رشد میکرد ) ، البته این تیکه یکی از نقاط ضعف شماره ی 3 بود چون سنخیتی با مباحث قبلی نداشت. کلا شماره ی 3 به جز بخش معمایی از باقی شماره ها به نظرم ضعیف تر بود.
و قرار شد فلسفه اون مرد خالکوبی توی بیمارستان رو بگی .... من چیزی درباره اش نفهمیدم !
در این مورد توی تحلیل صحبت خواهد شد .


پاینده باشید.
 
تو فیلم درسته ، ولی ملاک ما مگه فیلمه ! دیگه همه میدونیم که نسبت به بازی ها توی فیلم تغییرات زیادی داده شده. و ممکنه آدم رو دو به شک کنه ( مهمترینش دالیا بود که توی فیلم دخترش رو نکشته بود در حالی که ما میدونیم بزرگترین مشخصه ی بازی اول مرگ آلسا به دست مادرش بود). توی هیج جای شماره ی اول اشاره ای به خاکستر بودن این ذرات نمیشه.
ببخشید .... من درست یادم نمیاد ... اگه اشتباه میگم اصلاح کنید !
من یادمه یه گروه (همون مذهبی های تند روی فرقه اگه اشتباه نکنم) به سرکردگی دالیا (اگه اشتباه نکنم) السا رو (توی کلیسا) سوزوندن که وسط کباب شدن آلسا یهویی زنجیرایی که بهش بسته بودن پاره شد و بدن نیمه سوخته آلسا به منقل زغال خورد و زغالا رو برگردوند روی زمین .... زغالا به پرده ها ریختن و کلیسا آتیش گرفت .... البته این صحنه به صورت فلش بک روایت شد ...:smile:
شرمنده . اصلاح شد.
دشمنت ! :smile:
این برادر سهیل ما هم از قدیمی های این بازی هست ولی خب نمیدونم چرا یک سالی هست که به هر ایرادی که از تیم های جدید سازنده ی بازی و بازی های جدید سری گرفته میشه واکنش شدید نشون میده.
از نوشته هاشون معلومه قدیمین !
یه نکته دیگه ... اینجا که غیر از من تازه وارد دیگه ای نیست که ! :biggrin1:
بگذریم ... خب این اتفاقا خیلی خوبه .... کسایی که با خاطرات قدیمی اخت پیدا کردن الان به خاطر تعویض تیم سازنده باید گذشته هاشون رو بریزن دور و یه سایلنت هیل دیگه رو باور کنن ! هر کسی باشه واکنش شدید نشون می ده ! حتی منه تازه وارد ! چون درک من از سایلنت هیل و وقایعی که درش اتفاق افتاده با دستپخت این تیم جدید تضاد و تباین شدیدی داره ...
در واقع می شه گفت یه جور کنتراست شدیدی بین قرمز و ابیه ! :smile:
راستی فکر نکنم آقا سهیل زیاد با این تعویض تیم سازنده و کلا SHM مشکلی داشته باشه ! :biggrin1:
:arrowd:
نمی دونم شما و بقیه بچه ها چرا همه اش منفی به این بازی نگاه می کنید،برای من که همون یه صحنه نوستالوژیک ملاقات هری و سبیل اندازه یه دنیا ارزش داره...
--------------------
مونده نباشی برادر. اتفاقا این هفته متنی که نوشتم مربوط به شماره ی اول و دوم هست و بدون دغدغه میتونی بخونی آرشام جان !
ممنون ..... مرسی
خیالم رو راحت کردی ... الان می رم سراغ تحلیل !
نیمه ی دوم آلسا شریل بود ، هدر تلفیق شریل و آلسا بود. اون چیزی هم که بالا آورد در حقیقت همون موجودی بود که درون هدر بود و قدرت هدر از اون نشئت میگرفت ( میشه گفت باقی مونده ی قدرت آلسا که توی بدن هدر رشد میکرد ) ، البته این تیکه یکی از نقاط ضعف شماره ی 3 بود چون سنخیتی با مباحث قبلی نداشت. کلا شماره ی 3 به جز بخش معمایی از باقی شماره ها به نظرم ضعیف تر بود.
خب صحبت از قدرت هدر شد .... توی بازی هم زیاد به قدرت داشتن هدر اشاره می شد اما من هیچ موقع نفهمیدم این قدرت هدر چیه که همه می گن ؟ قدرت خاصی نداشت که !
حالا اگه منظور اون Beam هستش توضیح بده لطفا که من بفهمم !
و یه چیز دیگه ... ارتباط اون موجودی که هدر بالا آورد با اسم کلادیای بعد از خوردن اون موجود (غول آخر بازی) چیه ؟
آخه یه جا اسم اون غول رو خوندم " خاطرات آلسا " ... یعنی MEMORY OF ALESSA
در مورد معماهاش هم قبول دارم ... خیلی خوب بود ... .
در این مورد توی تحلیل صحبت خواهد شد .
منتظر(ی)م اشکان جان !

ویرایش :
چرا هیشکی نمیاد اینجا دیگه ؟ یه دفعه تاپیک سوت و کور شد !
زمانی که می رسیم به یتیم خونه باید چیکار کنیم ؟ درش قفله !
اون یارو که زبونش میگیره یه بیلچه بهم داده .... چیکار کنم اینجا ؟
------------
یه عکس از هری sh1 و shm ....

harrymason.jpg
 
آخرین ویرایش:
راستی فکر نکنم آقا سهیل زیاد با این تعویض تیم سازنده و کلا SHM مشکلی داشته باشه ! :biggrin1:
اتفاقا" منم مشکل دارم و اگه double helix یا climax تو اولین تجربه شون SH 5 رو می ساختند،بنده کلا" سایلنت هیل رو می بوسیدم می ذاشتم کنار!
ولی چنین اتفاقی نیفتاد (در واقع کونامی نذاشت این اتفاق بیفته) و این دو سازنده جدید دو تا spin-off ساختند (sh origins و sh homecoming) که خوشبختانه این دو بازی،از نظر اکثر منتقدین بازهای خوبی بودند...(البته به عنوان spin-off)
مشکل من این بود که بفهمونم origins و homecoming اسپین اف هستند نه شماره اصلی!(دقیقا" همونطور که سری کد ورونیکا و اوت برک رزیدنت اویل اسپین اف بودند origins و homecoming هم اسپین اف های سایلنت هستند که صد البته کیفیت origins و homecoming از کد ورونیکا و اوت برک خیلی بیشتره)
پس از دیدگاه منصفانه سازنده های جدید تو اولین تجربه شون بازیهای خوبی ساخته اند و مسلما" تو sm و homecoming2 کار بهتری رو ازشون خواهیم دید...
_________________________
یه توصیه هم برای همه بچه هایی که قصد بازی کردن homecoming رو دارند،دارم:
فقط و فقط نسخه ی PS3 هوم کامینگ رو بازی کنید!حتی اگه شده PS3 رو از کسی قرض بگیرید!
به این دلیل می گم نسخه ی PS3 ، چون آهنگهای زیبای بازی تو نسخه دزدی PC-که در حال حاضر تو بقالی دهاتها هم پیدا می شه-به هیچ وجه کیفیتشون خوب نیست و بعضی جاها اصلا" به گوش نمی رسند،دوم اینکه گرافیک بازی تو نسخه PS3 بهتر هستش ولی اگه تو نسخه ی PC بخواید رو رزلوشن بالا بازی کنید با سیستم قوی هم دچار افت فریم می شید،سومین دلیل هم افت فریم مسخره نسخه PC تو بعضی از مکانهاست(بخصوص بعد از دموها و همینطور توی محیط شهر)
زمانی که می رسیم به یتیم خونه باید چیکار کنیم ؟ درش قفله !
اون یارو که زبونش میگیره یه بیلچه بهم داده .... چیکار کنم اینجا ؟
اون یارو که زبونش می گیره جسپر گینه...بعد اینکه بیلچه رو ازش گرفتید باید برید بیرون یتیم خونه تو جنگل،یه درخت هست که ریشه های بزرگ و عجیبی داره و بیلچه رو جلوش استفاده کنید...
ضمنا" توصیه می کنم حتما" نوشته ی روی پلاکارد کنار در یتیم خونه رو بخونید...این نوشته در عین سادگی بسیار پرمعناست و حال و هوای ویش هاوس توش نهته ست...:
Outside with dangerous things.if someone goes out the master is sad
(البته یادم نیست جمله اش دقیق همین بود یا نه،چون آخرین بار sh4 رو یکسال پیش بازی کردم...)
یه عکس از هری sh1 و shm ....
harrymason.jpg
من که تفاوت خاصی بین این دو عکس نمی بینم جز دو تفاوت،یکی اینکه عکس هری sm (عکس سمت چپ) برای موقعیه که کاراکتر تو فضای تاریک بوده...
تفاوت دوم اینه که صورت هری sh1 جوونتر بنظر می رسه و دلیلش هم اینه که در اون زمان دست سازنده ها برای ساختن صورت پرجزئیات حتی در دمو هم بسته بوده!
در نتیجه فرم صورت هری در sh1 بیشتر شبیه یه جوون تازه از خدمت برگشته اس تا یه مرد متاهل 30 ساله.

پ.ن:خواهشم از دوستان اینه که اگه واقعا" فن سری هستید یه سر تشریف ببرید فورومهای طرفدار sh ببینید اونجا چه ذوق و شوقی برای این بازی دارند!
ما ایرانی جماعت که متاسفانه فقط یاد گرفتیم از بازیهای AAA هم ایراد بنی اسرائیلی بگیریم و بعد هم با کمترین هزینه ممکن بازیشون کنیم!;)
 
سلام
نوشته شده توسط arthas
زمانی که می رسیم به یتیم خونه باید چیکار کنیم ؟ درش قفله !
اون یارو که زبونش میگیره یه بیلچه بهم داده .... چیکار کنم اینجا ؟
اين پايين رو ببين اگه مشكلت حل نشد بازهم در خدمتت هستم.
sh4wh1.jpg
 
ما ایرانی جماعت که متاسفانه فقط یاد گرفتیم از بازیهای AAA هم ایراد بنی اسرائیلی بگیریم و بعد هم با کمترین هزینه ممکن بازیشون کنیم!;)
عزیز دل ...
مثل اینکه شما متوجه مشکل بچه ها با بازی نشدی ...
بچه ها با گرافیک و کیفیت و نمی دونم شخصیت پردازی سایلنت هیل جدید و یا HC مشکل ندارن ...
من وقتی HC رو بازی می کردم واقعا احساس ترس می کردم ولی نه ترس سایلنت هیلی ...
( ولی خداوکیلی کدومتون اینقده پای HC نشستین تا داستانش شمارو یاد سایلنت هیل واقعی بندازه ؟ من به شخصه احساسی که تو سایلنت هیل های قبلی داشتم رو تو این سایلنت هیل نداشتم . چون چیزی منو یاد گذشته نمی نداخت فقط یه سری اسم و یه سری تاریخچه و ... )
جناب سهیل خان !!!!
برای ما سخته که تو سایلنت هیل بگردیم دنبال یه اسم آشنا تو خاطراتمون .
در به در می گردیم تا یه اسم آشنا پیدا کنیم ، یه کاراکتر ، یه شخصیت ، حتی یه خیابون ... تا مو به تنمون سیخ بشه . این به خاطر چیه . به خاطر اینکه خاطرات گذشته رو باهاش زندگی کردیم و وقتی اسم آشنایی به گوشمون می رسه به خودمون می گیم « این همون چیزیه که من قبلا درکش کرده بودم » و سریع خاطرات گذشته ارو با شنیدن یه اسم مرور می کنیم .
مثل حفظ کردن یه درس سر کلاسه . وقتی کلمه ای رو می شنویم یه تعریفی ازش داریم . تو سایلنت هیل هم همینطوره . وقتی اسمی رو می شنویم یه تعریف ازش داریم . چه درست و چه غلط .
من خودم به شخصه با اینکه می شنیدم و می خوندم سایت های خارجی به شدت از HC انتقاد کردن دوست داشتم خودم این بازی رو بازی کنم با اینکه می دونستم با یه چیز متفاوت روبرو می شم و ممکنه با مشکل رجوع به خاطرات برخورد کنم ... ( درست مسئله ای که برای رزیدنت 4 و 5 نسبت به شماره های قبلی برای من پیش اومد )
مشکل ما این چیزا نیست و نمی خواییم ایراد بنی اسرائیلی بگیریم . مشکل ما با اینه که نمی تونیم خاطراتی که عمری باهاش زندگی کردیم و بهترین دوران زندگیمون رو با اون سر کردیم و برای خودمون تحلیل نوشتیم و به تحلیل های خودمون ( چه درست یا چه اشتباه ) افتخار کردیم ( چون می تونستیم یه داستان سنگین رو درک کنیم و اونو به چالش بکشیم ) رو یه دفعه نابود کنیم .
سنت اگزو پری یه جایی تو داستانش یه رازی رو از زبان روباه به شازده کوچولو می گه . روباه به شازده می گه « ارزش گل تو ، عمریه که پاش صرف کردی »
سایلنت هیل هم دقیقا همینه . ارزشش عمریه که پاش صرف کردیم . ما نمی تونیم عمری که پای این بازی و این داستان صرف کردیم رو نادیده بگیریم و داستان 10 ساله زندگی خودمون رو با یک سایلنت هیل جدید عوض کنیم که داستانش ( البته بازم می گم از این دموهای بیرون اومده چیز زیادی نمی شه نتیجه گرفت ) ممکنه خاطرات مارو با توجه به اسمش یه جوری بشکنه . جدی دقت کردین ، خاطرات شکسته یه جوری خاطرات مارو داره می شکنه ...
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or