بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
سلام
دوستان جوگیر می شین یک چیزی می گین. انصافا بیاین یک نگاه به محتوای سایلنت هیل بکنید.
چیش آموزندس. لابد تو سایلنت هیل دو یاد می گیریم اگر خدای ناکرده زنمون مریض شد نکشیمش. خوب آخه آدم عاقل مگه مرض داره؟ می ره یک زن دیگه می گیره:)) البته تو فرهنگ آشغال غرب و شرق و ادیان تحریف شدشون اختیار کردن یک زوجه دیگر انحراف و خلاف ارزش هاست!
سری سایلنت هیل فقط قصه های جذابی هستن که اگر هم چیز آموزنده ای داشته باشن مصرف داخلی خودشون رو داره و به درد ما ها نمی خوره. اتفاقا سایلنت هیل ها پر از خرافه و انحرافات دینی هستن و فرهنگ و مذهب کفرآمیز "شین تو" رو ترویج می کنن که خود این می تونه خطرناک باشه.
در ضمن تو اکثر سایلنت هیل ها شدیدا به انحرافات بها داده شده به شکلی که مخاطب با بعضی انحرافات افراد می تونه همزات پنداری کنه یا حد اقل به کاراکتر حق بده.
شاید به حرف های من هم بخندین. اما لطفا بعد از خنده یه کم فکر هم بکنید.
 
خیلی باحال مسخره کردی من که کلی خندیدم...اگه غیر قانونیه پس چرا پارسال بهش رده سنی دادن و خودشون داشتن تو نمایشگاه بازی میفروختن؟؟؟...=))=))=))=))=))=))=))=))=))
اصولا ما ایرانی ها یاد گرفتیم از هرچیزی که به نظر خودمون غیر قانونیه ، سو استفاده کنیم . شاید اون موقع رده سنی نوجوانان و جوانان هنوز عاقل بودن و صراط المستقیم حرکت می کردن . حالا جمیعلا منحرف دینی شدن !!! مگه نمی بینی تهرون میخواد زلزله بیاد !!!

سلام
دوستان جوگیر می شین یک چیزی می گین. انصافا بیاین یک نگاه به محتوای سایلنت هیل بکنید.
جناب آقا یا دوشیزه FARVARTISH !!!
من فکر نمی کنم تو تاپیک سایلنت هیل ـ بچه ها ـ بعد از مهدی ، کسی رو به اندازه HORROR جان قبول داشته باشن . جو گیر شما می شی که نمی دونی داری درمورد چی صحبت می کنی . می خوام ببینم از محتوای سایلنت هیل چی می دونی که اظهار نظر می کنی ؟

چیش آموزندس. لابد تو سایلنت هیل دو یاد می گیریم اگر خدای ناکرده زنمون مریض شد نکشیمش. خوب آخه آدم عاقل مگه مرض داره؟ می ره یک زن دیگه می گیره:)) البته تو فرهنگ آشغال غرب و شرق و ادیان تحریف شدشون اختیار کردن یک زوجه دیگر انحراف و خلاف ارزش هاست!
نه عزیز !!! تو سایلنت هیل 2 یاد می گیری هر جرمی که مرتکب بشی ، جزاش خیلی زود با توهمات میاد سراغت . چه زنت رو کشته باشی ، چه کسی رو به قتل رسونده باشی و ... تو سایلنت هیل 2 یاد می گیری . وقتی می خوای خودتو از یه درد خلاص کنی هزار تا درد میاد تو زندگیت . یاد می گیری سرنوشت خودت دست خودته . اگه دوست داری خودت بسازش یا خودت خرابش کن . یاد می گیری نیاز جن س ی تو کنترل کنی و به خاطر یه نیاز ساده جون شریک زندگیتو نگیری . درسته این نیاز خیلی تو زندگی آدم تأثیر داره اما می تونی کنترلش کنی . فکر می کنی جیمز از اینکه زنشو کشت خیلی راحت بود ؟ یا سه سال تو توهم زندگی با زنش بود ؟

سری سایلنت هیل فقط قصه های جذابی هستن که اگر هم چیز آموزنده ای داشته باشن مصرف داخلی خودشون رو داره و به درد ما ها نمی خوره. اتفاقا سایلنت هیل ها پر از خرافه و انحرافات دینی هستن و فرهنگ و مذهب کفرآمیز "شین تو" رو ترویج می کنن که خود این می تونه خطرناک باشه.

فکر نمی کنم حقیقتی که تو سایلنت هیل بگه ، قصه باشه . من به شخصه خودم درمورد سایلنت هیل تحقیق کردم حتی تو بابیلون هم درمورد یه سری از مطالب سایلنت هیل تو تاریخ آمریکا توضیح داده . من فکر می کنم سایلنت هیل نزدیک ترین بازی به واقعیت باشه که ساختن . درمورد Other world حرف نمی زنم ها . اون اغراقه ولی درمورد تاریخچه سایلنت هیل یه خورده برو تحقیق کن متوجه حرفم می شی . در ضمن بحثی که تو سایلنت هیل مطرح می شه درمورد گرایش های مذهبی که از قدیم تو آمریکا وجود داشته و سرخپوستا اون اعتقادات مذهبی رو داشتن . این اعتقادات رشد پیدا کرده و به این شکل در اومده . در ضمن فکر می کنی وقتی تو داری در مورد گرایش های مذهبی یه قوم بحث می کنی و اونو به مسخره می گیری اون قوم مورد نظر در مورد گرایش های دینی تو چه نظری دارن ؟ فکر می کنی همه دیدشون نسبت به اسلام و یکتا پرستی ، دیدی هست که ما نسبت به دینمون داریم ؟
پس از این به بعد منتظر باش تا بازی های تو سبک خودت بسازن تا اینقدر منحرف دینی نشی !!! به قول HORROR جان تو هم بهتره سبکت رو به Crash Bandicoot تغییر بدی . امیدوارم فقط وقتی تو Crash Race با یه موشک زدی تو سر کاراکترها، بلافاصله بعد از بازی بری به درگاه خداوند توبه کنی !!!

سلام
در ضمن تو اکثر سایلنت هیل ها شدیدا به انحرافات بها داده شده به شکلی که مخاطب با بعضی انحرافات افراد می تونه همزات پنداری کنه یا حد اقل به کاراکتر حق بده.

جناب آقای همزات !!! پندار !!! خدا تو رو با آلیسا گلسپی محشور نگرداند !!! الهی آمین !!!

شاید به حرف های من هم بخندین. اما لطفا بعد از خنده یه کم فکر هم بکنید.

من یکی که اول کلی فکر کردم . بعد یه عالمه به حرفات خندیدم !!!


در ضمن اینم بدون هنوز تو تاپیک خاک گرفته سایلنت هیل ، کسایی هستن که ارزش بعضی چیزارو می دونن حاضرن به هر نحو که شده از موجودیت سایلنت هیل دفاع کنن . شما برو بچسب به رده بدنی بنیاد بازی های ملی و بازی های رده سنی خودتو بازی کن . سایلنت هیل ، کلی ضربدر جلو اسمش داره ، داره منشوری می شه !!! می ترسم از نظر شخصیتی مشکل پیدا کنی !!!
 
آخرین ویرایش:
سلام
علیک سلام.
دوستان جوگیر می شین یک چیزی می گین.
اول از همه لحن حرفت فوق العاده برخورنده بود که اگر نمیشناختم شما رو یا تا حالا تو این تاپیک ندیده بودمتون شاید لحن حرف زدنم طور دیگه ای بود اما دوما بریم سراغ صحبت هایی که کردی :
انصافا بیاین یک نگاه به محتوای سایلنت هیل بکنید.
چیش آموزندس
اما برخورنده تر از لحن حرف زدنت این جمله بود که انصافا من میخواستم سر بکوبونم به دیوار از بس این حرف رفت روی مخم . چیزی حدود سه سال هست که من دارم توی این تاپیک فعالیت میکنم و تمام تلاشم توی این مدت روی این موضوع بوده که درباره ی همین محتوای سایلنت هیل بیشتر یاد بگیرم و اگر هم چیزی میدونم که میتونه به کسی کمک کنه در راستای شناخت بیشتر این بازی دریغ نکنم بعد از این مدت کسی پیدا میشه که میگه بیاید یک نگاه به محتوای سایلنت هیل بندازیم واقعا برام جالبه .
اما این که ما نگاه ننداختیم و شما انداختی و بعد هم به این نتیجه رسیدی که چیش آموزندس دیگه نور علی نوره .
لابد تو سایلنت هیل دو یاد می گیریم اگر خدای ناکرده زنمون مریض شد نکشیمش.
تا حالا به این فکر کردی که چرا جیمز همسرش رو کشت ؟ من مطمئنم که نکردی که اگر کرده بودی به همین راحتی نمیومدی کله پیامه sh2 رو توی یک جمله خلاصه کنی . شاید بیشتر از 10 صفحه از این 80 صفحه تاپیک مربوط به sh2 و چیزهایی که ما در مورد جیمز یاد گرفتیم هستش که من لازم میبینم یکمی از اون رو برای شما شرح بدم :
جیمز از دید بازی یه بیمار روانی یا یه آدمکش نبود اصلا ما توی این بازی در این مورد بحث نمیکنیم در این باره حرف میزنیم که چرا جیمز ماری مریض رو تحمل نکرد ؟ اصل پیام بازی توی روابط عاطفی جیمز و ماری بود توی نامه ای که ماری به لورا نوشته بود داشتیم : میدونم که از جیمز خوشت نمیاد درسته که اون با من مهربون نیست و زیاد نمیخنده و .... یعنی جیمز از بودن با ماری لذت نمیبره ، اما توی همون هتل کنار پیانو اگر کلیک کنی جیمز میگه : ماری به زدن پیانو خیلی علاقه داشت یادمه که اینجا مینشست و میزد خوب نمیزد ولی من خیلی شنیدن اون رو دوست داشتم ، البته این برای قبل از ادواج ما بود ، یعنی چی یعنی اینکه جیمز قبل از ادواج خیلی هم از بودن کنار ماری لذت میبرده ولی بعد از ازدواج کم کم جاش رو به روزمرگی داده و کم کم تنها تمایلش به بدن ماری باقی مونده که به همین خاطر وقتی شنید دیگه امیدی به بهبود ماری نیست همین مدت کوتاه رو هم نتونست کنارش باشه و دست به عملی زد که بهش جنایت میگن.
پس کل پیامه شماره ی دوم به نکشتن ماری مخدود نمیشد به این مربوط بود که نباید اجازه بدیم ارزش های زندگی مشترک بعد از مدتی فقط به یه عمل بدنی منحصر بشند که مطمئنا برای جامعه ی ما و خیلی جاهای دیگه که شدیدا درگیر این مشکل هستند خیلی هائز اهمیت میتونه باشه .
حالا از آنجلا و ادی که شخصیت های مهم دیگه این بازی بودند هم عبور میکنیم چون فکر کنم اگر یک بازی همین پیام رو هم بتونه به این نحوی که sh2 متنقل میکرد منتقل کنه خیلی پر مفهوم خواهد بود و نمیتونیم دربارش بگیم چیش آموزندس
خوب آخه آدم عاقل مگه مرض داره؟ می ره یک زن دیگه می گیره:)) البته تو فرهنگ آشغال غرب و شرق و ادیان تحریف شدشون اختیار کردن یک زوجه دیگر انحراف و خلاف ارزش هاست!
شما اگر زنی داشتی که مریض شد و در حالت احتضار قرار گرفت حتما در دم طلاقش بده و بلافاصله شروع به لاس زدن با زن دیگه ای کن و اصلا به فرهنگ و دین منحرف این غربی های آشغال بها نده.
در کل باید بگم درود به شرف جیمز.
سری سایلنت هیل فقط قصه های جذابی هستن که اگر هم چیز آموزنده ای داشته باشن مصرف داخلی خودشون رو داره و به درد ما ها نمی خوره.
میشه منظورت رو از مصرف داخلی برای ما روشن کنی یعنی مثلا خوراکی اند و نمیشه رو پوست مالید! ارزش دادن به لذات غیر جنسی زندگی مشترک ، ضد ارزش کردن چیزی مثل خودکشی یا دیگر کشی ، مذموم جلوه دادن کودک آزاری ، نکوهش خرافه پرستی و افراط های مذهبی ، اگر همه ی اینها به درد شما نمیخوره مشکل از بازی نیست از جای دیگه است !
اتفاقا سایلنت هیل ها پر از خرافه و انحرافات دینی هستن و فرهنگ و مذهب کفرآمیز "شین تو" رو ترویج می کنن که خود این می تونه خطرناک باشه.
اگر فقط بتونی ثابت کنی یک جای بازی چیزی در راستای ترویج خرافه در طول سری هست من تمام حرف های قبلی ام رو پس بگیرم و بر ضد ارزش بودن این بازی صحه خواهم گذاشت.
در ضمن تو اکثر سایلنت هیل ها شدیدا به انحرافات بها داده شده به شکلی که مخاطب با بعضی انحرافات افراد می تونه همزات پنداری کنه یا حد اقل به کاراکتر حق بده.
دایلا گیلسپی ، کلادیا ولف ، لئونارد ولف ، وینسنت ، والتر سالیوان ، دکتر کافمن ، میر بارلت ، دکتر فیچ ، قاضی هالووی ، آدام شفرد و .. این ها افراد با عقاید منحرف بازی هستند اگر مشخص کنی ما با کدومشون همزاد پنداری کردیم خیلی خوب میشه :
دالیا گیلسپی و دکتر کافمن دو کرکتر منفور بازی شماره ی اول هستند هیچکدوم در هیچ جا از بازی ستوده نمیشوند و در آخر هم به نحوی به هلاکت میرسند
کلادیا ولف ، لئونارد ولف و وینسنت منحرف های شماره ی سوم که پدر و دختر به وسیله ی قهرمان شماره ی سوم یعنی هدر و وینسنت به وسیله ی کلادیا میمیرند .
میر بارلت ، قاضی هالووی ، دکتر فیچ ، آدام شفرد منحرف های شماره ی پنجم که به ترتیبی به بدترین وجه ممکن به هلاکت میرسند.
از این میان تنها کسی که شاید کمی براش دلسوزی ( نه همزاد پنداری ) کردیم والتر سالیوان بود که اون هم فقط و فقط یک دلیل داشت اینکه والتر به خواست خودش به این راه نیومده بود و به خاطر حضور در یتیم خانه ی فرقه و زجر کشیدن زیر دست کسانی مثل دالیا و لئونارد دچار شست و شوی مغزی شده بود و کم کم دچار انحراف عقیدتی شد که باز هم برای این که پایان خوب شماره ی چهارم رو بگیری باید اون رو از بین ببری یعنی باز هم پیروزی براش حاصل نشد.
برای اینکه ثابت بشه ما با این ها همزادپنداری میکنیم یا بهشون حق میدیم باید جایی این ها به پیروزی رسیده باشند که نظریه شون به اثبات برسه ولی در همه ی شماره ها یکی از مهم ترین وظیفه های شخصیت اصلی داستان از بین بردن این منحرف های مذهبی بوده که به هیچ وجه با ایده ی ترویج خرافات جور درنمیاد.

مهم ترین مشکل این عزیزان بنیاد ملی هم مثل شما ظاهری تگاه کردن به بازی و دقت نکردن به اصل موضوع هستش که تصوری از پایه غلط رو براشون به همراه داشته.
شاید به حرف های من هم بخندین. اما لطفا بعد از خنده یه کم فکر هم بکنید.
من آدم فوق العاده خوش خنده ای هستم اما از وقتی پست شما رو خوندم تا الان که 45 دقیقه ای هست دارم فکر میکنم و مینویسم حتی لبم یه نیشخند هم باز نشده چنان سگرمه هام تو هم رفته که داد اطرافیان رو درآورده.

دوستان و عزیزانی که بنده رو میشناسند میدونند که اهل کل کل نیستم و هیچ وفت تا حالا به دفاع از بازی نیومده بودم پست بدم. اگر حرفی زدم برای شناخت بیشتر بازی بوده ولی یک موضوع رو من روش حساس هستم و اون هم بحث داستان سری هست که اصلا در خودم نمیبینم که توهین و بی احترامی بهش رو بدون جواب بذارم به همین خاطر عذر میخوام اگر لحنم لحن بدی بوده یا جایی توهینی به کسی یا چیزی شده . یه جاهایی هم اسپویل شد که الان اصلا اعصاب ندارم به محض تمدد اعصاب ویرایش میکنم.

پاینده باشید.
 
سلام بر دوستان عصبانی
جواب قسمتی از حرف هاتون رو دارم که بعدا میام قشنگ جواب می دم.
اما واقعا جالبه که شما که به لحن نوشتن من که همراه با شوخی بود شکایت دارین و جواب هایی کاملا بی ادبانه می دین! این قضیه لاس زدن چیه برادر هارور. شما با این تکه جملتون واقعا از خودتون خجالت نکشیدین. یعنی چی برو لاس بزن (واقعا که) تازه شما امر واقعا منظور حرف منو فهمیده بودی اصلا همچین حرفی نمی زدی
شما اگر زنی داشتی که مریض شد و در حالت احتضار قرار گرفت حتما در دم طلاقش بده و بلافاصله شروع به لاس زدن با زن دیگه ای کن و اصلا به فرهنگ و دین منحرف این غربی های آشغال بها نده
عزیز دل تو فرهنگ و مذهب عالی و کامل ما برای ازدواج دوباره اصلا نیاز به طلاق نیست. در ضمن این قسمت از حرف هام بیشتر شوخی بود که برای این که دوستان کر توجهی مثل شما بفهمن یک شکلک خنده گذاشتم
در ضمن اصلا شما دانا و آن همه کارشناس که در بنیاد نشستن نا آگاه! عزیزان دل بیاین به خاطر یک بازی این قدر تعصبی برخورد نکنین. وقتی شما فقط به خاطر یک باز آشغال و تاکید می کنم آشغال این قدر کنترل و اعصاب خودتون رو از دست می دین واقعا باید به حالتون تاسف خورد.
اون عزیز اولی هم اینقدر بازی رو جدی گرفته که فکر می کنه سایلنت هیل واقعی هست و تاریخش تو کشور وجود داره.
شما و من و همه ی گیمر ها اول باید ید بگیریم که یک بازی یک بازی و هدف اصلیش سرگرمیه. واقعا دوستان بنیاد می دونن بعضی ها بی جنبن که بازی ها رو ممنوع می کنن.
منم از حرف های شما باکی ندارم. شما راحت کارشناس های بنیاد رو دارین مسخره می کنین. من که دیگه هیچی
ادامه صحبت ها برای بعد
 
اما واقعا جالبه که شما که به لحن نوشتن من که همراه با شوخی بود شکایت دارین و جواب هایی کاملا بی ادبانه می دین! این قضیه لاس زدن چیه برادر هارور. شما با این تکه جملتون واقعا از خودتون خجالت نکشیدین. یعنی چی برو لاس بزن (واقعا که) تازه شما امر واقعا منظور حرف منو فهمیده بودی اصلا همچین حرفی نمی زدی عزیز دل تو فرهنگ و مذهب عالی و کامل ما برای ازدواج دوباره اصلا نیاز به طلاق نیست. در ضمن این قسمت از حرف هام بیشتر شوخی بود که برای این که دوستان کر توجهی مثل شما بفهمن یک شکلک خنده گذاشتم
من لحنم بد بود ( اون گوشه یه گزراش تخلف هست میتونی با استفاده از اون گزار ش بدی ) و از روی عمد هم لحن بدی رو برای گفته هام انتخاب کردم تا شما بفهمی با هر چیزی نباید شوخی کرد ! من نمیدونم توی فرهنگ و مذهب عالی و کامل شما درباره ی شرایط ازدواج مجدد چیزی هست یا نه ( میدونم که هست ولی شک ندارم که شما چیزی نمیدونی !) توی این مذهب اومده وقتی میتونی دو زن داشته باشی که بتونی عدل رو بینشون برقرار کنی این وسط وقتی یکیشون این چنین مزیضه و شما در بین همین مریضی میری با یکی دیگه وصلت میکنی مطمئنا فقط به دنبال یه چیزی ! که من میخواستم به این یه چیز اشاره کنم . و با این وضعیت مطمئنا نخواهی توانست بینشون مساوات داشته باشی و همون بهتر که اولی رو طلاق بدی .
این که شما به جاده خاکی میزنی و پای فرهنگ و مذهب رو میکشی وسط یه دلیل بیشتر نداره اون هم این که کلاه شرعی سر خودت بذاری و خودت رو آروم کنی در حالی که اصل مذهب با اون چیزی که شما اینجوری میای بیان میکنی و بعد هم یه شکلک خنده میذاری و با خودت خیال میکنی اینجوری هر چی شد با اون شکلک قضیه رو راست و ریس میکنی ، از زمین تا آسمون فرق داره !
بعدش هم دوباره میای از یه متن 100 جمله ای یه کلمه رو جدا میکنی و هی پشت سر هم اون رو تکرار میکنی تا جو سازی کنی بدون این که ببینی اصلا منظور از اون کلمه چی بوده کجا به کار رفته و بعد و قبلش چی اومده !
اگر من اون کلمه رو به کار بردم به این خاطر بود که زشتی چیزی که شما داری توجیهش میکنی رو از نظر انسانی نشونت بدم ، شاید چیزهایی توی دین ما اومده باشه که بعضی افراد به زعم شما کر توجه اون رو به بدترین وجه ممکن تعبیر کرده باشند اما انسانیت این جور مواقع به کمک آدم میاد که بفهمه کی داره درست میگه یا اصلا این چیزی که من دارم فکر میکنم کل دینه یا نه باید چیزهای دیگه ای رو هم در نظر گرفت و فقط بعدی که به نفعمون هست رو بهش بها نداد.
در ضمن اصلا شما دانا و آن همه کارشناس که در بنیاد نشستن نا آگاه! عزیزان دل بیاین به خاطر یک بازی این قدر تعصبی برخورد نکنین. وقتی شما فقط به خاطر یک باز آشغال و تاکید می کنم آشغال این قدر کنترل و اعصاب خودتون رو از دست می دین واقعا باید به حالتون تاسف خورد.
اگر شما از اول میومدی میگفتی این بازی آشغاله و همین من اصلا ناراحت نمیشدم یعنی اصلا دلیلی برای ناراحتی وجود نداشت ! چه بسا تو همین فروم بارها شده که بازی رو کوبیدن ولی من دخالتی نکردم چون نظر شخصیه ! حالا نظر شخصی هر چقدر هم بی پایه به خود طرف مربوطه !
اما وقتی شما میای نقاط زیبای داستان بازی رو روشون انگشت میذاری و با یک جمله و بعد هم یک شکلک قصد تخریب اون رو داری ، من نه الان بلکه هر وقت دیگه ای عصبانی خواهم شد چون این احساس بهم دست میده که داره به شعورم توهین میشه و داستانی که من چیزهای زیادی ازش یاد گرفتم داره سخیف میشه ، و نه از این بابت تاسف میخورم نه از لحنم خجالت میکشم ! ( که اون یک کلمه رو دو گروه باهاشون برخورد خواهند کرد یکی گروهی که نمیدونن چی هست که خب براشون الی السویه است و گروهی که میدونن چی هست و از ترادف موضوعی متن میفهمند منظور بنده رو !)
شما و من و همه ی گیمر ها اول باید ید بگیریم که یک بازی یک بازی و هدف اصلیش سرگرمیه.
نه دیگه ! مشکل همین جاست ! همه ی بازیها درسته سرگرم کننده اند ولی مثل کتاب و فیلم ( که خصوصیت ذکر شده رو دارند) همشون هدف اصلیشون سرگرمی نیست ! بعضی هاشون سعی میکنن در کنار سرگرمی چیزهای بدردبخوری یاد مخاطبشون بدند که از بعد سرگرمی صرف بازی رو بیرون میاره! مثل همین sh یا mgs شما اگر تپه خاموش رو بازی کردی و بعد آخرش گفتی ایول سرگرم شدم و هیچ چیزی یاد نگرفتی وفتت رو تلف کردی چون خیلی بازیهای دیگه هستند که خیلی بهتر سرگرم میکنند و اصئلا این سری به خاطر کم سرگرم کننده بودنش تو انزواست! این سری یه چیزایی داره که بقیه بازیهای صرف سرگرم کننده ندارند که من مثال هاش رو زدم ولی شما باز داری حرف خودت رو میزنی.
منم از حرف های شما باکی ندارم. شما راحت کارشناس های بنیاد رو دارین مسخره می کنین. من که دیگه هیچی
ما چیزی رو مسخره نکردیم نظرمون رو گفتیم و برای نظرمون دلیل آوردیم شما اومدی بی جهت به طرفداری از کسایی که نمیدونم چرا مورد لطف شماند و بحثی رو شروع کردی که کشید به اینجا !
ادامه صحبت ها برای بعد
شدیدا منتظرم فقط لطف کن از کشیدن به جاهایی که باعث لطمه خوردن به روند بحث میشه خودداری کن !
 
اون عزیز اولی هم اینقدر بازی رو جدی گرفته که فکر می کنه سایلنت هیل واقعی هست و تاریخش تو کشور وجود داره.

لازم شد واسه دفاع از خودم گریزی بزنم به مطالبی که قبلا تو این سایت درج شده . فکر می کنم این آقا قبلا این مطالب رو نخونده باشه که اینطور بی اطلاع حرف می زنه . قربونت برم هرکسی تو این تاپیک داره مطلب درمورد سایلنت هیل می نویسه مطمئن باش بازی رو جدی گرفته ...



Ushinawareta Kioku
(Lost Memories)
[FONT=&quot]خاطرات گم شده[/FONT]

[FONT=&quot] قطعه اي كه در اينجا مي خوانيد ، آخرين نسخه [/FONT][FONT=&quot]Ushinawareta Kioku (Lost Memories)[/FONT][FONT=&quot] مي باشد كه احتمالا هركسي ميل دارد آنرا هرچه زودتر باز نويسي يا به زبانهاي ديگر ترجمه كند . در نظر داشته باشيد كه من در حال بررسي آخرين نوشته هايم هستم . پس ممكن است كه متن حاضر نسبت به متن قديمي تغيير يابد .[/FONT]
[FONT=&quot]باتشكر[/FONT]
Wallofdeath

[FONT=&quot] متن حاضر بسيار رسمي و قابل اطمينان است زيرا برداشتي است از مقالات [/FONT]Konami[FONT=&quot] و اعضاي تيم سايلنت در ژاپن .[/FONT]

[FONT=&quot]سايت رسمي گروه سايلنت براي راهنمايي :[/FONT]
http://www.konami.co.jp/th/public/da...thill3ntt.html

[FONT=&quot] متاسفانه تهيه و پخش يك كتاب انگليسي از اين متن به علت وجود مشكلات اساسي مقدور نبود زيرا [/FONT][FONT=&quot]Ushinawareta Kioku[/FONT][FONT=&quot] قسمتي از يك كتاب راهنما براي توزيع در ژاپن بوده است و همچنين كتاب راهنمايي نيز به زبان لاتين موجود بوده است . ([/FONT][FONT=&quot]the Brady Games guides [/FONT][FONT=&quot] نوشته [/FONT][FONT=&quot]Dan Birlew[/FONT][FONT=&quot] ) [/FONT]

[FONT=&quot]نشاني ديگر براي راهنمايي توسط كارمندان [/FONT]Konami[FONT=&quot] : [/FONT]
http://www.konami.co.jp/th/public/old/silent.html

[FONT=&quot]تهيه و تبديل به [/FONT]PDF[FONT=&quot] بوسيله [/FONT]Systemich
[FONT=&quot]ترجمه اصلي [/FONT][FONT=&quot]Ushinawareta Kioku[/FONT][FONT=&quot] به انگليسي توسط [/FONT]Wallofdeath[FONT=&quot] كه مي توانيد آن را در نشاني زير پيدا كنيد :[/FONT]
http://razors.web1000.com/contents.htm

[FONT=&quot]سايلنت هيل يك علامت تجاري است از شركت سرگرمي هاي كامپيوتري [/FONT]Konami[FONT=&quot] در توكيو .[/FONT]
Konami[FONT=&quot] علامت تجاري ثبت شده اي است از شركت بزرگ [/FONT]Konami[FONT=&quot] .[/FONT]
[FONT=&quot]سايلنت هيل 3 : [/FONT]Koshiki Kanzen Koryaku[FONT=&quot] راهنمايي و [/FONT]Ushinawareta Kioku[FONT=&quot] :[/FONT]
[FONT=&quot] شرح وقايع سايلنت هيل توسط شركت بازيهاي كامپيوتري [/FONT]Konami[FONT=&quot] در توكيو بين سالهاي 1999 تا 2003 هستند .[/FONT]

[FONT=&quot]1ـ پيش در آمد :[/FONT]
[FONT=&quot] نام اين شهر تپه خاموش ( [/FONT]Silent Hill[FONT=&quot] ) است . اگر چه اين منطقه به يك استراحتگاه خوش آب و هوا معروف بوده ، اما منطقه اي نفرين شده است ، جايي كه ساكنان سابق آن رانده شده بودند . زماني در اين منطقه اعدام هاي وحشيانه اي انجام گرفته و همچنين شيوع بيماري طاعون بطور مرموزي آنجا را فرا گرفته بود . شهر در ميان درياچه تولوكا ( [/FONT]Toluca[FONT=&quot] ) متمركز شده است. دائما مه غليظي اين منطقه را فرا گرفته و براي آنهايي كه از اين شهر ديدن مي كنند ، واقعيتي مبهم و خوابگونه را ايجاد مي كند . به قول آنهايي كه اين شهر را ديده اند ، چيزهايي در زمانهاي مختلف ديده مي شوند كه به طور طبيعي نبايد وجود داشته باشند . باوجود معماهاي بسيار ، اتفاقاتي نيز در اين شهر پيش آمده كه تا اين زمان ناديده گرفته مي شدند . اكنون در اينجا ، با تمام چيزهايي كه گفته شد ، اجازه بدهيد تا اين معما ها را يكي پس از ديگري روشن نماييم . [/FONT]

[FONT=&quot] 2ـ نقشه منطقه سايلنت هيل :[/FONT]

[FONT=&quot] شهرك روستايي سايلنت هيل جايي در شمال شرقي آمريكا واقع شده است . براي شروع بهتر است نگاهي بيندازيم به ساختمانها و اماكني كه به صورت سري و سلسله وار ساخته شده اند .[/FONT]
[FONT=&quot]تفريحگاه كنار درياچه ( [/FONT][FONT=&quot]Lake Side Amusement Park[/FONT][FONT=&quot] ) [/FONT][FONT=&quot]: [/FONT]
[FONT=&quot] یک تفریحگاه ساخته شده دور از مرکز شهر . این پارک مجاور با کلیسا است .[/FONT]


004d.jpg


[FONT=&quot]هتل رو به دریاچه ([/FONT][FONT=&quot]Lake View Hotel[/FONT][FONT=&quot] )[/FONT][FONT=&quot] :[/FONT]
[FONT=&quot] پیش از انجام بازی دوم ، هتل بوسيله يک آتش سوزي ، کاملا ويران شد .[/FONT]
[FONT=&quot]
004a972.jpg

[/FONT]​
[FONT=&quot]انجمن تاريخي سايلنت هيل ([/FONT][FONT=&quot]Silent Hill Historical Society[/FONT][FONT=&quot] ) :[/FONT]
[FONT=&quot] اين انجمن ، تاريخچه شهر را بوسيله نوشته ها و عکسها ترسيم مي کند .[/FONT]


004c.jpg


[FONT=&quot] بيمارستان بروکهاون ( [/FONT][FONT=&quot]Brookhaven Hospital[/FONT][FONT=&quot] ) :[/FONT]
[FONT=&quot] يک بيمارستان که به خاطر مواجهه با شيوع همه گير بيماري که زماني از بين رفت ساخته شد .[/FONT]


004b.jpg


[FONT=&quot]پارک رز آبي ( [/FONT][FONT=&quot]Rosewater Park[/FONT][FONT=&quot] ) :[/FONT]
[FONT=&quot] يک پارک حفاظت شده در درياچه تولوکا ( [/FONT]Toluca[FONT=&quot] ) . مجسمه هاي سنگي و آثار تاريخي در ارتباط با تاريخ شهر .[/FONT]

005d.jpg
[FONT=&quot]سکوي ديده باني ( [/FONT][FONT=&quot]Observation Deck[/FONT][FONT=&quot] ) :[/FONT]
[FONT=&quot] تمام سطح درياچه تولوکا ( [/FONT]Toluca[FONT=&quot] ) از اين سکو قابل ديدن است . اينجا ، مکاني است که بازي دوم از آن آغاز مي شود .[/FONT]


005e.jpg


[FONT=&quot]منطقة مسکوني ( [/FONT][FONT=&quot]Residential Area[/FONT][FONT=&quot] ) :[/FONT]
[FONT=&quot]اين محدوده ، محل آغاز بازي اول است .که در شمال درياچه قرار دارد . از جمله مکانهاي موجود در آن نيز کليسا و دبستان مي باشد .
[/FONT]


005a.JPG


[FONT=&quot]منطقة تجاري ( [/FONT][FONT=&quot]Business District[/FONT][FONT=&quot] ) :[/FONT]
[FONT=&quot]اين منطقه از كنار پل شروع شده و مركز خريد و بيمارستان از جمله مكانهايي است كه در آن قرار دارد . اين ناحيه معمولا شلوغ تر از ضلع جنوبي درياچه است .[/FONT]
[FONT=&quot]منطقة تفريحي ـ استراحتگاه ( [/FONT][FONT=&quot]Resort Area[/FONT][FONT=&quot]) :[/FONT]
[FONT=&quot]اين منطقه در جنوب منطقه مسكوني واقع شده است . با پيشروي در جاده اصلي از سمت غرب مي توانيم به پارك تفريحي ([/FONT][FONT=&quot]Amusement Park[/FONT][FONT=&quot] ) برسيم .[/FONT]
[FONT=&quot]
005c.JPG
[/FONT]

[FONT=&quot] 3ـ تاريخچة سايلنت هيل :[/FONT]
[FONT=&quot] سايلنت هيل ، شهري است كه در آن نيروي مرموزي وجود دارد . اين سير داستاني قصد دارد تا تاريخچه اين شهر را بصورت بازي به تصوير بكشد .[/FONT]

[FONT=&quot]سال وقوع[/FONT]
[FONT=&quot]در تاريخ آمريكا[/FONT]
[FONT=&quot]رابطه با سايلنت هيل[/FONT]
[FONT=&quot]قبل از قرن 16 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]تشريفات مذهبي بوميان آمريكا در منطقه . اين منطقه براي بوميان بسيار با ارزش بوده زيرا براي آنها اين محل يك منطقه مقدس مي باشد [/FONT]​
[FONT=&quot]( قسمت فولكور را ببينيد )[/FONT]​
[FONT=&quot]حدود سالهاي 1607 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]شمال آمريكا توسط انگلستان مستعمره گرديد[/FONT]​
[FONT=&quot]پس از 1600 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]ساكن شدن مهاجرين در سايلنت هيل[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1692 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]در تاريخ آمريكا و طبق افسانه ها در اين تاريخ ،[/FONT]​
[FONT=&quot] 19 ساحره در شهر ماساچوست پس از شكنجه شدن به دار آويخته شدند .[/FONT]​
[FONT=&quot]در ابتداي 1700 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]شيوع يك بيماري اسرارآميز مسري ، و متروكه شدن شهر[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1776 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]اعلام استقلال آمريكا[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1789 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]اولين رياست جمهوري آمريكا ، جرج واشنگتن[/FONT]​
[FONT=&quot]حدود سال 1810 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]شروع جنگهاي داخلي ( سال 1812 )[/FONT]​
[FONT=&quot]شهر بوسيله مهاجرين بازنشاني مي شود . زندان سايلنت هيل بنا مي گردد . ( قسمت زندان را ببينيد ) بيمارستان بروكهاون ( [/FONT]Brookhaven Hospital[FONT=&quot] ) براي مبارزه با بيماري مسري ساخته مي شود . [/FONT]​
[FONT=&quot]( قسمت بيماري مسري را ببينيد )[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1820 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]اعلام استقلال ماين ( ايالتي در شمال شرقي آمريکا )[/FONT]​
[FONT=&quot]آلن اسميت منظره درياچه را نقاشي مي کند[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1830 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]آغاز نقل مکان اجباري سياسي بوميان آمريکا[/FONT]​
[FONT=&quot]حدود سال 1840 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]بسته شدن زندان سايلنت هيل[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1850 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]کشف ذغال سنگ و باز شدن معدن ذغال سنگ و فعاليت در شهر[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1861 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]شيوع جنگهاي داخلي آمريکا[/FONT]​
[FONT=&quot]مردي به نام چستر ( [/FONT]Chester[FONT=&quot] ) و پسرش در جنگ شرکت مي کنند.[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1862 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]اردوگاه زندانيان تولوکا ( [/FONT]Toluca[FONT=&quot] ) براي اسيران جنگي ايجاد مي شود[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1865 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]اوج جنگهاي داخلي[/FONT]​
[FONT=&quot]سال 1866 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]ارودگاه اسيران تولوکا به زندان تولوکا تبديل مي شود[/FONT]​
[FONT=&quot]حدود سال 1890 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]مقاومت بوميان آمريکايي پايان مي گيرد[/FONT]​
[FONT=&quot]پس از مدتي ساکنان شهر بطور مرموزي مرتبا ناپديد مي شوند[/FONT]​
[FONT=&quot]حدود سال 1900 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]با بسته شدن زندان تولوکا ، شهر سايلنت هيل به منطقة ديدني تبديل مي شود.[/FONT]​
[FONT=&quot]نوامبر سال 1918 ميلادي[/FONT]​
[FONT=&quot]يک کشتي تفريحي با نام بانوي باران کوچک ناپديد مي شود[/FONT]​
[FONT=&quot]1939[/FONT]​
[FONT=&quot]يک اتفاق ناشناس در درياچه تولوکا اتفاق مي افتد ( درياچه تولوکا را ببينيد . )[/FONT]​
xx[FONT=&quot]19[/FONT]​
[FONT=&quot]درگذشت ناگهاني شهردار سايلنت هيل و مرگهاي گروهي[/FONT]​
[FONT=&quot]پي در پي کارمندان بوسيلة مرگ هاي غير مترقبه[/FONT]​

[FONT=&quot]افسانه هاي بومي :[/FONT]
[FONT=&quot] سايلنت هيل يك سرزمين مقدس بود كه بوميان آمريكايي در آن مراسم مذهبي مرموزي را انجام مي دادند .[/FONT]
[FONT=&quot] پيش از مهاجرت اروپاييان ، سايلنت هيل يك مكان مقدس بود . حتي در آن موقع نيز به نظر مي رسيد كه سايلنت هيل ، يك نيروي مرموز داشته باشد .[/FONT]
[FONT=&quot]
007a.jpg
[/FONT]
[FONT=&quot]تصوير ـ يادداشتي با عنوان خاطرات گم شده ـ بوميان به شهر همانند آرامگاه ارواح احترام مي گذاشتند . به هرحال آنها به خاطر آمدن مهاجران ، رانده شده و مجبور بودند شهر را ترك كنند[/FONT]​

[FONT=&quot]زندان :[/FONT]
[FONT=&quot] پس از شيوع بيماري ، زندان بعنوان يك مكان قرنطينه شروع به فعاليت كرد . در اين خاك منفور خيلي از مردم جان خود را ازدست دادند . درنتيجه آن شهر در آغاز بعنوان يك قرنطينه به كار گرفته شد و آن زماني بود كه شهر سايلنت هيل ( تپه خاموش ) ناميده شد .[/FONT]
007b904.jpg

[FONT=&quot]تصوير ـ جيمز در انجمن تاريخي ـ پس از بسته شدن زندان ، انجمن تاريخي در مكان قبلي ساخته شد كه به مردم حسي تاريخي نسبت به شهر مي بخشيد.[/FONT]​

[FONT=&quot]بيماري همه گير :[/FONT]
[FONT=&quot] دائما بيماري طاعون ، شهر را در تاريكي و نابودي فرو مي برد . شهر گرفتار يك بيماري همه گير بود . شايد به دليل مرگهاي پيش بيني نشده مردم شهر و همچنين افكار و احساسات زندانيان ، قدرت شهر روز به روز و به تدريج از بين مي رفت .[/FONT]

007c.jpg

[FONT=&quot]تصوير ـ درهاي جلوي بيمارستان ـ تصور مي شود در بيمارستان بروكهاون ، بيش از 1800 نفر فوت كرده باشند .[/FONT]​

[FONT=&quot]جنگ داخلي :[/FONT]
[FONT=&quot] شهر سايلنت هيل نيز در جنگ هاي داخلي درگير شد كه باعث شده اين شهر به دو قسمت تقسيم شود . جنگ داخلي در سال 1861 اتفاق افتاد . مجسمة سنگي كنار درياچه ، يادبودي است از پاتريك چستر . سربازي كه در جنگ ، جنگيده است .[/FONT]

007d.jpg
[FONT=&quot]تصوير ـ مجسمة پاتريك چستر ـ جيمز اين مجسمه را بررسي مي كند[/FONT]​

[FONT=&quot] اگرچه جنگ زائيده درگيري هاي سياسي بود ، ولي از ديد نسلهاي آينده تحريف شده بود و شايد پي آمدي بود بر پرستش هاي مذهبي .[/FONT]
[FONT=&quot]ياد داشت :[/FONT][FONT=&quot] آيا كلمه [/FONT][FONT=&quot]suuhai[/FONT][FONT=&quot] در اينجا به معني نيايش است يا پرستش ؟ [/FONT][FONT=&quot]و اين منوط به كل مفهوم است و در اينجا مفهوم به نظر نمي آيد روشن باشد و رد شدن آن ناممكن نيست و جمله مي توانست به اين معني باشد كه : از نظر نسلهاي آينده ، اين امر از زمان پيدايش نيايش هاي مذهبي تحريف شده بود .[/FONT]
[FONT=&quot] تفريحگاه درياچه :[/FONT]
[FONT=&quot] در پشت زيباييهاي اين ناحيه ، يك سري بدبختي اتفاق مي افتد . با بسته شدن معدن ذغال سنگ [/FONT][FONT=&quot]Wiltse[/FONT][FONT=&quot]، تلاش شد تا برروي صنعت توريسم سرمايه گذاري شود . اما حادثه اي كه براي قايق مسافرتي اتفاق افتاد باعث شد تا جاذبه هاي طبيعي شهر فراموش شود . [/FONT]


007e.jpg
[FONT=&quot]تصوير ـ يك كرجي به سختي در ميان مه قابل ديدن است ـ شهرت تفريحگاه درياچه به خاطر هيجانات قدرتمند آن مكان است . يك درياچه شوم كه درميان مه فراگير كفن پوش شده است .[/FONT]​
[FONT=&quot]يادداشت :[/FONT][FONT=&quot] اگرچه جنگهاي داخلي از سال 1861 تا سال 1865 به طول انجاميد ، اما دو تاريخ درباره اين جنگها درج شده است يكي به تاريخ 1861 و يكي ديگر حدود 1810 . به هرحال من مي توانم اين امر را فقط يك اشتباه چاپي فرض كنم . احتمالا تاريخ نزديك تر مي توانسته جنگ هاي سال 1812 را نشان بدهد .[/FONT]
 
سلام
يه چند وقتي نبودم ببين چه خبر شده:-s
چیش آموزندس
صحنه‌اي رو به يادمون ميارم كه هنوز كه هنوزه وقتي يادش ميافتم پشتم ميلرزه
راهروي آخر بيمارستان. بار اول منم مثل بقيه فرار كردم اما وقتي اين رو خوندم يه جورايي شدم:
اولین اثر قتل نامردانه جیمز اینجا آشکار میشه....توی یک راهروی خیلی طولانی که به احتمال 99 درصد وجود خارجی نداشته شما باید از Maria در برابر Pyramid Head یا بهتر است بگوییم خودتان (James) محافظت کنید....ممکنه که شما به موقع به آسا*ن*سور برسین ولی Maria موفق نمیشه...توجه کردین که توی این بازی چقدر خودخواه هستین...من مطمئن هستم که بسیاری از خوانندگان و حتی خودم وقتی که توی اون راهرو PH رو دیدیم به جای اینکه بایستیم و بجنگیم , سریعا پا به فرار گذاشتیم...مثلا ما قرار بود که از Maria محافظت کنیم
من به واسطه كارم با بعضي از اين برادران كه تو جاهايي مثل بنياد ملي هستن برخورد دارم. قصد توهين ندارم اما 100رحمت به ... بعضي‌هاشون واقعاً ...
يه بار براي يه روحاني به نسبت مسن از داستان و روند SH2 صحبت كردم. مثلاً اون قرار بود من رو ارشاد كنه كه اين قدر بازي‌هاي رايانه‌اي رو جدي نگيرم اما آخرش قرار شد بازي رو رو سيستم پسرش نصب كنم از نزديك ببينتش (بگذريم كه نشد) به نظرم سري بازي سايلنت هيل به طرز عجيبي درگير كننده‌ست همين صحنه‌اي كه ياداوري كردم به اندازه تمام 13-12 سالي كه دارم بازي مي كنم ميارزيد. به قول اشكان واقعاً حالا برامون زور داره يكي كه خودش هم اهل اين بازي هست اينطوري بازي رو مسخره كنه (حتي به شوخي)
 
یه چند وقتی اینجا نبودم می بینم که دعوا راه افتاده:دی
دوستان این بنیاد رو زیاد جدی نگیرید...اینا بازی بتمن رو هم ممنوع کردن در حالیکه پارسال عید صدا و سیما فیلم شوالیه تاریکی رو پخش کرد:))
هیتلر شدن سایت ربطی به این تاپیک نداشته چون اینا فردای اینکه سایلنت هیل رو ممنوع کردن خودشون یادشون رفته:دی
از چند تا پروفسور که همه چیز رو شیطان پرستی می دونند توقع بیشتر نباید داشت...:دی
هر کی هم می خواد یکی از شماره های سایلنت هیل رو بخره پی ام بده بهش بگم از کی بگیره...
 
1

سلام
من نقل قول نکرم و جواب ها همه مختص جناب HORROR است و فقط اونا رو کپی کردم و تو یک فایل ورد پاسخ رو نوشتم.
" اول از همه لحن حرفت فوق العاده برخورنده بود که اگر نمیشناختم شما رو یا تا حالا تو این تاپیک ندیده بودمتون شاید لحن حرف زدنم طور دیگه ای بود"
در مورد لحن به اندازه ی کافی صحبت شد. اولین خلاف رو هم شما مرتکب شدی. این نشون می ده چه کسی به ادب پایبند تر است.
"پس کل پیامه شماره ی دوم به نکشتن ماری مخدود نمیشد به این مربوط بود که نباید اجازه بدیم ارزش های زندگی مشترک بعد از مدتی فقط به یه عمل بدنی منحصر بشند که مطمئنا برای جامعه ی ما و خیلی جاهای دیگه که شدیدا درگیر این مشکل هستند خیلی هائز اهمیت میتونه باشه"
در این مورد شما برداشت خودت رو نوشتی. خیلی ها از خیلی چیزها می تونن برداشت های متفاوت داشته باشن. از طرفی مورد هری یک مورد کاملا خاص هست. برخورد انسان ها در موردهای مشابه لزوما کاری که هری کرد نیست. هری به جای حل مسئله صورت مسئله رو پاک کرد. همانطور که گفتم ما در فرهنگمون راه های بسیاری برای حل این مشکل داریم. یعنی این که هری الگوی مناسبی برای عبرت گرفتن نیست و همونطور که گفتم درس گرفتن از ماجرای هری بیشتر برای فرهنگ غرب و شرق مناسبه.
"شما اگر زنی داشتی..."
این یکی اصلا جواب نمی خواد. اما در ادامه توضیحی می دم که به این هم ربط داره.
"در کل باید بگم درود به شرف جیمز."
درود بر شما مدافع حقوق بشر!!!
"ارزش دادن به لذات غیر جنسی زندگی مشترک ، ضد ارزش کردن چیزی مثل خودکشی یا دیگر کشی ، مذموم جلوه دادن کودک آزاری ، نکوهش خرافه پرستی و افراط های مذهبی ، اگر همه ی اینها به درد شما نمیخوره مشکل از بازی نیست از جای دیگه است"
اینا که گفتی خوبه ها. اما اجراش مشکل داره. یعنی چی؟ بزار برات یک مثال روشن بزنم تا کارت تلفن ات خوب جا بیفته. گفتن مشروبات الکلی نباید استفاده بشه چون که ضرراش بیشتر از سودی است که به بدن می رساند. سایلنت هیل هم همینطور. رجوع کن به صحنه هایی که در سایلنت هیل های 2 و شترد ممورایز پیدا می شه. البته به دلایل اخلاقی من نمی خوام و نمی تونم این ها رو مثال بزنم (البته شما شترد ممورایز رو فکر کنم بازی نکردی و مشغول نسخه های قبلی سایلنت هیلی)
" اگر فقط بتونی ثابت کنی یک جای بازی چیزی در راستای ترویج خرافه در طول سری هست من تمام حرف های قبلی ام رو پس بگیرم و بر ضد ارزش بودن این بازی صحه خواهم گذاشت"
بعضی چیز ها رو نباید قشنگ به آدمی بگن تا جذبش بشه. خیلی از المان های استفاده شده در بازی بر گرفته از مذهب خرافه " شین تو" هست که ژاپنی ها قبولش دارن. این بازی می تونه مخاطب رو به این مذهب جذب کنه. همین طور که دث متال و بلک متال می تونه مخاطب اش رو به خیلی چیزهای دیگه جذب کنه.
"برای اینکه ثابت بشه ما با این ها همزادپنداری میکنیم یا بهشون حق میدیم باید جایی این ها به پیروزی رسیده باشند که نظریه شون به اثبات برسه ولی در همه ی شماره ها یکی از مهم ترین وظیفه های شخصیت اصلی داستان از بین بردن این منحرف های مذهبی بوده که به هیچ وجه با ایده ی ترویج خرافات جور درنمیاد".
شما در گذشته خودت یا شایدم فرد دیگه ای بود که می گفت هدف بازی اینه که به هری میسون حق بدیم. اما چند سطر بالاتر شما خودت برای والتر دلسوزی کردی.
موضوع جالب اینه که خود شما می گی:
"مهم ترین مشکل این عزیزان بنیاد ملی هم مثل شما ظاهری تگاه کردن به بازی و دقت نکردن به اصل موضوع هستش که تصوری از پایه غلط رو براشون به همراه داشته."
البته من هم به اصل موضوع نگاه می کنم. اما چند نفر هستن که به اصل موضوع نگاه کنن. مثل این که من به شما یک تصویر مبتذل از یک بازیگر غربی نشون بدم. معلوم نیست شما به اصلش پی ببری یا نه و شاید از عکس خوشت هم بیاد. اما اصل اینه که با دیدن این عکس آدمی به ارزش پایین زن در جامعه غربی پی می بره. اما من بهتره این عکس رو اصلا از اول به شما نشون ندم تا نگران توجه نکردن شما به اصلش نباشم و خیالم هم راحت باشه. قضیه ممنوع شدن سایلنت هیل هم همینه.
" اصلا در خودم نمیبینم که توهین و بی احترامی بهش رو بدون جواب بذارم به همین خاطر عذر میخوام اگر لحنم لحن بدی بوده یا جایی توهینی به کسی یا چیزی شده"
می دونین تفاوت من با شما چیه؟ تفاوت در اینه که شما با نگاه تعصبی داری به این بازی نگاه می کنی. تعصبی که حتی خود کونامی هم به بازی نداره. اینطوری می شه که نظر مخالف با خودت رو توهین می پنداری. البته باید به یک چیز اعتراف کنم. من گفتم: چیش آموزندس. ببخشید نباید یک همچین حرفی رو می زدم. بازیش مقدار کمی آموزندگی هم داره اما به دلیل اجرای نامناسب و مخالف با فرهنگ ما ارزشی که باید داشت باشه رو نداره. مثل بودائیسم و شین تو که چیزهای خوب هم داره. اما در برابر مذهب و فرهنگ ما پشیزی نمی ارزه. مشکل کشور ما نداشتن جایگزین مناسب است. اگر ما جایگزین مناسبی برای محصولات غربی داشتیم، الان ممنوع شدن بازی های سایلنت هیل این قدر عجیب به نظر نمی آمد.
البته بازی ای مثل سایلنت هیل: بازگشت به خانه در همان استرالیا هم ممنوع شد و سازنده ها مجبور شدن یک جاهایی از بازی رو سانسور کنن تا قابل عرضه در استرالیا باشه. می بینید؟ در هیچ جای سایلنت هیل: بازگشت به خانه نگفته بود که خون ریزی خوبه و این کار لذت داره. اما این بازی در استرالیا به خاطر همین خون ها بود که ممنوع شد. موضوع واقعا ساده است و ما پیچیده اش می کنیم. مقامات استرالیا کل مفهوم بازی رو بی خیال شدن و برای این که خشونت بازی دیده نشه اون رو ممنوع کردن.
ادامه پاسخ ها هم برای بعد. واقعا برای پاسخ دادن عجله ندارم چون پیشاپیش می دونم این قصه سر دراز دارد و اگر بخوایم همینطور ادامه بدیم حداقل چند روزی باید پاسخ بدیم و پاسخ ببینیم. البته برای رونق فروم خوبه! به هر حال همیشه گفتن در اختلاف نظر، سود هست.
"پاینده باشید"
سر افراز باشی
 
silent hill اگه تنها بدی داشته باشه اونم اينه که آدمو افسرده ميکنه شمارو نميدونم اما منو هر وقت بازی ميکنم افسرده ميکنه

رجوع کن به صحنه هایی که در سایلنت هیل های 2 و شترد ممورایز پیدا می شه. البته به دلایل اخلاقی من نمی خوام و نمی تونم این ها رو مثال بزنم (البته شما شترد ممورایز رو فکر کنم بازی نکردی و مشغول نسخه های قبلی سایلنت هیلی)

دوست عزيز تو شترد ممريزو جدی گرفتی بابا تو اون بازی 2 تا تفنگ بهت نميده
 
هیتلر شدن سایت ربطی به این تاپیک نداشته چون اینا فردای اینکه سایلنت هیل رو ممنوع کردن خودشون یادشون رفته:biggrin1:
من به واسطه كارم با بعضي از اين برادران كه تو جاهايي مثل بنياد ملي هستن برخورد دارم. قصد توهين ندارم اما 100رحمت به ... بعضي‌هاشون واقعاً ...
گه غیر قانونیه پس چرا پارسال بهش رده سنی دادن و خودشون داشتن تو نمایشگاه بازی میفروختن؟؟؟
بحث از اینجا شروع شد ! من هم میخواستم به همین جا برسند که اونها حتی خودشون هم چنان اعتقادی به حرفشون ندارند.

...............
در مورد لحن به اندازه ی کافی صحبت شد. اولین خلاف رو هم شما مرتکب شدی. این نشون می ده چه کسی به ادب پایبند تر است.
بله کاملا مشخصه که اولین خلاف رو کی مرتکب شد و کی به ادب پایبند تره:
دوستان جوگیر می شین یک چیزی می گین.


در این مورد شما برداشت خودت رو نوشتی. خیلی ها از خیلی چیزها می تونن برداشت های متفاوت داشته باشن. از طرفی مورد هری یک مورد کاملا خاص هست. برخورد انسان ها در موردهای مشابه لزوما کاری که هری کرد نیست. هری به جای حل مسئله صورت مسئله رو پاک کرد.
تاپیک L-M رو خوندی دوست من ؟ این چیزهایی که من گفتم صرفا یه نظر شخصی نیست چیزی هست که سازندگان بازی راجع به بازی گفتن و خیلی آدم دیگه هم از روش تحلیل بازی به این نتیجه رسیدند و ما هم با یکمی اضافات ترجمش کردیم توی تاپیک L-M . بابا والله به خدا به دین به مذهب اون قتل فقط یه پایان بود برای داستان جیمز ( جیمز برادر! جیمز! هری کیه این وسط ! ) و ماری ! شما چجوری با این همه شواهدی که توی بازی وجود داره میتونی براحتی انگ شخصی بودن به حرف من بزنی ! اون موجودات بدون بالاتنه صرفا نمادی برای ذهن بدن پرست جیمز بودند اذیت و آزار اونها توسط کله هرمی همین طور شخصیت فرعی آنجلا و رابطه اش با پدرش همینطور! شما نمیتونی همه ی اینها رو ببینی و بگی این نظر شخصیه ! اصلا کشتن ماری برای تیم سازنده مسئله نبوده به خیلی قبل تر جایی که جیمز دیگه غیر از بدن ماری چیزی رو نمیخواسته برمیگرده! اصلا اگر ماری مریض نمیشد و این داستان همینطور ادامه پیدا میکرد باز هم یه جا این قضیه خر جیمز رو میچسبید!
همانطور که گفتم ما در فرهنگمون راه های بسیاری برای حل این مشکل داریم. یعنی این که هری الگوی مناسبی برای عبرت گرفتن نیست و همونطور که گفتم درس گرفتن از ماجرای هری بیشتر برای فرهنگ غرب و شرق مناسبه.
یه بار دیگه هم گفتم که بی دلیل بحث مذهب (فرهنگ؟؟؟!) رو وسط میکشی ! اینجا بحث ما این نیست که جیمز رو عبرتی کنیم برای کسایی که زنشون مریضه ! بحث ما اینه که نگذاریم از زندگی مشترک فقط یه عمل بدنی باقی بمونه چون اگر اینطور بشه با بروز مشکلاتی مثل همین مریضی معلوم نیست آخر ماجرا چی میشه ! این موضوع هم نه ربطی به غرب داره نه به شرق ! نه به مذهب داره نه به فرهنگ ! توی مذهب ما ( که طبق گفته ی شما توی PM من ازش ناآگاهم ) ،خیلی چیزا راجع به زندگی مشترک اومده مثلا رفتار حسنه با همسر ، روی گشاده در خانه ، توجه به نیازهای عاطفی همسر ، ابزاری نگاه نکردن به زن ، ما تو کل بازی متوجه بدرفتاریهای جیمز و سرد بودن و کم خندیدینش میشیم! بازی میخواد این ها رو گوشزد کنه و این موارد هم در هیچ مذهبی پسندیده نیستند ! حالا باز الان میای میگی قال امام صادق.
یه استادی داشتیم میگفت شما میتونی به اتو بگی جالباسی و بعد هم کلی از این منظر تفسیرش کنی ! ولی اتو همیشه اتوست و با حرف شما تبدیل به جالباسی نمیشه و به همین خاطر تمام تفسیر شما از اون غلط خواهد بود .
اینا که گفتی خوبه ها. اما اجراش مشکل داره. یعنی چی؟ بزار برات یک مثال روشن بزنم تا کارت تلفن ات خوب جا بیفته. گفتن مشروبات الکلی نباید استفاده بشه چون که ضرراش بیشتر از سودی است که به بدن می رساند. سایلنت هیل هم همینطور. رجوع کن به صحنه هایی که در سایلنت هیل های 2 و شترد ممورایز پیدا می شه. البته به دلایل اخلاقی من نمی خوام و نمی تونم این ها رو مثال بزنم (البته شما شترد ممورایز رو فکر کنم بازی نکردی و مشغول نسخه های قبلی سایلنت هیلی)
در مورد شترد مموریز حق با شماست ولی به شما هم توصیه میکنم بی خیال اون شی چون هنوز چیزی از شماره های قبلی دستگیرت نشده همین شماره ها رو دوباره بازی کن درک کن مضمونش چیه بعد برو سراغ شترد!
اما در مورد حرفت بحث مشروب رو کردی و ضررهاش ! میدونی من فکر نمیکنم احدالناسی از صحنه هایی که کله هرمی در حال شکنجه ی اون موجودات هست ذره ای تحریک شده باشه ! اصلا دفعات اول نمیفهمه چه خبره ! شما وقتی میفهمی اینا دارند چی کار میکنند که بدونی پشت این موضوع چی خوابیده دیگه اگر هم کسی بعد از این موضوع از دیدن این صحنه تحریک شد حتما پیش یه روانشناس باید بره !
بابا اینها توی بازی مذموند بازی داره نکوهش میکنه این ها رو ! هر آدمی که بالای 15 سال سن داشته باشه میتونه این موضوع رو درک کنه که این ها اصلا ضرر که ندارند هیچ همش در راستای سودهایی هست که بازی برای ما به همراه داره ! من واقعا تعجب میکنم این طرز حرف زدن رو میبینم چون اصلا به ذهنم هم تا به حال خطور نکرده بود کسی با این دید به این شماره نگاه کنه ! مثل این میمونه که بگی توی این فیلم ارشادیون ( فاصله ها ) چون داره ربا دادن و ربا گرفتن رو نشون میده پس مضر هست برای ملت ! بابا دارند مذمت میکنند این عمل رو !
البته به قول حرف خودت ما بحثمون کلی هست و گرنه بعید میدونم حتی احمق ترین افراد اتمام بنیادها هم اگر sh2 رو مورد بررسی قرار بدند به اون انگ غیر مجاز بودن بزنند !
عضی چیز ها رو نباید قشنگ به آدمی بگن تا جذبش بشه. خیلی از المان های استفاده شده در بازی بر گرفته از مذهب خرافه " شین تو" هست که ژاپنی ها قبولش دارن.
باز هم همون بحث بالا ! برادر ، عزیز ، همه ی این ها توسط بازی نکوهیده میشند هیچ کدوم از هیرو های ما با این خرافات همراه نمیشند ، هیچ کدوم از این خرافات توی سری به سرانجام نمیرسند با تمام این ها چطور شما میگی داره این خرافات رو ترویج میکنه ! آخه کی رو دیدی به خاطر جنگ با چیزی به اون علاقه مند شده باشه ! خب رده بندی سنی رو برای همین گذاشتن دیگه که کسی که هنوز عقلش نمیرسه نیاد بشینه پای بازی که با دیدن این المانها و نفهمیدن ارتباط موضوعی اون ها با بازی دچار انحراف بشه ! بالای 18 کی رو دیدی به خاطر بازی کردن سری به انحراف عقیدتی دچار بشه !
اگر اینطوره ما هم برای ترویج اسلام یه بازی بسازیم که توش این دین مورد مذمت ( الان باز میای میگی ای ملحد بی دین شرم نکردی خاک بر سر! ) قرار بگیره بعد ببینیم میزان نفرت میره بالا یا علاقه !
شما در گذشته خودت یا شایدم فرد دیگه ای بود که می گفت هدف بازی اینه که به هری میسون حق بدیم. اما چند سطر بالاتر شما خودت برای والتر دلسوزی کردی.
شما اینقدر به اصل موضوع توجه کردی که کلا همه ی اسم ها رو قاطی کردی بی زحمت بگو این چیزی که الان گفتی یعنی چی ؟
البته من هم به اصل موضوع نگاه می کنم. اما چند نفر هستن که به اصل موضوع نگاه کنن. مثل این که من به شما یک تصویر مبتذل از یک بازیگر غربی نشون بدم. معلوم نیست شما به اصلش پی ببری یا نه و شاید از عکس خوشت هم بیاد. اما اصل اینه که با دیدن این عکس آدمی به ارزش پایین زن در جامعه غربی پی می بره. اما من بهتره این عکس رو اصلا از اول به شما نشون ندم تا نگران توجه نکردن شما به اصلش نباشم و خیالم هم راحت باشه. قضیه ممنوع شدن سایلنت هیل هم همینه.
خب من هم برای همین هست که 3 ساله دارم فک میزنم تا افراد بیشتری رو به اصل موضوع متوجه کنم ! ولی مطمئن باش از کسایی که به اصل موضوع توجه نکردند احدی متوجه نشد که کله هرمی داره با اون موجودات چه میکنه ! چون اصولا گیمرهای ما یا به موضوع توجه میکنن که میشن مثله مسعود و شهام و احمد و محمد مهدی و دانیال و سهیل و آرشام و... و یا نه کلا فقط بازی رو بازی میکنن که تمومش کرده باشند که در این صورت اصلا به این حد نمیرسه که کوچکترین فکری در مورد بازی بکنند و این تصاویر به زعم شما غیر اخلاقی ( که توی بازی سعی شده جوری نشون داده بشه که برای کسی که همینجوری بازی میکنه ملموس و سهل الوصول نباشه )اصلا به دیدشون نمیاد در خارج از کشور هم که به خاطر رعایت رده بندی سنی کسایی میشینن پای این بازی که میخوان به اصل موضوع نگاه کنند و ازشون گذشته که بازی رو صرف بازی کردن و سرگرمی انجام بدند . ما خودمون فکر کنم از جمله کسایی بودیم که شماره های اولی رو قبل از سن مجاز بازی کردیم ولی ابز این چیزی که شما میگی برامون حادث نشد !
برای اینکه مفاهیم غیر مذهبی افراد سطحی بین رو جذب کنه باید این مفاهیم رو در سطح قرار بدند اما این مفاهیم در سطح SH وجود ندارند ( مطمئنا کسی که سطحی بینه بار اول نمیتونه بفهمه کله هرمی چه بلایی داره سر اون موجودات میاره ) اگر میخواستند این انحرافات رو ترویج کنند باید برای اون توی سطح جایی پیدا میکردند وقتی توی سطح تماما نکوهش این انحرافات هست مطمئنا افراد سطحی نگر به اون جذب نخواهند شد مگر کسایی مثل شما که بخوان انگشت بگذارند روش و اون رو متهم کنند که البته خودشون هم میدونند هدف از ارائه این انحرافات توی بازی چی بوده!
می دونین تفاوت من با شما چیه؟ تفاوت در اینه که شما با نگاه تعصبی داری به این بازی نگاه می کنی. تعصبی که حتی خود کونامی هم به بازی نداره.
چیزی که شما میگی تعصب من بهش میگم آگاهی ! من با آگاهی که از بازی دارم سعی میکنم چیزهایی که شما داری به بازی میبندی رو با دلیل رد کنم جایی از حرف های من اگر خارج از منطق و شهودات بازی و عقل آدمی بود شما بیان کن تا ما هم به این تعصبمون پی ببریم ! مفهوم تعصب میدونی چیه برادر ؟ تعصب یعنی طرفداری کورکورانه و بدون دلیل حالا این که کجای حرف من تعصبی بود خدا داند ! کونامی نمیاد اینطور که من دارم حرف میزنم حرف بزنه چون میگه اگه طرف فهمید خوش به حالش اگر نفهمید به درک! به همین خاطر LM رو میده بیرون تا کسانی که میخوان بیشتر در رابطه با بازی بدونند از اون استفاده کنند ! ولی من نه ! میام اینجا حرف میزنم پای حرفم هم میایستم تا بلکه از این بین کسی که تا حالا از بازی درک نادرست داشته ( نمونه ی بارز بارز بارزش شما که من کاملا معتقدم درک غلطی از این بازی داری ) چیزهایی رو در نظر بگیره که تا حالا نگرفته !
نظر مخالف
نظر دادن با حکم صادر کردن فرق داره عزیز دل شما حرفت رو با حکم شروع کردی : این بازی چیش آموزندس !
من گفتم: چیش آموزندس. ببخشید نباید یک همچین حرفی رو می زدم. بازیش مقدار کمی آموزندگی هم داره
همین که از دیروز تا حالا همینقدر نظرت تغییر کرده جای شکر داره !
اما به دلیل اجرای نامناسب و مخالف با فرهنگ ما ارزشی که باید داشت باشه رو نداره.
تعصب به این میگن برادر ! این که یک روایت رو قبول داشته باشی و باقی روایت ها رو چون خودت راویش نیستی بدون دلیل رد کنی ! ما هیچ جا نگفتیم فقط SH درست میگی ولی شما از همون ابتدای بحث بدون اینکه در نظر بگیری این دو تا موضوع منافاتی با هم ندارند داری روی روش خودت پافشاری میکنی !
مشکل کشور ما نداشتن جایگزین مناسب است. اگر ما جایگزین مناسبی برای محصولات غربی داشتیم، الان ممنوع شدن بازی های سایلنت هیل این قدر عجیب به نظر نمی آمد.
چرا نداریم ، ایشالله قراره سریال ارشادیون رو به صورت بازی ارائه بدند تا جایگزین خوبی باشه برای ضد ارزش هایی مثل SH.
البته بازی ای مثل سایلنت هیل: بازگشت به خانه در همان استرالیا هم ممنوع شد و سازنده ها مجبور شدن یک جاهایی از بازی رو سانسور کنن تا قابل عرضه در استرالیا باشه. می بینید؟
چرا؟ چون توی این شماره به لطف گروه سازنده ی جدید این خون و خونریزی ها پر رنگ تر از وجه داستانی بازی شد و وجه داستانی رو به حاشیه روند کاری که همیشه داستان بر علیه خشونت توی سری انجام میداد ! اگر بازی خون و خونریزیش هم متناسب با وجه داستانی بود هرگز این اتفاق نمیافتاد که شماره های قبلی هم از لحاظ خون و خونریزی همچین بی مایه نبودند ولی اون چنان وجه داستانیشون میچربید که نمیداشت باقی وجه ها عرض اندام کنند.
البته برای رونق فروم خوبه!
جواب منفی من هم به درخواست شما برای ادامه ی بحث تو pm به همین علت بود.

پاینده باشید دوستان.
 
  • Like
Reactions: Mamad Metal
گیمر واقعی سایلنت هیل کسیه که وقتی بازی ارو تموم کرد ، با یه نگاه متعجب به نوشته های آخر بازی از خودش بپرسه : چی شد ؟
و بازنده واقعی کسیه که وقتی بازی ارو تموم کرد بگه : خوب این یکی هم تموم شد . ـ و به تموم کردن بازی افتخار کنه و اونو به کلکیسیون توی کمدش اضافه کنه !!!
 
سلام
همان طور که گفتم مثل این که بحث من و آقای هارور حالا حالا ها به طول می انجامه.
اما آقای shm744 عزیز اون چیز هایی که شما در مورد سایلنت هیل گذاشتی همه ساخت و پرداخت ذهن خلاق سازنده هاست. اگر باور نداری و منو قبول نداری به کاربر HORROR مراجعه کن. منم مذکرم خیالت راحت!;)
اقای هارور جان عزیز دل. شما پاسخ هاتو می دی. و من هم هنوز پای اکثر حرف هام هستم. و باز هم تاکید دارم که سایلنت هیل اجرای مناسبی نداره و کلیت نظر من اینه و چون دوستان به ادامه ی بحث علاقه ندارن من بحث رو ادامه نمی دم. راستی شما یک جایی از MGS هم مثال زدی. نمی دونم ام جی اس 3 رو بازی کردی یا نه. این بازی هم پیام خلاف جنگ داره. اما اجراش اینقدر مبتذل هست که اصلا باید از پایه غیر مجاز باشه! در کل کشور های دیگه نمی آن محصولاتش رو متناسب با فرهنگ ما بسازن و این اصلیه که اگر به هر کسی بگی قبول داره.
راستی درجه بندی سنی هم ما تو کشورمون متناسب با فرهنگمون داریم که بر اساس همون هم یک بازی رو مجاز یا غیز مجاز می کنن.
ممنون
 
سلام
سری سایلنت هیل فقط قصه های جذابی هستن که ...

سلام بر دوستان عصبانی
اون عزیز اولی هم اینقدر بازی رو جدی گرفته که فکر می کنه سایلنت هیل واقعی هست و تاریخش تو کشور وجود داره. ...

آقای محترم !!!
من نگفتم سایلنت هیل وجود داره . منظورم این بود شما که می گی سری سایلنت هیل فقط قصه های جذابی هستند باید اینو بدونی سایلنت هیل رو نمی تونی با بازی های تخیلی و دور از واقعیت RE یا GOD OF WAR یا امثال اون مقایسه کنی . تو هیچ کدوم از بازی هایی که می سازن واقعیت نقشی نداره مگر اینکه بخوان یه واقعیتی رو بازسازی کنن مثل سری های COD ولی هیچوقت نمی تونی تو این ژانر یه بازی با حفظ واقعیت بسازی . اما سایلنت هیل براساس یه سری واقعیت ساخته شده . اینهایی که بهت گفتم منظورم این نبود که سایلنت هیل واقعیت داره اما واقعا سعی کردن اتفاق هایی که در گذشته افتاده رو تو اون تأثیر بدن . مثلا اعدام ساحره ها در شهر ماساچوست آمریکا واقعا تو تاریخ آمریکا نوشته شده یا جنگ های داخلی . اومدن از این مسائل الهام گرفتن . یا گرایش های مذهبی سرخپوستای آمریکایی واقعا همچین چیزهایی بوده و اعتقاد به ظهور خدا داشتن واسه همین قربانی می دادن . این بحث اصلی سایلنت هیل هست . ما اینجا جمع نشدیم از سایلنت هیل لذت ببریم . ما جمع شدیم تا درمورد سایلنت هیل تفکر کنیم .
 
و من هم هنوز پای اکثر حرف هام هستم.
متاسفانه بدی اینجور بحث ها همینه! کلی حرف میزنی کلی دلیل میاری بعد طرف یهو میگه من که چیزی بهم ثابت نشده و بحث تمام! چون اصولا ماها برای این بحث نمیکنیم که چیزی یاد بگیریم بحث میکنیم که حرف خودمون رو به کرسی بشونیم !
باز هم تاکید دارم که سایلنت هیل اجرای مناسبی نداره و کلیت نظر من اینه
قبل هم گفتم نظر دادن یه چیزه و این که آدم برای نظرش دلیل هم داشته باشه چیز دیگه ای! هر کسی میتونه هر نظری داشته باشه و کسی هم نمیتونه از این بابت کس دیگه ای رو مواخذه کنه اما وقتی یک نظر رو یک جایی بیان میکنی اون هم نه به صورت یک نظر بلکه به صورت یک حکم باید پاش بایستی و دلایلی که داری رو بیان و از دلایلت دفاع کنی !
چون دوستان به ادامه ی بحث علاقه ندارن من بحث رو ادامه نمی دم
این بحث ربطی به علاقه ی دیگران نداره وقتی بحث ما چهارچوب داره و تو مکان مناسبش هم داره ادامه پیدا میکنه و بعد از مشکلات اولیه حالا بر اساس احترام هم هست هیچ کس نمیتونه بهش ایراد بگیره پس نگران این مورد نباشید !
در کل کشور های دیگه نمی آن محصولاتش رو متناسب با فرهنگ ما بسازن و این اصلیه که اگر به هر کسی بگی قبول داره.
حرفت کاملا درسته ولی بعضی مفاهیم هست که توی همه ی فرهنگ ها یه بازخورد دارند وقتی بازی میاد از این مفاهیم حرف میزنه نمیشه یه یک ملت محدودش کرد و خیلی از ملل میتونن ازش استفاده کنن البته اگر عینکشون رو کمی بالاتر بگذارند!
راستی درجه بندی سنی هم ما تو کشورمون متناسب با فرهنگمون داریم که بر اساس همون هم یک بازی رو مجاز یا غیز مجاز می کنن.
دقیقا مشکل جایی شروع میشه که عده ای دید درستی از فرهنگ کشور ندارند و نمیدونند حال حاضر چی توی این فرهنگ ارزش هست و چی ضد ارزش ! حتی از جنبه ی مخاطبین کوچک ترین اطلاعی ندارند ! نمیدونند که طیفی از این جامعه دیگه به یه سری چیزها واکسینه شده که دز پایین تر ویروسش محال هست کوچکترین ضربه ای به این قشر بزنه ! با معیارهایی بازی ها رو میسنجند که کوچکترین سنخیتی با مخاطب بازی ها نداره ! من نمیگم بر اساس معیارها تصمیم نادرستی گرفته میشه ! میگم موقش رسیده که کمی توی معیارهامون تجدیدنظر کنیم!

در هر صورت من به خواست شما برای اتمام بحث احترام میگذارم و قاعدتا نمیتونم شما رو به چیزی مجبور کنم ولی هر وقت خواستی میتونیم این بحث رو از سر بگیریم و به یک جایی برسونیمش !

پاینده باشی !
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or