بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
بچه ها یه چیزهایی میخوام براتون بگم, شاید فکر کنید من خیلی بیکارم هستم...بگذریم...بریم سراغ چیزهایی که میخوام براتون بگم...

خب زمانی که هدر برای اولین بار کلودیا رو توی راهرو میبینه,منظورم اینجاست:

3-051.jpg

اگر به اسم درهایی که توی این راهرو هستند دقت کنید, 3 اسم میبنید...
به ترتیب:
1- Nornen- نورن
2- Jewelry Catedral
3- Yggr-drasill - ایگدرازیل
حالا براتون توضیح میدم که Nornen و Yggr-drasil به چه معانی داره, متاسفانه چیزی در مورد Jewelry Catedral پیدا نکردم ولی فکر کنم به اساطیر اسکاندیناوی ربط داشته باشه, حالا به دقت بخونید و ببنید چه ربطی ممکنه به داستان بازی داشته باشه:

1-Nornen:
نورن‌ها (Norns) در اساطیر اسکاندیناوی نیمه الهگان، یا فرشتگان سرنوشت هستند. این سه خواهر به نامهای اورد (به معنی سرنوشت)، ورداندی(بایستگی و ضرورت) و اسکولد (زمان حال) هم سرنوشت انسان‌ها و هم سرنوشت خدایان و هم جریانهای طبیعی و دائمی کیهان را کنترل می‌کنند. آنها همچنین نگهبان چاه سرنوشت، اورداربرونر، در زیر یکی از ریشه‌های ایگدراسیل در آسگارد هستند.
وظیفه و ماموریت مهم دیگر نورن‌ها مراقبت و رسیدگی به ایگدرازیل است. از آنجا که این درخت همواره در معرض خطر قرار دارد و در حال فساد است، نورن‌ها با پاشیدن گل و آب چاه سرنوشت، سعی در توقف و یا حد اقل کند کردن این روند دارند.در بعضی روایت ها، نورن‌ها همچنین در امر وضع حمل و تولد نوزاد به مادر و فرزند کمک می‌کردند، و در بعضی موارد چنین تصور می‌شده که هر شخص، نورن مخصوص به خود را دارد.
attachment.php

3-Yggr-drasill:
ایگدراسیل (Yggdrasil) درخت جهان در اساطیر اسکاندیناوی است. درخت زبان گنجشکی که نه عالم جهان وایکینگ‌ها بر آن قرار گرفته‌اند و در اساطیر آنها جایی خاص دارد.
در اساطیر اسکاندیناوی، ایگدراسیل که به معنای «اسب آن یگانه هراس‌انگیز» است، و درخت جهانی نیز نامیده می‌شود، درخت زبان گنجشک عظیمی است که همه قسمت‌های جهان (جهان اسطوره‌ای اسکاندیناوی نه قسمت دارد) را به هم پیوند داده و حفاظت می‌کند. ایگدراسیل ریشه‌های متعدد و طولانی دارد که ما تنها از محل سه ریشه آن با خبریم:
یک ریشه در آسگارد است و در زیر آن چاه سرنوشت، اورداربرونر، قرار دارد که نورنها از آن مراقبت و نگهبانی می‌کنند.
دومین ریشه، به یوتونهایم می‌رسد و چاه خرد، میمیزبرونر، در زیر این ریشه قرار گرفته‌است.
و اما سومین ریشه شناخته شده ایگدراسیل، در نیفلهایم و بر فراز چاهی است که به هورگلمیر مشهور است و گفته شده که رودخانه‌های بسیاری از آن سرچشمه می‌گیرند.
خطرات متعددی همواره ایگدراسیل را تهدید می‌کنند؛ چهار گوزن (در بعضی نسخه‌ها چهار اسب) در میان شاخه‌های ایگدراسیل زندگی می‌کنند که دائما جوانه‌ها و برگهای درخت را میجوند. این چهار گوزن نماد و سمبلی از چهار باد (باز هم در بعضی نسخه‌ها چهار فصل) هستند.
یک سنجاب (یا موش خرما) به نام راتاتوسک هم در میان شاخه‌های درخت زندگی می‌کند. همینطور ویدوفنیر که یک افعی است و خروسی طلایی که بر روی بلندترین شاخه درخت لانه کرده‌است.
ریشه‌های درخت نیز توسط افعیهای نیفلهایم یعنی، نیدهاگ، گراباک، گرافوولوث، گوین و موین جویده می‌شوند.
گفته شده که در راگناروک، سورت، هیولای آتشین و فرمانروای موسپلهایم، ایگدراسیل را به آتش می‌کشد. طبق برخی روایات، درخت از این آتش سوزی نجات می‌یابد و نه تنها خود درخت بلکه دو انسان به نامهای لیف و لیفتراسیر که درون آن ماوا گرفته‌اند زنده میمانند تا در جهانی که پس از راگناروک خلق می‌شود به زندگی ادامه دهند.
نامهای دیگر ایگدراسیل عبارت‌اند از: آسک ایگدراسیل، چوب هودمیمیر، لائراد و اسب اودین.
attachment.php

 

Attachments

  • 220px-Nornir_by_Lund.jpg
    220px-Nornir_by_Lund.jpg
    17.2 KB · مشاهده: 85
  • 220px-AM_738_4to_Yggdrasill.jpg
    220px-AM_738_4to_Yggdrasill.jpg
    60.7 KB · مشاهده: 88
آخرین ویرایش:
من خودم مادر پیرامد هد هستم بعد اونوقت منو کاشتی جز قربانی ها ؟!!! :|
----------------
بچه ها ماجرا چیه ؟ چرا اینقدر اسپم پراکنی می کنین ! همین بحث اعداد جالبه به اطلاعاتمون اضافه میشه بیاین ادامه بدیم :d
 
امیر کی گفته تو بیکاری؟ والا منم مثل خودت عاشق اینم که توی سایلنت هیل بگردم.کلا هر گوشه-ش یه معمای حل نشده-س.
اگه تو بیکاری پس ما هم بیکارتریم
 
امیر کی گفته تو بیکاری؟ والا منم مثل خودت عاشق اینم که توی سایلنت هیل بگردم.کلا هر گوشه-ش یه معمای حل نشده-س.
اگه تو بیکاری پس ما هم بیکارتریم
همین آتوسا گفت من بیکارم!!!:p:d
علی جون با اون قسمت حرفات که قرمز کردم شدیدا موافقم...لامصب هر قسمت بازی یه معما داره...نداریم بازی مثل سایلنت هیل, که انقدر معنی دار باشه...هر قسمتش یه فلسفه خاصی داره...
درود بر تیم سایلنت..!!!!:|
 
همین آتوسا گفت من بیکارم!!!:p:d
علی جون با اون قسمت حرفات که قرمز کردم شدیدا موافقم...لامصب هر قسمت بازی یه معما داره...نداریم بازی مثل سایلنت هیل, که انقدر معنی دار باشه...هر قسمتش یه فلسفه خاصی داره...
درود بر تیم سایلنت..!!!!:|
خب آتوسا اشتباه گفته و برا خودش گفت!:|:d
واقعا امیر جون! همیشه هم گفتم در های بسته همیشه منو مجذوب خودش میکنه.از طرفی دلم میخواد بدونم تو خونه هایی که الان هیچکس توشون نیست چه داستانی بوده و چه اتفاقی افتاده.
این روند تا بینهایت میل میکنه
همگی تکرار کنین:
All Hail Team Silent!
 
سلام
ایول امیرجان!:-*
اون درخت، همون درخت زندگی معروف در آیین‌های الحادی باستانیه. درختی که آدم و حوا از اون خوردند و حبوط کردند. در متون قدیمی مثل تورات اون رو درخت سیب دونستند. برای همین سیب سمبل اولین گناه انسان به حساب میاد و باقی قضایا. اما عدد 3...
=================================================
عضو شدیم.:d
 
این لیان هم بعضی وقتی قاطی اسپم‌هاش پیشنهادات جالبی میده

شبیه هست ولی خیلی ربطی نداره ولی نکته‌سنجیت تو حلق من و لیان:d

پَــ نه پَـــ
آقای تناردیه رو گفتم:))

خیلی نامردی. کلی ذوق کردم ببینم چی می‌خوای بگی حالا میزنی زیرش:(

oh my God
تو داری از دست میری. شهام یا آرشام؟:-o
:p
الان من در مقابل این همه محبتت چه کار باید بکنم مسعود؟ چه جوری جبران کنم اصلاً...
سلام

اوه اوه! شنیدند. لیون برس به دادم.:-s
باید با علی و ابوذر هماهنگ کنیم از 3 طرف حلقه‌ی محاصره‌شون رو بشکنیم.
امیر از خودمون بابا...
مسعود جان به کی دل بستی... اون خودش تحت تعقیب هس برا گناهی که از روی عمد انجام داده!
:d
هین؟
امییییییییییییییییییییییییر....
نترکی.... من چرا اون پایین ترکیدم. فقط کف پاهام معلومه. ابوذر وشهاب کوشن پس...؟ بقیه بچه ها؟
به قول خائن:
بترکی تق ولق!
لیونو باش! اون پایین پکیده برا خودش!
هه هه...
چقدر رشوه دادی به امیر که اون جلو بذارتت...
من حاضرم همونجوری بمیرم ولی رشوه ندم...
:d

لیون رو داغونش کردم به خاطر اون توهینی که توی تاپیک X vs y کرد بهم...چون قیافش خیلی داغون بود نمیشد نشونش داد...:d
دنگ و فنگ جونم... من به تو چیزی نگفتم که...
بابا اینجا کشور آزاده... هر کی میتونه از هر کسی خوشش بیاد...
:p

واقعا امیر جون! همیشه هم گفتم در های بسته همیشه منو مجذوب خودش میکنه.از طرفی دلم میخواد بدونم تو خونه هایی که الان هیچکس توشون نیست چه داستانی بوده و چه اتفاقی افتاده.
آی گفتی علی. واقعاً حس جالبیه...
بچه ها به همین خاطر که من میگم SH: DP از این لحاظ فوق العاده کار کرده بود دیگه... حداقل این حس رو داشتی که وارد خونه ی افرادی که تو این شهر مه گرفته زندگی میکردن بشی و از اسرارشون با خبر بشی...
اون Side Quest ــه گرامافون رو یادتونه....
معرکه بود... معرکه...
 
آخرین ویرایش:
سلام بچه ها...خوبین؟ یه چند روزی نبودم...ولی بست ها رو خوندم...ای بابا چرا بحث شماره 4 رو کنار گذاشتین؟ وقتی که من گفتم امتحان دارم فعلا بحثو شروع نکنین کردین حالا که یکی دیگه امتحان داره بحثو کنار گذاشتین؟:| بعدش یه گله دیگه داشتم این بود که الا ن من 10 ص قبلی رو خوندم 90 درصدش اسبم بود ولی وقتی که ما میایم اینجا دو کلام حرف میزنم که اتفاقا 99 درصدش هم راجع به سایلنت هیله میگن اسبم دادی:|:-w
 
سلام بچه ها...خوبین؟ یه چند روزی نبودم...ولی بست ها رو خوندم...ای بابا چرا بحث شماره 4 رو کنار گذاشتین؟ وقتی که من گفتم امتحان دارم فعلا بحثو شروع نکنین کردین حالا که یکی دیگه امتحان داره بحثو کنار گذاشتین؟:| بعدش یه گله دیگه داشتم این بود که الا ن من 10 ص قبلی رو خوندم 90 درصدش اسبم بود ولی وقتی که ما میایم اینجا دو کلام حرف میزنم که اتفاقا 99 درصدش هم راجع به سایلنت هیله میگن اسبم دادی:|:-w
به سلام مسعود 72ی گل...
چه خطرا...
بابا قرار شد اسپم پراکنی کنیم تا بچه ها امتحاناتشون تموم شه دیگه. تازه اسپم هم نیست خیلیاش...
بحث های متفرقه در مورد بازیه...
وگرنه بحث SH4 که بحث اصلیمونه. فقط خواستیم همه ی بچه ها باشن... همین.

---------- نوشته در 01:39 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:37 AM ارسال شده بود ----------

وقتی که من گفتم امتحان دارم فعلا بحثو شروع نکنین کردین حالا که یکی دیگه امتحان داره بحثو کنار گذاشتین؟:|
اوا...!!!
کی مثلاً؟ بچه ها اینجا همه رو در نظر میگیرن...
خداییش برو پست های قبلی منو موقعی که میخواستیم بحث SH4 رو شروع کنیم بخون... من همش به یادت بودم رفیق...
 
به سلام مسعود 72ی گل...
چه خطرا...
بابا قرار شد اسپم پراکنی کنیم تا بچه ها امتحاناتشون تموم شه دیگه. تازه اسپم هم نیست خیلیاش...
بحث های متفرقه در مورد بازیه...
وگرنه بحث SH4 که بحث اصلیمونه. فقط خواستیم همه ی بچه ها باشن... همین.

---------- نوشته در 01:39 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:37 AM ارسال شده بود ----------


اوا...!!!
کی مثلاً؟ بچه ها اینجا همه رو در نظر میگیرن...
خداییش برو پست های قبلی منو موقعی که میخواستیم بحث SH4 رو شروع کنیم بخون... من همش به یادت بودم رفیق...

مرسی میدونم لیوم جان:-* ولی من وقتی اونموقع گفتم شروع نکنین هیچکس به حرفم توجه نکرد...
 
ولی من وقتی اونموقع گفتم شروع نکنین هیچکس به حرفم توجه نکرد...

هیچکس تو رو دوست نداره :d ForEver Alone

تاپیک که بچه بازی نیست که هیچکس به حرفه من توجه نمی کنه ، هیچکس منو دوست نداره ! این جا حرفه فرد مطرح نیست حرف حرفه جمع !
 
آی گفتی علی. واقعاً حس جالبیه...
بچه ها به همین خاطر که من میگم SH: DP از این لحاظ فوق العاده کار کرده بود دیگه... حداقل این حس رو داشتی که وارد خونه ی افرادی که تو این شهر مه گرفته زندگی میکردن بشی و از اسرارشون با خبر بشی...
اون Side Quest ــه گرامافون رو یادتونه....
معرکه بود... معرکه...
خوشت میاد منو تحریک کنی خائن؟
برای مجازات باید ایکس باکستو یه ماه بفرستی برا من
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or