بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
اینجا یه توضیحاتی رو خودم اضافه میکنم تا بیشتر متوجه موضوع بشین...
از دوست عزیزم هم Horror 2008 کمال تشکر رو دارم که به حرفشون جامه ی عمل پوشوندن...

توی مجله ی بازیرایانه ممکنه نتونم یه همچین چیزهایی رو بنویسم برای اینکه سری بازیهای Silent Hill جزو لیست سیاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسل.... هستش و به همین دلیل همینجا به بیان این موارد میپردازم...

.......................

به یکی از واکنش های forum در مورد اون توجه کنین : اون آمریکاییهای حریص شانس انجام هیچ کاری رو ندارند جز گند زدن(*در مقاله اینجا این کلمه بود: ing **** *

خیلی از طرفدارهای Silent Hill بعد از اینکه فهمیدن KONAMI ی احمق اومده عنوان معروف و بالحق ژاپنی SH رو به یک شرکت آمریکایی داده , حسابی به جوش اومدن.
به قول Akira Yamaoka (آهنگساز بسیار معروف سری) قسمتهای اول تا چهارم SH بر اساس دیدگاه ژاپنی ها از زندگی غربیها بنا شده بود در حالیکه قسمت پنجم و 0rigins بر اساس دیدگاه آمریکایی ها از شیوه ی ترس ژاپنی ها و داستان نویسیشون بنا شده...

اگه داستانها و فیلمهای ژاپنی رو دیده باشین مطمئنا متوجه شدین که قبل از درست کردن فیلم , نویسنده واقعا به خلق کردن میپردازه...
در حالیکه در فیلمها و بازیهای آمریکایی و اروپایی , بیشتر به نظر میرسه که فیلم سازها اول میان صحنه های اکشن رو تهیه میکنن و بعدش یه نویسنده گیر میارن و بهش میگن که برای صحنه های اکشن فیلم ما یه داستان سر هم کن...

من نمیخوام ارزش کار Collective یا Climax رو کم کنن ولی باید قبول کنیم که کاری که آمریکایی ها و اروپایی ها در ساخت بازی انجام میدن بسیار سطحی تر است نسبت به داستان و بازی سازی که ژاپنی ها انجام میدن...

یکی از بهترین بازیهای چند سال اخیر از نظر داستانی سری بازیهای Metal Gear Solid یکی دیگر از ساخته های KONAMI هستش...و این بازی هم که توسط ژاپنی ها ساخته شده واقعا از لحاظ داستان نسبت به عناوین رقیبش مثل Splinter Cell در سطح بسیار بالاتری قرار داره...

کار Tom Clancy به اینجا کشیده که برای اینکه بتونه داستان رو کمی سرپا نگه داره مجبور به کشتن دختر سم (سارا) و یا نشون دادن عشق در زندگی سم شده...
شخصا وقتی که سم توی قسمت چهارم به Enrica میگه : لطفا من رو سم صدا کن ! حالم داشت به هم میخورد ! چرا ؟
برای اینکه این لحظات توسط Tom Clancy (یک بازیساز آمریکایی) ساخته شده...کسی که توی عمرش فقط بلد بوده چند تا تروریست رو بکشه وسط و یه گروه درست کنه که آدم بدها (!) رو میرن و میکشن ! و همونطوری که متوجه شدین در این بازی آمریکایی هیچ احساسی وجود نداره !
اگه باور ندارین , خودتون به من بگین ! بعد از اینکه سم به Enrica میگه : لطفا منو سم صدا کن ! چند بار دیگه همچین صحنه هایی رو توی بازی دیدین ؟!
من بهتون میگم : هیچ بار !
برای چی ؟ برای اینکه بیشتر شرکتهای آمریکایی و اروپایی به دنبال اکشن و گیم پلی بهتر (در SC این عناصر واقعا قابل تقدیره...) هستند که نمونه ی واضحش Bioshock هست که تازه عرضه شده !
پیچیدگی داستان Bioshock رو دیدین ؟ همینه ! بیشتر از این نمیشه از شرکتهای غربی انتظار داشت (البته صد در صد استثنائاتی هم هست)...

به همین خاطر هست که من دل خوشی ندارم که یک شرکت غربی بیاد یک سری بازی که از تولد با دیدگاه ژاپنی ها ساخته شده رو با تفکرات خودشون (و با نظارت Yamaoka) بسازه...

شما Lost Memories من رو میخونین...حالا میخوام خودتون بگین...آیا اگر این بازی توسط یک شرکت غربی ساخته میشد , هنوز هم داستانی به این پیچیدگی و در عین حال زیبایی داشت ؟! میدونم که استثنائاتی وجود داره ولی در کل باید قبول کنیم که یه شرکت غربی خیلی راحت میتونه این بازی رو نابود کنه...

........................................

یکی دیگه از مواردی که میشه بهش اشاره کرد Development بازی 0rigins هستش...این بازی تا ماه April سال 2007 در دست شعبه ی آمریکایی شرکت Climax بودش...
همونطوری که اشاره کردم این شعبه ی مزخرف تحت تاثیر بازی RE 4 جو گیر شده بود و از چند تا از سیستمهای گیم پلی این بازی استفاده کرده بود که بازی رو به جای اینکه شبیه یک قسمت دیگه ی SH بکنه , بیشتر شبیه نسخه ی کنسول دستی بازی RE کرده بود !

توی نسخه ی آمریکایی از نشانه گیری Over-The-Shoulder استفاده شده بود (در RE 4 این طرز نشانه گیری به اوج خودش رسید) , اسلحه ها درست مثل RE 4 همگی دارای Laser بودن (چیزی که هیچوقت توی سری SH نبوده) و از سیستم مزخرف جدید Item های استفاده شده بود.

وقتی که طرفدارهای بازی (از جمله من) به KONAMI نامه نوشتن و به این کار شرکت اعتراض کردند , KONAMI ادامه ی ساخت بازی رو از شعبه ی آشغال آمریکایی گرفت و به شعبه ی انگلیسی در اروپا سپرد.

دوربین بازی به حالت سری بازیهای قبلی برگشت...سیستم نشانه گیری مثل سیستمهای سری های قبلی شد...Laser از اسلحه ها برداشته شد...
در کل رنگ و لعاب RE 4 که امروزه دارین توی بیشتر بازیهای میبینینش , از بازی برداشته شد و این یک خبر خوشحال کننده بعد از ماهها انتظار بود.

..................................

اما سازندگان متذکر میشن که پشت این ظاهر یک طرح پرعمق تر کمین کرده.

همه ی طرفدارهای SH امیدوارن که اینطور باشه...امیدوارن که داستان اونقدر پیچیده باشه که بازیکن روی کیبرد کف بالا بیاره ! امیدواریم...

سقف ها و دیوارها استادانه ناپدید میشن و پیچ و خم دنیای اسیب دیده از زیر نمایان میشه. وهمه ی این ها در real time دور الکس هنگامیکه شما بازی میکنین اتفاق میقته، و این قطعا یک تاثیر مغشوش کننده خواهد داشت

The Collective موتور مخصوص به خودش رو داره که توی ساخت بازیهاش ازش استفاده میکنه...اسم این موتور Slayer هستش و توی بازیهایی مثل Buffy The Vampire یا Indiana Jones استفاده شده...
تا اونجایی که من تا حالا دیدم , این موتور همچین هم قدرتمند نیست مگر اینکه در آینده یک سری تغییرات بسیار لازم توش انجام بدن...

بازی Silent Hill معمولا همیشه صحنه هایی پر از مه داره...گفته شده که قسمت پنجم به زیبایی هر چه تمامتر میتونه صحنه های مه رو با کمک تکنولوژی Volumetric Fog / Cloud شبیه سازی کنه که اگه بتونن این کار رو انجام بدن قابل تقدیر هستش...
یکی دیگه از تغییرات توی گرافیک بازی تغییرات محیط هستش که گفته شده در این نسل , این تغییرات درست مثل فیلم SH دیده خواهد شد که به معنی تغییر دنیایی که درش هستین بصورت Real Time صورت خواهد گرفت و مثل قسمتهای قبلی یکدفعه و یا بدون اینکه بهش اشاره ایی بشه نخواهد بود...

....................

تا اینجا فقط همین موارد رو لارم میدونم و بهش اشاره کردم...Splinter Cell Fan Boy ها ! من هیچ غرضی از حرفی که در مورد سم و SC زدم نداشتم...شما جدی نگیرین !
فعلا همین !

متشکرم...Nemesis
 
توی مجله ی بازیرایانه ممکنه نتونم یه همچین چیزهایی رو بنویسم برای اینکه سری بازیهای Silent Hill جزو لیست سیاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسل.... هستش و به همین دلیل همینجا به بیان این موارد میپردازم...

چرا؟:eek:
چند تا بازی معروف که تو black list هستن رو میشه بگی؟:eek:
 
قبل از هر چیز لازمه بگم که مجلات زیاد به این چیزها اهمیتی نمیدن ولی بخاطر اینکه وزارت ارشادی ها از همون اول هم با بازیرایانه مشکل داشتن (این مشکلات رو با "بازینما" خیلی کمتر دارن) آماده هستن که یه طورایی گیرشونو بدن...

تابلوترین بازی این لیست GTA San Andreas هستش که فقط بخاطر Hot Coffee پیش اینا معروف شد...شرط میبندم که حتی GTA San Andreas رو بازی هم نکردن و فقط بخاطر اینکه یه چیزی در مورد Hot Coffee شنیدن , دارن باهاش اینطوری برخورد میکنن...
بعضی از وقتها هم میرن توی مغازه ها , کسانی که GTA میفروشن رو میگیرن (که تازگیها کم شده !)...

یه مثال دیگش Silent Hill هست که خودتون میشناسینش...یکی دیگش P-l-a-y B-o-y هست که تحت نظارت بین المللی خود شرکت P-l-a-y B-o-y ساخته میشه و فکر کنم که همه فقط با اسمش و سایتش و مجله هاش آشنا باشن در حالیکه دامنه ی کارهاش خیلی وسیعتر هستش ولی بازیهاش همون درون مایه های مجله و سایتشو داره که همین باعث رفتنش توی لیست میشه...
یکی دیگش سری بازیهای Larry هستن که خیلی کم میتونین توی ایران پیداشون بکنین...این بازیها هم (بخصوص Leisure Suits Larry !) پیشینه و حال بدی دارن !!!

کلا کسی از همچین لیستی آگاه نیستش...من هم وقتی از آقای عبدالهی خواهش کردم که نظارت بر تمام مقاله های مربوط به Silent Hill در مجله رو به من بده (به نظ شما ایده ی خوبی نبود ؟) متوجه این موضوع شدم که یک سری بازیها در لیست سیاه (Black List) وزارت فرهنگ و ارشاد اسل... قرار میگیرن...

متشکرم...Nemesis
 
قسمت دوم ترجمه ی اسکن های shv

قسمت دوم ترجمه ی اسکن های shv

قبل از هر چیز به خاطر وقفه ای که به علت اعلام نتایج کنکور(لعنت الله علیه) ایجاد شد عذر میخوام .
برای کامل کردن قسمت نیمه کاره مجبورم تیکه ای از قبل رو دوباره بذارم:

یک جشن منزجر کننده برای چشم ها و گوش ها

با وجود کاراکتر تازه و منطقه جدید اصول اساسی سری تماما دست نخورده باقیمونده . ما در صحنه ی ترسناک و کابوس وار آغازین بازی یک رویایی رو در بیداری میبینیم که الکس در یک بیمارستان مخروبه، قبل از اینکه از میان آینه به other world کثیف پوشیده از زنگار که توسط پرستاران مرده گونه اشغال شده منحرف بشه، پرسه میزنه.
نحوه ی نمایش کلاسیک سری sh تغییر چندانی نکرده جز یک زاویه دوربین جدید که با آنالوگ راست کنترل میشه (*درمقاله ی قبل گفتم با آنالوگ چپ که اینجا اصلاح میکنم ، البته خدا رو چه دیدی شاید هم با چب هم با راست کنترل شد*) که نمایی واضح تر از ترس ها رو میده، البته پایه ی احساسات و تصاویر تکیه بر اصول بازی داره، اگرچه با جزییات و وضوح دوره ی hd ترمیم شده.
همانند شماره های قبلی در جهانی که شما در اون سکنی می گزینید دو حالت مجزا وجود داره: اول، شما مناطق دنیای واقعی که رو به ویرانی است و در سایه های سنگین و مه شناوری پوشیده شده مشاهده میکنید. این ها هر چه هم غیرعادی و ناراحت کننده باشند اون ها در مقایسه اونچه other world خونده میشه و همون نقشه رو داره خیلی راحت و جالب هستن. برای آشنا کردن شما یک انتقال شدید رو در نظر داشته باشید: (آرایش اتاق فقط میتونه مورد علاقه ی شیطان باشه) موجودات عجیب و غریب وصف ناپذیر که درساختمون پرسه میزنن آراسته ومزین شده با دیوارهای خونی، زنجیرهای زنگ زده و درهای ساخته شده از گوشت جهنده. گذار بین این دو حالت جسمانی با فناوری جدید الهام گرفته شده از فیلم sh ساخته کریستوفر گان نمایش داده میشه: سقف ها و دیوارها استادانه ناپدید میشن و پیچ و خم دنیای اسیب دیده از زیر نمایان میشه. وهمه ی این ها در real time دور الکس هنگامیکه شما بازی میکنین اتفاق میقته، و این قطعا یک تاثیر مغشوش کننده خواهد داشت.(*از اینجاش جدیده *)این سری به خاطر این استفاده ی موثر از روشنایی و سایه معروف هستش،و shv این لمس های گرافیکی رو در زمینه ی جدیدی به کار گرفته . هورتون میگه :فلسفه ی من درباره ی وحشت اینه: چیزی که شما کمترش رو میبینید ، ترساننده هستش، بنابر این ما موقعیت هایی رو خلق کردیم که حقیقت رو درپرده ای از راز نشون میده: سایه های استادانه ی بازیگران و حقه های روشنایی حقیقتا تشخیص اینکه اونچه میبینید چیه رو سخت میکنه.... به محض اینکه شما بتونین هویت چیزی رو که میبینید تشخیص بدید اون دیگه ترسناک نخواهد بود.
انتظار محیط های مهیج ، چیزهای غریب ،و ترس های ارزان زیادی رو داشته باشید ....اگر چه بعضی از اونها کاملا تصادفی خواهد بود. افزایش یک سیستم فیزیکی واقع گرا (از middle ware محبوب havok که از جمله بازی های پر قدرت این سیستم saintsrow و halo3 میباشد ، استفاده میکند.) ، باعث این میشه که هر شی وکاراکتری فعل وانفعالش با محیط واقعی تر خواهد بود. حالا زمانی که شما به طور تصادفی به یک صندلی بر خورد میکند ، ممکن برخورد با یک میز هم باشه ، اون با غژغژ پر سر و صدایی از طرف کف اتاق نیز همراه خواهد بود...که دشمنانی که نزدیک شما هستن رو ازجای شما آگاه میکنه.
اگر جه این قضیه در screen shot های بازی نمایان نمیشه، اما مشخصه ی بازی ( پوششی از سر وصدا که اعمال رو در بر میگیره ) حقیقتا در sh5 برخواهد گشت. هورتون میگه: ما فقط به یک نوع فیل تر-دلیل جدا نوشتنش هم قبول نکردن سیستم هستش- ( *تو مقاله ی قبلی این رو پوشش معنی کردم دیدم مطلب رو نمیرسونه گفتم همون فیل تر باشه بهتره *) نمیچسبیم ، در حقیقت ما انواع متفاوتی از اون رو آزمایش میکنیم، که با اونها آثار خرابی ها و خط موها رو میتونیم نمایش میدیم. اون ادامه میده : ما میتونیم میزان جنب و جوش رو در همون حالی که شما دارید بازی میکنید تغییر بدیم ، که این قدرت رو به ما میده که بتونیم فضا و جو بازی رو در هر نقطه ای در دست داشته باشیم. در دموی gameplay بازی ما ویژگی های سه طبقه فیل تر مجزا با میزان متنوعی از ثبات، جنبش و وحشت مشاهده میکنیم که مارو متوجه حال وهوای وحشتناک منحصر به فرد بازی میکنه. هورتون میگه : این چیزیه که ما درباره ی درونش دعوا داریم ، چون هر کسی انتظار داره که بازی نسل hd خیلی تمیز و کامل باشه ،و در حقیقت در چشم انداز این بازی این فیل تر ها فرصت این رو میدن که sh5 برجسته وعالی باشه.
طرفداران sh همچنین انتظار دارن که مه گیرا و تاثیر گذار ی در این بازی کنسول های نسل آینده ببینن ، اما اون مه منزجر کننده فعلا کاملا آماده نیست. ما یک زخم قدیمی از این اثر داریم و اگر چه افزودن مقدار قابل توجهی خاکستر برای به اهتزاز در آوردن اون ( اشاره ای داره به هم به نخستین شماره ی یازی وهم فیلم اخیر بازی ) احساس خوبی به وجود میاره، اما رویهمرفته تاثیر مه هنوز متقاعد کننده نیست. هورتون در این مورد میگه : هدف از مه اینه که اون رو کاملا گیرا و تاثیرگذار کنیم ، چون در حقیقت شما از میان ان قدم برمیدارید. اون ادامه میده: ما میخوایم که اون فیزیکی و زنده احساس بشه ، مثل اینکه شما با نور چراغ قوه خودتون مه رو قطع میکنین.


Tweaking the gameplay (*نفهمیدم منظورش چیه*)

خوب ، صداها ومناظر shv مثل و مطابق اصل و ریشه اونه ، اما آیا gameplay اون نیز مثل بازی های قبلی است؟ آره و نه ... مطمئنا ، الکس هنوز هم با هیولاها با یک لوله سربی خواهد جنگید اما the collective در نظر داره این مبارزات خیلی جنگجویانه تر و مجذوب کننده تر از عنوان های قبلی باشه. جیسون آلن در این مورد میگه: در حالیکه در گذشته ، قهرمان ما یک فرد عامی وعادی بود ، اما در ین نوبت ما خیلی پیش رفتیم، الکس آموزش ها ی نظامی رو دیده ، و از شرایطی مجهز تر از قهرمانان قبلی میاد.
صاق باشیم ، مبارزات هیچگاه در این سری واقعا قدرت کافی رو نداشته ؛ با وجود رجوع کمتر به سیستم های نبرد در sh3 و sh4 ، رویارویی با دشمنان گهگاه رو به سوی فستیوال های درهم و زمخت میره.
دیوید ورفایل کسی که در نویسندگی کار نقش داره میگه: قابلیت های نظامی الکس در مبارزات احساس اون رو با قهرمان های قبلی خیلی متفاوت میکنه، تنوع ظرافت حرکات که در اختیار اونه خیلی فراتر از شماره ها ی قبل هستش: شما میتونین از حملات ضعیف به طور ناگهانی رها بشید، میتونین حملات سنگینی رو عهده دار بشید ، و حتی میتونین به وسیله ی مسیر گلوله دشمنان رو به دیوارها و اشیا بزنید و به اونها صدمه وارد کنید. دو تا از سلاح های جنگی که ما دیدیم ،یک میله و یک چاقو بودن که با توجه به دشمنی که الکس باهاش رو به رو هستش شیوه ی رزمی منحصر به فردی رو ارائه میکنن . از ابزار جدید در مبارزه ، مبارزه ی تن به تن هستش (با دست خالی )که نیازمند به : ترکیب تکمه ها(یا احتمالا شش قطب شاک در دسته ) برای دوری از یک سرنوشت وحشتناک ( ما پایان یک تلاش ناموفق رو در حالی که الکس خون آلود روی زمین افتاده مشاهده میکنیم) ، عکس العمل های سریع ، و فرار های حرفه ای زیادی هستش.
گذشته ی ارتشی الکس ، ما رو در مقدار تغییر ایجاد شده در سیستم gunplay بازی شگفت زده خواهد کرد. عنوان های قبلی sh سلاح های گرم رو ارئه میکرد ، ولی مکانیسم نشانه گیری اون کاملا تصادفی بود. متاسفانه ، سازندگان حاضر نیستن سازوکارهای جدید تیر اندازی رو معرفی کنن. ورفایل توضیح میده : در هرحال ، ما قصد نداریم sh5 رو به یک بازی سبک تیر اندازی تبدیل کنیم ، ما در مرحله ی بعد رویه ی کنترل رو با تراز کردن سلاح ها بر خواهیم داشت ، شما در کاربری اون رو خیلی احساس خواهید کرد.
به زبان ساده تر ، مبارزات در sh5 خیلی عمیق تر و واکنشی تر از اونچه طرفداران از شماره های قبل میدونن خواهد بود. اورتل(تهیه کننده) میگه : در این شماره مبارزات پیشرفت خواهد کرد( و مردم همیشه نگرانن که ما خیلی بازی رو فیزیکی کنیم) اما درپایان اون هنوز به silent hill شباهت داره ، ما قصد داریم اون رو ترسناک تر کنیم اما این دلیل نمیشه که شما نتونین شخصیت رو ببینین یا نتونین کنترلش کنین.
بخشیدن سیستم مبارزه ای که بیشتر تاثیر گذار باشه به بازیکننده تنها نیمی از قضیه است ، ازاین رو : در sh5 دشمنان هم پیشرفت جدی خواهند داشت . آلن در این مورد توضیح میده: حالا ، شما فقط با دویدن اونطوری که ممکن در سری های قبلی بازی انجامش می دادید نمیتونین از دشمنان بگذرید ، چون الکس خیلی مجهز تر از قبل هستش دشمنان ما هم خیلی مشکل تر از قبل بایدباشن.
هیولاها حالا با لگد درها رو باز میکنن تا شما رو پیدا کنن، و همچنین واکنش های واقعی نسبت به صدا و اشاره های بصری نشان میدن. هیولاها همچنین تمایلات به خصوصی دارن که شما میتونین اونها رو به کار ببندین و از اون استفاده کنین. ما یک مثال عینی رو در عمل به شما نشون می دیم: اون پرستارهای اهریمنی مثل پروانه به سمت منبع نور جمع میشوند، همینکه الکس پروژکتور ی رو روشن کنه توجه اونها رو جلب خواهد کرد ، بنایراین اون میتونه بدون جلب توجه اونها هم بگریزه .
در دوره ی طراحی شخصیت ، sh5 بازگشت عناصر محبوب مثل پرستارها رو با گروهی از شخصیت ها ی ابتکاری ترکیب کرد. Schism Glimpses of ، یک موجود مخوف شبیه انسان با یک کله ی گنده ی شمشیر فرم که با یک زیپ از وسط جدا شده، smog ، یک لاشه ی بد بو که پوشیده از جوش های جهنده است ، که پتانسیل بازی برای ترس های احساسی رو نشون میده. از دیگرموجودات جدید siamهستش ، ترکیب بدن یک زن و یک مرد با یکدیگر برای یک مرداب شوم از یک هرزگی جنسی .
انتظار میره همه ی این هیولاها با انیمیشن هایی به حرکت دربیان که ترکیبی هستش از حرکت هایی ناگهانی که به جاکوبز لدر ( سنت گرای سری) الهام شده با پیشنهادات گرفته شده از اجراهایی با بازیگران واقعی . و اگرچه اونها (سازندگان ) چیز خاصی رو مطرح نمیکنن ، اما the collective قول داده که با تمرکز بر مورد به اوج رسیده یعنی دوئل های سبک Zelda به جای دشمن های بزرگ وگنده ، در sh5 مواجهه با رئیس هابه طرز ماهرانه ای فراتر از اونچه که در شماره های قبل دیده شده باشه.
با وجود تمام تغییرت صورت گرفته بر روی موتور مبارزات در sh5 ، دیگر جنبه های طراحی بازی بر اصولی که سری رو مشهور کرد کاملا پایبند ظاهر شدن. تنها معما یی که ما تونستیم جاسوسی کنیم (جایی که الکس باید دنبال روکش های متنوعی از اشعه x بگرده تا اونها رو برای پیدا کردن یک رمز عددی به هم متصل کنه ) میزان سختیش در همون حدی که در هر یک از سری های قبلی بازی بوده ، میتونه باشه. The collective امیدواره که معماها رو یه کمی بیشتر جذاب و بر اساس مکان ها بکنه، اما برای کهنه کاران این سری خوراک آشنایی خواهند بود.
بعلاوه، مدهای فراگیر بازی که از سابق موجود بوده ، که ترکیب شده از یک جستجوی طول و دراز با تعداد نامعلومی پایان باز ، برای کاوش در این دنیا در اختیار هستش. اورتل میگه: ما قصد نداریم که دست بازیکنان رو از اون کوتاه کنیم ، اما مقصود ما پیشرفته کردن و خلاق بودن هستش . اورتل ادامه میده :شما وارد اون میشید و شما سرگردون میشوید ، به کاوش میپردازید ، و شما مجبورید به این فکر کنید که کار بعدی شما چه خواهد بود – این تفکر هر مرد و زنی از این بازی است.
The collective همچنین اشاره ای داره به یک gameplay factor جدید بسیار چشمگیر که باید به طرز زیبایی ارتباط داشته باشه با تاریخچه ی هدف های ارائه ی پایان های اخلاقی متعدد در سری بازی ، که در در داستان هم تاثیر داره. جیسون الن توضیح میده : هر تصمیمی نتایجی رو در بر داره ، و همه ی اونها به طور جمعی تاثیر خود رو بر تمام روند و اتمام بازی داره. جیسون اضافه میکنه: تنها یک فصل مشترک بین همه ی این تصمیمات وجود داره( که برخی از اونها فیزیکی و بقیه اونها زبانی هستن) اون هم اینکه اونها مستقیما روند بازی رو تغییر میدن.
انشالله برخی از این انتخاب های سخت به سمت بازگشت پایان سنتی محبوب طرفداران یعنی ufo-ending پیش خواهد رفت.

انتظار یک آینده و عاقبت تاریک


زمانی که ما با سازندگان بازی ملافات داشتیم احساس کردیم که اونها از اولین عکس العمل منفی هواداران نسبت به اخبار رسیده از sh5 یک کمی ترسیدن و وحشت کردن ، اما این شک وبدبینی باید اونها رو به سمت قهرمان کردن پروژه ای که خیلی برای اون جنیگدن حرکت داده باشه. حتی در همین گسترش های اولیه هم عنوان باید متوازن ظاهر بشه تا به وعده ی یک silent hill کنسول های نسل آینده که به اصول سرپایبند هستش در حالی که بالاخره بازی رو از اون gameplay ساکن درآورده عمل کرده باشه.
در آخر تهیه کننده ی کاریعنی اورتل هدف تیم رو به خوبی خلاصه میکنه : ما به واقع قصد داریم که باریکننده رو به عمیق ترین قسمت rabbit hole ببریم ، و ایجاد احساس جنون رو از هر چیزی که شبیه silent hill باشه در اون ایجاد کنیم.

..................

*میرسیم به پاورقی صفحه 79 که اشاره به محصولات جدید از sh داره (پاورقی های صفحات 74و75 رو به علت جالب نبودن موضوعشون ترجمه نمیکنم):*

Silent hill های آینده

آیا این شماره ها که به زودی منتشر خواهند شد اسم این سری خوش نام رو لکه دار خواهند کرد؟

1. گذرگاه :silent hill

خبر خوش : این پاییز ، gamer های ژاپنی میتونن با بازی یک سایلنت هیل جدید با تمی از بازی خانه ی مردگان (the house of the dead) بترکونن(*من شرمنده، این جمله ای است که تو مقاله نوشته*) . شما چه جوری میتونین به یک بازی دو نفره که رییسش هم ph هستش جواب رد بدید؟
خبر بد : بدبختانه، اون تاریکی دید و اون داستان شاخه ای به درستی ظاهر نشدن. به علاوه ، اونها طرح کوتاه baroness که در sh2 به اون اشاره شد را نیز حروم کردن.

2.silent hill interactive manga

خبر خوش : نویسنده وطراح اصلی sh2و sh3 مجدد با دو بازی به هم پیوسته ی مخصوص ژاپن برای موبایل باز میگرده(cage of clade و double under dusk ). ویژگی اون تلفیق کاراکترهای قدیمی و کاراکترهایی جدید هستش.
خبر بد : متاسفانه، انتشار book version of cradle که پاییز امسال صورت خواهد گرفت انحصارا برای طرفداران امریکایی در دسترس خواهد بود.

3.silent hill(movie)2

خبر خوش: شماره ی اول، یک فیلم پر مشتری بود، بنابراین گروه سازنده مشتاق که برای محصولش یک شماره ی جدید تولید کنه.
خبر بد : بدبختانه ، مغز متفکر پشت تیم شماره اول ( گارگردان (کریستوفرگان)و فیلمنامه نویس(راجر اواری) محبوب طرفداران بازی) فعلا خیلی مشغله دارن بنابراین استودیو یدون آنها پیش خواهد رفت.

(* من که میگم اینا تا با این نسخه های مسخرشون گند نزنن به بازی ول کن نیستن *)

....................

این هم از قسمت دوم این مقاله . این تمام مطالب این مجله درباره ی shv بودش ولی یک قسمت هم درباره ی sho مطالبی رو گفته بودکه دیدم ربطی به بحث نداره ترجمه نکردم اما وقتی درباره ی sho خواستیم صحبت کنیم اون رو هم خواهم گذاشت.
نظر شما رو نمیدونم اما من معتقدم سازنده ها باید طوری پیش میرفتن که با پایان شماره 4 بازی پرونده ی silenthill بسته میشد. تا خاطره خوش اون همیشه باقی میموند ،با فاصله گرفتن از اصل داستان کم کم طرفدارانش رو از دست میده چون sh فقط داستانش جذاب هستش اگر همین رو ازش بگیرن اندازه پشمک هم ارزش نداره. آخه یکی نیست بگه امثال من اگه میخواستن یه بازی باgameplay عالی وstoryline مزخرف بازی کنن لازم نبود 4 سال صبرکنن این همه بازی اینجوری بود....با این حال منتظر میمونم و دعا میکنم حدسم اشتباه باشه.
پاینده باشید
 
آخرین ویرایش:
درود
تبریک میگم به همه طرفدارن Silent Hill. * صحنه را دیدم* :biggrin1:.
بینهایت زیبا بود.
حرکت دوریبن و تعویض موقعیتش محشر بود.
تغییر Real-time محیط دست کمی از فیلمش نداشت.
با این حال که Cut-Scene نبود ولی بسیار جذاب و سینمائی از کار در امده بود.
انیمیشن و حرکات شخصیت اول کار هنوز کار داره که با وجود زمان باقی مونده به عرضه بازی جای هیچ نگارنی وجود نداره.
صدا گذاری 20 . مخصوصا صدای آژیر که باید بشنوید تا موضوع دستتون بیاد.
راه رفتن اون پرستاره و تکان های که میخورد، 100% کپچره شده ست.
حرف و حدیثی درباره گرافیک و نورپردازی باقی نگذاشتن.

پ.ن. محمد جان از مقاله ای که در مجله بچاپ رسیده عکس ننداخته:biggrin1:.
پ.2.ن. بیصبرانه منتظر تحلیل اساتید، محمد و حامد جان هستیــــــــــــــــــــــــم :love: .
 
Tweaking the gameplay (*نفهمیدم منظورش چیه*)

Tweaking در دنیای سایبر به تنظیمات و تغییراتی (در یک برنامه) گفته میشه که در حالت Default همچین اجازه ایی به فرد درش داده نمیشه...
ولی در دنیای بازیهای این کلمه بیشتر به یک اصطلاح تبدیل شده تا معنی واقعی خودش...Tweaking The Gameplay در اینجا به معنی تغییرات در ساختار بازی و راههای جدیدی است که Gameplay بازی در اختیارتون میگذاره...
در کل این کلمه از اون کلمه های انگلیسی هستش که توی فارسی یک معنی کاملا مرتبط باهاش نمیشه پیدا کرد (هر چند که معانی نزدیک ولی مختلفی به این کلمه وجود دارن)...

متشکرم...Nemesis
 
توی این پست یکی از پستهایی رو که توی قسمت "اخبار بازیها" باری ویدئوهای جدید قسمت پنجم نوشته بودم رو دوباره میگذارم...امیدوارم کمکی باشه به بقیه ی دوستان برای درک هر چه بهتر قسمت پنجم و تغییراتی که توش اعمال شده (البته برای اونهایی که هنوز اون نوشته رو نخوندن) :

*********************************

اولين چيزي که همتون متوجهش ميشين گرافيک فوق العاده ي بازي هست که بهش ميشه گفت (تا حدي !) : گرافيک نسل بعد در ژانر وحشت...
بازي به درستي از Shader ها و بخصوص از Shader Model 3.0 استفاده کرده...استفاده از Specular Mapping در بازي موجب بوجود اومدن شفافيت جالبي روي اجسامي شده که نور با شدت بيشتري بهش ميتابه و به نظر بازيکن مياره که نوري با قدرت زياد (همون چراغ قوه تون !) داره به ديوار ميتابه...از HDR به زيبايي استفاده شده , بطوريکه به راحتي ميتونين به تاثيراتش روي اجسام و بيشتر از حد شدن Contrast بازي به کمک HDR پي ببرين...
خوشبختانه (يا متاسفانه) ازNoise Effect مخصوص بازي که خود Team Silent مخترعش بود و در بازيهاي بسياري مثل Killzone و Metal Gear Solid 3 و يا ICO استفاده شده بود , استفاده ي بسيار کمي در اين بازي شده..."خوشبختانه" رو براي اين گفتم , چونکه در قسمت چهارم اين افکت بيش از حد استفاده شده بود...استفاده از رنگهاي خاکستري و آبي و سياه به عنوان رنگهاي اصلي ساخت بازي از يک طرف و همچنين استفاده از Noise Effect (بيش از حد زياد) از طرف ديگه , به قسمت بصري و گرافيکي بازي چهارم صدمه زده بود بطوريکه وقتي يه بازيکن که تازه براي اولين بار اين سري رو خريده (و مخصوصا قسمت چهارم رو) با ديدن سبک بصري بازي چهارم حالش به هم ميخورد و بازي رو کنار ميگذاشت...يادمه يه بار به خاطر اينکه خيلي زياد چشمم رو به يکي از اين افکتها که ميومد و ميرفت , دوخته بودم , حالم بد شدش و نزديک بود بالا بيارم !!! همش هم تقصير همين قسمت چهارم بودش !!!
تغيير دنياها يکي ديگه از مواردي بود که تقريبا هم سطح فيلم صورت گرفته بودش و کاملا قابل تحسين بود...
يکي ديگه از مواردي که اين بازي رو از Resident Evil جدا ميکنه , تم وحشتناکش هستش...مطمئنم که شما در RE 4 يکبار هم نترسيديد براي اينکه سازندگان RE 4 بجاي اينکه هم قسمت "ترسناک" بازي و هم قسمت "اکشن" رو با هم جلو ببرن , اومده بودن و بيشترين تمرکزشون رو روي قسمت "اکشن" بازي گذاشته بودن که عملا باعث از بين رفتن فاکتور "ترس" در بازي RE 4 شده بود...من شخصا از هيچ صحنه ي RE 4 حتي احساس دل پيچگي در شکم هم بهم دست نداد چه برسه به اينکه موقع بازي وحشت وجودم رو فرا بگيره !
ولي SH V يه چيزيش رو خوب توي خودش نگه داشته و اون هم سبک ترسناکش هست...همونطوري که ديدين بازي هنوز هم توي مکانهاي تاريک اتفاق ميفته...تيکه هاي ترسناک بازي هنوز هم هستند , که مثال اين تيکه همون چيزي هست که توي Continuous Gameplay بازي ديدين : وقتي که دارين از پله ها بالا ميرين يه دفعه ميبينين که موجودي کودک مانند يه Wheel Chair (يکي از نمادهاي SH) از بالاي پله ها پايين ميندازه و با دويدن از پله ها بالا رفته و از جلوي چشم شما ناپديد ميشه ! اين تيکه ها روي توي چند سال اخير معمولا توي بازي F.E.A.R ديدين ولي هممون ميدونيم که اين صحنه ها همگي از سري SH سرچشمه گرفتن...
يکي ديگه از نقاط قابل يادآوري , نورپردازي بازي هستش...
بازي درست مثل قسمت هاي سوم و دوم و اول (قسمت چهارم از لحاظ Gameplay در مقايسه با قسمتهاي قبلي , خيلي از فاکتورهاي محبوب اونها رو حذف کرده بود ) از دو چيز محبوب سري يعني "چراغ قوه" و "راديو" استفاده ميکنه...
بازي مثل قسمتهاي دوم و سوم به لطف چراغ قوه ي باحالش , داراي نورپردازي Dynamic هستش و به طور تابلويي توي دموها قابل مشاهده هستن...همون صحنه ايي که از پله ها دارين بالا ميرين , ميتونين تاثير نور رو بر روي پله ها ببينين و اي صحنه ايي که در جايي مثل زندان قرار دارين (به احتمال زياد Toluca Prison) تاثير نور بر روي ميله ها واقعا جاي تحسين داره !


از گرافيک بازي که بگذريم به صداگذاري ميرسيم...قبل از هر چيز به همتون پيشنهاد ميکنم که دوباره دموي Mood Gameplay رو ببينين براي اينکه توي اين دمو چشمه ايي از موسيقي هاي فوق العاده ايي که Akira Yamaoka براي اين بازي درست کرده قابل شنيدن هستن...Akira Yamaoka کسي هست که به جرات ميتونم بگم از اولين قسمت اين سري همراهش بوده ! هيچ کس ديگه ايي نتونسته در تمام قسمتها جزو گروه سازنده باشه به جز يامائوکا , که به نبوغش در ساخت آهنگهاي ترسناک بر ميگرده...
آهنگي که در اين دمو ميشنوين , به تمهاي معروف Silent Hill 2 (بهترين بازي در سري از نظر من) خيلي نزديک شده...درست مثل سريهاي قبلي توي اين آهنگ صداي طبل خاصي شنيده ميشه که به ترسناکتر شدن بازي دامن ميزنه...
بازي درست مثل قسمت دوم توجهش رو به پيانو جلب کرده...پيانو هم تم غمناک سري و هم تم ترسناک رو به خوبي ميتونه القا کنه...در واقع OST هاي اين بازي (مخصوصا اونهايي که با پيانو نواخته شدن) واقعا زيبا هستن...معمولا در هنگام مرگ شخصيتهاي بازي هم از تم پيانوي Yamaoka براي بازي استفاده ميشه که واقعا تاثير گذار هستش...
در کل موسيقي بازي مثل بسياري از فاکتورهاي ديگش به قسمت دوم نزديکتر شده که همين خودش هيجان منو براي بازي کردن اين قسمت بيشتر از هميشه ميکنه...


يه اشاره ي کوچيکي هم به فيزيک بازي ميکنم...سازنده ها گفتن که توي اين قسمت فيزيک نقش مهمي رو ايفا ميکنه (البته نه به مهمي HL 2)...يکي از موارد قابل اشاره در اين دموها افتادن Wheel Chair هستش که بصورت انيميشني و از قبل تدوين نشده بلکه بر اساس فيزيک بازي , به زيبايي به تصوير کشيده شده...در ضمن مورد کوچيک ديگه ايي هم که اشاره بهش بد نيست فيزيک Rag Doll بازي هستش...توي دموي Mood Gameplay اگه در صحنه ي آخر توجه کرده باشين ميبينين که الکس مياد و سعي ميکنه که با دادن يه خرگوش (Robbie The Rabbit يا همون خرگوش مشهور SH) به يه پسر بچه (شايد Joshua ؟) از پشت ميله ها , سر صحبت رو باهاش باز کنه...حالا به اهاي خرگوشه خوب دقت کنين ! تاثيرات محيط رو بر بدن اين خرگوش ديدين ؟! به پاهاش قبل از اينکه از نرده ها رد بشه توجه کنين ! همينه !


خب ! موارد قابل توجه ديگه ايي هم بودن که اينها رو توي Silent Hill Game Community شرح دادم و يا خواهم داد...اميدوارم همين چيزهاي کوتاهي که اينجا بهش اشاره کردم تونسته باشه کمکي به شما در جهت هر چه بهتر شناختن بازي Silent Hill باشه !

متشکرم...Nemesis
 
سلام
ببینم این سایلنت هیل که برای پی اس پی قرار بود بیاد ریلیز شد
چندی پیش من نسخه دموشو تو بیت تورنت دیدم

این سایلنت هیلی که شمت میگید اسمشsilent hill: origins هستش و باید بگم هنوز منتشر نشده ولی امروز تو سایت بازی تاریخ دقیق انتشار رو زده بود منم اون رو براتون میذارم : ویلیام اورتل : این بازی در روز 7 نوامبر2007 (مطابق با چهرشنبه 16 آبان 1386) انتشار خواهد یافت.
 
این پست من دلیل خاصی نداره و فقط جهت تشکر مستقیم از دو دوست عزیزمون مهدی جان Nemesis و جناب horror_08 است.

می دونم که نباید پست الکی بابت تشکر داد ولی دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم.

خیلی ممنون.:love:
 
بچه ها اینم چند تا عکس از silent hill v برای کسایی که ندیدن!

http://bp1.blogger.com/_qGtGl4NFC8s/Ru6IOAYhtvI/AAAAAAAAHO0/lNuin5E7Uq4/s1600-h/02.jpg
02.jpg

http://bp1.blogger.com/_qGtGl4NFC8s/Ru6IOAYhtwI/AAAAAAAAHO8/BIOuEL9hu-M/s1600-h/03.jpg
03.jpg

http://bp2.blogger.com/_qGtGl4NFC8s/Ru6IOQYhtxI/AAAAAAAAHPE/i15-UmWSkJw/s1600-h/04.jpg
04.jpg

http://bp0.blogger.com/_qGtGl4NFC8s/Ru6IXwYhtzI/AAAAAAAAHPU/aAxYguCwb_A/s1600-h/06.jpg
06.jpg

http://bp0.blogger.com/_qGtGl4NFC8s/Ru6FZwYhtsI/AAAAAAAAHOc/QtLN-cdp8MQ/s1600-h/05.jpg
05.jpg

معلوم نیست این دختره کیه؟
 
آقا ما همچنان منتظر قسمت بعدی تحلیل هستیم!نکنه ما رو یادت رفت...مطلب تازه داره قشنگ میشه(از اولشم قشنگ بود ولی الان قشنگ تر شده :دی)
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or