بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
سلام
اين لينك‌ها كه به ناكجاآباد هستن. مي‌شه جاي ديگه آپ كني؟ اگه You are not here رو هم داري و اونم آپ كني ديگه محشره
تشكر فراوان
 
آخرین ویرایش:
سلام به تمامی ساکنان تاپیک تپه خاموش!
من یه یه ماهی بخاطر درس و دانشگاه و همین طور خرید PS3 وقت نکردم حسابی به سایت سر بزنم،ولی امشب که تونستم بیام ، مستقیم اومدم تو این تاپیک!
می خواستم بگم که بشدت منتظر خاطرات شکسته شده هستم وامیدوارم یجوری بتونم رو PS3 بازیش کنم...
از تمام دوستانی هم که با پستهاشون تاپیک رو زنده نگه می دارند ممنونم!واقعا" حال می کنم وقتی پستهای با عشق بروبچ اینجا رو می بینم:love:...
 
اوووووووووووه
من نبودم اینجا چه خبرا شده ...
جمعتون جمعه ! خنگتون کم بود که منم بعد از چند روز در به دری (مصاحبه دانشگاه) بالاخره رسیدم !
ای ول ... آدم حال می کنه بروبچه های سایلنت هیلی رو یه جا جمع می بینه ! :((
پ.ن : این شکلک اشک شوقه !
خبر خیلی بدی دارم برات !
یا قرآن ... شوخی نکن ! :biggrin1:
این قسمت که جمعه قرار بود up بشه و الانم کار ترجمش تموم شده و فقط یه ویرایش و اضافاتش مونده اصلا و ابدا بدرد شما نمیخوره ! چون شماره ی چهارم رو بازی نکردی و این متن هم یه big spoil از شماره چهارم میشه برات .
البته باز به نظر خودت بسته است ولی اگر می خوای جذابیت داستانی فوق العاده ی شماره ی چهارم ( از این لحاظ من این شماره رو توی رتبه ی دوم قرار میدم ) برات کم نشه توصیه می کنم این آپدیت رو نخونی .
خیلی دوست داشتم چیزی بنویسم که شما هم استفاده کنی ولی خب ناگزیرم چون متون به هم پیوسته اند. :blushing:
خب شما که توصیه می کنی نخونم ، نمی خونم ! البته من یه چیزی فکر می کنم اشکان جان !
ببین گفته ی من درسته ؟
درسته که داستان 1 و3 ..... و داستان 2 و 4 به هم ربط دارند ؟ (با توجه به اینکه من هنوز نرسیدم به 4 خودم نمی تونم بگم!)
ویرایش:

تو شماره ی یک بود این صحنه !
واقعا شرمنده .... اصلا حواسم نبود .... شما درست میگی
تو 1 بود این صحنه ....:smile:
بسیار بسیار عالی .
فکر کنم دیگه نیازی به من و امثال من برای کمک نداری.
بسیار لذت بردم.
خواهش می کنم ....
این چه حرفیه ؟ شما استاد مایی .... هنوز یادم نرفته اون موقع ها که هی (مثل الانم) عین خنگولا سوال می پرسیدم و جوابم رو می دادی ! بالاخره ما هم شاگرد شماییم دیگه !
والبته (قبلا هم گفتم) مسعود و محمد مهدی عزیز !
در ضمن .... من فقط یک ثانیه از تصورات لحظه هایی که توی سایلنت هیل دارم می چرخم رو بیان کردم ! اگه بخوام داستان یک روزم رو تو اونجا بنویسم که .......
پ.ن : آخه من وقتی از سایلنت هیل exit می کنم تازه تو افکارم شروع می کنم به چرخ زدن توی شهر ... شاید خنده دار باشه اما برای خودم گاهی اوقات داستان های گشت و گذار هام رو می نویسم ! :blushing:
سلام
مخلص ارشام جان هم هستم
همين‌جام هيچ وقت جاي دوري نمي‌رم :biggrin1: مگه توي سايلنت هيل;)

دقيقاً و چقدر زيبا گفتي. خيلي خيلي زيبا:clap:
با اجازه به اشارات زيباي بالا اين موارد رو هم اضافه مي‌كنم:
چراغ‌هاي راهنمايي كه هنوز كار مي‌كنن و انگار همه ساكنين شهر در لحظه ورود شما نيست شدن شايد هم قايم شدن و از پنجره خونه‌هاشون دارن به ما نگاه مي‌كنن. هيولا‌هايي كه بعضي وقت‌ها حتي ترحم برآنگيز به نظر ميان. به نظرم سايلنت هيل ما رو مجبور به ترسيدن نمي‌كنه بلكه به ما اين رو ميگه كه چرا و به چه علت بايد بترسيم.
خودم شخصاً يه حس خاص نسبت به SH1 دارم به خاطر اينكه دروازه ورودم به سايلنت هيل بود. من دوبار حس تنهايي وحشتناكي رو تجربه كردم. اولي سالها پيش بود تو ارگ بم قبل از خراب شدن. اون زمان SH رو نديده بودم ولي زمان بازي كردن به ياد اون خاطره افتادم. حس تنها بودن توي شهري كه 1000 سال پيش انسانهايي اونجا زندگي مي‌كردن و داري الان قدم جاي پاي اونا مي‌ذاري. تنوري رو ديدم كه مي‌شد حرارت آتيش داخلش رو بعد از قرن‌ها حس كرد. بار دوم همين چند وقت پيش بود جمعه شب تنهايي رفتم بهشت زهرا تو قطعه‌هاي قديميش فقط با يه چراغ‌قوه چرخ زدم. حسي كه هنوز براي خودم هم ناشناخته مونده.
اين رو از طرف خودم مي‌گم اما براي من سايلنت هيل فقط يه بازي نيست و خودم رو سايلنت هيل باز نمي‌دونم. من سايلنت هيل رو زندگي مي‌كنم.
تا يادم نرفته لازمه بگم اين‌ها رو هم تا حدود زيادي از تحليل نوشته شده توسط اساتيد NEMESIS‌ و Horror_08 دارم و صميمانه همين‌جا ازشون تشكر مي‌كنم.
خیلی ممنون مسعود ...
واقعا درخور این همه تایید هستم ؟؟؟؟؟؟؟
متن شما هم زیبا و جالب بود !
عزیز دلم جناب آرتاس !!!
جانم شهام جان ؟
ترس فوق العاده سایلنت هیل 1 رو اگر واقعا درک کنید مطمئنا اون گرافیک به اصطلاح پشه شما کاملا نادیده گرفته می شه ... ( مشکل اکثر بچه هایی که از گرافیک بازی های قدیمی ایراد می گیرن اینه که از وسطهای بازی وارد بازی می شن و اون بازی های قدیمی براشون جذاب نیست . نامهربانی هایی که باخیلی از بازیهای دیگه اتفاق افتاده مثل DOOM3 که جد بزرگش یعنی DOOM و DOOM2 و Final DOOM رو فراموش کردن و البته جد بزرگش یعنی Wolf 3D )
شما احتمالا از وضعیت من اطلاع نداشتی که این متن رو نوشتی ؟
من همین چند ماه پیش توسط شهر (سایلنت هیل) فراخونده شدم و از همون شماره 1 شروع کردم به رشد کردن میون گناهکارای (player های) سایلنت هیل !
برای (حداقل) من گرافیک خیلی مهم نیست ! توی اون پستم هم اشاره کردم که اگه یه بازی رو دوست داشته باشی و واقعا از روی علاقه بازیش کنی (و نه صرفا از روی تفریح یا برای وقت گذرونی) گرافیک در اصطلاح پشه اش هم برات جذاب نشون داده می شه !
البته به نظر من سال 99 اون گرافیک واقعا چیز خوبی بوده !
منم مثل خیلی دوستای دیگه با سایلنت هیل 1 ترسیدم و گاهی اوقات از روی صندلیم پریدم هوا ! نمونه اش آشنایی با اولین monster سری که همون خفاش ها بودن ... اگه خاطرت باشه اولین بار وقتی اون خانومه پلیسه (اسمش رو هر کاری می کنم یادم نمیاد) تو اون کافه تفنگ رو بهت می ده بهت می گه : مواظب باش هر موقع که واقعا لازمت شد ازش استفاده کنی و درست بعد از چند لحظه اون خفاشه شیشه رو می شکنه و میاد داخل !
من اون موقع داشتم سکته می زدم ... شنیده بودم بازی ترسناکه اما فکر نمی کردم همون اول کار بخواد منو غافلگیر کنه !
واقعا داستان ترسناکی داشت با شخصیت پردازی هاش و البته صحنه سازی هاش.
کاملا موافقم ! شخصیت پردازی داستان بازی واقعا محشره !
طوریه که مخاطب خیلی راحت با هری میسون (یا حالا جیمز یا هدر و یا بقیه کرکترها) ارتباط برقرار می کنه و چه بسا خودش رو جای اونا می بینه !
برای مثال من واقعا خودم رو توی زندگی عادی به جای جیمز می دیدم !
اکثر اتفاق هایی که برای اون میفتاد ، یه جورایی به یه شکل و نحو دیگه ای برای منم افتاده و همین باعث می شد که من بهش نزدیک بشم !
یا مثلا من فکر می کنم افراد زیادی اطراف من باشن که خصوصیات ادی ، لورا یا ماریا رو داشته باشن و خیلیا تو زندگی من مثل دکتر کافمن میان و میرن اما اثرات عمیقی لابلای صفحه های زندگی من می ذارن !
شاید هم درگیری با سایلنت هیل باعث شده من اینجوری فکر کنم ! نمی دونم ....
اما به هر حال در این مورد کاملا موافقم !
و از طرف دیگه صحنه سازی ها و مخصوصا استفاده از کادرهای سینماتیک توی بازی واقعا به حس ترسناک بودنش کمک می کنه !
اول SH2 رو خاطرتون هست بچه ها ؟
جیمز که از دستشویی میاد بیرون ، با یه longshot (نمای باز) از رودخونه سایلنت هیل و درخت های پارک روبرو می شیم که می خواد اینو به ما بفهمون که آهای تازه وارد ! اینجا تنهایی .... اینجا یه جایی مثل L.A نیست که تو تموم خیابوناش آدم ببینی !
و دقیقا هم همین می شه !
وقتی به لورا ، ادی و ماریا می رسیم واقعا نمی خوایم کات سن ها رو رد کنیم ! چون بعد از این همه تنها بودن الان وجود یه هم نوع واقعا به آدم حس زنده بودن می ده !
1ـ محیط گنگ از همون ابتدای شروع بازی .
یا به عبارتی وجود مه نامعلوم توی شهر .... (از نظر من )
4ـ درسته ph برای خودش عظمتی داره ولی خداوکیلی کدومتون از غول اول سایلنت هیل ( منظورم همون جانور مارمولک ماننده ) تونستین دفعه اول جون سالم به درببرید ؟ کدومتون نترسیدید ؟
مگه می شه کسی ازش نترسه ؟
به نظر من اگه کسی بگه از اون غول نترسیده یا داره دروغ می گه یا خیلی در وجود شهامت خودش اغراق می کنه یا اینکه cheat زده و خون نامحدودی داشته !
5ـ فکر نمی کنین عبور از جاده ای که کفش سنگفرش آهنه و تلق تلق صدای آهن میاد شمارو خیلی دیوونه می کنه ؟
منو عصبانی می کرد چون همش فکر می کردم داخل یه زندانی راه می رم که به اندازه یه شهر بزرگه و به اندازه دل یه دختر سوخته و شکنجه شده تنها و تاریکه !
6ـ ترسناکترین قسمت سایلنت هیل از نظر من که امیدوارم شما هم نظرتون همین باشه وقتی هست که آژیر به صدا درمیاد و یه هو شهر دگرگون می شه . تو سایلنت هیل 1 وقتی برای اولین بار از در سه قفله بیرون میاید این اتفاق می افته . من خودم از اونجا تا در مدرسه سه بار دچار آنفاکتوس شدم !!!! ( البته از حق نگذریم صدای خش خش رادیو که یه دفعه بلند می شه و به شما می گه که دارین بدبخت می شین کلی ترس ایجاد می کنه )
قبول دارم .... درسته ! ولی نه ترسناک تریننقطه اش !
منم اینجاها رو واقعا سکته می زدم تا رد کنم !
البته اولین بار توی فیلمش از این صحنه ترسیدم !
و اونقدر ترسیدم که تا چند لحظه سیستم رو pause کرده بودم و جرات نمی کردم دوباره playــش کنم ! شاید فکر کنید الکی می گم با دارم اغراق می کنم !
وقتی رز می خواست وارد اون زیر زمین که یه راه پله سرد و عمیق (عین راه پله های آب انبار های قدیمی) داشت ، بشه آژیر به صدا در اومد و هوا تاریک شد ! رز یه فندک (از این آمریکاییا) در آورد تا محیطش رو روشن کنه اون وقت با کلی monster روبرو شد !
شاید هم به خاطر این بوده که من از بچگی از آب انبار توی شب می ترسیدم ! شهر ما آب انبار زیاد داره ! همش بهمون می گفت شب که می شه جن میاد تو آب انبار و اونجا عروسی می گیره ... اگه بری اونجا دنبالت می کنن !
اینجا هم این صحنه هم دقیقا همون خاطرات ترسناک کودکی من رو جلوی چشمام زنده کرد !
همون آژیر زدن و تاریک شدن هوا کافی بود تا آدم از ترس ..... چی بگم والا ؟
8ـ کدومتون آخر بازی وقتی اومدین حلقه ارو از رو کمد برداشتین یهو بازی رو سرتون خراب شد هیچ نترسیدین ؟
ببخشید ... من این مورد یادم نمیاد !
یا شاید باهاش روبرو نشدم !
می شه یکی صحنه اش رو برام توصیف کنه ؟؟؟ ممنون ! :smile:
12ـ اولین جمله سایلنت هیل 1 وقتی سی دی رو می زارین تو دستگاه رو خوندین ؟ معنیش رو می دونین ؟
[FONT=&quot]The fear of blood tends to create fear for the flesh [/FONT]
ترسی که از وجود خون ایجاد می شود منجر به ایجاد ترس جسمی می شود ...
و بعد عکسی از آلیسا ... یعنی شما از همون اول بازی درگیر ترس می شین . ترس تو وجودتون می ره و شما رو از ادامه کار می ترسونه ...
این رو هم من ندیدم !
من تو PC بازی می کنم ! ممکن هست برا من نیومده باشه ؟
شایدم دقیق یادم نمیاد !
ببخشید خیلی طولانی شد و خیلی چرندیات بلغور کردم !!!!
بزرگواری شهام جان !
سلام
شاید تکراری باشه اما تو سایت زیر تاریخ ریلیز سایلنت هیل : خاطرات شکسته رو زده 30 اکتبر یعنی دو هفته دیگه

http://www.videogamesblogger.com/20...-memories-release-date-is-october-13-2009.htm

دو تا کلیپ از گیم پلی هم گذاشته که لینکاش رو می زارم ...
http://trailers.gametrailers.com/gt_vault/11129/t_silenthillsm_gc2k9_cam_gt.flv
http://trailers.gametrailers.com/gt_vault/11129/t_silenthillsm_dev_wt.flv
خواهشا اگه ممکنه بچه هایی که اطلاع دارن صحتش رو تأیید کنن ...

اینطور که نوشته برای Wii و Playstation2 و PSP

Silent Hill: Shattered Memories has a release date of October 30th, 2009 according to Amazon UK. In the US the date falls on November 3rd, 2009. The game will be released on Wii, PlayStation 2 and PSP.

کلیپ دومیش واقعا منو تکون داد ...
یاد خیلی از چیزها افتادم ... وقتی اسم شریل رو صدا می زنه با اون صدا گذاری محشرش ...
سایت vgreleases هم همین اطلاعات رو داده .....
ظاهرا که درسته !
البته من تا بخوام 3 رو تموم کنم و برم تو 4 و origin رو بزنم تو رگ و یه نگاهی به homecoming بندازم حتما دیگه SM هم اومده ! :biggrin1:
تازه همه اینا رو که نوشتم یه تحلیل خوندن هم می خواد که باید براش وقت گذاشت !
سلام
اين لينك‌ها كه به ناكجاآباد هستن. مي‌شه جاي ديگه آپ كني؟ اگه You are not here رو هم داري و اونم آپ كني ديگه محشره
تشكر فراوان
تایید می شه !
لینکا خرابن !
اگه داریشون قربون دستت بزار .... مرسی
-----------------

پ.ن : چه طولانی شد این سوال جوابا و نقل قولا .........:blushing:
 
اشکان عزیز ...
بابت آپدیت تحلیل خیلی ممنون !
هر کار کردم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم . یه ناخونک زدم با اجازه ت ! :p
البته زیاد نخوندم که یه موقع spoil نشه برام ... فقط یه نگاه سطحی که قوه ی سایلنت هیلیم یه خورده ار..ضا بشه !
مرسی ....
من یه نکته ای برخورد کردم و یه سوال هم دارم !
اول نکته رو می گم !
لوکیشن : آرشیو کلیسا
هدر از دست این همه monster توی شهر خسته و ناراحت به نظر می رسید و از این موضوع شکایت کرد !
وینست گفت : واقعا ؟ واقعا اونا برای تو هیولا به نظر می رسن ؟
هدر جا خورد و ترسید .
وینست گفت : فقط شوخی کردم !
ولی به نظر من وینسنت شوخی نمی کرد ! نظر شماها هم همینه ؟
-----------
و اما سوالی که برام پیش اومده !
این افراد توی اون تصاویر توی کلیسا بودن .... اول می شه بگین اینا کین ؟
و دوم این که چکاره ان ؟ و کجای داستان سری به وجود اینا اشاره شده/می شه ؟
St Nicholas==Miraculous Hands, A Doctor of God
St Alessa==Mother of God, Daughter of God
St Jennifer == Unwavering Faith Under Death's Blade
ممنون !
 
کلیپ دومیش واقعا منو تکون داد ...
یاد خیلی از چیزها افتادم ... وقتی اسم شریل رو صدا می زنه با اون صدا گذاری محشرش ...

این درست که تو این بازسازی چهره ها تغییرات اساسی داشتند ( گرچه خوشایند نیست ولی قابل تحمله ) ، اما کسی که هری ازش میپرسه کی هستی و اون جواب من دالیام از لحاظ سنی تفاوت فاحشی با دالیایی که ما میشناسیم داره . که این با روند داستانی بازی مشکل داره که اصلا قابل قبول نیست .
همچین چیزی میتونه خاطرات فراموش نشدنیمون از شماره ی 1 رو خدشه دار کنه که من اصلا نمیتونم همچین چیزی رو تحمل کنم .
ببخشید ... من این مورد یادم نمیاد !
یا شاید باهاش روبرو نشدم !
می شه یکی صحنه اش رو برام توصیف کنه ؟؟؟ ممنون !

نمیشه رو به رو نشده باشی .
تو قسمتی که بعد از پارک بهش وارد میشی باید چند تا چیز رو روی در اتاق آلسا استفاده کنی تا در باز بشه و برای مبارزه آخر بری . یکی از این وسایل یه خنجر هست که توی آشپزخونه به در یک فریزر هست وقتی اون رو برمیداری باید جاش یه حلقه بزاری اگر نزاری وقتی می خوای ازدر خارج شی از تو فیرزر یه موجودی بیرون میاد و کار شما تمومه. اگر هم بزاری باز وقتی میخوای بیای بیرون یهو صدای شدبد کوبیده شدن چیزی به در فریزر رو می شنوی ولی چون در بسته است برات اتفاقی نمیفته.

این رو هم من ندیدم !
من تو PC بازی می کنم ! ممکن هست برا من نیومده باشه ؟
شایدم دقیق یادم نمیاد !

نه چون من با pc هم بازی کردم همچین مشکلی نبوده . وقتی آهنگ اول بازی (همونی که مسعود عزیز برای دانلود گذاشت ) شروع میشه و شما دمو رو میبینی همون اول این جمله رو مینویسه(قبل از اینکه عکس آلسا نشون داده بشه ). احتمالا دیدی و توجه نکردی .
اشکان عزیز ...
بابت آپدیت تحلیل خیلی ممنون !



قابلی نداشت!

اول نکته رو می گم !
لوکیشن : آرشیو کلیسا
هدر از دست این همه monster توی شهر خسته و ناراحت به نظر می رسید و از این موضوع شکایت کرد !
وینست گفت : واقعا ؟ واقعا اونا برای تو هیولا به نظر می رسن ؟
هدر جا خورد و ترسید .
وینست گفت : فقط شوخی کردم !
ولی به نظر من وینسنت شوخی نمی کرد ! نظر شماها هم همینه ؟

نه به نظر من شوخی نمیکرد چون باید میدید. اگر ما میگیم لورا هیولاها رو نمیدید به این خاطر بود که شهر نمی خواست اما چه دلیلی داره که شهر بخواد از وینسنت محافظت کنه ؟
من هم این حرف وینسنت برام عجیب بود ولی کمی که فکر کردم دیدم چیزی هست که ما میدونیم اینکه وینسنت که میدونه این موجودات می تونند هیولا نباشند چون از وقایع و کیفیت اتفاقات به خاطر حضور گسترده اش توی فرقه مطلع بود ، می خواست تلنگری به هدر بزنه و نسبت به آدم کشی مشکوکش کنه.
و اما سوالی که برام پیش اومده !
این افراد توی اون تصاویر توی کلیسا بودن .... اول می شه بگین اینا کین ؟
و دوم این که چکاره ان ؟ و کجای داستان سری به وجود اینا اشاره شده/می شه ؟
St Nicholas==Miraculous Hands, A Doctor ofGod
St Alessa==Mother of God, Daughter of God
St Jennifer == UnwaveringFaith Under Death's Blade

باید قسمت انسانهای مقدس فرقه رو از تحلیل بخونی کاملا روشن خواهی شد . با تشکر از محمد مهدی که این روزا جاش خیلی خالیه اینجا و من شدیدا دلتنگ برگشتش به این تاپیکم .

..................
راستی دوستانی که تحلیل رو خوندن نظری پیشنهادی انتقادی چیزی ندارن ؟
 
آخرین ویرایش:
این درست که تو این بازسازی چهره ها تغییرات اساسی داشتند ( گرچه خوشایند نیست ولی قابل تحمله ) ، اما کسی که هری ازش میپرسه کی هستی و اون جواب من دالیام از لحاظ سنی تفاوت فاحشی با دالیایی که ما میشناسیم داره . که این با روند داستانی بازی مشکل داره که اصلا قابل قبول نیست .
همچین چیزی میتونه خاطرات فراموش نشدنیمون از شماره ی 1 رو خدشه دار کنه که من اصلا نمیتونم همچین چیزی رو تحمل کنم .

قبول دارم ...
برای منم درک یک هری میسون عینکی و میمون مانند ( از در و دیوار بالا میره ، جلل الخالق !!! ) ، یک داهیلای 28 ساله و یک شهر یخی ( به جان خودم یاد Frozen Throne افتادم ) خیلی خیلی سخت بوده اما از اینکه می دونم می تونم یه سایلنت هیل دیگه ارو بازی کنم واقعا خوشحال شدم . البته نباید بزاریم کاراکترهای جدید و متفاوت با گذشته و صحنه سازی های عجیب ذهنیتی که نسبت به سایلنت هیل پیدا کردیم رو از بین ببره . به زبان دیگه نباید بزاریم Lost memories ما Lost memories بشه ...

واما ....
به دلیل درخواستهای مکرر وبی شمار شما عزیزان !!!! ( چه از خود راضی ) کلیپ هایی که در پست های قبلی مشکل داشتن رو براتون آپلود کردم . امیدوارم ازش لذت ببرین ...

کلیپ اول مربوط به اجرای زندۀ آکیرا یامائوکا :

کلیپ دوم به خاطر mbazicenter عزیز که همون کلیپ Youre not here هستش :

کلیپ سوم هم اجرای زنده خانم سینتیای گرامی !!! :
 
آخرین ویرایش:
دموها رو دیشب دیدم !
فقط یه جمله می شه در موردش گفت : خداحافظ ترس روانشناسانه !
آخه چرا باید Tomb Raider رو با تم ترسناک بسازن و بعد به اسم سایلنت هیل به مردم غالب کنن ... این همه بپر بپر برای چی آخه ؟
اون اشاره گر موس اونجا به چه کاری میاد مثلا ؟
ابهت دالیای شماره 3 کجا و دالیای تو این دموها کجا ؟
دالیای SM بیشتر شبیه به زنای ....... خیابون بود ! اون جایی هم که فهمیدم این کرکتر همون هری میسونه باور نکردم !
لا اقل یک درصد شبیه به هری میسون اصلی چهره پردازی می کردن بد نبود !
اما از لحاظ صدا می شد بهش امیدوار بود ....
شهرش هم دیگه اون ترس سایلنت هیلی رو نداره ! معماها هم که همه مکانیکی شدن !
فکر کنم طرفدارای سایلنت هیل با یه تراژدی خیلی وحشتناک روبرو بشن !
پ.ن : کار رو که بسپری به نا اهلش همین می شه دیگه !

wiiرایش :
اقا شهام بابت زحمتی که برای اپلود کشیدی ممنون .
شب دانلودشون میکنم ، ترافیکم ته کشیده !
بازم ممنون . اگه بازم کلیپ پیدا کردی برمون بزار !

نمیشه رو به رو نشده باشی .
تو قسمتی که بعد از پارک بهش وارد میشی باید چند تا چیز رو روی در اتاق آلسا استفاده کنی تا در باز بشه و برای مبارزه آخر بری . یکی از این وسایل یه خنجر هست که توی آشپزخونه به در یک فریزر هست وقتی اون رو برمیداری باید جاش یه حلقه بزاری اگر نزاری وقتی می خوای ازدر خارج شی از تو فیرزر یه موجودی بیرون میاد و کار شما تمومه. اگر هم بزاری باز وقتی میخوای بیای بیرون یهو صدای شدبد کوبیده شدن چیزی به در فریزر رو می شنوی ولی چون در بسته است برات اتفاقی نمیفته.
آهان ... حالا یادم اومد .... مرسی ! :smile:
نه چون من با pc هم بازی کردم همچین مشکلی نبوده . وقتی آهنگ اول بازی (همونی که مسعود عزیز برای دانلود گذاشت ) شروع میشه و شما دمو رو میبینی همون اول این جمله رو مینویسه(قبل از اینکه عکس آلسا نشون داده بشه ). احتمالا دیدی و توجه نکردی .
احتمالا .... شایدم یادم نمیاد !
نه به نظر من شوخی نمیکرد چون باید میدید. اگر ما میگیم لورا هیولاها رو نمیدید به این خاطر بود که شهر نمی خواست اما چه دلیلی داره که شهر بخواد از وینسنت محافظت کنه ؟
من هم این حرف وینسنت برام عجیب بود ولی کمی که فکر کردم دیدم چیزی هست که ما میدونیم اینکه وینسنت که میدونه این موجودات می تونند هیولا نباشند چون از وقایع و کیفیت اتفاقات به خاطر حضور گسترده اش توی فرقه مطلع بود ، می خواست تلنگری به هدر بزنه و نسبت به آدم کشی مشکوکش کنه.
خب وینسنت خودش یکی از اعضای فرقه است ‍! اینو خودش می گه ... وبعد هم می گه من مثل دالیا نیستم !
آخه وینسنت هم با لحنی گفت : " شوخی کردم" که آدم به شک می فته که آیا داره دروغ می گه ! یا راست ؟
 
اشکان جان و شهام جان سلام
اینجوریها هم که شماها فکر می کنید نیستش و سازنده ها تو SM نیومدن سن شخصیتها و قیافه شون رو کلا" تغییر بدن!
در مورد سن،یادتون باشه که سن واقعی هیچ کدوم از شخصیتهای سایلنت هیل تا بحال اعلام نشده!(تو بخش معرفی کاراکترهای سایلنت هیل فوروم هم اگه برید،می بینید جلوی سن تمام کاراکترهای سری Unknown نوشته!)
در مورد قیافه ها هم توجه داشته باشید که هری میسون یه نویسنده اس و طبیعیه که عینکی باشه!(البته خودم می دونم تو سایلنت هیل 1 عینکی نبود)
در مورد دالیا هم باید بگم که جایی ندیدم که گفته باشن تو خاطرات شکسته شده 28 ساله اس!(البته جوونش کردن ولی 28 سالش نیست)
محیط یخ زده شهر هم بنظرم نکته منفی نیست و برفش جو بازی رو خیلی شبیه سایلنت هیل1 کرده!
دموها رو دیشب دیدم !
فقط یه جمله می شه در موردش گفت : خداحافظ ترس روانشناسانه !
آخه چرا باید Tomb Raider رو با تم ترسناک بسازن و بعد به اسم سایلنت هیل به مردم غالب کنن ... این همه بپر بپر برای چی آخه ؟
اون اشاره گر موس اونجا به چه کاری میاد مثلا ؟
ابهت دالیای شماره 3 کجا و دالیای تو این دموها کجا ؟
دالیای SM بیشتر شبیه به زنای ....... خیابون بود ! اون جایی هم که فهمیدم این کرکتر همون هری میسونه باور نکردم !
لا اقل یک درصد شبیه به هری میسون اصلی چهره پردازی می کردن بد نبود !
اما از لحاظ صدا می شد بهش امیدوار بود ....
شهرش هم دیگه اون ترس سایلنت هیلی رو نداره ! معماها هم که همه مکانیکی شدن !
فکر کنم طرفدارای سایلنت هیل با یه تراژدی خیلی وحشتناک روبرو بشن !
پ.ن : کار رو که بسپری به نا اهلش همین می شه دیگه !
سلام آرتاس جان
دالیا تو جوونیش دقیقا" این تیپی بوده دیگه!
اگه فیلم روان شناسی زیاد دیده باشی خودت می دونی که زنهای خشکه مذهب افراطی مثل دالیا،تو جوونیشون یه جور دیگه بوده ان و بر اثر یه شوک تو زندگیشون،از این رو به این رو شدن...
در مورد اشاره گر هم باید بگم که فقط تو نسخه Wii هستش!
کلا" بنظرم یکم زیادی کم لطفی کردی!سازنده ها که نمی تونستن صورت هری میسون رو دقیقا" مثل مدل صورتش تو PS1 بدون جزئیات و ساده بسازن!بنظر من که صورتش هیچ فرقی با نسخه PS1 نداره(فقط جزئیاتش بیشتر شده)
در مورد ترسش هم بنظرم نمی شه از روی یه دمو قضاوت کرد!باید تا زمان عرضه بازی صبر کنیم!
کلا" این بازی 0 بگیره یا 20 برای من هیچ فرقی نمی کنه!چون من سایلنت هیل خورم و سایلنت هیل چه خوب باشه چه بد،من باید بگیرمش تا آخرش برم!
پ.ن:فقط خدا کنه هر چه زودتر شبیه ساز PS2 برای PS3 بیاد...!:blushing:
 
آخرین ویرایش:
اشکان جان و شهام جان سلام
اینجوریها هم که شماها فکر می کنید نیستش و سازنده ها تو SM نیومدن سن شخصیتها و قیافه شون رو کلا" تغییر بدن!
در مورد سن،یادتون باشه که سن واقعی هیچ کدوم از شخصیتهای سایلنت هیل تا بحال اعلام نشده!(تو بخش معرفی کاراکترهای سایلنت هیل فوروم هم اگه برید،می بینید جلوی سن تمام کاراکترهای سری Unknown نوشته!)
در مورد قیافه ها هم توجه داشته باشید که هری میسون یه نویسنده اس و طبیعیه که عینکی باشه!(البته خودم می دونم تو سایلنت هیل 1 عینکی نبود)
در مورد داهلیا هم باید بگم که جایی ندیدم که گفته باشن تو خاطرات شکسته شده 28 ساله اس!(البته جوونش کردن ولی 28 سالش نیست)
محیط یخ زده شهر هم بنظرم نکته منفی نیست و برفش جو بازی رو خیلی شبیه سایلنت هیل1 کرده!
قربونت برم ...
28 سال رو من همینطوری گفتم ولی خوب رو تجربیاتم !!!! یه لحظه به ذهنم خطور کرد 28 ساله است . در ضمن من نگفتم حتما قیافه اش شبیه به کاراکتر PS1 باشه که ... حداقل شبیه به کاراکتر دموهای سایلنت هیل PS1 که می تونه باشه ؟؟؟ البته بازم می گم دیدن دمو هاش منو یاد خیلی چیزهای قدیمی انداخت و به قولی مو به تنم سیخ کرد ...
عزیز ...
درسته جایی ذکر نشده که داهیلا سنش چند ساله ولی خداوکیلی این داهیلایی که شما تو این سایلنت هیل می بینی همون داهیلا 50 و اندی سال تو سایلنت هیل 1 هستش ؟ سن این یکی رو هم رو تجربیاتم گفتم ها !!!!
 
آخرین ویرایش:
سن واقعی هیچ کدوم از شخصیتهای سایلنت هیل تا بحال اعلام نشده
مگه اعلام شدنش مهمه ؟ ببینم مگه تمام تحلیل هایی که ما از بازی کردیم بر اساس شماره های قبلی نبوده.من با هیچکدوم از تغییرات ایجاد شده توی shh مخالفت قطعی نکردم ( گرچه نحوه و کیفیتش جای بحث داره ) چون چیزی رو از گذشته بازی ریز سوال نبرده بود ! اما اینجا چی؟ اگر ما به راحتی توی شماره ی اول میپذیریم که دالیا رییس فرقه است به خاطر لحن قاطع و قیافه ی جا افتادشه. من اول هم گفتم تغییرات چهره ای صورت گرفته توی این شماره قابل تحمله ( عینک داشتن یا نداشتن هری یا بیرون بودن نصف سینه ی سیبل برای من در درجه ی صدم اهمیت قرار داره ) اما اینکه کسی که کل داستان شماره ی اول گردش میچرخه رو بیایم 20 سال جوون ترش کنیم و به قول آرشام شبیه استریپتیزها درش بیاریم دیگه تغییر چهره محسوب نمیشه. این کار رسما گند میزنه به تمام تحلیل ها و ایده های ما درباره ی خود دالیا و قدرت و قدمتش توی فرقه . اینکه دالیا توی شماره ی اول 45-50 ساله طراحی شده بود از روی معده که نبوده ! دلیل داشته .
از نطر من یک خط قرمز برای سازندگان بازی وجود داره اون هم سیر داستانی بازی هستش اگر بخواند از این خط قرمز عبور کنند مطمئنا بازی رو به فنا میدند و دیگه طرفدار قدیمی در بین سایلنت هیل بازها از بین میره.

جایی ندیدم که گفته باشن تو خاطرات شکسته شده 28 ساله اس
28 نه 30 ، 30 نه 32 ، بالاخره تفاوت 15-20 ساله رو که نمیشه منکر شد.

من امیدوارم این موضوع ختم به خیر بشه و منتظر ریلیز بازی میمونم ولی خب مطمئنا دیگه واکنشی که بازسازی شماره ی اول نشون داده خواهد شد مثل واکنش های بعد از shh نیست الان دیگه بحث خاطرات میون هست .
اگه فیلم روان شناسی زیاد دیده باشی خودت می دونی که زنهای خشکه مذهب افراطی مثل دالیا،تو جوونیشون یه جور دیگه بوده ان و بر اثر یه شوک تو زندگیشون،از این رو به این رو شدن...
جوونیش ؟ یعنی می خوای بگی توی این شماره قراره دالیا زمان جوونیش رو به نمایش بگذاره وقتی که هری و سیبل یا به دنیا نیومده بودند یا خیلی بچه بودند ؟
یعنی دارن وقایع رو قبل از ورود دالیا به فرقه بازسازی میکنند ؟ به نظرت همچین چیزی ممکنه ؟
 
در جمعتون غریبه هستم ولی همیشه این تاپیکو چک میکردم و میکنم سایلنت بازی هستش که من از شماره یکش باهاش زندگی کردم و تا آخرین شمارش رو هم تموم کردم به نظرم زیباترین شمارش هم شماره 1 بازی بود یه حسی به آدم میداد ...
 
سلام
مخلص همه اساتيد! 3-2 روز اينترنتم قطع بود نمي‌تونستم بيام. داشتم ديوونه مي‌شدم ولي بلاخره وصل شد. از همه دوستان بابت لطفي كه به حقير دارن متشكرم.
شهام جان، دستت درد نكنه بابت آپلود دوباره كليپ‌ها. دارم دانلودشون مي‌كنم. دمت گرم
من امیدوارم این موضوع ختم به خیر بشه و منتظر ریلیز بازی میمونم ولی خب مطمئنا دیگه واکنشی که بازسازی شماره ی اول نشون داده خواهد شد مثل واکنش های بعد از shh نیست الان دیگه بحث خاطرات میون هست .
جوونیش ؟ یعنی می خوای بگی توی این شماره قراره دالیا زمان جوونیش رو به نمایش بگذاره وقتی که هری و سیبل یا به دنیا نیومده بودند یا خیلی بچه بودند ؟
یعنی دارن وقایع رو قبل از ورود دالیا به فرقه بازسازی میکنند ؟ به نظرت همچین چیزی ممکنه ؟
برای منم درک یک هری میسون عینکی و میمون مانند ( از در و دیوار بالا میره ، جلل الخالق !!! ) ، یک داهیلای 28 ساله و یک شهر یخی ( به جان خودم یاد Frozen Throne افتادم ) خیلی خیلی سخت بوده اما از اینکه می دونم می تونم یه سایلنت هیل دیگه ارو بازی کنم
من هم با دوستان ديگه موافقم. اين بازي بدجوري خاطرات ما رو مي‌شكنه
يك حقيقت تو تمام سري بازي‌ها و فيلم تكرار شده و اون هم آتش سوزي مهيب سايلنت هيل هستش. اون وقت توي اين بازي سكانس‌هايي يخي مي‌بينيم كه با عنصر آتش جور در نمي‌آد.
هيولاهاي تمام سري به نوعي برگرفته از دنياي درون كاراكترها هستن مخصوصاً قسمت اول بازي. به نظرتون هيولاهاي SM چه ربطي با كاراكترهايي مثل آلسا دارن؟
راستي يه مطلب ديگه درباره SH2. رفتم نامه مري رو بررسي كنم ديدم اينطوري شده
011hth.jpg
 
آخرین ویرایش:
در مورد قیافه ها هم توجه داشته باشید که هری میسون یه نویسنده اس و طبیعیه که عینکی باشه!(البته خودم می دونم تو سایلنت هیل 1 عینکی نبود)
عینک داشتن هری زیاد مهم نیست ...
اما منی که همین تازگی ها sh1 رو بازی کردم هری رو نشناختم ! تازه قبل از این دموهای بحث برانگیز یه والپیپیر از این آقای هری عزیز و جدید گرفته بودم !
من نمی گم هریـــه توی گیم پلی ... حداقل هری توی دموهای sh1
چطور وقتی sh3 زده می شه هری همون هریه ؟ یا حداقل شبیه به همون هریه ؟
این هری که ما توی این دموها دیدیم نه فقط از لحاظ صورت بلکه از لحاظ تناسب اندامی و حرکت هم با هری که تو ذهنمون بود فرق داشت !
سلام آرتاس جان
سلام سهیل جان !
دالیا تو جوونیش دقیقا" این تیپی بوده دیگه!
بر اساس کدوم مدرک ؟
اگه فیلم روان شناسی زیاد دیده باشی خودت می دونی که زنهای خشکه مذهب افراطی مثل دالیا،تو جوونیشون یه جور دیگه بوده ان و بر اثر یه شوک تو زندگیشون،از این رو به این رو شدن...
آخه سهیل عزیز ...:smile:
این که نشد دلیل ! مگه هر کی تو زندگیش انحراف داره می ره سمت مذهب ؟ تو خیلی از همون فیلم های روانشناسی (و حتی در ژانرهای دیگه) هم می بینیم که زنای پاک و معصوم در ادامه راه زندگی به انحراف کشیده می شن !
و بعدش هم .... مثلا چه شوکی توی زندگی باعث می شه یه زن این شکلی ، در آینده بشه یکی از رهبران فرقه ؟
در مورد اشاره گر هم باید بگم که فقط تو نسخه Wii هستش!
این رو خودم متوجه شدم ! میگم سبک بازی horrorـــه که سازنده ها یه خورده با اکشن ژانگولری (Action-Adventure) و یه کم simulation اشتباهش گرفتن !
به نظر من وجود معماهای مرتبط با دسته توی سایلنت هیل فقط یه معنی می ده !
کمبود ایده
کلا" بنظرم یکم زیادی کم لطفی کردی!سازنده ها که نمی تونستن صورت هری میسون رو دقیقا" مثل مدل صورتش تو PS1 بدون جزئیات و ساده بسازن!بنظر من که صورتش هیچ فرقی با نسخه PS1 نداره(فقط جزئیاتش بیشتر شده)
به نظر من نتونستن چون عجله کردن توی ریلیز بازی ...
و هم اینکه این کاره نبودن !
در مورد ترسش هم بنظرم نمی شه از روی یه دمو قضاوت کرد!باید تا زمان عرضه بازی صبر کنیم!
کلا" این بازی 0 بگیره یا 20 برای من هیچ فرقی نمی کنه!چون من سایلنت هیل خورم و سایلنت هیل چه خوب باشه چه بد،من باید بگیرمش تا آخرش برم!
پ.ن:فقط خدا کنه هر چه زودتر شبیه ساز PS2 برای PS3 بیاد...!:blushing:
آهان !
و اما در مورد ترس ....
یه ضرب المثلی هست که میگه سالی که نکوست از بهارش پیداست !
اینی که من دیدم ترس روانشناسانه اصلا نمی دونه چی هست ! فقط با دلهره انداختن و غافلگیر کردن می ترسونه ... که به نظر من نشون دهنده ی ضعف فیلم (بازی) نامه است !
چون ترسش فقط یکبار مصرفه !
چطور دوستای عزیزمون (و حتی خودم) بعد از گذشت 10 سال با شنیدن آهنگ sh1 و یادآوری خاطراتش مو به تنشون سیخ می شه ؟ (چه برسه که دوباره بازیش کنن)
الان شما صد بار هم که sh1 تا 4 رو که بازی کنی می ترس .... چون غافلگیری خیلی کم داره ! و همین (ترس روانشناسی و استفاده کم و بهینه از عنصر غافلگیری) باعث این اتفاق می شه !
در ضمن تمام این اتفاق ها در حالی میفته که شما پایان هر 4 قسمت رو می دونی چی می شه ! اما باز هم که وارد بازی می شی ، می ترسی ......
نمی ترسی ؟؟؟؟؟:smile:
یه لحظه به ذهنم خطور کرد 28 ساله است .
منم همین حدس رو می زدم !
اصلا اگه اسمش رو نمی گفت که نمی شناختمش !

اینکه دالیا توی شماره ی اول 45-50 ساله طراحی شده بود از روی معده که نبوده ! دلیل داشته .
و به نظر من یکی از دلایلش هم می تونه این باشه که پذیرفتن یک زن جوان به عنوان یکی از رهبران فرقه واقعا غیر ممکنه !

از نطر من یک خط قرمز برای سازندگان بازی وجود داره اون هم سیر داستانی بازی هستش اگر بخواند از این خط قرمز عبور کنند مطمئنا بازی رو به فنا میدند و دیگه طرفدار قدیمی در بین سایلنت هیل بازها از بین میره.
که من فکر می کنم از اون خط قرمز رد شدن !
طرفدار های قدیمی از بین نمی رن ! به نظر من طرفدار های قدیمی تو همون سایلنت هیل قدیم می مونن و ترجیح می دن وارد باغ وحش های یخ زده نشن ! :biggrin1:
جوونیش ؟ یعنی می خوای بگی توی این شماره قراره دالیا زمان جوونیش رو به نمایش بگذاره وقتی که هری و سیبل یا به دنیا نیومده بودند یا خیلی بچه بودند ؟
یعنی دارن وقایع رو قبل از ورود دالیا به فرقه بازسازی میکنند ؟ به نظرت همچین چیزی ممکنه ؟
درسته ! همچین چیزی ممکن نیست !
مگه اینکه بگیم مثلا دالیا چشمه آب جاودانگی رو پیدا کرده و ازش نوشیده و عمر جاویدان داره ! (که دیگه استان می ره تو مایه های warcraft و امثالهم)
اگه کسی فکر می کنه امکان پذیره خواهشا منو قانع کنه !
در جمعتون غریبه هستم ولی همیشه این تاپیکو چک میکردم و میکنم سایلنت بازی هستش که من از شماره یکش باهاش زندگی کردم و تا آخرین شمارش رو هم تموم کردم به نظرم زیباترین شمارش هم شماره 1 بازی بود یه حسی به آدم میداد ...
به جمع کوچک ولی داغ ما خوش اومدی غریبه !
یه سوالی .....
منظورتون از آخرین شماره کدومش بود ؟
من هم با دوستان ديگه موافقم. اين بازي بدجوري خاطرات ما رو مي‌شكنه
يك حقيقت تو تمام سري بازي‌ها و فيلم تكرار شده و اون هم آتش سوزي مهيب سايلنت هيل هستش. اون وقت توي اين بازي سكانس‌هايي يخي مي‌بينيم كه با عنصر آتش جور در نمي‌آد.
به نکته خوبی اشاره کردی !
اما اگه بیان ادعا کنن که اتفاقات SM قبل از سوختن شهر میفته چی ؟

پ.ن : من فکر می کنم سازنده های این بازی زیادی Crysis بازی کردن و یه جورایی جو گرفتتشون یهویی دنیا رو یخ زده می کنن! البته داور اصلی زمان هستش و وقتی بازی ریلیز بشه معلوم می شه تیم جدید چی تو چنته داره !


wiiرایش :
مسعود اون نامه رو چیکار کردی این شکلی شد ؟
 
آخرین ویرایش:
آرشام جان یه لطفی کن بیا این 3 تا پست پشت سر همت رو ویرایش کن بکن یه پست !:-"
به نظرم زیباترین شمارش هم شماره 1 بازی بود یه حسی به آدم میداد ...
به به میبینم به جمع متعصبین شماره ی اول اینجا داره اضافه میشه.
راستي يه مطلب ديگه درباره SH2. رفتم نامه مري رو بررسي كنم ديدم اينطوري شده
اولین باره که همچین چیزی میبینم میتونی بگی کجای بازی هستی و چرا این اتفاق اقتاد ؟

آهان !
و اما در مورد ترس ....
یه ضرب المثلی هست که میگه سالی که نکوست از بهارش پیداست !
اینی که من دیدم ترس روانشناسانه اصلا نمی دونه چی هست ! فقط با دلهره انداختن و غافلگیر کردن می ترسونه ... که به نظر من نشون دهنده ی ضعف فیلم (بازی) نامه است

من هم با دوستان ديگه موافقم. اين بازي بدجوري خاطرات ما رو مي‌شكنه
يك حقيقت تو تمام سري بازي‌ها و فيلم تكرار شده و اون هم آتش سوزي مهيب سايلنت هيل هستش. اون وقت توي اين بازي سكانس‌هايي يخي مي‌بينيم كه با عنصر آتش جور در نمي‌آد.
البته دوستان برای بحث در مورد تمام زوایای بازی زوده به خصوص در مورد حس ترس توی بازی چون اطلاعاتی که ما دراختیار داریم در حد دو تا دمو بیشتر نیست . و حس ترس توی بازی هم چیزی نیست که به این سادگی ها بشه در موردش نظر داد. شاید برای من هم اولین بار که یه شات از بازی دیدم زیاد قابل حضم نبود ولی شاید حرفی برای گفتن داشته باشه که بتونه قانعمون کنه .
حتی همین موضوع دالیایی که مطرح کردم هم نمیشه در موردش رای داد شاید اصلا این موضوع فقط یه شوخی باشه با طرفدارا ( من امیدوارم اینطور باشه ) ، مثلا چه میدونم شاید این دالیا اصلا دالیا یی که ما میشناسیم نباشه .
برای همین هست که میگم باید منتظر ریلیز بازی بود .

این extra چه فرقی با خود بازی داره ؟ می شه توضح بدین ؟
خب فرقش همین لباس و اسلحه انلیمیتد و این حرفاست دیگه.
اسلحه رو از کجا می شه دید ؟
یه اسلحه ای هست به اسم heather beam که دیدنی نیست یه اشعه است که از دست های هدر بیرون میاد و برای دو پایان دیگه باید استفاده بشه.

پ.ن : خیلی وقت بود که تاپیک رو اینقدر گرم ندیده بودم .
یعنی داستانش با داستان اصلی فرق نمیکنه؟
خیر. به هیچ وجه. اصلا. ( البته با هدر بیم میتونی پایان های مخالف رو بدست بیاری . ولی تو طول بازی نه )
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or