بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
چند تا عکس جدید

http://silenthill5.net/images/monsters/alex_sheppard_shv_cg.jpg
alex_sheppard_shv_cg_thumb.jpg

http://silenthill5.net/images/monsters/hand_mouth_monster.jpg
hand_mouth_monster_thumb.jpg

http://silenthill5.net/images/monsters/silent_hill_v_monster3.jpg
silent_hill_v_monster3_thumb.jpg

http://silenthill5.net/images/monsters/silent_hill_v_monster_siam.jpg
silent_hill_v_monster_siam_thumb.jpg

http://silenthill5.net/images/monsters/silent_hill_v_nurse_battle.jpg
silent_hill_v_nurse_battle_thumb.jpg

http://silenthill5.net/silenthill5/screenshots/e32007/silenthill5gameplayscreenshot01.jpg
silenthill5gameplayscreenshot01_thumb.jpg


اینم برادر alex که اسمش اینه:Joshua Shepherd
http://silenthill5.net/images/monsters/joshua_shepherd_shv.jpg
joshua_shepherd_shv_thumb.jpg
 
واقعا دوست داشتم که براتون بذارم ولی الان توی دانشگاهم و اینجا فعلا یه کمی دستم بستس...مطمئن باشین که در اسرع وقت بقیه ی تحلیل رو براتون میگذارم...

از ساپورت گرم همتون متشکرم...واقعا امید به توجه شما به تحلیل هستش که منو به نوشتن و ترجمه ی این مطلب وادار میکنه...

باز هم از همتون متشکرم...Nemesis
 
محمدمهدی جان ! من هم مثل شما تا چند روز دیگه میرم دانشگاه ولی حضور نداشتن شما به نظر من 85% کشش اعضای فوروم رابه سمت سایلنت هیل خواهد کاست ، چون شما علاوه بر اینکه دست به ترجمه خوبی داشتید لفظ قلم بودنتون نیز الگویی برای من بود.امیدوارم در این ترم موفق باشید.;)
 
sh0

این پست من دلیل خاصی نداره و فقط جهت تشکر مستقیم از دو دوست عزیزمون مهدی جان Nemesis و جناب horror_08 است.

می دونم که نباید پست الکی بابت تشکر داد ولی دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم.

خیلی ممنون.:love:

حاجی شرمنده کردی ، قابل شما رو نداشت. ولی خدایی نباید کاری که من میکنم رو با کاری که استاد نمسیس میکنه همسنگ میکردی.
.....................................
خوب ! به بهانه ی نزدیک شدن به تاریخ انتشار sho و برای گرم تر کردن تاپیک(تا وقتی که جناب نمسیس سرشون خلوت تر بشه و تاپیک رو با تحلیل هاشون داغ کنن)، تصمیم گرفتم یه پست برای آشنایی هر چه بیشتر با این نسخه که فعلا فقط قرار برای psp منتشر بشه بذارم به امید اینکه هر چه زودتر نسخه یpc ش هم به بازار بیاد.
مطالب عمدتا از سایت اصلی بازی ترجمه شده به انضمام یه صفحه از اسکن های shv ، حرفهای قبلی استاد نمسیس و البته اضافاتی از خودم . امیدوارم راضی کننده باشه.

کاور بازی و تاریخ انتشار
silenthilloriginsofficialboxart.jpg


این آخرین boxart منتشر شده از بازی هستش و به احتمال زیاد حداقل در آمریکا بازی با این کاور عرضه خواهد شد. روز انتشار بازی هم همونطور که قبلا هم گفتم به نقل از تهیه کننده بازی چهارشنبه 16 آبان هستش.

نحوه ی ساخت
Silent hill: origins یک روند ساخت طولانی و غیر معمول رو داشته است. اون اولین بار در E3 در 2006 در قالب یک تریلر رونمایی شد. این تریلر کاملا مشخص کرد که بازی پیش نسخه ای بازبینی شده از شماره اصلی سری هستش. تریلر زمانی که شماره ی صفر رو شماره ی بازی اعلام میکنه ، قهرمان جدید ما تراویس گریدی رو نشون میده. تراویس در این تریلر هیچ حرفی نمیزنه و هیچ کاری انجام نمیده ، اما تریلر قبل از اینکه نمایش بده درsho با اون جو غیر عادی و هیولاهای وحشتناک کلاسیک سری چی در چنته داره ، یه تاریخچه ی کوتاه از شخصیت در sh نشون میده.
نوبت بعدی که sho به نمایش در اومد در همایش بازی در لایپزیک آلمان بودش. اون اولین نمایش از gameplay بازی بود. یک تریلر جدید با یک صحنه ی جدید از gameplay بازی و یک تصنیف جدید از akira yamaoka و mary elyzabeth mcglynn . این اولین باری بود که یک دموی playable در اختیار عموم قرار میگرفت و البته برخوردهای متفاوتی رو در پی داشت . عده ای اونرو شروع تازه ای برای silent hill بیان کردن و اونرو راه خوبی برای بازی کردن sh در یک دستگاه portable دونستن ؛ امااکثریت عقیده داشتن (همونطوری که جناب نمسیس فرمودن) اون خیلی چیزاش شبیه به RE4 هستش، مثل لیزر تفنگهاش و کلا همه چیزش. Sho بار دیگه در Tokyo gameshow در سپتامبر نمایش داده شد که یک تصنیف زیبای دیگه ازakira yamaoka
و mary elyzabeth mcglynn به اون اضافه شده بود که البته با کم توجهی رو به رو شد.
اینجور شایعه که konami آنچنان از برخورد طرفداران متعصب بازی با کار شعبه ی امریکایی climax ناراضی بود که ادامه کار رو به شعبه ی اروپایی شرکت واگذار کرد.(باز هم همونکه استاد نمسیس گفت) کار و فداکاری گروه جدید در 7 آپریل هنگامیکه جزئیات جدیدی از sho منتشر شد کاملا مشهود بود. بازی کاملا از نو پیاده شده بود و به شکلی در اومده بود که امروز مشاهده میکنیم.تغییرات شگفت آور بود. لیزر به طور کلی حذف شده بود، دوربین over the shoulder دیگه دیده نمیشد و بازی دوباره شبیه silent hill شده بود.اگرچه خیلی از چیزها هنوز شبیه قبل بود مثل ضربه ردن به وسایل و پرت کردن تستر اما این روشن بود که خیلی از سبک resident evil که قبلا درش قرار داشت پیش رفته بود. اغلب مردم این تغییرات رو مثبت تلقی کردن و عده ی زیادی بر این باور بودن که این یک جهش بزرگ در سیستم مبارزه حتی نسبت به دیگر بازی ها بوده.
درآخر در E3 سال2007 اونها تریلر جدیدی رو نمایش دادن که اطلاعات جدیدی دراون بود که از مهمترین اونها به نوع تغییر دنیا از حالت عادی به اون حالت alternate اشاره میشه که پوست انداختن سنگفرش ها بود که از زیر ، اون میله های آهنی معروف نمایان میشد .این تریلر در حقیقت یک رونمایی از گرافیک بازی بود که CG هم به نحو احسن اون رو انجام داد.
به نظرم گرافیک بازی بیشتر شبیه به بازی های 1و2 هستش البته فکر میکنم با توجه به اینکه بازی برای psp منتشر میشه نباید انتظار گرافیک فوق العاده ای میداشتیم. چندین minigame و سیستم مبارزه ای جدید-که توضیحش رو خواهم داد-اضافاتی هستن که sho رو از بازی های قبلی سری جدا میکنه. حالا تنها نگرانی موجود درباره ی کوتاه بودن داستان هستش که البته مشکل نبودن همین داستان کوتاه وضع رو بدتر هم میکنه ، با این وجود امید میره تو این یک سال روی این موضوع هم کار شده باشه.

داستان
Silent hill : origins یک پیش نسخه است از بازی مشهور سایلنت هیل1 که در 1999برای ps1 منتشر شد (این نسخه منحصرا برای psp منتشر خواهد شد ) . silent hill: origins همونطور که از اسمش بر میاد داستان حوادث قبل از sh1 رو باز گو میکنه و همچنین علت اینکه شهر به این روزیکه الان میبینید افتاده رو بیان میکنه.
مطابق سنت بازی های قبلی از sh ، تراویس گریدی(travis grady ) –قهرمان sho که دربارش به طور کامل صحبت خواهم کرد – ظاهرا یک راننده کامیون عادی است، با این حال مثل همه ی بازی های قبلی اون هم به دلیل خاصی به sh خونده شده. اون از یک تحویل بار معمولی فارغ شده که تصمیم میگیره مسیر سریعتر رو انتخاب کنه و از میان silent hill عبور کنه و در براهمز(brahms ) شب رو توقف کنه. در مسیر silent hill زمانیکه دختر بچه ای در جاده میبینه اون مجبور میشه ماشین رو متوقف کنه بعد اون flashback های دردآوری رو داره از یک قبرستون و خودش در زمان بچگی که در یک تشییع جنازه شرکت کرده. به نظرم این حادثه میتونه بیان کننده ی دلیل فراخونده شدن تراویس توسط sh باشه. تراویس برای بررسی کردن اونجا بیرون میاد اما هیچ کسی رو پیدا نمیکنه. بعد از هراس اولیه ، اون دختر رو میبینه که روبه روش ایستاده. تراویس منتظر میمونه تا دختر حرفی بزنه اما به جاش دختر شروع به دویدن به داخل مه میکنه. اون دختر رو تعقیب میکنه تا اینکه خونه ی افسانه ای رو پیدا میکنه جاییکه تمام قضایا از اونجا شروع شده وحالا داره توی آتش میسوزه. طرفداران sh1 بلافاصله اون رو خواهند شناخت. بعد یکی از تئوری های محبوب مطرح میشه: خدای من ... این مه نیست... این دوده. تراویس صدای جیغی رو میشنوه و برای نجات دختر بچه که درآتش به دام افتاده اقدام میکنه. پس از اینکه اون دختر رو بیرون میاره و به طرف چمنزار میبره آژیر آشنا به صدا در میاد و تراویس غش میکنه. اون در شهر مه گرفته ی sh بیدار میشه و مصمم میشه که بفهمه چه بلایی بر سر دختری که نجات داد افتاده، هر چند وقتی اون به بیمارستان وارد میشه چیزا اون جوری که باید باشن نیستن. کارکنان مرموز ، صداهای عجیب ، دیوارهای زنگار گرفته و شیطانهای جهنمی....

شخصیت ها
البته فکر میکنم شخصیت ها بیشتر از این ها باشن ولی فعلا همینا قطعی هستن :
1.تراویس گریدی (travis grady )

travis.jpg

شغل: راننده ی کامیون
جنسیت: مرد
سن: 20 سال
ظاهر شده در : فقط sho
تراویس یه راننده کامیون منظم هستش که یه تحویل بارعادی رو انجام میده ، تا اینکه تصمیم میگیره راهش رو با گذشتن از sh کوتاه کنه تا زودتر به brahms برسه و شب رو در اونجا بگذرونه.
تراویس آشکارا دوران بچگی وحشتناکی داشته. این قضیه هم از ویدیویی که از بازی منتشر شده مشهوده اون همیشه یادآوری هایی از گذشته داره که منوط به یک تشییع جنازه است و گاهی هم یک یتیمخونه که در اون تراویس در یک تختخواب دیده میشه. اون هنگام عبور از sh بوسیله ی یک دختر بچه که در وسط جاده ایستاده متوقف میشه ، بچه ها دقت کنین که این خانم همون آلیسا هستش که میخواد خودش رو از اتش نجات بده که البته عادت به این کار داره چون اگه یادتون باشه در sh1 هم هری میسون و دخترش به همین شیوه مجبور به توقف در sh میشن. دختر بدون هیچ حرفی شروع به دویدن میکنه ، تراویس هم دختر رو تعقیب میکنه ، و دختر اون رو به سمت اون خونه ی مشهور در حال سوختن راهنمایی میکنه. تراویس به داخل خونه میره و آلیسا رو در حالی پیدا میکنه که به شدت سوخته و با حالت بدی روی زمین دراز کشیده. تراویس آلیسا رو از مرگ حتمی حفظ میکنه و بعد اونرو بیرون میاره. بعدش هم صدای اون آژیر معروف رو میشنوه و بیهوش میشه. زمانیکه بهوش میاد خودش رو روی نیمکت در سایلنت هیل میبینه . اون مصمم میشه که بفهمه که بر سر اون دختر که جونش رو برای نجاتش به خطر انداخت چه بلایی اومده. حالا شما فکر میکنین اگه تراویس آلیسا رو از اتش بیرون نمیکشید چه اتفاقی میفتاد؟ من جواب این سوال رو بهتون میدم : ما یکی از بهترین بازی های جهان رو از دست میدادیم پس میبینین که تراویس چه قدر کار خوبی کرد و نمیشه تقصیر تمام اتفاقات sh رو به پای اون نوشت.

2. آلیسا گیلسپی (alessa Gillespie )
alessa.jpg


شغل: .......
جنسیت: زن
سن: 7 سال
ظاهرشده در: sh1،sh3،sho
آلیسا دختر دالیا گیلسپی کشیش اعظم فرقه ی the order هستش. اون تو یه آتیش سوزی توی خونه که البته مادرش باعثش شده بود گیر افتاده بود این آتش تقریبا اون رو به طور کامل سوزونده بود و دیگه داشت اون رو میکشت. بهرحال، فرشته نجاتش یعنی تراویس تصادفا سر وقت ظاهر میشه از اتش سوزی مطلع میشه و اون رو نجات میده. ولی نه.... این تصادفی نبود درحقیقت قدرت شیطانی که با اون بود اجازه داد تا از این شکنجه رهایی پیدا کنه. حالا قضیه چی بود : دالیا قصد داشت تا آلیسا رو با سوزوندن خونه وقتی که اون هنوز تو خونه هستش به عنوان قربانی تقدیم کنه. عقیده ی دالیا این بود که آلیسا میتونه خدای ( این خدا خدای ما نیست مطمئنا ) شهر رو دوباره زنده کنه. نقشه با موفقیت انجام میشه ، اما آلیسا موفق به فرار میشه و موجودی میشود به نام : second alessa . خیر و شر ، یا همون آلیسا و شریل . جنبه ی شیطانی اون دلیلی برای به وجود اومدن هیولاها از ذهنیات اهریمنی او و واقعی شدن اونها هستش .

3. دالیا گیلسپی (dahilia Gillespie )
dahlia.jpg


شغل: کشیش اعظم فرقه ی the order
جنسیت: زن
سن: حدودا 40 سال
ظاهر شده در: sh1،sho
دالیا گیلسپی کشیش اعظم فرقه ای هستش که the order خونده میشه. اون قویا به یک فردوس((paradise کامل اعتقاد داره ، بهرحال برای رسیدن به اون خدای شهر باید همه چیز را کاملا پاک کنه و دوباره از نو شروع کنه و این بخشی ناچیز از مراسم دینی این فرقه هستش. برای نائل شدن به اون دالیا نیاز به متولد کردن خداش داشت. اون متقاعد شده بود که برای تولد مادر یا همون خدا به یک دختر بچه نیاز هستش ، و عده زیادی از دختران توسط فرقه برای کوشش جهت تولد خدا دزدیده شد ، اما همه ی اونها با شکست مواجه شد تا اینکه دالیا مصمم شد که شانس بیشتری برای موفقیت خواهد داشت اگر اون دختر خودش رو برای این کار قربانی کنه. اون این کار رو کرد و موفق هم شد.

4. دکتر مایکل کافمن (Michael Kaufmann )
kaufmann.jpg


شغل: مدیر هیئت پزشکی بیمارستان alchemilla
جنسیت: مرد
سن: حدودا 40 سال
ظاهر شده در: sh1، sho
دکتر کافمن مدیر هیئت پزشکی بیمارستان الشمیلا و یکی از اعضای فرقه ی the order هستش. اون همراه دالیا یرای زنده کردن خدا به وسیله ی آلیسا کار میکنه و با اجازه ی دالیا ، آلیسا رو در زیرزمین بیمارستان همونجایی که در sh1 آخر بازی رسیدیم به مدت هفت سال نگه می داره تا بالاخره دالیا از اون استفاده کنه. از اعمال دکتر میشه فهمید که به دالیا اعتماد کامل نداره ، مثلا حمل اون شیشه ی algophotis که میتونست برای ناقص کردن خدا در صورت اقدام خودسرانه ی دالیا برای زنده کردنش استفاده کنه ، که البته اگه خاطرتون باشه در پایان های good وgood+ در sh1 از اون استفاده کرد که منجر به ایجاد موجودی به نام samael شد که هدر ازجنگ با اون موجود ایجاد میشد. در sho اون درباره ی دختر بچه ی سوخته ای که در بیمارستان پذیرفته شده باشه اظهار بی اطلاعی میکنه . به طور کلی ، اون بسیار مرموزه ، شخصیت بسیار مهمی که بی شک نقش بسیار بیشتری رودر طرح sho خواهد داشت.

5. لیزا گارلند ( lisa garland)
lisa.jpg


شغل: پرستار در بیمارستان alchemilla
جنسیت: زن
سن: حدودا 16 سال
ظاهر شده در : sh1 ، sho
لیزا گارلند که به نظرم مظلوم ترین شخصیت در sh1 بود یه پرستاره که در بیمارستان الشمیلا کار میکنه. اون در زمانی که برای بیمارستان کار میکنه به دارویی به نام کلودیای سفید که برای کسانی که sh3 رو بازی کردن آشنا هستش و دکتر کافمن اون رو برای بیمارستان تهیه میکنه اعتیاد پیدا میکنه. اگر اون هر چی که دکتر کافمن میگه رو اطاعت نکنه دکتر هم دز داروی اون رو قطع خواهد کرد پس اون جز اطاعت کلمه به کلمه ی حرفهای دکتر انتخاب دیگه ای نخواهد داشت. وظیفه اون مواظبت از آلیسای سوخته و شکننده بود. با پایان sh1 اون پی میبره که هیچ فرقی بین اون و دیگر پرستاران بیمارستان وجود نداره و سرنوشتش رو هنگامی که شیار خونی از روی صورتش شروع میشه و کل صورتش رو میپوشونه میپذیره. البته شما هیچوقت نمیفهمید چه بلایی بر سر اون اومد چون هری پس از اینکه از دستش فرار میکنه در رو نگه میداره و شما بعدش هم که وارد اتاق میشید فقط با یک کتاب مواجه میشید و اثری از لیزا نمیبینید.

اسلحه ها و هیولاها
از هیولاهایی که تا به حال توی عکس ها و ویدئوها دیده شده میشه از : nurse ، green nurse، lying figure ، چیزی شبیه به گوزن و چیزی شبیه به سگ نام برد.
در sho نکته ی جدید و البته نه چندان خوشایند ی(حداقل برای من ) وجود داره و اون هم اینکه شما در برابر دشمنانتون از هر چیزی میتونین به عنوان اسلحه استفاده کنید . اون میتونه از لوله ی معروف بازی و تفنگ معمولی بازی باشه تا تلویزیون و حتی تستر . برای این هم میگم ناخوشایند چون این بازی رو خیلی فانتزی میکنه و از سنگینی بازی کم میکنه مثلا فکر کنین یه هیولا داره شما رو دنبال میکنه شما هم برگردید و میز ناهارخوری رو بکوبونین تو کله ی اون بنده خدا ، این صحنه به نظرم بیشتر خنده داره تا ترسناک. ولی مطمئنا برای مبارزه باز هم از جانب gamer انتخاب خواهند شد چون مطابق سایر شماره های سری باز هم تفنگ کم اثرترین اسلحه خواهد بود (جدا غیر از اولین باری که sh1 رو بازی میکردم دیگه یادم نمیاد از تفنگ استفاده کرده باشم) به علاوه اسلحه هایی مثل لوله و چوب هم بعد از چند بار استفاده میشکنند پس gamer از این شیوه ی جدید که اتفاقا میزان زیادی از به اصطلاح جون هیولا رو هم کم میکنه استفاده خواهد کرد . راجع به این شیوه ی جدید باید بگم اونها پس از اولین استفاده خرد خواهند شد و نمیتونین اونرو برای همیشه با خود داشته باشین.
شاید اسلحه های شکستنی شما رو بیاد سیستم جنگ وحشتناک sh4 بندازه ولی نه اونها مثل هم نیستن در sh4 اگه یه اسلحه میشکست شما مجبور بودید تواتاق برگردید و چیزی رو که دیگه هیچ نیازی بهش ندارین رو در جعبه ی خودتون بذارید ولی تراویس میتونه چیزهای شکسته رو کناری بندازه و بره و البته به نظر میرسه از اون جعبه ی کذایی هم دیگه خبری نباشه.

.................................

این تمام مطالبی بود که من در رابطه با sho میدونستم . به شخصه برای بازی این نسخه از نسخه ی shv مشتاق تر هستم و معتقدم اگه برای کنسول ps3 منتشر میشد یا یه کم تغییر توی گرافیک بازی میتونست موفقیت بزرگی کسب کنه . البته این نظر منه.

پاینده باشید.
 
با تشكر از جناب Horror 2008...

لازم به ذكره كه هويت اصلي شخصيت Dahlia هنوز معلوم نشده...در واقع در هنگام مصاحبه با يامااوكا , وي اشاره كرد كه ممكنه حتي اين شخصيت داليا گيلسپاي نباشه !
براي اينكه هنوز فاميلي اين شخصيت معلوم نيست...من شخصا عقيدم اينه كه يامااوكا ميخواسته ما رو سر كار بگذاره تا زياد داستان بازي رو پيش بيني نكنيم...
بعضي چيزها تابلو هست...يكيش ممكنه اشاره ايي به شروع آزمايشات Algaophtis توسط كافمن لعنتي روي ليزا (Damn ! That Gurl' Was Sweet \ ! ) باشه كه موجب مرگ ليزا ميشه...يكيش دخالت كسايي مثل پدر كلوديا (Leonard Wolf) توي فرقه هست كه بعدا منجر به زجر داده شدن بچه هاي زيادي مثل آلسا ميشه...يكيش ممكنه شروع زجر دادن بچه ها توسط Andrew DeSalvo باشه...
در مورد عقايد داليا هم يه كمي تفاوت هاي مختلف هستش...توي كاميك Dying Inside (كه فقط اسمش كاميك هست و يه داستان كامل هست) متوجه ميشيم كه داليا بعد از ورودش به شهر با عقايد سرخ پوستها آشنا ميشه و بعد از اين عقايد با فرقه ي شهر كه در اون زمان با افكار سرخ پوستها و عقايد Saint Nicholas‌ قاطي شده بود مواجه ميشه...بعد از اين هم عضو سكت زرد فرقه ميشه و طبق عقايد مزخرفش بر اساس متولد كردن خدا توسط درد و زجر دختري كوچك "در هاله ايي قرمز" دست به سوزاندن آلسا ميزنه...

در كل مطلب خيلي خوبي بود براي آشنايي بچه ها...

********
حضور نداشتن شما به نظر من 85% کشش اعضای فوروم رابه سمت سایلنت هیل خواهد کاست ، چون شما علاوه بر اینکه دست به ترجمه خوبی داشتید لفظ قلم بودنتون نیز الگویی برای من بود.امیدوارم در این ترم موفق باشید.
ميدونستم كه روزي بالاخره اين نوشته رو ميخونم و بايد اقرار كنم كه از ديدنش هم شرمنده هستم و هم ناراحت...شكي در اين نيست كه تعداد بازديد كنندگان اين تاپيك كمتر از بقيه هستش...ولي...

But Being in The Minority Doesn't Mean Being In The Fuc*ed Up Path...It's Just a Matter Of Time For Those Who Play Lots Of Games To Find Out That All Games Are Not Worth The Time And The Try...The Time Will Come For Us Silent Hill Fans , My Brothers...There Will Be a Time When Gamers Are Crying For More Content...The Lust of
Playing a Complete Game Will Start and That Time Will Be The Shining Of a New Decade For Us...Sooner Or Later This Shallow Kind Of Shit In Games Will Fade Away...And Developers Will Be The First To See That...Even Repeatable Shits Like "Tony Hawk" Are Changing...There Will Be a Time When Games Like FF , MGS Or SH Will SHINE...And That Day Will Be The Day of our Glorious Victory...
But For The Time Being My Brothers...Just Wait & Watch & LEARN !

Behold ! a Dawn Of New Age In Gaming in about a Century ! And I'm Sure When Our Grand Children Are Born , They Will Get To See This Kinda Shit AND They Will Tell Us About It...And We Will Die Of Old Age With a FIFA 2074 (Or Splinter Cell 36 !) In Our Hands...Hoping That Someday Maybe We See Sam Fisher Dead Or Hope To See All Of The Mishima Family In a Grave...But...That Day May Never Come

So...Brothers ! Don't Listen To My Bullshit And Stuck With Your SC Or Madden Shit !But There Will Be a Day When Games Like Metal Gear Solid Or Silent Hill Will Be Praised Not Because of Gameplay or Graphics...But Because Of The Rich Content They Have Concerning The Other Games...That Day , Will Come...When We're Shaking Of Old Age Like a Tree In The Wind...Brothers ! That Day Will Come
...

ببخشيد كه با يك سري چرت و پرت سرتون رو درد آوردم ولي در پاسخ به MGS جان فقط ميتونم بگم كه اگه افرادي فقط به خاطر نقدها و يا تعريفات من به يه بازي علاقه مند شدن و با وجود من به اين بازي وفادار ميمونن , بهتره كه اصلا من وجود نداشته باشم تا چنين وضعي رو ببينم...

توي اين چند وقت تمام سعي من در آشنا كردن دوستانم با دنياي Silent Hill (و در بعضي اوقات MGS) بوده...نه براي اينكه به خاطر من به انجام اين بازي و دركش بپردازين...بلكه براي آشنايي خودتون با دنياي جديد و ديدن اين دنيا از زاويه ايي جديد...
اميدوارم همتون سلامت باشين...قسمت بعدي تحليل هم هست ولي امكاناتش (وجود حضوريش !) نيست كه بتونم در اختيارتون بگذارمش...در اولين فرصت اينكار رو انجام ميدم...

از تمامي دوستاني هم كه وقتشون رو ميگذارن و مزخرفات هميشگي من رو ميخونن و تشكر ميكنن (در حالي كه اين مزخرفات اصلا ارزش تشكر رو نداره) از تمام وجود سپاسگذارم...اين اثبات ميكنه كه هنوز كساني توي ايران هستن كه ممكنه به ارزشهاي داستاني بازي خيلي بيشتر از ارزشهاي ديگش اهميت بدن...و اين...واقعا قابل تقديره...شايد از هر چيز ديگه ايي توي انجام يك بازي...شايد...

متشكرم...Nemesis
 
دوست عزیز ، سرور گرامی ،جناب nemesis :
اشتباه میکنی ، یک اشتباه بزرگ .نمیدونم چی باعث شده همچین فکری بکنی ولی حتی فکر همچین چیزی خیلی وقته که شده برام رویا ، این دوره ی جدید برای بازی ها که شما اسمش رو میبرید خواهد اومد ولی نه برای پیروزی بازی هایی مثل sh بلکه برای نابودی کامل اونها . دلیلش اینکه بازی محبوب ما رو از تیم ژاپنیش گرفتن و دادن دست یه عده آمریکایی که به گفته خودتون اول صحنه های اکشن رو میسازن بعد برای این صحنه ها داستان میسازن ، دلیلش نسخه های چرت وپرتی که همینجوری از در ودیوار به نام sh بیرون میریزه ، دلیلش اینکه حتی بعضی از اونهایی که به این بازی ها وفادار بودند الان بازی چیزی مثل کانتر استرایک رو به بازی sh ترجیح میدن ، دلیلش اینکه پس از 8 سال از اولین شماره ی بازی من نتونستم یه بازی دیگه نظیر sh پیدا کنم دیگه مدتها ست که ساخت بازی هایی باگستردگی داستان sh یاmgs متوقف شده ،دلیلش اینکه....
این اقلیتی که شما ازش حرف میزنید رو به اکثریت نخواهد رفت بلکه به سمت تنها شدن خواهد رفت و بعدش هم..... قصدم مرثیه ی قبل از مرگ خوندن نبود ولی اونقدر این بازی رو به افراد مختلف پیشنهاد کردم و دیدم اونها از تعداد صحنه های اکشنش ازم میپرسن ، دوره ای که بازی ها رو به خاطر گرافیک و گیم پلی ستایش نکنن و به داستان نمره بدن تو خواب هم سراغم نمیاد و حرفهاتون داغ دلم رو تازه کرد.
نمیدونم ..... اگه شما چیزی یا کسی یا جایی روسراغ دارید که اعتمادی که شما دارید رو به من هم بده یک دنیا ازتون ممنون خواهم شد.
پاینده باشید.
 
میدونم که همتون تا حالا میدونین که من Lost Memories رو به روز کردم ! ولی احتمال دادم که ممکنه هنوز بعضیها که ازم میخواستنش هنوز متوجهش نشده باشن...برای همین توی این قسما هم اعلامش میکنم...

خب ! اعلام شد !

متشکرم...Nemesis
 
میدونم که همتون تا حالا میدونین که من Lost Memories رو به روز کردم ! ولی احتمال دادم که ممکنه هنوز بعضیها که ازم میخواستنش هنوز متوجهش نشده باشن...برای همین توی این قسما هم اعلامش میکنم...

خب ! اعلام شد !
مهدی جان بد جور خوشحالم کردی...
میدونم که سرت شلوغه...واقعا لطف کردی:love:
 
نمسیس عزیز درسته به قشنگی تو نمینویسم اما با اجازه فکر کنم نگفته باشی .
آیا میدانید چرا میگویند این شماره با شماره دو در ارتباط است علت:
من وقتی اسم اول شخصیت اول را شنیده بودم یعنی Alex sheperd ناگهان یاد زن جیمز یعنی
mary sheperd-sanderland افتادم فکر کنم نسبتی داشته باشن . شاید او قبلا خواهری داشته و خبر ندارد یا فامیلی .و Elle که شبیه به هدر خودمان است یا خود اوست که Dougles cartland اسم اونو باز عوض کرده یا نسبتی با جیمز دارد که اونم به شهر سایلنت هیل کشیده شده است . حالا فردا مدیرا میان میگن باز حرف زدی یه اخطار و بن :laughing::laughing::biggrin1: نمسیس جان از جوابت ممنون
 
نمسیس عزیز درسته به قشنگی تو نمینویسم اما با اجازه فکر کنم نگفته باشی .
آیا میدانید چرا میگویند این شماره با شماره دو در ارتباط است علت:
من وقتی اسم اول شخصیت اول را شنیده بودم یعنی Alex sheperd ناگهان یاد زن جیمز یعنی
mary sheperd-sanderland افتادم فکر کنم نسبتی داشته باشن . شاید او قبلا خواهری داشته و خبر ندارد یا فامیلی .و Elle که شبیه به هدر خودمان است یا خود اوست که Dougles cartland اسم اونو باز عوض کرده یا نسبتی با جیمز دارد که اونم به شهر سایلنت هیل کشیده شده است . حالا فردا مدیرا میان میگن باز حرف زدی یه اخطار و بن :laughing::laughing::biggrin1: نمسیس جان از جوابت ممنون

درود
دوست عزیز من یه نظر دارم فکر کنم اینا کلن یه خانواده بزرگ هستن که یه اخو... چیزی نفرینشون کرده اینا هم این بلا سرشون اومده:eek:
 
عکس های جدید و فوق العاده از

Silent Hill V

به احتمال زیاد اسکن های بعضی از این عکس ها را دید ولی اینها خود عکس ها هستند:

PLT11.feat_silent.005--screenshot_viewer_medium.jpg


PLT11.feat_silent.004--screenshot_viewer_medium.jpg


PLT11.feat_silent.013--screenshot_viewer_medium.jpg


PLT11.feat_silent.010--screenshot_viewer_medium.jpg


PLT11.feat_silent.001--screenshot_small.jpg
PLT11.feat_silent.014--screenshot_small.jpg

PLT11.feat_silent.012--screenshot_small.jpg
PLT11.feat_silent.011--screenshot_small.jpg
PLT11.feat_silent.009--screenshot_small.jpg



در صورت بودن هر گونه مشکل با عکس های بالا به لینک زیر مراجعه کنید:
Silent Hill V
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or