بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    62

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: 25 سپتامبر 2025
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,614
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 181
آخرین ویرایش:
عالیه ولی منتها به آخر برسونش و نصفه کاره ولش نکن!

با تشکر
ممنون از نظرت
من این کارا با جدیت دنبال میکنم.چوم عاشق سایلنت هیل هستم منتها به کمک هم احتیاج دارم.
اگه توی جایی به مشکل برخوردم انتظار دارم بهم کمک بکنید دوستان.
باتشکر
آفرین امیر جان، عالیه و کارت قابل ستایشه، امیدوارم تا آخر ادامه بدی به کارت.
خیلی ممنون.نا امیدتون نمیکنم:>
 
سلام ;;)

مخلص همه ی دوستای دوست داشتنی ;) بازم طبق معمول اینترنت ما قطع شده و دستم از دنیا کوتاه!!...نوشته هاتون رو دنبال میکنم و لذت میبرم...به امید یه روز خوب،یه اینترنت معمولی!!
 
سلام
دوستان نظرتون چیه؟
نمیدونم حالا قبلا همچین کاری رو کردید یا نه؟این عکس کیفیتش یه خورده بده.دیگه شرمنده.
آقا شرمنده.من دوباره آپلودش کردم.
عالیه! حتماً ادامه بده فقط پیشنهاد می‌کنم با خود شهام‌خان هم هماهنگ باش.
امیر حسین جان، آتوسا خانوم و آرشام عزیز، بدونید اگر فقط سه تا دیوونه تو جهان باشه یکش منم یکیش جوکره یکش هم این هنری معلوم الحال عزیزه!:d
اما بگذارید برای جلوگیری از بی نظمی و تفرقه در سخن، اول بحث SH3 رو به پایان ببریم بعد هر چقدر خواستید در مورد هنری دیوانه بحث و تبادل نظر انجام بدیم.
آقا مسعود شما دیگه چرا؟! البته به دور از بی ادبی شما رو نفر چهارم بدونم:d برای همین با نظر شما مخالفم.
خداییش ازت دلگیر شدم علی‌جان! آقا بی‌عدالتی تا کجا؟ آپارتاید تا چه حد؟ تبعیض تا کِی؟ این بود اون آرمان‌های ما؟:(( مگه من چیم از اون هنری دست‌و‌پاچلفتی کمتره؟
 
امیر حسین جان، آتوسا خانوم و آرشام عزیز، بدونید اگر فقط سه تا دیوونه تو جهان باشه یکش منم یکیش جوکره یکش هم این هنری معلوم الحال عزیزه!:d
اما بگذارید برای جلوگیری از بی نظمی و تفرقه در سخن، اول بحث SH3 رو به پایان ببریم بعد هر چقدر خواستید در مورد هنری دیوانه بحث و تبادل نظر انجام بدیم.

بحث که نه ( یاد آرتاس میافتم الان میخوام موهام رو بکنم!:d)، تنها میخوام نقطه نظراتتون رو بدونم.

پ.ن: در مورد دوست عزیزمون امیرجان هم تا اونجایی که کمکی از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم...
 
سلام
خب‌خب‌خب! رسیدیم به یکی از شخصیت‌های بازی که به شخصه خیلی بهش علاقه‌ دارم.
2- Claudia Wolf
claudia.jpg
مفروضات
نام : کلودیا ولف

سن : 29 سال

جنسيت : زن
شغل : کشیش (یا کاهن یا پیشوای دینی) در یک سازمان مذهبی



شرح حال :

یک کشیش که عمیقاً به مذهب خود اعتقاد دارد. او هدر را تعقیب و تلاش می‌کند تنفر (خدا یا اهریمن) درون وی را پرورش دهد(بیدار کند).

توضيحات سازنده :


نام او برگرفته از «Claudia Cardinale»بازیگر ایتالیایی سالهای 1960 می‌باشد. دراصل ما وی را کریستی نامیده بودیم ولی دریافتیم که این نام، بیش از اندازه زیبا و جذاب (برای این شخصیت) بوده و در نتیجه تصمیم گرفتیم آن را عوض کنیم.
 
اینم یه عکس دیگه,لطفا نظر بدید,اگه ایده ی خوبی که من به کارم ادامه بدم اگر هم نیست که....
52316823171510373082.jpg
کارشما بسیار عالی است . فقط به اتمام برسان که اگه این کار بکنی مثل بمب تو سایت می ترکونی

---------- نوشته در 10:12 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:04 AM ارسال شده بود ----------

کلودیا. خب از رفتارش میتوانستم بفهمم یک کشیش بسیار وفادار به انجمن مذهبی در سایلنت هیل است. او یک جورایی به افرادی که توسط گروه شسته شوی مغزی شده اند شبیه است. در کل کلودیا به من ثابت کرد که بهشت را به خواهیم به خاک زمین بیاوریم والوده اش کنیم غیر ممکن است وتنها خیال یک دیوانه این است.
 
اگه درست یادم باشه کلادیا مگه نمیگفت اگر این خدا متولد بشه دیگه جنگی نیست,آدم مریضی دیگه وجود نخواهد داشت و چیزهایی شبیه این
اگه همچین کارایی از دستش برمیاد خب مگه چه اشکالی داره که این خدا متولد بشه؟
حواست باشه عزیزم، الان داخل جمهوری اسلامی هستی :d کسی نمیدونه، شاید این چیزایی که میگه واقعیت داشته باشند و دنیا به آرامش برسه. این هدر هی لجبازی میکنه خوب، وگرنه شاید هم دنیای خوبی تشکیل میشد. این دختره هم مثل باباش هری کله شقه.
مگه من چیم از اون هنری دست‌و‌پاچلفتی کمتره؟
حالا اینقدر به این هنری میگین دست و پا چلفتی و دیوونه که من دیگه قهر میکنم نمیام ها :d
 
هنری اگه دست و پا چلفتی بود که تا حالا والتر تکه تکه ش کرده بود :|
بچه ها چرا دالیا این کار رو با بچه ها می کرد ؟ چرا آلسا ... والتر و ده ها بچه ی دیگه ؟!
من الان دارم SH4 رو دوباره بازی می کنم رسیدم به اونجا که والتر خاطراتش رو روی سنگها نوشته ! و آیلین می خوند!!!
والتر اگه فقط یه ذره فقط یه ذره محبت می دید هیچ وقت به چنین هیولایی تبدیل نمی شد !!!!!!!! هی خدا این داستان خیلی غم انگیزه :(
 
فکر کنم بخاطر همین چیزاش باشه که این بازی ممنوعه.
من منظوری نداشتم از این حرف,فقط میخواستم بدونم چرا نمیذاره همچین اتفاقی بیفته و دلیل مخالفتش چیه:d
مطمئنی؟ چیز دیگه ای نمیخواستی بدونی؟ :d
بله عزیزم، دلیل نبودن و یا کم بودن این بازی همینه.
هنری اگه دست و پا چلفتی بود که تا حالا والتر تکه تکه ش کرده بود :|
ای قربون دهنت، یکی میخواد به اینا بگه.
 
سلام
خداییش ازت دلگیر شدم علی‌جان! آقا بی‌عدالتی تا کجا؟ آپارتاید تا چه حد؟ تبعیض تا کِی؟ این بود اون آرمان‌های ما؟:(( مگه من چیم از اون هنری دست‌و‌پاچلفتی کمتره؟
نفرمایید استاد، شما سرور مایی! اصلاً یه حرکتی بزنیم، بیاید یک دارالمجانین تأسیس کنیم! نظرتون چیه؟! مدیریتش هم به آقا میلاد میسپریم:d(قصدم توهین نیستا، به نام مبارک کاربریتون هم میاد!).
کلاً بنده حقیر یک نظریه دارم آنکه: هر انسانی به نوبه خود یک دیوانه هست! و اینکه دیوانگی در بسیاری از موارد شرط عقل است! به قول شاعر آشفته حال (ره) که میفرماید:

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زان که در بی خردی از همه عالم بیشم

بحث که نه ( یاد آرتاس میافتم الان میخوام موهام رو بکنم!:d)، تنها میخوام نقطه نظراتتون رو بدونم.
تا اونجایی که خبر دارم آرتاس عزیز هم با نظرم(دیوانگی) موافق بود! یاد این دوست عزیز، گرامی باد. کلاً دیوانه بودن معنای سؤیی نداره، البته نه در همه جا. ولی فکر کنم شما برداشت غلطی از این واژه می‌کنید.

و اما یه سوال,اگه درست یادم باشه کلادیا مگه نمیگفت اگر این موجود:d متولد بشه دیگه جنگی نیست,آدم مریضی دیگه وجود نخواهد داشت و چیزهایی شبیه این
اگه همچین کارایی از دستش برمیاد خب مگه چه اشکالی داره که این موجود:d متولد بشه؟یا ایناهای که کلادیا میگه فقط یک مشت حرف بیهوده هست و زاییده
افکار و توهماتشونه؟
قسمت دوم حرفتون یعنی حرف‌های بیهوده. اگر چه این فرقه و شخص کلودیا افکار زیبا و اهداف دوست داشتنی‌ای داشتند ولی در پیدا کردن مصداق واقعی رسیدن به سعادت , خوشبختی دچار خطا شده بودند. این فرقه در واقع قصد سورمه کشیدن به چشم داشتند ولی غافل از آنکه با این اعمال احمقانه و شوم، چشم رو کور می‌کردند.گروه‌ها و فرقه‌هایی در واقعیت هم داریم که همچین افکار پوچ و بیهوده‌ای دارند. سعادت رو میشناسند ولی راه رسیدن رو نه! در واقع اینها تصور میکنند عدالت و خوشبختی در گروی گسترش زشتی و گناه هست؛ این جوری هست که مردم میتونند معنای واقعی خوشبختی و سعادت رو درک کنند که این یک فکر اشتباه هست. خوشبختی از پس افکار درست، انسانیت، شرف، ایمان، آزادگی و صبر میاد. داستان سایلنت هیل هم دقیقاً همین رو به ما نشون میده، هر کسی انسان درستی هست در واقع چیزی به جز زیبایی نمیبینه، و هر انسان پلیدی چیزی به جز زشتی نمیبینه و به همین علت انسان پلید مجبور هست همیشه به خودش دروغ بگه و نفس خودش رو اسیر افکار شیطانی بکنه تا شاید مرحمی بر پوچی درونش باشه.(البته این موارد هیچ ربطی به اعتقادات نداره و فقط تعاریف انسانی هست.)
بحث در این مورد همت و مجال زیادی می‌خواد، اگر تمایل داشتید بیشتر در مورد عقاید فرقه با هم بحث کنیم. البته در نهایت یک جمله بگم: این فرقه احساس کمبود عدل می‌کردند و به دنبال تحقق عدالت بودند ولی در واقع عقل درستی نداشتند! تحقق عدالت رو فقط در این دنیا طالب بودند در صورتی که همچین چیزی امکان پذیر نیست. پس خواستند در این راه قدم بردارند و خودشون رو در مقام قضاوت در مورد بندگان قرار بدند تا شاید تونستند عدالت انسانی برقرار کنند. برای تحقق این عمل دست به کار احمقانه‌ای زدند، اون‌ها تصور کردند با گسترش پلیدی میتونند بر پلیدی غلبه کنند، ولی آن روی سکه رو ندیده بودند(دقیقاً الآن هم مصداق واقعی همچین فرقه‌های رو داریم که اینجا نامی ازشون نمیبرم.)

هنری اگه دست و پا چلفتی بود که تا حالا والتر تکه تکه ش کرده بود :|
بچه ها چرا دالیا این کار رو با بچه ها می کرد ؟ چرا آلسا ... والتر و ده ها بچه ی دیگه ؟!
من الان دارم SH4 رو دوباره بازی می کنم رسیدم به اونجا که والتر خاطراتش رو روی سنگها نوشته ! و آیلین می خوند!!!
والتر اگه فقط یه ذره فقط یه ذره محبت می دید هیچ وقت به چنین هیولایی تبدیل نمی شد !!!!!!!! هی خدا این داستان خیلی غم انگیزه :(
به قول آرتاس عزیز بینگو! مگه خودتون نگفتید هنری به معجزه شانس تونست از دست والتر جون سالم به در ببره؟:d
افکار پلید و شوم، درنیافتن حقیقت، روحیه حیوانی و پست، ببینید حتی اگر اندیشه زیبا هم در کنار این موارد قرار بگیره چیزی به جز پلیدی نتیجه نمیده.
البته داستان والتر جداست.من به وسیله مسائل اعتقادی میتونم سرنوشت والتر رو توجیه کنم، ولی در غیر این صورت یکم توجیهش مشکل میشه.
فکر کنم بخاطر همین چیزاش باشه که این بازی ممنوعه.
من منظوری نداشتم از این حرف,فقط میخواستم بدونم چرا نمیذاره همچین اتفاقی بیفته و دلیل مخالفتش چیه:d
چه جوی میدی عزیز؟ :dکجای این بازی ممنوعه؟ چرا برای خودت فتوا صادر میکنی امیر جان؟ :d دلیل کم بودن این بازی اینه که نسخه‌ی جدیدی از این بازی منتشر نشده اگر دوست داری HC و SM رو با هولوگرام برات بخرم بفرستم؟:d سایلنت هیل هم سرتاسر حقیقت رو به ما نشون میده کاری به بحث‌های اعتقادی ندارم ولی اگر بیشتر داستان و اهداف بازی رو تحلیل کنید، به واژه ایمان راستین و پاک می‌رسید. در ورای اعتقادهای فرقه و خدای نمادین و اعمالشون چیزی به غیر از تباهی و پوچی میبینید؟ تباهی‌ای که خود اعضای فرقه هم بر اون واقف بودند ولی چون انسانیت رو فراموش کرده بودند نتونستند حقیقت ماجرا رو دریابند.



و اما در مورد کلودیا:
این شخصیت افکار دالیا رو داشت و دقیقاً راه او رو در پیش میگرفت. کلودیا دنبال سعادت و خوشبختی و یا حتی جاودانگی بود ولی مصداق حقیقی رو نیافت و راه‌های جاهلانه رو انتخاب کرد. کلودیا برای رسیدن به اهدافش حقایق رو انکار می‌کرد و بر روی اعتقادهای بی خردانش پافشاری داشت و تا سر حد مرگ براش مبارزه می‌کرد. این اراده هر چند احمقانه در وجود کلودیا قابل ستایش هست. کلودیا شخصیت زیرکی داره ولی متأسفانه این زیرکی هیچ سودی براش نداشته و همواره در راه خطا بود. هوش و زکاوت اگر در راه صحیح استفاده نشه دقیقاً باعث شقاوت انسان میشه. در ادامه این شخصیت بسیار قصی القلب و شرور به نظر میرسه البته این مورد هم به دلیل اعتقادهای نادرست در این شخصیت شکل گرفته.در آخر حماقت باعث شد تمامی استعدادهای کلودیا در راه نادرست از بین بره.در کل کلودیا شخصیت جالب و احمقی داره!

و اما یک سؤال از دوستان عزیز: شباهت کلودیا با شخصیت دالیا بسیار روشن هست ولی کلودیا به عنوان یک دوست و همدم نزدیک برای آلسا، چه شباهت شخصیتی‌ای با آلسا داره؟
 
آخرین ویرایش:
بابا بخدا جو نمیدم جون بچه هام,این بازی از بنیاد ملی بازی های رایانه ای مجوز نگرفته منظورم شماره 1 تا 4ه.باور کن:d
خوب این سری قدیمیه، دیگه استقبال چندانی ازش نمیشه برای همین شرکتهای داخلی علاقه‌ای به کپ زدنش ندارند، نمیصرفه پول بالای هولوگرام یه سری کم طرفدار بدند:d
امیر جان دیگه این بحث رو تموم کن آخه این همه موضوع مطرح شد گیر دادید به مجوز کپ زدن این بازی؟ موضوع تاپیک رو منحرف نکن برادر/:):d
 
و اما یک سؤال از دوستان عزیز: شباهت کلودیا با شخصیت دالیا بسیار روشن هست ولی کلودیا به عنوان یک دوست و همدم نزدیک برای آلسا، چه شباهت شخصیتی‌ای با آلسا داره؟
یه چیزی که بسیار محتمله اینه که چون هر دو قدرتای ماورایی دارند(شکستن پای داگلاس اگه یادت باشه و آلسا هم که معروفه) به همین دلیل از بچگی مورد تمسخر هم سن و سالانشان قرار گرفته(نوشته های روی میز آلسا تو مدرسه)و این موضوع باعث حس همدردی و نزدیکی این دو بود.
 
چه جوی میدی عزیز؟ :dکجای این بازی ممنوعه؟ چرا برای خودت فتوا صادر میکنی امیر جان؟ :d دلیل کم بودن این بازی اینه که نسخه‌ی جدیدی از این بازی منتشر نشده اگر دوست داری HC و SM رو با هولوگرام برات بخرم بفرستم؟:d
حق با امیر جان هستش، نسخ 1 تا 4 این بازی در ایران ممنوعه. علی آقا، شما اگه تونستی تو کل ایران یه دونه سایلنت هیل 1 یا 2 یا 3 یا 4 پیدا کنی من معذرت خواهی میکنم و متقاعد میشم. من خودم هم همین حالا HC و SM رو با هولوگرام دارم، این دو نسخه چیز خاصی ندارن، چون اصلا به طور کامل از سری جدا شدن.
مگه خودتون نگفتید هنری به معجزه شانس تونست از دست والتر جون سالم به در ببره؟:d
فرار کردن هنری به خاطر زرنگی و با عرضگی ش بود نه شانس و معجزه. همه ی همسایه های هنری گول ظاهر معصوم والتر (بچگی هاش)رو خوردن اما هنری نه، اون همیشه با احتیاط عمل میکرد و واقعا زرنگ و باهوش بود.
قسمت دوم حرفتون یعنی حرف‌های بیهوده. اگر چه این فرقه و شخص کلودیا افکار زیبا و اهداف دوست داشتنی‌ای داشتند ولی در پیدا کردن مصداق واقعی رسیدن به سعادت , خوشبختی دچار خطا شده بودند. این فرقه در واقع قصد سورمه کشیدن به چشم داشتند ولی غافل از آنکه با این اعمال احمقانه و شوم، چشم رو کور می‌کردند.گروه‌ها و فرقه‌هایی در واقعیت هم داریم که همچین افکار پوچ و بیهوده‌ای دارند. سعادت رو میشناسند ولی راه رسیدن رو نه! در واقع اینها تصور میکنند عدالت و خوشبختی در گروی گسترش زشتی و گناه هست؛ این جوری هست که مردم میتونند معنای واقعی خوشبختی و سعادت رو درک کنند که این یک فکر اشتباه هست. خوشبختی از پس افکار درست، انسانیت، شرف، ایمان، آزادگی و صبر میاد. داستان سایلنت هیل هم دقیقاً همین رو به ما نشون میده، هر کسی انسان درستی هست در واقع چیزی به جز زیبایی نمیبینه، و هر انسان پلیدی چیزی به جز زشتی نمیبینه و به همین علت انسان پلید مجبور هست همیشه به خودش دروغ بگه و نفس خودش رو اسیر افکار شیطانی بکنه تا شاید مرحمی بر پوچی درونش باشه.(البته این موارد هیچ ربطی به اعتقادات نداره و فقط تعاریف انسانی هست.)
بحث در این مورد همت و مجال زیادی می‌خواد، اگر تمایل داشتید بیشتر در مورد عقاید فرقه با هم بحث کنیم. البته در نهایت یک جمله بگم: این فرقه احساس کمبود عدل می‌کردند و به دنبال تحقق عدالت بودند ولی در واقع عقل درستی نداشتند! تحقق عدالت رو فقط در این دنیا طالب بودند در صورتی که همچین چیزی امکان پذیر نیست. پس خواستند در این راه قدم بردارند و خودشون رو در مقام قضاوت در مورد بندگان قرار بدند تا شاید تونستند عدالت انسانی برقرار کنند. برای تحقق این عمل دست به کار احمقانه‌ای زدند، اون‌ها تصور کردند با گسترش پلیدی میتونند بر پلیدی غلبه کنند، ولی آن روی سکه رو ندیده بودند(دقیقاً الآن هم مصداق واقعی همچین فرقه‌های رو داریم که اینجا نامی ازشون نمیبرم.)
اگه هدر راضی میشد و باهاشون همکاری میکرد شاید کارشون نتیجه میداد، پس ما نمیتونیم در این باره اظهار نظر کنیم.
و اما یک سؤال از دوستان عزیز: شباهت کلودیا با شخصیت دالیا بسیار روشن هست ولی کلودیا به عنوان یک دوست و همدم نزدیک برای آلسا، چه شباهت شخصیتی‌ای با آلسا داره؟
مگه باید شباهتی داشته باشن؟:-/ شخصیت شما الان شبیه به دوست صمیمیتون هستش؟ شخصیت من که نیست.
 
یه چیزی که بسیار محتمله اینه که چون هر دو قدرتای ماورایی دارند(شکستن پای داگلاس اگه یادت باشه و آلسا هم که معروفه) به همین دلیل از بچگی مورد تمسخر هم سن و سالانشان قرار گرفته(نوشته های روی میز آلسا تو مدرسه)و این موضوع باعث حس همدردی و نزدیکی این دو بود.
تحلیل خوب و قابل قبولی هست، اما چه جوریه که کلودیا احساس همدردی و نزدیکی با آلسا داره ولی در عین حال راه دالیا رو پیش میگیره؟ عجیب نیست؟ آیا حس همدردی کلودیا و آلسا فقط به دوران بچگی ختم میشه؟ آیا واقعاً کلودیا افکار خاص، جدای از دالیا و آلسا داشته؟

حق با امیر جان هستش، نسخ 1 تا 4 این بازی در ایران ممنوعه. علی آقا، شما اگه تونستی تو کل ایران یه دونه سایلنت هیل 1 یا 2 یا 3 یا 4 پیدا کنی من معذرت خواهی میکنم و متقاعد میشم. من خودم هم همین حالا HC و SM رو با هولوگرام دارم، این دو نسخه چیز خاصی ندارن، چون اصلا به طور کامل از سری جدا شدن.
بدون مجوز یا بی مجوز؟:d پیدا کردنش که سخت نیست! قبول داری بازی‌ای مثل RE 1 تا 3 بازی‌های غیر مجازی نیستند؟ شما پکیج‌های هولوگرام دار این نسخه‌ها رو برای بنده بگیرید. ممنونم.

فرار کردن هنری به خاطر زرنگی و با عرضگی ش بود نه شانس و معجزه. همه ی همسایه های هنری گول ظاهر معصوم والتر (بچگی هاش)رو خوردن اما هنری نه، اون همیشه با احتیاط عمل میکرد و واقعا زرنگ و باهوش بود.
این هم به خاطر دیوانه بودنشه، هنری خوب هم نوع خودش(والتر) رو میشناسه:d توجیه از این نازتر:d تازه من دیوونه زیاد میشناسم خیلی زرنگه:d کلاً نمیتونی بپیچونیش. مثال مجازیش همین جوکر خودمون!
اگه هدر راضی میشد و باهاشون همکاری میکرد شاید کارشون نتیجه میداد، پس ما نمیتونیم در این باره اظهار نظر کنیم.
به نظر شما هدر برای چی باید راضی میشد؟ عقل حکم کرد که هدر تن به این کار نده، هدر واقع بین بود، با نگاه کردن به خدای مقدس کلودیا، احساس تنفر تو وجودش موج زد، یعنی به دنبال حقیقت بود. حالا یک بار افکار کلودیا و هدر رو با هم مقایسه کن، هدر این سرنوشت رو نپذیرفت ولی کلودیا بهش تن داد! حالا چه نتیجه‌ای میگیرید؟هدر میدونست که اعتقادهای کلودیا جز تباهی چیزی نداره.
مگه باید شباهتی داشته باشن؟:-/ شخصیت شما الان شبیه به دوست صمیمیتون هستش؟ شخصیت من که نیست.
حتما شما یک نقطه مشترکی با دوست صمیمیتون دارید، این طور نیست؟
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or