بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 118
آخرین ویرایش:

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
البته یه نسخه ای از Silent Hill تو PC هست با شبیه ساز کار میکنه اما مثل یه پورت ساده میمونه که راحت با لانچر اجرا میشه که حتی رو ویندوز 8.1 هم جواب میده پیشنهاد میدم اونو دانلود کنید(لینک خواستید بگید):d

چرا اینقدر CW تو نظرسنجی رای هاش کمه؟بعدشم به نظرمن یه شخصیتی مانند Walter اصلی هست تا فرعی:-b
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
البته یه نسخه ای از Silent Hill تو PC هست با شبیه ساز کار میکنه اما مثل یه پورت ساده میمونه که راحت با لانچر اجرا میشه که حتی رو ویندوز 8.1 هم جواب میده پیشنهاد میدم اونو دانلود کنید(لینک خواستید بگید):d
منم منظورم همون نسخه بود. تا جاییکه می‌دونم به سیستم عامل ربطی نداره بلکه مربوط به کارت گرافیک و درایورش هست که با پلاگین مربوطه کنار بیاد یا نه.
من روی ویندوز XP هم نصب کرد جواب نگرفتم در حالیکه رو سیستم قبلیم با ویندوز 7 اجرا میشد.
چرا اینقدر CW تو نظرسنجی رای هاش کمه؟بعدشم به نظرمن یه شخصیتی مانند Walter اصلی هست تا فرعی:-b
اینکه چرا رای‌هاش کمه رو باید از رای‌ندهنگان! (آخر کلمه بود:d) به ایشون (که شامل خودتون هم میشه:-b )، پرسید اما سر اینکه اصلی هست یا فرعی خیلی قبلا‌ً اینجا بحث شد.
قرار بر این شد کلاً شخصیت‌ها به 2 دسته تقسیم بشن.
1- اصلی: که فقط شامل شخصیت‌های قابل بازی می‌شد مثل هنری یا جیمز
2- فرعی: که شامل شخصیت‌های غیر قابل بازی می‌شد که خودشون به 2 دسته تقسیم شدند؛
2-1- فرعی سطح یک: یعنی شخصیت‌هایی که داستان حول محور اونها جریان داشت ولی غیر قابل بازی بودند مثل والتر.
2-2- فرعی سطح دو: یعنی شخصیت‌هایی که در داستان نقش محوری نداشتند و خب غیر قابل بازی هم بودند مثل دالیا.
در نظرسنجی قبلی این بحث مطرح شد و نظر اکثریت اینگونه بود. چرا که حضور دو شخصیت مثل ماریا و والتر باعث تردید دوستان در انتخاب میشد.
اتفاقاً همون موقع هم کلودیا ولف بنا برنظر اکثریت دوستان در مجموعه‌ی فرعی سطح 1 قرار نگرفت و همون‌جا هم فقط 5 رای کسب کرد.



حضور این شخصیت به همراه ماریا در نظرسنجی سطح یک هم صرفاً به این دلیل بود که هم از شماره‌های 2 و 3 نماینده‌ای در بین نامزدها باشه هم تعداد نامزدها بیشتر بشه و از حالت 2 قطبی در بیاد.
 
آخرین ویرایش:

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
با اینکه خیلی از مدت این نظرسنجی میگذره انتظار داشتم Alessa بیشتر رای بیاره ولی خوب نشد =((:d

دلیلی که به Walter Sullivan رای دادم صرفا بخاطر شخصیت و رفتارش نبود بلکه بخاطر گذشته تلخ و دوران بچهگیش بود وگرنه خیلی دوست داشتم به Alessa رای بدم!درضمن تو اون عکسی که گذاشتین من به Lisa رای دادم گرچه خودم اصن یادم نیست!

اگر دوستان و سروران مایل هستند نظرسنجی رو عوض کنیم بلکه کمی تاپیک از حالت Sleep دربیاد

جا داره که از امیر عزیز بابت ترجمه LM در تاپیک جداگانه تشکر ویژه ای کنم :bighug:
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
با اینکه خیلی از مدت این نظرسنجی میگذره انتظار داشتم Alessa بیشتر رای بیاره ولی خوب نشد =((:d
اتفاقاً با حضور والتر من اصلاً همچین انتظاری نداشتم. انصافاً شخصیت‌پردازی والتر فوق‌العاده بود.
خودم هم فقط به این دلیل به آلسا رای دادم که (با توجه به سابقه طرفداری دوستان از والتر) می‌دونستم والتر رای خودش رو داره ولی آلسا پایه‌گذار این جهنم هست. اگه آلسا نبود شاید ما الان دور هم نبودیم.;)
دلیلی که به Walter Sullivan رای دادم صرفا بخاطر شخصیت و رفتارش نبود بلکه بخاطر گذشته تلخ و دوران بچهگیش بود وگرنه خیلی دوست داشتم به Alessa رای بدم!درضمن تو اون عکسی که گذاشتین من به Lisa رای دادم گرچه خودم اصن یادم نیست!
رابطه‌ی بنده با لیزا چندان خوب نیست. به نظرم تنها کار مثبتش، بلایی بود که در انتهای بازی شماره 1 سر کافمن آورد.:d
اگر دوستان و سروران مایل هستند نظرسنجی رو عوض کنیم بلکه کمی تاپیک از حالت Sleep دربیاد
گزینه‌های رو میز رو هم که قبلاً مطرح شده بودند، عرض کردم.
جا داره که از امیر عزیز بابت ترجمه LM در تاپیک جداگانه تشکر ویژه ای کنم :bighug:
100%:x
خیلی قبل‌ها می‌گفتم این تاپیک یه مثلث طلایی داره.
ولی الان میگم 4 نفر هستند که جامعه سایلنت هیل‌نشینان پارسی به‌شون مدیونه. (باز این عدد 4 ظاهر شد)
به ترتیب: محمدمهدی، اشکان، امیرحسین و امیر.
به افتخار همگی‌شون.=d>
:groupwave:
===========================================
الان به نکته‌ای در مورد نظرسنجی پی بردم که شاید برای دوستان جالب باشه. میدونید که تا اینجا زحمت هماهنگی‌های لازم جهت تعویض نظرسنجی با اشکان بوده.
نکته‌ای که این وسط قلقلکم میداد این بود که چرا همیشه نامزدی که اشکان بهش رای میداد فونتش Italic میشد. حتی بهش مشکوک شدم.:d
اما ظاهراً در انجمن‌های بازی‌سنتر اینطوریه که شما در هر نظرسنجی که شرکت کنید و به یکی رای بدید، اون رو به صورت Italic براتون نمایش میده.
 
آخرین ویرایش:

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
هدف این نظرسنجی ها بیشتر بررسی نظر ها هستش اگرچه ممکنه مثلا شخصیتی مثل CW رای نیاره اما دلیل نمیشه اهمیتش از بقیه شخصیت ها کمتر باشه:-b

چرا رابطه اتون با Lisa خوب نیست؟!درسته که شخصیتش در اصل یه Useless بود اما صادق و روراست بود شخصیت پردازی عالی داشت دقیقا مثل Angela در نسخه دوم که واقعا باید یکی از بهترین شخصیت نسخه دوم ازش یاد کنیم!

شاید بهتر باشه گزینه هارو دوباره مرور کنیم:d
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
هدف این نظرسنجی ها بیشتر بررسی نظر ها هستش اگرچه ممکنه مثلا شخصیتی مثل CW رای نیاره اما دلیل نمیشه اهمیتش از بقیه شخصیت ها کمتر باشه:-b
خب روح نظرسنجی همینه. هر چند آمار همیشه بیخودی و تشریفاتی نیست و گاهی میشه با تحلیل اونها، اطلاعات خوبی رو ازشون استخراج کرد.
چرا رابطه اتون با Lisa خوب نیست؟!درسته که شخصیتش در اصل یه Useless بود اما صادق و روراست بود شخصیت پردازی عالی داشت دقیقا مثل Angela در نسخه دوم که واقعا باید یکی از بهترین شخصیت نسخه دوم ازش یاد کنیم!
کلاً مساله‌ی آنجلا:x برای من جداست و هیچ وقت حاضر نیستم با لیزا مقایسه‌ش کنم.;)
آنجلاً برای من محبوب‌ترین شخصیت تاریخ بازی‌های رایانه‌ای و حتی سینماییه. چگونگی شروع ارتباطم با آنجلا رو تو این پست توضیح دادم. #10990
اما در مورد لیزا، هیچ وقت نتونستم بهش اعتماد کنم. رفتارش ثبات نداره نه اینکه دروغ میگه‌ها، نه دروغ نمیگه ولی در رفتار و گفتارش ثبات نیست. برای همین هیچ وقت به چنین شخصی اعتماد نمیکنم. مثل دنیای واقعی که برخی اشخاص رو بهشون نمیشه اعتماد کرد ولی خب این به مفهوم تنفر از اونها نیست.
صدالبته که لیزا یک قربانیه ولی این چیزی از جرم اون رو کم نمی‌کنه. یعنی از نظر سایلنت هیل اون سزاوار نجات یا لایق یک فرصت دوباره نیست. وقتی آنجلا با اون وضعیت لایق نیست لیزا که جای خودش رو داره.
 

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
فرمایشاتون خودش یه عامله جای بحث داره:d

شما میگید در گفتار و حرفهای یه دختری که حتی نمیدونه گذشته اش چجوری گذشته ثبات نداره تا حدودی میشه گفت بله این درسته اما شاید این رفتار و اخلاق ناشی از موادی باشه که کافمن باعث بانیشه همونطور میدونید موادی که به لیزا داده میشد یه عالمه عوارض داشت که کافمنم بیشتر دنبال همین عوارض بود در این وسط لیزا نه تنها ازش سواستفاده میشه بلکه خیلی هم بهش اسیب میرسه

لیزا شخصیتی دلسوز داره اینکه به Harry اهمیت میده و راهنماییش میکنه و سعی میکنه با دید مثبت به همه چی نگاه کنه خوبه اگر گناهانش در مقابل انجلا کمتر نباشه بیشتر هم نیست در مورد اینکه نمیشه بهش اعتماد کرد(نکته منفی) هم کاملا نظرشخصیه البته من منکر نمیشم که همچین چیزی نیست ولی میدونم که تقصیر خودش نیست بعدشم نکات منفی که دریک شخصیت هست ممکنه همیشه باعث تنفر نشه همچنین برعکس دلیل اینکه شما نمیتونید با این شخصیت برقرار کنید ممکنه ربط مستقیمی نسبت به اعتماد و اینجور چیزا نباشه .گاهی وقتا تا وقتی که آدم جای یک شخص قرار نگیره نمیتونه درک کنه دقیقا اون شخص چی رو تجربه کرده این چیزی هست که خیلی از ماها تو زندگی عادیمون دیدیم و میفهمیم.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
فرمایشاتون خودش یه عامله جای بحث داره:d

شما میگید در گفتار و حرفهای یه دختری که حتی نمیدونه گذشته اش چجوری گذشته ثبات نداره تا حدودی میشه گفت بله این درسته اما شاید این رفتار و اخلاق ناشی از موادی باشه که کافمن باعث بانیشه همونطور میدونید موادی که به لیزا داده میشد یه عالمه عوارض داشت که کافمنم بیشتر دنبال همین عوارض بود در این وسط لیزا نه تنها ازش سواستفاده میشه بلکه خیلی هم بهش اسیب میرسه

لیزا شخصیتی دلسوز داره اینکه به Harry اهمیت میده و راهنماییش میکنه و سعی میکنه با دید مثبت به همه چی نگاه کنه خوبه اگر گناهانش در مقابل انجلا کمتر نباشه بیشتر هم نیست در مورد اینکه نمیشه بهش اعتماد کرد(نکته منفی) هم کاملا نظرشخصیه البته من منکر نمیشم که همچین چیزی نیست ولی میدونم که تقصیر خودش نیست بعدشم نکات منفی که دریک شخصیت هست ممکنه همیشه باعث تنفر نشه همچنین برعکس دلیل اینکه شما نمیتونید با این شخصیت برقرار کنید ممکنه ربط مستقیمی نسبت به اعتماد و اینجور چیزا نباشه .گاهی وقتا تا وقتی که آدم جای یک شخص قرار نگیره نمیتونه درک کنه دقیقا اون شخص چی رو تجربه کرده این چیزی هست که خیلی از ماها تو زندگی عادیمون دیدیم و میفهمیم.
خب منم که همینو گفتم.:d
فکر می‌کنم منظورتون رو گرفته باشم. اگه اشتباه می‌کنم بفرمایید.
منظورتون اینه که همونطور که در رفتار لیزا ثبات وجود نداره، در رفتار آنجلا هم نیست. درسته؟
این پرسش رو جواب بدید تا برسیم به ادامه‌ی بحث.
اما در مورد ادامه فرمایش‌تون، مسلمه که
گاهی وقتا تا وقتی که آدم جای یک شخص قرار نگیره نمیتونه درک کنه دقیقا اون شخص چی رو تجربه کرده این چیزی هست که خیلی از ماها تو زندگی عادیمون دیدیم و میفهمیم.
نه تنها گاهی بلکه میشه گفت هیچ وقت. برای همین هست که میگن قضاوت نکنید. منم در مورد لیزا قضاوت نمی‌کنم. مساله اعتماده. اعتماد یه امر کاملاً شخصیه. به عنوان مثال: شما می‌تونید به من اعتماد کنید یا نکنید. اگه اعتماد نکنید من حق اعتراض ندارم.
 

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
بیشتر تاکید حرفام بر اینه که اعتماد و گفتار کردار لیزا دقیقا شخصیت واقعی اون نیست درسته که همچین بلاهایی سرش اومده و خودشم بی تقصیر نیست ولی حالا به قول معروف همینی که هست من اینجوری بیشتر قبولش دارم با توجه به داشتن نکات مثبتی که گفتم.بنده بخاطر جمله ی شما که گفتید اعتمادی بهش نیست دارم اینارو میگم وگرنه قصد مقایسه شخصیت هارو نداشتم درمورد اون سوالی هم که کردید همونطور که گفتم منظورم یچیز دیگه بود :d

این یه جنبه ی نگاه به این شخصیت هست میتونه صدتا از این رفتار شخصیت ها برداشت بشه اما بیشتر اون برداشتی درسته که منطقی تره:d

اعتماد هم درواقع نوعی انتظار یه آدم به آدم دیگر هست همونطور که میدونید انتظار از یک شخص میتونه بارها بارها تغییر کنه یا اصن از بین بره اینکه شما میخواید از لیزای پریشان انتظار حرفای درست و گفتار درست داشته باشی عقلانی نیست شما تو زندگی عادیتونم ممکنه حتی به یک شخص عادی هم اعتماد نکنید چه برسه به یه معتاد!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
بیشتر تاکید حرفام بر اینه که اعتماد و گفتار کردار لیزا دقیقا شخصیت واقعی اون نیست درسته که همچین بلاهایی سرش اومده و خودشم بی تقصیر نیست ولی حالا به قول معروف همینی که هست من اینجوری بیشتر قبولش دارم با توجه به داشتن نکات مثبتی که گفتم.بنده بخاطر جمله ی شما که گفتید اعتمادی بهش نیست دارم اینارو میگم وگرنه قصد مقایسه شخصیت هارو نداشتم درمورد اون سوالی هم که کردید همونطور که گفتم منظورم یچیز دیگه بود :d
حرف هر دوتامون یکی هست پس. #:-s
منم لیزا رو خیلی مقصر نمی‌دونم و براش از لفظ قربانی استفاده کردم. ;)
هر چند همونطور که اشاره کردید خیلی بی‌تقصیر نیست. میشه دلایل زیادی برای این مساله آورد.
اما در مورد ثبات رفتاری
اعتماد و گفتار کردار لیزا دقیقا شخصیت واقعی اون نیست
همین دقیقاً یعنی عدم ثبات رفتاری دیگه. غیر از اینه؟
اینکه اعتمادی بهش نیست رو هم هری یه جورایی نشون میده. مخصوصاً در سکانس آخرین مکالمه با لیزا. جایی که واقعیت رو لیزا فهمیده و خودش اقرار میکنه یکی از اونهاست.
لیزا پرستار آلسا بوده و حالا حتی از وجود طبقه‌ی مخفیِ محل نگهداری آلسا ابراز بی‌اطلاعی میکنه. در حالیکه یادش هست که سیستم فاضلاب رو به هری نشون بده.
در اولین ملاقاتش با هری از اینکه یه نفر دیگه رو زنده می‌بینه خوشحال میشه در حالیکه دکتر کافمن هم در همون لحظات تو بیمارستان بوده.
به گمانم مثال درست در این زمینه،‌اعتمادی باشه که هری (و ما من‌جمله خود من) به سیبل داره (داریم).
اعتماد هم درواقع نوعی انتظار یه آدم به آدم دیگر هست همونطور که میدونید انتظار از یک شخص میتونه بارها بارها تغییر کنه یا اصن از بین بره اینکه شما میخواید از لیزای پریشان انتظار حرفای درست و گفتار درست داشته باشی عقلانی نیست شما تو زندگی عادیتونم ممکنه حتی به یک شخص عادی هم اعتماد نکنید چه برسه به یه معتاد!
خب این یه بحث منطقی و تا حدودی فلسفیه. اینجا بحث احتیاط میاد وسط. که البته فکر می‌کنم اگه ازش صرف‌نظر کنیم بهتره.:d
 

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
حرف دوتامون درست و یکی هست چون داریم از یه داستانی نتیجه گیری میکنیم مهم نتیجه ای هست که میگیریم:d

سلام


همین دقیقاً یعنی عدم ثبات رفتاری دیگه. غیر از اینه؟
اینکه اعتمادی بهش نیست رو هم هری یه جورایی نشون میده. مخصوصاً در سکانس آخرین مکالمه با لیزا. جایی که واقعیت رو لیزا فهمیده و خودش اقرار میکنه یکی از اونهاست.
لیزا پرستار آلسا بوده و حالا حتی از وجود طبقه‌ی مخفیِ محل نگهداری آلسا ابراز بی‌اطلاعی میکنه. در حالیکه یادش هست که سیستم فاضلاب رو به هری نشون بده.
در اولین ملاقاتش با هری از اینکه یه نفر دیگه رو زنده می‌بینه خوشحال میشه در حالیکه دکتر کافمن هم در همون لحظات تو بیمارستان بوده.
به گمانم مثال درست در این زمینه،‌اعتمادی باشه که هری (و ما من‌جمله خود من) به سیبل داره (داریم).

در مورد جمله اولتون بله درسته!

در واقع هرکسی جای هری بود تو اون سایلنت هیل به هیچکی اعتماد نمیکرد چه برسه به لیزا:d

به نظرمن که نمیشه وانمود یا ثابت کرد که لیزا در حرفاش دروغ یا راست میگه چون ما نمیدونیم دقیقا اون به چی فکر میکنه و هدفش چیه اما خوب میتونیم احتمال بدیم که لیزا نمیخواسته یا شاید بهش اخطار داده بودن که درباره آن ماجرا چیزی به بقیه نگه یا حتی اصن یادش رفته بود؟!

خوب شما مثل اینکه یه نکته رو این وسط توجه نکردی وقتی شما کافمن رو میبینید درحالت عادی هست ولی وقتی که لیزارو میبینید دردنیای OtherWorld هست همچنین با درنظر گرفتن اختلاف زمانی همچین چیزی ممکن نیست که لیزا کافمن رو دیده باشه من که اینجور فکر میکنم اگر غلطه بفرمایید:-b

راستش منم بعداز ندیدن سیبل در طی اولین ملاقات و دومین ملاقات دیگه بهش اعتماد خاصی نداشتم چون میدونستم از دستش کاری بر نمیاد فقط به خود هری ایمان داشتم!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
در واقع هرکسی جای هری بود تو اون سایلنت هیل به هیچکی اعتماد نمیکرد چه برسه به لیزا:d
ولی به سیبل اعتماد کرد. به دالیا هم همینطور.
به نظرمن که نمیشه وانمود یا ثابت کرد که لیزا در حرفاش دروغ یا راست میگه چون ما نمیدونیم دقیقا اون به چی فکر میکنه و هدفش چیه اما خوب میتونیم احتمال بدیم که لیزا نمیخواسته یا شاید بهش اخطار داده بودن که درباره آن ماجرا چیزی به بقیه نگه یا حتی اصن یادش رفته بود؟!
منم اصلاً اشاره ای به راست و دروغ بودن حرفاش نکردم. حتی صداقتش رو هم زیر سوال نبردم. پس تا اینجا با هم هم‌عقیده‌ هستیم. ولی فراموشیِ چنین مساله‌ای قابل چشم‌پوشی هست آیا؟ لیزا خودش هم اواخر بازی به هری میگه که شک کرده و بعد به جستجو پرداخته.
تمام اینها دلایل خوبی هستند که لیزا رو شخصیتی نه‌چندان قابل اعتماد معرفی کنیم. اگه نمی‌خواسته که دیگه بدتر، یعنی دروغ گفته به ما و اگه اخطاری در کار بوده هم باید ذکر می‌کرده که نمی تونه چیزی بگه و باز هم نگفتنش مصداق دروغه.
خوب شما مثل اینکه یه نکته رو این وسط توجه نکردی وقتی شما کافمن رو میبینید درحالت عادی هست ولی وقتی که لیزارو میبینید دردنیای OtherWorld هست همچنین با درنظر گرفتن اختلاف زمانی همچین چیزی ممکن نیست که لیزا کافمن رو دیده باشه من که اینجور فکر میکنم اگر غلطه بفرمایید:-b
به نکته‌ی قشنگی اشاره کردی.
اتفاقاً خیلی وقت پیش این موضوع رو مطرح کردم در پست شماره #3252
اگه یادتون باشه تو این پست یه سوال مطرح کردم
سلام
دقت کنید: اکثر آدم‌هایی رو که ملاقات می‌کنیم از دیدن یه انسان زنده و سالم خوشحال می‌شن. یعنی لیزا خبر نداره دکتر کافمن زنده‌ست؟ اون رو تو بیمارستان ندیده؟ آیا شخصیت‌های ساکن در شهر در اون بعد از شهر زندانی شد‌ه‌اند به طوری که با تغییر دنیا،‌نمی‌توانند از این مرز عبور کنند؟
این تصاویر دلیل اصلی من برای این سوال و شاید جوابش هستند.
10_16_11_50.jpg

10_16_12_06.jpg
سیبل که نگران هری شده،‌ به دنبال اون میره ولی اثری از هری نیست
بحث زمان تو سایلنت هیل واقعاً سخته. چون زمان بی‌معنیه. شاید کافمن در بُعدی از زمانه و لیزا در بُعدی دیگه. اما انتهای داستان چطوری میاد بیرون و کافمن رو با خودش پایین می‌کشه. تنها منطقی که می‌تونه جوابگو باشه، بحث دنیای ذهن و خالق اونه.
راستش منم بعداز ندیدن سیبل در طی اولین ملاقات و دومین ملاقات دیگه بهش اعتماد خاصی نداشتم چون میدونستم از دستش کاری بر نمیاد فقط به خود هری ایمان داشتم!
در این زمینه چندان موافق نیستم. کسی که سلاحش رو بهمون داد با اینکه کاملاً به ما اعتماد نداشت. اگه بهش اعتماد نکنیم در حقش ظلم کردیم.
 
آخرین ویرایش:

mms 1378

کاربر سایت
Jul 27, 2011
333
نام
Walter
به لیزا هم اوایلش اعتماد میکنه در اخرین سکانس ملاقات با لیزا فقط در رفتار هری ابهام وجود داره!

در اینکه چه دلیلی برای بی اطلاعیه لیزا در رابطه زیرزمین بیمارستان هست شخصا نمیدونم چون چند دلیل هستش که هرکدام رو بررسی کنیم دوباره میرسیم سرجای اول!

درباره زمان خیلی بحثا میشه کرد و کلا مبحث طولانی هست متاسفانه جوابی هم نداره!جالبیش اینجاست چند وقت پیش من حتی در زمان تو بین SH2,3 گیر کرده بودم فکر میکردم وقایع این دو نسخه همزمان اتفاق میفتند! اخر هم به نتیجه ای نرسیدم!

در مورد سیبل هم باید بگم که درسته حق با شماست اما بازم دلایلی هست که نمیشه بهش اعتماد کرد از جمله گذشته اش و یا گناهی ما دربارش ندونیم که اصن ممکنه بخاطر همین گناه به سایلنت هیل فرخوانده شده و برعکسم هست دلایلی که شما بیان کردید + پلیس و شخصی قابل اعتماد بودن هست به قول شما اعتماد نکردن بهش ظلمه!

بهتره ادامه ي بحث رو انتقال بدیم برای فردا میتونیم به نتیجه ی بهتری برسیم:d

سلام

تمام اینها دلایل خوبی هستند که لیزا رو شخصیتی نه‌چندان قابل اعتماد معرفی کنیم. اگه نمی‌خواسته که دیگه بدتر، یعنی دروغ گفته به ما و اگه اخطاری در کار بوده هم باید ذکر می‌کرده که نمی تونه چیزی بگه و باز هم نگفتنش مصداق دروغه.

دلایلی هستند که پشتشون بازم ابهام داره! خوب در اینکه لیزا قابل اعتماد نیست شکی نیست اما من با اینکه صراحتا بگیم لیزا میدونسته و نگفته موافق نیستم گرچه مخالفم نیستم چون حقیقت ممکنه نباشه ولی اگر ما اینجور فرض کنیم اگر لیزا میدونسته پس چرا بهمون نگفته؟!چه دلیلی ممکنه وجود داشته باشه که لیزا پنهانش کنه؟بعدشم شما احتمال میدید که لیزا میدونسته و نگفته ولی احتمال نمیدید که شاید یادش نبوده؟!
yahoo_26.gif


البته تو پست های قبلی ذکر کردین که چون راه فاضلاب زیر مدرسه رو به ما گفت پس باید اون زیرزمین هم یادش باشه!خوب این دلیلی که بیان کردید نه تنها ابهام داره بلکه منطقی هم نیست!
yahoo_4.gif


یه سوال دیگه هم میخواستم مطرح کنم ببینم جوابش در نتیجه چی میشه!خوب ما که وارد انبار میشیم تو زیرزمین بطری های سفید رنگی رو میبینیم که اگر از هری بپرسید میگه خطرناکند بهتره از اینجا دوری کنم همونطور که میدونید ما تو OtherWorld هستیم شاید این بطری ها تو دنیایی که لیزا هست قابل دیدن نباشه!اما ما هربار لیزارو میبینیم تو OtherWorld هستیم پس اینکه لیزا میتونه اونارو ببینه درسته فقط این وسط یه نکته ای میمونه حالا چنانچه لیزا هرچی اطلاعات رو درباره این بطری ها زیرزمین میداد چه بدرد هری میخورد؟یعنی اصن تو داستان بازی چه تاثیری داشت؟؟
 
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
به لیزا هم اوایلش اعتماد میکنه در اخرین سکانس ملاقات با لیزا فقط در رفتار هری ابهام وجود داره!

در اینکه چه دلیلی برای بی اطلاعیه لیزا در رابطه زیرزمین بیمارستان هست شخصا نمیدونم چون چند دلیل هستش که هرکدام رو بررسی کنیم دوباره میرسیم سرجای اول!
فکر می‌کنم این بحث غیرقابل اعتماد بودن لیزا رو بی‌خایل بشیم بهتره چون هر دو مون تو یه سنگر هستیم.:d
درباره زمان خیلی بحثا میشه کرد و کلا مبحث طولانی هست متاسفانه جوابی هم نداره!جالبیش اینجاست چند وقت پیش من حتی در زمان تو بین SH2,3 گیر کرده بودم فکر میکردم وقایع این دو نسخه همزمان اتفاق میفتند! اخر هم به نتیجه ای نرسیدم!
این بحث هم قبلاً بارها مطرح شده و مهم‌ترین دلیلش،‌ حضور ماشینی شبیه ماشین داگلاس در محوطه‌ی متل هست.
در مورد سیبل هم باید بگم که درسته حق با شماست اما بازم دلایلی هست که نمیشه بهش اعتماد کرد از جمله گذشته اش و یا گناهی ما دربارش ندونیم که اصن ممکنه بخاطر همین گناه به سایلنت هیل فرخوانده شده و برعکسم هست دلایلی که شما بیان کردید + پلیس و شخصی قابل اعتماد بودن هست به قول شما اعتماد نکردن بهش ظلمه!
خب همین دلایل رو برای لیزا هم گفتیم. منظورم قسمت بولد شده و قرمز رنگه.
بهتره ادامه ي بحث رو انتقال بدیم برای فردا میتونیم به نتیجه ی بهتری برسیم:d
بنده که انتقال دادم. دیگه چراغ هشدار چشمام ظاهر شده بود. (:|
دلایلی هستند که پشتشون بازم ابهام داره! خوب در اینکه لیزا قابل اعتماد نیست شکی نیست اما من با اینکه صراحتا بگیم لیزا میدونسته و نگفته موافق نیستم گرچه مخالفم نیستم چون حقیقت ممکنه نباشه ولی اگر ما اینجور فرض کنیم اگر لیزا میدونسته پس چرا بهمون نگفته؟!چه دلیلی ممکنه وجود داشته باشه که لیزا پنهانش کنه؟بعدشم شما احتمال میدید که لیزا میدونسته و نگفته ولی احتمال نمیدید که شاید یادش نبوده؟!:-b

البته تو پست های قبلی ذکر کردین که چون راه فاضلاب زیر مدرسه رو به ما گفت پس باید اون زیرزمین هم یادش باشه!خوب این دلیلی که بیان کردید نه تنها ابهام داره بلکه منطقی هم نیست!:d
منم عرض کردم که فراموشی. لیزا اطلاعات خوبی درباره‌ی گذشته‌ی شهر و فرقه‌ی Order داره. این بحث رو اگه موافق باشید هنگامی که SH1:OM به اون قسمت رسید ادامه بدیم.
یه سوال دیگه هم میخواستم مطرح کنم ببینم جوابش در نتیجه چی میشه!خوب ما که وارد انبار میشیم تو زیرزمین بطری های سفید رنگی رو میبینیم که اگر از هری بپرسید میگه خطرناکند بهتره از اینجا دوری کنم همونطور که میدونید ما تو OtherWorld هستیم شاید این بطری ها تو دنیایی که لیزا هست قابل دیدن نباشه!اما ما هربار لیزارو میبینیم تو OtherWorld هستیم پس اینکه لیزا میتونه اونارو ببینه درسته فقط این وسط یه نکته ای میمونه حالا چنانچه لیزا هرچی اطلاعات رو درباره این بطری ها زیرزمین میداد چه بدرد هری میخورد؟یعنی اصن تو داستان بازی چه تاثیری داشت؟؟
سوال‌تون رو با یک سوال دیگه مبهم‌تر می‌کنم.
خب چرا لیزا در مورد مایع قرمز رنگی که برای نجات سیبل لازم داریم چیزی نگفته؟
=========================================================
جواب و یا شاید توجیه همه‌ی این ابهام‌ها و سوالات رو شاید بشه فقط با تئوری دنیای ذهن جواب داد.
اینکه در دنیای ذهن کی هستیم. اینکه کی داره از «Silent Engine» برای هدایت ما و احتمالاً‌ کنترل ذهن لیزا استفاده می‌کنه.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر