بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
اره منم راستش فکر نمیکردم هنری اصلا رای بیاره چونکه واقعا اولا طرفدارای سایلنت هیل نسبت به بازی های دیگه کم ان دوما از بین طرفدارای سایلنت هیل طرفدارای هنری>:d< کم ان...
منم همینطور
مخالفم ! الان اگه دقت کنین میانگین سنی سایت پایین تر از اونی هست که به تجربه کردن نسخه های 1-3 برسه! اکثر کسایی که به دنیای سایلنت هیل علاقه مند شدن(به جز بچز پایه ی این تاپیک
:x) با سایلنت4 و هوم کامینگ و اریجین و این داستانا!!! شروع کردن
-------------------------------------------------
در کل با به جون هم انداختن شخصیتهای محبوب مخالفم...امیدوارم نفر اول زودتر مشخص بشه ،جایزش رو بگیره و خِلاص:d
 
منم همینطور
مخالفم ! الان اگه دقت کنین میانگین سنی سایت پایین تر از اونی هست که به تجربه کردن نسخه های 1-3 برسه! اکثر کسایی که به دنیای سایلنت هیل علاقه مند شدن(به جز بچز پایه ی این تاپیک
:x) با سایلنت4 و هوم کامینگ و اریجین و این داستانا!!! شروع کردن
-------------------------------------------------
در کل با به جون هم انداختن شخصیتهای محبوب مخالفم...امیدوارم نفر اول زودتر مشخص بشه ،جایزش رو بگیره و خِلاص:d
موافقم که دیگه این بحث رو ادامه ندیم...راستش خودمم گیج شدم چونکه با اینکه هنری رو خیلی دوست دارم انتظار نداشتم هنری بین شخصیت های sh بیشتری رای رو بیاره...
 
سلام
بالاخره من بین شماره ی 2 و 3 از سری بازی، یکی رو تونستم انتخاب کنم و به شماره 2 رای دادم ( حالا شد بیست اونم تو تاریخ 13 ماه :| :d)
...
الان اگه دقت کنین میانگین سنی سایت پایین تر از اونی هست که به تجربه کردن نسخه های 1-3 برسه!
الان اگه سن سه نفر از بچه های تاپیک رو با هم جمع کنین با کمی ارفاق میشه 100 سال! ( با عذرخواهی از دوستان مربوطه :).)‌
 
سلام
بالاخره من بین شماره ی 2 و 3 از سری بازی، یکی رو تونستم انتخاب کنم و به شماره 2 رای دادم ( حالا شد بیست اونم تو تاریخ 13 ماه :| :d)
...

الان اگه سن سه نفر از بچه های تاپیک رو با هم جمع کنین با کمی ارفاق میشه 100 سال! ( با عذرخواهی از دوستان مربوطه :).)‌

پیرمردم خودی !!! :punish:

از بچه ها کسی SH:DP و Silent Hil HD رو واسه PS3 نداره ؟
اگه داره اگه ممکنه بهم تو پیام خصوصی بگه ...
ممنون
 
بله ، بنده به شدت دچار افسردگی شدم بعد از دیدن میزان رایی که هری آرود ، ولی خب چه میشه کرد دنیای عجائب هست دیگه سایلنت هیل !
الان اگه سن سه نفر از بچه های تاپیک رو با هم جمع کنین با کمی ارفاق میشه 100 سال! ( با عذرخواهی از دوستان مربوطه :).)‌
البته الان به خاطر عدم حضور دو نفر از اون سه نفر میانگین سنی تاپیک به شدت افت کرده ! :d

Origiinal Memories
71861729183545086217.jpg

32858117198953915894.jpg

27671682715265495007.jpg
یکی نیست بگه به جای اینکه کمپوت رو بندازی تو شوتر، بخوریش یهتره، دیگه از اون داروهائی که میخوی که سالم‌تره!
======
58457438336086234199.jpg

12733678863538857921.jpg
نه مثل اینکه به امتحانش میارزید!
======
57617263249722705757.jpg
پلیس اعلام کرد والتر سالیون که 18 ماه قبل به خاطر قتل وحشیانه‌ی بیلی لوکین و خواهرش میریام بازداشت شده بود سحرگاه بیست و دوم در سلول خود اقدام به خودکشی کرد.
جالبه که اینجا از باقی مقتولین والتر اسمی به میون نیومده و فقط از بیلی و مریام صحبت شده!
======
82718242693041814982.jpg
هیچ وقت علاقه‌ای به مبارزه با این عزیزانی که توی استخر بودند نداشتم! فرار انتخاب اول من تو این قسمت بود!
======
15886519528692959185.jpg
به نظر میاد چیزی نمونده کلکسیون سکه ها ی عجیب و غریبمون تکمیل بشه!
======
28533457122174311786.jpg
این جنازه ی داخل یخچال کاری ادی بود؟ احتمالا... ولی همونطور که بعد خواهیم دید قسم میخوره که این کار رو نکرده، به نظر آلزایمر مسریه بین دعوت شدگان به این شهر!
======
14967510497881966160.jpg
اولین ملاقات با ادی!
ادی : من نبودم من اینکار رو نکردم!
جیمز : چه کاری رو؟
ادی : هیچکار، من هیچکاری نکردم! قسم میخورم! وقتی که رسیدم اینجا همین طوری بود!
جیمز: اسم من جیمزه، جیمز ساندرلند!
ادی : اممم... ادی!
جیمز : ادی اون مرده ی توی آشپزخانه کیه؟
ادی : من اینکار رو نکردم، قسم میخورم من کسی رو نکشتم!
جیمز : تو که با اون چیز قرمز هرمی رفیق نیستی، هستی؟
ادی : نمیدونم در مورد چی صحبت میکنی! راستش البته، یه سری هیولای عجیب و غریب دیدم که بدجوری من رو ترسوندند و من هم فرار کردم اینجا!
جیمز : اینجا هم خیلی امن به نظر نمیاد، از این ها گذشته، چه بلائی سر اینجا اومده؟
ادی : گفتم که، نمیدونم، من حتی برای اینجا نیستم، من فقط... من فقط...
جیمز : تو هم، هان؟ چیزی کشوندتت اینجا درسته؟
ادی : امم... آره، میشه اینطور بگی!
جیمز ، در هر صورت، من فکر میکنم هر چی زودتر باید از اینجا بری بیرون!
ادی : حق با توئه... خودت چطور؟
جیمز : من هم به محض اینکه کارم اینجا تموم بشه اینجا رو ترک میکنم! ادی... مراقب خودت باش...
ادی : من... ام...تو هم مراقب خودت باش!
اینجا بیشتر از اینکه ادی روی جیمز تاثیر بگذاره جیمز هست که برای ادی نقش یادآورنده رو داره!
======
45217557248064794331.jpg
وقت استفاده از کلید خروج اضطراری!
======
76791033298051220339.jpg
در مقایسه با کارهائی که بعدا مجبور به انجامش میشی پریدن از یه در به پنجره دیگه زیاد کار دشواری نیست!
======
13077562779803749535.jpg
جستجوئی تازه آغاز میشود!
======
83270756152515399332.jpg
تمام درد آنجلا توی نحوهی دراز کشیدنش مشهوده: ترسیده، زجر کشیده، بدون حامی.
آنجلا : اوه... توئی؟
جیمز : اسم من جیمزه!
آنجلا : آنجلا...
جیمز : من نمیدونم چه نقشه ای داری ولی همیشه راه بهتری هست.
آنجلا : واقعا؟ اما، تو هم مثل منی... فرار کردن همیشه راحتتره! به علاوه، حقمون هم همینه!
جیمز : نه، من مثل تو نیستم.
آنجلا : میترسی؟ ... معذرت میخوام!
جیمز : اشکالی نداره... مادرت رو پیدا کردی؟
آنجلا : نه هنوز، هیچ جا نیست!
جیمز :تو این آپارتمان زندگی میکرد؟
آنجلا : نمیدونم.
جیمز : پس همه‌ی چیزی که میدونی اینه که توی این شهر زندگی میکرده؟
آنجلا : چطور به این نتیجه رسیدی؟
جیمز : چون داری تو این شهر دنبالش میگردی اینطور برداشت کردم. درست میگم؟
آنجلا : من، خیلی خسته ام.
جیمز : پس ، اصلا برای چی به این شهر اومدی؟
آنجلا : بخشید... کسی رو که دنبالش بودی پیدا کردی؟
جیمز : نه هنوز. اسمش مری هست ... زنمه.
14735394760831158379.jpg

آنجلا : متاسفم ندیدمش.
جیمز : بگذریم، اون مرده، اصلا نمیدونم چرا فکر میکنم اون اینجاست.
آنجلا : مرده؟
جیمز : نگران نشو... من دیوونه نیستم... حداقل فکر میکنم که نیستم...
آنجلا : بهتره برم دنبال مادرم.
جیمز : همراهت بیام؟ الان منظور حرفی که توی قبرستان زدی رو میفهمم. ( * اشاره به حرف انجلا در مورد مشکل دار بودن شهر *)
انجلا : از پس مراقبت از خودم بر میام. در ضمن باعث کند شدن تو هم میشم!
جیمز : خب، اون رو ( چاقو ) رو چه کار میکنی؟
آنجلا : میتونی برام نگهش داری؟ نمیدونم اگر همراهم باشه چه کاری ممکنه ازم سر بزنه!
جیمز : مشکلی نیست. (* جیمز به آنجلا نزدیک میشه تا چاقو رو بگیره آ نجلا ناگهان گارد میگیره و چاقو رو به سمت جیمز میگیره ... بعد دوباره پشیمون میشه از جیمز عذر میخواد چاقو رو روی میز میگذاره و از اتاق بیرون میره *)
تاکیدی که چند جا توی بازی بر شباهت جیمز با آنجلا و ادی میشه بسیار جالبه!
======
39989882993713155717.jpg
بعدها معلوم میشه که این خون روی چاقو متعلق به کیه!
======
69869374784149265096.jpg
آنجلا و مادرش/پدرش
======
90761610393007456482.jpg
معمای سکه ها یکی از معماهای خوب سری بود.
======
99840622280246928397.jpg

61395533566985473163.jpg

67000140589396244473.jpg

51261990577126404704.jpg
بله، مثل اینکه دیگه باید اینجا رو ترک کنیم، خبری هم از مبارزه‌ی آخر مرحله نیست!
======
28989090463117184112.jpg
نه خیر مثل اینکه از این خبرا نیست...
======
53795388464519704584.jpg
شرط میبندم بار اول هر چی مهمات داشتید این قسمت مصرف کردید، غافل از اینکه کله هرمی ککش هم نمیگزهو
======
84262897676643618672.jpg

97325227884782908232.jpg

34789192686391507965.jpg
از معدود دفعاتی که از شنیدن صدای آژیر آدم به وجد میاد...

پاینده باشید !
 
آخرین ویرایش:
تصاویر بیشتر از بازی مورد علاقه امیر (راستی کجاست خودش؟):







علی نکن این کارو :d......من نسبت به این بازی حساسیت دارم .)x...تو این بازی کله هرمی اندازه مورچه شده:|{امیر هم برو تو OWیک سری بزن شاید داره با کله هرمی قهوه می خوره}:p
================================================================================
راستی دوستان یک جای نظر سنجی توجه من رو جلب کرد.....7dpرای اورده:-o.....من این بازی رو از هر نظری قبول دارم غیر از اهنگ
 
پوستر فیلم :
sh_revelation_poster_02.jpg
یه جوری نشونه گرفته ، انگاری چاقوی میوه خوریه ! بابا تا اونجا که ما یادمونه شمشیر رو رو زمین میکشید نه اینکه به این راحتی دستش بگیره !
 
پوستر فیلم :
sh_revelation_poster_02.jpg
یه جوری نشونه گرفته ، انگاری چاقوی میوه خوریه ! بابا تا اونجا که ما یادمونه شمشیر رو رو زمین میکشید نه اینکه به این راحتی دستش بگیره !

بله دیگه وقتی کله هرمی رو در BMاندازه مورچه می کنندش چرا تو فیلمش نینجاش نکند:|
 
بله دیگه وقتی کله هرمی رو در BMاندازه مورچه می کنندش چرا تو فیلمش نینجاش نکند:|
bom که تکلیفش مدتهاست مشخصه ، بعد علاقه ی عجیب تیم سازنده در دادن شات اون هم به صورت روز به روز و لحظه به لحظه از بازی هم خیلی جالبه ، انگاری از بازی کردن با اعصاب ما لذت میبرند ! یعنی عمری فکر نمیکردم ته سری به همچین جائی برسه !
 
دوستان امروز 14 شهریور سال 1391 را به همه دوست داران سایلنت هیل تسلیت می گم.

کله هرمی فوت کرد:((


---------- نوشته در 11:55 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:26 AM ارسال شده بود ----------

l-)دوستان یک سوال .....بحث الان درباره چی هست؟
 
l-)دوستان یک سوال .....بحث الان درباره چی هست؟
علی در حال تکمیل بحث هیولاهای شماره ی چهارم هست ، که البته نیست !
آقا مسعود هم om4 رو داره پیش میبره ، ما هم که با این در خدمت شمائیم :

Original Memories 2

73186114024622252698.jpg
ادامه ی راه به سمت پارک!
======
96425416083300158839.jpg
منتظر سورپرایز باش جیمز عزیز.
جیمز : تو بودی مگه نه؟ تو همونی هستی که دست من رو لگد کرد!
لورا : نمیدونم. شاید کرده باشم!
جیمز : دختر بچه ای مثل تو، تو همچین جایی چیکار میکته اصلا؟
لورا : هان؟ کوری چیزی هستی؟
جیمز : اون نامه چیه؟
لورا : به تو مربوط نیست، تو که مری رو دوست نداشتی!
جیمز : صبر کن! تو اسم مری رو از کجا میدونی؟
به نظرتون منظور لورا از "کوری یا چیزی هستی؟ " درجواب "دختر بچه‌ای مثل تو اینجا چیکار میکنه" چی بود؟ جیمز توانائی دیدن چی رو نداشت؟
======
65082307955681010625.jpg
مثل اینکه نمیدونی مکان مخصوصتون کجا بوده که توقع داری مری رو اینجا پیدا کنی.
======
42462039864827873502.jpg

07421031798016459027.jpg

03001791883474806982.jpg

77726481605175066919.jpg
Classic james ! بدون در نظر گرفتن اینکه با توجه به روحیات مری پوشیدن لباس اینچنینی ازش بعیده صرفا به خاطر شباهت ظاهری اون رو با مری اشتباه میگیره !
جیمز : مری؟ نه... تو مری نیستی!
ماریا : به دوست دخترتون شباهت دارم؟
جیمز : نه... زن مرحومم. باورم نمیشه. میتونستی قل دیگه‌ش باشی. چهره‌ت، صدات! فقط موها و لباسهات متفاوته...
ماریا : اسم من ماریاست. شبیه روح ها که نیستم، هستم؟ میبینی؟ ببین چقدر گرمم!
92044471038778603388.jpg

جیمز : واقعا مری نیستی!
ماریا : گفتم که من ماریام!
جیمز : ببخشید ، گیج شده بودم!
ماریا (بعد از اینکه جیمز دست ماریا رو پس میزنه) : کجا داری میری؟
جیمز : من دنبال مری میگیردم. شما ندیدینش؟
ماریا : مگه نگفتی که مرده؟
جیمز : آره ... سه سال پیش ! اما من یه نامه ازش دریافت کردم که نوشته بود توی مکان مخصوصمون انتظارم رو میکشه !
ماریا : و اون اینجاست؟ در هر حال، من ندیدمش! تنها مکان مخصوصتون اینجاست؟
جیمز : راستش، فکر کنم یک هتلی هم هست! همونی که تو دریاچه است! نمیدونم که هنوز وجود داره یا نه.
ماریا : هتل "لیک ویو"؟ آره هنوز وجود داره. پس هتل مکان مخصوصتون بوده، شرط میبندم که همینطور بوده. (*جیمز از این حرف ماریا عصبانی میشه*) اینقدر ناراحت نشو، داشتم شوخی میکردم، در ضمن از اینطرف نیست از اینوره!
جیمز (وقتی میبینه ماریا هم داره دنبالش میاد) : شما هم با من میاید؟
ماریا : میخواستی من رو تنها بگذاری؟
جیمز : نه... ولی...
ماریا : با همه ی این هیولاها؟
جیمز : من فقط...
ماریا : من اینجا تنهای تنهام، همه رفتن... من شبیه مری هستم، تو هم عاشقش بودی، درسته؟ یا ازش نفرت داشتی!
جیمز : مسخره نشو!
ماریا : پس مشکلی نیست؟
جیمز : نه، میتونی همراهم بیای!
و این همراهی رقت انگیز آغاز میشود!
======
85930127689624423494_thumb.jpg
جالبه که هیچ‌گاه ما ماریا و لورا رو با هم نمیبینیم!

پاینده باشید !
===
خب به این دلیل میگه که جیمز واقعیت رو نمیپذیره که تقصیر خودش بوده و زنش رو کشته. هخمونجور که آخر بازی وقتی به این موضوع پی میبره، کله هرمیون خودشون رو میکشن.
لورا در جواب این سوال که بچه کوچکی مثل تو اینجا چکار میکنه ، همچین پاسخی میده که به نظرم با حرفی که زدی جور در نمیاد علی جان !
 
آخرین ویرایش:
به نظرتون منظور لورا از "کوری یا چیزی هستی ؟ " چی بود ؟ جیمز توانائی دیدن چی رو نداشت ؟
خب به این دلیل میگه که جیمز واقعیت رو نمیپذیره که تقصیر خودش بوده و زنش رو کشته. هخمونجور که آخر بازی وقتی به این موضوع پی میبره، کله هرمیون خودشون رو میکشن.
در واقع شهر برای یه آدم معصوم یه شهر سوت و کور و خالی از سکنه هست.
 
لورا در جواب این سوال که بچه کوچکی مثل تو اینجا چکار میکنه ، همچین پاسخی میده که به نظرم با حرفی که زدی جور در نمیاد علی جان !
شاید لورا بچه نیست، همون بعد معصوم مری هست ! شاید
مثل ماریا که بعد جذاب مریه
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or