بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
متاسفانه نه !
جیمز با دیدن PH سریعا به داخل کمد میره...
در واقع این اولین برخورد جیمز با PH هست و در نتیجه آدم با کسی که نمیشناسدش درگیر نمیشه !
کلید رو هم بعد از اینکه PH بطوری ناگهانی غیب میشه , بازیکن در داخل کمد بصورتی اتفاقی پیدا میکنه...

متشکرم...Nemesis
 
متن زیر ترجمه ای است ازsilent hill v EGM article موجود در سایت اصلی بازی sh5(هر گونه کم وکاست رو به بزرگی خودتون وکوچیکیه ما ببخشید) :

1.درباره ی تیم جدید ساخت

به نظر میرسه the collective (که تیم سازنده بازی است و جایگزین team silent شده ) در رابطه با کارکردن بر روی sh5 خیلی مفتخر هستش و البته حقیقتا همینطوره ولی بعد از اینکه کونامی اعلام کرد آنها به دنبال یه شرکت خارجی برای کار روی اون میگردن این معلوم شد که تقریبا تعداد کمی از شرکت ها خواهان کار اختصاصی روی اون هستند. در آخر نیز همین تعداد کم هم از کار بر روی این عنوان جاه طلب ترسیده بودند.ولی از قرار معلوم the collective به راحتی نترسیده بود.

2.تحلیل کاراکتر اصلی(ALEX SHEPHERD)

اگر چه شاید الکس به نظر شبیه به دیگر فهرمانان در این سری به نظر بیاد اما اون از هر جهت کاراکتر متفاوتی است . الکس شفرد 22 ساله است و با یه طرز نگرش و تفکر یه جوان بالغ عادی و استاندارد وارد میشه (اشاره داره به شخصیت غیرعادی وعجیب جیمز در سری دوم وتا حدودی هدر در سری سوم).
با این حال سازنده عقیده داره این بازی یه جورایی مثل شماره ی دو میمونه وداستانی سوا از بحث فرقه و مذهب SH داره.
همراه الکس و خانواده اش گروهی جدید از کاراکترها در این شماره خواهند بود که البته این بدین معنی نیست که محیط ها و موقعیت ها خانوادگی و خودمانی است .
برایان هورتون( آرتیست نقش اول (الکس)در SHV) در این مورد میگه:این خیلی مهمه که شخصیت ها روی هم رفته مناسب با سبک SH باشن.

3.کمی درباره ی داستان

الکس در بک بیمارستان ارتشی سریازان کهنه کار در حال طی کردن دوران بهبودی از یک زخم کشنده که بهش واردشده بود هست.(این مشخص نشده که این زخم چه جوری به اون وارد شده). در همین حال الکس یه تشویش قلبی از این پیدا میکنه که برادر کوچکترش جوشا در خطر هستش.
اون اونجا رو ترک میکنه و به دهکده محل زندگی اونها در new england یعنی shepards glen میره. پس از بازگشت اون مادرش رو در حالتی از جنون پیدا میکنه، برادر و پدرش مفقود شدن و تمام شهر را مه غریبی پوشانده است.(از اینجا بر میاد که بازی اصلا در sh نیست.)

4. gameplay

سابقه ی ارتشی الکس تاثیرات زیادی هم درنظام جنب و جوش و حرکت بازی و هم در خود داستان داره . با این حال سازندگان هیچ کوششی مبنی بر ایجاد دیدگاه سیاسی در بازی نداشتن.
هورتون اضافه میکنه:الکس با ترس ها و وحشت هایی مواجه میشه که بازتابی از حالت روانی اون هستن .

5.graphics

پیش گویی سوال جمعی ، حالت پوشش ها ، اون برمیگرده به شماره های قبلی و البته تعدادی پوشش جدید هم در این شماره به خوبی اضافه میشن. پوشش هایی که حتی شکاف های بین موها رو تمییز میده.و پوششهایی که به سازنده اجازه میده در حین بازی حال و هوای بازی رو عوض کنه .
شگفت اینکه بازی از موتور Havok در راهی منحصر به فرد بهره میبره. موتور در همون گنجایشی است که در saints row و جدیدا در halo3 به کار گرفته شده است . حالا شما زمانی که با صندلی ها یا میزها برخورد میکنین یا دری رو باز میکنین بازی اون حرکت رو در محیط بازی نشون میده(یه چیزی تو مایه های سری RE) . همچنین برخورد با صندلی و میزها نه تنها با یک واکنش فیزیکی همراه بلکه با صدای بلندی هم اجین میشه.این صدای جدید دایما با غژغز کفپوش ها ادامه داره و میتونه دشمنان ر از جای شما مطلع کنه.

6.update!more
دوربین حالا با آنالوگ چپ تحت اختیار شماست و اجازه میده که هر چه بهتربازیگر ترس ها رو مشاهده کنه و زودتر به اونها پاسخ بده. با الهام از فیلم کریستوفر گان تحول بین دو دنیا(وهم و وافعیت) در زمان واقعی یا به عبارتی داخل بازی انجام میشه.


7.باقیمانده ها

مبارزه با رییس ها در این شماره به خوبی احیا شده . the collectiveدرحقیقت با نمایش صحنه های رزمی بزرگ مقابله با روسا ایجاد آزار روحی میکنه. جالب اینکه اونها در جستجوی رویاروییهایی مثل Zelda(?) هستن.
پایان ها .... بله تعداد زیادی از اونها برای گرفتن وجود داره. به نظر میرسه که سازندگان تصمیم دارن که پایانی که شما میگیرین بیشتر از اونی باشه که شما فبلا دیده بودید. فراموش کردن چیزی یا کشتن کسی شما رو حرکت میده به سمت راهی که از فبل نعیین شده.کارهایی که میکنین و راهی که برای صحبت با مردمی که میبینین پیش میگیرین اینها برای تحولات چشمگیر ممکن برروی داستان اثر متقابل دارن.
هیولاها حالا کاملا پر جنب و جوش شدن(مانند فیلم سایلنت هیل)وتمام چهارپایان جدید برای آغاز به کار دقیق هستن.یکی از مخلوقات جدید (siam)ترکیبی از بدن بک مرد و یک زن که به وضوح یک دشمن جنسی هستش. هیولاها تغییرات قابل رویتی روشون وجود داره. برای مثال اگه جوشی در بدن آن ها بترکه یا از دهن اونها خون بیاد در بازی به خوبی دیده میشه چه در اوقات معمولی چه هنگام حملات الکس به اون ها.
بعضی از دشمنان نیزکه در خقیقت بسیار شبیه انسان هستن نیز که از میون اون ها پرستارها هستن نیز باز خواهند گشت با ین وجود تنوع مخلوقات بسیار زیاد خواهد بود.
(در بازی سایلنت هیل دشمنان معمولا زاده ی ذهن قهرمان هستن . این میتونه این حقیقت رو پیش بیاره که اونها خیالی هستن یا حتی اونا آدم های معمولی هستن)


باز هم اگه بد بود باید ببخشید(پایان)
 
آخرین ویرایش:
متشکرم دوست عزیز Horror 2008...

این مقاله ایی که دیدین هموطور هم که از نامش معلومه از مقاله ایی در مجله ی EGM برگرفته شده و بسیار کمک کننده بود...
اسکنهایی از این مجله توی سایت بازی سنتر هست که مربوط به همین مقاله ولی بسیار بسیار کاملتر هستش...میخواستم ازت خواهش کنم که اگه میتونی این 5 صفحه ی اسکن شده رو برامون ترجمه کنی...
من الان دارم قسمت جدید Lost Memories رو مینویسم و شخصا نمیتونم این کار رو انجام بدم...اینکار رو به تو میسپارم...

لینکش اینجاست

متشکرم...Nemesis
 
جناب nemesis ، از امروز کارش رو شروع میکنم اما اگه تا دوشنبه صبح نتونم تمومش کنم تا آخر هفته باید صبر کنید چون یه مسافرت در پیش دارم اما بعد از برگشت حتما تمومش خواهم کرد راستی از عزیزانی که ترجمه ی بالا رو مورد عنایت قرار دادن نیز تشکر میکنم
 
horror_08 ممنون از مقاله ی خوبتون، ولی میشه خواهش کنم از فونت و رنگ پیش فرض انجمن استفاده کنید؟ اصلا نمیشه نوشته هاتون رو تو قالب های تیره خوند [برای این کار متنت رو انتخاب کن و روی
removeformat.gif
کلیک کن]
موفق باشی
 
درود به همه اساتید
در تاپیک اسکنهای جدید Silent Hill 5 یه بحثی داشتیم با حامد عزیز و ب احترام دوست عزیز محمد، ادامه این بحث رو انجا ادامه میدیم:biggrin1:.
حامد عزیز تونست نظر بنده رو در مورد گیم پلی و گرافیک و اسلحه های سری S H عوض کنه. کاملا درست و منطقی بود ولی باز میگم گیم پلی این شمار عوض میشه. چرا؟ چون شخصیت اصلی قسمت 5 یه سرباز ـه. همین دلیلی میشه برای اینکه گیم پلی بازی تغییر کنه و یکم سرعتش بره بالا. ناسلامتی طرف سرباز هست و سرد و گرم روزگار رو چشیده.
از زحمت دوست عزیز horror_08 کمال تشکر رو دارم:biggrin1:.
من الان دارم قسمت جدید Lost Memories رو مینویسم
خواهشا اول بنویس بعد بگو چون اینطوری کنتور انتظار کشیدن ادم رو روشن میکنی (( ککش رو میندازی تو خ.... ادم :biggrin1: )). خلاصه منتظریم:love:.
 
Gameplay بازی قسمت پنجم خواهی و یا نخواهی عوض خواهد شد و این امر در سریهای Silent Hill دیده شده...

*در قسمت دوم از سیستم جدید حمله و اسلحه ها استفاده شده بود که در قسمت اول بازی نبود.

*در قسمت سوم از سیستم جدید Parry و یا همون دفع حمله استفاده شده بود که میتونستین با سلاحهای سرد روی دشمنان اجرا کنین...

*با تغییرات گیم پلی قسمت چهارم که آشنا هستین و احتیاجی به توضیح دربارش نیست (برای اینکه بیشتر ایرانیها فقط قسمت چهارم این بازی رو انجام دادن)

همونطوری که دیدین تغییرات گیم پلی در سری بازیها غیر قابل جلوگیری هستند ولی در مورد SH V به احتمال زیاد با نوآوریهای RE 4 گونه روبرو میشیم که به مزاق طرفداران Original این بازی خوش نخواهد اومد...

بازیکنهای معمولی انتظار دارن که قسمت پنجم هم مثل قسمت چهارم RE یه گیم پلی اکشن درگیر کننده داشته باشه در حالیکه بازیکنهای خوف قدیمی بازی همون انتظار دوربین مزخرف , گیم پلی سخت و وحشتناک (برای کنترل) و تمهای ترسناک مخصوص به بازی رو میخوان...برای اینکه SH یک عنوان Original در سبک خودش محسوب میشه و نه یک تقلید از RE که متاسفانه این روزها تبدیل به مد شده...
Gears Of War با اون عظمتش بسیاری از فاکتورهای RE 4 رو در خودش نهفته بود که از ارزش بازی نمیکاهد ولی بازی و بازیساز رو زیر سوال میبرد...

از اینها گذشته من شخصا نمیتونم شوق و ذوق خودم رو در مورد سیستم جدید گرافیک بازی و گیم پلی اون ابراز نکنم...
عکسهایی که توی مجله ی EGM دیدین , تایید شده که بصورت Real-Time هستن که خودش جای تقدیر داره...جزئیات در این بازی کاملا قابل دیدن هستن...از تک تک قسمتهای لباس الکس گرفته تا زخمهایی که با وارد شدن به بدن دقیقا جاشون نمایش داده میشن (این موضوع تایید شده)
گرافیک بازی نسبت به E3 2007 تغییر کرده که جای تشکر از شرکت سازنده ی بازی یعنی Collective هم داره...

صحبت به Collective رسید و من نظر شخصیم رو در مورد این شرکت میگم...
لیستی که در زیر میبینین لیست بازیهایی هست که تا بحال توسط این شرکت درست شده :

Men in Black
Ported from the PC
The Game of Life
Ported from the PC
Star Trek: Deep Space Nine: The Fallen (2000)
Buffy the Vampire Slayer(2002)
Indiana Jones and the Emperor's Tomb (2003)
Wrath Unleashed (2004)
Their first non-licensed title
Star Wars Episode III: Revenge of the Sith (2005)
Marc Ecko's Getting Up: Contents Under Pressure (2006)
The Da Vinci Code (2006)
Dirty Harry (2007)
Cancelled
Harker (2008)
Silent Hill 5 (2008)

در این بین فقط 2 عنوان Getting Up و Harker شناخته شده و تقدیر شده هستند و بقیه ی کارها (بغیز از چند مورد معدود و ناشناخته) همگی کارهای ضعیفی هستند...The Collective تحت نظر Foundation 9 Entertainment به کارش ادامه میده و جزو استودیوهای زیر مجموعه ی این شرکت محسوب میشه...
نظر من در این مورد اینه که KONAMI با داشتن استودیوهای معروفش و همچنین با داشتن استودیوی مربوط به تیم سازنده ی بازی (Team Silent) کار اشتباهی کرد که قسمت پنجم این بازی رو به Collective داد...
شاید بشه گفت که برای ایجاد تغییرات در سری بازی KONAMI مجبور شده تا پروژه رو بطور کامل از Team Silent بگیره و به Collective بده ولی من عقیده دارم که اگه بازی توسط خود Team Silent ساخته میشد پایدار به عناصر معروف و جذابش (حداقل برای افرادی مثل من) میموند در حالیکه حالا با واگذاری بازی به Collective معلوم نیست چه بلایی سر داستان بازی , گیم پلی اون , عناصر معروفش و موارد به یاد موندنیش میاد...
از نظر موسیقی مطمئن هستم که بازی دوباره دارای جو همیشگی مخصوص به خودش خواهد بود (برای اینکه Akira Yamaoka برای قسمت پنجم هم مثل 4 قسمت قبلی داره آهنگ جدید رو اجرا میکنه) و همچنین از نظر گیم پلی خیالم راحتتر از قبل شده (برای اینکه به نظر میرسه که کمی بیشتر بهش توجه شده) ولی از نظر داستانی هنوز چیزی معلوم نیست.
نویسنده ی داستانی بازی هنوز به طور رسمی اعلام نشده و همین موضوع میتونه به بار آورنده ی یه بدبختی باشه...وقتی که نویسنده درست و حسابی از داستان آگاهی نداشته باشه بالاخره یه جوری گندش رو به بازی میزنه...برای همین هم امیدوارم که نویسنده ی بازی , همون نویسنده ی قسمت دوم باشه...

به قسمت دوم اشاره کردم ولی چرا ؟!
سازندگان تایید کردن که بازی دوباره داره به ریشه ی اصلی قسمت دوم بازی (ریشه ی روانشناسی) بر میگرده...شخصا عقیده دارم که قسمت دوم بازی بهترین بازی در طی این چهار قسمت عرضه شده بوده...یکی بخاطر اینکه داستان بازی رو مثل سری Final Fantasy یک داستان ادامه دار نکردن بلکه در قسمت دوم کاملا به بیان داستان جدیدی پرداختن که واقعا عمل خوبی بود...هر چند که قسمت سوم بازی هم بسیار عالی کار شده بود و با اینکه ادامه ایی از بازی اول حساب میشد ولی به خوبی تونست بازیکن رو با ماجرا درگیر کنه و دوباره نیومد داستان "Harry Mason" رو بیان کنه بلکه به 17 سال بعد رفت و داستان دختر هری (Heather) رو بیان کرد که قابل تحسین هستش...
قسمت چهارم هم (که یکی از پیچیده ترین بازیهای چند سال اخیر بوده و چه در Lost Memories و چه در خود بازی متوجهش میشین) باز دوباره به تعریف داستان جدیدی میپردازه که اون هم در جای خودش کاملا قابل احترام هست...

در واقع سری بازیهای Silent Hill روشی رو نصفه و نیمه مثل FF طی کردن بطوریکه هر قسمت بازی ادامه ایی مستقیم از قسمت قبلی نیست ولی به صورتی (چه کاملا روشن و چه کاملا مبهم) به بازیهای قل از خودش اشاره میکنه...

*در قسمت دوم بازی در دموی UFO Ending میتونین Harry Mason و James Sunderland رو با هم ببینین...

*در قسمت سوم بازی اشاره ی مستقیمی به فردی به نام Lady Maria میشه که قبلا یک رقاص در Heaven's Nights بوده (و واقعا یک تحلیل اساسی داره که در ادامه ی Lost Memories براتون توضیحش میدم...فقط همین رو بدونین که این عکس اثبات کننده ی این موضوع هست که Maria در قسمت دوم بازی واقعا وجود خارجی نداشته)

*در قسمت سوم بازی میتونین نوشته های Harry Mason رو (که 17 سال پیش نوشته شده بوده) دوباره پیدا کنین و بخونین...

*در قسمت چهارم بازی اشاره های زیادی هست که مهمترینش همون اشاره به Walter Sullivan قسمت دوم و همچنین اشاره به James Sunderland با به وجود آوردن شخصیتی به تام Frank Sunderland میشه (که احتمالا پدر جیمز بوده و در تحلیل خواهد آمد)...

همونطور که دیدین داستانهای SH از هر نظری کاملا قابل تقدیر هستند و ترس من هم از همین هست که در قسمت پنجم Collective به جای اینکه یک داستان جدید و پر محتوا ارائه بده , بیاد یه گند گنده به داستان سری بازی بزنه که از نظر من فردی که اینکار رو بکنه باید اعدام بشه !!!

خب ! این تحلیل فعلی و مزخرف من در مورد SH 5 و اطلاعاتی که لازمه بدونین بود...بهتون پیشنهاد میکنم که برین و اسکنهای مجله ی EGM رو بخونین تا همه چیز براتون روشن بشه...من خودم شخصا همش رو خوندم ولی شما میتونین صبر کنین تا جناب Horror 2008 بیاد و تاپیک رو با ترجمه ی مطلب به روز کنه و همتون لذت ببرین !!!

بهرحال...دیگه سرتونو درد نمیارم و همینجا ازتون خداحافظی (فعلا!) میکنم...

متشکرم...Nemesis
 
در تاپیک اسکنهای جدید Silent Hill 5 یه بحثی داشتیم با حامد عزیز و ب احترام دوست عزیز محمد، ادامه این بحث رو انجا ادامه میدیم.
خب من اونجا هم گفتم یک مقدار جستجو خوب بود برای دوستمون.
اگر یک سر به اینجا میزد متوجه می شد که مطالب به مراتب واضح تر و گسترده تر از اون مطالبی که بصورت تیتر وار برای شروع اون تاپیک درنظر گرفته بودند در اینجا توسط دوستان عزیزی مانند فرزاد ، محمدمهدی و Horror_08 جان قرار گرفته است.به هر حال مساله از نظر من ختم به خیر شد.منظوری هم نداشتم از اون ارسالم...;)

-------

من الان که دقیق نوشته هایت را می بینم فکر کنم من و حامد Konami را یکی درنظر گرفته ای ! ایشون با من خیلی فرق دارند و شباهتمون اینه که من زیرمجموعه ای از ایشون هستم.

-------

برای اینکه بیشتر ایرانیها فقط قسمت چهارم این بازی رو انجام دادن
این تیکه رو عالی اومدی Nemesis جان !
به شخصه با بدبختی هر چه فزون تر توانستم Silent Hill 2 نسخه PS2 را گیر بیارم.البته همون شب اول کاورش رو تیکه تیکه کردم از بس کاورش مشکل داشت.( تصویر اون پرستاره بود که در حین بازی از درون منفجر می شود ) الان افسوس می خورم که چرا اونکارو کردم چون چنین کاوری رو دیگه در سایتهای کاور هرگز ندیدم.فکر کنم علت اصلیش این بود که کاورش ژاپنی اصل بود.Silent Hill 1,3 هم با نهایت خوش شانسی و حضور به موقع در یک جا توانستم گیر بیارم.در مورد نسخه های PC کارم خیلی راحت بود منهای Silent Hill 1 که هنوز پیداش نکردم.ولی الان که می بینم کاملا" مطمئنم ارزش تمام زحمتهایم رو داشته است.:love:
 
قسمت جدید Lost Memories به زودی به روز خواهد شد...فعلا توی این شک هستم که توی قسمت جدید مطلب مربوط به Valtiel رو بذارم یا نذارم !
Valtiel همون کسی هست که وقتی Heather کشته میشه میاد جلو و بh گرفتن پاهاش اونو به نقطه ی نامعلومی میبره...همونی هم هست که در پایان بازی SH 3 و وقتی که کلودیا تغییر شکل میده , باشلق رو از روی صورت کلودیای هیولا کنار میزنه...توی قسمت سوم این شخصیت رو زیاد دیدین...
حالا موندم که توی این Update این شخصیت رو بگذارم یا توی Update بعدی...

متشکرم...Nemesis
 
پیشنهاد من اینست محمدمهدی جان :
اگر این قسمت موضوع خاصی باید تمام شود و میخوای Valtiel رو بطور مختصر معرفی کنی تا برای قسمت بعد کامل در مورد این شخصیت توضیح بدهی کار بسیار خوبی می کنی.ولی اگر مطلب Valtiel رو میخوای نصفه نیمی بزاری بهتره بگذاری برای قسمت بعدی.;)
 
میدونم که این جمله داره تکراری میشه ولی قسمت جدید Lost Memories تا ساعاتی دیگر روی سایت Upload خواهد شد...
منتظر باشین...

متشکرم...Nemesis

..................................

Update : یک ساعت و 10 دقیقه بعد از نوشتن پست بالا , Lost Memories به روز شدش...بخونین و به اطلاعات عمومی بیشتری دست پیدا کنین ! فضاهای خالی مغزتون هم میتونین باهاش پر کنین !

متشکرم...Nemesis
 
آخرین ویرایش:
ترجمه ی اسکن های Shv

این هم سفارشی دوستان عزیز
به خاطر زیاد بودن مطلب وبرای جلوگیری از خسته شدن شما(والبته خودم) این مقاله رو دو بخش کردم این اولین بخش هستش و دومین بخش رو هم (به توجه به کنسلیت اون مسافرت ذکر شده) تا یکی دو روز دیگه ترجمه خواهم کرد . من سعی کردم مطلب رو روشن کنم اما اگه جایی دیدید گنگه به گیرنده دست نزنید مشکل از فرستنده است . اکثر مطالب ترجمه است غیر از چند نکته که با* مشخص شده. امیدوارم به shv امیدوارتون کنه گو اینکه من با تمام تعریفات و تاییدات و تکذیباتی که ذکر خواهد شد نمیدونم چرا وقتی عکس های بازی رو میبینم احساس بدی بهم دست میده. در ضمن فونت و رنگ بنا به دستور عزیزان اصلاح شد.

روشنایی ماه در silent hill
به نظر نمی رسه بین خیابان های غوطه ور در مه ، تکان های ناگهانی ، پرستاران معمولی و طرفداران عیب جوی سری sh شباهتی باشه ، اینها مکان ترسناک جالبی برای بازیکنندگان نیست.
اما گروه نترس the collective با کمال میل چندین شب پر کار بدون استراحت رو بر روی یک دموی قابل اجرا از تصور آنها مربوط به shv ، اولین(؟) بازی کنسولهای نسل آینده ی شرکت کونامی که سابقه ی تقریبا 10 ساله در survival-horror داره صرف کرد. نتیجه نهایی اون کافیین ها(فکر کنم منظور بی خوابی ها باشه) : چندین شرکت نام آشنای دیگر نیز روی اون کار میکردن ولی هیچ کدام از آنها مهارت لازم رو برای برای دادن الگو خرج نکردند بنابراین the collective پس ز این جستجوی جالب مالک اون شد.
برایا ن هورتون که همون آرتیست نقش اول هستش و خودش یکی از طرفداران قدیمی sh میگه : من به وضوح خیلی درباره ی اون احساساتی هستم (*منظور sh میباشد*). اون اضافه میکنه : ما با عنوانی سر وکار داریم که تعداد زیادی از مردم احساسات قوی نسبت به اون دارن.
طرفداران sh به راحتی نمیترسن اما زمانی که در جدیدترین E3media &business summit با خبر شدن که کونامی بازی رو از تولید کننده ی ژاپنی سابق بازی گرفته و اون رو به یک تیم آمریکایی داده بسیاری از پیروان اون خیلی وحشت کردن.(به یکی از واکنش های forum در مورد اون توجه کنین : اون آمریکاییهای حریص شانس انجام هیچ کاری رو ندارند جز گند زدن(*در مقاله اینجا این کلمه بود: ing **** *) به این بازی.شاید این شک زیاد هم بیجا نباشه ، نسخه ی ساخته شده توسط غربی ها برای کنسول psp ( SH0) پیشرفتش با سختی رو به رو شده ، از این گدشته ،با تنظیم نسبتا ضعیف PS3/XBOX360 درشرکت کونامی(قابل ملاحظه ترین اون ها هستش:rumble ruses xx وbomberman act:zero)، واقعا کومپانی روی این عنوان مردمی باید قمار میکرد؟
اما این ترس های ما زمانی که shv رو در عمل دیدیم فروکش کرد ، اون با دستانی توانا ظاهر شد. به علاوه مشغول بودن دراز مدت آهنگ ساز قدیمی سری sh ،آکیرا یاماوکو (*که 2000 ، sound track اون درsh2 هیچ وقت فراموش نمیشه *) ، باید وحشت طرفداران رو کاهش بده. اون در حال نوشتن soundtrack جدیدی برای بازی ست ، همچنین اون به عنوان مشاور درباره ی تمام مسایل بازی تیز فعالیت میکنه.
آکیرا در حقیقت درباره ی این تغییرات در مکان ساخت بازی با طعنه صحبت میکنه: این خنده داره، چون اصل کوشش ما در sh ایجاد یک وحشت امریکایی اصل با یک گروه ژاپنی بود. اون ادامه میده: وحالا به وسیله ی sh5 ، یک گروه آمریکایی روی یک پروژه وحشت آمریکایی که توسط ژاپنی ها تاسیس شده کار میکنه .

داستان یک سرباز

Silent hill v احتمالا تا قبل از پاییز 2008 (برای ps3/xbox360) به نمایش در نخواهد اومد، و این یعنی چهار سال شکاف بین این شماره و شماره قبلی) silent hill 4: the room) .با توجه به اینکه چهار شماره قبل در یک دوره ی چهار ساله ساخته شد ،و انتشار فیلم بزرگ اون که در سال 2006 بود به علت جذبه سری بوده این مدت بسیار بسیار طولانی به نظر میرسه.این زمان بیشتر از اون زمانی هست که برای جعل یکی از داستان های شماره های قبلی مورد نیاز بود، the collective در عوض ایجاد یک طرح مستقل و کاراکترهای جدید رو برای کمک به زنده کردن داستان متراکم سابق انتخاب کرد. اما نباید انتظار شخصیتها ، تنظیمات ، وموقعیت های کاملا نا شناخته رو داشته باشید. برایان هورتون :این خیلی مهمه که شخصیت ها روی هم رفته مناسب با سبک SH باشن.
اون اضافه میکنه: هنوز یک حقیقت گرایی قابل قبول نزدیک به سبک بازی (تقریبا سطح بالایی از واقعیت) برای قانون کلی وجود داره و قهرمان ما ، الکس شفرد، همون ترس و وحشت آشنای sh رو در خودش داره ... شما میتونین اونرو در چشمهاش ببینین.
اگر چه اون ممکن شبیه قهرمانا ن قبلی sh، باشه اما الکس نوعی کاملا متفاوت از قهرمانان است ، اون یه سرباز 22 ساله است که در حال بهبودی از یک زخم جنگی در یک بیمارستان ارتشی که در همون حال یک تشویش قلبی در رابطه با درخطر بودن برادر کوچکترش جوشا پیدا میکنه. اون اونجا رو ترک میکنه و به دهکده جدید محل زندگی اونها درnew england یعنی shepards glen میره. پس از بازگشت اون مادرش رو در حالتی از جنون پیدا میکنه، برادر و پدرش مفقود شدن و تمام شهر را مه غریبی پوشانده است.(*از اینجا بر میاد که بازی اصلا در sh نیست ولی بعدا به اون خواهد انجامید.*)
سابقه ی ارتشی الکس تاثیرات زیادی هم درنظام جنب و جوش و حرکت بازی و هم در خود داستان داره . با این حال سازندگان هیچ کوششی مبنی بر ایجاد دیدگاه سیاسی در بازی نداشتن.
هورتون میگه: هیچ جوهره ای از دیدگاه سیاسی در اون وجود نداره و هیچ تفسیری از هیچ جنگ خاصی یا شاخه ای از ارتش وجود نداره.
برای یک جوان الکس خیلی فهمیده است ، و ذهن بیزار از هستی اون، به این شخصیت میزان درخوری وقار داده،جیسون آلن طراح شخصیت الکس میگه: الکس با ترس ها و وحشت هایی مواجه میشه که بازتابی از حالت روانی اون هستن و به اندازه همون هم آشکار میشه. اون ادامه میده: تمام رنجهای روحی که اون چه در جنگ و چه در خونه دیده مواجهه های ترسناک درونی اون رو دربازی میسازه.
در طول راه ،یک زن پرحرارت به نام elle ، الکس رو در این جستجو کمک خواهد کرد . این مشخص نیست که اون قابل بازی هم هست یا فقط توسط کامپیوتر کنترل میشه ،اما اون به نظر ترکیبی است از maria زن خیابانی شهوت ران sh2 و heather شیرزن باهوش sh3 . به علاوه ،اون و الکس گدشته ی طولانی با هم دارن، پس پتانسیل خوبی برای ایجاد مجدد یک رابطه عاشقانه در این آشفتگی و پریشانی وجود داره. هورتون میگه.: اون حتما یه قلبی داره و سعی میکنه الکس رو برای رویارویی با گرفتاری شهر آماده کنه،اون قطعا یک کاراکتر سودمند برای همه جای میدان بازی است.
The collective هیچ بیمی نسبت به خواسته اش برای باز سازی فشار احساسی که طرفداران درsh2 احساس کردن به خود راه نداده. جیسون الن: ما قصد داریم کاراکترهامون رو از تک بعدی بودن حفظ کنیم، ما میخواهیم عمق واقعی به شخصیت هامون بدیم تا اونها بیادموندنی بشند هر چند همه ما عیبهایی داریم(*این تریپ ، تریپ تواضع بود؛ حال کردید؟*)
درحالیکه به نظر میاد shv داستان ساده و بیخطر بچه ی گمشده رو داره ،اما سازندگان متذکر میشن که پشت این ظاهر یک طرح پرعمق تر کمین کرده.
هورتون میگه: در طول بازی الکس حقیقت رو درباره ی دهکده محل زندگیش و آنچه اونجا هنگامی که اون در سفربوده اتفاق افتاده یاد میگیره. همچنین اون تاثیر حقیقی silent hill رو درک میکنه، که خیلی تاریکتر و خیلی نافذتر از اونچه شما انتظار دارید خواهد بود. صحبت شد درباره ی silent hill ؛ ما انتظار داریم تایید بشه که الکس سفر جسمانی رو به اونجا خواهد داشت (در sh4 شما فقط به حومه اون شهر نفرین شده به وسیله ی یک تونل اسرار آمیز و خیالی سفر میکردین.) جیسون در ین مورد میگه : بله، شما در چندین مرحله به silent hill گذار خواهید کرد. اون ادامه میده: بازی بعدا shepherds glen خوانده نخواهد شد.

یک جشن منزجر کننده برای چشم ها و گوش ها

با وجود کاراکتر تازه و منطقه جدید اصول اساسی سری تماما دست نخورده باقیمونده . ما در صحنه ی ترسناک و کابوس وار آغازین بازی یک رویایی رو در بیداری میبینیم که الکس در یک بیمارستان مخروبه، قبل از اینکه از میان آینه به other world کثیف پوشیده از زنگار که توسط پرستاران مرده گونه اشغال شده منحرف بشه، پرسه میزنه.
نحوه ی نمایش کلاسیک سری sh تغییر چندانی نکرده جز یک زاویه دوربین جدید که با آنالوگ راست کنترل میشه (*درمقاله ی قبل گفتم با آنالوگ چپ که اینجا اصلاح میکنم ، البته خدا رو چه دیدی شاید هم با چب هم با راست کنترل شد*) که نمایی واضح تر از ترس ها رو میده، البته پایه ی احساسات و تصاویر تکیه بر اصول بازی داره، اگرچه با جزییات و وضوح دوره ی hd ترمیم شده.
همانند شماره های قبلی در جهانی که شما در اون سکنی می گزینید دو حالت مجزا وجود داره: اول، شما مناطق دنیای واقعی که رو به ویرانی است و در سایه های سنگین و مه شناوری پوشیده شده مشاهده میکنید. این ها هر چه هم غیرعادی و ناراحت کننده باشند اون ها در مقایسه اونچه other world خونده میشه و همون نقشه رو داره خیلی راحت و جالب هستن. برای آشنا کردن شما یک انتقال شدید رو در نظر داشته باشید: (آرایش اتاق فقط میتونه مورد علاقه ی شیطان باشه) موجودات عجیب و غریب وصف ناپذیر که درساختمون پرسه میزنن آراسته ومزین شده با دیوارهای خونی، زنجیرهای زنگ زده و درهای ساخته شده از گوشت جهنده. گذار بین این دو حالت جسمانی با فناوری جدید الهام گرفته شده از فیلم sh ساخته کریستوفر گان نمایش داده میشه: سقف ها و دیوارها استادانه ناپدید میشن و پیچ و خم دنیای اسیب دیده از زیر نمایان میشه. وهمه ی این ها در real time دور الکس هنگامیکه شما بازی میکنین اتفاق میقته، و این قطعا یک تاثیر مغشوش کننده خواهد داشت.

پایان بخش اول پاینده باشید
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or