بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    40

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,610
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 165
آخرین ویرایش:
سلام


دوستان بنده مخالفم:d
بنده چندین بار اعلام کردم که سایلنت هیل رو به عنوان یک بازی ترسناک قبول ندارم. به نظر بنده، جسارتی که تو سایلنت هیل لازمه،‌بابت ترسیدن از بازی و موجوداتش نیست.
بهتره بگم جنس ترس تو سایلنت هیل فرق داره. از مولفه ها و عنصر‌های ترس به وفور تو سایلنت هیل استفاده شده اما ترس ما از خود بازی و مولفه‌هایی مثل دشمنان نیست.
بازی کردن سایلنت هیل این جسارت رو می‌خواد که بتونی با خود واقعیت روبرو بشی و از این اتفاق نترسی.
دقیقا فرقش با رزیدنت ایول همینجاست و شباهتش هم با The Evil Within همینه.
 
سلام


دوستان بنده مخالفم:d
بنده چندین بار اعلام کردم که سایلنت هیل رو به عنوان یک بازی ترسناک قبول ندارم. به نظر بنده، جسارتی که تو سایلنت هیل لازمه،‌بابت ترسیدن از بازی و موجوداتش نیست.
بهتره بگم جنس ترس تو سایلنت هیل فرق داره. از مولفه ها و عنصر‌های ترس به وفور تو سایلنت هیل استفاده شده اما ترس ما از خود بازی و مولفه‌هایی مثل دشمنان نیست.
بازی کردن سایلنت هیل این جسارت رو می‌خواد که بتونی با خود واقعیت روبرو بشی و از این اتفاق نترسی.

ببینم،دفعه ی اول که بازی میکردی هم نظرت همین بود؟ /:)
هر چند من هم معتقدم نباید این اثر رو در دسته ی بازیهای ترسناک قرار داد! این بازی بیشتر روان پریش هست تا ترسناک... آثار دیوید لینچ رو کسی دیده؟!!! مثلا بزرگراه گمشده،این فیلم در اصل یه اثر جنایی هستش اما انقدر روان شناسانه و رازآلود کار شده که مخاطب،در نهایت توی این *****(ابهامی که نویسنده-کارگردان به وجود آورده ) غوطه ور میشه تا جایی که نتیجه گیری هم ممکنه دستخوش تغییرات بشه!

سایلنت هیل هم به نظرم به همین شکل هست، یعنی ما با یک داستان سرراست طرف هستیم،منتها به روش تیم سایلنت!
 
نه تنها سایلنت هیل بلکه اکثر اثار فاخر ژاپنی از مولفه‌های متفاوت روانی برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب استفاده میکنند.
نمونه این اثار فیلم حلقه هست که مخاطب بیشتر تحت تاثیر فضای گنگ و مبهم و موزیکی با ریتم غیر منظم بهمراه داستانی وحشتناک که در اکثر موارد شخصیتهای داستان از ضعفهای مسلم جسمی و روانی در طول مسیر رنج میبرند.
در بازی سایلنت هیل هم تنهایی مطلق با شهری متروکه و مه الود و سکوت دیوانه وار از یک طرف و سلاح های ناکارامد و ضعیف و کنترلی سخت بیشتر بازیکن رو گیج میکنه و همین سردرگمی خودش نوعی ترس هست!
اثار ژاپنی به نوعی مخاطب رو سردرگم میکنه و از همین مولفه برای بیشتر ترساندن مخاطب استفاده میکنه!سردرگمی خودش یک ترس زجر اوره!
 
بچه ها ترس سایلنتی جور دیگس اینکه ما خودمون میدونیم داره صدای پای یهجن میاد یا اهنگ بازی عوض میشه ولی هیچ چیز رو نمی بینیم زمانی که به جنا نزدیک میشیم بیسیم یه صدای عجیب غریبی میده بخاطر همینه من همیشه بیسیم رو خاموش میکنم :d
مخصوصا زمانی که تو دونپور یه جا میری یه اهنگ میاد مفهمیم یه نفر اینجا داره گشت میزنه بعد داری با دقت نگاه میکنی میبینی یه جنی از پشت سر میپره گازت میگیره :-s
به این میگن ترس سایلنتی :d
 
برای بهتر فهمیدن ترس در سری ژاپنی سایلنت هیل مقاله ای که امیر حسین عزیز نوشتن قابل مطالعه هست.مقاله ای بشدت قوی و در خور ستایش
اینطور ک پیداست امیر حسین عزیز silent dream اطلاعت قابل توجه ای نسبت به فرهنگ ژاپن دارن
Japanese Horror چیست؟
 
برای بهتر فهمیدن ترس در سری ژاپنی سایلنت هیل مقاله ای که امیر حسین عزیز نوشتن قابل مطالعه هست.مقاله ای بشدت قوی و در خور ستایش
اینطور ک پیداست امیر حسین عزیز silent dream اطلاعت قابل توجه ای نسبت به فرهنگ ژاپن دارن
Japanese Horror چیست؟

داداش امیر حسین مقالت نمی دونم می خوندمش یه جوری میشدم :-s
 
سلام
برای بهتر فهمیدن ترس در سری ژاپنی سایلنت هیل مقاله ای که امیر حسین عزیز نوشتن قابل مطالعه هست.مقاله ای بشدت قوی و در خور ستایش
اینطور ک پیداست امیر حسین عزیز silent dream اطلاعت قابل توجه ای نسبت به فرهنگ ژاپن دارن
Japanese Horror چیست؟

نظر لطفت احمد جان:bighug:
البته من امیر هستم! نه امیر حسین!:d

منم خودم موقعه نوشتنش یجوری میشدم!:d
منم خواستم بگم که خود امیرجان توضیح دادند.

ببینم،دفعه ی اول که بازی میکردی هم نظرت همین بود؟ /:)

خب نه. همیشه گفتم. یکی از دلایل گرایش بنده به این بازی خوندن همون مقاله‌ی فیلم تو کلیک بود. البته با عقبه‌ای که اصرار دوستم ایجاد کرده بود.
نظریه های آدم ها می‌تونی عوض بشه. مهم اینه که به سمت اشتباه نره.
================================================
کلاً ترس انسان از خون و کشته شدن نیست. شاید اگه با کوله‌باری از مهمات سایلنت هیل رو بازی کنیم هیچ مشکلی پیش نیاد. این مطلب رو انقدر گفتم نخ‌نما شده. تو سایلنت هیل ما با ساخته‌ی سازندگان بازی نمی‌کنیم بلکه سازندگان با ساخته‌ی خودشون با ذهن و ناخودآگاه و روان ما بازی می‌کنند.
انسان با 2 چیز زنده‌ست. امید رسیدن به هدفی با ارزش و داشتن راهنما. تو سایلنت هیل دقیقاً از این دو عنصر استفاده میشه. البته خیلی نمی خوام وارد این بحث بشم.
=================================================

 
آخرین ویرایش:
1-2-3-4-5-6-7
================================================== ==========
Silent Hill 3: Original Memories
به سمت دری میریم که روی اون علامت حلال ماه کشیده شده بود. سنگ ماه رو در سوراخی که بر روی در قرار داره, میذاریم. بدین ترتیب در باز میشه.
5-034.jpg
در اون طرف در یه محوطه بزرگ و تاریک وجود داره که در وسط اون یه نردبانی قرار داره که سمت پایین میره.
5-035.jpg
متاسفانه راه دیگه ای وجود نداره و باید از نردبان به پایین رفت! وقتی که به پایین برسید بعد از چند لحظه نردبان خرد میشه و کاملاََ واضحه که این نشانه خوبی نیست!:-s
5-039.jpg
298.gif

5-041.jpg
خب به اولین باس بازی میرسیم. اسم این هیولا Splitworm هست و شمایل اون شبیه به split head در نسخه اوله. در این محوطه 6 تونل وجود داره که این هیولا میتونه از اونها به بیرون بیاد و به شما حمله کنه. سر این هیولا زیر پوست محافظش پنهان شده و زمانی که این محافظ باز بشه حملات شما بر روی اون تاثیر داره.
5-043.jpg
بعد از شلیک چند گلوله کشته میشه.
emot-clint.gif

5-046.jpg
پس از نابود کردن باس, تصویر رو به سفیدی میره و بعد نشون داده میشه که مرکز خرید دوباره به حالت عادی برگشته.
5-049.jpg
هدر از محوطه خارج میشه و به سمت راهرو بعدی میره. در اونجا میتونید وارد فروشگاه Happy Burger بشید و بازی رو سیو کنید و بسته های سلامتی و مهماتی که اونجا هست رو بردارید. Happy Burger همونجایی هست که در ابتدای بازی هدر از کابوس بیدار میشه.
5-053.jpg
هدر در راه با داگلاس رو به رو میشه. ترجمه مکالمه بین هدر و داگلاس:
داگلاس: هدر!
هدر: تویی...
داگلاس: چه اتفاقی افتاده؟
هدر: تو باید یکی از اونا باشی!
داگلاس: من چیکار کردم؟ و منظورت چیه از این که میگی من یکی از اونام؟
هدر: تو با کلادیا دستت تو یه کاسست! اینطور نیست؟
داگلاس: کلادیا...چه چیزی در مورد اون وجود داره؟ اون ازم خواست که تو رو پیدا کنم! همش همین.
هدر: پس تو یکی از اونایی.
داگلاس: کلادیا همه این کارها رو انجام داده؟ نگاه کن من فقط استخدام شدم تا تو رو پیدا کنم. من طرف هیچکس نیستم و در این مورد هیچی نمیدونم. چرا با گفتن این که چه اتفاقی اینجا رخ داده شروع نمیکنی؟ و اون هیولا, اون دیگه چه کوفتی بود؟
هدر: منم بیشتر از تو چیزی نمیدونم. تمام چیزی که میدونم اینه که چیزه عجیب و غریبی داره رخ میده و منم حس عجیبی دارم که این اتفاقات به من ربط داره. یا شاید هم من فقط یه تماشاگر بیگناه باشم اما نمیتونم برای تو احساس تاسف کنم, چون تو منو به اینجا کشوندی. اگر تو پیدام نکرده بودی...
داگلاس: داری در مورد چی صحبت میکنی؟ اصلاََ چه چیزه خاصی در مورد تو وجود داره؟
هدر: اگر میدونستم که انقدر گیج به نظر نمیرسیدم! فقط میدونم که یه چیزی...یه چیزی هست که من مدت ها پیش فراموشش کردم....چطور من اینو یادم اومد؟
داگلاس: چی شده؟
هدر: هیچی
داگلاس: کجا میری؟
هدر: میخوام با مترو برم خونه.
داگلاس: من باید چیکار کنم؟
هدر: من چه میدونم!
5-061.jpg
 
آخرین ویرایش:
بازم باید از امیر عزیز تشکر کنم که من رو برد به چندین سال قبل و یکی از خاطره انگیز ترین بازی های عمرم!
بعد از دیدن پست امیر ناخوداگاه یاد قدیمها افتادم و رفتم پستهای اولیه تاپیک رو خوندم!به صفحه 62 رسیدم بدون اینکه بفهمم!
تازه داره همه چی یادم میاد مسعود تو که خیلی قدیمی بودی رفیق من همش فکر میکردم یکی دو ساله تو تاپیکی!
امیر پستت رو وقتی اولین بار شماره دو رو تموم کرده بودی دیدم خیلی برام جالب بود!از اشکان می خواستی دیالوگهای بازی رو ترجمه کنه اما الان خودت داری LM رو ترجمه میکنی!
اما چیزی که برام جالب نیست اینه که ما توی تاپیک مطالب بسیار قوی و غنی داریم که بین صفحات گم شدن !
مثلا همین پستی که خودت گذاشتی!با توجه به پستهای بچه ها یه هفته دیگه بین صفحات گم میشه و اگر ادامش رو بنویسی قبلی رو نمیشه به راحتی پیدا کرد!
اگر بشه اطلاعات رو دسته بندی کرد و در پست اول گذاشت خیلی خوب میشه!

سلام
کیا تا حالا Splitworm رو با سلاح‌های دستی کشتن؟
من شماره سوم رو همه جوره تموم کردم!بهترین رکوردم توی اکسترم 3یا 6 یک ساعت و پنجاه دقیقه بود!تو حالت ufo چهل و پنج دقیقه!
تقریبا تموم ایتمهارو باز کرده بودم!
هنوزم سیوش تو پرشین گیگم هست!
تو کل سری بیشتر از همه همین نسخه رو بازی کردم بیش از 15بار
بدجور هوس کردم حیف هیچکدوم رو ندارم:(
مسعود برو از خدا بترس!:d
 
سلام
بازم باید از امیر عزیز تشکر کنم که من رو برد به چندین سال قبل و یکی از خاطره انگیز ترین بازی های عمرم!
بعد از دیدن پست امیر ناخوداگاه یاد قدیمها افتادم و رفتم پستهای اولیه تاپیک رو خوندم!به صفحه 62 رسیدم بدون اینکه بفهمم!
تازه داره همه چی یادم میاد مسعود تو که خیلی قدیمی بودی رفیق من همش فکر میکردم یکی دو ساله تو تاپیکی!
امیر پستت رو وقتی اولین بار شماره دو رو تموم کرده بودی دیدم خیلی برام جالب بود!از اشکان می خواستی دیالوگهای بازی رو ترجمه کنه اما الان خودت داری LM رو ترجمه میکنی!
اما چیزی که برام جالب نیست اینه که ما توی تاپیک مطالب بسیار قوی و غنی داریم که بین صفحات گم شدن !
مثلا همین پستی که خودت گذاشتی!با توجه به پستهای بچه ها یه هفته دیگه بین صفحات گم میشه و اگر ادامش رو بنویسی قبلی رو نمیشه به راحتی پیدا کرد!
اگر بشه اطلاعات رو دسته بندی کرد و در پست اول گذاشت خیلی خوب میشه!


من شماره سوم رو همه جوره تموم کردم!بهترین رکوردم توی اکسترم 3یا 6 یک ساعت و پنجاه دقیقه بود!تو حالت ufo چهل و پنج دقیقه!
تقریبا تموم ایتمهارو باز کرده بودم!
هنوزم سیوش تو پرشین گیگم هست!
تو کل سری بیشتر از همه همین نسخه رو بازی کردم بیش از 15بار
بدجور هوس کردم حیف هیچکدوم رو ندارم:(
مسعود برو از خدا بترس!:d
:-"
من چکاره بیدم؟:d
خب احمدجان اون لینک‌هایی که اول هر پست هست کمک می کنه که بشه صفحات قبلی رو پیدا کرد.
این مجموعه که اسمش رو گذاشتیم Silent Hill: Original Memories شماره 1 و 2ش تموم شده. شماره 3 رو قبلاً 2 نفر از دوستان قرار بود انجام بدن که یکیی‌شون اصلاض شروع نکرد و دوست دیگه نیمه‌کاره موند کارش که امیرجان داره از اول زحمتش رو می‌کشه. شماره چهار رو هم یکی دیگه از دوستان داشت انجام میداد که فعلاً در دسترس نیست و نیمه‌کاره رها شده و قرار بر اینه دوست دیگه‌ای از اول شروع کنه
حال کردید اوج فضای ابهام رو!:d
خودم هم نفهمیدم چی شد.
در کل تو برنامه مون هست که وقتی شماره 3 تموم شد، همه رو تو یه تاپیک جداگانه به همین نام قرار بدیم که هم پیدا کردنش راحت باشه هم تو لابلای صفحه‌های تاپیک دفن نشه.
 
آخرین ویرایش:
دوستان پیشاپیش تولد آکیرا یامائوکا رو تبریک میگم!:d تولد استاد فرداست!:d با تشکر از علی صلح و صفا که این موضوع رو یادآوری کرد!:d

Akira+Yamaoka+akira.jpg Akira+Yamaoka.jpg
بازم باید از امیر عزیز تشکر کنم که من رو برد به چندین سال قبل و یکی از خاطره انگیز ترین بازی های عمرم!
بعد از دیدن پست امیر ناخوداگاه یاد قدیمها افتادم و رفتم پستهای اولیه تاپیک رو خوندم!به صفحه 62 رسیدم بدون اینکه بفهمم!
تازه داره همه چی یادم میاد مسعود تو که خیلی قدیمی بودی رفیق من همش فکر میکردم یکی دو ساله تو تاپیکی!
امیر پستت رو وقتی اولین بار شماره دو رو تموم کرده بودی دیدم خیلی برام جالب بود!از اشکان می خواستی دیالوگهای بازی رو ترجمه کنه اما الان خودت داری LM رو ترجمه میکنی!
اما چیزی که برام جالب نیست اینه که ما توی تاپیک مطالب بسیار قوی و غنی داریم که بین صفحات گم شدن !
مثلا همین پستی که خودت گذاشتی!با توجه به پستهای بچه ها یه هفته دیگه بین صفحات گم میشه و اگر ادامش رو بنویسی قبلی رو نمیشه به راحتی پیدا کرد!
اگر بشه اطلاعات رو دسته بندی کرد و در پست اول گذاشت خیلی خوب میشه!
این پست رو میگی:
http://forum.bazicenter.com/thread55/page75/#post914362
ما رو یاد خاطرات انداختی!
154fs232528.gif

البته من سایلنت هیل 2 (و سایلنت هیل 3 و 4) رو خیلی قبل از این که توی بازی سنتر عضو بشم بازی کردم! بین سال های 2003 تا 2004!:d البته دیگه فکر نکنم لازم باشه که بگم اون موقعه هیچی از داستان بازی نفهمیدم!:d
 
سلام
دوستان پیشاپیش تولد آکیرا یامائوکا رو تبریک میگم!:d تولد استاد فرداست!:d با تشکر از علی صلح و صفا که این موضوع رو یادآوری کرد!:d

View attachment 50805View attachment 50806
خودش چرا نمیاد بگه؟/:)
این پست رو میگی:
http://forum.bazicenter.com/thread55/page75/#post914362
ما رو یاد خاطرات انداختی!
154fs232528.gif

البته من سایلنت هیل 2 (و سایلنت هیل 3 و 4) رو خیلی قبل از این که توی بازی سنتر عضو بشم بازی کردم! بین سال های 2003 تا 2004!:d البته دیگه فکر نکنم لازم باشه که بگم اون موقعه هیچی از داستان بازی نفهمیدم!:d
انصافاً بزنم به تخته سرعت پیشرفت امیر تو تاپیک و سایلنت هیل خیره کننده‌ بوده ماشالا:d
 
یک آرزوی ؟؟؟

در ابتدای قصدم از بازبینی فیلم سایلنت هیل گرفتن گاف هاش بود و بعید میدونستم نکات خیلی برجسته ای درش نهفته باشه.
اما با کمی دقت به نکاتی رسیدم که ذهنم رو مشغول خودش کرد و با کمی وبگردی در ویکی پدیا و چند فروم دیگه نکات جالبی از فیلم رو متوجه شدم
بعد از کمی تحقیق تصمیم گرفتم یک تحلیل که برگرفته از مطالب خوانده شده و ذهنی خودم بود رو نسبت به فیلم انجام بدم.
تحلیل زیر فعلا به صورت آزمایشی نوشته شده و یک نسخه کاملا ناقص و پر از ایراد تایپی و تحلیلی هست.
من این تحلیل رو قرار دادم تا بازخورد بچه های تاپیک رو نسبت به فعل کار بدونم.تا اگه نیاز به تغییر یا اضافات باشه در نسخه تکمیلی انجام بدم و یا حتی کل قضیه رو کنسل کنم.
چیزی که درون ذهن من میگذره و خواست نهایی من برای طرح نهاییست.
نسخه نهایی بهمراه عکس خواهد بود!
البته من روی کمک همه دوستان حساب کردم.
=========
مقدمه ای بر شرح ساخت فیلم،کاگردان و عوامل اصلی
Christophe Gans
Roger Avary
akira yamaoka
Samuel Hadida
=========
طرح کلی داستان و نکات قابل توجه
سمبلها و مسیحیت
=========
شخصیت های اصلی
Rose Da Silva
Christopher Da Silva
Cybil Bennett
Dahlia Gillespie
Thomas Gucci
Anna - Christabella
Sharon Da Silva
Alessa Gillespie
Dark Alessa
شخصیتهای فرعی
Sister Margaret
Eleanor
Colin
Lisa Garland
Order Soldier
Jennifer Carroll
=========
هیولاها
Pyramid Head
Creeper
Armless Man
Colin
Nurse
Grey Child
=========
The Brethren
Monster
Flashlight
Manifestation
Otherworld
Fog World
Real World
Siren
Great Knife
Welcome Sign
Brethren Symbol
=========
نقاشی های دفتر مدرسه
=========
مکانها
Bowling Alley
Brahms
Brookhaven Hospital
Church
Da Silva House
Gans County
Grand Hotel
Midwich Elementary School
Nathan Drugs
Sacrificial Chamber
Silent Hill, West Virginia
Toluca County Archives
Toluca County Mining Museum
Toluca County Orphanage
Toluca Lake
Smitty's
=========
ارجاعات به نسخه های بازی
=========
نکات فیلم
-------------
و البته مواردی که بعدها ممکنه به ذهنم برسه یا جایی بخونم
-------------------------------------------------------------------
مقدمه ای بر ساخت فیلم ، کارگردان و عوامل اصلی

Christophe Gans
کریستوف گانز سال 1960 در فرانسه متولد شد. گانز به همراه دوستش کار خودش رو با ساخت فیلم کونگ فو برای کودکان آغاز کرد.او بعدها آثار دیگری رو هم کارگردانی کرد که Necronomicon, Crying Freeman, Brotherhood of the Wolf, Saint Ange جزو این آثار بشمار میروند.
Brotherhood of the Wolf دومین فیلم پرفروش فرانسوی در آمریکاست.
او همچنین از سال 2012 ساخت فیلمی بر مبنای داستان دیو و دلبر را آغاز کرده.
اولین حرفی که باید در ابتدا گفته بشه علاقه شدید کریستوف گانز به سری بازی های سایلنت هیل هستش.
کریستوفر گانز پس از بازی کردن اولین شماره سایلنت هیل با ساموئل هدیدا در مورد تهیه کنندگی و ساخت فیلمی بر اساس سایلنت هیل گفتگو میکنه.بعد از توافق هدیدا اونها به مدت پنج سال با کونامی مکاتبه میکنند اما کونامی حاضر به قبول این در خواست نمیشه و کریستف گانز با هزینه شخصی خودش فیلم کوتاهی با موضوع سایلنت هیل میسازه و برای کونامی میفرسته.کونامی با دیدن این فیلم با ساخت فیلمی با محوریت سایلنت هیل موافقت میکنه.
کریتوسف گانز به همراه دوستش Nicolas Boukhrief فیلمنامه ابتدایی سایلنت هیل رو میسازند، بعد از نوشتن ساختار اصلی داستان کار راجر اوری فیلمنامه رو در سال 2005 تکمیل میکنه و انتخاب بازیگر و لوکیشن ها آغاز میشه.
فیلم در اواسط 2005 با بودجه ای 50 میلیون دلاری تکمیل میشه و در 21 آپریل 2006 اکران خودش رو آغاز میکنه.فیلم با فروش جهانی 100 میلیون دلار راه رو برای ساخت ادامه باز میکنه و آقای گانز قول یک نسخه گرداوری شده رو در خارج از فرانسه میده،هرچند زمان دقیقی برای این اتفاق رو اعلام نکرده.
شخصیت مورد علاقه گانز در سری سایلنت هیل جیمز ساندرلند هست،دلیل انتخاب Sean Bean برای نقش کریستوفر داسیلوا شباهت ظاهریش با جیمز می باشد.


Roger Avary

او از دوستان کوئینتین تارانتوست،کارگردان و نویسنده مشهور و صاحب سبک سینما.
همین دوستی باعث شده همکاری او در نوشتن فیلمنامه فیلمهای Reservoir Dogs, Natural Born Killers, and Pulp Fiction اسکار میگیره.Pulp Fiction اتفاق بیوفته که البته بخاطر نوشتن فیلمنامه فیلم بسیار موفق
همچنین نویسنده و کارگردان فیلمهای Killing Zoe، The Rules of Attraction و برای فیلم بیوولف با Neil Gaiman. همکاری کرده.

------------------------------------
نوشته های بالا صرفا برای آشنایی با سازندگان فیلم بود و از این نظر که کریستوف گانز خودش یکی از فن های سری بود و همچنین راچر اوری کارنامه نسبتا موفقی داره من رو متقاعد کرد تا یک مقدار بیشتر در مورد فیلم تحقیق و تامل کنم.هرچند هیچگاه نمیتوان انتظار داشت فیلم به پیچیدگی و ظرافت بالای سری سایلنت هیل دست پیدا کنه، ناسلامتی بازی متعلق به فرهنگ پر ظرفیت ژاپنیه که تقریبا چنین پیچیدگی رو تنها در اثار خود ژاپن میشه دید هر چند همین آثار هم انگشت شمارند (METAL GERA , FINAL FANTASY , THE SHADOW CLOUSUS )
و صد البته ساخت یک چنین پیچیدگی در یک فیلم که به ناچار محدودیتهای بالایی داره مشکل دیگه ای هست. هر چند ناممکن نیست!نمونه اش آثار استاد کوروساوا
اما خب از نظر منم فیلم نکاتی داره که سعی کردم تا جایی که میتونم بهشون بپردازم هر چند اکثر مطالب برگرفته از سایلنت ویکی و ویکی پدیا و چند فروم انگلیسی هست ولی در بعضی موارد خودم مواردی رو اضافه یا کسر کردم.

-----------------------
در یکی از اولین سکانسهای فیلم رز از زیر گذری رد میشه.
ظاهرا نکته خاصی نداره اما با کمی دقت میشه نوشته هایی رو بر روی دیوار تشخیص داد.
cheryl and wolf
چریل گلسپی دختر خوانده هری میسون شخصیت اصلی شماره اول و کلودیا ولف دختر لئونارد ولف شخصیت منفی شماره سوم که در کودکی بخاطر زجرهایی که داهیلا و ائونارد بر اونها وارد کرده بودند دوستی عمیقی با هم داشتند.(درسته السا دختر داهیلا بوده اما شاید کارگردان برای اینکه السا در فیلم حضور داشته از اسم چریل استفاده کرده)
احتمال اینکه چریل و کلودیا این اسمها رو نوشته باشند غیر ممکنه.بدلیل محدودیتهای فراوانی که بر اونها گذاشته بودند.پس السا با کنترل کردن شارون این کلمات رو نوشته؟البته نوشته ها در جایی قرار دارند که دست رز هم بهشون نمیرسه!آیا شارون توانایی پرواز هم داره؟
یا شاید هم کارگردان فقط با این کار خواسته یک اشاره ای به این دو شخصیت داشته باشه.
مثل تاریخ انتشار فیلم که 21/4/2006 هست.
21 اشاره به تعداد مقتولین والتر سالیوان هست.
و چهار ممکنه منظور 4 شماره ساخته شده بدست تیم سایلنت باشه.یا چهر طبقه بیمارستان بروکوین
-------------------------------
مسیحیت و نمادهای مسیحی

بدون هیچگونه توجهی به نمادها وعلائم هم میشه فهمید که در فیلم نمادهای بسیاری از مسیحیت قرار داده شده.
کارگردان در یکی از مصاحبه هاش گفته که قصد استفاده از هیچ دینی رو نداشته و صرفا فیلم بر اساس مذهبی پیرو یک زن ساخته شده.
اما نمادهای موجود در فیلم بیشتر از اونی هست که بشه به راحتی از کنارش گذشت.
اولین سکانسی که بوضوح اشاره به مسیحیت دارد زمانیست که شارون میخواد از پرتگاه به پایین سقوط کند اما در اخرین لحظه رز جلوی این کار رو میگیره.درست در پشت سر اونها ما یک صلیب نورانی رو مشاهده میکنیم.صلیبی که در میان درختان قرار دارد و با نوری زرد رنگ روشن شده است.به نظر من این صلیب نورانی نیست بلکه آتش گرفته!

بعد از صحنه قبل ما لوگو سایلنت هیل رو میبینیم و یک نور سفید رنگ که بعد از اون رز به آرامی پدیدار میشه.تقریبا این افکت در سینما مواقعی که یک شخص روحانی با معنویت زیاد ظاهر میشه به نمایش در میاد.(به طور مثال گاندلف در ارباب حلقه ها دو برج زمانی که در جنگل برای اولین بار پس از ناپدید شدنش ظاهر میشه)
و بعد ما یک اهنگ ارامش بخش از سری بازی ها رو میشنویم و رز و شارون زیر درخت کمی حرف میزنند.
یک جایی خوندم که این سکانس از فیلم بنا به گفته کارگردان نماد بهشت رو داره.
اگه منظور کارگردان بهشت باشه پس ممکنه اون درخت هم درخت حقیقتی باشه که حوا از اون سیب رو کند و خورد و به زمین تبعید شد.
و رز هم زیر درخت تصمیم میگیره به سایلنت هیل بره جایی که بی شباهت به زمین در مقابل بهشت نیست.
بعد از این سکانس ما بر روی بیلبوردی که نشان داده میشه آیاتی از انجیل رو میبینیم.
Do You Not Know that We Will Judge Angels?
Do You Not Know That The Saints Will Judge The World?
آیا شما نمیدانید که ما فرشتگان را به قضاوت خواهیم نشست؟
آیا شما نمیدانید که قدیسان جهان را به قضاوت خواهند نشست؟
با توجه به اینکه انجیل در زمانی دیگر و با ادبیاتی دیگر نوشته شده نیاز به تفسیر درستی داره که بنده اطلاعات کافی در این مورد ندارم.
حتی اشعار حافظ و مولانا که به زبان فارسی سروده شده هم نیاز به تفسیر داره و به سختی میشه معنای دقیقش رو فهمید.
اما از ظاهر امر اینطور بر میاد که حتی فرشتگان(اعضای کلیسا نظیر پاپ و کشیش) هم در قیامت مورد حسابرسی قرار میگیریند و افراد صالح در مورد اعمال ما قضاوت میکنند.
و یا ممکنه منظور فیلم از فرشته همون شارون باشه که نیمه خوب الساست.

از نکات دیگه ای که میشه به ارجاعات فیلم به مسیحیت اشاره کرد شخصیت رز و شارون هست.
شاید برای شما هم مثل من این سوال پیش اومده باشه که چرا چریل شماره اول تغییر اسم داده و شده شارون در حالی که داهیلا و آلسا با همون اسمهای قبلیشون هستند؟
the rose of sharon اشاره به یک گل است که در کتاب مقدس به عنوان نماد عیسی ناصری استفاده شده.
همچنین در مقالات سایلنت هیل ویکی گفته شده که رز نماد مریم باکره از عقاید مسیحیت هست.و شارون فرزند غیر خونی او و کریس نماد فرزند مسیح نشان دهند یک فرد پاک و معصوم که بوسیله آلسا کنترل میشه و صحنه ای که آلسا درون بدن رز میره اشاره به اشباع مریم باکره توسط روح القدس هست.(در باور مسیحیت خدا روح مقدس را در مریم باکره دمید تا مسیح بوجود آمد و همین مورد را دلیلی بر فرزند خدا بودن مسیح میدانند)
رز تصویری حکاکی شده از مریم باکره را بر روی گردنبند خود داره.

رز پس از گذراندن اتفاقاتی به مدرسه میدویچ میرسه.در اینجا ما برای اولین بار نماد کلیسا رو میبینیم.

نمادی که از اشکال زیادی تشکیل شده و بی شباهت به نمادهای مسیحیت نیست.
نماد از چهار صلیب که به دور یک شش وجهی در بالا و یک پایه خمیده در پایین تشکیل شده.
اگر کمی مقرضانه بخواهیم قضلوت کنیم چهار صلیب شبیه ارم معروف هیتلر یا همون صلیب شکسته هست که عده ای از شیطان پرستان از اون در مقابل کلیسا استفاده میکنند.
البته بیشتر شباهت به علامت زنانگی داره که در اینجا ما 4 تا از این بعلاوه ها رو میبینیم که ممکنه منظور 4 زن باشه.
در ابتدا کریستف گانز قصد داشته تمام کاراکترهای فیلم مونث باشند اما تهیه کننده با این نظر مخالفت میکنه.
همچنین کارگردان اعلام کرده که کلیسا بر محوریت یک زن هست نه مسیحیت.
نماد در میان یک دایره از بیرون و یک هلال در پایین و در مرکز یک دایره کوچکتر قرار داره و به شکل مربع به هم وصل شده است.
احتمالا دایره کوچک و هلال به نوعی خورشید گرفتگی رو نشون میدند و حلقه دور نماد ممکنه حلقه معنویتی باشه که همیشه بر روی سر افراد مقدس شکل میگیره.هر چند در میان حلقه یک جمله لاتین سه حرفی نوشته شده.
Fides Libertas Unitas
ایمان اتحاد و آزادی
من این جمله رو از کجام در آوردم مگه نه؟

در قسمتی از فیلم کریستابلا به همراه چند نفر دیگر در کلیسا مشغول عبادت هستند که کریستابلا در مرکز شش وجهی قرار داره و در بالا ما میتونیم قسمتی از این نوشته رو ببینیم.
باقی کلمات رو نوشته رو هم با جستجو تونستم پیدا کنم.
همچنین آنا در مورد این نماد میگه"روی تموم خونه ها هست اجدادمون ساختن
نماد وحدتمونه یه نماد برای اعتقاداتمون"
از طرفی ما این نماد رو برفراز کلیسا میبینیم.درست جاییکه کلاغهای سیاه مشغول پرواز دور نماد کلیسا هستند.
جایی خونده بودم که کلاغ در این موارد به سمبل همجنسگرایان اشاره میکنه.(میدونم کجا گفته شده ولی بدلایلی از بردن منبع مطلب معذورم)
البته با توجه به نکاتی که در فیلم وجود داره احتمال اینکه در فیلم هم نماد مرتبط با موضوع جنسی باشه دور از ذهن نیست.از وجود کالین نظافتچی مدرسه شخصی که آلسا رو در توالت مورد تجاوز قرار میده و همچنین نامشورع بودن بدنیا اومدن آلسا.
از طرفی هم احتمال اینکه کریستابلا مجرد و حتی باکره بوده باشه میره،در سکانسی که آلسا بوسیله سیم خاردار افراد کلیسا رو قتل عام میکنه نحوه کشته شدن کریستابلا نشانگر نوعی شکنجه جنسی داره!

همچنین ما یک آیه دیگر از انجیل را هم در مدرسه میبینیم.
The Foes Of The Righteous Will Be Condomend
دشمن افراد صالح محکوم خواهند شد

و بعد از ورود به دفتر رز متوجه چهار تابلو روی دیوار میشه.
میهن،خانه،وفاداری و خدا

در نقاشی اول ما یک سرباز رو میبینیم و زنی که لباس عزا پوشیده و بصورت نیم رخ دیده میشود.همچنین 7 ستاره و 3 شمع در تصویر دیده میشود.همچنین دو خط شبیه نور هم در وسط نقاشی دیده میشود.
در نقاشی دوم ما زنی را مشاهده میکنیم که برای فرزندانش داستان میخواند.
در نقاشی سوم ما یک شوالیه را میبینیم که شمشیرش را با دست گرفته است.در این تصویر علامتهای کشور امریکا بوضوح دیده میشود عقاب نماد مهر رسمی امریکا و پرچم آمریکا در پشت که 11خط سفید و قرمز داره و 13ستاره.در بالای صفحه ما یک کتاب باز هم میبینیم که در کنارش نوشته ای لاتین قرار داره که متاسفانه خوانا نیست البته نوشته ای شبیه god میبینیم در سمت چپ تصویر هم ما نمایی از خانه ای را میبینیم و همچنین نمایی از کلیسای شهر کر بر روی تپه ای واقع شده است همچنین نوشته ای دیگر هم اینجا هست که باز هم خوانا نیست!
در نقاشی آخر ما فرشته ای را میبنیم که با لباس سفید گویی از اسمال نازل شده و سه کبوتر سفید رنگ هم در پشت سرش به همراه دو خط مانند نور قرار دارند. فرشته یا شاید هم خدا دست راستش را بر سر زنی سالخورده که چهره ای نحیف که حکایت از زجر کشیدن داره گذاشته و دست چپش در حال نوازش دختر سمت راست تصویر است.در تصویر ما بچه ای را میبینیم و تصویر یک مرد سالخورده که چهره اش بسیار شک بر انداز است.

دو تحلیل رو میشه در مورد این تابلوها داشت.
یک اشاره به عنواین بازی مثل خانه که تصویر زنی رو نشون میده که ناخوداگاه من رو یاد والتر سالیوان انداخت و یا خدا که همه میدونیم خدای فرقه در اصل زنی به نام ساموئل هست.
اما در تحلیل دوم ممکنه منظور از این نقاشی ها ریشه های مذهبی ساکنین شهر باشه.نقاشی خدا و وجود یک زن در این تصویر نشان از خدای زن در این مذهب هست با توجه به ریاست کلیسا بوسیله یک زن و همچنین اصرار کارگردان برای عدم وجود مرد در فیلم.
و نقاشی های بعدی بیشتر حالت میهن پرستی و ناسیونالیسم دارند.
احتمالا در مدرسه عقاید و افکار فاشیستی نسبت به خدا تعلیم داده میشه.
-----------------
رز از دست معدنچیان فرار میکند و به حیاط مدرسه میرسد.بر روی زمین نقاشی بازی لی لی را میبینیم که در ابتدایش جهنم و در اخرش بهشت قرار دارد و در بینش 7 شماره نوشته شده است.همچنینی در این صحنه رز هم 7 گام بر میدارد تا به درب برسد!
نیازی به توضیح نداره که عدد 7 یک عدد مقدسه و نمایانگر معانی فراوانی هست که یکی ازمعناهایش 7 طبقه جهنم هست و یا وجود 7 جهان و ...که از نظر خودم بیشتر دلییل وجود این اسم اشاره به دیگر شماره هایی هست که در بازی مشاهده میکنیم نظیر عدد 111
================
رز و سیبل به هتل میروند و اونجا آنا رو میبینند و بعد از صحبتهایی سیبل از قسمت کلید اتاقها نقاشی رو پیدا میکند و به رز نشان میدهد.در نقاشی تصویر دخترکی کوچک است که در حال سوختن است.نقاشی در جا کلیدی اتاق 111 قرار داشته.
انها به طباقات بالا میروند و به اتاق 110 میرسند اما اتاقی با نام 111 وجود ندارد!تنها یک نقاشی سراسری از زنی است که بوسیله طناب به نردبانی بسته شده و به دست مردمان شهر در اتش میسوزد.رز نقاشی را بوسیله خنجری که در دست دارد پاره میکند و در پشت نقاشی شماره در 111 پدیدار میشود.
زن درون نقاشی یکی از اجداد داهیلا و کریستابلا هست،دلیل اتش مجازات شدنش قدرتهای ماورایی است. پس این قدرتها به السا به ارث رسیده.
اسم کامل این زن جنیفر کارول هست.
ساکن سایلنت هیل و از اعضای فرقه the order میباشد.
ما برای اولین بار مجسمه این شخص را در رز واتر پارک در سایلنت هیل 2 میبینیم.
در شماره سوم هم نقاشی این زن به عنوان یکی از قدیسان در کلیسا قرار دارد.
===================
بعد از ورود به اتاق انها از طریق سوراخی که در دیوار وجود دارد به ساختمان مجاور میروند،اینجا مکانی مخصوص برای سران کلیسا بوده است،همون جایی که السا را به اتش کشیدند.در وسط اتاق حفره بزرگی قرار دارد که در کنارش نماد کلیسا آویزان شده و در بالای دیواره ها جمله ای لاتین به صورت ناخوانا دیده میشود.
"Domine Deus Omnipotens In Cuius Manu Omnis Victoria Cosistit"
"خداوند متعال ،تمام پیروزی ها در دست اوست"
ما این جمله رو در کلیسا در بالای نقاشی زنی که اتش گرفته شده هم میتوانیم ببینیم.در اصل این یک دعای عبادی متعلق به مسیحیان کاتولیک میباشد
رز السا را میبیند و او را تعقیب میکند و بعد از انکه به او میرسد او خود را به آتش میکشد.
سیبل با چراغ قوه به سمت نشان کلیسا اشاره میکند و از انا میپرسد "این یه مهره؟نشان اعتقادتون؟"
از درون حفره روی زمین پرنده های سیاهی بیرون میایند و انا با وحشت میگوید "داره تاریکی میاد"
اونها با عجله به سمت کلیسا میروند،رز لحظه ای مکث میکند و به یاد نقاشی شارون می افتد،در یکی از نقاشی های او کلیسا وجود دارد و نمادش در بالای کلیساست و در نقاشی هم ما پرندگان سیاه را میتوانیم ببینیم.
طراحی نمای بیرونی کلیسا مطابق با تصویری از یکی کلیسای فراماسونیست.
---------------------------
من یکمقدار بیشتر نوشته بودم اما متاسفانه بر اثر یک اتفاق سیستم خاموش شد و بدلیل سیو نکردن همه چی پرید.
دوستان دوست دارم نظرتون رو بدونم و البته بیشتر دوست دارم اشکالات کار رو بگید.
اشکالات کار بشدت زیاده و تناقض و کلی گوییش زیاد تر
نسخه نهایی نیاز به تحقیق و حوصله زیادیه و تسلط ناکافی من به زبان انگلیسی مشکل رو برای من دو چندان کرده.
اگر عمری باقی بود و حسی اجازه داد انشالله نسخه کاملش رو مینویسم!
 
احمد جان خسته نباشی عزیز !
مقاله‌ت خیلی عالی ای بود ولی همونطور که خودت گفتی پیوستگی کافی رو نداره ،به نظرم اگه با تکمیل نوشته هات بتونیم ارتباط سکانسی و مفهومی با مطلبی که مسعود زحمتش رو کشیده بود پیدا کنیم و کل این دو مطلب رو به صورت یه مقاله کامل در مورد فیلم دربیاریم نمودش خیلی بیشتر میشه ...
البته شرمنده که دخالت میکنم ...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or