بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    44

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
برف... سرما... وحشت... تنهایی... مه... یه صدا تو سرت که زمزمه میکنه: تو اینجایی تا تقاص گناهانت رو پس بدی...
Welcome to Silent Hill
سلام سلام به همه ی ساکنین این شهر مه گرفته، مخوف، برزخی، برفی... و صد البته دلنشین:p
چطورید رفقا...؟ خدا لعنتتون نکنه، دلم یه ذره شده بود براتون... از صبح های برفی و مه گرفتتون چه خطرا...;)
چه کردید با SH: DP...؟ من که همچنان لذت بازی کردن یه SH تا حدودی نیمه وفادار به مقدار لازم و بالا نسبت به SHهای اصیل خودمون...
چی شد، چی گفتم...
من که هنوز لذت بازی کردنش رُ فراموش نکردم...
یه اعترافی بکنم؟ قدم گذاشتن تو این شهر و میون شما رفیق رفقا همیشه بهترین و خوشایندترین اتفاقیه که ممکنه برای هر کسی بیافته...
YEAAAAAAAAAAH yeah

لیون عزیز تبریک می گم برگشتت را به شهر پر مه سایلنت هیل .
نمی دونی که وقتی نبودی این کله هرمی چی کار کرد با من;):dباز هم از برگشتت خیلی خیلی خوشحالم:-*
ودر باره dpباهات موافقم خیلی واقعا به من چسبید کلا بنظرم دوباره روح سایلنت هیل را برگرداند.
 
در باره dpباهات موافقم خیلی واقعا به من چسبید کلا بنظرم دوباره روح سایلنت هیل را برگرداند.
شک نکن تو این قضیه شهاب... به منم خیلی مزه داد...
راستی بچه ها، چند صد تا Ending داره... فکر کنم 7 تا داشته باشه... من 3 تاش رو دیدم. یکیش خیلی بی محتوا بود اما دو تای دیگش جالب بود...
 
شک نکن تو این قضیه شهاب... به منم خیلی مزه داد...
راستی بچه ها، چند صد تا Ending داره... فکر کنم 7 تا داشته باشه... من 3 تاش رو دیدم. یکیش خیلی بی محتوا بود اما دو تای دیگش جالب بود...

اره من هم 3 تا پایانش رو دیدم از همه بی معنا ترم فکر کنم
همانی بود که مورفی پلیس می شود وجای مورفی وپلیس زنه عوض می شود من که نفهمیدم دلیل این پایان چی بود
 
اره من هم 3 تا پایانش رو دیدم از همه بی معنا ترم فکر کنم
همانی بود که مورفی پلیس می شود وجای مورفی وپلیس زنه عوض می شود من که نفهمیدم دلیل این پایان چی بود
آره دقیقاً...
البته من اون موقع که این پایان رو دیدم یه چیزی به ذهنم خطور کرد که الان یادم نمیاد:d
اون موقع براش یه دلیل منطقی یافته بودما...
بسوزه پدر جو...
;)
 
چرا تو DP زیاد خبری از کله هرمی نبود .. فقط یه یارو با ماسک بود ..
درمورد پایان هاشم می شه گفت بی سر و ته بودند .. خیلی نا مفهوم به غیر از یکیش
 
چرا تو DP زیاد خبری از کله هرمی نبود .. فقط یه یارو با ماسک بود ..
درمورد پایان هاشم می شه گفت بی سر و ته بودند .. خیلی نا مفهوم به غیر از یکیش
به جاش آقای ماسک به صورتیان بود...
:d
بابا اگه می خواستن چپ و راست کله هرمی رو بیارن تو بازی که کله هرمی خز میشد و از ابهتش کاسته میشد...
تو کدوم پایان ها رو دیدی محمد امین؟
 
سلام
داداش داري در حقم برادري ميكني مرسي اونجا رو نتونستم رد كنم واقعا مسخرست در كل حساب كار تو مغزم ولي به اون كليد گره خورده من ابتدا بايد وارد آينه اتاق كنار دو وان بشم وقتي اومدم بيرون بايد كليد اتاق بلون گينگز رو پيدا كنم(مشكلم همينجاست) بعد دوباره وارد آينه بشم آب توالت رو خالي كنم حالا به وسيله كليد اتاق بلون گينگز وارد اتاق بشم اونجا بازم آينه هست وارد آينه ميشم ازروي در شاتگان رو برميدارم حالا به راهرويي كه قبلا مسيرش رو بوسيله ميلگرد مسدود كرده بودن از پشت وارد ميشم به اتاق آخر راهرو ميرم و كليد بين دو وان رو روي زمين برميدارم اين تنها راه كه بنظرم ميرسه ولي من تو پيدا كردن كليد اتاق بلون گينگز گير كردم راستي آدرسم رو واست پ.خ كنم؟
نگو عزیز. وظیفه‌ست. فقط بگو کدوم رو می‌خواستی. بقیه‌ش با من. آدرس رو هم بفرست.
=============================================================================
خب خب خب! بلاخره جناب Leon نیز اومدن. نظرتون چیه ایشون رو هم به عنوان یکی از شخصیت‌های بازی نقد و بررسی کنیم. :d
 
ببین امیر اصلاً HD رو نگو که داغ دلم تازه میشه... چرا صداهاشونو عوض کرده بودن مصیبتا...
راستشو بخوای نه هنوز، بازی نکردم. فقط امتحانی یه ذره بالا پایینش کردم... فعلاً تو کف DMC: HD Collection هستم... پروژه ی بعدی SH: HD Collection
:d
امیر یعنی تو هیچ رقم با SH: DP حال نکردی...؟
صداهای بعضی هاشون که روی اعصاب بود...مثلا همین mary با اینکه صدای Mary Elizabeth McGlynn روش بود ولی اصلا بهش نمیخورد...دلت میخواست پاشی بری توی تلویزیون خفش کنی...:|
یه سری اشکالات فنی خیلی بدی هم هست تو بازی که الان بهت نمیگم, میخوام ببینم خودت متوجه میشی یا نه...:d
به هر حال من که اصلا با DP حال نکردم, یعنی اصلا هیچ جور نمیتونم به عنوان یه سایلنت هیل قبولش کنم...
-------------
دوستان به بلاگ بنده هم سر بزنید,یه آهنگ خیلی قشنگ برای دانلود گذاشتم:d
http://forum.bazicenter.com/blogs/blog3698/
 
آخرین ویرایش:
یه سری اشکالات فنی خیلی بدی هم هست تو بازی که الان بهت نمیگم, میخوام ببینم خودت متوجه میشی یا نه...:d
نه بابا، خنگ تر از این حرفام من... بگو خودت رو راحت کن...
;)
به هر حال من که اصلا با DP حال نکردم, یعنی اصلا هیچ جور نمیتونم به عنوان یه سایلنت هیل قبولش کنم...
Don't know
منی که با SH: HC هم حال کردم شک نکن با این یکی بیشتر رابطه برقرار کردم...
 
بچه ها نظرتون راجع به Side Questهاش چی بود...؟
به نظر من که حرف نداشتند... از همه جالبتر می دونید کدوم بود؟ همونی که یه گرامافون تو اتاق بود و زمان رو به عقب بر میگردوندی... خیلی خوفناک بود...
 
درود بر همه

اول از همه:

لیان جون خوش برگشتی>:d<
یه دفعه میذاری میری؟:| یه کاری می‌کنم سایلنت هیل آرمان‌شهرت بشه، پوستت رو می‌کنم میدم PH باهاش کاردستی درست کنه.:|

راستی بچه ها، چند صد تا Ending داره... فکر کنم 7 تا داشته باشه... من 3 تاش رو دیدم. یکیش خیلی بی محتوا بود اما دو تای دیگش جالب بود...

بازی 6 پایان داره:

Forgiveness ، Truth and Justice ، Full Circle ، Execution ، Reversal و Surprise که همون UFO هست. کلاً پایان‌های بازی سرکاری و بی خاصیته!

چرا تو DP زیاد خبری از کله هرمی نبود

محمد امین جان قرار نیست تو همه شماره‌ها این بابا رو ببینیم که، کار و زندگی داره خو:d

خب خب خب! بلاخره جناب Leon نیز اومدن. نظرتون چیه ایشون رو هم به عنوان یکی از شخصیت‌های بازی نقد و بررسی کنیم. :d

به نظرم بهتره ایشون رو به عنوان یکی از هیولاهای بازی تحلیل کنیم، کارش از شخصیت گذشته:d
 
بچه ها نظرتون راجع به Side Questهاش چی بود...؟
به نظر من که حرف نداشتند... از همه جالبتر می دونید کدوم بود؟ همونی که یه گرامافون تو اتاق بود و زمان رو به عقب بر میگردوندی... خیلی خوفناک بود...

اولاً که، لیان جون دو روز رفتی، فلسفه وجود تگ اسپویلر کلاً از یادت رفته:d
ثانیاً ساید کوئست‌ها در بعضی از موارد خیلی بی منطق بودند، مثل:

اون یارو که تو کانال مترو خرده فرمایش داشت، یا اون بانکه که صدای آلارمش دم به دقیقه درمیومد و ...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or