بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
به نظرم بهترين موجودات سايلنت هيل رو همين نسخه چهارم داره لامصب خيلي خوف و متنوع بودن مخصوصا روح هايه بازي واقعا استرس و تنش زا بودن فقط حيف تعداد باس هاي بازي خيلي كم بود.
در مورد قارچ ها هم موجودات جالبي بودن ولي چرا تو آشپزخونه زندان آبي اين موجودات بيشتر بودن وحتي هر بار كه اينارو از بين ميبرديم باز بر ميگشتيم دوباره رشد كرده بودن به نظرم چون اشپزخونه خيلي تاريك بود اين موجودات پيوسته در حال رشد و نمو بودن اگه يادتون باشه بايد از طبقه سوم پروژكتور ها رو بوسيله ژنراتور داخل زير زمين راه اندازي ميكرديم و نور رو از طبقه سوم و از داخل چاله ها به درون همين آشپزخونه مياورديم تا بتونيم رمز روي ردب آشپزخونه رو وارد كنيم به نظرم اين معما سختترين معمايه silent hill 4 بود و خودم به تنهايي حلش كردم ويكي از زيباترين معماهايه سري بود يادش بخير!
اره واقعا تمام دشمنان توی sh4 هیچکدومشون بی ربط نیستن و ربطی به چیزی دارن و این برای من خیلی عجیب بود واقعا...توی هیچ بازی دیگه ای اینطوری نیست...مثلا بازی هایی در مورد زامبی که چیزی به غیر از زامبی های مغز خالی نیستن! و یا بازی ای مثل dead space که موجوداتی من دراوردی هستن! و صدها بازی دیگه که دشمنان توش حاصل ذهن طراح های بازی هستن نه اینکه مثل سایلنت هیل هر کدومشون منشا چیزی باشن...راستش کمتر کسی میدونه دشمنان توی sh بی ربط نیستن و این بازی اینقدر غنی هست وگرنه طرفدارای این بازی بیشتر از این چیزا بود...
راستش برای منم جای سوال داره که چرا قارچ ها توی اشبزخانه از همه جا بیشتر ان....این نکته رو هم بگم که توی یه یاداشت که توی زندان ابی بیدا میکنیم میگه که ترسناکترین منطقه توی زندان ابی همون زیرزمین اشبزخانه ست و از طرفی قارچ های اونجا بیشتره...به نظر شما دلیلش چی میتونه باشه؟
 
سلام

این موجودات شباهت عجیبی هم به گیاهانی دارند که اطراف رودخانه‌ها مخصوصاً نواحی با رطوبت بالا رشد می‌کنند. شاید (به خصوص Whitestool ) نمادی از تنفر والتر از دنیای باطلاقی اطراف رودخانه و دریاچه باشند. یا حتی اشاره‌ای به کلودیای سفید[/RIGHT]

مسعود جان white claudia چه ارتباطی می‌تونه با دنیای ذهنی والتر داشته باشه؟

من قبلاََ گفتم, باز هم میگم, قبل از وجود آلسا اتقاقات خیلی عجیبی توی شهر رخ داده, میشه داستانهای خیلی فوق العاده ای در این مورد نوشت.
میشه داستان هایی در مورد نیروهایی که باعث رخ دادن همچین وقایعی شده نوشت.
حتماََ واجب نیست هر سایلنت هیلی که ساخته میشه در مورد فراخوانی افراد گناهکار و یا فرقه شهر باشه!

خوب امیر از این موضوعات نمیشه برای ساخت بازی استفاده کرد، به نظر من این ایده‌ها برای ساخت یک نسخه از فیلم مناسبه. ولی در مورد فرقه، همه‌ی نیروی تاریک و شیطانی شهر از اعمال همین افراد فرقه به وجود اومده، وقتی زندان شهر تأسیس شد و وقتی کلی انسان تو این زندان مخوف کشته شدند، وضعیت شهر اسف بارتر از قبل شد و اتفاقات عجیب بیشتری در شهر دیده می‌شد! بعد از این وقایع هم که بازار مواد مخدر توسط اعضای فرقه به راه افتاد و ادامه ماجرا. به نظرم ساکنین شهر باعث رخ دادن اتفاقات عجیب شهر می‌شدند.
 
خوب امیر از این موضوعات نمیشه برای ساخت بازی استفاده کرد، به نظر من این ایده‌ها برای ساخت یک نسخه از فیلم مناسبه. ولی در مورد فرقه، همه‌ی نیروی تاریک و شیطانی شهر از اعمال همین افراد فرقه به وجود اومده، وقتی زندان شهر تأسیس شد و وقتی کلی انسان تو این زندان مخوف کشته شدند، وضعیت شهر اسف بارتر از قبل شد و اتفاقات عجیب بیشتری در شهر دیده می‌شد! بعد از این وقایع هم که بازار مواد مخدر توسط اعضای فرقه به راه افتاد و ادامه ماجرا. به نظرم ساکنین شهر باعث رخ دادن اتفاقات عجیب شهر می‌شدند.
خب علی نظرت در مورد سرخ پوست های ساکن شهر چی هست؟
ممکنه این اتفاقات تاریک و شیطانی شهر مربوط به سرخ پوست ها باشه؟
سرخ پوست ها رو خب از سایلنت هیل (خود سرخ پوست ها به سایلنت هیل میگفتند شهر ارواح خاموش یا سایلنت اسپریت) فراری دادند و یا کشتندشون!
ممکن سرخ پوست ها شهر رو نفرین کرده باشند؟
من میگم ممکنه این نیروهایی شیطانی شهر ربطی به اعمال افراد فرقه نداشته باشه, شاید سرخ پوست ها شهر رو نفرین کردند!!
ممکنه همچین چیزی؟ این اتفاقات عجیب مثل شیوع بیماری, غرق شدن کشتی ها و چیزهایی شبیه به این ربط به سرخ پوست ها داشته باشه؟
به نظر من میشه یه بازی با داستانی فوق العاده از این وقایع ساخت.
 
خب علی نظرت در مورد سرخ پوست های ساکن شهر چی هست؟
ممکنه این اتفاقات تاریک و شیطانی شهر مربوط به سرخ پوست ها باشه؟
سرخ پوست ها رو خب از سایلنت هیل (خود سرخ پوست ها به سایلنت هیل میگفتند شهر ارواح خاموش یا سایلنت اسپریت) فراری دادند و یا کشتندشون!
ممکن سرخ پوست ها شهر رو نفرین کرده باشند؟
من میگم ممکنه این نیروهایی شیطانی شهر ربطی به اعمال افراد فرقه نداشته باشه, شاید سرخ پوست ها شهر رو نفرین کردند!!
ممکنه همچین چیزی؟ این اتفاقات عجیب مثل شیوع بیماری, غرق شدن کشتی ها و چیزهایی شبیه به این ربط به سرخ پوست ها داشته باشه؟
به نظر من میشه یه بازی با داستانی فوق العاده از این وقایع ساخت.
من مخالفم
من شهر رو مقصر یا نفرین شده نمی دونم، من ذهن افرادی رو که به شهر پا می زارن و نفرین شده و مشوش می دونم. نه شهر، نه فرقه، نه سرخپوستها، هیچکدوم گناهی ندارن
این ذهن افراده که مشوشه و شهر رو به شکل ضمیر ناخودآگاهش تجسم می کنه
 
من مخالفم
من شهر رو مقصر یا نفرین شده نمی دونم، من ذهن افرادی رو که به شهر پا می زارن و نفرین شده و مشوش می دونم. نه شهر، نه فرقه، نه سرخپوستها، هیچکدوم گناهی ندارن
این ذهن افراده که مشوشه و شهر رو به شکل ضمیر ناخودآگاهش تجسم می کنه
خب من اینجا کاری به ضمیر ناخودآگاه ندارم, من صحبتم چیزی دیگری هست!
من میگم شاید این اتفاقات عجیب مثل غرق شدن کشتی و اینجور چیزها ربط به سرخ پوست ها داره!
بالاخره یه عمری اینجا زندگی میکردند وقتی هم که بودند شهر یه نیروهایی عجیبی داشته, وقتی میاند به زور بیرونشون میکنند پس اون هم ناراحت میشند و یه کارایی میکنند بالاخره!
الکی که اسم شهر رو نذاشته بودند, شهر ارواح خاموش (البته زمان سرخ پوست ها شهر نبوده), بالاخره یه نیروهایی وجود داشته, حالا چه خیر و یا چه شر!
نباید این چیزها نادیده گرفته بشه و همه اتفاقات شهر رو به فرقه ربط بدیم!
 
خب من اینجا کاری به ضمیر ناخودآگاه ندارم, من صحبتم چیزی دیگری هست!
من میگم شاید این اتفاقات عجیب مثل غرق شدن کشتی و اینجور چیزها ربط به سرخ پوست ها داره!
بالاخره یه عمری اینجا زندگی میکردند وقتی هم که بودند شهر یه نیروهایی عجیبی داشته, وقتی میاند به زور بیرونشون میکنند پس اون هم ناراحت میشند و یه کارایی میکنند بالاخره!
الکی که اسم شهر رو نذاشته بودند, شهر ارواح خاموش (البته زمان سرخ پوست ها شهر نبوده), بالاخره یه نیروهایی وجود داشته, حالا چه خیر و یا چه شر!
نباید این چیزها نادیده گرفته بشه و همه اتفاقات شهر رو به فرقه ربط بدیم!
تا جایی که می دونم خود سرخپوستها اسم شهر رو Silent Spirits گذاشتن، یه نکته ای هست در مورد مراسم قربانی کردن که خب خودت بهتر از من می دونی، من احتمال می دم قبایلی که اونجا زندگی می کردن از قبل به Samuel و خدایان قرمز و زرد اعتقاد داشتند، مراسم قربانی کردن رو هر ساله انجام می دادند. وقتی اروپایی ها سرخپوستها رو بیرون می کنند و می کشنشون. خبری از وجود این خدا- شیطان یا هر چیزی- نداشتن.
خشم خدایان میگرتشون، احتمالا غرق شدن اون افراد و سایر اتفاقات شهر زیر سر خدایان بود.
البته این یه دید تخیلی و فانتزی نسبت به داستانه. اگه بخوایم دید جامعه شناسانه، رفتارشناسانه و روانشناسانه رو به داستان بازی نسبت بدیم اونوقت ماجرا فرق می کنه
 
من حرفم اینه:
اتفاقاتی که برای سرخ پوست ها رخ داده نباید نادیده گرفته بشه!
احتمالش هست که این اتقاقات ربطی به سرخ پوست ها داشته باشه!
حالا یا قدرت چیزی که میپرستیدند بوده یا نیروی ذهنی خود سرخ پوست ها بوده که باعث رخ دادن چنین اتفاقاتی شده!
فکت نیست البته, یعنی در مورد هیچ چیز سایلنت هیل نمیشه فکت صادر کرد(به غیر از بعضی از موارد)
 
خب علی نظرت در مورد سرخ پوست های ساکن شهر چی هست؟
ممکنه این اتفاقات تاریک و شیطانی شهر مربوط به سرخ پوست ها باشه؟
سرخ پوست ها رو خب از سایلنت هیل (خود سرخ پوست ها به سایلنت هیل میگفتند شهر ارواح خاموش یا سایلنت اسپریت) فراری دادند و یا کشتندشون!
ممکن سرخ پوست ها شهر رو نفرین کرده باشند؟
من میگم ممکنه این نیروهایی شیطانی شهر ربطی به اعمال افراد فرقه نداشته باشه, شاید سرخ پوست ها شهر رو نفرین کردند!!
ممکنه همچین چیزی؟ این اتفاقات عجیب مثل شیوع بیماری, غرق شدن کشتی ها و چیزهایی شبیه به این ربط به سرخ پوست ها داشته باشه؟
به نظر من میشه یه بازی با داستانی فوق العاده از این وقایع ساخت.

خوب در مورد سرخ‌پوست‌ها، این افراد هم بیش از ورود اولین ساکنین شهر مراسم‌های آیینی مختلفی انجام می‌دادند، شاید این نیروی شیطانی از اینجا ریشه می‌گیره! شاید این گروه خودشون رو با اعمال خودشون قربانی کردند، به هر حال حرف من اینه که شهر به خودی خود قدرتی نداشته و این اعمال ساکنان شهر بوده که باعث این اتفاقات میشده.

خوب این داستان تاریخچه شهر بسیار عجیب و جالبه ولی نمیشه در قالب یک بازی روایت بشه! یک مثال بزنم، شما بازی رزیدنت اویل رو در نظر بگیر، داستان تأسیس شرکت آمبرلا و مؤسسانش، داستان پروژه فرزندان وسکر، داستان احداث شهر راکون، همه این‌ها نکات جالبی رو به همراه داره ولی آیا میشه از این داستان‌‍‌ها یک بازی ساخت؟ جواب نه است. این‌ها سلسله وقایعی هست که داستان اصلی بازی رو شکل ‌میدن، در واقع این تاریخچه‌ها برای هر چه کامل‌تر بودن داستان بازی بیان میشن! تاریخچه شهر می‌تونه موضوع یک فیلم مستندگونه باشه ولی ایده خوبی برای ساخت بازی نیست!
به نظر من اهمیتی نداره که چه اتفاقی برای سرخ‌پوست‌ها افتاده یا اعضای فرقه چه اعمالی رو انجام دادند! داستانی که مد نظر سازنده‌ها هست، داستان شهر بعد از آزاد شدن سامائیل در شهره. اگر من میگم در مورد فرقه داستانی بسازند منظورم این نسیت که گذشته فرقه رو روایت کنند، منظورم اینه که اعمالی رو که فرقه در راستای اعتقاداتشون بعد از داستان دالیا انجام دادند یا انجام خواهند داد بسازند. مثل نسخه سوم، چهارم و حتی HC.

من مخالفم
من شهر رو مقصر یا نفرین شده نمی دونم، من ذهن افرادی رو که به شهر پا می زارن و نفرین شده و مشوش می دونم. نه شهر، نه فرقه، نه سرخپوستها، هیچکدوم گناهی ندارن
این ذهن افراده که مشوشه و شهر رو به شکل ضمیر ناخودآگاهش تجسم می کنه

خوب اگر قرار بود فقط در مورد ذهن یا ضمیر ناخودگاه افراد داستانی روایت بشه، اصلاً نیازی نبود شهری معرفی بشه! شهر هم در داستان بازی تأثیر داره، یک ناحیه با اتفاقات مرموز و عجیب که محلی برای آزاد شدن روح شیطان شد.
 
خود شهر هیچ طور نیست. یعنی نه نفرین شده است و نه ........
برای این مورد لورا رجوع میکنیم که چهره اصلی شهر رو میبینه که در واقع خالی از سکنه هست و حقیقتا هیچ هیولا و ..... توش نیست.
در واقع این معنی میده که بدونیم اعمال گذشتگان روی ذهن اونایی که قراره در آینده وارد شهر بشن تاثیر گذاشته نه خود شهر. برای مثال سرخپوست ها به خاطر ظلمی که بهشون شده بود، کاری میکنن که اونی که بنا به دلایلی وارد شهر میشه، علاوه بر فهمیدن حقیقت اینکه برای چی وارد شهر شده، با نوشته های روی دیوار، روزنامه هایی که خبر از وقوع یه اتفاقی توی تاریخی میدادن و ...، در مورد گذشته خود شهر هم بدونه و بفهمه چه اتفاقی در گذشته شهر افتاده. اینم یادمون نره که سرخپوست ها عملا کاری بقیه نداشتن و بیشتر مردم صلح طلبی هستن. این یه گوشه قضیه هست. در واقع ما نمیدونیم جریان چی بوده.
 
آخرین ویرایش:
خود شهر هیچ طور نیست. یعنی نه نفرین شده است و نه ........
برای این مورد لورا رجوع میکنیم که چهره اصلی شهر رو میبینه که در واقع خالی از سکنه هست و حقیقتا هیچ هیولا و ..... توش نیست.
در واقع این معنی میده که بدونیم اعمال گذشتگان روی ذهن اونایی که قراره در آینده وارد شهر بشن تاثیر گذاشته نه خود شهر. برای مثال سرخپوست ها به خاطر ظلمی که بهشون شده بود، کاری میکنن که اونی که بنا به دلایلی وارد شهر میشه، علاوه بر فهمیدن حقیقت اینکه برای چی وارد شهر شده، با نوشته های روی دیوار، روزنامه هایی که خبر از وقوع یه اتفاقی توی تاریخی میدادن و ...، در مورد گذشته خود شهر هم بدونه و بفهمه چه اتفاقی در گذشته شهر افتاده. اینم یادمون نره که سرخپوست ها عملا کاری بقیه نداشتن و بیشتر مردم صلح طلبی هستن. این یه گوشه قضیه هست. در واقع ما نمیدونیم جریان چی بوده.
از کجا میاری اینو که سرخ پوست ها مردم صلح طلبی بودن
یعنی منظورم اینه که جایی ثبت شده این حرف ؟
 
از کجا میاری اینو که سرخ پوست ها مردم صلح طلبی بودن
یعنی منظورم اینه که جایی ثبت شده این حرف ؟
نمیتونم ثابت کنم اما شواهد مبنی بر اینه. شاید جنگ های بین قبیله ای ناجوری داشته باشن ولی کاری به کار بقیه ندارن. در ضمن ما داریم از سرخپوست های کنونی حرف میزنیم نه سرخپوست های هزار سال پیش که مغز دشمنای قتل و عام شده-شون رو میخوردن. و اما شما هم دلیلی بر صلح طلب نبودن سرخپوست ها نداری و تمام دلایلت بر پایه فیلم هایی هست که نشون میدن که خب فیلم ها هم میتونن گمراه کننده باشن.
حقیقت اینه که سفید پوست ها زدن سرخپوستا رو ترکوندن. اونا بومی های امریکا بودن که بعد از کشف شدن قاره آمریکا، به دست سفید پوستا چپ و راست شدن. اینو میتونی انکار کنی؟ این گوی و اینم میدان.
توی پست قبلیم هم گفتم که سرخپوست ها کاری به بقیه نداشتن. سرشون تو لاک خودشونه همیشه. به رسم و رسوماتشون پایبند هستن.
 
امیر این پوستری که قراره تو sh3 دیده باشیم ، عکسش دیده نمیشه دوباره یا جای دیگه آپ کن بیزحمت !

هنری همونطور که انتظار میرفت از گروهش صعود نکرد ولی من حداقل توقع داشتم تعداد رایی که دفعه قبل آوده بود رو بیاره که متاسفانه به یک سوم کاهش پیدا کرد . با حذف هنری پرونده ی سری توی دوره دوم مسابقات بسته شد ، انتظار به مراتب بیشتری داشتم حداقل توی دور اول توقع داشتم دو یا سه تا از شخصیت ها بالا بیاند ، خلاصه این اواخر ما هر چی پیش بینی کردیم چپکی شد ، فکر کنم وقتشه کفش ها رو آویزون کنیم!
======
Original Memories 2

به زندان باستانی شهر خوش آمدی جیمز عزیز.
39443352225573561297.jpg
======
هی فتسو!
13556142400434761655.jpg

30723701461810543056.jpg

73331806193501616718.jpg
ادی: آدم‌کشی اصلا چیز خاصی نیست. فقط تفنگ رو میگذاری رو کلشون و ..پق.
جیمز: تو... تو اون رو کشتی؟
ادی: ولی، ولی تقصیر من نبود مجبورم کرد این کار رو بکنم.
جیمز: آروم باش ادی. بگو چه اتفاقی افتاد.
ادی: اون یارو... اون، اون حقش همین بود. من هیچ کاری نکردم! بیخودی افتاد دنبالم! تازه، با چشم‌هاش داشت من رو مسخره میکرد! درست مثل اونیکی...
جیمز: فقط به همین خاطر تو کشتیش.
ادی: منظورت چیه "فقط به همین خاطر ".
جیمز: ادی تو نمیتونی فقط به خاطر طرز نگاه کردن یه نفر بهت بکشیش.
ادی: عه، جدی؟ چرا که نه؟ تا حالا همیشه اجازه دادم همه هر طور خواستند با من برخورد کنند. مثل اون سگ احمق، اون هم حقش بود!
جیمز: ادی...
ادی: هه هه... داشتم شوخی میکردم جیمز، وقتی که رسیدم اینجا اون یارو مرده بود.
17494489816776359071.jpg

ادی: باور کن. بهر حال، من باید برم.
جیمز: میخوای تنهائی بری بیرون؟
ادی: آره.
جیمز: ادی...
======
به عکس روی دیوار دقت کنید، انگار وقتی این عکس گرفته شده که این تابلو وجود داشته، یه جورائی مثل وقتی تو دوتا آینه رو به رو هم نگاه میکنی و تا بینهایت آینه میبینی!
28908237728893973539.jpg
======
اینجا سلول کی بوده، خدا داند!
16229077858077690854.jpg
======
هیولای ناپیدا... به صورت نافهموم کلمه‌‌ی "آیین" رو زمزمه میکنه و همینطور بعد از اینکه میکشیدش صدای گریه‌ی آدمیزاد میده. البته موجود بی‌آزاریه و نیازی به کشتنش نیست.
13810310800354663361.jpg
======
حتماً اتفاق افتاده براتون که بعد از برداشتن لوح تو این اتاق گیر بیفتید، جداً با اعصاب آدم بازی میکردند این تیم سایلنت، یادشون بخیر.
65878263190530910605.jpg
======
معمای سختی نیست، ولی به اسم ها توجه کنید: خوک شکمو، ظالم، زن اغواگر. اغواگر و خوک، ظالم رو مجازات میکنند. اغواگر: ماریا، خوک: ادی، ظالم: جیمز/ برداشت من بود البته.
96454435573596869213.jpg

28908237728893973539.jpg

51143534732690702472.jpg

71200133774576140628.jpg
======
بله، امروز میخوایم طریقه‌ی ساخت یک دسته رو برای یک دریچه آموزش بدیم که دسته نداره.
13408114831276592836.jpg
شما میتونید با وسایلی که دم دستتون هست این دسته رو بسازید:
مواد لازم:
عروسک مومی.
33341380177892818367.jpg
نعل اسب.
88261847662049250020.jpg
حالا به وسیله‌ی فندک عروسک رو آب میکنید و نعل رو توش فرو میکنید.
26544635120779421143.jpg
فقط کافیه صبر کنید تا دوباره شکل بگیره و به همین راحتی دسته‌ی شما آماده است.
72681025294702188016.jpg
======
یک ساعت دسته ساختیم براش باید از این خلاقیت استفاده کنیم.
94557502642776417166.jpg
======
سردخونه، کوره‌ی آدم‌سوزی یا هر چیز دیگه که باشه واقعاً این محیط چندش‌آوره.
09909278251112043643.jpg
======
بدون شرح:
59283147377134732500.jpg

35503295718614798568.jpg

50507253605986901413.jpg

64570278475273800046.jpg

86750162971463573670.jpg

49966302378605535015.jpg

67332767597174024617.jpg
03691406604969351000.jpg
شرح :d: یه حساب سر انگشتی بکنید میبینید که هزارتو نزدیکیهای هسته‌ی زمین قرار داره.
======
بعد از فاضلاب‌های شماره‌ی اول هزارتو مشوش‌ترین مکان تو کل سری هست از نظر من. یعنی اصلاً آرامش ندارم تو این محیط.
31279436504727539922.jpg
======
جمع دوستان جمعه.
26989458819354564297.jpg
======
اتاق به جائی مثل اتاق جراحی شباهت داره حالا با چاقوی ph چه موجودی رو جراحی میکردن خدا داند!
28009665983352813420.jpg
======
استفاده از این چاقو یعنی قبول کردن اینکه هیچ فرقی با پیرامید هد ندارید پس اگر نمیخواید پایان‌های بد رو بگیرید ازش استفاده نکنید.
72178682638587788607.jpg
======
معمای جالب و سرگرم کننده‌ای بود فقط حیف که لول معما نداشت...
89536544580505493656.jpg
======
جیمز به استقبال یکی از جالبترین سکانس های سری میرود.
27245112106088778919.jpg
======
رسیدیم به جای جالب داستان .
ادامه دارد.
 
آخرین ویرایش:
نمیتونم ثابت کنم اما شواهد مبنی بر اینه. شاید جنگ های بین قبیله ای ناجوری داشته باشن ولی کاری به کار بقیه ندارن. در ضمن ما داریم از سرخپوست های کنونی حرف میزنیم نه سرخپوست های هزار سال پیش که مغز دشمنای قتل و عام شده-شون رو میخوردن. و اما شما هم دلیلی بر صلح طلب نبودن سرخپوست ها نداری و تمام دلایلت بر پایه فیلم هایی هست که نشون میدن که خب فیلم ها هم میتونن گمراه کننده باشن.
حقیقت اینه که سفید پوست ها زدن سرخپوستا رو ترکوندن. اونا بومی های امریکا بودن که بعد از کشف شدن قاره آمریکا، به دست سفید پوستا چپ و راست شدن. اینو میتونی انکار کنی؟ این گوی و اینم میدان.
توی پست قبلیم هم گفتم که سرخپوست ها کاری به بقیه نداشتن. سرشون تو لاک خودشونه همیشه. به رسم و رسوماتشون پایبند هستن.
آها گرفتم منظورتو
نه الان منظورم این نبود، چیزی که من دارم میگم براساس شواهد و قرائن موجوده، هنوز قبایلی از آدم خوار هستن تو استرالیای جنوبی و کوهستانهای کانادا که مراسم قربانی کردن رو به روشی که توی سایلنت هیل تعریف شده انجام میدن. می خوام بگم احتمالا بومیانی هم که قبلا در این سرزمین زندگی می کردن و اعتقادات و مراسم خاصی داشتن که اینجور شهر و منطقه رو تحت تاثیر قرار داده
البته با اون حرفت هم که میگی شهر مشکلی نداره تا حدودی موافقم، اما دوستان مثل اینکه نظرشون مخالف بود
 
خب من میگم که حتماََ لازم نیست فقط در مورد فرقه شهر یا فراخوانی افراد به شهر بازی بسازند.
میشه در مورد اردوگاه زندانیان تولکا و یا بیماری که در شهر شیوع پیدا میکنه بازی بسازند.
من نمیگم بیاند برای سرخ پوست بازی بسازند, این رو در جواب حرفت که گفتی اعمال فرقه باعث شده تا چنین اتقاقات شیطانی رخ بده, دادم!
====================================================================
خب یه چیزی میخواستم بگم در مورد درخت اقاقیا(قبلاََ در این مورد پست دادم ولی چون پستم بهم ریخت, پاکش کردم) حالا به طور خلاصه!!
سایلنت هیل 2, سناریو BORN FROM A WISH و در عمارت Baldwin کتابی رو پیدا میکنیم که در مورد این درخت توضیح داده:
[LTR]Acacia A genus of evergreen trees of the
mimosa tribe of the pea family.
Its tiny flowers are yellow or white
and grow in clusters. Common
varieties include the "gum tree".
The Acacia Tree is a potent symbol
in many religions across the World.
In Christianity it represents eternal
life and morality.

In ancient Egypt it represented
purity and rebirth, while in ancient
Babylonia it was thought of as the
tree of the Goddess Ishtar and was
a symbol of Life.
It was also a holy tree to the
Ancient Jews who built the sacred
Ark of the Covenenant from it and
for whom it signified a peaceful
death and a release from grief.

[/LTR]
توی این یادداشت داره توضیح میده که این درخت در ادیان و فرهنگهای مختلف دنیا نماد یه چیزی محسوب میشه, به عنوان مثال در مصر باستان نماد تولدی دوباره هست!
یا در بابل باستان نماد زندگی هست!
علاوه بر این ما بعد از حل کردم معمای تخته ها (که بر روی اونها شکل اقلامی که برای گرفتن پایان تولدی دوباره نیاز هست کشیده شده) کلید اقاقیا رو به دست میاریم!
آیا ممکن که یکی از این اقلام با اقاقیا ساخته شده باشه؟
چه دلیلی داره که اسم این درخت در بازی برده شده و چه ارتباطی با بازی و اتفاقاتی که در درون بازی رخ میده داره؟
مطمئناََ این کتاب رو ارنست مطالعه میکرده و به مرگ دخترش و زنده کردن اون هم مرتبط هست!
================================================================
امیر این پوستری که قراره تو sh3 دیده باشیم ، عکسش دیده نمیشه دوباره یا جای دیگه آپ کن بیزحمت !
الان دیده میشه اشکان:d

09034693989336411624.jpg
83200255679415791369.jpg
 
آخرین ویرایش:
سلام
دوستان این یادداشت که توی سایلنت هیل 2 بود رو یادتون هست؟

به طور خلاصه براتون میگم که در مورد چیه, این یادداشت داره میگه:
توی یکی از روزهای مه گرفته ماه نوامبر سال 1918, کشتی به اسم Little Baroness که توش پر از گردشگر بوده, نمیتونه به بندر برسه و غرق میشه.
با وجود تلاش و جستجوی گسترده پلیس, نه تنها تکه ای از کشتی غرق شده پیدا نمیشه بلکه هیچکدوم ار 14 سرنشین و خدمه کشتی هم تا به این روز پیدا نمیشند.
توی سال 1939 اتفاق خیلی عجیبتری رخ میده!
(خیلی از صفحات مجله پاره شده)
جنازه های زیادیی در اعماق دریاچه آرامیده بودند. دست های استخوانیشون به سمت قایقی که بالای سرشون در حال حرکت بوده میره (ممکنه منظورش اشاره کردن دست ها به سمت قایق هم باشه), شاید میخواستند به رفیق هاشون برسند!
========================================================
من قبلاََ گفتم, باز هم میگم, قبل از وجود آلسا اتقاقات خیلی عجیبی توی شهر رخ داده, میشه داستانهای خیلی فوق العاده ای در این مورد نوشت.
میشه داستان هایی در مورد نیروهایی که باعث رخ دادن همچین وقایعی شده نوشت.
حتماََ واجب نیست هر سایلنت هیلی که ساخته میشه در مورد فراخوانی افراد گناهکار و یا فرقه شهر باشه!
امیر‌جان حرفت درسته اما میشه بهتر بیان کرد. :thinking:
همه‌ی ما (حداقل ما پیرپاتال‌ها) تو درس علوم دوره راهنمایی قانون بقای انرژی رو شنیدیم غافل از اینکه داریم مهم‌ترین قانون دنیا رو یاد می‌گیریم.
دنیا از انرژی ساخته شده. اثبات این حرف خیلی ساده‌ست اما درکش حقیقتاً سخته. این قانون خیلی ساده می‌تونه توضیح بده ماده می‌تونه حامل انرژی باشه. پس شهر دارای انرژی هست همون‌طور که هر شهری دارای انرژی هست.
اما قبل از هر چی یه نکته: حدفاصل 1918 تا 1939 عدد جالبی میشه.;)
مسعود جان white claudia چه ارتباطی می‌تونه با دنیای ذهنی والتر داشته باشه؟
خب تنها یه حدسه اما به طور قطع والتر در دوره‌ی کودکی این ماده رو می‌شناخته. مخصوصاً که خانه آرزو کنار دریاچه بوده و نزدیک محل رویش گیاه. شاید حتی از کودکان برای فروش مواد استفاده می‌شده.
آها گرفتم منظورتو
نه الان منظورم این نبود، چیزی که من دارم میگم براساس شواهد و قرائن موجوده، هنوز قبایلی از آدم خوار هستن تو استرالیای جنوبی و کوهستانهای کانادا که مراسم قربانی کردن رو به روشی که توی سایلنت هیل تعریف شده انجام میدن. می خوام بگم احتمالا بومیانی هم که قبلا در این سرزمین زندگی می کردن و اعتقادات و مراسم خاصی داشتن که اینجور شهر و منطقه رو تحت تاثیر قرار داده
البته با اون حرفت هم که میگی شهر مشکلی نداره تا حدودی موافقم، اما دوستان مثل اینکه نظرشون مخالف بود
اگه به آیین باستان قربانی انسانی باشه،‌ این آیین تنها بین باستانیان و غیرمتمدن‌ها رواج نداشته. قربانی کردن انسان در همین قرن بیست و یکم در بسیاری از کشور‌ها و اقوام رواج داره.
اما تا حدودی موافقم. سرخ‌پوستان یا هر نژاد بومی شهر هم می‌تونسته افراد متفاوتی داشته باشه. افراد خوب و افراد بد. کما اینکه همین امروزم هست. اما وحشی‌گری بومیان آمریکا مطمئناً به اندازه‌ی مهاجران اروپایی نبوده.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or