بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,609
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
سلام
ما بهشون میگیم " شب کور " یا " شب پره " ... چشم ندارن ... با ردیاب های صوتیشون مسیر یابی می کنن ...
خيلي خاطراتم رو ورق زدم اما اين صحنه رو به ياد نياوردم. ولي به احتمال زياد با اون حشرات SH2 فرق دارن. ايشالا بعد از SH2 به SH3 فراخوانده مي‌شوم.
 
آخرین ویرایش:
شما کتاب LOST MEMORIES رو خوندین و جایی رو سراغ دارین بشه دانلودش کرد ؟

سلام بچه ها بعد از مدتها شروع کردم به مطلب نوشتن واسه اینکه جواب این دوستمون یعنی جناب آرتاس خان رو بدم ( اینم بگم تو وار اصلا ازش خوشم نمیاد البته آرتاس وارکرافت رو می گم ها ) باید بگم من کتاب The Lost Memories رو دارم ترجمه می کنم اونم هراز گاهی . یه سری لینک می زارم امیدوارم به درد شما و به درد همه بچه ها بخوره .



لینک اول مربوط به کتاب اصلی Lost Memories هستش که به زبان ژاپنی هست و ناشرش همون شرکت Konami هست . نمی دونم کتاب رو از کجا گرفتم ولی واسه اینکه شما بتونین اصل کتاب رو ببینین براتون آپلود کردم امیدوارم به دردتون بخوره . البته کیفیت عکساش پایینه ولی خوب فکر نمی کنم زیاد بهش احتیاج داشته باشید ولی واسه آرشیو کردن خوبه . اما لینک کتاب اینه :


لینک دوم مربوط هست به سایت ترجمه کننده کتاب اصلی که این کتاب رو به زبان انگلیسی ترجمه کرده که در این سایت می تونید ترجمه کتاب رو به صورت عکس بگیری . آدرس سایت مورد نظر اینه و اونطور که یادم هست تو این سایت ترجمه های مختلف وجود داره که امیدوارم یه روزی ترجمه کتاب منم توی لیست سایت قرار بگیره :
http://www.translatedmemories.com
البته لازم دیدم اینو بگم که کتاب اصلی Lost Memories به شرح جزئیات بازی و تاریخچه داستان بازی ازنظر سرگذشت شهر سایلنت هیل در آمریکاست و متعلق به سه شماره اول بازی هست ولی خوب تو سایتی که معرفی کردم اطلاعاتی درمورد بازی شماره 4 هم می تونید ببینید که اطلاعات به درد بخوری هستن راجع به سرگذشت 21 قربانی سایلنت هیل 4 و ...


لینک سومی که می زارم مربوط می شه به همون سایت قبلی . من تمام عکسای سایت قبلی رو دانلود کردم و اونو واسه راحتی کار به PDF با کیفیت بالا تبدیل کردم و بعدش آپلود کردم که بچه هایی که دوست دارن بتونن به راحتی ازش استفاده کنن و به خودشن زحمت ندن عکسای کتاب رو یکی یکی دانلود کنن . فقط مشکلی که هست حجم این فایل حدود 22 مگ هستش که امیدوارم ازم گله نکنید . اینم لینک دانلود :
http://rapidshare.com/files/286185089/Lost_Memories___English_Original_Book__.pdf.html

اما آخرین لینکی که میزارم مربوط می شه به فایل PDF کتاب بدون عکس . این ترجمه مربوط به کسی به نام Wallofdeath است که من تو ترجمه هام اسم طرف رو هم آوردم . اما لینک دانلود این کتاب اینه :
حجمش کمه حدود 150 کیلوبایته که راحت می تونید دانلودش کنید . البته بازم می گم عکس مکس توش خبری نیست ها !!!!

خوب ....
به هرحال بچه ها متاسفم که نتونسته بودم چند وقتی مطلب بنویسم . به هرحال امیدوارم با این پستی که زدم یه خورده از گلایگی تون کم کرده باشم . تا مطلب بعدی ...

پرجنب و جوش باشید مثل Laura
دوست داشتنی مثل َAleesa
وفادار مثل Harry Mason
و
قوی مثل P.H





 
اولا از سایلنت بدم میومد!بعد فهمیدم چقدر داستان و سناریو باحالی داره!حالا ارزش داره یک بار دیگه رو psp سایلنت 1 و 2 رو بازی کرد؟
والا شما رو نمی دونم .... من باشم این کار رو حتما می کنم !
سلام دوباره
خيلي خاطراتم رو ورق زدم اما اين صحنه رو به ياد نياوردم. ولي به احتمال زياد با اون حشرات SH2 فرق دارن. ايشالا بعد از SH2 به SH3 فراخوانده مي‌شوم.
مخلص msbazicenter عزیز:biggrin1: .... من هر چی فکر می کنم می بینم اینا همونایین که تو SH2 بودن ...
به نظر من همونان !
سلام بچه ها بعد از مدتها شروع کردم به مطلب نوشتن واسه اینکه جواب این دوستمون یعنی جناب آرتاس خان رو بدم ( اینم بگم تو وار اصلا ازش خوشم نمیاد البته آرتاس وارکرافت رو می گم ها ) باید بگم من کتاب The Lost Memories رو دارم ترجمه می کنم اونم هراز گاهی . یه سری لینک می زارم امیدوارم به درد شما و به درد همه بچه ها بخوره .
اول اینکه سلام .... واقعا خوشحالم که حظور من باعث شده بچه های قدیمی سایلنت هیل دوباره بیان اینجا ! از شما هم بابت کارهایی که کردین واقعا ممنونم . .....
حالا شما چرا این همه از آرتاس بدت میاد ؟ چی کار کرده بنده خدا مگه ؟ :biggrin1:
بهتر بود به جای اینکه بگی "جواب" می گفتی "جواب های" چون کلا چون تقریبا تازه واردم ، اینه که سوال زیاد برام پیش میاد
! :biggrin1::biggrin1:
راستی چرا ترجمه کردنتون هر از گاهیه ؟ امکانش نیست یه مدتی (مثلا یک هفته) بشینید روش کار کنید و بعد تمومش کنید ؟:biggrin1:
لینک اول مربوط به کتاب اصلی Lost Memories هستش که به زبان ژاپنی هست و ناشرش همون شرکت Konami هست . نمی دونم کتاب رو از کجا گرفتم ولی واسه اینکه شما بتونین اصل کتاب رو ببینین براتون آپلود کردم امیدوارم به دردتون بخوره . البته کیفیت عکساش پایینه ولی خوب فکر نمی کنم زیاد بهش احتیاج داشته باشید ولی واسه آرشیو کردن خوبه . اما لینک کتاب اینه :
ممنون بابت زحمت ... اما زبونش ژاپنیه ! ما که بلد نیستیم !:biggrin1:
لینک دوم مربوط هست به سایت ترجمه کننده کتاب اصلی که این کتاب رو به زبان انگلیسی ترجمه کرده که در این سایت می تونید ترجمه کتاب رو به صورت عکس بگیری . آدرس سایت مورد نظر اینه و اونطور که یادم هست تو این سایت ترجمه های مختلف وجود داره که امیدوارم یه روزی ترجمه کتاب منم توی لیست سایت قرار بگیره :
http://www.translatedmemories.com
البته لازم دیدم اینو بگم که کتاب اصلی Lost Memories به شرح جزئیات بازی و تاریخچه داستان بازی ازنظر سرگذشت شهر سایلنت هیل در آمریکاست و متعلق به سه شماره اول بازی هست ولی خوب تو سایتی که معرفی کردم اطلاعاتی درمورد بازی شماره 4 هم می تونید ببینید که اطلاعات به درد بخوری هستن راجع به سرگذشت 21 قربانی سایلنت هیل 4 و ...

این لینک رو من رفتم دیدم ! کاش بشه یه روزی ترجمه فارسی شما و یا دوستان دیگه هم توی سایتا بخوره !
لینک سومی که می زارم مربوط می شه به همون سایت قبلی . من تمام عکسای سایت قبلی رو دانلود کردم و اونو واسه راحتی کار به PDF با کیفیت بالا تبدیل کردم و بعدش آپلود کردم که بچه هایی که دوست دارن بتونن به راحتی ازش استفاده کنن و به خودشن زحمت ندن عکسای کتاب رو یکی یکی دانلود کنن . فقط مشکلی که هست حجم این فایل حدود 22 مگ هستش که امیدوارم ازم گله نکنید . اینم لینک دانلود :

و اما این یکی دیگه عالی بود ... محشره ... کارت درسته !
اما آخرین لینکی که میزارم مربوط می شه به فایل PDF کتاب بدون عکس . این ترجمه مربوط به کسی به نام Wallofdeath است که من تو ترجمه هام اسم طرف رو هم آوردم . اما لینک دانلود این کتاب اینه :
حجمش کمه حدود 150 کیلوبایته که راحت می تونید دانلودش کنید . البته بازم می گم عکس مکس توش خبری نیست ها !!!!
اینم گرفتم .... خوبه ولی خوندنش حوصله می خواد ! باید بعد از سایلنت هیل براش وقت بزارم !
خوب ....
به هرحال بچه ها متاسفم که نتونسته بودم چند وقتی مطلب بنویسم . به هرحال امیدوارم با این پستی که زدم یه خورده از گلایگی تون کم کرده باشم . تا مطلب بعدی ...

پرجنب و جوش باشید مثل Laura
دوست داشتنی مثل َAleesa
وفادار مثل Harry Mason
و
قوی مثل P.H
منو اگه ولم کنی آلسا رو بغل می کنم .... جیمز رو می بوسم ! با PH هم چون زیاد نمی شه خودمونی شد فقط یه عکس دو نفره می گیرم ! (البته قبل از اینکه از خواب بیدار شم)
خوش باشید ... آقا دستت درد نکنه که اومدی سر زدی و حال دادی .... ممنون !
دیگه نمی دونم چی باید بگم ؟؟؟:biggrin1::biggrin1:
گیج شدم می خوام برم عکسا رو ببینم !
 
آخرین ویرایش:
بچه ها اگه کسی homecoming داره این دوستمون رو کمکش کنه ! یا اگه کسی می تونه کمکش کنه اونجا رو رد کنه !
من عکسا رو دیدم ! واقعا جالبن !
بچه ها محمد مهدی عزیز در مورد SH3 هم تحلیل اختصاصی نوشته ؟
 
من الان دارم ازبیرجند و در حال مرخصی تو شهری با شما بحث می کنم.
می بینم که دارین سعی می کنین با سایلنت هیل کنار بیاین
جانم؟
اما من واقعا متاسفم که شما با این ادعا ها و نظریه پردازی هاتون هنوز به دنبال سایلنت هیل هوم کامینگ و اوریجین نرفتین.
بابا شما که این قدر عشق سایلنت دارین بیاین این بازی هوم کامینگ رو خوب بازی کنین و در موردش بحث کنین. هوم کامینگ بازی گرزی بود اما یک بخش هایی از داستانش ارزش بحث داره.
ببین دوست من من نمیدونم چرا shh اینقدر مهم شده ! چون ما در مورد sh4 هم توی تاپیک آنچنان تا به حال بحث نکردیم. ولی کسایی که از این بازی بد گفتن کسایی بودن که خیلی خیلی برای بنده محترمند و به خاطر سابقه شون در این بازی ، حرفاشون یه جورایی سنده و مطمئنا از روی معده نمیان از بازی که اینهمه براش منتظر بودن انتقاد کنند پس اینقدر در این مورد پافشاری نکنید که shh فوق العاده است و این حرفا ! در ضمن کسی فکر نمی کنم اینجا ادعایی داشته باشه.
horror جان .... اینایی که اینجا نوشتم (البته بجز تحلیل شخصیت های سایلنت هیل 2) هنوز نوشته نشدن ! یا اگه نوشته شدن جایی دیگس (توی BC) لطف کن به من بگو !
جمله " به زودی ترجمه خواهند شد " توی این فهرست زیاد دیده می شه !
این چیزی که شما میبینید در واقع مربوط به اصل لینک مطلب هست ! یعنی در حقیقت این قسمت ها رو ما متن انگلیسی اش رو هم در اختیار نداریم. و اصل لینک فاقد این مطالب هستش.
یعنی سیستم مبارزات چطوری شده ؟ منظورت یعنی عین RE که تو شماره 4 سیستم مبارزات عوض شد ... یعنی اونطوری شده ؟
ببین دوست من ما عادت کردیم که توی بازی از تجهیزاتی استفاده کنیم که معمولا توی بازی های shooter ازش استفاده نمیشه مثلا لوله ، یا چکش و تبر و این حرفا بعد تیم سازنده گفت که ما تحولی توی سیستم مبارزه ای بازی ایجاد خواهیم کرد ، ولی تنها کاری که این گروه انجام دادند این بود که یه دکمه ی dodge به
بازی اضافه کردن و از مهمات کم کردند همین . فقط یه کم بازی رو بزن در رو تر کردن. وارد کردن سیستم نشونه گیری به re4 خیلی بازی رو روون تر کرد ولی توی shh کاملا به روند و حس و حال بازی گند زده. توی re4 واقعا تحول ایجاد شده بود اما shh انگار فقط چند تا دستکاری کودکانه توش انجام شده.
ببخشید ... من منظورت رو از این که میگی " به خاطر خاموش بودن تپه " متوجه نمی شم ... می شه یکم برام توضیح بدی ؟
wow ! هنوز متوجه نشدی که این تپه چقدر خاموشه ؟ شماره ی اول دوم سوم و چهارم تعداد افرادی که در طول بازی باهاشون ملاقات می کنیم رو جمع کنیم به تعداد افرادی که توی همین اوایل shh من تا حالا دیدم نمیرسه !
این که میگم خاموشه یعنی شما تنهایی رو حس می کنی توی شماره ی اول شما سیبل رو به عنوان دوست داری و دالیا و کافمن رو به عنوان دشمن همین! حالا بیا ببین توی shh چه خبره. تنها بودن اینکه بدونی کس دیگه ای شرایط تو رو نداره حس ترس رو تو وجودت نهادینه میکنه ! کل بازی توی سکوت فرو رفته به جز صدای رادیو صدای دیگه ای نمیشنوی ! حالا اینجا هر 4 قدم با یه آدم جدید رو به رو میشی.

جورایی هم ترس بازی عوض شده به نظرم ! یعنی اینجوری که من دیدم ، دیگه خبری از ترس بر اساس اصول روانشناسی خبری نیست ! درسته ؟
تا اینجا این حس به من هم دست داده.
جان ؟ درست خوندم ؟ Hard riddle ؟ اونجوری هم که من تا حالا شناختمت اهل hint و walkthrough نیستی !
HARD RIDDLE ؟ :eek::eek:
من تو این normalــش موندم ! :blushing:
یکی از اصلی ترین دلایل علاقه ی من به سری همین معماهای خوف انگیزش هست.
حشرات پروانه مانندي كه توي اتاق 202 آپارتمان (همون اتاقي كه كليد ساعت رو از تو سوراخش پيدا مي‌كنيم) همون حشراتي هستن كه آخر بازي به كمك غول آخر بازي (شبيه مري) پدرمون رو در ميارن.
راستی اوناییم که تو SH3 کنار اون FAN بزرگ هستن و برا فراری دادنشون باید دو تا ماده شیمیایی رو تو سطل آشغال بریزی و بعد فن رو روشن کنی فرار کنن ، از همین قماشن ؟
این که این حشرات چه ارتباطی با بازی دارن رو من نمیدونم ولی خب از اونجایی که آلسا علاقه ی زیادی به پروانه داشت ( اتاق السا رو توی شماره ی 1 و 3 به یاد بیارید دور تا دور اتاق پروانه ی خشک شده وجود داره ) بعید نیست که پروانه ها هم یه جورایی با شهر و حوادثش عجین شده باشن . چون توی اکثر شماره ها حضور این موجودات رو داریم.
دوم اينكه به شخصه ازت متشكرم بابت رونق دوباره به اين مكان خاك خورده:biggrin1:
بنده هم از این بابت از آرتاس ممنونم.
می گم خبری از جناب Horror نیست ... نکنه دیگه عین محمد مهدی عزیز کم پیدا بشه بعدشم بزاره بره ؟ :biggrin1:
یه چند روزی درگیر سفر و دانشگاه بودم و دسترسی به اینترنت هم نداشتیم.
من تا روزی که توانایی تایپ کردن داشته باشم و کسی باشه که بتونم اینجا بهش کمک کنم ناپدید نخواهم شد.
سلام به بچه های خوب دهکده پرت و دور افتاده سایلنت هیل ....
who am I ?
بچه ها می دونید چند وقته مطلب ننوشتم . به قول Horror حوصله می خواد ترجمه ...
اما قول می دم به زودی زود بازم ترجمه کنم عزیزان ...
به به به !!! شهام جان ! بعد از مدتها... !
خیلی خیلی خوشحالمون خواهی کرد اگر این کار رو انجام بدی.
بابت لینک ها هم تشکر فراوان .
اولا از سایلنت بدم میومد!بعد فهمیدم چقدر داستان و سناریو باحالی داره!حالا ارزش داره یک بار دیگه رو psp سایلنت 1 و 2 رو بازی کرد؟
بستگی به این داره که ازش چی بخوای ! اگر واقعا دنبال داستان هستی بهترین کار رو می کنی ولی اگر نه بدجوری حالت گرفته خواهد شد.
امکانش نیست یه مدتی (مثلا یک هفته) بشینید روش کار کنید و بعد تمومش کنید ؟:biggrin1:
برادر داستان کوتاه و متن 1 صفحه ای نیست که تحلیله خیره سرش ! :biggrin1:
ها اي آرتاس كه وگوئن اي يعني چه؟:confused:
Arthas یکی از شخصیت های بازی Warcraftـــه که حاضر می شه برای نجات کشور خودش روحش رو به نیروهای بد بفروشه و ...
OFF topic ؟

واقعا خوشحالم که حظور من باعث شده بچه های قدیمی سایلنت هیل دوباره بیان اینجا ! از شما هم بابت کارهایی که کردین واقعا ممنونم . .....
فکر نمی کنم دلیلش این باشه البته!:biggrin1:

بچه ها محمد مهدی عزیز در مورد SH3 هم تحلیل اختصاصی نوشته ؟
خیر.

....................
من هم فکر کنم باید دو باره بشینم سر ترجمه.
پس منتظر باشید.
 
آخرین ویرایش:
سلام
از كليه طرفداران شخصيت ماريا در SH2‌پوزش مي‌طلبم اما باور كردم كه يكي از خنگ‌ترين و كم‌هوش‌ترين شخصيت‌هاي دنياي بازي‌هاي رايانه‌اي همين مارياي زبون نفهمه. شايد هم يكي از باهوش‌ترين هيولاها باشه!
يك هفته‌اي هست كه به خاطر خنگ بازي‌هاي اين همشيره سر بازي تو HARD ACTION گير كردم. تو تموم بازي‌ها اين‌قدر سر يه مرحله گير نكرده‌بودم. دليلش؟ آخر بيمارستان من ميدويدم و اون نه! انگار يه جورايي دل به PH‌سپرده بود. نمي‌دونم اساتيد به اين داستان برخورد كردن يا گيج بازي از من بوده اما هر بار كه سعي مي‌كردم خودم رو بين ماريا و PH‌قرار بدم و با تيراندازي مانع كشته شدنش تا درب آسانسور بشم، ايشون با دقتي مثال‌زدني بين من و PH ميومد و سپر بلاش ميشد. كفرم رو در آورد. براي اولين بار از اينكه ميديدم ماريا كشته ميشه دلم خنك شد.
راستي يه سوال:
بهتر نبود به جاي BrookHaven Hospital مي‌گفتن BrookHaven Asylum؟
 
wow ! این قسمت من رو هم شدیدا مورد عنایت قرار داد !
اما یه راهکار دارم براش ! تا وقتی که ph نیومده که بدو اما وقتی ph اومد ازش جدا نشو یعنی چی :
برو بچسب به ph بعد یه اسلحه درست حسابی بردار ( به جز تفنگ ها چون به تیرشون توی مبارزه آخر با ph شدیدا احتیاج پیدا میکنی ! ) شروع کن به ضربه زدن به ph به ازای هر دو یا سه ضربه که میزنی یکی می خوری با هر ضربه ی ph ماریا که چسبیده به تو و ph حرکت میکنه مجبور میشه یک قدم عقب بره ( زاویه ات رو طوری تنظیم کن که شمشیر به ماریا نخوره ) همینطور اینکار رو ادامه بده تا به دالان آخر برسی بعد بی خیال ماریا شو دوباره بدو تا به در آسانسور برسی ( تو این مدت ph نمیتونه بلایی سر ماریا بیاره ) ، فقط احتیاج شدیدی به health drink و first aid kat پیدا می کنی که امیدوارم به اندازه ی کافی ذخیره کرده باشی.
راستی خودت رو برای یه مبارزه ی خیلی سخت تر با ph توی آخر بازی آماده کن تا میتونی از مهمات و ذخایر دارویی ات استفاده نکن چون کشتنشون از در رفتن از دستشون خیلی سخت تره .
پاینده باشی.
 
فقط بدوید !!!!!

من تاحالا بیشتر از 30 بار سایلنت هیل 2 رو تموم کردم ....
به نظر من یکی از مشکل ترین قسمت های سایلنت هیل 2 همین قسمته ولی خوب تنها راهی که وجود داره اینه که واقعا ماریا رو بی خیال شید و با تمام سرعت بدوید . شما باید طوری دویدنتون رو تنظیم کنید که به هیچ وجه به هیچ دیواری اثابت نکنید چون با اولین اثابت ماریا وای می سه و منتظر می مونه که شما دوباره راه بیفتید . مطمئن باشید اگه با تمام قدرت بدوید ماریا هم پشت سر شما میاد . در ضمن اینم بگم یکی از بهترین آهنگهایی هم که تو زندگیم شنیدم همین آهنگی هست که بعد از کشته شدن اول ماریا وقتی جیمز از آسانسور بیرون میاد شنیدم ...:smile::biggrin1:
 
بچه ها یی که الان SHH بازی می کنید جواب اون مهمون عزیزمون چی شد ؟
کسی تونست کمکش کنه ؟

بریم سراغ نقل قول ها :biggrin1:
در ضمن کسی فکر نمی کنم اینجا ادعایی داشته باشه.
من که ندارم (نه جون من .... ! ادعا هم داشته باش):biggrin1::biggrin1:
این چیزی که شما میبینید در واقع مربوط به اصل لینک مطلب هست ! یعنی در حقیقت این قسمت ها رو ما متن انگلیسی اش رو هم در اختیار نداریم. و اصل لینک فاقد این مطالب هستش.
خب این نشون می ده که چقدر به سایلنت هیل مسلط هستید
ببین دوست من ما عادت کردیم که توی بازی از تجهیزاتی استفاده کنیم که معمولا توی بازی های shooter ازش استفاده نمیشه مثلا لوله ، یا چکش و تبر و این حرفا بعد تیم سازنده گفت که ما تحولی توی سیستم مبارزه ای بازی ایجاد خواهیم کرد ، ولی تنها کاری که این گروه انجام دادند این بود که یه دکمه ی dodge به
بازی اضافه کردن و از مهمات کم کردند همین . فقط یه کم بازی رو بزن در رو تر کردن. وارد کردن سیستم نشونه گیری به re4 خیلی بازی رو روون تر کرد ولی توی shh کاملا به روند و حس و حال بازی گند زده. توی re4 واقعا تحول ایجاد شده بود اما shh انگار فقط چند تا دستکاری کودکانه توش انجام شده.
dodge یعنی جاخالی دادن ؟ یعنی شما یارو می زنی فرار می کنی دوباره میای می زنی ؟
این دیگه چه نوعشه ؟
wow ! هنوز متوجه نشدی که این تپه چقدر خاموشه ؟ شماره ی اول دوم سوم و چهارم تعداد افرادی که در طول بازی باهاشون ملاقات می کنیم رو جمع کنیم به تعداد افرادی که توی همین اوایل shh من تا حالا دیدم نمیرسه !
این که میگم خاموشه یعنی شما تنهایی رو حس می کنی توی شماره ی اول شما سیبل رو به عنوان دوست داری و دالیا و کافمن رو به عنوان دشمن همین! حالا بیا ببین توی shh چه خبره. تنها بودن اینکه بدونی کس دیگه ای شرایط تو رو نداره حس ترس رو تو وجودت نهادینه میکنه ! کل بازی توی سکوت فرو رفته به جز صدای رادیو صدای دیگه ای نمیشنوی ! حالا اینجا هر 4 قدم با یه آدم جدید رو به رو میشی.
هاااااااااااا
الان فهمیدم ! ولی خب اگه توی shh خاموشی تپه کمرنگ تر شده دیگه باید از چی بترسیم ؟

این که این حشرات چه ارتباطی با بازی دارن رو من نمیدونم ولی خب از اونجایی که آلسا علاقه ی زیادی به پروانه داشت ( اتاق السا رو توی شماره ی 1 و 3 به یاد بیارید دور تا دور اتاق پروانه ی خشک شده وجود داره ) بعید نیست که پروانه ها هم یه جورایی با شهر و حوادثش عجین شده باشن . چون توی اکثر شماره ها حضور این موجودات رو داریم.
خب من می دونید نظرم چیه ؟
نماد پروانه در باورهای کهن به بی مرگی و تولد دوباره اشاره داره ! در ضمن یه اشاره هایی به خودبینی و خودبازبینی داره ... کلا یعنی از پیله ی خود بیرون آمدن و از بیرون به محل تولد خود نگریستن !
حالا اینکه چرا پروانه ها اون آخر میان کمک ماریا فکر می کنم به این دلیل باشه که ماریا می خواد به ما بفهمونه که می تونه دوباره زنده بشه ! و یا اینکه کارگردان به ما می فهمونه که اینجا جیمز دیگه خودش رو شناخته و از پیله ی وجدانیی که برای خودش ساخته بیرون اومده ! حالا داره به پیله ی خودش نگاه می کنه و باهاش مبارزه می کنه !
این نظر منه ... خیلی جالبه چون خودم تازه در مورد نماد پروانه خوندم !
پایه هستید شما هم با توجه به توضیحاتی که از نماد پروانه در باورهای کهن (بیشتر چین و ژاپن) گفتم نظراتون رو بگین ؟
بنده هم از این بابت از آرتاس ممنونم.
کلا بخوای حساب کنی ما مخلصیم ..... ولی خب اگه ارشام صدام کنی راحت ترم ها ! :biggrin1:
یه چند روزی درگیر سفر و دانشگاه بودم و دسترسی به اینترنت هم نداشتیم.
من تا روزی که توانایی تایپ کردن داشته باشم و کسی باشه که بتونم اینجا بهش کمک کنم ناپدید نخواهم شد.
پس با این اوصاف تا من وجود داشته باشم ناپدید نمی شی:biggrin1: چون من (به شخصه) هر چی بیشتر در مورد سایلنت هیل می فهمم ، به این نتیجه می رسم که کمتر می دونم !
آقا من میگم شما اگه مایلی و اینجوری راحت تری مطالب رو تو اوقات بیکاری ترجمه کن رو کاغذ ، اسکن کن و برا من email کن من دست تایپم سریعه ! برات سه سوته می زنم بعدش برات mail می کنم !
این تنها کمکیه که می تونم به این پروژه (تحلیل) بکنم ! البته اگه کار دیگه ای هم از دستم بر بیاد خداییش کوتاهی نمی کنم !:cool:
برادر داستان کوتاه و متن 1 صفحه ای نیست که تحلیله خیره سرش ! :biggrin1:
:biggrin1:
خب چی بگم آخه بدجوری تو کفش موندم ! :biggrin1:
OFF topic ؟
ببخشید .... دیگه تکرار نمی شه ! :biggrin1:
من هم فکر کنم باید دو باره بشینم سر ترجمه.
پس منتظر باشید.
هاااااااااا :eek::eek::eek:
این شد یه خبر داغ حسابی ....
منتظر هست(ی)م از نوع اندر کف :biggrin1:
راستي يه سوال:
بهتر نبود به جاي BrookHaven Hospital مي‌گفتن BrookHaven Asylum؟
:laughing:
برا چی ؟ مگه دیوونه توش دیدی ؟
wow ! این قسمت من رو هم شدیدا مورد عنایت قرار داد !
من یه کار خوبی کردم ....:biggrin1:
بعدش فهمیدم محمد مهدی هم همینکارو (دفعه اول کرده) ... یعنی همه ما دفعه اول این کار رو کردیم .....
بی خیال ماریا شدم فرار کردم خودمو رسوندم به در .... :biggrin1:
برا چی می خواین ماریا اصلا صدمه نبینه ؟
برا ending ماریا لازمه ؟
در ضمن اینم بگم یکی از بهترین آهنگهایی هم که تو زندگیم شنیدم همین آهنگی هست که بعد از کشته شدن اول ماریا وقتی جیمز از آسانسور بیرون میاد شنیدم ...:smile::biggrin1:
آقا من شدیدا خواهان این آهنگم
کسی می دونه اسمش چیه ؟ از کجا می شه دانلودش کرد ؟:love:
 
یه سری دیگه از نماد ها که فکر می کنم اشنایی باهاشون شاید بتونه به درک هر چه بهتر سایلنت هیل و وقایع عجیب و غریبش کمک بکنه ! :smile:
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بال ( wing[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ) از سمبل های جهانی و بسیار مشهور به حساب می آیند . از آنجا که در نقاشی های فرشته گان اسب ها ، پرندگان دیده می شوند نشانگان بسیاری را در خود دارند . [/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بال علاوه بر نماد پرواز فکر ، اراده ی انسان را نیز می رساند . بالدار علاوه بر اینکه به صورت فرشته در می آید در ذات خویش آزادی طلبی و پیروزی را به همراه دارد .
[/FONT][/FONT]


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سگ ( Dog[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ) نمادی است که وقتی همراه با آتش باشد یا به نوعی تداعی گر آتش و شعله به نماد جنسی تبدیل می شود زیرا که آتش و نیروی جنسی با هم در پیوندند . در فرهنگ مسیحیت سنتی به وفاداری و نماد ازدواج نیز مشهور بوده است .
[/FONT][/FONT]


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پروانه [/FONT][/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]( Batterfly[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ) تصور خود مذکر در قالب پروانه ، بیرون آمدن از پیله ، پرواز با بال پروانگی همه در این نقاشی ها به تصویر کشیده می شوند . نماد پروانه به بی مرگی و تولد دوباره در باور سنتی جهان بر می گردد . در نمادهای چینی نیز پروانه نشانه ی شادی بسیار ، مظهر زیبائی مفرط شناخته می شود .[/FONT][/FONT]





آتش (تیغ) - Fire - Blade

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مثلث روبه بالا در کیمیاگری نماد آتش است. آتش، یکی از عناصر چهارگانه حیات، گرم و خشک است و نماد احساسات عمیق و آتشین همچون عشق، نفرت، تعصب، خشم، ترحم، دلسوزی و مانند اینها و نیز آرزوهای معنوی و روحانی (و تلاش برای پیشگویی کردن) است. [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در بسیاری از فرهنگ ها مثلث که نشانه ایست از نیرویی افزاینده نماد آتش است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مثلث روبه بالا نمایانگر نیرو و انرژی در حال افزایش است. گاهی آتش بوسیله شمشیر و یا چاقو نمایش داده می شود. [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مطابق با عقاید کیمیاگری پاراکلسیان، سمندر روح آتش است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نماد آتش از نماد جادویی و قرون وسطائی مهر سلیمان مشتق شده است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ماه ها و صور دایره البروج که به آتش وابسته هستند عبارتند از: حمل، اسد (شیر)، قوس (کماندار)[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مثلث آتش در یک نقاشی تبتی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
glossaryfire.jpg

[/FONT]​
 
این هم انجمن حمایت از بازی پر طرفدار سایلنت هیل

از بازی سری خدای جنگ خیلی خیلی خیلی بهتر شیزین زیبا و مهربونتر است واقعا لذت بازی توی سری سایلنت هیل بسیار زیاده
ولی خوب خدای جنگ به نظر من یه بازی تمام جواد است
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or