بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
بچه ها طبق نوشته هايه دوست عزيز وگرامي محمد مهدی حاجی اسمعیلی (nemesis) مرگ جوزف بخاطر اين بوده كه توسط دنياي والتر بلعيده ميشه يعني ذهن جوزف بصورت تدريجي در دنياي والتر گير ميوفته وبتدريج در دنياي والتر غرق ميشه تا جايي كه رابطه ذهن و بدنش كاملا از هم جدا بشه وميميره...واين مرگ تدريجي با علائمي همچون درد قفسه سينه ,سردرد هاي شديد وكوري همراه بوده اينم نقل قول هايه اين دوست بزرگوار..
.شما میتونید جواب رو در نوشته های به جا مونده از Joseph Schreiber پیدا کنین :

*(" تو هم اون دنیا رو دیدی....ولی اگه توش گیر بیفتی دیگه فقط یه کابوس نخواهد بود...اونجا هیچوقت گم نشو....اگه توسط این دنیا بلعیده بشی , میمیری...")

اگر ضمیر فرد از بدن فیزیکیش به طور کامل جدا بشه , اونوقت مرگ جسمی روی خواهد داد...ولی این مرگ چه طوری هستش ؟!

*SH 4 : تحت تاثیر دنیای والتر سولیوان , جوزف شرایبر کم کم میمیره...(" سرم درد میکنه...چشمام دیگه نمیتونن جایی رو ببینن...درد داره....میتونم احساس کنم که بدنم داره میمیره....")

ما میتونیم نتیجه گیری کنیم که همچین دردی با یک سردرد خیلی شدید و درد آور همراه خواهد بود...


---------- نوشته در 10:39 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:04 PM ارسال شده بود ----------

البته اين اصل كه ذهن يك فرد توسط دنياي فردي ديگر بلعيده بشه رو استاد كيچيرو بنياد نهاد...
براي مثال ما در "silenthill1" "ليسا" رو داريم كه ذهنش بصورت تدريجي توسط دنياي "آلسا"بلعيده ميشه ...ودقيقا وقتي اين مرگ تدريجي روي ميده وليسا به طرف هري مياد از سرش خون مياد واز چشمانش هم خون جاري ميشه دقيقا به شباهت جوزف وميميره ولي چون توسط "دنيايي ديگر" بلعيده ميشه به عنوان يك روح در دنيايي كه توسط آلسا خلق شده بود به حيات خودش ادامه ميده و چون در "ضميرناخودآگاه آلسا" روح ها بصورت هيولاهايي زشت درميان ليسا هم دقيقا به اين شباهت در مياد كه ما در "silent hill3"شاهد اين قضيه بوديم...
 

البته اين اصل كه ذهن يك فرد توسط دنياي فردي ديگر بلعيده بشه رو استاد كيچيرو بنياد نهاد...
براي مثال ما در "silenthill1" "ليسا" رو داريم كه ذهنش بصورت تدريجي توسط دنياي "آلسا"بلعيده ميشه ...ودقيقا وقتي اين مرگ تدريجي روي ميده وليسا به طرف هري مياد از سرش خون مياد واز چشمانش هم خون جاري ميشه دقيقا به شباهت جوزف وميميره ولي چون توسط "دنيايي ديگر" بلعيده ميشه به عنوان يك روح در دنيايي كه توسط آلسا خلق شده بود به حيات خودش ادامه ميده و چون در "ضميرناخودآگاه آلسا" روح ها بصورت هيولاهايي زشت درميان ليسا هم دقيقا به اين شباهت در مياد كه ما در "silent hill3"شاهد اين قضيه بوديم...
یعنی رضا جون شما مطمئنی که استاد کیچرو همچین چیزی رو بنیاد نهاده؟
یعنی از هیچ کتاب یا فیلمی برداشتی نکرده بود؟
سایلنت هیل خودش از کلی فیلم و کتاب و کامیک الهام گرفته.
نمیدونم شاید هم استاد اولین کسی باشند که همچین چیزی رو درست کردند...
 
یه سوال...آیا شهر اونها رو فرخوانی میکنه یا دنیای ذهن بقیه؟
درود بر همه دوستان گلم

چه خبرا؟ سلامتید؟

علی چرا دچار خشم مدیران شده؟ این چه وضیه اصاً؟ لیان چرا کم پیداست؟ تاپیک چرا سرعتش کمه؟ و چراهای دیگر ...

بحث سره چیه؟

در مورد نحوه فراخوانی یک نظریه مشترک با مسعود جان دارم که بارها و بارها مطرح کردم ولی باز هم اینجا مطرحش می‌کنم. (حالا نمیدونم چقدر مسعود جان با بنده موافق هستند)

این نظریه هم اول خود مسعود جان مطرح کردند که شهر شبیه به یک موتور پایه برای بازی سازی میمونه، بدیهیه که که ساخت یک بازی به خودیه خود و به وسیله یک موتور پایه انجام نمیشه، موتور پایه برای ساخت بازی لازمه ولی کافی نیست. یک واسطه به نام برنامه نویس وجود داره، انجین یک سری امکانات به برنامه نویس میده و برنامه نویس به وسیله این امکانات ذهنیات خودش رو پیاده سازی میکنه.

دقیقاً این مثال مصداق شهر سایلنت هیله. این شهر به خودیه خود هیچ قدرتی برای فراخوانی نداره بلکه یک وسیله قدرتمنده (البته می‌دونیم که این قدرتش رو از کجا میگیره). این قضیه برای تمامی نسخه‌های سایلنت صدق میکنه:

Silent Hill 1: دعوت کننده: آلسا (دنیای ذهنی متعلق به آلساست) / قربانی: هری (در اصل شریل به شهر فراخوانده میشه ولی هری به واسطه شریل وارد شهر میشه)
Silent Hill 2: دعوت کننده: مری / قربانی: جیمز ساندرلند
Silent Hill 3: دعوت کننده: کلودیا / قربانی: هدر
4 Silent Hill: دعوت کننده: والتر / قربانی: هنری
Silent Hill Origins: دعوت کننده: آلسا / دعوت شده: تراویس
Silent Hill Homecoming: دعوت کننده: جاشوا - مارگارت (؟) / قربانی: الکس
Silent Hill Downpour: دعوت کننده: فرانک - چارلی (؟) / قربانی: مورفی

بعضی از دعوت شدگان وسیله‌ای برای تحقق اهداف دعوت کنندگان هستند.
دلایل و شیوه‌های متفاوتی در فراخوانی مهمانان شهر وجود داره.
شخصیت‌های فرعی هم به همین شیوه به شهر دعوت شدند.
شخصیتهایی مثل سبیل، لورا، داگلاس، الی، ویلر(؟) و آنه (DP) همراه با شخصیت اصلی وارد شهر شدند.
شخصیتهایی که از ابتدا در شهر وجود دارند هم می‌تونند به دنیای ذهنی افراد دعوت بشند.
 
درود بر همه دوستان گلم
درود بر تو باد ای جوان !!!:d
خب علی در مورد سایلنت هیل 2 , HC میشه همون قضیه گناه کار خب دیگه!!!
جیمز, مری رو کشته برای همین شهر دعوتش میکنه که ادبش کنه!
توی HC , الکس, جاشوا رو میکشه برای همین شهر دعوتش میکنه تا ادبش کنه!
در مورد آنجلا اگر بخواهیم بگیم پدرش اون رو به شهر فراخوانی میکنه یکمی بد میشه!!! پدر آنجلا یه آدم عوضی و گناهکار بوده, حالا دخترش رو دعوت کرده که اون رو عذاب بده و براش نقشه بکشه!!!!
 
خب علی در مورد سایلنت هیل 2 , HC میشه همون قضیه گناه کار خب دیگه!!!
جیمز, مری رو کشته برای همین شهر دعوتش میکنه که ادبش کنه!
توی HC , الکس, جاشوا رو میکشه برای همین شهر دعوتش میکنه تا ادبش کنه!
در مورد آنجلا اگر بخواهیم بگیم پدرش اون رو به شهر فراخوانی میکنه یکمی بد میشه!!! پدر آنجلا یه آدم عوضی و گناهکار بوده, حالا دخترش رو دعوت کرده که اون رو عذاب بده و براش نقشه بکشه!!!!

درود بر تو ای شیخ :d

دلایل و شیوه‌های متفاوتی در فراخوانی مهمانان شهر وجود داره.

مطمئناً جیمز و الکس زمینه‌ای برای این دعوت داشتند، همون احساس ندامت و این جور چیزها ... . ولی فراخوان‌هایی خارج از ضمیر خودشون داشتند.

به نظر من سبیل، آنجلا، ادی و داگلاس فراخوان‌های درونی داشتند (وجدان و نفس لوامه) همه اشتباهاتی در زندگی کرده بودند و خودشون رو مستحق عذاب می‌دونستند. به نظرم این افراد خودشون دعوت کننده خودشون بودند:
سبیل: این شخصیت با شهر ارتباط داشت و بارها وارد این شهر شده بود. سبیل با هری وارد شهر میشه، چون سبیل ذهنیات بدی از گذشته خودش داشته پس آماده ورود به دنیای ذهنی آلسا میشه (شهر هیچ دخالتی در این مورد نداره).

آنجلا: به نظر میرسه آنجلا نیز قبلاً وارد شهر شده بوده و خاطراتی از شهر داره، برای همینه که برای پیدا کردن مادرش این شهر رو انتخاب میکنه. از اونجا که آنجلا بعد از قتل پدرش پشیمان میشه و همواره خودش رو ملامت میکنه پس خودش رو مستحق عذاب میدونه، پس عامل ورود به شهر وجدان خودشه. (من حتی معتقدم که مادر آنجلا هم میتونه دعوت کنندش باشه.)

ادی: به نظر میرسه ادی از وجدان خودش فرار میکنه، پس از گشتن یک سگ و تیر زدن به صاحب سگ از شهر بیرون میره و به دنبال مکانی برای آرامش میگرده. در راه با لورا ملاقات میکنه. مقصد لورا شهر سایلنت هیل بوده و در این راه ادی کمکش میکنه. ندایی از درون ادی رو به سمت شهر میکشه. ادی خودش پا به دنیای ذهنیش گذاشته (از طرز رفتار و جملاتی که در طول بازی میگه این مورد رو میشه به راحتی متوجه شد) ولی چرا دنیای ذهنی ادی اینقدر تاریک بود؟ چون خوی انسانی ادی کم کم داشت از بین می‌رفت. (به نظرم وجود لورا و ادی ، همزمان در شهر وسیله‌هایی برای رسیدن جیمز به حقیقت بودند.)

داگلاس: قضیه داگلاس دقیقاً مانند سبیل هست. او قبل از داستان بازی با شهر در ارتباط بوده. به واسطه هدر وارد شهر میشه و به دلیل اینکه گذشته خودش رو تاریک می‌بینه (به خاطر سهل انگاری در قبال خانوادش) خودش رو مستحق عذاب می‌دونه، پس درگیر دنیای ذهنی کلودیا میشه.

---------- نوشته در 03:57 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 03:52 PM ارسال شده بود ----------

یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده؟؟توی شماره 3 تازه از اواسط بازی میریم سایلنت هیل.یعنی امکان داره هر جایی مثل سایلنت هیل آدر وردی بشه؟

OW هم ارتباطی با شهر نداره. OW نتیجه تشویش و درگیری شدید ذهنی فرد دعوت کنندست که برای قربانی قابل مشاهده هست. OW ظرف مکان نداره و در همه جا با توجه به شرایطش قابل رؤیت هست.
 
یعنی رضا جون شما مطمئنی که استاد کیچرو همچین چیزی رو بنیاد نهاده؟
یعنی از هیچ کتاب یا فیلمی برداشتی نکرده بود؟
سایلنت هیل خودش از کلی فیلم و کتاب و کامیک الهام گرفته.
نمیدونم شاید هم استاد اولین کسی باشند که همچین چیزی رو درست کردند...
شوخي كردم اميرجون منو كه ميشناسي...:d
ايني كه انسان هاي مختلف توسط دنياهاي دروني هم بلعيده بشن وبتونن همديگرو تسخير كنن ودنياهايه دروني انسان ها بتونن بر همه ديگه تاثير بزارن ويا به عبارتي ذهن و فكر و احساسات يك انسان بعد از مرگش زنده بمونه وبتونه روي انسان هايي كه در دنياي واقعي زندگي ميكنن تاثبر بزاره ...ريشه در اعتقادات و مذاهب و فلسفه هاي باستاني ژاپني ها داره كه نمونشرو در بسياري از بازي ها يه ژاپني مانند "silent hill" ,"siren" , "fatal frame"" وفيلم هايي مانند "كينه" و "حلقه" ميبينيم ..."استاد كيچيرو" و "اواكو" وبقيه تيم سازنده هم مسلما از عقايد باستاني خودشون وهمچنين مذاهب سرخ پوستان "آمريكاي لاتين" بهره والهام گرفتن وهمچين تئوري وفلسفه ايرو در سايلنت هيل پياده كردن...

---------- نوشته در 03:18 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 03:12 PM ارسال شده بود ----------

درود بر همه دوستان گلم

چه خبرا؟ سلامتید؟

علی چرا دچار خشم مدیران شده؟ این چه وضیه اصاً؟ لیان چرا کم پیداست؟ تاپیک چرا سرعتش کمه؟ و چراهای دیگر ...
درود علي جون قربونت ...تاپيك سايلنت هيل رفته رفته داره مثل خود سايلنت هيل سوتوكور ميشه در مورد علي جان هم ناراحت شدم...ليون هم كه مثل اينكه به otherworld كشيده شده وديگه برنگشته...
 
به نظر میرسه آنجلا نیز قبلاً وارد شهر شده بوده و خاطراتی از شهر داره، برای همینه که برای پیدا کردن مادرش این شهر رو انتخاب میکنه. از اونجا که آنجلا بعد از قتل پدرش پشیمان میشه و همواره خودش رو ملامت میکنه پس خودش رو مستحق عذاب میدونه، پس عامل ورود به شهر وجدان خودشه.
یه سوال علی, از کجا میگی که آنجلا از کاری که کرده بود پشیمان شده بود؟
 
سلام

درود علي جون قربونت ...تاپيك سايلنت هيل رفته رفته داره مثل خود سايلنت هيل سوتوكور ميشه در مورد علي جان هم ناراحت شدم...ليون هم كه مثل اينكه به otherworld كشيده شده وديگه برنگشته...
فعلاً که شکر خدا همه‌مون هستیم و نمی‌ذاریم تاپیک بخوابه.>:d<
راستی
چرا علی سیف! بن شده؟ جریان چیه؟ کسی خبر داره ازش. لیون هم که نه گوشی جواب میده نه SMS.
=========================================================================
به نظر حقیر اصلی‌ترین بنیان و بستر استفاده شده تو سایلنت هیل، نظریه‌ی «دنیاهای موازی» بوده.
 
چرا علی سیف! بن شده؟ جریان چیه؟ کسی خبر داره ازش. لیون هم که نه گوشی جواب میده نه SMS.
علی توی تاپیک RE با یکی جروبحث کرد برای همین بن شد!
======================================
بچه ها قربانی بعدی رو بذارم یا صبر کنیم؟
 
سلام
علی توی تاپیک RE با یکی جروبحث کرد برای همین بن شد!
خدا لعنتش کنه. آخرش این جروبحث کار دستش داد. موقتیه یا دائمی؟

بچه ها قربانی بعدی رو بذارم یا صبر کنیم؟
پیشنهاد میدم چون رسیدیم به قربانیان اصلی، سوییچ کنیم رو بحث شخصیت‌ها
 
سلام

خدا لعنتش کنه. آخرش این جروبحث کار دستش داد. موقتیه یا دائمی؟


پیشنهاد میدم چون رسیدیم به قربانیان اصلی، سوییچ کنیم رو بحث شخصیت‌ها


سلام
منم موافقم ، فکر کنم هنری رو تموم کردیم و داشتیم در مورد جوزف صحبت می کردیم
فکر می کنم باید بریم سراغ والتر درسته ؟!

پ.ن: دوستان خواهشا بحثهایی غیر از مبحث اصلی تاپیک مطرح نکنین تا پستهامون رو پاک کنن (عذر خواهی می کنم که اینو می گم ولی بهتر از اینکه یه نفر خارج از تاپیک اخطار بده یا پستها رو پاک کنه)
 
سلام
خدا لعنتش کنه. آخرش این جروبحث کار دستش داد. موقتیه یا دائمی؟
موقتیه, 10 روز بن شده...
پیشنهاد میدم چون رسیدیم به قربانیان اصلی، سوییچ کنیم رو بحث شخصیت‌ها
خب پس شخصیت بعدی رو یکی بذاره, من هم بقیه اطلاعاتی که مربوط میشه به قربانی رو قرار میدم!!:d
فکر می کنم باید بریم سراغ والتر درسته ؟!
نه دیگه, الان باید بریم سراغ سینتیا !!!
 
به نظر حقیر اصلی‌ترین بنیان و بستر استفاده شده تو سایلنت هیل، نظریه‌ی «دنیاهای موازی» بوده.
مسعود جان شما خيلي هم كبير هستيد شكست نفسي ميفرماييد...!!
كاملا موافقم مسعود جان در اصل فلسفه سايلنت هيل بر اين مبنا بنا شده وكل سايلنت هيل حول اين محور يعني "دنياهايه موازي" ميچرخه واگه اين نظريه "دنياهاي دروني" و متعلقاتش رو از سايلنت هيل برداريم كاملا بازي بي معني ميشه ودر اصل جوهر بازي همين دنياهاي دروني(خداي درون) هستش...
چون خود سايلنت هيل از دنياهاي دروني بساري از افراد كه قبلا در اين شهر زندگي ميكردن به وجود اومده...
انسان هايي كه بخاطر زجر كشيدن هاي زياد ودردناك عميق ترين احساسات وخاطرات وترس هارو رو در اين شهر بوجود آوردن وبه جا گذاشتن... وذهن وافكار واحساساتشون براي هميشه در اين شهر زنده موند وبه حيات خودشون به همانند يك نيروي جاودانه ادامه داد... و ضمير هاي دروني اين افراد پس از مرگشون همانند يك "اسفنج روح جذب كن" عمل كرد وروح همه انسان هايي رو كه در قلبشون تاريكي وگناه بود به سمت خودش جذب كرد وانسان هارو با بزرگترين "گناهان" و "ترس ها" و"احساسات" و عقده هاشون وسياه چال هايه فكري وشخصيتي وذهن بينهايت طلب ومغشوش وتاريك آدمي روبه رو كرد ودنياي دروني افرادي كه به سايلنت هيل كشيده شدن را تبديل به يك دنياي واقعي يعني "دنيايي ديگر"other world كرد...
بچه ها قربانی بعدی رو بذارم یا صبر کنیم؟
بزار اميرجان چشم منتظريم...:d
 
یه سوال علی, از کجا میگی که آنجلا از کاری که کرده بود پشیمان شده بود؟

روحیاتش، رفتارش، مطمئناً آنجلا انسانی نبوده که با مرگ کسی آرامش بگیره. در واقع آنجلا به سایلنت هیل اومد تا صورت حقیقی کار خودش رو ببینه و با حقیقت مواجه بشه، پس به دنبال همچین چیزی بوده.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or