بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    131

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,595
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 137
آخرین ویرایش:
عه... دائی ؟!!! تو که اصلا داستانه منو نگرفتی ، اون لیزا بود که گذشته ی خودش رو فراموش کرده بود !!! نکنه می خوای یه بار دیگه بزارمش
حالا که داستانتون رو خوندم متوجه شدم که کاملاً حق با آقا مسعوده! اصلاً از لحاظ فنی هم بخوایم بررسی کنیم شخصیت داستان شما هیچ شباهتی به لیزا واقعی نداره، بقیه توضیحات رو تو پروفایلتون میدم.

سلام
یه مطلبی؛ دکتر بهنام اینجا رو خانواده کوچک سایلنت هیلی معرفی کردند. تعبیر جالبی بود. راحتی و صمیمیت (ضمن حفظ احترام متقابل) لازمه این اجتماع هستش. از همگی خواهش می‌کنم از این به بعد هر وقت خواستن بنده رو اسم ببرند یا همون مسعود بگن یا همون نام کاربری (msbazicenter) و از به کار بردن هر گونه پسوند و پیشوندی خودداری کنن. البته حق گفتن دایی از طرف آتوسا کماکان به قوت خودش باقی خواهد بید.
هر کس هم موافقه اعلام بفرماید.
خوب اینجا جو صمیمی‌ای داره و این موضوع از هر چیزی لذت بخش تره.
خوب با اجازت آقا مسعود بنده شما رو استاد مسعود خطاب کنم چون حقیقتاً برازنده شخص شماست.
آخ جون شخصیت مورد علاقه م داهلیاست :x(کلا از خل وضعها خوشم میاد:d)واقعا حیف که تو شماره یک به شهادت رسید:((
چی میگه؟:-o
پس در ماجرای سایلنت هیل شهیده هم داشتیم و خبر نداشتیم!!!
 
چی بگم از کی بگم از هری که مدتها تو خواب و بیداری مثل سایه دنبالم بود ( یا شاید من دنبالش بودم!) از شریلی که هنوز که هنوزه ددی ور آر یو؟ هلپ می ! ش تو گوشمه ! از سیبل گمشده در شهر که از شماره ی دوم هی دنبالش بودم ببینم کجای این شهر خفته جاودان شده !
رسیدید به دالیا ؟
قبول دارید یکی از معدود باهوش های سری همین دالیاست ، اگر بخوایم بررسی کنیم نقطه مقابلش میشه احمقی مثل لئونارد ولف ! البته دکی قمست اول هم بد نبود ولی اگر بخوام دو تا باهوش نام ببرم تو سری یکی دالیاست یکی هم عزیز دلم ( با ضمه ، نه با فتحه ) والتر سالیوان ! همیشه همینه وقتی هوش با تعصب مذهبی قاطی میشه همیشه فاجعه به بار میاره !


هر کس هم موافقه اعلام بفرماید.
مخالفم !
پ.ن: خواستم فقط یه ضد حالی زده باشم دور همی ! و گرنه هر چی مسعود بگه !:d
 
اینم چند تا لباس هالووینی از نوع سایلنت هیلیش:d:
دمت گرم باحال بودن

---------- نوشته در 11:21 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:41 PM ارسال شده بود ----------

کی ORIGIN رو تموم کرده؟؟؟؟:-/
من توی یه خونه که اگر کل نقشه های تمام سری سایلنت هیل رو جمع کنی به پای نقشه این ساختمونه نمیرسه گیر کردم!!!(بعد از بیرون اومدن از بیمارستان).
اخه به خاطر این هستش که خیلی به توان 9999999999 بزرگه و تازه اگر بری تو اینه ها دوباره همون اش و همو کاسه!!!
ولی خداییش یاد سایلنت هیل 1 رو زنده کرد و خیلی شباهت بهش داره.بیمارستانش که دقیقا همونه!!!.
راستی این کیه توش که خیلی شباهت به کله هرمی میده ولی شمشیرش خیلی کوتاهه و شبیه چاقوئه؟!!؟؟؟!؟!؟؟؟:-/
عکسش تو امضامه.
 
سلام به همگی بابت تأخیر و غیبتی هم که داشتم عذر خواهی میکنم! چون واقعاً قاطی کرده بودم و هنوز هم اثراتش روم هست!!! پس پیشاپیش اگه کسی ناراحت شد از ما عذر خواهی میکنیم!!! اوکی بحث درباره کارکتره دالیاست؛ خب من هم تفسیرم رو از خلق این کارکتر بهتون میگم؛ اما کماکان هر کی میخواد بخونش چون این یکی هم مثه قبلی (و کمی هم دُز بالاتر) ممکنه واسه 99.9% افراد زننده باشه؛ ولی نمیتونم نگم! پس باز هم عذر خواهی میکنم و باز هم طبق عادت میزارمش تو اسپویلر تا هر کی خواست بخونه و پیشاپیش هم بگم که دربارش سعی میکنم که حدالامکان با کسی بحث نکنم ولی این رو بدونید که این دلیلیه که من عاشق این بازی هستم...
یادتون باشه که خودتون خواستیدا :دی
درست نمیتونم مقدمه چینی کنم (بعلت همون اعصابم) فقط همینو بگم که فلسفه بازی رویه همین کارکتر میچرخه و اون فلسفه اینه که این بازی، بازیست کاملاً ضد دین و ضد مذهب (هر دین و هر مذهبی که توش صحبت از اعتقاد به نیرویی والاتر باشه؛ که البته از طریق زیر سؤال بردن مستقیمه مسیحیت به این موهم میرسه) و پا فشاری شدیدی به مکتب اومانیسم و نظریه آشوب داره!!! پس 1ضرب میرم سره اصل مطلب: دالیا تو این بازی ( و کلودیا تو شماره 3) سمبل یک فرد معتقد و کاملاً مذهبیه! کسی که واقعاً داره طبق آیینی که قبول داره کاراش رو پیش میبره و خودش رو در خدمت دینش و رسیدن به هدف والایه اعتقادش گذاشته و کاری هم نداره که کی با این آیین و اعتقاد موافقه یا مخالف، هدف انجام دادن وظیفه دینیشه! و با هرکسی طبق همین دین برخورد میکنه، و تعصب و پافشاری شدید هم نسبت به دینش داره و میگه دین من کاملترین و درست ترین دینه! اما از نظر بقیه کارکترها این قضیه کاملاً منتفیه و بر حسب ناخودآگاه (یا خودآگاه) به مقابله با دالیا میپردازند و سرانجام هم دالیا در رسیدن به هدفش ناموفق میشه! دقت کنید که اعتقاد رو، این بازی به تمسخر میگیره و همیشه کارکتری که به چیزی اعتقاد داره (از نظر مذهبی و دینی) شکست میخوره و اصولاً طرفهایه مقابل از دین و آیینی علیه دالیا صحبت نمیکنن و کاره خودشون رو به روش خودشون انجام میدن (اومانیسم)!!!
از نظر سمبلیک هم به همین گونست: تو نگاه اول میخوام که به لباس دالیا دقت کنید! کافیه که این لباس رو یکسره مشکی در نظر بگیرید؛ در اینصورت این لباس کاملاً شبیه به لباس راهبه هایه کلیسا میشه و من این نکته رو دست کم نمیگیرم! از اونجایی که هیچ نشونه ای تو این بازی بی هدف نیست!!! دلیل 2وم هیچ مردی در بازی همراه با دالیا نیست که نسبتی با ایشون داشته! 3وم استایل صحبت ایشون شبیه به موعضه گراست و از همین طریق باعث فریب دادن افراد میشه و...
و 2 نکته دیگه که شاید دیگه فرصتش پیش نیاد تا بگم در تأکیده این بازی بر مکتب اومانیسمه؛ یک: تو شماره 3، کلودیا تا حدی موفق میشه که به هدفش برسه و خدایی که تو ذهنش هست رو بوجود بیاره (هرچند نه دقیقاً)! و وقتی که هیثر با اون سن کمش این خدا رو میبینه به حالت تمسخری میگه ?!!!This is God (من یادمه وقتی هیثر با اون لحن این جمله رو بیان کرد، بازی رو پاز کردم و اصلاً قضیه مرگ هری رو فراموش کردم و تا 2-3 دقیقه داشتم میخندیدم)
دوم: همین خدایانی که صحبتشون هست به راحتی و با استفاده از تفنگ و تیر از بین میرن؛ آیا بنظر شما خدایان قراره با تیر و تفنگ از بین برن؟!!!!!! و این تنها تمسخری دیگر است (که گویا دیوار کوتاه تر از Samael پیدا نکردن :دی)
ببخشید که طولانی شد...

---------- نوشته در 11:31 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:28 PM ارسال شده بود ----------

اینم چند تا لباس هالووینی از نوع سایلنت هیلیش:d:
ما این لباس را بسیار پسندیدیم! باشد که خوده ایشان ما را بترساند تا ما که مغزه مریضه جیمز هستیم هم ایشان را بترسانیم >:)
 
از اونجایی که هیچ نشونه ای تو این بازی بی هدف نیست!!!
سلام استاد!!! (من مثل بختکم!!!)
این تیکه رو خوب اومدی.اینو باهات موافقم.کلا این بازی یه نشونه بوده که دست و پا در اورده!!!:d ولی جدا از شوخی خیلی پر رمز و رازه.
ادمو درگیر خودش میکنه و صد البته نشونه هایی هم میذاره تا به هدف برسی.
هنوز هیچکس جواب منو نداده؟؟؟/:):-w
 
سلام استاد!!! (من مثل بختکم!!!)
این تیکه رو خوب اومدی.اینو باهات موافقم.کلا این بازی یه نشونه بوده که دست و پا در اورده!!!:d ولی جدا از شوخی خیلی پر رمز و رازه.
ادمو درگیر خودش میکنه و صد البته نشونه هایی هم میذاره تا به هدف برسی.
هنوز هیچکس جواب منو نداده؟؟؟/:):-w
بابا بیا یه چوب بگیر دستت، نه! این چاقویه بزرگ پیرامید هید رو؛ بزن باهاش ما رو شرحه شرحه کن!!!! این استاد رو فاکتور بگیر از ما :دی
به هر حال در صحبت هایه قبلی معلوم شد که بختک نقش بسزایی داره هر چند که شما سروری ;)
درباره سؤالت که من Origin رو که بازی نکردم، درباره 2 هم که بهت ج دادم؛ راستی! اصلاً تکلیفت رو معلوم کن ببینم آخر سر داری چه شماره ای رو بازی میکنی!!! 2 ، Origin، اویل، دویل؛ همش با هم یا هیچکدوم و فقط ما سر کاریم؟! :دی :-/
 
  • Like
Reactions: Safety & Peace
به هر حال در صحبت هایه قبلی معلوم شد که بختک نقش بسزایی داره هر چند که شما سروری ;)
درباره سؤالت که من Origin رو که بازی نکردم، درباره 2 هم که بهت ج دادم؛ راستی! اصلاً تکلیفت رو معلوم کن ببینم آخر سر داری چه شماره ای رو بازی میکنی!!! 2 ، Origin، اویل، دویل؛ همش با هم یا هیچکدوم و فقط ما سر کاریم؟! :biggrin1: :-/
ااااااااااا من همین الان تو بحث دویل نوشتم استاد!!!:d
من کلا همه رو بازی میکنم و اگر دقت کرده باشی 3 تا بحثو با هم پیش میبرم!!! نگران نباشید چون سر کار نیستین!!!:d
چون ORIGIN خیلی قشنگه مخصوصا اون موسیقی اولش (راستی کسی لینکشو داره؟؟؟:-/) و اولش توی جاده مهی میری تا میرسی به تابلوی مشهور WELCOME TO SILENT HILL!!! بعدشم که میری السا رو پیدا میکنی و to be continue!!!
راستی توی SH:HC هم وقتی میری تو شهر سایلنت هیل یه مجسمه هستش که دو تا الماس میخواد.اون چی توشه چون من بازش نکردم؟؟؟:-/
 
  • Like
Reactions: Arth@s
راستی توی SH:HC هم وقتی میری تو شهر سایلنت هیل یه مجسمه هستش که دو تا الماس میخواد.اون چی توشه چون من بازش نکردم؟؟؟:-/
توش یه کلیده که باهاش یه در باز میشه که تو اون جا RIFLE GUN رو بهت میده !
کلا سه تا الماس تو شهر هست که دو تاش به درد اینجا میخوره !
 
کی ORIGIN رو تموم کرده؟؟؟؟:-/
من توی یه خونه که اگر کل نقشه های تمام سری سایلنت هیل رو جمع کنی به پای نقشه این ساختمونه نمیرسه گیر کردم!!!(بعد از بیرون اومدن از بیمارستان).
اخه به خاطر این هستش که خیلی به توان 9999999999 بزرگه و تازه اگر بری تو اینه ها دوباره همون اش و همو کاسه!!!
ولی خداییش یاد سایلنت هیل 1 رو زنده کرد و خیلی شباهت بهش داره.بیمارستانش که دقیقا همونه!!!.
راستی این کیه توش که خیلی شباهت به کله هرمی میده ولی شمشیرش خیلی کوتاهه و شبیه چاقوئه؟!!؟؟؟!؟!؟؟؟:-/
عکسش تو امضامه.

من بازی کردم اما تموم نکردم...فکر کنم توی اون متل گیر کردی که اگه اونجا باشه خدا صبرت بده...در مورد تجدید خاطره گفتی که منم موافقم اما فقط از نظر فضا سازی و جو بازی چون گیم پلی و داستان فوق العاده گسسته به نظر میرسه و توی روند بازی یهو با یه چاله ی بزرگ روبرو میشی که همین چیزا دل ادم رو میزنه...



9tzyvab05twjlhwnshq.jpg

این معما رو رد کردی ؟:(
 
توش یه کلیده که باهاش یه در باز میشه که تو اون جا RIFLE GUN رو بهت میده !
کلا سه تا الماس تو شهر هست که دو تاش به درد اینجا میخوره !
جناب اشکان ممنون لطف کردین.ولی من دوتا الماس پیدا کردم ولی وقتی استفاده میکردم جواب نمیداد:(
این معما رو رد کردی ؟:(
نه نه!!! من فکر کنم همینو گیر کردم!!! من اصلا تو این مکان خداییش گم شدم!!!8-}
تازه تو اینه بری رو که اصلا ولش کن!!!
فکر کنم توی اون متل گیر کردی
متل؟متل؟ این شباهت به کشتی تایتانیک داره!!!
 
راستی این کیه توش که خیلی شباهت به کله هرمی میده ولی شمشیرش خیلی کوتاهه و شبیه چاقوئه؟!!؟؟؟!؟!؟؟؟:-/
عکسش تو امضامه.
من این بازی رو انجام ندادم ولی نقدش رو خوندم و البته صحنه‌هایی از بازی رو دیدم، این موجود که THE BUTCHER (قصاب) نام داره ماهیتیش شبیه به کله هرمی(جلاد) هست.
 
اول متشکرم از آقا مسعود عزیز ، منم نگن دکتر بابا! مگه بقیه اینجا مهندس ، دانشمند و فیولوژیست زبان سایلنت هیلی نیستن:d
دوم که سلام خدمت اشکان عزیز:)
بعدش هم راجع به شخصیتها بگم یک نکته: ببینید ممکنه در طول قسمتهای مختلف روند داستان ایجاب کنه که روابط کارکترها عوض بشه ، زیاد روش زوم نکنید.
از این نظر چون پیچیدگی روایت هم وجود داره سعی میشه تا در همون شماره که میبینید روابط پایدار باشه نه در ادامه ها.
 
آخرین ویرایش:
داهلیا بعد از جیمز وهری بهترین نقش رو به خود اختصاص داده من که ازش خوشم می اید و سایلنت هیل 60 درصد امتیازش بخا طر وجود هم چین شخصیت هایی است
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or