بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    54

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,612
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 173
آخرین ویرایش:
توی گوگل سرچ کنی هر 4 شماره رو میتونی گیر بیاری، الکی پول خرج نکن:دی

شماره یک رو دانلود می کنم چون حجمی نداره ولی سه تای دیگه رو وسعم (رافیک اینترنتیم) نمی کشه... ماله من شبا مجانی نیست والا تا الان پدر اینترنت رو درآورده بودم:d
 
البته origins و Shattered Memories هم به نظرم عالی بودنا!!! مخصوصا origins. :d
من اصلا از shattered memories خوشم نیومد خیلی هم کم بازیش کردم. اصلا توش اسلحه نداشت همش باید توی کابوس هات فرار میکردی. خیلی مسخره شده بود. اما وای origins واقعا واقعا واقعا خیلی قشنگ بود. من که به متل رسیدم دیگه راه میرفتم که بازی تموم نشه :d منکه خیلی خوشم اومد. راستی میدونستید که تراویس هم خود اون باچر بودش و هم همونی که توی شماره 5 آلکس را میرسونه :>

سپاس فراوان از msbazienter و fallen-angel به خاطر کمک هایی که کردند.:x:)
آخرسر فک کنم خودم برم از این سایت که به میشا (fallen-angel) معرفی کردم همشونو بخرم.
خواهش میکنم فربد جان ;) منکه اصلا کاری نکردم فقط گفتم میتونی بیای اینجا که بچه ها کمکت کنن. ولی خوشحال میشم هر کمکی که از دستم بر میاد برات انجام بدم ;)
حالا پیش خودتون نگید زود اومده زودم میخواد .......... :d من گفته باشم :d
 
من اصلا از shattered memories خوشم نیومد خیلی هم کم بازیش کردم. اصلا توش اسلحه نداشت همش باید توی کابوس هات فرار میکردی. خیلی مسخره شده بود. اما وای origins واقعا واقعا واقعا خیلی قشنگ بود. من که به متل رسیدم دیگه راه میرفتم که بازی تموم نشه :d منکه خیلی خوشم اومد. راستی میدونستید که تراویس هم خود اون باچر بودش و هم همونی که توی شماره 5 آلکس را میرسونه :>/SPOILER]
منم واقعا عاشق Origins شده بودم وقتی بازی میکردم ، خدایی کم از نسخه اصلی نداشت ، یادش بخیر ، شبا تو PSP بازی میکردم هدفون تو گوش ، چه حالی میدادد:-s...
 
منم واقعا عاشق Origins شده بودم وقتی بازی میکردم ، خدایی کم از نسخه اصلی نداشت ، یادش بخیر ، شبا تو PSP بازی میکردم هدفون تو گوش ، چه حالی میدادد:-s...
آره دقیقا. منم با هدفون بازی میکردم. اصلا وقتی با هدفون بازی میکردی یه حس خاصی داشت. انگار بیشتر میترسیدی :d حتی اول بازی هم خود بازی اخطار میداد که این بازی را بهتره تو اتاق تاریک و با هدفون بازی کنید.
 
آره دقیقا. منم با هدفون بازی میکردم. اصلا وقتی با هدفون بازی میکردی یه حس خاصی داشت. انگار بیشتر میترسیدی :d حتی اول بازی هم خود بازی اخطار میداد که این بازی را بهتره تو اتاق تاریک و با هدفون بازی کنید.
آره دقیقا. خیلی حال میداد. من 90% اوقات سایلنت هیل ها رو تو شب میرم. خیلی حال میده.:d shattered memories هم قبول دارم که سلاح نداشت یه مقدار حالگیری بود ولی اون گوشی موبایله خودش کلی حال داد بهم. مثلا هی میرفتم جلو یه شماره پیدا میکردم بعد تماس میگرفتم ببینم میتونم خبری از cheryl بگیرم !!! بد نبود.تنوع بود دیگه.:)
 
آره دقیقا. منم با هدفون بازی میکردم. اصلا وقتی با هدفون بازی میکردی یه حس خاصی داشت. انگار بیشتر میترسیدی :d حتی اول بازی هم خود بازی اخطار میداد که این بازی را بهتره تو اتاق تاریک و با هدفون بازی کنید.
دقیقا ، با اون موزیکو اتمسفر و دشمنها و هدفون ، و تاریکی اتاق اون زمان داستانها داشتم ، بعضی وقتا کلا پتو رو میکشیدم روم ، دیگه کم مونده بود برم تو PSP:d
آره دقیقا. خیلی حال میداد. من 90% اوقات سایلنت هیل ها رو تو شب میرم. خیلی حال میده.:d shattered memories هم قبول دارم که سلاح نداشت یه مقدار حالگیری بود ولی اون گوشی موبایله خودش کلی حال داد بهم. مثلا هی میرفتم جلو یه شماره پیدا میکردم بعد تماس میگرفتم ببینم میتونم خبری از cheryl بگیرم !!! بد نبود.تنوع بود دیگه.:)
SM هم خوب بود ، داستان شماره 1 رو از یه دید دیگه دنبال میکرد.
کلا از هر بازی که اسم SH رو یدک میکشه بی نهایت استقبال میکنیم..;;)
 
دقیقا ، با اون موزیکو اتمسفر و دشمنها و هدفون ، و تاریکی اتاق اون زمان داستانها داشتم ، بعضی وقتا کلا پتو رو میکشیدم روم ، دیگه کم مونده بود برم تو PSP:d

SM هم خوب بود ، داستان شماره 1 رو از یه دید دیگه دنبال میکرد.
کلا از هر بازی که اسم SH رو یدک میکشه بی نهایت استقبال میکنیم..;;)
کاملا کاملا موافقم با دو تا صحبتت. دقیقا منم میرفتم زیر پتو اصن جهنمی به پا بود اون زیر. اتمسفرش آدمو نابود میکرد انقدر باحال بود.:d
 
آره دقیقا. خیلی حال میداد. من 90% اوقات سایلنت هیل ها رو تو شب میرم. خیلی حال میده.:d shattered memories هم قبول دارم که سلاح نداشت یه مقدار حالگیری بود ولی اون گوشی موبایله خودش کلی حال داد بهم. مثلا هی میرفتم جلو یه شماره پیدا میکردم بعد تماس میگرفتم ببینم میتونم خبری از cheryl بگیرم !!! بد نبود.تنوع بود دیگه.:)

دقیقا ، با اون موزیکو اتمسفر و دشمنها و هدفون ، و تاریکی اتاق اون زمان داستانها داشتم ، بعضی وقتا کلا پتو رو میکشیدم روم ، دیگه کم مونده بود برم تو PSP:d

SM هم خوب بود ، داستان شماره 1 رو از یه دید دیگه دنبال میکرد.
کلا از هر بازی که اسم SH رو یدک میکشه بی نهایت استقبال میکنیم..;;)

کاملا کاملا موافقم با دو تا صحبتت. دقیقا منم میرفتم زیر پتو اصن جهنمی به پا بود اون زیر. اتمسفرش آدمو نابود میکرد انقدر باحال بود.:d
:)) وای من فکر میکردم فقط من دیووووووونم :d خیلی باحاله. چقدر خوبه که آدم اینجا افرادی را میبینه که مثل خودشن :d اما من واقعا از shattered memories خوشم نیومد. فقط اون اولش و رنگ آمیزیه نقاشیش باحال بود :d
 
بزرگترین مشکلش این بود که به جای این که هارور باشه، بیشتر شبیه فیلمای اسلشر بود. (تو شماره های قبل خشونت و آدمکشی یه جورایی مدیریت شده و یا با معنی و دلیل بود، ولی تو HC همه به فجیع ترین شکل ممکن کشته میشن و این کشتار ها انگار فقط به خاطر ارضای سادیسم بازیکن هست.)
بقیشم که دوست عزیزمون گفت (ضمنا از نظر کنترلی هم تعطیل بود بازی:دی، به جای اینکه حس دشواری رو منتقل کنه، حس اعصاب خوردی و این حس که داری یه آدم فلجو کنترل میکنی داشت:دی حداقل برای من که اینطور بود.)
دقیقاََ به خوب نکته ای اشاره کردی آریا!:دی
در مورد کنترل و سیستم مبارزاتی بازی هم Sterling توی مقاله ش به نام How survival horror evolved itself into extinction حرف خیلی جالبی میزنه.
[LTR]While fixed camera angles, dodgy controls and clunky combat were seen as problematic in most games, the traditional survival horror took them as a positive boon. A seemingly less demanding public ate up these games with a big spoon, overlooking glaring faults in favor of videogames that could be genuinely terrifying.

Up until the PlayStation 2 era, it was a formula for success, arguably perfected by the brilliant Silent Hill 2. Restricted cameras caused players to fear every step they took, while characters that couldn’t hold a gun steady encouraged players to flee rather than fight.[/LTR]
هوم کامینگ میخواست کاری شبیه RE4 (اکشن شدن بازی) انجام بده که کاملاََ تلاشی ناموفق بود. و به قول Sterling:
[LTR]turned the game into something that did not terrify, but instead irritate[/LTR]
 
کاملا کاملا موافقم با دو تا صحبتت. دقیقا منم میرفتم زیر پتو اصن جهنمی به پا بود اون زیر. اتمسفرش آدمو نابود میکرد انقدر باحال بود.:d
حالا بامزگی داستان این بود که من داداشمم عشق SH ه ، Origins رو که رو PSP دید اونم خوشش اومد ، افکت شب ، هدفون ، پتو رو به اون هم گفتم ، کلی حال کرده بود :d ، یه رقابتی پیش اومد تو تموم کردنش منم جو گیر شدم یه دفعه تا تهش رفتم;;) ، Ending هارم درو کردم:">

وای من فکر میکردم فقط من دیووووووونم
yahoo_4.gif
خیلی باحاله. چقدر خوبه که آدم اینجا افرادی را میبینه که مثل خودشن
yahoo_4.gif
اما من واقعا از shattered memories خوشم نیومد. فقط اون اولش و رنگ آمیزیه نقاشیش باحال بود
=))
من از SM بیشتر از اون روانپزشکه خوشم اومد که ازت سوال میپرسید....
 
حالا بامزگی داستان این بود که من داداشمم عشق SH ه ، Origins رو که رو PSP دید اونم خوشش اومد ، افکت شب ، هدفون ، پتو رو به اون هم گفتم ، کلی حال کرده بود :d ، یه رقابتی پیش اومد تو تموم کردنش منم جو گیر شدم یه دفعه تا تهش رفتم;;) ، Ending هارم درو کردم:">


=))
من از SM بیشتر از اون روانپزشکه خوشم اومد که ازت سوال میپرسید....

من توی اوریجینز 2 تا بیشتر ending نتونستم بگیرم.
آره سوال های روانشناسه خیلی باحال بود. من از دو تا از سوالاش خیلی خوشم اومد.
1- تا حالا به پارتنرت خیانت کردی :d
2- وقتی عصبانی باشی drinnk میزنی :p
میگم یه چیز باحال :d بیاین سوالای روانشناسه را بذاریم برای نظر سنجی :d باحال میشه ها :d
 
من توی اوریجینز 2 تا بیشتر ending نتونستم بگیرم.
آره سوال های روانشناسه خیلی باحال بود. من از دو تا از سوالاش خیلی خوشم اومد.
1- تا حالا به پارتنرت خیانت کردی :d
2- وقتی عصبانی باشی drinnk میزنی :p
میگم یه چیز باحال :d بیاین سوالای روانشناسه را بذاریم برای نظر سنجی :d باحال میشه ها :d
حیف که PSP م مشکل پیدا کرده وگرنه خیلی دوست داشتم Origins رو یه بار دیگه بازی کنم، خدایی زمان خودش شاهکار بود ، اون موقع ها کلی حال میکردم بازی فقط رو PSPه:d:|
 
من توی اوریجینز 2 تا بیشتر ending نتونستم بگیرم.
آره سوال های روانشناسه خیلی باحال بود. من از دو تا از سوالاش خیلی خوشم اومد.
1- تا حالا به پارتنرت خیانت کردی :d
2- وقتی عصبانی باشی drinnk میزنی :p
میگم یه چیز باحال :d بیاین سوالای روانشناسه را بذاریم برای نظر سنجی :d باحال میشه ها :d

:dآره سوالاش خیلی جالب بود. :)

- - -ویرایش - - -

حیف که PSP م مشکل پیدا کرده وگرنه خیلی دوست داشتم Origins رو یه بار دیگه بازی کنم، خدایی زمان خودش شاهکار بود ، اون موقع ها کلی حال میکردم بازی فقط رو PSPه:d:|

هنوزم شاهکاره. کلا بازی ای که خوب باشه الن و فردا و پس فردا نداره. آدم همیشه میتونه بازیش کنه. یا با خاطراتشون بره فضا!!!:d مثل همین سایلنت هیل یا Harvest Moon : Back to Nature PS1 یا Heavy Rain و خیلیای دیگه.:p
 
:dآره سوالاش خیلی جالب بود. :)

- - -ویرایش - - -



هنوزم شاهکاره. کلا بازی ای که خوب باشه الن و فردا و پس فردا نداره. آدم همیشه میتونه بازیش کنه. یا با خاطراتشون بره فضا!!!:d مثل همین سایلنت هیل یا Harvest Moon : Back to Nature PS1 یا Heavy Rain و خیلیای دیگه.:p
فضارو خوب اومدی:d
 
سلام
بله درسته اما یه اسم هم داشت. ولی سایلنت هیل 1 و 2 و 3 که هیچ اسمی نداشتن درسته :-/ اما شماره 4 هم مثل 5 اسم داشت. البته من خودمم سایلنت هیل 2 و 3 را خیلی بیشتر دوست دارم :d
شماره 2 هم اسمش Restless Dreams‌ بود.

sh2_xbox_us_platinum.jpg

آخه دشمنای انسانی آدمای خائنی بودند در ضمن توی سایلنت هیل 2 هم ادی را یادتون رفته :-/
ادی داستانش فرق می‌کنه.
اول اینکه ادی باس بازی حساب میشد. دوم اینکه وجه تشابهات جیمز و ادی اونها رو رو در روی هم قرار داده بود. سوم اینکه ادی جزو شخصیت‌های بازی بود نه دشمنان. چهارم هم اینکه جیمز با کشتن ادی دومین سر هرمی رو دریافت کرد یعنی جایزه بهش ندادن.
خب اگه منظور اون آدمای ماسک دار هست که خب از همونا تو فیلم شماره اول هم بود. حالا وجود اونا تو فیلم چطور؟ خوب بود یا بد؟ آخه مثلا در رابطه با فیلم گفتی که فیلم خوبی بود.
یکی از نقطه ضعف های برجسته بازی هم همین بود که به شدت تحت تاثیر فیلم بود. ;)
اینکه فیلم خوب بوده (البته به نظر بنده) دلیل نمیشه هر چیزی رو از روی اون بسازن خوب باشه که.
سس کچاپ رو پیتزاخیلی خوشمزه‌ست اما حاضرید آش رشته رو با کچاپ بخورید؟.
برای نظرسنجی هم بد نیست!:d
سایلنت هیل از لحاظ استایل و گرافیک هنری واقعاََ فوق العادس! البته 4 نسخه اول ! و یکی از نکاتی که باعث میشه سایلنت هیل متفاوت از بقیه بازی ترسناک باشه استایل هنری بازی هست.
و یکی از ضعف های نسخه های غربی بازی هم همین موضوع هست!
من با این قضیه مشکلی ندارم که. حرف من اینه که سبک هنری یا تکنیکی چیزی سلیقه‌ای نیست که بشه به نظرسنجی گذاشت. ضمن اینکه اطلاعات تخصصی نیاز داره.
به عنوان مثال:
ما نمی توینم بگیم کدوم زاویه دوربین در کدام صحنه بهترین انتخاب بوده اما می‌تونیم بگیم کدام زاویه دوربین در کدام صحنه زیباتر بوده.

- - -ویرایش - - -

سپاس فراوان از msbazienter و fallen-angel به خاطر کمک هایی که کردند.:x:)
آخرسر فک کنم خودم برم از این سایت که به میشا (fallen-angel) معرفی کردم همشونو بخرم.
فربدجان سایت برای فروش زیاده اما مطمئن شو که سان*سور شده نباشن.
البته منم دیسک‌های بازی رو پیدا کردم.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or