بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
بچه ها سلام راستی سایلنت هیل کالکشن تاریخ انتشارش به تاریخ خودمون همون 16 اسفنده؟ بس downpour کی میاد؟
13 March ریلیز میشه مسعود 72... و به صورت 3D هم هستش...

---------- نوشته در 12:25 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 12:22 PM ارسال شده بود ----------

===================================================
خب دوستان این هم ترجمه تحلیلی استنلی کلمن که قولش رو داده بودم.حتما بخونیدش...
===================================================
دمت گرم امیر... عالی بود.
بچه ها بازم میگم Stanley عضو فرقه بوده احتمالاً...
 
HD Collection قبلا قرار بود 6 مارس منتشر بشه ولی تاخیر خورد و قراره 20 مارس منتشر بشه.
downpour هم که همون 13 مارس منتشر میشه.
گیم اسپات هم تاریخ انتشار رو عوض کرد.
متأسفانه بله، دیگه KONAMI هم شورش رو درآورده!:|

علی جون من باهات مخالفم,به نظرم استنلی اصلا نمیتونه یه جور توهم مثل ارنست باشه...

البته این هم یک نظریست ولی صد در صد قابل قبول نیست، و البته خیلی گنگ و نامفهومه!

یکم درک منطقش سخته که همه اتفاقات به صورت همزمان رخ بده! شاید استنلی در دنیایی موازی با دنیای هیتر وجود داشته، ولی خوب اگر این قضیه رو قبول کنیم باز یک ابهام پیش میاد، در این صورت استنلی و هیتر درکی از دنیای هم نداشتند پس چطور استنلی لحظه به لحظه از احوالات هیتر خبر داشته؟ حالا شاید این درک یک جانبه و فقط از طرف استنلی بوده! (ولی باز هم درک موضوع سخته! پس چطور استنلی فقط با نوشتن یک نامه میتونه با هیتر تعامل داشته باشه! شما فرض کنید در دنیای حقیقت مطلق خودتون، شخصیتی رو ببینید و نتونید باهاش به صورت مستقیم ارتباط برقرار کنید! اگر بخواهید مثال روح رو بیارید رد میشه چون روح با چشم سر دیده نمیشه و انسان درک کاملی از وجودش در یک مکان نداره، در صورتی که استنلی دقیقاً لحظه به لحظه احوالات هیتر رو میبینه ودرک میکنه! شاید استنلی قدرت خاصی داشته و میتونسته با هیتر ارتباط داسته باشه؟!) به هر حال استنلی و لئوناردو هر دو در آن واحد در دنیایی به غیر از دنیای ذهنی هیتر هستند ولی از حرکات هیتر آگاهند و فقط هیتر در دنیای خودش در ارتباط با این دو محدودیت داره! البته هیتر، با لئوناردو ارتباط تلفنی داشت و سرآخر موفق میشه لئوناردو رو در دنیای دیگر ذهن خودش ببینه! هیتر لئوناردو رو به صورت یک هیولا میبینه و شاید این موضوع به این دلیله که کلودیا دنیای ذهنی هیتر رو کنترل میکنه.
نظریه مطرح شده توسط امیر جان پر از شبهات بزرگ و کوچکه که بهش اشاره کردم، ولی خوب این شبهات با منطق سایلنت هیلی قابل توجیهه! به هر حال این مورد قابل قبوله.
البته موهومی بودن وجود استنلی و حتی مکالمه با لئوناردو هم غیر قابل تحلیل نیست! شاید خیلی از این موارد فقط نمادی از چیز خاصی باشند که در ذهن هیتر متجلی شده. حداقل وجود حقیقی استنلی رو رد میکنم.
 
داستان واقعی سایلنت هیل

ادامه ی قسمت هفتم(2)

سامائل ، نام دیگر الهه س. مذهب ما الهه رو می پرسته ، سمبل ما نشاندهنده ی اعتقادات ماست. آلسا به عنوان یک جادوگر دیده می شد. سرنوشت با جادوگران سر ناسازگاری ، اونا جادوگرا رو می سوزند. این همون کاریه که با آلسا کردند ، اونا سوزندنش. این همونجایی که تموم این مصیبت شروع میشه. حالا اون در خشم خودش می سوزه و در همین حال هم لیزا در بیمارستان آلچمیلا ازش مراقبت می کنه. حالا تو از خواب بیدار میشی ، در حالیکه نمی دونی توی این کلیسا چیکار می کنی و سردرگمی که بعد از آن به کجا قدم خواهی گذاشت "

بالاخره تونستم بیناییم رو تا حدی بدست بیارم ، حالا در محراب یک کلیسا بودم . حالا می دونستم چطور همه ی این اتفاقات افتاده. این دانش واقعا ازرشمنده . حالا باید هر طوری که شده دنبال شریل می گشتم ، چون مطمئنم که آلسا اونو هدف قرار داده. حالا که فکر می کنم اون پیرزن چندان هم بیراه نمی گفت ، شریل تقریبا در همه ی زندگیش گاهی اوقات خیلی مرموز میشد و عجیب رفتار می کرد. حالا بالاخره فهمیدم که برای چی چنین رفتارهایی رو از خودش نشون میداده. سپس من شریل رو دیدم که از در وارد راهروی کلیسا می شد ، قلبم به شدت می طپید فورا دنبالش دویدم. و بعد خیلی ناگهانی دالیا در میانه ی راه ظاهر شد و من به گوشه ای هل داد.

من روی زمین افتادم و صحنه ی بعدی که دیدم این بود که دالیا خنجری رو در قلب شریل فرو کرد. من از جایم بلند شدم و فریاد زدم " نــــــــــــــه... تو زنیکه ی عوضی" سپس با تمام قدرتم دالیا رو هل دادم و به سرعت به طرف شریل دویدم.
قبل از اینکه من به شریل برسم اون روی زمین افتاد. حالا تاریکی وارد کلیسا شده بود ، خون شریل دیوارهای کلیسا رو مانند مایع جیوه مانندی در بر گرفت ، زمین مثه پنبه ابر شد و به هوا رفت و جای خود به زنجیرها و میله های چرک و خونین داد. همه ی اون اتفاقات دوباره داشت تکرار می شد. ، جایی که من روی زمین شریل رو در آغوش گرفته بودم سوراخ بزرگی ایجاد شد ، فورا عقب رفتم ، حالا بین من شریل مسافتی به اندازه ی15 متر فاصله بود. اون فقط روی زمین زانو زده بود و دستش رو روی سینه ای که به شدت خونریزی داشت گذاشته بود. وقتی به سرواخ ایجاد شده بین خودم و شریل نگاه کردم ، چندین چرخ دنده و دستگاه چرک و زنگ زده رو دیدم که در حال کار و فعالیت بودند و در پایین آن مواد مذاب جاری بود.

اشک از چشمانم روی گونه هام لغزید ، نمی تونستم همونجوری وایسم و مرگش رو تماشا کنم ، فریاد زدم و ازش خواستم که بلند شه اما پاسخی نیامد . صدایی شبیه به زمزمه رو می شنیدم ، وقتی به پایین نگاه کردم چیزی شبیه بدن انسان که روی تختی دراز کشیده اما بدون پوست هست رو دیدم که از عمق سوراخ رو به بالا می آمد. با ناتوانی فریاد زدم" نه... این نمی تونه... این...این... آلساس..." تخت بیمارستان به همراه بدن به ظاهر بی جان آلسا بالاخره به سر سوراخ رسیدم، تخت به وسیله ای دسته ای سیمهای خاردار به بالا حمل میشد. به محض اینکه از سوراخ بیرون آمد فورا با نگاهی سرشار از حس گناه در چشمان من خیره شد.


پایان قسمت هفتم

بچه ها من نتونستم ویرایش کنم ، درست می بینید ؟! تو هم تو هم نیست ؟ ایرادی داشت بگین !
 
آخرین ویرایش:
حداقل وجود حقیقی استنلی رو رد میکنم.
علی جون رد نکن وجودشا,باور کن همچین کسی وجود داشته باور نمیکنی اینم عکسش!!!!:d
95244857634781241245.jpg
چطور استنلی فقط با نوشتن یک نامه میتونه با هیتر تعامل داشته باشه! شما فرض کنید در دنیای حقیقت مطلق خودتون، شخصیتی رو ببینید و نتونید باهاش به صورت مستقیم ارتباط برقرار کنید!
استنلی میخواسته هدر رو ببینه ولی لئونارد نذاشته...
شاید در اون موقعه که نامه ها رو مینوشته,مشکلی وجود داشته که به هدر میگه یکمی دیگه صبر کنی هم دیگر رو میبینیم.
من هنوز میگم استنلی واقعی بوده.
 
آخرین ویرایش:
علی جون رد نکن وجودشا,باور کن همچین کسی وجود داشته باور نمیکنی اینم عکسش!!!!:d
:))
معرکه بود امیر...

من هنوز میگم استنلی واقعی بوده.
منم میگم واقعی بوده...
جریان اون یار کشی و طرفداری نیستا...
;)
برای چی نباید واقعیت داشته باشه... اصلاً در غیر اینصورت کی اون نامه ها رو مینوشته...؟ هِین...؟
 
معرکه بود امیر...
قابلی نداشت لیون...:d
برای چی نباید واقعیت داشته باشه... اصلاً در غیر اینصورت کی اون نامه ها رو مینوشته...؟ هِین...؟
یه نظریه هست که میگه کار وینسنته که میخواد هدر رو اذیت کنه.
یه نظریه دیگه هم هست که میگه نامه ها توسط ذهن هدر درست شده (اگر درست برداشت کرده باشم)
یه نظریه دیگه هم موجوده که میگه نامه ها توسط خوده استنلی نوشته شده...(نظریه من)
 
قابلی نداشت لیون...:d

یه نظریه هست که میگه کار وینسنته که میخواد هدر رو اذیت کنه.
یه نظریه دیگه هم هست که میگه نامه ها توسط ذهن هدر درست شده (اگر درست برداشت کرده باشم)
یه نظریه دیگه هم موجوده که میگه نامه ها توسط خوده استنلی نوشته شده...(نظریه من)

من هم یه نظریه بدم ؟! :d

ممکنه استنلی خارج از دنیای سایلنت هیل چند بار هدر رو دیده باشه و عاشقش شده باشه ، من می گم استنلی تعادل روانی نداشته و دیوونه بوده پس اونو به بخش روانی بیمارستان در سایلنت هیل می برن ، اونجا استنلی شروع می کنه واسه هدر نامه نوشتن ، شاید هم استنلی توی اون شرایط متوجه شده باشه که فرقه ای در سایلنت هیل هست که می خوان هدر رو به اونجا بکشونن برای همینه که هی میگه عزیزم من می بینمت !!!!
 
من هم یه نظریه بدم ؟! :d
ممکنه استنلی خارج از دنیای سایلنت هیل چند بار هدر رو دیده باشه و عاشقش شده باشه ، من می گم استنلی تعادل روانی نداشته و دیوونه بوده پس اونو به بخش روانی بیمارستان در سایلنت هیل می برن ، اونجا استنلی شروع می کنه واسه هدر نامه نوشتن ، شاید هم استنلی توی اون شرایط متوجه شده باشه که فرقه ای در سایلنت هیل هست که می خوان هدر رو به اونجا بکشونن برای همینه که هی میگه عزیزم من می بینمت !!!!
چرا نمیتونی؟خوبم میتونی..:d
اینم یه نظریه دیگه که با بقیه میشه 4 تا...
به نظرم استنلی توسط لئونارد با فرقه آشنا میشه,و بعد هم از طریق افرادی در فرقه با هدر آشنا میشه و بعد چیزهایی که در موردش میشنوه باعث میشه که عاشق هدر بشه.
تا حالا بچه ها به این فکر کردید که چرا استنلی به هدر میگه یکمی صبر کنی ما هم دیگر رو میبینی برای چی همچین حرفی میزده,مگه میخواسته چکار کنه؟
 
چرا نمیتونی؟خوبم میتونی..:d
اینم یه نظریه دیگه که با بقیه میشه 4 تا...
به نظرم استنلی توسط لئونارد با فرقه آشنا میشه,و بعد هم از طریق افرادی در فرقه با هدر آشنا میشه و بعد چیزهایی که در موردش میشنوه باعث میشه که عاشق هدر بشه.
یعنی می گی عاشقه توانایی های هدر (نیمه ی گمشده ی آلسا) شده ؟! .....جای تامل داره !!!!
ولی جدی یعنی هنوز هم مردی پیدا میشه که به افکار و توانایی های یه دختر عشق بورزه و عاشقه زیباییش و چیزای ظاهریش نشه ؟! .....
Maybe u might search between mad people
 
یعنی می گی عاشقه توانایی های هدر (نیمه ی گمشده ی آلسا) شده ؟! .....جای تامل داره !!!!
ولی جدی یعنی هنوز هم مردی پیدا میشه که به افکار و توانایی های یه دختر عشق بورزه و عاشقه زیباییش و چیزای ظاهریش نشه ؟! .....
Maybe u might search between mad people

فکر نکنم کسی پیدا شه مگر اینکه روانی باشه و استنلی هم خب روانیه...:d
ولی به نظرم اینطور باید عاشق هدر شده باشه آخه تا اونجایی که میدونم هدر رو از نزدیک ملاقات نکرده...
راستی بچه ها دقت کرده باشید اگه نامه اولی استنلی رو پیدا نکنید نامه های بعدیش وجود ندراند منظورم اینه که باید نامه ها را به ترتیب پیدا کنید...
به نظرتون این چه معنی میتونه داشته باشه؟
 
آخرین ویرایش:
اول از همه یه تشکر جانانه از امیر جون بکنم که داره برامون نامه های استنلی رو ترجمه میکنه=d>
خب بریم سر اصل مطلب:
راستی بچه ها دقت کرده باشید اگه نامه اولی استنلی رو پیدا نکنید نامه های بعدیش وجود ندراند منظورم اینه که باید نامه ها را به ترتیب پیدا کنید...
به نظرتون این چه معنی میتونه داشته باشه؟
اوهو!!! اینو نمیدونستم!!! چه قدر جلب!!!
حتما دره یه چیزی رو به ترتیب بیان میکنه.مثلا قبل از هر جایی که قراره بری،یه نامه گذاشته.
حالا بذار علی جون و هنری جون و بقیه دوستان بیان تا ببینیم نظر اونا چیه.
 
استنلی میخواسته هدر رو ببینه ولی لئونارد نذاشته...
شاید در اون موقعه که نامه ها رو مینوشته,مشکلی وجود داشته که به هدر میگه یکمی دیگه صبر کنی هم دیگر رو میبینیم.
من هنوز میگم استنلی واقعی بوده.
:))
منم میگم واقعی بوده...
برای چی نباید واقعیت داشته باشه... اصلاً در غیر اینصورت کی اون نامه ها رو مینوشته...؟ هِین...؟
من هنوز هم تو جبهه مخالفینم:d

من هم یه نظریه بدم ؟! :d
ممکنه استنلی خارج از دنیای سایلنت هیل چند بار هدر رو دیده باشه و عاشقش شده باشه ، من می گم استنلی تعادل روانی نداشته و دیوونه بوده پس اونو به بخش روانی بیمارستان در سایلنت هیل می برن ، اونجا استنلی شروع می کنه واسه هدر نامه نوشتن ، شاید هم استنلی توی اون شرایط متوجه شده باشه که فرقه ای در سایلنت هیل هست که می خوان هدر رو به اونجا بکشونن برای همینه که هی میگه عزیزم من می بینمت !!!!
تو روانی بودنش که شک نکن. خوب قضیه عروسک رو چه جوری توجیه می‌کنید؟ چه جوری نامه‌ها رو از قبل نوشته در صورتی که لحظه لحظه‌ی احوالات هیتر رو زیر نظر داره؟

یعنی می گی عاشقه توانایی های هدر (نیمه ی گمشده ی آلسا) شده ؟! .....جای تامل داره !!!!
ولی جدی یعنی هنوز هم مردی پیدا میشه که به افکار و توانایی های یه دختر عشق بورزه و عاشقه زیباییش و چیزای ظاهریش نشه ؟! .....
Maybe u might search between mad people
شاید! کی میدونه؟!:-/:d
طبق نوشته‌های خودتون، شاید صحبت‌ها پیرامون هیتر راجع به ویژگی‌های رفتاری و یا حتی ظاهرش هم بوده باشه.

فکر نکنم کسی پیدا شه مگر اینکه روانی باشه و استنلی هم خب روانیه...:d
ولی به نظرم اینطور باید عاشق هدر شده باشه آخه تا اونجایی که میدونم هدر رو از نزدیک ملاقات نکرده...
راستی بچه ها دقت کرده باشید اگه نامه اولی استنلی رو پیدا نکنید نامه های بعدیش وجود ندراند منظورم اینه که باید نامه ها را به ترتیب پیدا کنید...
به نظرتون این چه معنی میتونه داشته باشه؟
:-bd امیر جون دمت بخاری به این میگن یه برداشت منطقی از موضوع:d
به نظرم معنیش اینه که هیتر به استنلی محل نذاشته، استنلی مفلوک هم سرخورده شده دیگه نامه نگاری نکرده:d
طبق نظریه خودم: این توجه نکردن به جریان هدایت گره.
اول از همه یه تشکر جانانه از امیر جون بکنم که داره برامون نامه های استنلی رو ترجمه میکنه=d>
خب بریم سر اصل مطلب:

اوهو!!! اینو نمیدونستم!!! چه قدر جلب!!!
حتما دره یه چیزی رو به ترتیب بیان میکنه.مثلا قبل از هر جایی که قراره بری،یه نامه گذاشته.

این که نمیشه، که!:d خوب من هم برای همین میگم دیگه، غیر قابل درکه این سرعت عمل استنلی برای درک شرایط و به رشته تحریر درآوردنش! رفتار هیتر هم که از قبل نمیتونسته پیش بینی کنه!
این یک جریان ذهنی و هدایت گره، حالا هی مخالفت کنید.
 
سلام
من نمیدونم مسعود جان! شما لورا به اون گندگی رو موهومی میدونی، ولی شخصیتی مثل استنلی رو که از تکه‌های کاغذ و از طریق آبگوشت‌نوشته‌های یک وجود پریشان جان گرفته، حقیقی میدونی؟! واقعاً چرا؟:-/:d
علی‌جان شرمنده که سوالت رو با سوال جواب میدم ولی: بنده کی گفته بیدم معتقدم استنلی شخصیتی واقعیه؟:d
البته این هم یک نظریست ولی صد در صد قابل قبول نیست، و البته خیلی گنگ و نامفهومه!

یکم درک منطقش سخته که همه اتفاقات به صورت همزمان رخ بده! شاید استنلی در دنیایی موازی با دنیای هیتر وجود داشته، ولی خوب اگر این قضیه رو قبول کنیم باز یک ابهام پیش میاد، در این صورت استنلی و هیتر درکی از دنیای هم نداشتند پس چطور استنلی لحظه به لحظه از احوالات هیتر خبر داشته؟ حالا شاید این درک یک جانبه و فقط از طرف استنلی بوده! (ولی باز هم درک موضوع سخته! پس چطور استنلی فقط با نوشتن یک نامه میتونه با هیتر تعامل داشته باشه! شما فرض کنید در دنیای حقیقت مطلق خودتون، شخصیتی رو ببینید و نتونید باهاش به صورت مستقیم ارتباط برقرار کنید! اگر بخواهید مثال روح رو بیارید رد میشه چون روح با چشم سر دیده نمیشه و انسان درک کاملی از وجودش در یک مکان نداره، در صورتی که استنلی دقیقاً لحظه به لحظه احوالات هیتر رو میبینه ودرک میکنه! شاید استنلی قدرت خاصی داشته و میتونسته با هیتر ارتباط داسته باشه؟!) به هر حال استنلی و لئوناردو هر دو در آن واحد در دنیایی به غیر از دنیای ذهنی هیتر هستند ولی از حرکات هیتر آگاهند و فقط هیتر در دنیای خودش در ارتباط با این دو محدودیت داره! البته هیتر، با لئوناردو ارتباط تلفنی داشت و سرآخر موفق میشه لئوناردو رو در دنیای دیگر ذهن خودش ببینه! هیتر لئوناردو رو به صورت یک هیولا میبینه و شاید این موضوع به این دلیله که کلودیا دنیای ذهنی هیتر رو کنترل میکنه.
نظریه مطرح شده توسط امیر جان پر از شبهات بزرگ و کوچکه که بهش اشاره کردم، ولی خوب این شبهات با منطق سایلنت هیلی قابل توجیهه! به هر حال این مورد قابل قبوله.
البته موهومی بودن وجود استنلی و حتی مکالمه با لئوناردو هم غیر قابل تحلیل نیست! شاید خیلی از این موارد فقط نمادی از چیز خاصی باشند که در ذهن هیتر متجلی شده. حداقل وجود حقیقی استنلی رو رد میکنم.
خب نظریه‌ی خوب و محکمه‌پسندیه اما قبلش در مورد اون قسمت قرمز رنگ یه بحث راه بندازیم!;)
هدر هرگز لئونارد رو ندیده و فقط صدای اون رو شنیده اون هم وقتی که به شدت از دخترش متنفر بوده. هیچ دلیلی وجود نداره که هدر اون رو به صورت یه هیولا مجسم کنه. پس با این قسمت مخالف بوده، رسماً مدعی هستم لئوناردی که ما توسط هدر رویت می‌نماییم ساخته ذهن کلودیاست. البته این مطلب رو برای بررسی شخصیت لئونارد کنار گذاشته بودم.:d

اما در مورد استنلی! یادم نمیاد لئونارد هیچ کجا از استنلی ذکری کرده باشه نه تو مکالمه تلفنی نه توی ملاقات حضوری! راستش این ایده رو باید بیشتر پرورش داد. نظریه‌ی 2 دنیای موازی هم خیلی نمیتونه ایده رو توجیه کنه چون شرایطش رو نداره. استنلی (در صورت وجود) نمی‌تونسته به این سرعت بین دو دنیا منتقل بشه.

یعنی می گی عاشقه توانایی های هدر (نیمه ی گمشده ی آلسا) شده ؟! .....جای تامل داره !!!!
ولی جدی یعنی هنوز هم مردی پیدا میشه که به افکار و توانایی های یه دختر عشق بورزه و عاشقه زیباییش و چیزای ظاهریش نشه ؟! .....
Maybe u might search between mad people
فکر نکنم کسی پیدا شه مگر اینکه روانی باشه و استنلی هم خب روانیه...:d
ولی به نظرم اینطور باید عاشق هدر شده باشه آخه تا اونجایی که میدونم هدر رو از نزدیک ملاقات نکرده...
راستی بچه ها دقت کرده باشید اگه نامه اولی استنلی رو پیدا نکنید نامه های بعدیش وجود ندراند منظورم اینه که باید نامه ها را به ترتیب پیدا کنید...
به نظرتون این چه معنی میتونه داشته باشه؟
در ادامه فرمایشات امیرجان، عارضم خدمت‌تون که چرا، پیدا میشه منتها تو شهر خیالی سایلنت هیل و تازه اون هم توی یه تیمارستان:d
===================================================
خب دوستان این هم ترجمه تحلیلی استنلی کلمن که قولش رو داده بودم.حتما بخونیدش...
===================================================
گزارشات در مورد او میگویند "معمولا غیر فعال و بزدل و همچنین نیز خودخواه است.گاهی اوقات دلبستگی وسواس گونه ای نسبت به زنان خاص دارد.این باعث شده است تا اقدامات خشونت آمیزی انجام دهد.با احتیاط با او رفتار کنید." این گزارشات کاملا بیانگر شخصیت او است و وضعیت روانی او در نامه هایی که مینویسد کاملا مشخص است.استنلی کلمن زنده است,و یا بهتر است بگوییم او بیماری در بیمارستان Brookhaven بوده,به خاطر ذهن آشفته اش و همچنین دلبستگی وسواس گونه اش نسبت زنان خاص در یکی از سلولهای بالش دار محبوس بوده است.به نظر میرسد که او گاهی اوقات در آنجا بوده ,و همچنین او لئونارد ولف را به اسم کوچک میشناخته.او به سرعت توسط افراد ناشناسی از هویت هدر باخبر میشود و نامه هایی را در اتاق ملاقات برای هدر مینویسد که تمایلات وسواسی ان را نشان میدهد. استنلی هدر را در سرتاسر بیمارستان دنبال میکند و یادداشتهای موضوع داری را به جا میگذارد.برای مثال او کلیدی را به دیوار اتاق C4 میچسباند و سپس چگونگی کَندن آن را مینویسد.او همچنین میپرسد "چرا عروسک من رو برنداشتی؟"-او میداند که هدر عروسکی که در اتاق ملاقات بوده است برنداشته.این نشان میدهد که او زنده است.
نامه دیگری که در تالار شرقی است و برای هدر ذکر میکند "تلاش میکند به من نزدیک شود" که منظورش هدر است و همچنین او به مرد مرده ای که خالکوبی دارد همزمان نیز اشاره میکند.
استنلی عروسکی را به عنوان نمادی از عشق عمیق خود نسبت به هدر به جای میگذارد.که از قضا باعث میشود هدر برای خواندن نامه بعدی او وسوسه شود.
بعد از این هدر عروسک را لمس نمیکند و نظری نمیدهد و نیز خشمگین هم میشود.بعد از پیدا کردن آخرین نوشته,لئونارد از دلبستگی استنلی نسبت به هدر آگاه میشود.
و او را میکشد.به نظر میرسد لئونارد برای محافظت از هدر استنلی را میکشد,چنان که هدر در حال تلاش برای پیدا و آزاد کردن او است.
هدر البته عضو جدا نشدنی نقشه های فرقه برای احیا کردن سامل است.شاید او میخواسته از هدر تا زمانی که در خدمت اهداف آنهاست مراقبت کند.
من در مورد این مطمئین نیستم.همچنان که لئونارد به قصد کشتن به هدر حمله میکند (ولو اینکه توهم زده).شاید بخاطر این حمله میکند که هدر آن چیزی که او تصور میکرده نیست,
و یا حتی نمیداند که او آلسا است.یا شاید با کشتن او تمام نقشه های کلودیا که برای انجام آن به هدر نیاز داشته است با شکست مواجه میشود و در نتیجه تمام رویاهای او برای نجات انسان از بین میرود.
در نامه دوم استنلی او نظر نامفهمومی در مورد مخمصه ای که هدر خود را در آن مییابد مینویسید.او میگوید "اگر چیزی مقصودی ندارد,پس هیچ دلیلی برایش نیست که وجود داشته باشد.درست مانند تو که برایم وجود داری."
هدر هرگز استنلی را ملاقات نکرد,بخاطر اینکه لئونارد درست قبل از اینکه آنها بتوانند همدیگر ملاقات کنند او را میکشد.نکته باارزشی که از گفته استنلی میتوان برداشت کرد این است هدر/آلسا به دنیا آمده است تا خدا را به دنیا بیاورد.این آن مقصود است.این آن دلیل است که او به خاطرش زنده است در صورتی که هدر هرگز همچین چیزی نمیخواهد.پس از این هدر هرگز استنلی را ندید,او زنده نبود.
هنگامی که آن تلفن مرموز زنگ میخورد و هدر جواب میدهد صدای مرموز استنلی را شماره 7 میخواند و وقتی شما وارد طبقه B3 بشوید و کنار جسد شماره 7 بروید صدای ناله استنلی که اسم هدر را نجوا میکند میشنوید.
====================================================
علی جون من باهات مخالفم,به نظرم استنلی اصلا نمیتونه یه جور توهم مثل ارنست باشه...
دمت گرم امیرجان برای زحمتی که کشیدی. اما چندتا نکته:
مسئول محافظت از مادر خدا طبق نوشته‌ی LM، والتیله. به نظرم لئونارد از همون اول می‌خواسته با کشتن هدر جلوی دخترش رو بگیره چون خدا و بهشتی که لئونارد باور داشت با باور کلودیا متفاوت بود.
توی نوشته‌های استنلی راهنمایی‌های زیادی دیده میشه که اصلاً تصادفی به نظر نمیاد.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or