بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    44

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
درود بر همه، انصافاً 24ساعت بگذره و نیام تو این تاپیک افسرده میشم، قربون همتون>:d<
اول ورودتون رو به شهر کرم زده !!! خوش آمد میگم :welcome: امیدوارم اقامت خوبی داشته باشین

بعد. . . :-b. . . :-o. . . بچه بیار پایین اون تابلو رو. . . علی خودمونه :d

ممنون لطف کردید:d فکر نمی‌کردم با ورودم به این تاپیک اینقدر تحویلم بگیرند!:d

دوستان بنده Achievements Guide بازی Silent hill HD Collection رو نوشتم.
میتونید از اینجا ببینید.
http://forum.bazicenter.com/thread59977/

به به دست شما درد نکنه امیر جان، زحمت کشیدی.

ظاهرا بحث هیولاهای نسخه ی سوم تموم شد.(خیلی منتظر این لحظه بودم :excited:)

میلاد جان ببخشید عیشت رو خراب می‌کنم و پیاده وسط اعصابت راه میرم ولی هنوز بحثمون تموم نشده:d

یکی از آسون‌ترین باس‌هایی بود که باهاش طرف شدم. تو حالت Hard هم فقط کافی بود چند تا تیر بهش بزنید تا جلوتون تعظیم کنه. بعد به جونش بیوفتید. سخت‌ترین قسمتش این بود که وقتی مبارزه تموم میشد، باید با هدر خداحافطی می‌کردم و اون رو با غم‌ها کمرشکنش تنها می‌گذاشتم. خیلی سخت بود. بعد از مرگ هری تنها چیزی که به هدر انگیزه زندگی می‌داد، فکر انتقام از کلودیا و فرقه بود اما حالا چی؟:(

خوب مسعود جان از بین بردن این BOSS در برابر سختی‌ فراقی که بهش اشاره کردید بسیار ساده بود ولی خوب به طور کلی شکست دادنش خیلی هم ساده نبود!
این جمله هدر بعد از کشته شدن The God خیلی جالب بود: Is this the end? I guess it's time to roll the credits و بعد از اون بغض کردن هدر که نشون میده پایان خوبی برای هدر وجود نداشت و حتی انتقام گرفتنش از کلودیا نمی‌تونه هری رو بهش برگردونه... .



نتیجه‌گیری‌اش باز هم دست خودت رو می‌بوسه. :d
8-| ای بابا، چه کارهای سختی از آدم می‌خواید!:d
 
آخرین ویرایش:
سلام به همگی :d
دانشگاه رفتن خیلی سخته:d
دایی :
یکی از آسون‌ترین باس‌هایی بود که باهاش طرف شدم. تو حالت Hard هم فقط کافی بود چند تا تیر بهش بزنید تا جلوتون تعظیم کنه. بعد به جونش بیوفتید. سخت‌ترین قسمتش این بود که وقتی مبارزه تموم میشد، باید با هدر خداحافطی می‌کردم و اون رو با غم‌ها کمرشکنش تنها می‌گذاشتم. خیلی سخت بود. بعد از مرگ هری تنها چیزی که به هدر انگیزه زندگی می‌داد، فکر انتقام از کلودیا و فرقه بود اما حالا چی؟:(
آخ گفتی ، گفتی هدر .... دوستان شاید باورتون نشه هنوزم هم با اینکه چندین بار این بازی رو تموم کردم آخر بازی خودم همزمان با هدر چنان بغضی می کنم و همراه باهاش اشک می ریزم که نگو... یعنی واقعا تنها کاراکتری بود که اینقدر باهاش احساس نزدیکی می کردم:(
بغض کردن هدر که نشون میده پایان خوبی برای هدر وجود نداشت و حتی انتقام گرفتنش از کلودیا نمی‌تونه هری رو بهش برگردونه... .
از نظر من که بعد از کشتن god و انتقام از کلودیا ، اون پایانی که هدر رو نشون میده که کنار سنگ قبر هری نشسته ، بعدش هدر سعی می کنه تموم کابوسهاش رو کنار بزاره و اگر پایان خوب رو گرفته باشیم (که همون عدم تغییر در عقاید هدر هست ) به زندگیش ادامه میده ، هر چند نمی تونه فراموش کنه... :(:((
 
خوب در این قسمت به معرفی و تحلیل موجودات باقی مانده از نسخه سوم می‌پردازیم. این موجودات در واقع جزو دشمنان بازی محسوب نمی‌شند ولی خوب در مواردی در روند بازی تأثیر گذار هستند.

1- Glutton

42195418335879519988.jpg


موجودی بلند قد با پوستی سرخ رنگ که درون یک قفسه استوانه‌ای به دام افتاده و حالت معلق دارد. در پایین قفسه‌ی این موجود میخ‌های آهنی و زنگ زده مشاهده می‌شود. به نظر می‌رسد این هیولا دو دهان، یک برروی سینه و دیگری بر روی سر دارد. این هیولا تکان‌های شدیدی می‌خورد و به نظر می‌رسد به وجود هدر بسیار حساس است. هدر با Glutton درگیر نمی‌شود ولی این موجود راهش را سد کرده است. Glutton را درHilltop Center، در OW می‌بینیم. هدر مجبور است برای فرار از ساختمان، از این مانع بگذرد. تنها راه هدر برای از بین بردن این موجود پیدا کردن تمامی ورقه‌های گم شده از کتاب داستانی به نام Tu Fui, Ego Eris، و خواندن آن کتاب است.


تحلیل(نظر شخصی):

1- در نگاه اول Glutton ماهیتی شبیه به هیولای موجود در داستان Tu Fui, Ego Eris دارد، همان طور که آن هیولا راه روستاییان را برای خروج از خانه بسته بود، Glutton نیز راه هدر را برای خروج از ساختمان بسته بود.
2- به نظر می‌رسد Glutton نمادی از جنین خدا در رحم هدر باشد.

-----------------------------------------------------------------------------

2- Sewer Monster

89306044668879884419.jpg


یکی از موجودات بازی شبیه به مار بزرگی که در فاضلاب می‌بینیم. این موجود در آب است و مانع راه هدر شده است. در نوشته‌ای می‌خوانیم که کارگران آنجا تصور می‌کردند این موجود، یک تمساح بزرگ است که در آن مکان نگه داری می‌شود. در نوشته‌ی دیگری می‌خوانیم که این موجود دو نفر از کارگران آنجا را کشته است! در انتهای این یادداشت نویسنده نوشته است که موفق به کشتن این هیولا خواهد شد! به نظر می‌رسد این یادداشت‌ها تنها برای هشدار دادن به هدر نوشته شده‌اند! برای اولین بار که هدر بدون خواندن یادداشت‌ها از مسیر رد شود، دوربین راه رفتن هدر را از نمای زیر آب نشان می‌دهد که در واقع از دید این موجود است. هدر با استفاده از یک سشوار و انداختن آن در داخل آب، در حالی که به برق وصل است، این موجود را از بین می‌برد.

تحلیل(نظر شخصی):

این موجود شدیداً شبیه به Bloodsucker در نسخه اول است. به نظر می‌رسد این موجود نیز ارتباطی با وجود خدا در رحم هدر دارد و نمادی از بند ناف است. اگر هدر تصمیم به عبور از این گذر دارد باید این موجود را از بین ببرد، همان طور که اگر هدر قصد دارد به کابوس‌هایش پایان دهد باید مانع از به دنیا آمدن خدا شود و او را از بین ببرد.

-----------------------------------------------------------------------------

3- Locker Monster

03909778737774015880.png


این موجود عجیب در Nightmare Hospital، در اتاقی که کیسه پلاستیکی وجود دارد، دیده می‌شود. بدنش به اندازه یک بچه است که به صورت سر و ته و معلق در یک کمد قرار دارد. به نظر می‌رسد که این هیولا داخل کمد زنجیر شده است و تور سیمی مانع از بیرون آمدن این هیولا از داخل کمد می‌شود. این موجود مانعی بر سر راه هدر ایجاد نمی‌کند، ولی به نظر می‌رسد قصد حمله کردن به هدر را دارد!

تحلیل(نظر شخصی):

1- این موجود شباهت بسیاری به Unseen Prison Monster در نسخه دوم دارد، با این تفاوت که نمی‌توان این موجود را از بین برد.
2- به نظر می‌رسد این هیولا نمادی از خدا در رحم هدر باشد، کودکی که در شرف متولد شدن است!
3- نظریه دیگری وجود دارد که این موجود نمادی از عذاب و دردی است که آلسا پس از قربانی شدن متحمل شده است.

-----------------------------------------------------------------------------

4- Valtiel

01225097413562482136.jpg


شمایل:
مانند دیگر هیولاها ظاهر چندان عجیب و غیر قابل تحلیلی ندارد. تقریباً پوستی مایل به زرد دارد و در نگاه اول بسیار شبیه به PH در نسخه دوم است. سر این موجود مانند Closerها همواره به صورت ناگهانی تکان می‌خورد. بر روی بازویش می‌توان نشان Seal of Metatron را دید.

خصوصیات:
این موجود بسیار عجیب است، او را همیشه در حال چرخاندن یک فلکه می‌بینیم! هیچگونه صدایی از خود ندارد و به سختی می‌توان متوجه حضور او در صحنه شد. Valtiel هیچ آسیبی به هدر نمی‌رساند. Valtiel را فقط در OW میبینیم.

مکان‌ها:
Nightmare Mall - Nightmare Hilltop Center - Nightmare Hospital - Church

تحلیل این موجود:

برای تحلیل این موجود از مقاله امیرحسین عزیز استفاده می‌کنم چون به نظرم کامل‌ترین و قابل قبول ترین تحلیل هست:

Valtiel یکی از مرموزترین موجودات بازی می باشد. حتی یافتن آن هم مشکل است! ممکن است تازه بعد از چند دور بازی کردن متوجه حضور او در نقاط مختلف بازی شوید. او از نظر بدنی شبیه به Pyramid Head می‌باشد ولی کلاه مخصوص آن را بر سر ندارد. در هیچ جای بازی او به Heather حمله نمی کند و بالعکس! او تنها تماشاگر رویدادهای بازی می باشد. به نظر میرسد او در مورد روی دادن وقایع متناوب بازی چندان هم بی اطلاع نیست. هربار که Heather او را ملاقات می کند، به طرز عجیبی مشغول پیچاندن شیرفلکه ای با دو دستش می باشد. البته این نکته حائز اهمیت است که هربار سرعت و درجه چرخش متفاوت است. با توجه به رفتارهای عجیب او می توان این نکته را استنباط کرد که او نگهبان دنیای دیگر می باشد. طراح هیولاهای بازی با استفاده از شیرفلکه، آب روان و سد هدف او را به تصویر کشیده است.


این موجود یکی از نزدیک ترین افراد به خدا فرض میشده است. حتی بعدها لقب Saint برای او اتخاذ شد. نام او مشتق 2 کلمه Valet (به معنای خدمتکار) و پسوند el کلمه Angel می‌باشد. به طور کل مفهوم اسم او "فرشته خدمتکار" است. در LM نیز این فرشته به عنوان "مامور خدا" شناخته می‌شود. افراد فرقه عقیده داشتند که این فرشته مسئولیت نظارت داشتن بر تولد مجدد خدا را برعهده دارد. از طرفی دیگر Valtiel مراقب "مادر مقدس" بود و سلامت او را تضمین می‌کرد. حتی بر اساس عقیده برخی از اعضای فرقه، Valtiel میتوانست "مادر مقدس" را در صورت از پای درآمدن، مجددا زنده کند.


در حقیقت Valtiel، فرشته نگهبان چرخه تولد نامتناهی "خدا" بر روی زمین می باشد و بدین ترتیب می‌تواند بی نهایت بار فرصتهای مناسبی را برای حیات مجدد "خدا" مهیا کند ( در قسمت سوم Valtiel برای Heather، Save های نامحدودی را ایجاد می‌کند که نشان دهنده ی فرصتی برای زنده کردن "مادر مقدس" توسط او می‌باشد). Valtiel در شهر به چنان محبوبیتی دست می یابد که در هر جایی نشانی از او دیده می‌شده است. حتی اعدام کنندگان Toluca Prison هم برای نزدیکی بیشتر به خدا سعی می‌کردند چهره و پوشش خود را هر چه بیشتر شبیه به Valtiel در آورند (Valtiel در واقع نخستین نمونه ی الهام گیری اعدام کنندگان شهر بوده است). از آنجایی که Alessa Gillespie به این فرشته به شدت اعتقاد داشت، چهره آن در دنیای درونش شکل می‌گیرد. هربار که Heather در طول بازی کشته میشود، در دمویی کوتاه Valtiel نمایان میشود و با در دست گرفتن بدن بی جان Heather و بردن آن به جایی نامعلوم مقدمات حیات مجدد وی ( و دادن شانس مجددی به بازیکنان) را فراهم می‌کند.


شکل و ظاهر Valtiel به این صورت است که یونیفرم مخصوصی را بر تن میکند و بدنش مملو از اثرات سوختگی می‌باشد. حتی صورت او هم دیگر قابل تشخیص نیست. به نظر می‌رسد اینها علائم خودسوزی در راه "خدا" بوده است. حال به نظرتان آیا واقعا این عمل به میل و خواسته خودش صورت گرفته بود؟ Valtiel دارای نشان Halo Of The Sun است که نمادی از زندگی و حیات مجدد می‌باشد. این نشان نماد آن است که "خدا" می تواند به طور نامحدود به "مادر مقدس" شانس مجدد حیات دهد. بر شانه Valtiel تاتویی شبیه به Seal Of Metatron را مشاهده می‌کنیم. جالب است بدانید در کتاب Otherworld Laws نیز به Metatron "مامور خدا" گفته می‌شود! عده ای بر این عقیده اند که ممکن است ارتباطی بین این دو باشد.
 
آخرین ویرایش:
Glutton
بنده هم در ادامه صحبت های علی جان در مورد Glutton, ترجمه کتاب Tu Fui, Ego Eris را میذارم.البته Tu Fui, Ego Eris به زبان لاتین نوشته و خونده میشه
و معنی اون به زبان انگلیسی میشه : I was you, you will be me
========================================
قسمت اول
روزی روزگاری, هیولا عظیم الجثه ای جلوی دروازه های روستایی زندگی میکرد.او هیولا بسیار بد و ترسناکی بود. او مردم روستا را میگرفت و با دندان های تیزش تکه تکه اشان میکرد.
روستاییان از هیولا بسیار میترسیدن و حتی کسی جرات نزدیک شدن به دروازها را نداشت. همه در داخل روستا گیر کرده بودند و راهی برای خارج شدن از روستا نداشتند.
وقتی که این خبر به گوش پادشاه رسید شوالیه هایش را احضار کرد تا بروند و هیولا را بکشند. شوالیه ها مشتاقانه سوار بر اسبهایشان شدند و به سمت روستا حرکت کردند.
"ها,اینا بگیر که اومد!" شمیشر شوالیه ها بسیار تیز بود و سره نیزه هایشان برق میزد ولی هیچکدام از این سلاح ها نتوانستند به هیولا صدمه ای بزنند.
هیولا, یکی یکی شوالیه ها و اسبهایشان را با دندان های تیزش پاره پاره کرد و خورد.
پادشاه باید چکار میکرد؟ او بسیار خشمگین شده بود و مدام فریاد میزد و راه میرفت و با خود فکر میکرد.
بلافاصله پس از آن, کشیشه (کشیش زن) روستا به قصر پادشاه آمد. او زن بسیار مهربان و خوبی بود.پادشاه از او درخواست کرد تا برود و هیولایی که جلویی دروازه های شهر زندگی میکند را بکشد.
این داستان ادامه دارد....:d
 
آخرین ویرایش:
سلام
Glutton
قسمت اول
روزی روزگاری, هیولا عظیم الجثه ای جلوی دروازه های روستایی زندگی میکرد.او هیولا بسیار بد و ترسناکی بود. او مردم روستا را میگرفت و با دندان های تیزش تکه تکه اشان میکرد.
روستاییان از هیولا بسیار میترسیدن و حتی کسی جرات نزدیک شدن به دروازها را نداشت. همه در داخل روستا گیر کرده بودند و راهی برای خارج شدن از روستا نداشتند.
وقتی که این خبر به گوش پادشاه رسید شوالیه هایش را احضار کرد تا بروند و هیولا را بکشند. شوالیه ها مشتاقانه سوار بر اسبهایشان شدند و به سمت روستا حرکت کردند.
"ها,اینا بگیر که اومد!" شمیشر شوالیه ها بسیار تیز بود و سره نیزه هایشان برق میزد ولی هیچکدام از این سلاح ها نتوانستند به هیولا صدمه ای بزنند.
هیولا, یکی یکی شوالیه ها و اسبهایشان را با دندان های تیزش پاره پاره کرد و خورد.
پادشاه باید چکار میکرد؟ او بسیار خشمگین شده بود و مدام فریاد میزد و راه میرفت و با خود فکر میکرد.
بلافاصله پس از آن, کشیشه (کشیش زن) روستا به قصر پادشاه آمد. او زن بسیار مهربان و خوبی بود.پادشاه از او درخواست کرد تا برود و هیولایی که جلویی دروازه های شهر زندگی میکند را بکشد.
این داستان ادامه دارد....:d
به طور مشخص، منظور از کلمه‌ی قرمز شده، هدر است.:d
 
سلام

به طور مشخص، منظور از کلمه‌ی قرمز شده، هدر است.:d
البته یه جورایی هم میشه گفت که کشیشه, کلودیا هست و اون هیولایی که جلوی دروازه های شهر رو گرفته هریِ.
کلودیا داره تلاش میکنه که بهشت را به روی زمین بیاره و برای این کار به هدر احتیاج داره ولی این وسط یه مانع هست و اون مانع کسی نیست جز هری.
تو کتاب نوشته که کشیشه از جمله Tu Fui, Ego Eris برای نابودی هیولا استفاده میکنه.پس اون فردی هم که هری رو میکشه یه جورایی همون Tu Fui, Ego Eris و کلودیا هم کشیشه که از اون فرد
برای کشتن هری استفاده میکنه.
وقتی هم که از Hiltop Center بیرون میرید بلافاصله به خونه میرسید و هری رو مبینید که کشته شده.
 
درود بر همه

امیر جون خوب این هیولا رو به هری نسبت میدی، آب هم از آب تکون نمی‌خوره!:d
برای چی فکر میکنی که هری مانع هدفه کلودیا بوده؟ کلودیا نیازی به کشتن هری نداشته و تنها اینکار رو برای تشدید نفرت هدر انجام میده!
 
درود بر همه

امیر جون خوب این هیولا رو به هری نسبت میدی، آب هم از آب تکون نمی‌خوره!:d
برای چی فکر میکنی که هری مانع هدفه کلودیا بوده؟ کلودیا نیازی به کشتن هری نداشته و تنها اینکار رو برای تشدید نفرت هدر انجام میده!
ببین علی جان من قضیه رو با جزییات بیشتر میگم تا روشن شی!!!:d
ما فرض میکنیم که این داستان رو کلودیا نوشته و در اون خودش رو یک کشیشه مقدس فرض میکنه.از اونور دنیایی که پشت دروازه های دهکده وجود داره رو پیش خودش بهشت فرض کرده.
و غولی که باعث شده مردم دهکده نتوند به اون دنیایی که پشت دروازه ها هست برند رو هری فرض کرده.
حالا برای چی کلودیا پیش خودش فکر کرده که هری یه مانع هست؟
برای اینکه هری مادر خدا رو دزیده و اون رو از دست افراد فرقه قایم کرده و حتی یکی از افراد فرقه رو هم به قتل رسونده و مانع رسیدن مردم به بهشت شده, پس طبیعی به نظر میرسه که کلودیا به هری به عنوان یک مانع نگاه بکنه که باید از سر راهش برداره...
توی داستان کشیشه با استفاده از کلمه Tu Fui, Ego Eris هیولا را از بین میبره و حالا توی واقعیت کلودیا از یکی از افراد فرقه برای کشتن هری استفاده میکنه.
و مانع رو از سر راه برمیداره...;)
بعدش من که نگفتم صددرصد این تحلیلی که من میگم درسته:d
 
ببین علی جان من قضیه رو با جزییات بیشتر میگم تا روشن شی!!!:d
ما فرض میکنیم که این داستان رو کلودیا نوشته و در اون خودش رو یک کشیشه مقدس فرض میکنه.از اونور دنیایی که پشت دروازه های دهکده وجود داره رو پیش خودش بهشت فرض کرده.
و غولی که باعث شده مردم دهکده نتوند به اون دنیایی که پشت دروازه ها هست برند رو هری فرض کرده.
حالا برای چی کلودیا پیش خودش فکر کرده که هری یه مانع هست؟
برای اینکه هری مادر خدا رو دزیده و اون رو از دست افراد فرقه قایم کرده و حتی یکی از افراد فرقه رو هم به قتل رسونده و مانع رسیدن مردم به بهشت شده, پس طبیعی به نظر میرسه که کلودیا به هری به عنوان یک مانع نگاه بکنه که باید از سر راهش برداره...
توی داستان کشیشه با استفاده از کلمه Tu Fui, Ego Eris هیولا را از بین میبره و حالا توی واقعیت کلودیا از یکی از افراد فرقه برای کشتن هری استفاده میکنه.
و مانع رو از سر راه برمیداره...;)
بعدش من که نگفتم صددرصد این تحلیلی که من میگم درسته:d
منم که نگفتم این تحلیل صد در صد غلطه که!:d داریم می‌بحثیم، و تو باید از نظریه خودت دفاع کنی، تا حالا جلسه دفاع ندیدی؟:d
حالا یک سؤال دیگه، به نظرت امکان داره هدر پدرش رو در OW به شکل یک هیولا ببینه، در حالی که سد راهش شده؟ درسته هدر در دنیای ذهنیه کلودیا قدم میزنه ولی خود شخصیت کلودیا نیست که! منظورم اینه که هدر نمی‌تونه به جای کلودیا فکر کنه.
حتی هدر لئونارد رو از دید کلودیا نمی‌بینه، بلکه با توجه به ذهنیاتش باهاش روبه‌رو میشه. دقیقاً این دنیای ذهنی خلق شده مثل یک بازیه RPG می‌مونه. در واقع این دینا توسط ذهن کلودیا خلق شده ولی اگر کنترلش کاملاً به دست کلودیا می‌بود قطعاً سرنوشت هدر این‌جوری که دیدیم نمی‌بود!
 
آخرین ویرایش:
یک نکته کوچولو قبل از اینکه اولی قسمت این داستان رو بخونید هدر این نکته رو بیان میکنه که قبلا جائی این داستان رو خونده و اون رو به دوران کودکیش ( اگر در این مورد اشتباه نکنم ) نسبت میده ، پس زاده ی ذهن کلادیا بودن این داستان به خودی خود منتفی میشه ! ولی میشه باز این طور مساله رو بیان کرد که کلادیا از این نوشته کمال سو استفاده رو میبره در کل نظریه امیر جالب و قابل تامل هستش!
 
منم که نگفتم این تحلیل صد در صد غلطه که!:d داریم می‌بحثیم، و تو باید از نظریه خودت دفاع کنی، تا حالا جلسه دفاع ندیدی؟:d
حالا یک سؤال دیگه، به نظرت امکان داره هدر پدرش رو در OW به شکل یک هیولا ببینه، در حالی که سد راهش شده؟ درسته هدر در دنیای ذهنیه کلودیا قدم میزنه ولی خود شخصیت کلودیا نیست که! منظورم اینه که هدر نمی‌تونه به جای کلودیا فکر کنه.
حتی هدر لئونارد رو از دید کلودیا نمی‌بینه، بلکه با توجه به ذهنیاتش باهاش روبه‌رو میشه. دقیقاً این دنیای ذهنی خلق شده مثل یک بازیه RPG می‌مونه. در واقع این دینا توسط ذهن کلودیا خلق شده ولی اگر کنترلش کاملاً به دست کلودیا می‌بود قطعاً سرنوشت هدر این‌جوری که دیدیم نمی‌بود!
پس علی جان چطور در مرحله آخر ما خدا رو اونجوری که زاییده ذهن کلودیا بوده, میبینیم؟
و همونطور هم که میدونی کلودیا از پدرش یعنی لئونارد خیلی میترسیده پس ممکنه اون قیافه زشتی که لئونارد داره زاییده توهمات کلودیا هم باشه...
بعدش هم من منظورم این نبود که اون غولی که جلوی راه هدر رو بسته هری هست.
منظورم این بود که یک جور شباهتی بین داستانی که ما توی کتاب میخونیم و اون اتفاقاتی که کلودیا درش درگیر میشه هست و دوباره تاکید میکنم که من دارم از دید کلودیا برای شما توضیح میدم...
پس میشه گفت که کلودیا هری را یه جور غول میبینه که مانع از رسیدن به هدفش شده.
 
در واقع این دینا توسط ذهن کلودیا خلق شده ولی اگر کنترلش کاملاً به دست کلودیا می‌بود قطعاً سرنوشت هدر این‌جوری که دیدیم نمی‌بود!

خب تو sh1 هم این دنیا توسط ذهن آلسا بوجود اومد،اما این هری بود که تاثیر گذار شد. . .

در مورد دشمنی کلودیا(و در کل،فرقه) با هری،حق با امیر هستش، اونا هری رو منافق با اهداف خودشون میدیدن.
 
Tu Fui, Ego Eris
قسمت دوم
========================================
کشیشه درخواست پادشاه را قبول کرد و به سمت دروازه های روستا حرکت کرد.اما هنگامی که هیولا را دید سعی کرد به جای اینکه او را بکشد با صحبت کردن متقاعدش کند.
"خفه شو!!!من میخوام همه شما رو بخورم!!!" هیولا به صحبت های کشیشه گوش نکرد.
اما کشیشه باز هم سعی کرد تا با حرف زدن هیولا را متقاعد کند تا از آنجا برود: "تو میدونی که خوردن مردم کاره اشتباهیه"
هیولا در این موقعه بسیار عصبانی شد و به کشیشه حمله کرد و او را با یک ضربه مهلک کشت...
این داستان ادامه دارد...:d
 
درود بر همه

پس علی جان چطور در مرحله آخر ما خدا رو اونجوری که زاییده ذهن کلودیا بوده, میبینیم؟
و همونطور هم که میدونی کلودیا از پدرش یعنی لئونارد خیلی میترسیده پس ممکنه اون قیافه زشتی که لئونارد داره زاییده توهمات کلودیا هم باشه...

امیر جان ما The God رو همون طور که به وجود آمده می‌بینیم، یعنی خدایی که به واسطه کلودیا به وجود آمده. در مورد لئونارد هم که دلیلم رو گفتم، ولی در کل نظریت خیلی جالبه.



خب تو sh1 هم این دنیا توسط ذهن آلسا بوجود اومد،اما این هری بود که تاثیر گذار شد. . .

در مورد دشمنی کلودیا(و در کل،فرقه) با هری،حق با امیر هستش، اونا هری رو منافق با اهداف خودشون میدیدن.

خوب مگه من چی گفتم میلاد جان؟! اتفاقاً با توجه به حرف من آلسا تسلط کامل بر هری نداشت وگرنه داستانش طور دیگه‌ای تموم می‌شد! مثلاً هری هیچ وقت وارد سایلنت هیل و دنیای ذهنی آشفته آلسا نمی‌شد!
خوب دیدیم که کلودیا راحت به هدر دسترسی پیدا کرد، پس باید دلیل دیگه‌ای برای کشتن هری وجود داشته باشه.
 
سلام به همگی و عضو جدیدمون Heart Broken.
بچه ها نمیدونم چرا این روزا نمیتونم درست فکر کنم، هر چندوقت یه بار میام سر به تاپیک میزنم و مطالبتون رو میخونم اما نمیتونم اونا رو واسه خودم تحلیل کنم. یا من کودن شدم یا شماها خیلی مهندس شدین:d. درکل فقط من یه تزی بدم: Claudia بعد از Alessa سخت ترین باس SH بود واسم. Mary که عددی نبود، Walter هم قمپز کوچه خلوت بود:d. من که واسه اولین بار بازی رو روی Hard بازی کردم، قلبم اونقدر به تپش افتاده بود که میتونستم لرزشش رو احساس کنم، خیلی سخت بود واسم.
من یه چیز دیگه هم بگم اتمسفر رو متحول کنم: به نظر من هری رو منافق با اهداف خودشون نمیدونستن، آخه هری دیگه خودشو باخته بود و همه چیز رو به دخترش سپرده بود. اونا میخواستن با این کار پشتیبان شریل رو ازش بگیرن و شریل رو در شرایطی قرار بدن که متولد کردن خدا رو بپذیره.
با این همه عشق و علاقه ای که به سایلنت هیل دارم، ولی داخل سایلنت هیل خیلی از چیزها رو فقط سر و تهش رو به هه آورده بودن. مثلا: یه کسی مثل کلادیا که میتونه چنین دنیای عظیمی رو خلق کنه به این زودی میمیره؟ یا مثلا آلسا که با این همه زحمت تبدیل به خدا میشه، به این راحتی میمیره؟ شاید هم من اشتباه میکنم، شما بگید.
درضمن، اگه میشه یه خورده سرعت بحث رو کاهش بدین، من نمیرسم بخونم.:oops:
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or