بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
به به امیر آقا بالاخره یکی دیگه هم به جمع اضافه شد.
مخلصیم علی آقاb-)
دوستان شرمنده من زیاد در بحث ها شرکت نمیکنم,آخه دارم روی ترجمه LM کار میکنم.
از مطالبتون واقعا استفاده میکنم,دست همتون درد نکنه,واقعا اشک تو چشمام جمع میشه وقتی میبینم سایلنت هیل یه همچین طرفدارای داره.
 
ایشون (یک توهم خالص) به نام ارنست بالدوین، مشخصات کاملش رو برات میگذارم:

10451202899549287152.jpg


ای خدا... معلوم نیست من چجوری این بازی رو انجام دادم... #-o
اینو دیگه از کجای بازی فهمیدی علی...! منو باش که فکر می کردم این آقاهه Kuffman هستش...

---------- نوشته در 11:23 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:17 AM ارسال شده بود ----------

خوب حالا لیان جان به نظرت میشه یک بازی رو بدون موتور پایه پیاده ساز کرد؟ نه مسلماً سایلنت هیل نقش پررنگی رو این وسط داره ولی فقط یک واسطه هست و در ادامه یک بازی به وسیله طراح به وجود میاد، ولی به نظرت خود موتور پایه میتونه طراح یک بازی باشه؟
wow wow wow
یه لحظه صبر و تحمل رفیق... منظورتون از موتور پایه چیه...؟ منظورتون که سخت افزاری نیست...؟ منظورتون موتور طراحی داستانه دیگه...
من اینجا رو نفهمیدم...
گیج می زنم... نه؟
;)

---------- نوشته در 11:27 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:23 AM ارسال شده بود ----------

میگم لیان جان فکر کنم فقط خودم و خودت اینجا بحث میکنیم، بقیه کجان خدا میدونه! عجیبه نه؟ امیدوارم هر کجا هستند سایلنت هیل نباشند:-s:d
علی جان، ما که بحث نمیکنیم... من هی سوال می پرسم و تو جواب جفنگیاته منو میدی...؟
;)
"تواضع رو داشتی تو رو خدا..."
آخه مسعود هم معلوم نیست کجاست، آتوسا امتحان داره، امیر مشغوله LM هستش، Safe بی اینترنت شده... ، بقیه بچه ها هم که نیستن..
Oh my GOD
فکر کنم 2012 تو این تاپیک زودتر از موعد مقرر اتفاق افتاده...


---------- نوشته در 11:29 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:27 AM ارسال شده بود ----------

دوستان شرمنده من زیاد در بحث ها شرکت نمیکنم,آخه دارم روی ترجمه LM کار میکنم.
چطوری امیر...؟ راستی چه خطر از LM...؟
 
درود بر همه عزیزان
wow wow wow
یه لحظه صبر و تحمل رفیق... منظورتون از موتور پایه چیه...؟ منظورتون که سخت افزاری نیست...؟ منظورتون موتور طراحی داستانه دیگه...
من اینجا رو نفهمیدم...
نه لیان عزیز منظورم چیز دیگه‌ای هست. این فقط یک تشبیه هست. طبق یک نظریه بسیار زیبا که مسعود جان مطرح کردند و البته خودمم باهاش موافقم، شهر سایلنت هیل در ایجاد جریاناتی که برای کاراکترها اتفاق میفته، نقش یک وسیله رو داره که به وسیله شخص دیگه‌ای استفاده میشه و به خودی خود قدرتی در خلق دنیای جهنمی نداره. البته اینکه چه جوری شهر همچین ویژگی پیدا کرده(به واسطه سامائیل) که خودت بهتر داستانش رو میدونی (داستان نسخه اول). خوب این وسیله(شهر) رو تشبیه میکنیم به یک موتور پایه بازی سازی مثل Unreal Engine و ... ! و جهنمی رو که برای فردی ایجاد میشه رو تشبیه میکنیم به یک بازی وحشتناک که ساخته شده به واسطه موتور پایه هست! و همچنین شخصی که به وجود آورنده این جهنم هست رو طراح بازی نام میدیم! این یک مثاله برای درک بهتر موضوع.



"تواضع رو داشتی تو رو خدا..."
آخه مسعود هم معلوم نیست کجاست، آتوسا امتحان داره، امیر مشغوله LM هستش، Safe بی اینترنت شده... ، بقیه بچه ها هم که نیستن..
این حرف‌ها رو نزن لیان جان شما بزرگواری و اطلاعاتت صد در صد بیشتر از منه، شک نکن.
امیدوارم دوستانمون هرجا هستند سلامت باشند و هر چه سریعتر به کانون گرم سایلنت هیل برگردند و جماعتی رو از نگرانی در بیارند.:d
 
خوب این وسیله(شهر) رو تشبیه میکنیم به یک موتور پایه بازی سازی مثل Unreal Engine و ... !
دقیقاً همین قضیه منو دچار ابهامات کرد...
آب شم واسه خودم... که اینقدر من باهوشم... 8-}


---------- نوشته در 01:49 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:46 PM ارسال شده بود ----------

هیچ نگران نباشین من اومدم در خدمتتونم:d>:d<
خب کجایه کارین؟
بسیار خوش اومدی...
الان علی داره سعی می کنه به من حالی کنه که موتور پایه ی بازی Silent Hill رو یه جهنم توسط Unreal Engine با همکاری Samael وحشتناک طراحی کردند...
;)

---------- نوشته در 01:50 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:49 PM ارسال شده بود ----------

امیدوارم دوستانمون هرجا هستند سلامت باشند و هر چه سریعتر به کانون گرم سایلنت هیل برگردند و جماعتی رو از نگرانی در بیارند.:d
من اگه جای تو بودم، نگران نمیشدم رفیق...
هر کسی که SH بازه... مطمئن باش که می تونه از پس خودش تو اون شهر مه گرفته بر بیاد...
;)
 
امیدوارم دوستانمون هرجا هستند سلامت باشند و هر چه سریعتر به کانون گرم سایلنت هیل برگردند و جماعتی رو از نگرانی در بیارند.:d

ممنون که اینقدر به فکر بچه هایی علی آقا :x

در مورد بحثی که شروع کردی هم باید بگم:عالیه >:d< همون طور که مشخصه(و خودت هم میدونی!!) توی این قضیه ،(فلسفه ی وجودی monster ها و بوجود آورنده ی اونها) ابهامات زیادی وجود داره و امیدوارم این بار بتونیم به یه اجماع نظر برسیم. . .

خواهشم از بر و بچ این هست که اظهار نظر کنند(همه) تا زود تر به نتیجه برسیم و مهم تر از نتیجه(برای من) این هست که چه برداشتی از طراحی هیولاها ،کسی (یا دنیایی-یا نیرویی) که باعث بوجود آوردن اونها شده و در نهایت رابطه ی هیولاها با شخصیتها(اگه داشته باشن البته) دارید. . .

خیلی هم ممنون :d
 
توی این قضیه ،(فلسفه ی وجودی monster ها و بوجود آورنده ی اونها) ابهامات زیادی وجود داره و امیدوارم این بار بتونیم به یه اجماع نظر برسیم. . .
بچه ها پس من یه پیشنهاد بدم...؟
خُب، ممنون که موافقت کردید... پس پیشنهادم رو میدم...
;)
حالا دور از شوخی...
به نظرم بهتره همون کاری که مسعود با شخصیت ها می کرد، یعنی عکسشون رو میذاشت و اسمشون رو هم مینوشت و بعد بچه ها راجع بهش نظر میدادن رو هم با هیولاهای بازی بکنیم... نظرتون چیه...؟
 
دقیقاً همین قضیه منو دچار ابهامات کرد...
خوب امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم، حالا با این نظریه موافقی یا مخالف، دلیل؟

من اگه جای تو بودم، نگران نمیشدم رفیق...
هر کسی که SH بازه... مطمئن باش که می تونه از پس خودش تو اون شهر مه گرفته بر بیاد...
به هر حال آرزوی سلامتی برای دوستان بسیار خوبه.;)

در مورد بحثی که شروع کردی هم باید بگم:عالیه >:d< همون طور که مشخصه(و خودت هم میدونی!!) توی این قضیه ،(فلسفه ی وجودی monster ها و بوجود آورنده ی اونها) ابهامات زیادی وجود داره و امیدوارم این بار بتونیم به یه اجماع نظر برسیم. . .

خواهشم از بر و بچ این هست که اظهار نظر کنند(همه) تا زود تر به نتیجه برسیم و مهم تر از نتیجه(برای من) این هست که چه برداشتی از طراحی هیولاها ،کسی (یا دنیایی-یا نیرویی) که باعث بوجود آوردن اونها شده و در نهایت رابطه ی هیولاها با شخصیتها(اگه داشته باشن البته) دارید. . .

خیلی هم ممنون :d
یک سلام ویژه به آقا میلاد گل که دلم براش تنگ شده بود(از بس نمیاد:d). خوب این موضوع خیلی گستردست، اگر بچه‌ها تو این بحث مشارکت داشته باشند خیلی عالی میشه و به نتایج خوبی میرسیم. فقط یک نظمی باید بر این بحث حاکم باشه:
بچه ها پس من یه پیشنهاد بدم...؟
خُب، ممنون که موافقت کردید... پس پیشنهادم رو میدم...
;)
حالا دور از شوخی...
به نظرم بهتره همون کاری که مسعود با شخصیت ها می کرد، یعنی عکسشون رو میذاشت و اسمشون رو هم مینوشت و بعد بچه ها راجع بهش نظر میدادن رو هم با هیولاهای بازی بکنیم... نظرتون چیه...؟
دقیقاً پیشنهاد خوبیه، در کنار بررسی شخصیت‌ها در هر نسخه، دشمنان بازی رو هم تحلیل کنیم. فقط بازهم تأکید میکنم همه تو بحث شرکت کنید و برداشت شخصی خودتون رو بگید چون هیچ نظریه‌ای تو این زمینه قطعی نیست و این کاملاً یک برداشت آزاد از موضوعه و قصد سازنده‌ها هم دقیقاً همین بوده، جمع بندی موضوع نتایج جالبی میده و اینجوری نقاط قوت و ضعف داستان بازی رو میفهمیم.
 
سلام بچه ها,خوبین؟
چرا انقدر اینجا خلوته؟پس کجایید؟
بهتر نیست بریم سراغ تحلیل شخصیت لئونارد؟
سلام، ما هستیم تا آخرین نفس:)>-. البته این حضور بی نظم بچه‌ها یکم فضا رو سرد کرده.
خوب یک سری مسائل تو پست‌های قبلی پیرامون فلسفه دشمنان بازی مطرح شد، اگر مسعود جان بیاد یک سروسامانی به بحث‌ها بده خوب میشه.
 
خوب یک سری مسائل تو پست‌های قبلی پیرامون فلسفه دشمنان بازی مطرح شد، اگر مسعود جان بیاد یک سروسامانی به بحث‌ها بده خوب میشه.
راستش من خیلی نگران مسعودم... لعنتی یه عکس هم برای من فرستاد... کلاً به همم ریخت... sms هم آخه جواب نمیده...
 
داستان واقعی سایلنت هیل

قسمت دوم(2)
وارد اتوبان شدیم و از این جا بود که هر لحظه به تابلوهای کنار جاده نگاه می کردم تا متوجه شوم برای رفتن به سایلنت هیل باید از کدوم مسیر حرکت کنم. ار اونجایی که شریل تشنه و گرسنه بود و البته من هم بودم . کنار نزدیک ترین پمپ بنزین توقف کردیم . سپس وارد سوپر مارکنی شدیم که کنار پمپ بنزین مستقر بود. شریل به سمت دستشویی رفت و در همین حین من مقداری نوشیدنی و خوارکی خریدم چند دقیقه بعد شریل برگشت و من به او گفتم " اوه خیلی سریع کارت رو انجام دادی عزیزم، حالا برگرد تو ماشین و منتظر بابا بمون" شریل به سرعت بیرون از فروشگاه رفت و وارد ماشین شد و در رو هم قفل کرد. حالا من خیالم راحت شد که در امن و امانه. من به خرید ادامه دادم مقداری گوشت و میوه خریدم و به سرف صندوق رفتم تا حساب کنم. مرد صندوق دار که قیافه ی عبوسی داشت چیزایی رو که خریده بودم چک کرد و با صدای گرفته ای گفت" 53 پوند میشه" دستم رو توی جیبم بردم و پول رو به اندازه ای که مردگفته بود در آوردم و روی میز رو به روی مرد گذاشتم ، صندوق دار پولهای را برداشت و با همان لحن پیشین گفت " روز خوشی داشته باشین آقا"

از فروشگاه خارج شدم و در همین لحظه متوجه زن پلیسی شدم که کنار ماشین ایستاده و با شریل صحبت می کند خیلی مشکوک و متعجب شدم به طرف ماشین رفتم و با لحن جدی پرسیدم "ببخشین ، میشه بگین اینجا چیکار می کنین؟" زن با بی اعتنایی سرش را تکان داد و بی هیچ جوابی از اتومبیل دور شد. سوار ماشین شدم و موتور را روشن کردم ،بعد رو به شریل کردم و در مورد افسر زن پرسیدم ، شریل باپاسخ داد " اون خانم ازم پرسید که آیا با خانواده م هستم یا نه و اینکه دارم چه نقاشی می کشم من هم گفتم با غریبه ها حرف نمی زنم و شبیه رو بالا کشیدم"لبخندی زدم و گفتم" دختر خوب ! خالا من می تونم ببینم چی می کشی ؟ "شریل دفتر نقاشیش رو به من دادو من به تصویری که در مقابلم بود خیره نگاه کردم . نقاشی وحشتناکی بود به اندازه ای که باعث ترس من شد. حتی نمی دونستم چرا اون باید یه همچین چیزی رو نقاشی کنه اما به هر حال هم دوست نداشتم با سوال کردن ازش اونو اذیت کنم.

در نقاشی یک پشت زمینه که با مداد مشکی با عجله خط خطی شده بود به چشم می خوردو مردمی که فرم عادی و طبیعی نداشتند در تصویر به چشم می خوردند. نقاشی رو به شریل بر گردوندم و از پمپ بنزین خارج شدم . از آینه قبل می تونستم ببینم که زن پلیس هم سوار موتورسیکلتش شد و دوباره وارد اوتوبان شدیم تنها 30 دقیقه دیگر تا سایلنت هیل فاصله داشتیم.20 دقیقه از سفرمون نگذشته بود که صدای آژیر پلیس رو شنیدم . این صدا باعث شد که شریل از خواب بپره . در آینه پشت سرم رو نگاه کردم ، دوباره همون پلیس زن بود .رو به شریل گفتم" کمر بندت رو ببند" سپس پام رو محکم روی پدال گاز فشار دادم . هر چه من محکم تر پدال را فشار می دادم سرعت اتومبیل هم بیشتر و بیشتر می شد.

پلیس زن همچنان در حال تعقیب ما بود و کمی جلوتر تابلوی قهوه ای رنگ به چشم می خورد که روی اون نوشته شده بود (سایلنت هیل –به چب بپیچید-) به همان سمت پیچیدم اما بخاطر سرعت بالا، اتومبیل سر خورد . از چهره ی شریل مشخص بود که ترسیده از او خواستم تا چشماش رو ببنده . پام رو بیشتر روی پدال فشار دادم ، کمی جلوتر متوجه شدم که زن پلیش دیگه تعقیبمون نمی کنه از آینه پشت سرم رو نگاه کردم و فهمیدم که موتور سیکلتش سر خورده و از مسر اصلی منحرف شده.

سلاااااااااام دیدین گفتم هر شب سر ساعت 9:30 همین جا ! جایی نرین ;)
 
سلام، ما هستیم تا آخرین نفس:)>-. البته این حضور بی نظم بچه‌ها یکم فضا رو سرد کرده.
خوب یک سری مسائل تو پست‌های قبلی پیرامون فلسفه دشمنان بازی مطرح شد، اگر مسعود جان بیاد یک سروسامانی به بحث‌ها بده خوب میشه.
مسعود جان 2 روزی میشه که نیستش,امیدوارم هر جا که هست حالش خوب باشه و هر چه سریعتر بیاد و یه سروسامانی به بحث ها بده.
سلاااااااااام دیدین گفتم هر شب سر ساعت 9:30 همین جا ! جایی نرین ;)
سلام.وقت شناسیت حرف نداره, دست شما درد نکنه.:)
-------------------------------------------------------------------------------------------------
دوستان 8 صفحه ی دیگه مونده تا ترجمه LM به اتمام برسه.
میخوام هم زمان با تاریخ عرضه HD Collection کتاب فارسی LM رو هم منتشر کنم.;;):d
 
آخرین ویرایش:
به نظرم بهتره همون کاری که مسعود با شخصیت ها می کرد، یعنی عکسشون رو میذاشت و اسمشون رو هم مینوشت و بعد بچه ها راجع بهش نظر میدادن رو هم با هیولاهای بازی بکنیم... نظرتون چیه...؟

احسنت به لیون عزیز :clap:

دقیقاً پیشنهاد خوبیه، در کنار بررسی شخصیت‌ها در هر نسخه، دشمنان بازی رو هم تحلیل کنیم.

فقط نکته ای که هست اینه که زحمت قرار دادن تصاویر رو چه کسی بکشه علی آقا :d :whistling:

میخوام هم زمان با تاریخ عرضه HD Collection کتاب فارسی LM رو هم منتشر کنم.;;):d

:thanks: خستگی یه روز پر التهاب!! از تنم در اومد با این خبر
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

  • تبلیغات متنی

    Top
    رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
    اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
    or