بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    41

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمز ساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش، مری شپرد-ساندرلند، عازم شهر سایلنت هیل می‌شود. مری سه سال پیش بر اثر بیماری لاعلاجی درگذشته بود. در نامه ادعا شده بود که مری در «مکان مخصوصشان» در انتظار اوست. این موضوع جیمز را دچار سردرگمی می‌کند، زیرا به باور او، کل شهر برای آن‌ها «مکان مخصوص» محسوب می‌شد. با وجود تردید در اصالت نامه و اینکه آیا واقعاً توسط مری نوشته شده است یا خیر، جیمز تصمیم می‌گیرد به جستجوی او در شهر بپردازد. پس از خروج از Observation Deck و طی مسیری طولانی، جیمز به گورستانی می‌رسد. در آنجا با زنی جوان و مضطرب به نام آنجلا اوروسکو مواجه می‌شود که او نیز در جستجوی مادرش است. جیمز از آنجلا درخواست راهنمایی می‌کند و آنجلا مسیری را به او نشان می‌دهد؛ با این حال، به جیمز هشدار می‌دهد که شهر ممکن است خطرناک باشد. جیمز با بی‌اعتنایی به هشدارهای او، میگوید که خطرات شهر برایش اهمیتی ندارد و مصمم به یافتن فرد گمشده‌اش است. پیش از آنکه جیمز به مسیر خود ادامه دهد، هر دو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

هنگامی که جیمز به سایلنت هیل می‌رسد، متوجه دگرگونی شهر نسبت به آخرین بازدیدشان در چند سال گذشته می‌شود. علاوه بر مه غلیظ و مرموزی که تمام شهر را فرا گرفته، سایلنت هیل به شهری متروکه و رو به زوال تبدیل شده است. موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر لحظه امکان حمله آن‌ها به جیمز وجود دارد. جیمز در حین کاوش در شهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطرات او و مری از بازدیدشان از پارک رزواتر را زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوصشان»، جیمز به سمت آنجا حرکت می‌کند، اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود شده است. در هنگام عبور از مجتمع آپارتمانی وودساید، جیمز با دختربچه‌ای مواجه می‌شود که مانع پیشروی او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی روبرو می‌گردد که از مشاهده جسدی دچار وحشت شده است. جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی با کلاهی هرمی شکل مواجه می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان بلو کریک می‌شود و در اینجا برای اولین بار وارد دنیایی دیگر می‌گردد. در یکی از اتاق‌ها، جیمز آنجلا را در حالی که افسرده در مقابل یک آینه بزرگ ایستاده و چاقویی در دست دارد، می‌یابد. به نظر می‌رسد که او به خودکشی فکر می‌کند. جیمز تلاش می‌کند تا آنجلا را از این کار منصرف کرده و راه دیگری را به او نشان دهد، اما آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها مستحق مرگ هستند. هنگامی که جیمز اظهار می‌دارد که او مانند آنجلا نیست، آنجلا از او می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند. جیمز با نشان دادن عکس مری، از آنجلا می‌پرسد که آیا او را دیده است یا خیر. پس از آنکه جیمز به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش درگذشته است، آنجلا دچار ناراحتی و آشفتگی می‌شود و اظهار می‌دارد که می‌خواهد به جستجوی مادرش ادامه دهد. آنجلا از جیمز درخواست می‌کند که چاقویش را از او بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد، هراس دارد. با این حال، به طور ناخواسته، هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند، آنجلا واکنشی از روی ترس نشان داده و او را تهدید می‌کند و در حالی که وحشت‌زده شده است، از آنجا می‌گریزد. در نهایت، جیمز موفق به خروج از آپارتمان شده و دوباره وارد شهر می‌شود. تغییرات اعمال شده برای رسمی‌تر شدن متن: استفاده از افعال و عبارات رسمی‌تر: به جای «وقتی جیمز به سایلنت هیل می‌رسد» از «هنگامی که جیمز به سایلنت هیل می‌رسد»، به جای «متوجه می‌شود» از «متوجه دگرگونی ... می‌شود»، به جای «روبرو می‌شود» از «مواجه می‌شود» و به جای «می‌گوید» از «اظهار می‌دارد» استفاده شده است. استفاده از واژگان ادبی‌تر: به جای «مه مرموزی که همه جا را پوشانده» از «مه غلیظ و مرموزی که تمام شهر را فرا گرفته»، به جای «خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است» از «به شهری متروکه و رو به زوال تبدیل شده است» و به جای «پرسه می‌زنند» از «در خیابان‌ها پرسه می‌زنند» استفاده شده است.

wood.jpg

در ادامه مسیر، جیمز بار دیگر با دختربچه مواجه می‌شود که در حال زمزمه عباراتی نامفهوم و نشستن بر روی دیوار است. او رفتاری خصمانه نسبت به جیمز از خود نشان می‌دهد و میگوید که «تو هرگز مری را دوست نداشتی». این سخن موجب سردرگمی جیمز می‌شود، اما پیش از آنکه فرصتی برای کسب اطلاعات بیشتر از او فراهم شود، دختربچه از سمت دیگر دیوار می‌پرد و از دیدرس خارج می‌شود. با رسیدن به پارک رزواتر، جیمز با شخصیتی به نام ماریا روبرو می‌گردد که شباهت‌های ظاهری بسیاری به همسرش دارد، اما رفتاری کاملاً متفاوت از مری از خود بروز می‌دهد. ماریا پیشنهاد می‌کند که در جستجوی مکان‌هایی که احتمالاً «مکان مخصوص» آن‌ها بوده است، به جیمز یاری رساند. از آنجا که مسیر منتهی به مقصد آن‌ها به دلیل فروریختن جاده مسدود شده است، آن‌ها ناگزیر به عبور از یک کلوپ شبانه می‌شوند. در آنجا، جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا تصور حضور همسرش در شهر ناشی از جنون است؟ اما ماریا دیدگاهی امیدوارانه نسبت به این موضوع ابراز می‌دارد و جیمز را به نوشیدن ترغیب می‌کند، که با امتناع جیمز روبرو می‌شود. ماریا، او را به باغی در همان نزدیکی هدایت می‌کند، اما همچنان هیچ اثری از مری یافت نمی‌شود. جیمز از عدم پیشرفت در جستجو و تردید در مورد وضعیت روانی خود ابراز ناامیدی می‌کند، اما ماریا او را تسلی می‌دهد و پیشنهاد می‌دهد که به جستجوی مکان‌های دیگر ادامه دهند.

night.jpg

ناگهان، صدایی جیغ از یک تئاتر محلی به گوش می‌رسد. جیمز تصمیم می‌گیرد تا به بررسی آنجا بپردازد، اما ماریا ترجیح می‌دهد که در بیرون منتظر او بماند. در داخل تئاتر، جیمز با دختربچه و ادی مواجه می‌شود. دختربچه که ترسیده است، پنهان می‌شود. جیمز با ادی به گفتگو می‌پردازد و ادی نام دختر کوچک، لورا، را فاش می‌کند. جیمز به جستجوی او می‌پردازد. در بیرون از تئاتر، ماریا، لورا را مشاهده می‌کند که به سمت بیمارستان بروکهاون در حرکت است. سپس، هر دو به دنبال او می‌روند. در حین کاوش در بیمارستان، ماریا دچار کسالت می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق‌ها به استراحت می‌پردازد، در حالی که جیمز به جستجوی لورا ادامه می‌دهد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند، اما با دری بسته روبرو می‌شود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا می‌کند و از او در مورد نحوه آشنایی‌اش با مری سؤال می‌کند. لورا پاسخ می‌دهد که او را از یک سال پیش می‌شناخته است. جیمز به دلیل تناقض آشکار بین باور خود و اظهارات لورا، دچار خشم می‌شود. لورا ناراحت شده و قصد فرار می‌کند، اما جیمز که نگران امنیت اوست، مانع این کار می‌شود. با این حال، لورا به بهانه وجود نامه مری در اتاقی، جیمز را در آنجا حبس می‌کند. در همان لحظه، هیولایی که از سقف آویزان است، وارد اتاق شده و به جیمز حمله می‌کند. جیمز موفق به کشتن آن موجود می‌شود، اما اندکی بعد توسط موجود دیگری ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود. در آنجا، به اتاق ماریا بازمی‌گردد، اما اثری از او نمی‌یابد. سرانجام، او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند. با این حال، ماریا دچار خشم می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را ترک کرده و به نظر نمی‌رسد که به زنده بودن او اهمیتی بدهد. او جیمز را متهم می‌کند که تنها به همسر درگذشته‌اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها به جستجوی خود برای یافتن لورا ادامه می‌دهند. در حین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند، اما جیمز او را تسلی می‌دهد و سپس وارد راهرویی می‌شوند. ناگهان، موجود کله‌هرمی بار دیگر ظاهر شده و آن‌ها را تعقیب می‌کند. جیمز از ماریا پیشی گرفته و به یک آسانسور می‌رسد. علی‌رغم تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب آسانسور، ماریا قادر به ورود به آن نمی‌شود و توسط موجود کله‌هرمی کشته می‌شود. جیمز، که از فقدان ماریا اندوهگین و تنها شده است، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر یافتن لورا، که از بیمارستان گریخته است، معطوف کند. هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان خارج شده و به دنبال لورا می‌رود، اما او را نمی‌یابد. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این تصور که مادرش دیگر در شهر نیست و تمایلی به دیدن او ندارد، دچار ناامیدی شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا خیر. با این حال، آنجلا با شنیدن این سؤال، گویی خاطره‌ای ناخوشایند را به یاد آورده باشد، از آنجا دور شده و جیمز را بار دیگر تنها می‌گذارد. با یافتن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر رفته و از آنجا به زندان تولوکا منتقل می‌شود. در آنجا، با ادی مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد دچار جنون شده است. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود. با کاوش بیشتر در زندان، جیمز به یک هزارتو وارد می‌شود.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داده، مطلع می‌گردد. موجودی غریب در آن مکان حضور دارد که آنجلا او را «پدر» خطاب می‌کند و از جیمز استدعا می‌نماید که به او اطمینان دهد که «همه چیز خوب خواهد بود». جیمز که دچار سردرگمی شده است، با موجودی به نام «Abstract Daddy» که نمادی از پدر آنجلا است، به مبارزه می‌پردازد. او آن موجود را از پای درمی‌آورد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز تلاش می‌کند تا آنجلا را آرام کند، اما او خشمگین شده و ادعا می‌کند که مردانی مانند او صرفاً در پی «یک چیز» هستند. جیمز در پاسخ اظهار می‌دارد که او فقط در جستجوی همسرش است. آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر تمایلی به حضور همسرش در کنار خود نداشته و احتمالاً پیش از این زن دیگری را یافته بوده است. جیمز با خشم این اتهامات را رد می‌کند. با مشاهده واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود آنجا را ترک می‌کند. در اعماق هزارتو، جیمز با ماریا مواجه می‌شود که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده است. با این حال، او رفتاری غیرعادی از خود بروز می‌دهد و به دلیلی نامشخص، به نظر می‌رسد که خاطرات همسر جیمز را به یاد می‌آورد. ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها صرفاً در زیرزمین بیمارستان از یکدیگر جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او خطاب به جیمز می‌گوید: «تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بودی که همه چیز را برداشتی، اما نواری را که با هم ضبط کردیم، فراموش کردی که برداری.» جیمز از این اظهارات کاملاً دچار سردرگمی می‌شود، اما به ماریا قول می‌دهد که راهی برای رسیدن به آن سوی سلول پیدا کند. با این وجود، پس از رسیدن به آن طرف سلول، جیمز با جسد بی‌جان ماریا مواجه می‌شود که به طرز مرموزی جان سپرده و بر روی پوست او ضایعاتی مشاهده می‌شود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.جیمز به مسیر خود ادامه می‌دهد و در نهایت با ادی مواجه می‌گردد که در طول زندگی‌اش همواره مورد تمسخر دیگران قرار داشته و اکنون دچار فروپاشی روانی شده است. ادی، جیمز را متهم می‌کند که از اولین ملاقاتشان او را مورد تمسخر قرار می‌داده و سپس به انبار گوشت می‌گریزد؛ جایی که با خشنودی اعتراف می‌کند که پیش از ورود به شهر، فردی زورگو را مجروح و سگ او را به قتل رسانده است. جیمز برای دفاع از خود ناگزیر به کشتن ادی می‌شود. پس از آن، جیمز از آن مکان خارج شده و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد، به سمت هتل لیک ویو حرکت می‌کند. در آنجا، او با لورا ملاقات کرده و از او درخواست کمک برای یافتن مری می‌نماید.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
سلام بچه ها.. راستی کسی اینجا deadly premonition رو بازی کرده؟ یه بازی فوق العاده(البته برای ذهن ما sh دوست ها) و شاهکار هست که 99/5 المان های داخلش رو از سایلنت هیل الگو برداری کرده..درسته از لحاظ گیم بلی و مسائل فنی انچنان حرفی برای گفتن نداره ولی داستان و المان های توش عالی ان...یه بازی ایه مریض تر از sh...همه چی توش...واقعا که منو مجذوب کرد...ولی حیف که هنوز درست حسابی وقت نکردم کاملش کنم...این یه بازی کامل ناشناخته هست که خیلی افراد کمی این بازی رو میشناسن...


راستی راجع به مخوف ترین مکان های سایلنت هیل هم بگم تمام لوکیشن های sh4 برای من مثل رویا میمونن...اگه بمیرم هم فراموششون نمیکنم...
این بازی رو من پارسال تمومش کردم ، داستان بازی واقعا فوقالعاده بود (البته نه به اندازه ی SH ) ولی گرافیکش برای یک بازی این نسل پایین بود ، بعضی وقتها فکر میکردم دارم PS2 بازی میکنم ، ولی در کل از بازیش واقعا لذت بردم و داستانش حداقل برای من انقدر جالب بود که بعضی وقتها با اینکه سر بعضی از BOSS ها ( به دلیل تو مخی بودن بیش از حد) واقعا اعصابم خورد میشد و میگفتم دیگه بازی نمیکنم ولی باعث شد تا تمومش نکنم ولش نکنم...
پ.ن:در ضمن انحصاری 360 بود که ظاهرا جدیدا برای PS3 هم میخواد منتشر شه....
پ.ن 2:در کل این بازی زیبا رو به تمام دوستانی که داستان از گرافیک براشون مهم تره پیشنهاد میکنم.
موفق باشید
 
آخرین ویرایش:
این بازی رو من پارسال تمومش کردم ، داستان بازی واقعا فوقالعاده بود (البته نه به اندازه ی SH ) ولی گرافیکش برای یک بازی این نسل پایین بود ، بعضی وقتها فکر میکردم دارم PS2 بازی میکنم ، ولی در کل از بازیش واقعا لذت بردم و داستانش حداقل برای من انقدر جالب بود که بعضی وقتها با اینکه سر بعضی از BOSS ها ( به دلیل تو مخی بودن بیش از حد) واقعا اعصابم خورد میشد و میگفتم دیگه بازی نمیکنم ولی باعث شد تا تمومش نکنم ولش نکنم...
پ.ن:در ضمن انحصاری 360 بود که ظاهرا جدیدا برای PS3 هم میخواد منتشر شه....
پ.ن 2:در کل این بازی زیبا رو به تمام دوستانی که داستان از گرافیک براشون مهم تره پیشنهاد میکنم.
موفق باشید

منم اول فکر کردم انحصاری ایکس باکسه حتی روی جلد هم نوشته ولی مثلا اینکه نسخه ps3 همون اول اومده..توی ویکی هو نوشته! حیف که وقت نکردم هنوز تمومش کنم

راستی بچه ها کاش میشد دسته جمعی fan film سایلنت هیل رو میساختیم میذاشتیم تو یوتیوب! خیلی ساختن
 
اگه توجه كنيد من هزار بار يه سوال رو پرسيدم كه تا حالا كسي بهش حتي تو پيام خصوصي هم بهم جواب ندادن نميدونم چرا!!!ولي اين سوال مثل خوره افتاده به جونم تا پيداش نكنم ول كنش نيستم:dچرا تيم سايلنت نابود شد؟! اگه اينجا نميتونيد بگيد تو P.M بهم بگيد تا منم بدونم.يه حسي بم ميگه به خاطر جريانات مذهبي.چون تيم به اين بزرگي چرا بايد نيست و نابود بشه!!!منتظر جواب ميمونم.
 
رضا جان مورد اول اینکه حتی خود سازنده های dp قبل از انتشار بازی گفته بودن این بود که میگفتن که میخوان این شماره رو از وقایع sh و داستان اصلی sh فاصله بدن وحتی راجه به ph و مه درون بازی سوال برسیده کرده بودن گفته بودن که المان های اصیل بازی رو هم خواهند برداشت و چیزهای دیگری رو در بازی خواهند گذاشت که همینطور هم شد و ما با یه sh تقریبا سطحی که اکثر المان های داخل بازی سطحی و بی ریشه بودن...مثلا دشمنان بازی که از هیچ چیزی منشا نمیگرفتن و این بدترین چیزه...این بازی فقط اسم sh رو حمل میکرد...اگه کسی رو میاوردین و بهش میگفتین که این بازی رو بازی کن و اسمشو نمیگفتن نمیدونست که sh هست...سازنده های بازی خودشون خواستن sh خودشونو بسازن و به ریشه های sh توجه نکردن...از طرفی موسیقی sh که از مهم ترین ویزگی های sh هست در این بازی وجود نداره...فقط ما intro و تیتراز بایان رو میشنویم و دیگه هیچی و این یعنی راه رفتن رو اعصاب فن های sh! برای من و اکثر طرفدارای sh اصیل بودن و ویزگی های همیشگی sh و موسیقی مسخ کننده مهمه نه هر چیزی که دلشون خواست توی بازی بذارن...مثلا ph رو نیاوردن و بجاش یه موجود من دراوردی از خودشون به اسم boogeyman ساختن...فقط چند جای بازی خوب از اب درامده بود که نمونش اهنگای رادیو و اتاق هنری و چند جای دیگه بود...origins واقعا انگار توسط تیم سایلنت ساخته شده بود و ایرادی به اون صورت نداشت و تم اصلی رو رعایت کرده بود...hc هم درسته که ایراداتی داشت ولی بازی تم اصلی و جو رو داشت و اگه ایرادی داشت اهنگسازی استاد جبرانش میکرد...بحث مفصله الانم حضور ذهن ندارم
مسعودجان نبود كله هرمي در سايلنت هيل ميشه دور شدن از اصالت بازي؟وبرداشتن ريشه ها؟استدلالت درست نيست خوب اينجوري چرا تو سايلنت هيل 3 و the room ما كله هرمي رو نميبينيم؟
بعدش سازنده ها كي گفتن ما ميخواهيم بازيرو از اصالتش دوركنيم اين حرف رو من يادم نمياد هيچوقت زده باشن چون معقولانه نيست سازنده يه بازي همچين حرفي بزنه بگه ما ميخواهيم بازي رو از ريشه هاش دوركنيم.:d و تا جايي كه يادمه هميشه تهيه كننده دانپور يعني دوين شاتسكي بر اين نكته تاكيد ميكرد كه ما به اصالت بازي پايبند خواهيم بود و هميشه از نسخه دوم بازي به عنوان محبوبترين نسخه در بين طرفدارن ياد ميكرد كه حتي خودشم ميگفت ما تا حدي مورفي رو شبيه جيمز درآورديم از ظاهر مورفي گرفته تا شخصيتش و رفتارش كه به جيمز شباهت داشت لباس سبز مورفي هم به خاطر همين الهام گرفتن از ظاهر و شخصيت جيمز ساندرلند در بازي هست.
قضيه كله هرمي كه يه مبحث جداهست چون كله هرمي بيشتر ساخته و پرداخته ذهن خود جيمز بود چون اگه يادت باشه وقتي جيمز در آپارتمان از ادي ميپرسه كه آيا تو هم كله هرمي قرمز رو ديدي با نه؟ ادي ميگه من اصلا همچين چيزي نديدم! چون كله هرمي ساخته ذهن جيمز بود و چون گناهكار بود براي تنبيه شدن گناهانش در دنياي ذهنيش همچين موجودي تجسم پيدا كرده بود كه خود جيمز در زمان مبارزه با دو كله هرمي به اين نكته اشاره كرد كه من نياز داشتم به كسي كه منو بخاطر گناهانم تنبيه كنه.
درعوض تيم واترا به جاي اينكه بياد مثل تيم دوبل هلكس سازنده هام كامينگ تقليد كوركورانه از اين قضيه بكنه موجودي به نام باگي من رو براي تنبيه گناهان مورفي قرار داد كه اين موجود هم باز ساخته و پرداخته ذهن مورفي بود و در دنياي مورفي معنا پيدا ميكرد و وجود خارجي داشت پس استفاده از كله هرمي مختص شماره 2 و جيمز بود و استفاده مكرر از اين موجود بي منطقي واحمقانه بود كه متاسفانه در سايلنت هيل هام كامينگ از اين گزينه ها استفاده شد.
بعدش پرستارهايه 3 نسخه اول بر سر اتفاقاتي درنسخه اول بازي پديدار شدن و مختص بيمارستان هايهalchemila ,brookhaven سايلنت هيل بودن كه استفاده از اين پرستارها در نسخه هام كامينگ بي منطقانه و اشتباه بود نه موجوداتي كه در دانپور وجود داشتن.
بعدش دشمناي كه در دانپور بودن با منطق بازي جور بودن چون اين موجودات از دنياي مورفي سرچشمه ميگرفتن و با دنياي دروني مورفي در ارتباط بودن مثلا همون دشمناني كه چاقو تو دستشون بودحاصل گناهان خود مورفي و قتلي بود كه در گذشته انجام داده بود حالا زياد وارد بحث نميشم تا اسپويلر نشه ولي موجودات دانپور حتي نوع other word در دانپور همه وهمه با دنياي مورفي در ارتباط بودن و بدعت جديد و بي منطق نبودن.
يه مثال ميزنم مانكن هايه نسخه دوم از غريزه جنسي جيمز سرچشمه ميگرفتن و عروسك مانكني كه در دانپور بود حاصل گناهان مورفي در رابطه با همسرش بود و همچنين كوتاهي هايي كه مورفي در قبال زنش انجام داده بود.
در بازي هم از افكت مه استفاده شده بود دقيقا شبيه مهي كه در سايلنت هيل 1 بود ولي مه ساكن بود كه اينم بيشتر به خاطر گرافيك تكنيكي ضعيف بود كه از افكت هاي مه متحرك استفاده نكرده بود ولي در كنارش از بازش بارون استفاده كرده بودن.
بعد رفتن يامائوكا از كونامي تقصير اين تيم نيست وقتي يامائوكا خودش كونامي رو ترك كرد نميشه به اين تيم ايراد گرفت گفتم مقايسه آهنگ هاي بازي با آهنگ هايه يامائوكا درست نيست چون سبك آهنگساز جديد با يامائوكا فرق ميكنه ولي باز با اين حال كارش قابل قبول بود.
تيم واترا ميخواست يه داستان جدا و شخصيتي جديد از افرادي كه با شهر سايلنت هيل روبه رو ميشن رو روايت كنه مانند نسخه دوم كه خط روايي مختص به خودش رو داشت يا نسخه چهارمم كه خط روايي خاص خودش رو داشت.
اينجورحساب كنيم پس نسخه دوم و چهارمم با اين حساب از خط اصلي سايلنت هيل خارج شده بود چون سازنده ها خواسته بودن سايلنت هيل خودشونو بسازن جوري كه تو نسخه 4 چراغ قوه وراديو هم نبود.اينگونه برداشت صحيح نيست چون سايلنت هيل هميشه داستان شخصيت هايي رو روايت ميكنه كه به شهر دعوت ميشن و هر شخص هم خط روايي وداستاني منحصر به فرد خودش رو داره.
سازندگان دانپور در مسير درستي قدم برداشتن ولي كمبود امكانات و نبود هزينه كافي كه از خود كونامي سرچشمه ميگيره باعث شد كه اين بازي به دليل مشكلات تكنيكي در گرافيك به اندازه كافي به چشم نياد.
 
درود

بحث ترسناک‌ترین لوکیشن‌ها شد، خوب من هم نظر بدم تا از قافله عقب نمونم :d

به نظر من ترسناک‌ترین لوکیشن‌ها رو می‌تونیم تو نسخه اول ببینیم. از همون شروع بازی (Silent Hill Arrival) اتمسفر سرد و وحشتناکٍ بازی مخاطب رو تحت تأثیر قرار میده، رد شدن از اون کوچه تنگ و تاریک واقعاً کابوس وحشتناکی بود، تصویر اون ویلچر هیچ وقت از یادم نمیره! لوکیشن‌هایی مثل مدرسه (مخصوصاً در حالت OW)، بیمارستان آلکمیلا، فاضلاب جهنمی (که هر چی ازش بگم کم گفتم!) و ... . هیچ کدوم از شماره‌ها نتونست به اندازه نسخه اول تو من رعب و وحشت ایجاد کنه و این اتمسفر منحصر به فرد شماره اول هنر استاد Toyama بود.

راستی یه چیزه جالبی که توی سایلنت هیل 2 بود و من تا حالا بهش توجه نکرده بودم, قسمت مرحله زندان بود!
گویا در اوایل سال 1900 زندان بسته میشه و بر روی محل سابق زندان, انجمن تاریخی شهر ساخته میشه. پس در حقیقت در دنیای واقعی دیگه زندانی وجود نداره, و یا حداقل راه دسترسی بهش وجود نداره!
ولی در OW سایلنت هیل 2, جیمز میتونه به این مکان دسترسی پیدا کنه!

و همین طور ادی! در واقع ادی هم به دنبال تنبیه خودش بوده که سر از Silent Hill Historical Society درآورد! نه جیمز و نه ادی خبر نداشتند که در این مکان زندانی وجود داشته و چیز دیگه‌ای اونا رو به این مکان فراخوانی کرده!

رضا جان مورد اول اینکه حتی خود سازنده های dp قبل از انتشار بازی گفته بودن این بود که میگفتن که میخوان این شماره رو از وقایع sh و داستان اصلی sh فاصله بدن وحتی راجه به ph و مه درون بازی سوال برسیده کرده بودن گفته بودن که المان های اصیل بازی رو هم خواهند برداشت و چیزهای دیگری رو در بازی خواهند گذاشت که همینطور هم شد و ما با یه sh تقریبا سطحی که اکثر المان های داخل بازی سطحی و بی ریشه بودن...مثلا دشمنان بازی که از هیچ چیزی منشا نمیگرفتن و این بدترین چیزه...این بازی فقط اسم sh رو حمل میکرد...اگه کسی رو میاوردین و بهش میگفتین که این بازی رو بازی کن و اسمشو نمیگفتن نمیدونست که sh هست...سازنده های بازی خودشون خواستن sh خودشونو بسازن و به ریشه های sh توجه نکردن...از طرفی موسیقی sh که از مهم ترین ویزگی های sh هست در این بازی وجود نداره...فقط ما intro و تیتراز بایان رو میشنویم و دیگه هیچی و این یعنی راه رفتن رو اعصاب فن های sh! برای من و اکثر طرفدارای sh اصیل بودن و ویزگی های همیشگی sh و موسیقی مسخ کننده مهمه نه هر چیزی که دلشون خواست توی بازی بذارن...مثلا ph رو نیاوردن و بجاش یه موجود من دراوردی از خودشون به اسم boogeyman ساختن...فقط چند جای بازی خوب از اب درامده بود که نمونش اهنگای رادیو و اتاق هنری و چند جای دیگه بود...origins واقعا انگار توسط تیم سایلنت ساخته شده بود و ایرادی به اون صورت نداشت و تم اصلی رو رعایت کرده بود...hc هم درسته که ایراداتی داشت ولی بازی تم اصلی و جو رو داشت و اگه ایرادی داشت اهنگسازی استاد جبرانش میکرد...بحث مفصله الانم حضور ذهن ندارم

مسعود جان دلایلت حداقل برای من یکی قانع کننده نیست! تو بحث فلسفه وجودی دشمنان خود HC روسیاه‌تره! حداقل تو DP شاهد کپی برداری بی معنا از نسخه‌های موفق قبلی نبودیم! مثلاً دشمنانی مثل Siam و Schism تو HC واقعاً طراحی احمقانه‌ و بی منطقی دارند. Smog یک کپی برابر اصل احمقانه از Lying Figure نسخه دومه و وجود پرستار! اون هم در هتل! چرا باید PH تو این نسخه حضور داشته باشه؟ دلیل قانع کننده‌ای داری؟ وجود PH تو HC هم بی منطق بود، دشمنی که به داستان نسخه دوم مربوطه و فلسفه وجودی خاصی داره باید تو همه شماره‌ها هم باشه؟ و اما در مورد Bogeyman تو DP:

Bogeyman در واقع معادل PH و Butcher هست ولی بر خلاف اون‌ها در مقام قضاوت نیست. به نظرم Bogeyman صورت واقعیه انتقامه. دقت کرده باشی می‌بینی که وقتی ماسک از رو صورت این هیولا برداشته میشه هم چهره Murphy دیده میشه و هم چهره Napier و این دقیقاً فلسفه وجودی این هیولا رو نشون میده. از دید Murphy این هیولا همون Napier هست و Ann هم Murphy رو به این شکل می‌بینه. این هیولاه به Murphy و Ann نشون میده که صورت واقعی انتقام چیه! بحث راجع به این قضیه مفصله که بعداً حتماً بیشتر بازش می‌کنیم.


در مورد موسیقی هم یک حقیقتی رو باید قبول کنی، شما نباید از فردی مثل Daniel Licht توقع داشته باشی که مثل Yamaoka آهنگسازی کنه! در ضمن موسیقی‌های DP همخونیه بسیاری با اتمسفر بازی داشتند و تقریباً من نقدی رو از بازی ندیدم که قسمت موسیقی بازی رو نقطه ضعف بازی به حساب آورده باشه!

اگه توجه كنيد من هزار بار يه سوال رو پرسيدم كه تا حالا كسي بهش حتي تو پيام خصوصي هم بهم جواب ندادن نميدونم چرا!!!ولي اين سوال مثل خوره افتاده به جونم تا پيداش نكنم ول كنش نيستم:dچرا تيم سايلنت نابود شد؟! اگه اينجا نميتونيد بگيد تو P.M بهم بگيد تا منم بدونم.يه حسي بم ميگه به خاطر جريانات مذهبي.چون تيم به اين بزرگي چرا بايد نيست و نابود بشه!!!منتظر جواب ميمونم.

آقا اسماعیل این سؤال جواب قطعی نداره، بالاخره این اتفاق با نظر کونامی انجام گرفته و حتماً اون‌ها دلایلی براش دارن، مثلاً سیاست‌های مالی! به هر حال no one knows!
 
خودم به شخصه DP رو برتر از HC میدونم. HC واقعاََ سایلنت هیل خوبی نبود. نه داستان و شخصیت پردازی درست حسابی داشت, نه معمای جالبی, کپی برداری های بی معنا و احمقانه از قسمت های قبلی هم که بیداد میکرد توی بازی...
حتی چهره کله هرمی و پرستارها هم از روی فیلم سایلنت هیل کپی شده بود! گیم پلی بازی هم که چیزی نگم بهتره....جناب الکس کله ملق میزنه و بر روی بعضی از هیولاها Finsher اجرا میکنه!!!
DP هم یه سری مشکلاتی داشت که از ارزش بازی کم میکرد, ولی با این حال خیلی بهتر از HC بود!
پ.ن: Deadly Premonition انحصاری 360 نبوده, نسخه PS3 این بازی هم منتشر شده, البته فقط در ژاپن و با اسم Red Seeds Profile!
 
خودم به شخصه DP رو برتر از HC میدونم. HC واقعاََ سایلنت هیل خوبی نبود. نه داستان و شخصیت پردازی درست حسابی داشت, نه معمای جالبی, کپی برداری های بی معنا و احمقانه از قسمت های قبلی هم که بیداد میکرد توی بازی...
حتی چهره کله هرمی و پرستارها هم از روی فیلم سایلنت هیل کپی شده بود! گیم پلی بازی هم که چیزی نگم بهتره....جناب الکس کله ملق میزنه و بر روی بعضی از هیولاها Finsher اجرا میکنه!!!
DP هم یه سری مشکلاتی داشت که از ارزش بازی کم میکرد, ولی با این حال خیلی بهتر از HC بود!
پ.ن: Deadly Premonition انحصاری 360 نبوده, نسخه PS3 این بازی هم منتشر شده, البته فقط در ژاپن و با اسم Red Seeds Profile!

سلام
حرفهای امیر تایید میشه.
راستش من هنوز دانپور بازی نکردم ولی hc اصلا برام جالب نبود .
فقط یک نکته خوب داشت اونم این بود:
تراویس تو اول بازی دیده شد
 
نه معمای جالبی
این یه مورد رو قبلو ندارم ، اگر چه به پای سه نسخه ی اول نمیرسید معماهای hc ولی به نظرم از 4 بهتر بود ، چهار یکی از ضعیف ترین شماره ها از نظر معمائی هست از دید من ! البته dp رو خب نمیتونم نظر بدم ولی توی دید کلی hc خیلی ضعیف نبود از لحاظ معما !
=======
به نقل از shm و به گفته ی rely on horror ، تام هالت که از زمان جدائی تیم سایلنت یعنی به مدت 6 سال توی سمت Associate Producer و توی bom در سمت Producer قرار داشت از کونامی جدا شد ، این بابا که به نوعی سیبل انتقادات فن های سری بود اونطور که مشخصه به خواست خودش از کونامی جدا شده ، اوج فشاری که روی تام هالت بوده توی همین یک سال اخیر بوده که میشه از دلایلش به bom که به جای یه survival horror یه rpg متوسط از کار دراومد و HD collection که با نهایت بی سلیقگی و عجله منتشر شد یا باگ های موجود در داخل دانپور نام برد ، اما سوال اینجاست که با رفتن این فرد چیزی تغییر خواهد کرد یا خیر ، که اگر از من بپرسید میگم نه ، این سیاست کومپانی هست که داره سری رو نابود میکنه انتشار بازیهای ناقص ، کاری که جدیدا کونامی بهش عادت کرده با رفتن یه تهیه کننده درست نخواهد شد .
 
مسعودجان نبود كله هرمي در سايلنت هيل ميشه دور شدن از اصالت بازي؟وبرداشتن ريشه ها؟استدلالت درست نيست خوب اينجوري چرا تو سايلنت هيل 3 و the room ما كله هرمي رو نميبينيم؟
بعدش سازنده ها كي گفتن ما ميخواهيم بازيرو از اصالتش دوركنيم اين حرف رو من يادم نمياد هيچوقت زده باشن چون معقولانه نيست سازنده يه بازي همچين حرفي بزنه بگه ما ميخواهيم بازي رو از ريشه هاش دوركنيم.:d و تا جايي كه يادمه هميشه تهيه كننده دانپور يعني دوين شاتسكي بر اين نكته تاكيد ميكرد كه ما به اصالت بازي پايبند خواهيم بود و هميشه از نسخه دوم بازي به عنوان محبوبترين نسخه در بين طرفدارن ياد ميكرد كه حتي خودشم ميگفت ما تا حدي مورفي رو شبيه جيمز درآورديم از ظاهر مورفي گرفته تا شخصيتش و رفتارش كه به جيمز شباهت داشت لباس سبز مورفي هم به خاطر همين الهام گرفتن از ظاهر و شخصيت جيمز ساندرلند در بازي هست.
قضيه كله هرمي كه يه مبحث جداهست چون كله هرمي بيشتر ساخته و پرداخته ذهن خود جيمز بود چون اگه يادت باشه وقتي جيمز در آپارتمان از ادي ميپرسه كه آيا تو هم كله هرمي قرمز رو ديدي با نه؟ ادي ميگه من اصلا همچين چيزي نديدم! چون كله هرمي ساخته ذهن جيمز بود و چون گناهكار بود براي تنبيه شدن گناهانش در دنياي ذهنيش همچين موجودي تجسم پيدا كرده بود كه خود جيمز در زمان مبارزه با دو كله هرمي به اين نكته اشاره كرد كه من نياز داشتم به كسي كه منو بخاطر گناهانم تنبيه كنه.
درعوض تيم واترا به جاي اينكه بياد مثل تيم دوبل هلكس سازنده هام كامينگ تقليد كوركورانه از اين قضيه بكنه موجودي به نام باگي من رو براي تنبيه گناهان مورفي قرار داد كه اين موجود هم باز ساخته و پرداخته ذهن مورفي بود و در دنياي مورفي معنا پيدا ميكرد و وجود خارجي داشت پس استفاده از كله هرمي مختص شماره 2 و جيمز بود و استفاده مكرر از اين موجود بي منطقي واحمقانه بود كه متاسفانه در سايلنت هيل هام كامينگ از اين گزينه ها استفاده شد.
بعدش پرستارهايه 3 نسخه اول بر سر اتفاقاتي درنسخه اول بازي پديدار شدن و مختص بيمارستان هايهalchemila ,brookhaven سايلنت هيل بودن كه استفاده از اين پرستارها در نسخه هام كامينگ بي منطقانه و اشتباه بود نه موجوداتي كه در دانپور وجود داشتن.
بعدش دشمناي كه در دانپور بودن با منطق بازي جور بودن چون اين موجودات از دنياي مورفي سرچشمه ميگرفتن و با دنياي دروني مورفي در ارتباط بودن مثلا همون دشمناني كه چاقو تو دستشون بودحاصل گناهان خود مورفي و قتلي بود كه در گذشته انجام داده بود حالا زياد وارد بحث نميشم تا اسپويلر نشه ولي موجودات دانپور حتي نوع other word در دانپور همه وهمه با دنياي مورفي در ارتباط بودن و بدعت جديد و بي منطق نبودن.
يه مثال ميزنم مانكن هايه نسخه دوم از غريزه جنسي جيمز سرچشمه ميگرفتن و عروسك مانكني كه در دانپور بود حاصل گناهان مورفي در رابطه با همسرش بود و همچنين كوتاهي هايي كه مورفي در قبال زنش انجام داده بود.
در بازي هم از افكت مه استفاده شده بود دقيقا شبيه مهي كه در سايلنت هيل 1 بود ولي مه ساكن بود كه اينم بيشتر به خاطر گرافيك تكنيكي ضعيف بود كه از افكت هاي مه متحرك استفاده نكرده بود ولي در كنارش از بازش بارون استفاده كرده بودن.
بعد رفتن يامائوكا از كونامي تقصير اين تيم نيست وقتي يامائوكا خودش كونامي رو ترك كرد نميشه به اين تيم ايراد گرفت گفتم مقايسه آهنگ هاي بازي با آهنگ هايه يامائوكا درست نيست چون سبك آهنگساز جديد با يامائوكا فرق ميكنه ولي باز با اين حال كارش قابل قبول بود.
تيم واترا ميخواست يه داستان جدا و شخصيتي جديد از افرادي كه با شهر سايلنت هيل روبه رو ميشن رو روايت كنه مانند نسخه دوم كه خط روايي مختص به خودش رو داشت يا نسخه چهارمم كه خط روايي خاص خودش رو داشت.
اينجورحساب كنيم پس نسخه دوم و چهارمم با اين حساب از خط اصلي سايلنت هيل خارج شده بود چون سازنده ها خواسته بودن سايلنت هيل خودشونو بسازن جوري كه تو نسخه 4 چراغ قوه وراديو هم نبود.اينگونه برداشت صحيح نيست چون سايلنت هيل هميشه داستان شخصيت هايي رو روايت ميكنه كه به شهر دعوت ميشن و هر شخص هم خط روايي وداستاني منحصر به فرد خودش رو داره.
سازندگان دانپور در مسير درستي قدم برداشتن ولي كمبود امكانات و نبود هزينه كافي كه از خود كونامي سرچشمه ميگيره باعث شد كه اين بازي به دليل مشكلات تكنيكي در گرافيك به اندازه كافي به چشم نياد.

رضا جان تا اونجا که یادم میاد گفته بودن که دیگه توی این شماره خبری از ph و اون برستارها و المان های سایلنت هیل اصیل توی این شماره نیست و میخوان خودشون یه خط داستانی جدا با ویزگی های دیگه وارد کنن و مثلا اکثرا بجای مه از باران استفاده کرده بودن...این به کنار... اصلا چیزی داخل بازی نمیدیدیم که بهفمیم سایلنت هیله! مثلا چه چیزی توی بازی بود که بشه فهمید این بازی سایلنت هیله؟ البته بجز یکی دو چیز خیلی کوچیک...نسخه های شرکت climax studios و double helix سعی کردن که المان های اصیل سایلنت هیل رو رعایت کنن و به سری بایبند باشن نه تقلید کنن یا مثل dp هرچی خودشون خواست بذارن توی بازی! کار اهنگساز جدید قابل قبول بود!؟ میشه بگی بجز اینترو که اونم فراز و نشیب داشت دیگه چه اهنگی توی بازی شنیدیم؟ من که هیچی احساس نکردم بجز چند افکت و... و soundtrack یی نداشت که بازی رو تحت تاثیر قرار بده...بعدش شماره 4 درسته انچنان به داستان sh ربط نداشت ولی چندتا از کارکتر ها و بعضی جاهای بازی دقیقا الهام از نسخه های قبل بود...بعدش اون کجا و این کجا! اون رو تیم سایلنت ساخته بود که اگه بعنوان شماره بعد cod هم میساختن! ما قبولش داشتیم نه اینکه یه عده سازنده ای که از جو sh اگاه نیستن و فن های sh رو درک نمیکنن...

---------- نوشته در 05:06 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 05:03 PM ارسال شده بود ----------

درود

بحث ترسناک‌ترین لوکیشن‌ها شد، خوب من هم نظر بدم تا از قافله عقب نمونم :d

به نظر من ترسناک‌ترین لوکیشن‌ها رو می‌تونیم تو نسخه اول ببینیم. از همون شروع بازی (Silent Hill Arrival) اتمسفر سرد و وحشتناکٍ بازی مخاطب رو تحت تأثیر قرار میده، رد شدن از اون کوچه تنگ و تاریک واقعاً کابوس وحشتناکی بود، تصویر اون ویلچر هیچ وقت از یادم نمیره! لوکیشن‌هایی مثل مدرسه (مخصوصاً در حالت OW)، بیمارستان آلکمیلا، فاضلاب جهنمی (که هر چی ازش بگم کم گفتم!) و ... . هیچ کدوم از شماره‌ها نتونست به اندازه نسخه اول تو من رعب و وحشت ایجاد کنه و این اتمسفر منحصر به فرد شماره اول هنر استاد Toyama بود.



و همین طور ادی! در واقع ادی هم به دنبال تنبیه خودش بوده که سر از Silent Hill Historical Society درآورد! نه جیمز و نه ادی خبر نداشتند که در این مکان زندانی وجود داشته و چیز دیگه‌ای اونا رو به این مکان فراخوانی کرده!



مسعود جان دلایلت حداقل برای من یکی قانع کننده نیست! تو بحث فلسفه وجودی دشمنان خود HC روسیاه‌تره! حداقل تو DP شاهد کپی برداری بی معنا از نسخه‌های موفق قبلی نبودیم! مثلاً دشمنانی مثل Siam و Schism تو HC واقعاً طراحی احمقانه‌ و بی منطقی دارند. Smog یک کپی برابر اصل احمقانه از Lying Figure نسخه دومه و وجود پرستار! اون هم در هتل! چرا باید PH تو این نسخه حضور داشته باشه؟ دلیل قانع کننده‌ای داری؟ وجود PH تو HC هم بی منطق بود، دشمنی که به داستان نسخه دوم مربوطه و فلسفه وجودی خاصی داره باید تو همه شماره‌ها هم باشه؟ و اما در مورد Bogeyman تو DP:

Bogeyman در واقع معادل PH و Butcher هست ولی بر خلاف اون‌ها در مقام قضاوت نیست. به نظرم Bogeyman صورت واقعیه انتقامه. دقت کرده باشی می‌بینی که وقتی ماسک از رو صورت این هیولا برداشته میشه هم چهره Murphy دیده میشه و هم چهره Napier و این دقیقاً فلسفه وجودی این هیولا رو نشون میده. از دید Murphy این هیولا همون Napier هست و Ann هم Murphy رو به این شکل می‌بینه. این هیولاه به Murphy و Ann نشون میده که صورت واقعی انتقام چیه! بحث راجع به این قضیه مفصله که بعداً حتماً بیشتر بازش می‌کنیم.


در مورد موسیقی هم یک حقیقتی رو باید قبول کنی، شما نباید از فردی مثل Daniel Licht توقع داشته باشی که مثل Yamaoka آهنگسازی کنه! در ضمن موسیقی‌های DP همخونیه بسیاری با اتمسفر بازی داشتند و تقریباً من نقدی رو از بازی ندیدم که قسمت موسیقی بازی رو نقطه ضعف بازی به حساب آورده باشه!



آقا اسماعیل این سؤال جواب قطعی نداره، بالاخره این اتفاق با نظر کونامی انجام گرفته و حتماً اون‌ها دلایلی براش دارن، مثلاً سیاست‌های مالی! به هر حال no one knows!

ph رو قانع شدم ولی با ضعف های دیگه جو و اتمسفر و نبودن اصالت داخل بازی و از همه رو اعصاب تر!! موسیقی بازی نمیتونم کنار بیام

---------- نوشته در 05:08 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 05:06 PM ارسال شده بود ----------

یه نکته + دیگه هم موسیقی بازی بود که خداییش از DP بهتر بود! کافیه موسیقی منو HC رو با DP مقایسه کنید ...

چیزی به اسم موسیقی توی dp وجود نداشت! فقط اینترو! واقعا متاسفم
 
خوب بلاخره کالکشن رو زدیم و همین دیروز نسخه دوم بازی که خداییش از خیلی از بازی های این نسل برام جذاب تر بود رو تموم کردم. چه پاین غم انگیزی داشت :(


متاسفانه فقط تونستم پایان Leave رو ببینم و هر کاری کردم پایان In Water و Maria رو ببینم نشد که نشد! حتی تمامی کارهای مورد نظر رو درست . با دقت انجام دادم ولی باز نشد و بر خلاف میلم مجبور شدم بزنم یوتیوب ببینم ... :|

در مورد پایان های بازی که پایان Leave پایان خوب بازی محسوب میشد, به نظرم پایان Maria هم به ظاهر پایان خوب ولی در اصل بدترین پایان محسوب میشد. خوب از این جهت که ادامه زندگیش رو در کنار Maria میگذرونه و دیگه تنها نیست و تونسته برای Mary تو ذهنش یه جانشین انتخاب کنه براش شاید نکته مثبتی تو زندگیش تلقی بشه.

از این جهت هم بدترین پایان محسوب میشد که Maria زاده تخیل جیمز بود (گر چه یه جا خودم Maria وجود خارجی هم داره!) که میخواست جیمز از واقعیت و حقیقت فرار کنه. گرچه برعکس Pyramid Head ظاهر مهربانی داشت ولی در اصل یه جورایی دشمن اصلی جیمز محسوب میشد. برای همین هم بود تو خیلی از قسمت های بازی جیمز از حقیقت قرار میکرد ...

نکته جالب دیگه آخر همین پایان بود... وقتی که جیمز و Maria داشتند سمت ماشین میرفتند, Maria یه سرفه میکنه! یعنی اینکه Maria هم مریض هست و ممکن هست اون رو هم بزودی از دست بده!


پایان In Water هم به نظرم غم انگیزترین پایان بود. کلا پایانی جالب بود. این داستان غم انگیز باید به شکل غم انگیزی به پایان میرسید. پایان خوبش خودش غم انگیز بود حالا چه برسه به این پایان ... خودکشی شاید سرنوشت اصلی جیمز محسوب میشد. چرا که کات سنز پایانی In Water خیلی شبیه Leave بود با این تفاوت که تو مکالمه آخر با Mary بخش آخر مکالمه با هم تفاوت داشت اما قسمت اول گفتگوشون یکی بود! بعدم تو پایان Leave بعد اینکه Mary میمیره بازی کلا تموم میشه اما تو پایان In Water جیمز دست Mary رو میگیره و بقلش میکنه میبره تو ماشین و بعدم برای اینکه به آرامش برسه دست به خودکشی میزنه! یعنی پایان Leave یه جورایی نصفه و نیمه و پایان In Water پایان کامل ترش بود. بعدم جیمز عاشق همسرش بود و نمیتونه بدون اون زندگیش رو ادامه بده. اصلا این همه سختی ها رو بخاطر اون تحمل کرد و از لحاظ روحی فقط و فقط بخاطر Mary بود که به مشکل برخورده بود و زندگی خودش هم نابود شده بود و سر همین قضیه!

با توجه به داستان غم انگیز بازی به نظرم این پایان مناسب ترین پایان برای به پایان رسوندن بازی بود. یه نکته دیگه, تو همین پایان In Water نشون داد Mary قبل اینکه بمیره به جیمز میگه دیگه نیازی نیست زجر بکشه و همون جا کنار جیمز جون میده و میمیره ولی تو پایان Leave برمیگرده میگه به زندگیت ادامه بده و بازی همون جا تموم میشه! کاملا مشخص هست این Leave پایان اصلی بازی نیست ...


در مجموع بخوایم پایان های بازی رو به 3قسمت غم انگیز ترین, بدترین, بهترین, تقسیم کنیم, به نظرم پایان های بدین شکل خواهند شد:


پایان Leave : بهترین پایان - دشمن آخر بازی Maria - از واقعیت کمی دوره

پایان Maria : بدترین پایان - دشمن آخر بازی Mary - از واقعیت خیلی دوره

پایان In Water : غم انگیز ترین پایان - دشمن آخر بازی Maria - به واقعیت خیلی نزدیک هست


شاید کشته شدن مجدد Mary بدست جیمز, و همچنین پناه بردن جیمز به قوه تخیل خودش ( Maria) و انکار واقعیت, دلیل اصلی این باشه, که به عنوان بدترین پایان انتخاب بشه و کاملا از واقعیت و سرنوشت اصلی جیمز به دور باشه.
 
این یه مورد رو قبلو ندارم ، اگر چه به پای سه نسخه ی اول نمیرسید معماهای hc ولی به نظرم از 4 بهتر بود ، چهار یکی از ضعیف ترین شماره ها از نظر معمائی هست از دید من ! البته dp رو خب نمیتونم نظر بدم ولی توی دید کلی hc خیلی ضعیف نبود از لحاظ معما !
.
موفقم. شماره چهارم تفاوت خیلی زیادی با شماره های قبلی داشت
لوکیشین های تاریک سری قبل حذف شده بود. معماهای جالبی نداشت. (زیاد معما نداشت کلا)
بخشی که وسائلمونو درش میذاشتی واقعا رو اعصاب بود!(از نظر من) مخصوصا سر مرحله آخر که باید والترو بکشی
ولی از نظر داستانی حرف نداشت.
 
این یه مورد رو قبلو ندارم ، اگر چه به پای سه نسخه ی اول نمیرسید معماهای hc ولی به نظرم از 4 بهتر بود ، چهار یکی از ضعیف ترین شماره ها از نظر معمائی هست از دید من ! البته dp رو خب نمیتونم نظر بدم ولی توی دید کلی hc خیلی ضعیف نبود از لحاظ معما !
شرمنده اشکان جان, ولی اصلاََ HC معماهای جالبی نداشت, حداقل برای من!
همون معمای زندان آبی سایلنت هیل 4, کل HC رو قورت میده!
=======================================================
به نقل از shm و به گفته ی rely on horror ، تام هالت که از زمان جدائی تیم سایلنت یعنی به مدت 6 سال توی سمت Associate Producer و توی bom در سمت Producer قرار داشت از کونامی جدا شد ، این بابا که به نوعی سیبل انتقادات فن های سری بود اونطور که مشخصه به خواست خودش از کونامی جدا شده ، اوج فشاری که روی تام هالت بوده توی همین یک سال اخیر بوده که میشه از دلایلش به bom که به جای یه survival horror یه rpg متوسط از کار دراومد و HD collection که با نهایت بی سلیقگی و عجله منتشر شد یا باگ های موجود در داخل دانپور نام برد ، اما سوال اینجاست که با رفتن این فرد چیزی تغییر خواهد کرد یا خیر ، که اگر از من بپرسید میگم نه ، این سیاست کومپانی هست که داره سری رو نابود میکنه انتشار بازیهای ناقص ، کاری که جدیدا کونامی بهش عادت کرده با رفتن یه تهیه کننده درست نخواهد شد .
خب من شخصاََ از این خبر خوشحال شدم! ولی به قول خودت سوال اینجاست که با رفتن این فرد چیزی تغییر خواهد کرد یا خیر! واقعاََ من نمیتونم جوابی به این سوال بدم!
البته نمیشه تمام اشکالاتی که این نسخه ها داشت رو بگیم تقصیر تام هالت (ئه)! بالاخره کونامی این وسط بوق نیست!
چندتا از کاربران کامنت های جالبی داده بودند! این یکی رو من دوست داشتم:
[LTR]There is no one who can do what Team Silent did, no one even tries to understand what they've established.

Some things are better off dead[/LTR]
و یکی دیگه هم در مورد تام هالت گفته::d
I'm sure most of the fans of silent hill hate this guy from the bottom of his hooves to the top of his pitchfork.
 
سلام
================================================================================
خیلی خوشحال شدم بعد از این همه وقت یه پست از استاد عزیز نمسیس خوندم و خیلی ناراحت شدم که موقعی بود که حضور نداشتم. این از بدشانسی بنده بوده.
منم با فرمایشات ایشون موافقم. و به زودی این موافقت رو به صورت علنی اعلام می‌کنم
================================================================================
با سلام به همگی عاشقان سایلنت هیل
چون اولین پست‌تون تو تاپیک هست، ورودتون رو خوش‌آمد میگم.:welcome:
=============================================================================
 
آخرین ویرایش:
ر
ضا جان تا اونجا که یادم میاد گفته بودن که دیگه توی این شماره خبری از ph و اون برستارها و المان های سایلنت هیل اصیل توی این شماره نیست و میخوان خودشون یه خط داستانی جدا با ویزگی های دیگه وارد کنن و مثلا اکثرا بجای مه از باران استفاده کرده بودن...این به کنار... اصلا چیزی داخل بازی نمیدیدیم که بهفمیم سایلنت هیله! مثلا چه چیزی توی بازی بود که بشه فهمید این بازی سایلنت هیله؟ البته بجز یکی دو چیز خیلی کوچیک...نسخه های شرکت climax studios و double helix سعی کردن که المان های اصیل سایلنت هیل رو رعایت کنن و به سری بایبند باشن نه تقلید کنن یا مثل dp هرچی خودشون خواست بذارن توی بازی! کار اهنگساز جدید قابل قبول بود!؟ میشه بگی بجز اینترو که اونم فراز و نشیب داشت دیگه چه اهنگی توی بازی شنیدیم؟ من که هیچی احساس نکردم بجز چند افکت و... و soundtrack یی نداشت که بازی رو تحت تاثیر قرار بده...بعدش شماره 4 درسته انچنان به داستان sh ربط نداشت ولی چندتا از کارکتر ها و بعضی جاهای بازی دقیقا الهام از نسخه های قبل بود...بعدش اون کجا و این کجا! اون رو تیم سایلنت ساخته بود که اگه بعنوان شماره بعد cod هم میساختن! ما قبولش داشتیم نه اینکه یه عده سازنده ای که از جو sh اگاه نیستن و فن های sh رو درک نمیکنن...
مسعودجان در پست قبلي توضيح دادم كه كله هرمي ربطي به اصيل بودن يا نبودن يك سايلنت هيل نداره چون مختص يك شماره بود و از دنياي دروني جيمز ساندرلند سرچشمه ميگرفت البته در اعتقادات فرقه هم همچين شخصي به شباهت كله هرمي وجود داره ولي در نسخه دوم با دنيا و سياه چال هايه ذهني جيمز ادغام شده در واقع اين شخصيت يكي از اسبابي هست كه در دنياي مريض جيمز نقش خودش رو ايفا ميكنه.
وجود پرستارها هم گفتم مختص بيمارستان ALCHEMILA, BROOK HAVEN هست و بر سر اتفاقاتي كه در نسخه اول پيرامون دختري 7 ساله به نام ALESSA افتاد واين دختر قرباني شد تا داهليا گلاسپي بتونه باعث ظهور خداوند سامائل بشه چون بنا بر اعتقادات فرقه اين خداوند در اثر درد و رنج بسيار ظهور ميكنه اما بنا به دلايلي چون روح آلسا هنوز براي اين مراسم ناقص بوداين مراسم به طور كامل انجام نميشه وآلسا از اين مهلكه جون سالم به در ميبره و در اثر قرباني شدن و سوخته شدن بصورت نيمه جون به بيمارستان ALCHMILA منتقل ميشه و تحت پرستاري دختري جوان به نام LISA و دكتر مايكل كافمن قرا ميگيره آلسا به خاطر خاطره بدي كه از اين مراسم و بستري شدن در بدترين حالات ممكن پيدا ميكنه اين پرستارهايه معروف در دنياي آشفته و درون ذهني آلسا تجسم پيدا ميكنن و كسي كه وارد دنياي ذهني آلسا ميشه از جمله خود هري ميسون و ليسا و دكتركافمن با اين پرستارها رو به رو ميشه.

در نسخه دوم وسوم هم در بيمارستان BROOK HAVEN به خاطر اينكه افراد رواني و خاصي در اين بيمارستان بستري بودند دراثر درد ورنج فراوان پس از مرگشون دنياي ذهني وخاطرات وافكارشون در اين منطقه مسكوت باقي ميمونه وچون در دنياي اين افراد پرستارها بصورت زشت و هيولا نما تجسم پيدا كرده بود ما هم تحت تاثير دنياي اين افراد و قوانيني كه براي اين دنياها تعريف شده بود با همچين پرستارهايي روبه رو بوديم.
ولي در نسخه SILENT HILL:DOWN POUR ما نه با بيمارستان سروكار داريم كه شاهد حضور اين پرستارها باشيم نه در دنياي مورفي همچين اشخاصي تعريف شدن پس نبود كله هرمي و پرستارها ربطي به اصيل بودن يا نبودن بازي نداره چون اساس و بن سايلنت هيل نمايان كردن اين دنياهايه دروني افراد هست نه اسبابي كه در اين دنيا وجود دارن.
خوب حالا بريم ببينيم آيا داون پور يك سايلنت هيل واقعي هست يا مانند هام كامينگ تقليدي طوطي وار و بي اساس از نسخه هاي قبلي و مراسم فرقه هست.
گفتم اساس سايلنت هيل به نظر من وخيلي از دوستان همين دنياهايه درون ذهني افراد هست كه در 4 شماره اول سايلنت هيل شاهد اين قضيه بوديم مانند دنياي آلسا و والتر و جيمز و آنجلا و ادي و هدر و... .
در دنياي مورفي ما باز دوباره شاهد همان ويلچر معروف كه اولين بار در راهروي تنگ و تاريك نسخه اول بازي ديديم هستيم ويلچري كه در OTHER WORLD اول بازي در سايلنت هيل 1 ترس رو بر تمام وجودمون چيره كرده بود.
اما اين ويلچر همانند نسخه هام كامينگ يك تقليد كوركورانه و بي اساس از نسخه هاي قبلي نيست بلكه اين ويلچر اينبار داري شخصيت هست و به نام WHELL MAN موجودي زنده كه رابطه اي تنگاتنگ با دنياي آشفته و خاطرات گذشته مورفي دارد.
خاطراتي در مورد FRANK COLERIDGE و مرگ اين شخص كه مورفي خودشو مقصر در به قتل رسيدن اين شخص ميدونه وهمچنين حاصل رنج هايه مورفي در مورد خاطرات گذشته و دغدغه هاي فكريش درباره اين شخص هست.
اما فقط اين مورفي نيست كه با گناهان و خاطرات گذشته و دردناك خودش در اين شهر روبه رو ميشه بلكه شخصي به نام JOHN SATER هم كه در قسمت DEVIL'S PIT مشغول كار بود با گناهان خودش روبه رو ميشه.و اين جملات رو در ملاقات با مورفي به زبون مياره.
What happened - that was an accident. I didn't mean to hurt nobody. I didn't murder nobody. Murder's a mortal sin; you go to Hell for murder.

نمونه اين گونه اشخاص در دانپور كه شخصيت هاي مبهمي دارن كم نيستش كه ميتونيم به پست چي Howard Blackwood اشاره كنيم كه سابقه اي ديرينه در سكونت در شهر سايلنت هيل داره وخودش رو موظف به دادن پاكت ها دعوت نامه به اشخاصي كه تازه وارد شهر شدن ميدونه تا اين اشخاص با سرنوشت و حقيقت باطني خودشون روبه رو بشن.
اينا از جمله افرادي بودند كه به دنياهايه دروني افراد در دانپور اشاره داشتن كه نشان از اين دارند اين سايلنت هيل واقعي هست.

همچنين پديده هايي مانند دنياي مه و OTHER WORLD هم در اين نسخه بصورت كامل وجود دارن كه با ديدن اين دنياها ميتونيم بفهميم كه اين باز يك سايلنت هيل هست.
پديده SIREN هم كه بنيان گذارش استاد TOYAMA KEIICHIRO بود در اين نسخه اين آژير هم وجود داره كه اين آژير موقعي به صدا در مياد كه دنياي واقعي به دنياي ديگر تغيير پيدا ميكنه وبالعكس.كه اين انتقال در دانپور هم با صداي آژير و زنگ خطر آتش سوزي انجام ميشه.
همچنين درياچه تولوكا هم در اين نسخه قابل رويت هست.

در مورد جو واتمسفر بازي هم در نسخه اول بازي هم بارش برف وجود داشت هم بارش بارون همچنين در نسخه دوم هم ما شاهد ريزش قطره هاي آب از روي سقف ها در حالت OTHER WORLD بوديم همچنين در آخرين سكانس بازي در زمان ملاقات جيمز و مري بارش بارون وجود داره كه نشان از زوال فكري در جيمز داره و در نسخه دانپور هم بارش بارون از همين نسخه دوم بازي الهام گرفته شده كه همون معني رو هم در مورد مورفي ميده.
در كل جو و اتمسفريك دانپور تاريك و تيره هست واز رنگ هاي خاكستري هم در بازي براي القاي حس اتمسفر زياد استفاده شده. گرافيك هنري و حو بازي خيلي خوب هستن و كاملا حس هاي مختلف از قبيل ترس و افسردگي و بدبختي و تنهايي رو به مخاطب القا ميكنن و بازي همانند نسخه هاي قبلي اتمسفر سرد و بسيار گيرايي داره.
كه دره شيطان در يتيم خونه و اجراي برنامه تئاتر و لوكيشن هايي مانند سينما وحضور در داخل سكانس هايه آن , باغ , كتابخونه و برج ساعت اتمسفر بازيرو به رخ ميكشند.
همچنين در بازي ما ميتونيم نوشته هاي بسياري رو پيدا كنيم كه به مراسم فرقه و عقايد بوميان آمريكاي لاتين اشاره ميكنن همچنين تابلوهاي زيادي در بازي هست كه لوكيشن هاي كلاسيك وعلائم سايلنت هيل رو نشون ميده.از جمله تابلو سامائل در كتابخونه.


در مورد آهنگ سازي اين نسخه هم آهنگساز LICHT از سبك صنعتي INDUSTRIAL MUSIC تا حدودي استفاده كرده حتي ليچت تو چند ترك با خانم McGlynn خواننده نسخه هايه قبلي كار كرده. و ميتونيم در چند تراك از بازي صداي ايشونو بشنويم وكاملا تراك هاي بازي با جو بازي هم خوني داره.
در مورد موسيقي اين قسمت هم دانيل گفته كه در عين حال كه اصالت موزيك ها رو نگه ميداره از روش خودش هم در خلق موزيك ها استفاده ميكنه ولي در عين حال به اصالت تراك ها كه همانند نسخه هاي قبلي باشه پايبند ميمونه.

I familiarized myself with the style and history of the previous Silent Hill themes and musical cues. I wanted this game to have the same flow as the previous games while adding my own signature sound. It was important for me to understand where the music was coming from, the overall story, and the use of the musical themes throughout the game. It was then that I was able to create new themes that were consistent with the game, but had my original touch.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or