بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    62

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: 25 سپتامبر 2025
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,614
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 181
آخرین ویرایش:
خب حالا که بحث سر شماره 3و 4 شد ه....

خب بنظر من اگه از نظر داستان بخواهیم بگیم. شماره 4 بعد از شماره2 رتبه 2 هست. ولی اگه از نظر ترسناک تر بودن و گیم پلی بگیم شماره 3 بی نظیر است.
شخصیت پردازی هنری در 4 شماره اول از همه واقعا ضعیف تر قبلا ها هم درباره اش بحث بوده:d هدر کجا هنری کجا...:p
در مورد موسیقی بازی باید بگم من با شماره4 بیشتر حال کردم. تا شماره3....البته سر این موضوع بحث زیاده.{نظر شخصی مد نظر}:d
در مورد مراحل هم بنظرم جفتشون عالی بودن ولی انصافا شماره3 بهتر بود.;;)
ای ای به معما های 4 شماره چیزی نگید...واقعا همشون عالی بودن.:x هنوز بازی نیومده که معما هایی مثل این 4 شماره داشته باشه.
 
دوستان چرا کسی چیزی از شماره 2 و کیفیتش نمیگه؟ /:) داستان به اون خوبی( از نظر داستانی که رتبش رو هم دیدن دیگه ;)) ... با اون شخصیت هاش جیمز و آنجلا... موسیقی هم عالی( حتی یک عدد جعبه موزیک ببینید چه میکنه تو این قسمت :x) معماش هم خوب بوده و مخصوصا تو دوران خودش خیلی جذاب.
در کل آدم دلش میخواد بره سایلنت هیل خونه بخره :d
من در کل این 4 شماره با HC هم( دعوا نداریم سر این یکی ها :p)... از شماره 4 کمتر خوشم اومد( کلیت علاقه شخصی نه از نظر داستان).. چون یه حالت نابودی بهم دست میداد.. سر درد عجیبی میگرفتم :| ( شاید تاثیر پذیریش بالا بوده :d)
 
دوستان چرا کسی چیزی از شماره 2 و کیفیتش نمیگه؟ /:) داستان به اون خوبی( از نظر داستانی که رتبش رو هم دیدن دیگه ;)) ... با اون شخصیت هاش جیمز و آنجلا... موسیقی هم عالی( حتی یک عدد جعبه موزیک ببینید چه میکنه تو این قسمت :x) معماش هم خوب بوده و مخصوصا تو دوران خودش خیلی جذاب.
من در کل این 4 شماره با HC هم( دعوا نداریم سر این یکی ها :p)... از شماره 4 کمتر خوشم اومد( کلیت علاقه شخصی نه از نظر داستان).. چون یه حالت نابودی بهم دست میداد.. سر درد عجیبی میگرفتم :| ( شاید تاثیر پذیریش بالا بوده :d)
درسته رفیق..این تاثیر پذیریش بالا بوده...یادمه وقتی هنری رو می دیدم...افسردگی وجودم رو می گرفت.:d
شماره2 برترینه به همه هم اثبات شده....کسی هست که بگه نه...که در ان موقع کله هرمی بر او نازل می شود:p
در کل آدم دلش میخواد بره سایلنت هیل خونه بخره :d
خونه گرون شده ها....:-"
:d
 
قبلاً هم گفتم که از دید من توی چهار شماره اصلی شماره سه ضعیفتر از بقیه است !
منظور خاصی هم نداشتم خواستم یه مخالفتی کرده باشم دور همی:d

مسعودی باو نیستیا ! ما منتظر SH extra هستیم ها برادر !
=====
برای آخرین بار از عزیزان درخواست عاجزانه دارم که لیست خودشون رو قرار بدن !

سلام اشکان جان...باور کن این یکی دو ماهه خیلی گرفتاری های وحشتناکی داشتم!:-s:d خلاصه من شرمنده شما و بعضی از دوستامم...باشه روی چشمم بزودی میذارم;)
 
برای آخرین بار از عزیزان درخواست عاجزانه دارم که لیست خودشون رو قرار بدن !
چه لیستی اشکان جان؟
من که جسارت نکردم! داستان فوق العاده بود!:d

خب من دلایلی دیگری برای ضعیف خوندن این شماره دارم.:d اولین دلیلم هم شخصیتی به اسم هنری هست! اصلاََ با این بشر حال نمیکنم من, به نظرم بین شخصیت های سایلنت هیل, ضعیفترین شخصیت پردازی رو هنری داشت! هر چند والتر سالیوان فوقالعاده بود!:d دوم این که بازی نسبت به سه نسخه اول عناصر اکتشافی خیلی کمتری داشت. سوم این که معماهای زیادی نداشت(سوای اون زندان آبی), اکشن بازی هم نسبت به نسخه های قبلی بیشتر شده بود تا حدودی! بعد یه مدت هم به نظرم بازی خسته کننده میشد, مخصوصاََ این که باید دوباره مراحل رو تکرار کنی! و ارزش تکرار بازی هم نسبت به نسخه قبلی کمتر بود. شماره سوم هر دفعه که بازی رو تموم میکردی یه چیزه جدیدی باز میکرد لعنتی!:x:d و در آخر هم موسیقی بازی به نظرم از سه نسخه قبلی ضعیفتر بود (سوای آهنگ menu و ROA)...
شما با قسمت بولد شده یک فروند از اینها دریافت میکنید: /:)
:d
نه دیگه امیر. اکشنش خیلی کمتر بود. یعنی افتضاح بود. یه جز یه لوله و یه کلت بقیه چیزها یا میشکستن یا به درد نمیخوردن. دشمنا هم که خدا رو شکر نمیمردن/:):d ولی توی شماره های قبلی لااقل یه شات گان میگرفتی دستت اعتماد به نفس از چشمات میزد بیرون:d این همون شات گان رو هم نداشت:(
در مورد تکرار مرحله به نظرم با وجود اینکه قربانیها اینبار بر علیه-ت میشدن یه جور هیجان و اضطراب خاصی به آدم دست میداد. از طرفی هم انگار یه چیزی تغییر کرده بود.

بقیه موارد رو هم که اشکان گفت:p
 
دوستان چرا کسی چیزی از شماره 2 و کیفیتش نمیگه؟ /:) داستان به اون خوبی( از نظر داستانی که رتبش رو هم دیدن دیگه ;)) ... با اون شخصیت هاش جیمز و آنجلا... موسیقی هم عالی( حتی یک عدد جعبه موزیک ببینید چه میکنه تو این قسمت :x) معماش هم خوب بوده و مخصوصا تو دوران خودش خیلی جذاب.
در کل آدم دلش میخواد بره سایلنت هیل خونه بخره :d
خو بحث سر کیفیت بالاتر نیست ، سر کیفیت پایینتره :d، فکر نمیکنم هیچ احدی وجود داشته باشه که sh2 رو ضعیفترین شماره این 4 نسخه بدونه البته جز تنی چند از سایتهای معلوم‌الحال:lol:!
=========
چه لیستی اشکان جان؟
:arrowd:
خب پس شد همون ترسناک ترین مکان (مخوف ترین لوکیشن;;)) ، حالا میرسیم مرحله بعد یعنی گزینه ها !
فکر کنم همون کاری که برای بهترین ساندترک انجام دادیم اینجا هم میتونیم انجام بدیم :
1- فاضلابهای شماره اول
2- ساختمان زندگی هنری بعد از باز شدن در
3- هزارتوی شماره دوم
4- بعد از رسیدن به کلیسای دوم شهر تا قبل از مبارزه با پروانه شماره اول

این هم لیست آریا! میگذارم که اگر تا موقع تغییر نظرسنجی از بن درنیومد سرش بدون کلاه نمونه :

باقی بچه ها هم لیست گذاشته بودن ولی خب اگر خواستن با توجه به این که بحث لوکیشن هست نه صرفاً صحنه ترسناک دوباره لیست بگذارن !
اگر هم پیشنهاد دیگه ای در مورد نحوه گزینه ها دارین بدین !
 
شما با قسمت بولد شده یک فروند از اینها دریافت میکنید: /:)
:d
نه دیگه امیر. اکشنش خیلی کمتر بود. یعنی افتضاح بود. یه جز یه لوله و یه کلت بقیه چیزها یا میشکستن یا به درد نمیخوردن. دشمنا هم که خدا رو شکر نمیمردن/:):d ولی توی شماره های قبلی لااقل یه شات گان میگرفتی دستت اعتماد به نفس از چشمات میزد بیرون:d این همون شات گان رو هم نداشت:(
در مورد تکرار مرحله به نظرم با وجود اینکه قربانیها اینبار بر علیه-ت میشدن یه جور هیجان و اضطراب خاصی به آدم دست میداد. از طرفی هم انگار یه چیزی تغییر کرده بود.

بقیه موارد رو هم که اشکان گفت:p

/:)
علی توی سایلنت هیل 4 بیشتر روی melee combat تمرکز شده بود و هم این که تعداد هیولاها زیادتر از نسخه های قبلی شده بود و این خب برای یه بازی مثل سایلنت هیل سمه!:d توی مصاحبه سال 2005 هم Imamura در مورد اکشن شدن سایلنت هیل 4 صحبت کرده بود و گفته بود:
[LTR]
We wanted more melee combat in SH4, but realized from fan reaction that there was just too much action, regardless of it being melee or not. That kind of action doesn't make the atmosphere creepy anymore, but kind of obnoxious.[/LTR]
بعدش این تکرار محیط واقعاََ عذاب آور بود علی برای من!(نظر شخصی, حالا اگر دلت خواست بحث میکنیم تا به یه توافقی برسیم!):d ببین DMC4 هم یه همچین مشکلی داشت به نظرم! در بازی با دانته باید به طرز عذاب آوری اون مراحلی رو که یک بار با nero رفتی دوباره با دانته تکرار کنی!:d با این که گیم پلی بازی عوض شده بود ولی با این حال برای من یه حالت خسته کننده و عذاب آوری داشت!:d
 
خب اینم لوکیشن های من:

1- بعد از بازی کردن در 3 قفله شماره اول که شهر کلا تاریک میشه
2- کل مدرسه
3- بیمارستان با اون صدای درهای نکبتش/:)
4- شماره دوم هم کله هرمیون!/:) هر محلی که اون توش باشه
5- مترو شماره چهارم برای دفعه دوم
6- خونه هنری وقتی والتر توشه/:)
7- برای Origin هم مُتل و تیمارستان که عینا یه هزارتو بودن

/:)
علی توی سایلنت هیل 4 بیشتر روی melee combat تمرکز شده بود و هم این که تعداد هیولاها زیادتر از نسخه های قبلی شده بود و این خب برای یه بازی مثل سایلنت هیل سمه!:d توی مصاحبه سال 2005 هم Imamura در مورد اکشن شدن سایلنت هیل 4 صحبت کرده بود و گفته بود:

We wanted more melee combat in SH4, but realized from fan reaction that there was just too much action, regardless of it being melee or not. That kind of action doesn't make the atmosphere creepy anymore, but kind of obnoxious.​

بعدش این تکرار محیط واقعاََ عذاب آور بود علی برای من!(نظر شخصی, حالا اگر دلت خواست بحث میکنیم تا به یه توافقی برسیم!):d ببین DMC4 هم یه همچین مشکلی داشت به نظرم! در بازی با دانته باید به طرز عذاب آوری اون مراحلی رو که یک بار با nero رفتی دوباره با دانته تکرار کنی!:d با این که گیم پلی بازی عوض شده بود ولی با این حال برای من یه حالت خسته کننده و عذاب آوری داشت!:d
امیر خودت حساب کن از اول بازی:d تعداد جونورایی که میکشی کم هستن. شاید یه خاطر نمردن قربانیا و اینکه هر جایی از در و دیوار میان بیرون و پرسه میزنن هست که میگن اکشن بازی زیاد بوده. آره مثلا توی جنگل یه خورده اکشنش زیاد شده بود ولی اونجا کسی واینمیستاد بجنگه:d معمولا از این در تا در بعدی رو چهار نعل میدوید:d
در مورد تکراری شدن محیط ها هم یه چیزی رو باید در نظر گرفت. اگر دنبال شکافیدن محیط ها هستی که خب آره حق با توئه چون قبلا شکافتوندیشون:d ولی در مورد DMC بیشتر بازیکنا درگیر گیم پلی دانته میشن و کاری به محیط نداره (خودم مثلا). چون DMMC به کل در مورد گیم پلی هست (جل الخالق:d توی تاپیک SH بحث DMC میشه:bighug:)
در مورد شخصیت هنری هم درسته یه خورده (در واقع بیش از حد:d) عجیب میزنه ولی همچین افرادی واقعا توی جامعه هستن. یعنی به چشم دیدم. یه جورین که انگار نمیدونن چه اتفاقی داره اطرافشون میوفته. انگار بین 2تا دنیا در رفت و آمدن:d البته تعدادشون انگشت شماره ولی خب وجود دارن.

پ.ن: چیزی که واضحه اینه که توی شماره سوم Uzi میگیری دستت و دشمنا رو آبکش میکنی
yahoo_4.gif
ولی توی شماره چهارم امنیتت زیر خط فقره خداییش
yahoo_4.gif
تا جایی که توی خونه-ت هم ظاهر میشن و به خودت میگی برم توی اون دنیا بیشتر در امانم:))
 
خب اینم لوکیشن های من:

1- بعد از بازی کردن در 3 قفله شماره اول که شهر کلا تاریک میشه
2- کل مدرسه
3- بیمارستان با اون صدای درهای نکبتش/:)
4- شماره دوم هم کله هرمیون!/:) هر محلی که اون توش باشه
5- مترو شماره چهارم برای دفعه دوم
6- خونه هنری وقتی والتر توشه/:)
7- برای Origin هم مُتل و تیمارستان که عینا یه هزارتو بودن

خب حضور مدرسه توی نظرسنجی قطعی به نظر میرسه!(تقریبا5 نفر توی لیستشون بوده) ... فقط بین لیست گذاشتن بچه ها فاصله افتاد،حالا باید همه ی لیست ها بررسی بشه تا ببینیم چی به چیه :whistling:

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در مورد سالنت هیل4 یه سری ((ترین)) وجود داره(به نظر من) که باعث میشه این عنوان نه در صدر قرار بگیره و نه در قعر!

1. افسرده ترین اتمسفر(تاثیرگذار ترین محیط ها از نظر روانی)
2.ضعیف ترین گیم پلی،از نظر اکشن صرفا
3.محیط های تکراری(که شخصا موافق نبودم باهاش)
4.داستانِ درگیر کننده(که متفاوت بود با فلسفه ی پایه ایِ سری و ثابت کرد نوآوری در این بازی ممکنه ،منتها راه داره :d)
5.هیچکدام!!!

از نظر شخصیت پردازی ، به نظرم کاراکتر عنوان origins به مراتب سرتر از هنری بود! اگر هم استدلال ما این باشه:

شماره 4 اصلا قرار نبوده که هنری نقشی داشته باشه! هنری یه جورای راویِ داستان و شخصیت اصلی والتر سالیوانه :biggrin1:

من ترجیح میدادم با خودِ والتر بازی کنم :-??
 
پ.ن: چیزی که واضحه اینه که توی شماره سوم Uzi میگیری دستت و دشمنا رو آبکش میکنی:d ولی توی شماره چهارم امنیتت زیر خط فقره خداییش:d تا جایی که توی خونه-ت هم ظاهر میشن و به خودت میگی برم توی اون دنیا بیشتر در امانم:))

راستش رو بخوای علی من موقعی که این بازی رو می کردم دقیقا همچین حرفی رو به خودم میزدم.:d

- - -ویرایش - - -

شماره 4 اصلا قرار نبوده که هنری نقشی داشته باشه! هنری یه جورای راویِ داستان و شخصیت اصلی والتر سالیوانه :دی

هان؟.....یعنی هنری کلم بود.:)){شوخی}
 
من ترجیح میدادم با خودِ والتر بازی کنم :-??

هان؟.....یعنی هنری کلم بود.:)){شوخی}

فکر می کنین شوخی می کنم :دی یا الکی حرف می زنم :| :دی جدی میگم! داستان هرگز قرار نبوده در مورد هنری باشه! هنری فقط یه شاهد بود که داستانی که اتفاق می افتاد روایت می کرد! لازم نبود بیشتر از این شخصیت پردازی بشه ( هر چند من به شخصه مخالفممممممممممممممممممممممممممم)
 
فکر می کنین شوخی می کنم :دی یا الکی حرف می زنم :| :دی جدی میگم! داستان هرگز قرار نبوده در مورد هنری باشه! هنری فقط یه شاهد بود که داستانی که اتفاق می افتاد روایت می کرد! لازم نبود بیشتر از این شخصیت پردازی بشه ( هر چند من به شخصه مخالفممممممممممممممممممممممممممم)

خوب این درست که بازی درباره والتر بود....ولی بلخره اگه هنری رو یک جور راوی در نظر بگیریم که {البته بنظر من اون بیشتر یک راوی}...باز هم بازیکنی که ما کنترل می کنیم باید شخصیتش معلوم و ماجراش رو بدونیم. :dبنظم من داستان رو می شود از دو جهت نگاه کرد.1- اگه هنری رو ارجعیت بدیم...ماجرا درباره ی اون میشه که گرفتار اون هتل و وارد داستان والتر می شود...دقت {والتر در این جا اولویت دوم است}:)
2 اگر والتر شخصیت اصلی است که داستان این شماره می شود و ما به ماجرای او به مرور در بازی پی می بریم.{چون داستان بازی رو نقشه های والتر می چرخه اولویت اون بالا می رود ولی باز هم داریم می گیم داستان بازی خوب معلوم است باید شخصیتش اهمیت داشته باشه ولی نه به عنوان شخصیت اول....مثل بسیاری از بازی های دیگه که ماجرا اصلی رو یک کسان دیگه به وجود می اودند و بعد شخصیت اول بازی وارد ان می شود و به ماجرای ان ها پی می برد...خوب این شخصیت هم نیاز به پردازش داره.{ببخشید زیاد حرف زدم}:d:d
 
از نظر شخصیت پردازی ، به نظرم کاراکتر عنوان origins به مراتب سرتر از هنری بود!
بیخیال میلاد !:-o اریجینز وفادارترین نسخه جدید به نسخه های قبلیه از نظرم ، ولی تراویس گلابیترین شخصیت اولیه که به عمرم دیدم ! :d
ایراد وقتی وارده که ما ندونیم هنری چطور آدمیه ، ولی برعکس ما همه چیزی که لازمه از هنری بدونیم میدونیم ، هنری یه آدمیه که نمیتونسته خانواده و شلوغیش رو تحمل کنه پس نقل مکان میکنه ، چون آدم معاشرتی نیست اکثر همسایه ها آنچنان رابطه ای باهاش ندارن ، سرگرمیش رفتن به جاهای ساکت و آرومی مثل سایلنت هیل و عکس برداری از اونجاهاست. شما عکسهای دور و بر اتاق هنری رو نگاه کنی یه عکس دست جمعی نمیبینی تماماً عکسهای تاریک و تنها ، خب از یه همچین آدمی چه توقعی میره ؟ حالا همین آدم چندروزه که ناخواسته درگیر ماجرائی شده که ازش راه فراری نداره و با همون شخصیت منزویش باید این راه رو ادامه بده تا بتونه از اون اتاق لعنتی خارج بشه !
ولی تراویس خودش انتخاب کرد که بره دنبال اون دختر ، خودش انتخاب کرد که این ماجرا رو ادامه بده و به قول خودش حقیقت رو بفهمه پس نباید اینقدر نسبت به اتفاقات بیخیال باشه ، ما توی طول بازی حقایق عجیب و غریبی رو در مورد زندگی تراویس متوجه میشیم ، محوریت داستان بازی روی شخصیت تراویس میگرده ( آلسا رو بگذاریم کنار ) ولی این بشر انگار نه انگار ! این چیزهائی که تراویس فهمید رو هر کی میفهمید نابود میشد ولی این دریغ از یکم حس !
فکر میکنم مشکل بچه ها بیشتر از اینکه با شخصیت پردازی هنری باشه با شخصیت هنریه !
هر چند من به شخصه مخالفمممممممممممممممممممم ممممممم
نفهمیدم الآن پس با چی اینقدر کشدار مخالفی ؟:d
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or