بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    44

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
یه جا خوندم که وقتی فهمید یامائوکا رفته،گفت که دیگه همکاری نمیکنه ولی مثل اینکه تهیه کننده یا کارگردان مجبورش کرد همکاری کنه
توی مجله بازی رایانه.

بله علی جون,مطمینم!اینم منبع
ممنون
باز خدا رو شکر این الیزابت یکم از حس سایلنت هیل رو تو روحمون تزریق میکنه.:d
 
یه جا خوندم که وقتی فهمید یامائوکا رفته،گفت که دیگه همکاری نمیکنه ولی مثل اینکه تهیه کننده یا کارگردان مجبورش کرد همکاری کنه
توی مجله بازی رایانه.

من اون شماره نقد بیش نمایشش رو توی بازی رایانه بود خوندم ولی ندیدم همچین چیزی رو نوشته باشه:-?
 
بچه ها این یه موسیقی در سبک تکنو آلمانی دانلود و این هم یه موسیقی در سبک راک صنعتی دانلود , هر دوتای این آهنگها ماله SH3 هستش.
این دوتا آهنگ رو گذاشتم چون شاید بعضی ها با این سبک موسیقی آشنایی نداشته باشند و دلشون بخواد بدوند چه جوریه.
 
داستان واقعی سایلنت هیل

چرا از ظهر تا حالا کسی نیست ؟!

ادامه ی قسمت سوم(3)
. همانطور که رد خون نشون می داد وارد خیابان Sandersشدم ، از حلوی رستورانی با نام Gonzalesعبور کردم و از کنار دو مغازه ی دیگر با نامهای Neely’s Barو Happy Burger نیز گذشتم. به سه راهی دیگری رسیدم رد خون من را به خیابان Neely در سمت چپ هدایت می کرد.تموم اون خیابونهای متروکه همواره این موضوع رو به من یادآوری میکردم که دارم در سایلنت هیل قدم می زنم.همچنان به راهم ادامه دادم. با دیدن جسم جنبده ای در وسط خیابان برای یک لحظه ایستادم. اون موجود زود از جلوی چشمم دور شد . با سرعت بیشتری حرکت کردم تا اونو از نزدیک ببینم . به سه راهی سوم رسیدم ، رد خون سمت راست رو نشون می داد یعنی به طرف خیابان Katz.امیدوار بودم و البته از ته قلبم هم می خواستم که اونو ببینم ، باید می فهمیدم که آیا اون یه انسانه یا شاید هم... مطمئنا عقلم رو از دست داده بود.

رد خون به طور ناگهانی قطع شده بود و سپس از سمت چپ من به طرف خیابان پشتی چرخیده بود. حدس می زدم که اگه به اونجا برم مطمئنا پایان خوبی نخواهم داشت اما غیر از این کار چاره ای نمی دیدم . نام خیابان به صورت خیلی بد خط روی تابلوی ابتدای آن نوشته شده بود"
Martin Street " آهسته به طرف خیابان حرکت کردم رد خونی که روی زمین کشیده شده بود هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد و به نظر تر می رسید. روی زمین خم شدم و با انگشت خون روی آن را لمس کردم ، همونطوری که فکرش رو می کردم تازه بود. در هاله ای مه دوباره اون موجود رو دیدم که در انتهای خیابان ایستاده بود. فکر کنم از همون ابتدا با دنبال کردن رد خون داشتم این موجود رو تعقیب می کردم.بالاخره صداهای عجیبی رو شنیدم.

صدا شبیه صدای کسی بود که به سختی نفس می کشید و هر ازگاهی هم ناله می کند. به طرف جلو حرکت کردم حالا آن موجود رو به وضوح میدیدم ، پاهاش به هم چسبیده بودند و دستها و بازوانش به طرف داخل بدنش فرو رفته بودند و روی همه ی اینها را لایه از پوست کلفتی پوشانده بود.در نگاه اول مثل انسانی بود که دستهایش را به هم گره کرده ولی آن موجود هر چه بود...انسان نبود.هر لحظه که به اون نزدیکتر می شدم ویژگیها بیشتری از او برایم آشکار می شد. سر داشت اما هیچ نشانه ای از ویژگی های یک صورت روی آن نمایان نبود. حالا انگار متوجه حضور من شده بود. پس ناله ای سر داد و به آهستگی به طرفم جلو آمد. پشت سر او لاشه ی یک مرد به چشم می خورد، که سوراخ بزرگی از میانه ی کمر تا فرق سر در بدنش ایجاد شده بود، چشمانش خاکستری تیره و رنگ پوستش بنفش شده بود و اثراتی از سوختی در سایر قسمتهای بدنش به چشم می خورد.

واقعا ترسیده بودم و مضطرب به موجودی خیره شده بودم که مطمئن بودم حالا قصد کشتن من را دارد. هیولا خیلی ناشیانه قدم برمیداشت و مرتبا ناله می کشید. به اطراف نگاه کردم ، شاید وسیله ای برای حمایت از خودم پیدا کنم. چشمم به میله ای خورد که ته آن نیز تیز و برنده بود.آن موجود ناله ی دیگری سر داد و سپس قفسه ی سینه اش از هم باز شدند، دنده هایش کنار رفتند، ماده ی سبزرنگی در میان سینه اش در حال جوشیدن بود. موجود اندکی به عقب خم شد و سپس آن ماده به سرعت از سینه ش به سمت من فوران کرد. فورا به گوشه ای پریدم و جا خالی دادم . ماده روی اتومبیل فرسوده ای که پشت سرم بود ریخت و سپس من با کمال تعجب مشاهده کردم که مثل اسید قوی آهن را خورد. حالا علت مرگ آن مرد را دریافته بودم.

میله را بالا گرفتم و به طرف موجود حمله بردم. محکم در سرش می کوبیدم و دیدم که ماده ای به رنگ خاکستری از قسمتهایی از جمجمه اش بیرون می ز،-حتما خون جانور بوده- موجود بالاخره روی زمین افتاد اما هنوز زنده بود چون به شدت تکان می خورد و جیغ می کشید. تعداد ضرباتم را بیشتر کردم ناخودآگاه نمی توانستم متوقف شدم فقط با میله محکم در سرش می کوبیدم. بالاخره موجود ساکت شد و دیگر تکان نخورد.

ایستادم ، دستام می لرزیدند یک لحظه به خودم نگاه کردم تمام لباس قرمز شده بود اما...چطور؟! انگار که کسی رو به قتل رسونده باشم. عقب عقب حرکت کردم هنوز هم شوکه بودم. آهسته به سمت لاشه ی آن مرد حرکت کردم. یک چراغ قوه ، نقشه ی سایلنت هیل و دسته کلیدی مربوط به آپارتمان
WoodSideدر جیب مرد بود. همه را برداشتم و از آن محل با سرعت هر چه تمام تر دور شدم.
 
درود بر همه. امروز تاپیک خوابیده؟ چرا؟ هر دفه میام هیچکی نی!:d
خوب با اجازه آقا مسعود یکی دیگه از نیمچه دشمنان نسخه اول رو معرفی میکنم تا بحث یکم جون بگیره، البته با پنجمین دشمن معرفی شده ارتباط داره:

6- Larval Stalker

larval_stalker.jpg


شمایل: موجودی سایه‌ای و شبیه به شبح. بدنی شبیه به یک نوزاد دارد. همانند کودک تازه متولد شده روی زمین تلو تلو می‌خورد. مانند سایه دیده می‌شود و شمایل خاصی ندارد.
خصوصیات: استاکر لاروی(نوزاد حشرات با دگردیسی کامل)، بسیار آرام و بی آزار. هیچ آسیبی به هری نمی‌رسانند(در واقع دشمن محسوب نمی‌شوند) صدای خنده‌ای از خود درمی‌آورد و مدتی بعد از ظاهر شدن ناپدید می‌شود.
مکان: مدرسه و پارک تفریحی.

----------------------------------------------------------------------------------------------------
نظر شخصی:
این موجود نیز یادآور خاطرات زجرآور آلسا از زمانیست که در مدرسه، مورد تمسخر بچه‌ها قرار می‌گرفت، و صدای خنده تلخی که از این موجود شنیده می‌شود دلیلی بر این نظریه است.
با توجه به این نظریه می‌توان گفت این موجود ماهیتی شبیه به Mumbler دارد. خوب یک نکته جالب تو شباهت این دو مخلوق وجود داره، مطلب زیر رو بخونید:

Silent Hill had difficulty passing censors before it could be released outside Japan. The "Grey Child" monster went through two design changes for the North American release and four design changes for the European release, before it was finally approved by censors. Originally designed to resemble knife-wielding, nude children, these monsters were deemed too graphic, particularly because the player would have been allowed to kill them. The North American version of the game features a faceless, grey, "somewhat larger" version of them with a "modified head". In the European version of Silent Hill, the Grey Child monsters were replaced by "Mumbler" monsters, which appear later in the North American version. Near the end of the European version, however, Grey Child monsters can still be seen as transparent silhouettes that are similar to the "Larval Stalkers"
در واقع توجیه دو دشمن Larval Stalker و Mumbler شبیه به هم هست. هیولای موسوم به "بچه‌ی خاکستری" که در ابتدا با بدنی برهنه همراه با چاقویی در دست طراحی شده بود، در حالی که مخاطب می‌تونست اون‌ها رو بکشه و از بین ببره. نوع طراحی هیولا باعث شد که برای انتشار بازی در اروپا و آمریکا شمالی بازی دچار تغییراتی بشه. نسخه آمریکای شمالی بازی دو بار و نسخه اروپا چهار بار ویرایش و سانسور شد. تو نسخه آمریکای شمالی هیولای بچه خاکستری، با جسه بزرگتر و بدون سر طراحی شد. تو نسخه اروپایی این هیولا کاملاً با هیولای Mumbler عوض شد. در ویرایش بعدی در نسخه آمریکا شمالی هیولای Mumbler هم وارد بازی شد و بچه خاکستری به صورت Larval Stalker درآمد که موجودی شبیه به شبح بود و هیچ آزاری به کاراکتر نمی‌رسوند.


نظراتتون رو راجع به این دو موجود بگید.
 
سلام
سلام دوستان,بحث موسیقی پیش اومد, برای همین مطالبی در مورد سبک موسیقی های سایلنت هیل و منبع الهامشون در LM نوشته شده بود که گفتم براتون ترجمه کنم.شرمنده اگر ترجمه ها مشکل دارند و مطالب تکراریه.
اتفاقاً خیلی جالب بود امیرجان. نشون میده باید حتی روی انتخاب سبک‌ها هم بحث و بررسی کرد.
ببین کی اینجاست !من قرار بود نباشم تو بیشتر از من نبودی شهام که !قرار بود اهل و عیال رو بیاری تو خط sh خودت هم از راه بدر شدی که !کار lm به کجا رسید کی میخوای دوباره شروع کنی ؟ که!:d
به جاهای خوبی رسیده.:d امیرجان (silent-dream) به همراه شهام‌خان داره خود کتاب رو ترجمه و تنظیم می‌کنه.
در مورد کرم ها من یه نظر دیگه هم دارم اتاق آلسا توی nowhere رو که به خاطر دارید توی اتاق پر از پروانه خشک شده اس !بدون شک آلسا به پروانه ها علاقه داشته و در مورد تبدیل شدن کرم به پروانه مطلع بوده این قضیه فکر میکنم یکم سخته برای یه بچه که بتونه مفهوم دگردیسی رو درک کنه و پیله براش یه راز شده و کل موضوع شکل وحشتناکی براش گرفته ، البته *این موضوع فقط برای بحث اون هیولاهای کم و پروانه صادقه و در مورد کرمهای روی بدن سگ ها نظری ندارم چون هر چی سعی میکنم توی طول بازی این موجودات رو به اون شکل به خاط بیارم نمیتونم ، البت ناگفته نماند من کلا زیاد از رویارویی با این موجودات لذت نمیبردم به همین خاطر کمتر مبارزه و بیشتر فرار میکردم !:d
همونطور که گفتی این نظریه بیشتر برای دو هیولای کرم و حشره مصداق داره. این نوع کرم شبیه کرم حشرات نیست.
البته بچه ها یه چیزی بگم... درسته که وجود هر چیزی توی این بازی یه فلسفه ی خاصی داره... اما به هر حال سازنده ها باید اِلمان هایی کلیشه ای هم برای القای اون فضای تاریک، جو مایوسانه و ترسناک به بازی اضافه می کردند... ما هم یه ذره داریم سخت می گیریم... نه...!؟
تا حدی درسته ولی وقتی خود سازنده‌ها براش دلیل ارائه کردند دیگه نمیشه گفت بی دلیل بوده. مثل SH:HC که خودشون گفتند هیولاها بی‌ربط بودند.
یکی از مسائلی که من بعد از بازی کردن رو حالت سخت بازی بهش رسیدم این مسئله بود که یکی از فلسفه های زیاد موجود تو این بازی ;) اینه که:حتماً نباید همه دشمن ها رو بکشی... اگه شرایط حاکم تو بازی رو بتونیم برای خودمون به طور کاملاً ملموس احساس کنیم، بیشتر مواقع فرار کردن منطقی ترین راه به نظر می رسه...آیا واقعاً میشه تمام دشمن ها رو از پا درآورد و چیزی کم نیاورد... آیا واقعاً با برخورد یه ضربه کاری اونم به یه جای حساس از اون هیولاهای تق و لق، امکان زنده موندن برای ما وجود داره...منظورم Reality هستش... نه تو بازی...
خب سبک بازی‌های Survival Horror همینه. اگه اونجوری بود که میشد RE :d
بچه ها راستی من SH1 رو بازی نکردم اما میشه بهم بگین این رمانی که الان دارم ترجمه می کنم صحنه هاش تو بازی بوده یا نه یه چیز جدا گانه س ؟!
دقیقاً SH1 و فیلم رو ریخته تو مخلوط‌کن;)
خوب با اجازه آقا مسعود یکی دیگه از نیمچه دشمنان نسخه اول رو معرفی میکنم تا بحث یکم جون بگیره، البته با پنجمین دشمن معرفی شده ارتباط داره:
اجازه‌ بنده هم دست شماست علی‌آقا. شما همینطور ادامه بدید من خودم رو می‌رسونم.:d
 
سلام

@ msbazicenter

مسعود جان شرمنده:"> بچه‌ها یکم عجله دارند برای همین منم مجبورم دشمنان رو تند تند معرفی کنم تا بهشون برسم، کلاً بچه‌ها دو نسخه جلوترند:d
به نکته خوبی اشاره کردی، تنفر آلسا از سگ دلیل کافی‌ای برای وجود سگ‌ها در دنیای ذهنی آلساست.

@ RockIT

افشین جان مطلبت خوب بود ولی دنیای تاریک سایلنت هیل هیچ ارتباطی با مواد مخدر و دارو نداره. یک حس موهومی هست ولی ناشی از مواد مخدر نیست. توجیهش راحته، مگه شخصیت اول بازی (تو همه نسخه‌ها) از ماده مخدر استفاده میکنه که به دنیای تاریک وارد میشه؟ بحث مواد مخدر بخش داستانی جدایی هست، که حتی به وجود نیروی خیر و شر و خلق خدای فرقه هم هیچ ارتباطی نداره به نظر من. مواد مخدر فقط زمینه‌ای برای گسترش قدرت فرقه و تسلط آنها برروی شهر، مسئولین شهری و شهروندان بود. دکتر کائفمن هیچ دانشی از اهداف شوم آلسا نداشت و فقط نوعی تجارت انجام می‌داد!
ذهن تاریک آلسا بود که باعث شد شهر برای هری و خیلی‌های دیگه به آشوب شهر تبدیل بشه، این قدرت آلسا هم ناشی از وجود سامائیل هست. پس از نسخه اول به دلیل آزاد شدن وجود سامائیل، شهر برای همیشه چهره جهنمی خودش رو حفظ کرد.

سلام

پس این همه روضه خوندم برا چی‌چی؟:d
گفتم ترسناک ترین هیولا به نظر بنده تاریکیه همین. وگرنه حضور سگ‌ها تو بازی دلیلش صراحتاً تو LM اومده. نظر همگی هم یکیه.

من رمانتیک برخورد کردم اما اون خیلی رمانتیک نبود. :d

خب حق داشتی. در کل مدرسه، خوفناک‌ترین لحظات رو تو کل سری برای طرفداران رقم زد.


گیر دادی به این توهم و داروها. :d
اصلاً منظورت از توهم چیه؟:-/



همونطور که علی‌جان فرمودن، کلاً از این فاز که OW ناشی از توهم دارویی بود بیاین بیرون.:d
مطلبی که نقل کردی جای تامل داری افشین‌جان. اما اینکه LDS همون کلادیای سفید باشه جای بحث داره.

بنده به شخصه، True و Room Of Angels

نه نه من اصن نمی خوام ربطش بدم
چیزی که بحث نشده تا به حال اینه که ریشه های اصلی سایلنت هیل تو دنیای واقعی ما چیِِ ؟
ینی منظورم اینه که چه چیز هایی باعث خلق فضای سایلنت هیل در ذهن نویسنده شده
--------------------
بچه ها دارین با آوردن اسم آهنگ ها منو تحریک می کنید ازون سوپرایز ها بزارم :دی
بچه های تاپیک re می دونن چی می گم :دی
 
سلام
نه نه من اصن نمی خوام ربطش بدم
چیزی که بحث نشده تا به حال اینه که ریشه های اصلی سایلنت هیل تو دنیای واقعی ما چیِِ ؟
ینی منظورم اینه که چه چیز هایی باعث خلق فضای سایلنت هیل در ذهن نویسنده شده
خب این مطلبیه که خیلی نمیشه درباره‌ش بحث کرد. البته همونطور که گفتی از دو جنبه میشه بهش نگاه کرد.
اول اینکه ریشه‌های حقیقی سایلنت هیل در دنیای واقعی چیه هستند.
دوم اینکه سازنده‌ها رو چه حسابی به همچین چیزی رسیدند.

بچه ها دارین با آوردن اسم آهنگ ها منو تحریک می کنید ازون سوپرایز ها بزارم :دی
بچه های تاپیک re می دونن چی می گم :دی
بیار افشین جان ببینیم چی هست!>:d<
=======================================================================================
air_screamer.jpg
این هیولا تقریباً همون دایناسور Pterosaur هست
pterosaur.jpg
خب طبق LM این هیولا هم باید ساخته ذهن آلسا و برگرفته از کتاب دنیای گمشده باشه. اما چرا آلسا باید از این کتاب خوشش بیاد؟ اصولاً اون موقع تو سنی بوده که همچین کتابی رو بفهمه.
200px-Lost_world.jpg
 
آخرین ویرایش:
نه نه من اصن نمی خوام ربطش بدم
چیزی که بحث نشده تا به حال اینه که ریشه های اصلی سایلنت هیل تو دنیای واقعی ما چیه؟
ینی منظورم اینه که چه چیز هایی باعث خلق فضای سایلنت هیل در ذهن نویسنده شده
خوب قاعدتاً ما تو ذهن نویسنده (نویسندگان) نیستیم که بدونم چه دلیلی برای خلق این داستان داشتند، حداقل من نمیتونم توجیه کنم، چون اگر از من بپرسی، همه مباحث پیرامون دنیای سایلنت هیل رو با مسائل اعتقادی توجیه میکنم، که میدونم صد در صد این مسائل مد نظر نویسنده نبوده! ولی به نظر من داستان سایلنت هیل خیلی عبرت آموزه! به راحتی عاقبت پوچی فکر، تصمیمات نادرست، سرپیچی از فرامین الهی، گرایش به باطل و ... رو نشون میده.
و اما در مورد خلق دنیای سایلنت هیل، شاید نویسنده میخواسته این مفهوم رو برسونه که دنیای کنونی ما هم یک Other World دیگست، شاید ما هم در دنیای ذهنی زندگی میکنیم؟ ... .
بچه ها دارین با آوردن اسم آهنگ ها منو تحریک می کنید ازون سوپرایز ها بزارم
بچه های تاپیک re می دونن چی می گم
افشین جون یعنی میخوای دوباره مارو قافل گیر کنی؟ میخوای بترکونی؟دیگه از الآن به بعد منتظرما>:d :d

---------- نوشته در 01:37 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:01 AM ارسال شده بود ----------

اما چرا آلسا باید از این کتاب خوشش بیاد؟
خوب دیگه مسعود جان، بنده برای همین میگم آلسا با بقیه بچه‌های همسنش تفاوت داشت، کارهایی رو انجام میداد که فراتر از سنش بود.
هزارمین پستم تو BC رو تو این تاپیک قرار دادم تا بگم چقدر این تاپیک و اعضاش رو دوست دارم.>:d امیدوارم همتون همیشه سلامت باشید.;)
 
از نظر من سایلنت هیل رو هر کسی با اعتقاداتی که خودش داره و در درون ذهنش هست و شاید هم با فرهنگش پیوند خورده میخواد مقایسه کنه ، اجازه بدین مطلبم رو توی اسپویلر بزارم

جالبی امر هم همین جاس هیچوقت متوجه نمیشی که نویسنده چی رو می خواسته نشون بده ، آیا نویسندگاه به جهان برتر و برزخ یا دوزخ اعتقادی داشتن؟ و سایلنت هیل نمادی دونستند برای دوزخ برزخی که افراد گناهکار رو به اونجا وارد می کنه و اونا نابودشون می کنه اون هم با نشان دادن تجسمی از گناهانشون(این امر در همه ی کتابهای آسمانی تایید شده) در جهنم برزخی شما تجسمی از اعمالتان رو می بینید.
این یه مسئله ، موضوع دیگه ای هم که مطرحه اینه که آیا نویسنده به مطرح کردن موضوعاتی مثله الهه یا همون خدا و جز اینها می خواسته اعتقادات عده از انسانها رو به یک نیروی فرابشری که همون خدا هست به عنوان کسی که فرستاننده ی کتابهای الهی و پیامبران هست زیر سوال ببره و بگه که همچین چیزی امکان نخواهد داشت و افراد معتقد رو دیوانگانی مثه دالیا می دونه که به خاطر اعتقادشون دست به هر کاری می زنن!دوست ندارم زیاد داخل این مسائل بشم و فکر کنم که چقدر ذهن نویسنده با مورد اول نزدیکی داشته یا مورد دوم ، از نظر من سایلنت هیل می تونه مخلوطی از هر دو مورد باشه .
از نظر من نویسنده با ما همون کاری رو کرده که آلسا با هری، والتر با هنری، مری با جیمز و کلودیا با هدر انجام داده بود. یعنی چی یعنی اینکه ما رو به این دنیای ذهن خودش فراخوانده و حالا این ما هستیم که منظرهای مختلف داستان این بازی رو با توجه به باورهامون می بینیم و می سنجیم ، در مورد کاراکترها با توجه به باورهامون نتیجه گیری می کنیم و گاهی وقتها حکم صادر می کنیم(مثل جیمز گناهکار)
نویسنده اتفاقا خیلی حرفه ای هم توی این کار عمل کرده اینکه بدون قضاوت شخصی شخصیت داستانت ، حتی فضاها و اتمسفر داستانت رو برای یک نفر خواننده تعریف کنی ، خودش کاره مهمیه هیچوقت قصد و منظور نویسنده رو نمی فهمی چون نویسنده ممکنه که با یه سری باورهایی این داستان رو روایت می کنه اما تو رو هم با باورهایی که داری به دنیای خودش دعوت می کنه و باعث میشه باورهای تو و باورهای اون با هم ترکیب بشن
اینجوریه که اگه در باورهای خودت محکم نباشی دچار تناقض و لغزش می شی
-----------------------------------------------
اینا همه نظرات شخصی من ، و البته مایل به بحث در مورد این موضوع هم نیستم چون به نظرم ما باید اینجا راجع به بازی حرف بزنیم نه چگونگی شکل گیریش در ذهن نویسنده و بحث در مورد عقاید نویسنده
 
بچه ها شرمنده میپرم وسط بحثتون.
ولی نظرتون در مورد این چیه؟
44381106652310150224.jpg
در مورد قربانیان والتره
عالیه ولی من نفهمیدم این دانشجو هست یا دانش آموز دبیرستان ، لطفا این یه مورد رو ویرایش کنین
باشه اینها رو حتما درست میکنم, این فقط یه نمونه کار بود.
تا چند روز دیگه همه رو ترجمه میکنم و میذارم برای دانلود.
 
آخرین ویرایش:
ولی نظرتون در مورد این چیه؟
میتونم بپرسم چرا سمت راستی ها رو توی کروشه *گذاشتی ؟ اگر معمولی بودند یا با دو نقطه همراه بودند به نظرم بهتر میشد ! بعد برای سن زمان مرگ هم یه سطر جدا بذاری فکر کنم بد نباشه چون تقریبا سن اکثرشون مشخص هست ! اون جایی هم ه برای عکس گذاشتی که الان خالیه خیلی خوبه برای کسایی که عکسشون در دسترس هست!
در کل معلومه براش زحمت کشیدی و سلیقه به خرج دادی ! دست مریزاد !
پاینده باشی!
 


پاسخ خود را بنویسید ...

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or