بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    133

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,600
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 145
آخرین ویرایش:
سلام
ارادتمند همه دوستان.
من با این استدلال جناب Arth@s شدیداً تا حدود 90% موافقم. انتخاب سگ برای یه پایان قطعاً همچین Fun نبوده. متن زیر ممکنه کمی زننده باشه.
به نظر بنده حتی اون کلید استخوان-شکل نماد ماریا هستش. ماریا شغلی داره (Courtesan) که ارزش وجودی اون رو تا حد یه ابزار بلکه کمتر تنزل داده. بنابراین بیراه نیست بگم وقتی جیمز نیازهای خودش رو تا حد یه سگ تنزل داده، شهر هم ماریا رو مثل یه استخوان میاندازه جلوش. دقت کنید بلافاصله بعد از ملاقات با ماریا در پارک می‌تونیم کلید استخوان رو دریافت کنیم.
dog key.jpg

باز هم دقیقاً وقتی جیمز شباهتش رو با PH درک می‌کنه، شهر اسلحه اون رو در اختیار جیمز قرار می‌ده. چاقوی بزرگ

great knife.jpg

به قول محمدمهدی: جیمز و سرهرمی شبیه هم هستند. پس چرا از یک اسلحه استفاده نکنند؟
============================================================================
در مورد داستان خاکستر و برف و بارون.
ممکنه برف یادآور سردی و رخوت باشه اما کدوم یکی از شماها معتقد هستید برف زیبا نیست؟ توی این شهر اتفاقات وحشتناکی رخ داده اون وقت آسمون از روی رحمت داره لحافی سفید رو شهر می‌کشه تا آسوده به خواب بره؟ من این رو قبول ندارم. این داستان برف دقیقاً از زمان SH:SM‌ شروع شد که واقعاً خاطرات‌مون رو تکه‌تکه کرد.
این واقعیت که آتش نماد دوزخ و عذاب هستش رو همه قبول دارند؟ یکی از واقعیات و اصول سری این هستش که شهر پس از سوزانده شدن آلسا گرفتار آتش تنفر اون شد. خب این سوال هم که چرا خاکستر شهر رو نپوشونده به نظر من به ضعف گرافیکی کنسول نسل پنجم برمی‌گرده. البته شهر از هر کس بر اساس نوع دعوت‌نامه‌ای که همراه داره استقبال می‌کنه.
 
آخرین ویرایش:
با اجازه بزرگترها من این وسط بحثتون یه سوال کوچیک دارم.میپرسم و میرم:
توی SH2 توی اون ساختمانه که اول بازی میری توش,یه جایی میرسی که از توی دستشویی یه کیف پول میاری بیرون,بعدش یه گاو صندوق هست که باید رمز بدی,لین رمزش چنده و چه جوری پیداش کردین؟
 
سلام
ارادتمند همه دوستان.
من با این استدلال جناب Arth@s تا شدیداً حدود 90% موافقم. انتخاب سگ برای یه پایان قطعاً همچین Fun نبوده. متن زیر ممکنه کمی زننده باشه.
به نظر بنده حتی اون کلید استخوان-شکل نماد ماریا هستش. ماریا شغلی داره (Courtesan) که ارزش وجودی اون رو تا حد یه ابزار بلکه کمتر تنزل داده. بنابراین بیراه نیست بگم وقتی جیمز نیازهای خودش رو تا حد یه سگ تنزل داده، شهر هم ماریا رو مثل یه استخوان میاندازه جلوش. دقت کنید بلافاصله بعد از ملاقات با ماریا در پارک می‌تونیم کلید استخوان رو دریافت کنیم.

باز هم دقیقاً وقتی جیمز شباهتش رو با PH درک می‌کنه، شهر اسلحه اون رو در اختیار جیمز قرار می‌ده. چاقوی بزرگ
به قول محمدمهدی: جیمز و سرهرمی شبیه هم هستند. پس چرا از یک اسلحه استفاده نکنند؟
============================================================================
در مورد داستان خاکستر و برف و بارون.
ممکنه برف یادآور سردی و رخوت باشه اما کدوم یکی از شماها معتقد هستید برف زیبا نیست؟ توی این شهر اتفاقات وحشتناکی رخ داده اون وقت آسمون از روی رحمت داره لحافی سفید رو شهر می‌کشه تا آسوده به خواب بره؟ من این رو قبول ندارم. این داستان برف دقیقاً از زمان SH:SM‌ شروع شد که واقعاً خاطرات‌مون رو تکه‌تکه کرد.
این واقعیت که آتش نماد دوزخ و عذاب هستش رو همه قبول دارند؟ یکی از واقعیات و اصول سری این هستش که شهر پس از سوزانده شدن آلسا گرفتار آتش تنفر اون شد. خب این سوال هم که چرا خاکستر شهر رو نپوشونده به نظر من به ضعف گرافیکی کنسول نسل پنجم برمی‌گرده. البته شهر از هر کس بر اساس نوع دعوت‌نامه‌ای که همراه داره استقبال می‌کنه.
سلام به روی ماهت!!!! خوبی؟!
خب اون 10% مخالفتت چی بود :دی
بگو تا بحث جذابتر بشه
درباره داستان برف هم 100 تأیید میکنمش!!! کامل...

---------- نوشته در 03:21 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 03:20 PM ارسال شده بود ----------

با اجازه بزرگترها من این وسط بحثتون یه سوال کوچیک دارم.میپرسم و میرم:
توی SH2 توی اون ساختمانه که اول بازی میری توش,یه جایی میرسی که از توی دستشویی یه کیف پول میاری بیرون,بعدش یه گاو صندوق هست که باید رمز بدی,لین رمزش چنده و چه جوری پیداش کردین؟
رمز تو همون کیف پولست
ولی اصلاً خودت رو اذیت نکن، چون تا اونجا که یادم میاد توش 7-8 بسته تیر کلت بود
 
البته شهر از هر کس بر اساس نوع دعوت‌نامه‌ای که همراه داره استقبال می‌کنه.
فجیعا در مورد این باهاتون موافقم!!!
شاید برف و بارون و مه اینا برای اینه که گناهای اون فرد رو بشوره و ببره.یه چی میگم ببینین درسته یا نه:
در SH1 شهر هری رو به طرف خودش فرامیخونه
در SH2 بازم شهر در قالب همسر جیمز اونو فرا میخونه
در SH3 خودشون میان دنبال هدر تا به شهر ببرنش
در SH4 که اصلا تو شهر نمیرف و فقط بیرون شهر پرسه میزد
در SH:HC هم که ...... اینو نفهمیدم!!!
 
سلام
توی SH2 توی اون ساختمانه که اول بازی میری توش,یه جایی میرسی که از توی دستشویی یه کیف پول میاری بیرون,بعدش یه گاو صندوق هست که باید رمز بدی,لین رمزش چنده و چه جوری پیداش کردین؟
اگه اشتباه نکنم منظورت آپارتمان نهر آبی باید باشه اما کیف پول؟ همچین چیزی یادم نیست. فقط یه یادداشت پیدا می کنی که همونطور که جناب Arth@s فرمودن؛
رمز گاوصندوق توش نوشته شده و روش پیدا کردنش اینه.
تو درجه سختی معما EASY هر چی نوشته رمز گاوصندوق و فقط باید جهت ها رو درست بچرخونی
تو درجه‌های Normal و Hard و Extra،‌ باید اعداد به صورت Roman یا رومی نوشته میشن. مثلاً X7‌ یعنی 17.
داخل اون هم چهار بسته مهمات کلت پیدا می‌کنی که اگه حالت 3برابر کردن مهمات رو فعال کرده باشی میشن 12 بسته.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Safety & Peace
در SH:HC هم که ...... اینو نفهمیدم!!!
حرف خوبی زدی من حاضرم سر این موضوع صحبت کنم که اصلا دلیلی داشت که الکس به شهر فراخونده بشه ؟ واقعا الکس سر موضوع مرگ جاش اینقدر مقصر بود یا اصلا به خاطر پدر و مادرش به شهر خونده شد ؟
فکر کنم از معدود مباحثی هست در مورد SHH که بشه در موردش حرف زد !

پ.ن: میبینم که باز دوباره من اومدم !:d
سلام بر همه دوستان یک موضوع واحد و مشخص برای بحث کردن مطرح کنید، از این شاخه به اون شاخه پریدن اصلاً زیبا نیست، به نظر من فعلاً بحث سر همون کاراکترها باشه.
عذر بنده رو بپذرید ، نبودم نمیدونستم بحث خاصی دارید ، ادامش بدید ما هم لذت میبریم!
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: devil girl
حرف خوبی زدی من حاضرم سر این موضوع صحبت کنم که اصلا دلیلی داشت که الکس به شهر فراخونده بشه ؟ واقعا الکس سر موضوع مرگ جاش اینقدر مقصر بود یا اصلا به خاطر پدر و مادرش به شهر خونده شد ؟
فکر کنم از معدود مباحثی هست در مورد SHH که بشه در موردش حرف زد !

پ.ن: میبینم که باز دوباره من اومدم !:d
بچه ها آقا اشکان برگشته:bash::bash::punk:
 
سلام بر همه دوستان یک موضوع واحد و مشخص برای بحث کردن مطرح کنید، از این شاخه به اون شاخه پریدن اصلاً زیبا نیست، به نظر من فعلاً بحث سر همون کاراکترها باشه.
 
سلام
میبینم که باز دوباره من اومدم !
ها قدم رو چشم ما گذاشتی. >:d<
جات خالی اشکان تاپیک تکون که چه عرض کنم منفجر شده.
بحث بر سر کاراکترها بود. از هری شروع کردیم. بعد شریل و الان سیبل. وقت داری پست‌ها رو بخونی یا نه؟
همه رو که گفتیم کی دیگه مونده
وینسنت ؟!!!
چه عجب آتوسا خانم اسمی از هنری نبرد. :d
 
کی دیگه مونده
وینسنت ؟!!!
فعلاً بحث سر کاراکترهای نسخه اول هست، هنوز پروندش بسته نشده.
دیگه نوبتی هم باشه نوبت Lisa Garland هست، آقا مسعود خودت زحمت معرفی این شخصیت رو بکش.;)
عذر بنده رو بپذرید ، نبودم نمیدونستم بحث خاصی دارید ، ادامش بدید ما هم لذت میبریم!
خواهش میکنم، شما استاد مایی در حضور شما فقط باید مثل یک شاگرد خوب برخورد کرد.خواهشاً شما هم تو بحث‌ها شرکت کنید تا چیزهای بیشتری از شما یادبگیریم.
 
آخرین ویرایش:
سلام
خب من نظرم رو درباره سیبل کامل نگفتم.
طبق نظر سازنده‌ها اسم این شخصیت برداشتی از نام یک پلیس قاتل بوده. پس به طور حتم ارتباطی بین سیبل و جنایت وجود داره.
اما همونطور که قبلاً عرض کردم، اتفاقی که تو پارک برای سیبل رخ میده دقیقاً شبیه بلایی هستش که سر پرستارها اومده. اگه مبارزه آخر پایان‌های بد رو کنار بذاریم، ما توی SH1 کلاً 3 دشمن شبه انسانی داریم. پرستارها، دکتر و سیبل که همه اونها به یک شکل تبدیل شدن. 2 فرضیه مطرح میشه:
1- تبدیل اونها به یک شکل طبیعی بوده و سازنده‌ها حوصله نداشتن برای هر کدوم یه حالت طراحی کنند.
2- از این طرح هدفی دنبال میشده.
من به مورد دوم اعتقاد دارم. اگه آدم برای مدتی طولانی حتی توسط فرشته‌ها احاطه بشه، کم‌کم ازشون متنفر میشه. حالا آلسا رو در نظر بگیرید که چند سال و در واقع بهترین سالهای عمرش رو تو بیمارستان ازش دزدیدند و مرتب پرستارها و دکترها رو می‌بینه و نه کس دیگه. پس تصمیم می‌گیره از اونها عروسک خیمه‌شب‌بازی درست کنه تا درد و رنج خودش رو به باقی حاضرین معرفی کنه. این اتفاق برای پلیس‌ها هم افتاده. به طور حتم در این مدت آلسا توسط پلیس‌ها هم احاطه شده. پلیس‌های بد که وابسته به فرقه بودند و پلیس‌های خوب که در مقابل فرقه بودند. به نظر من سیبل از دسته دوم هستش و نسبت به آلسا خطایی مرتکب نشده. اما تنفر آلسا نسبت به پلیس دامن اون رو هم می‌گیره. اما اومدنش به شهر هم دو فرضیه داره
1- دالیا و یا آلسا برای اهداف خودشون نیاز داشتن که کسی به هری کمک کنه و در کمین نشستند تا سیبل اتفاقی به تور اونها افتاده.
2- سیبل قبلاً‌ وارد شهر شده بوده و دالیا هم اون رو می‌شناخته. پس فراخوانی اون زیر سر دالیا بوده.
 
اما اومدنش به شهر هم دو فرضیه داره
1- دالیا و یا آلسا برای اهداف خودشون نیاز داشتن که کسی به هری کمک کنه و در کمین نشستند تا سیبل اتفاقی به تور اونها افتاده.
2- سیبل قبلاً‌ وارد شهر شده بوده و دالیا هم اون رو می‌شناخته. پس فراخوانی اون زیر سر دالیا بوده.
با قسمت اول نظرت موافقم، والبته در مورد این دو فرضیه که مطرح کردید:
نظرم اینه که مورد اول محتمل تر هست، با توجه به شرایطی که Cybil در شهر داشت، این فرضیه قابل لمس تر هست.ولی خوب از طرف دیگه ما میدونیم که Cybil قبلاً به صورت غیر مستقیم هم که شده با شهر سایلنت هیل و فرقه در ارتباط بوده، به هر حال Cybil شخصی بود که قبلاً در ماجرای مبارزه با توزیع مواد مخدر به یک سری از اتفاقات واقف بوده، پس نظریه دوم هم محتمل هست، ولی بی هیچ عنوان نمیشه نظر نهایی داد، چون از هر جنبه‌ای که موضوع رو بررسی کنیم میبینیم که در هر فرضیه یک سری موارد صحیح هست و یک سری ناصحیح، خوب این پیچیدگی یکی از عناصر اصلی داستان سایلنت هیل هست، پس هر کسی با توجه به برداشت خودش از داستان میتونه یکی از این نظریه‌ها رو انتخاب کنه.
نظریه گناه کار مطلق بودن Cybil و فراخونی این شخص توسط شهر رو قبول ندارم چون ادراک و دید Cybil نسبت به شهر با این موضوع همخوانی نداره، احساس میکنم این موضوع نمیتونه دلیل منطقی‌ای باشه، حتی اطلاعات کاملی هم از گذشته Cybil در دسترس نیست که بشه به آن‌ها استناد کرد.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or