بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
[-x... come on امیر جون همه طرفدارها شکر گذار Vatraاند که نیومده تقلید کورکورانه از سری بکنه، انوقت تو میگی تقلید کرده؟ دقیقاً از رو چی؟ کجا؟
علی جون تقلید کورکورانه از سری نکرده ولی از بقیه بازیها تقلید کرده که این به مراتب بدتر از تقلید از سریه...
هرچند اون قضیه Void و Bogeyman(اگه اشتباه نکنم این همونه که نقشی شبیه کله هرمی داره) هم بماند که یه تقلید بود...
از alan wake که به شدت تقلید کرده بود...یعنی موقعه ای که من این بازی رو داشتم انجام میدادم انگار نشستم بودم داشتم alan wake بازی میکنم...
همون اول بازی که مثل Alan Wake بود برای هفت پشتم بس بود و به من نشون داد که این یه SH درست و حسابی نیست:d
نکنه جدیداً AW هم جزو سری سایلنت هیل محسوب میشه؟:d
متاسفانه باید بگم سایلنت هیل الان جزو سری Alan Wake محسوب میشه با این کاری که DP کرد...:d
حاشا نکن دیگه
میتونی به پست هایی که قبل از اومدن DP دادم مراجعه کنی...من از این بازی انتظار یه سایلنت هیل خوب رو داشتم نه یه سایلنت هیل در حد اندازه های 4 نسخه اول...
متأسفانه در مورد داستان موافقم:d البته این موضوع فقط در مقایسه با سری مطرح میشه، ولی از اون طرف روایت داستان بازی واقعاً عالی کار شده.
آقا وقتی داستان نداره من روایت میخوام چیکار؟!!!:dخیلی بازیهای دیگه ای هستند که داستانشون بهتر از DP هست...DP حداقل باید در زمینه داستان یه چیز خوب تحویل میداد که نتونست...گفتم انتظارم پاینه ولی دیگه نه تا این حد...
امیر جان نسخه دوم با احتساب Bossها 10تا هیولا بیشتر نداره!
DPهم کلهم 10تا هیولا داره، تفاوت چندانی وجود نداره، درسته؟
خب علی جان تعداد هیولاها درست ولی همین فلسفه وجودشون خودش باعث میشه که بازی بره زیر سوال...
هرچند که مبارزه با هیولاهای بازی به شدت حوصله سر بر بودند و باعث میشند که آدم سردرد بگیره:|
رنگبندی شاد؟
?You Kidding me

چه ایراداتی میگیری؟ رنگبندی خیلی مرده تر از این؟
رنگبندی بازی از HC سرتر و از SM بهتره! این رو مطمئنم! حتی IGN هم اینقدر بازی رو ترول نکرده بود امیر:d
همینه که هست:d
رنگ بند خیلی هم شاد بود و در حد همون HC بود و اصلا به پای SM هم نمیرسید...:shrewd:
:wallbash: !Oh My Gosh منطق تو معما رو چی تعریف میکنی امیر؟
علی خداوکیلی قبول کن معماهاش خیلی گنگ بود...خیلی...من خودم به شخصه نتونستم معماها رو حل کنم و از راهنما استفاده کردم چون به شدت گنگ بود و اصلا معلوم نبود باید چکار میکردی...
نگو ... نگو ... به نظر من Stop the Patrol Cars از قشنگترین و منطقی ترین ساید کوئست‌های بازیi، هم چین بی ارتباط با مورفی هم نبو! آدمی که خلاف نکنه که مشکلی با ماشین پلیس نداره!:d
وای خدای من...چی داری میگی علی!!!!:-o
این زشت ترین کاری بود که میتونستند انجام بدن...
وای خدای من...دنیا به آخر رسیده:d
با این تعاریفت، بچه‌های که هنوز DP رو بازی نکردند احساس میکنند با چه گندی روبه‌رو خواهند شد! در صورتی که این جوری نیست!
من با بچه ها کاری ندارم...من خودم با بدترین Sh بعد از HC مواجه شدم...و به هیچ وجه نظرم رو نسبت به این بازی عوض نخواهم کرد:d
 
آخرین ویرایش:
علی جون تقلید کورکورانه از سری نکرده ولی از بقیه بازیها تقلید کرده که این به مراتب بدتر از تقلید از سریه...
این روزا همه بازی‌ها از روی هم تقلید می‌کنند، هیچ بازی‌ای، حتی عناوین AAA از این قاعده مستثنی نیستند! بالاخره استانداردهای گیم پلی روز به روز با اومدن بازی‌های جدید تغییر می‌کنه، بازی‌ها باید خودشون رو شبیه به استانداردها بکنند.

هرچند اون قضیه Void و Bogeyman(اگه اشتباه نکنم این همونه که نقشی شبیه کله هرمی داره) هم بماند که یه تقلید بود...
حداقل همین کافیه که نیومدند PH رو کپی پیست کنند! چه ایراداتی می‌گیری؟ بدبختا زور زدند طراحی دشمنانشون شباهتی به نسخه‌های کلاسیک نداشته باشه، اونوقت برمیگردی همچین چیزی میگی؟:d تو به من بگو PH چه ربطی به BM داره؟
ما اصلاً Red Smok تو نسخه سوم رو به شکل The void دیدیم؟ اینقدر وحشی بود؟:d

امیر جان پسرم داری مغلطه می‌کنی! مخلص کلام، بالاخره این موارد هم که زاده ذهن سازنده‌های نسخه‌های کلاسیک نبوده که! اون‌ها هم یه همچین چیزهایی رو از رمان‌ها و فیلم‌ها الهام گرفتند. مطمئنم اگر همین موارد هم نبود طرفدارها می‌گفتند که: "ای بابا ما یه چیز شبیه به کله هرمی هم ندیدیم یکم حال کنیم"!!!

از alan wake که به شدت تقلید کرده بود...یعنی موقعه ای که من این بازی رو داشتم انجام میدادم انگار نشستم بودم داشتم alan wake بازی میکنم...
همون اول بازی که مثل Alan Wake بود برای هفت پشتم بس بود و به من نشون داد که این یه SH درست و حسابی نیست:d

امیر جان، قربونت! یه کلمه Alan Wake افتاده تو دهنت، ولمونم نمی‌کنی! من اصلاً میگم قبوله، شما بگو کجای این بازی به AW ربط داره؟ جداً تنها وجه تشابهشون اینه که تو هر جفتشون چراغ قوه هست! نه گیم پلی مشابه‌ای دارند، نه داستان مشابه‌ای، نه روایت داستان مشابه‌ای، نه محتوای یکسانی!

متاسفانه باید بگم سایلنت هیل الان جزو سری Alan Wake محسوب میشه با این کاری که DP کرد...:d

متأسفانه باید بگم:
8b6674d4052e.jpg

و در ادامه متأسفانه باید بگم: :d?Who cares

میتونی به پست هایی که قبل از اومدن DP دادم مراجعه کنی...من از این بازی انتظار یه سایلنت هیل خوب رو داشتم نه یه سایلنت هیل در حد اندازه های 4 نسخه اول...

خوب پس عین همیم! خدارو شکر که سایلنت هیله خوبی نصیبمون شد.:d

آقا وقتی داستان نداره من روایت میخوام چیکار؟!!!:dخیلی بازیهای دیگه ای هستند که داستانشون بهتر از DP هست...DP حداقل باید در زمینه داستان یه چیز خوب تحویل میداد که نتونست...گفتم انتظارم پاینه ولی دیگه نه تا این حد...
دقیقاً مثل AW، بگو راحت باش:d داستانش نسبتاً خوب بود، ولی پایان‌های بازی به داستان وفادار نبودند.

خب علی جان تعداد هیولاها درست ولی همین فلسفه وجودشون خودش باعث میشه که بازی بره زیر سوال...
هرچند که مبارزه با هیولاهای بازی به شدت حوصله سر بر بودند و باعث میشند که آدم سردرد بگیره:|


! Oh You Right

الآن هیولاهای SM خیلی تراشیده و با معنا بودند؟ خیلی وفادار به نسخه اول بودند؟
شما نمی‌خواد با هیولاها، بازی رو زیر سؤال ببری!:d دست و پا شکسته براشون فلسفه می‌بافیم:d

همینه که هست:d
رنگ بند خیلی هم شاد بود و در حد همون HC بود و اصلا به پای SM هم نمیرسید...:shrewd:

66f0bc7bd1d4.png


علی خداوکیلی قبول کن معماهاش خیلی گنگ بود...خیلی...من خودم به شخصه نتونستم معماها رو حل کنم و از راهنما استفاده کردم چون به شدت گنگ بود و اصلا معلوم نبود باید چکار میکردی...
امیر خداوکیلی قبول نمی‌کنم:d
جون مو؟ یعنی من اینقدر باهوشم که بدون راهنما بازی رو تا آخر رفتم؟:d
اگر آسون بود چی میگفتی؟


وای خدای من...چی داری میگی علی!!!!:-o
این زشت ترین کاری بود که میتونستند انجام بدن...
وای خدای من...دنیا به آخر رسیده:d

این حرفا رو میزنی منو تحت تأثیر قرار بدی؟:d تو بگو مشکل این ساید کوئست چی بود؟

من با بچه ها کاری ندارم...من خودم با بدترین Sh بعد از HC مواجه شدم...و به هیچ وجه نظرم رو نسبت به این بازی عوض نخواهم کرد:d

و فرجام کار:
9263a8cf61fb.gif

و امیر نفس عمیقی کشید ...

:excited:Deal With It


امیر شوخیه‌ها جدی نگیری یه وقت:d، ولی نکن از این کارا
 
به جهنم که گیم پلی نداره...برام مهم نیست
به جهنم که گرافیک نداره...برام مهم نیست
به جهنم که آهنگ نداره...برام مهم نیست
به جهنم که معمای خوبی نداره...برام مهم نیست
به جهنم که تقلیده...برام مهم نیست
به جهنم که بازی ناقصه...برام مهم نیست
دیگه حداقل یه داستان خوب که باید داشته باشه...اونم که نداره...پس چی داره این بازی...
آقا اصلا به جهنم که داستان هم نداره....یه محیط ترسناک که باید داشته باشه....یعنی اونم دیگه نباید داشته باشه؟!!!
خداوکیلی انقدر انتظارتون رو اوردید پایین که به همچین افتضاحی میگید یه بازی خوب...
ول کن علی این بحث رو که اعصابم داره خورد میشه;)
 
به جهنم که گیم پلی نداره...برام مهم نیست
به جهنم که گرافیک نداره...برام مهم نیست
به جهنم که آهنگ نداره...برام مهم نیست
به جهنم که معمای خوبی نداره...برام مهم نیست
به جهنم که تقلیده...برام مهم نیست
به جهنم که بازی ناقصه...برام مهم نیست
دیگه حداقل یه داستان خوب که باید داشته باشه...اونم که نداره...پس چی داره این بازی...
آقا اصلا به جهنم که داستان هم نداره....یه محیط ترسناک که باید داشته باشه....یعنی اونم دیگه نباید داشته باشه؟!!!
خداوکیلی انقدر انتظارتون رو اوردید پایین که به همچین افتضاحی میگید یه بازی خوب...
ول کن علی این بحث رو که اعصابم داره خورد میشه;)
امیر خان اینایی که گفتی که اصلا بازی نمیشه
 
ول کن علی این بحث رو که اعصابم داره خورد میشه;)

اعصاب نداریا امیر:d چی شده مگه؟!!

راست میگی هیچی نداره ... بیخیال

بحث نمی‌کنیم که خوشت بیاد از بازی! بحث میکنیم تا نقاط ضعف و قوت این نسخه دستمون بیاد، اتفاقاً من داشتم از این بحث لذت می‌بردم، ولی مثل اینکه ناراحت شدی، ایرادی نداره، این موضوع رو فراموش کن.

H .G .H:d

ماندگار باشید.
 
سلین سلین...
به به ... میبینم که یه نصفه روز تو تاپیک نیودم علی و امیر به آتیش کشیدن اینجا رو...
ها ها... دوست میدارم. از این جنجال ها خوشم میاد...
"دیوونه ها، منظورم جنجال های باحاله ها، خراب نشید سرم..."
منم پابرهنه بپرم وسط صحبت هاتون با هم بزنیم تو سر و کله ی هم...
:d
من به شخصه Shattered Memories بیشتر از HC و DP قبول دارم...
دست از سر این HCبردارید تو رو خدا...
:d
ولی بی شوخی، من با Shattered Memories از این بابت خیلی حال کردم که یه دید جدید داشت. امیر راست میگه. من خودم از مخالفین این بازیم اما اون موقع که من SH1 رو بازی نکرده بودم، خیلی بهم کمک کرد... دوستش میداریم.
:p
اوووووف اووووف اون صحنه ی پایانیه بازی... وای فکم خورد زمین... پایان خوبش رو میگما...
به شدت هشدار میدم اگه بازی نکردید نخونید:
جایی که Harry در رو باز کرد و من دیدم ای دل غافل، این Sherry ــه که داره با روانشناسه صحبت میکنه کل بازی رو نه خود Harry... عملاً چسبیدم به طاق...
پ.ن :بچه ها اگر مایل به ادامه ی بحث هستید اون هائی که با گناهکار بودن جیمز مخالفند بیاند آخرین حرف هاشون رو هم بزنند تا بشه به یه نتیجه گیری کلی رسید و رفت سراغ شخصیت بعدی !
اعتراض دارم اشکان جان... اعتراض دارم.
اما قرار شد من حرفی نزنم تا برم SH2 رو دوباره بازی کنم...
:p
در مورد HC که باهات موافقم، بگیر این لایکو :-bd
WHAT
باز به این HC ــه من گیر دادیدا...
:d
واقعاً به غیر از مراحل اولیه‌اش چه شباهتی با AW داره؟
امیر جان، اینجا رو علی داره راست میگه دیگه... ولی خداییش اولش اونقدر شبیه AW بود که منم خورد تو ذوقم... اما بعدش درست شد.
"سایلنت هیل 2 دیگری خواهم دید"
من که همون اول بازی فاز SH2 گرفتتم... کلی بهم مزه داد...
:d
بازی داستان درست و حسابی نداشت...توی بازی فکر کنم کلا 5 نوع هیولا بیشتر نبود...یه چیز بدی هم که به نظرم داشت این بود که محیطهای بازی کلا رنگ بندی شادی داشتند و برای همین اون حس سایلنت هیل رو دیگه نمیداد...
داستان رو باهات مخالفم امیر
:d
منظورم اینه که شاید داستانش خوب نبود... اما عالی روایت شده بود. باورکن. خیلی خوب به نحوه ی روایت داستان پرداخته بودن... به خدا.
اصلاً به من چه باور نکنید...
:p
هیولاها رو هستم... شدید. ولی همون بهتر که 5 مدل بیشتر نبودن...
به خدا من سر اون بابالنگ درازا اعصابم به هم میریخت... تق و لقا میچسبیدن به سقف صدای خُرخُر در می آوردن... مو به تن آدم سیخ میشد... ماشاا... 7 تا هم جون داشتن... اَه اَه...
اون خانومای چنگول بلند هم که هیچی دیگه... وقتی از پشت میگرفتن آدم رو، وااااای ... مور مورم شد... :d
خیر سرشون مثلاً میخواستن دشمن کم طراحی کنن اما سخت... گند زدن اینجا رو...
ولی امیر... رنگ بندی شاد رو از کجا آوردی خداییش؟ اون تیکه ی توی قطار و تونل رو یادت نیست... یا خود شهر رو... شاید به خاطر طراوت بارون میگی رنگ بندی شاد :d
خداییش زندون و کتاب خونه ـش که عالی بودن...
خب علی جون همونطور که شما از بازی خوشت اومده و میای در تاپیک میگی برای چی ازش خوشت اومده, پس من هم این حق رو دارم از بازی که خوشم نیومده بیام توی تاپیک و بگم برای چی خوشم نیومده,به قرآن نمیتونم الکی ازش تعریف کنم:d
علی راست میگه دیگه... گیر نده، اعصاب امیر رو کم خورد کن.... اِ...
;)
شوخو کردم شوخو کردم...
:p
در مورد AW روشنم نکردی؟ نکنه فقط چون چراغ قوش شبیه بوده میگی تقلیده؟:d جون من دوتا دلیل درست و حسابی بگو، شاید قانع شدم!
اِ علی... نگو دیگه... بابا به خدا اوایل بازی من فکر میکردم دارم تو Bright Falls قدم میزدم. منظور امیر Game Play نبودش فکر کنم... طراحی Location ها بود که به شدت باهاش موافقم...
SILENT HILL: Murphy, Wake Up
:d
در مورد گرافیکم که بحثی نداریم.
ME TOO
:p
متأسفانه در مورد داستان موافقم:d البته این موضوع فقط در مقایسه با سری مطرح میشه، ولی از اون طرف روایت داستان بازی واقعاً عالی کار شده.
تاییدیانو به شدت...
:d
در مورد پایان‌های بازی به شدت باهات موافقم!
Oops, sorry guys but
من با جفتتونم مخالفم...
:d
بالا برید پایین بیاد، مرغ همسایه غازه... تنبونش هم درازه...
:p
نگو ... نگو ... به نظر من Stop the Patrol Cars از قشنگترین و منطقی ترین ساید کوئست‌های بازیه، هم چین بی ارتباط با مورفی هم نبود! آدمی که خلاف نکنه که مشکلی با ماشین پلیس نداره!:d
امیر... ! اینو راست میگه دیگه این علی. به من باشه که همه SQ هاش رو دوست داشتم...
:d
نه یه سایلنت هیل در حد اندازه های 4 نسخه اول...
دیگه گذشت اون زمون که تو حیاط رو بوم...
بازی میکردی SH، میخوردی پسته...
----
خداییش من شاعر نمیشم که نمیشم...
:d
آقا وقتی داستان نداره من روایت میخوام چیکار؟!!!
اینو خوب اومدا... تا حالا بهش فکر کرده بودین...؟
فرار کن امیر... بیا یه جوک مزخرف رو من طوری برات تعریف کنم که از خنده بپوکی... روایت بسی بس بسیار هم موهوم میباشد...
هرچند که مبارزه با هیولاهای بازی به شدت حوصله سر بر بودند و باعث میشند که آدم سردرد بگیره:|
Tell me about it
بابا لنگ درازها رو میگه ها...
:d
من با بچه ها کاری ندارم...من خودم با بدترین Sh بعد از HC مواجه شدم...و به هیچ وجه نظرم رو نسبت به این بازی عوض نخواهم کرد:d
خُب چه کارش داری علی... خوشش نیومده دیگه...
:d
به خدا...
این روزا همه بازی‌ها از روی هم تقلید می‌کنند، هیچ بازی‌ای، حتی عناوین AAA از این قاعده مستثنی نیستند! بالاخره استانداردهای گیم پلی روز به روز با اومدن بازی‌های جدید تغییر می‌کنه، بازی‌ها باید خودشون رو شبیه به استانداردها بکنند.
امیر یه چیزی بگم...؟ یه جورایی راست میگه علی... اینو موافقم باهات.
جداً تنها وجه تشابهشون اینه که تو هر جفتشون چراغ قوه هست!
اومدی نسازی علی...
بوشو بوشو...
ولی پایان‌های بازی به داستان وفادار نبودند.
بود آقا جان... بود.
Murphy بخشیده شد. Cunningham به حقیقت پی برد و انتقامش رو گرفت... اون Swell هم به سزای اعمالش رسید...
علی خداوکیلی قبول کن معماهاش خیلی گنگ بود...خیلی...من خودم به شخصه نتونستم معماها رو حل کنم و از راهنما استفاده کردم چون به شدت گنگ بود و اصلا معلوم نبود باید چکار میکردی...
وا؟
امیر خداوکیلی قبول نمی‌کنم:d
جون مو؟ یعنی من اینقدر باهوشم که بدون راهنما بازی رو تا آخر رفتم؟:d
اگر آسون بود چی میگفتی؟
بیشین بینیم بابا... منم هستما. امیر کلاً با DP حال نکرده دلش میخواد ایراد بگیره... همون بنی اسرائیل و این حرفا...
جو نده بابا، من خودم آخر جو این حرفام...
:d
جون علی شوخیه ها...
ماچ ماچ...
:-*
امیر شوخیه‌ها جدی نگیری یه وقت:d، ولی نکن از این کارا
بیخود. امیر خیلی هم جدی بگیر...
:d
به جهنم که گیم پلی نداره...برام مهم نیست
به جهنم که گرافیک نداره...برام مهم نیست
به جهنم که آهنگ نداره...برام مهم نیست
به جهنم که معمای خوبی نداره...برام مهم نیست
به جهنم که تقلیده...برام مهم نیست
به جهنم که بازی ناقصه...برام مهم نیست
ای وای امیر.... حالا نه به این شدت...
:-o
---------------
اووووووووف ... پوکیدم بابا...
خداییش حال کردید... معلوم نیست اصلاً با کی موافقم با کی مخالف...
:p
 
اعصاب نداریا امیر:d چی شده مگه؟!!
نه باو, وقتی در مورد این بازی صحبت میکنم ناراحت میشم...:d
راست میگی هیچی نداره ... بیخیال
مگه غیر از این هم هست:p
بحث نمی‌کنیم که خوشت بیاد از بازی! بحث میکنیم تا نقاط ضعف و قوت این نسخه دستمون بیاد، اتفاقاً من داشتم از این بحث لذت می‌بردم، ولی مثل اینکه ناراحت شدی، ایرادی نداره، این موضوع رو فراموش کن.
مگه من گفتم داریم بحث میکنیم که از بازی خوشم بیاد؟!!!
نقطه قوت من ندیدم توی این بازی که بخوام در موردش بحث کنم...ولی خب ناحقی نمیکنم در حقش...چرا یکمی بهتر از HC بود فقط همین...اتفاقا منم داشتم لذت میبردم از این بحث ولی از بس از این بازی دفاع بیخودی کردی دیگه خسته شدم...:d
امیدارم از دست من ناراحت نشده باشی علی جون:-*
راستی صبح بخیر...:d
 
آخرین ویرایش:
سلام ... خب می بینم که تایپیک هنوز توی بیابان های سایلنت هیل به خاک نشسته
اصلا سایلنت هیل بیابان داشت....:-b
دوستان بیاید این گناه کار بودن یا نبودن جیمز را رای بگیریم . هر فرد از همین الان بنویسه جیمز گناه کار یا بیگناه با دلیلی که خودش می داند . لطفا زودتر این کار را کنیم تا برویم سر یک شخصیت دیگر.

---------- نوشته در 12:36 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 12:29 PM ارسال شده بود ----------

خب خودم شروع می کنم . جیمز گناه کرده بود ولی مستحق بخشش هم بود .بنابر این باید بخشیده می شد و پس بی گناه به حساب می اید. جیمز همسر خودش را کشته بود حالا یا تحمل عذاب کشیدن اورا نداشته یا می خواسته خودش را راحت کند. به هر حال بنظرم او یک فرد را کشته بود. ولی بخشش او بخاطر این است که او از کارش پشیمان بود وبرای این که دوباره همسرش را ببیند هر کاری کرد . نظر شماره 1 . لطفا هر فرد که نظر ودلیلش را می گوید با توجه به شماره نظر های قبلی برای نظر خودش شماره بزند .
 
  • Like
Reactions: horror_08
من میگم جیمز گناهکار بوده ولی کشتن مری به خاطر این نبوده که دیگه دوستش نداشته و حال و حوصله پرستاری ازش رو نداشته...
به خاطر این بوده که دیگه تحمل زجر کشیدن عشقش رو نداشته و نمیخواسته اون بیشتر از این زجر بکشه...
اگر دوستش نداشت که دیگه پا نمیشد بیاد سایلنت هیل دنبالش بگرده...میگفت گور باباش:d
این نظر من بید...
حالا باید تا صدسال دیگه در مورد جیمز دلیل بیاریم که ببینیم گناه کار بوده یا نه...بریم سر شخصیت بعدی دیگه:d
 
حالا من براتون یه فرضیه ی دیگه میارم...
اُتانازی...
اما اون چیزی که بهش فکر میکنید رو نمی خوام بگم.... از یه جنبه ی کاملاً احساسی میخوام بررسی کنمش...
اُتانازی که مسلماً میدونید چیه... به نوعی یه "مرگ خوب و آرام" ــه. بیماری که توانایی تحمل درد و رنج رو نداشته باشه، بیماری که امید به درمان نداشته باشه، بیماری که تحمل درمان های طولانی مدت رو نداشته باشه... همه و همه دست به دست هم میده تا شخص بیمار به این کار تن بده... درسته؟
قاعدتاً اُتانازی تو یک سری از ادیان گناه محسوب میشه و تو یک سری دیگه نمیشه...
ولی در حالت کلی حق گرفتن جون یه انسان فقط و فقط با خداست...
خُب شاید بپرسید این الان چه ربطی داشت...؟
مطمئنم که همه ی شما تا الان توی زندگیتون به کسی (چه همجنس و چه غیر همجنس) علاقه ی شدید داشتید. امکان نداره اینجوری نبوده باشه. اما مرز این علاقه رو نمیدونم...
ولی میتونم براتون شرایطش رو توصیف کنم...
آقا جون بفهم... یکی هست که عاشقشی... عاشقشی. نمیتونی ببینی داره درد میکشه. نمیتونی رنجش رو ببینی... صدای ناله هاش رو که میشنوی وجودت آتیش میگیره... وقتی زج میزنه دنیا رو سرت خراب میشه...
چرا درک نمیکنید... چه کار میشه کرد... توان درمانش رو نداری... توان دیدن نداری...
دیگه نمیتونه بلند شه... نمیتونه باهات عشق بازی کنه... نمیتونه ببوستت. نمیتونه دستت رو بگیره و باهات قدم بزنه...
نمیتونی باهاش خاطره بسازی... داره آب میشه... داره از دست میره... درک میکنی. به خدا اگه بفهمی...
داره میره... میره. خاطراتت رو با خودش میبره... بابا دستت به جایی بند نیست... وجودت داره فریاد میزنه... دنیا دور سرت میچرخه...
ذره ذره داره آب میشه، زج میزنه... ناله میکنه ... بابا جون داره درد میکشه...
اونوقت تو چی... چیکار میتونی بکنی...؟ هان؟ میتونی کمکش کنی؟ دردش رو کم کنی؟ نذاری زج بزنه؟
میتونی؟
چرا میتونی، یه کار میتونی بکنی... وایستی و تماشا کنی... وایستی درد کشیدنش رو ببینی و تحمل کنی؟ زجه هاش رو بشنوی و دَم نزنی...
تا کی؟ تحمل تا کی؟
منم بودم میکشتم. منم بود همون کار رو میکردم. اگه James رو میفهمیدی میکرید این کار رو...
ادای این آدمای مذهبی در نیارید تو رو خدا... گناه، آدم کشیه، جنایته...
گور باباش ....
عشقت، زندگیت، دنیات... داره زج میکشه... اونوقت تو به چی فکرمیکنی...
آقا جون یه کلام... آخر آخره عشق غروره... این که کسی رو که عاشقشی فقط و فقط واسه خودت باشه... هیچکی نگاش نکنه... با کسی نگه نخنده...
واسه خودت باشه...
پس بُکُش... بذار تا ابد واسه خودت بمونه...
حداقل خاطرش... حداقل خاطراتش...
خاطراتش...
 
wow
I dont know what to say
من هم با لیون موافقم ولی ....
من جیمز رو بخاطر آدمکشیش گناهکار نمی دونم بلکه فقط بخاطره خودخواهیش گناهکار می دونمش ... جیمز واقعا عاشقه مری بوده ولی ... شاید اینچیزی که میگم بیشتر شبیه شعار باشه ، منم اگه جای جیمز بودم شاید همچین کاری می کردم ، به هر حال خودخواهی تو وجود همه ی ما هست اما... از یه مردی که تازه پسرش رو از دست داده بود پرسیدن برای چی اینقدر گریه می کنی و خودتو به در و دیوار می کوبی ؟ گفت : متوجه نیستین پسرم ، تنها کسم توی این دنیا مرده ! بهش گفتن : نه ، تو بخاطره اون ناراحت نیستی ، تو عاشقه پسرت نیستی ، تو عاشقه خودتی ، حالا چون اون رفته و تو تنها موندی داری اینکارا رو می کنی ....
جیمز عاشقه مری بود ولی بیشتر از اون عاشقه خودش بود ، چون نمی تونست زجر کشیدن مری رو تحمل کنه بخاطر خودش مری رو کشت نه چون مری داره درد میکشه ، هر چند... مرز بین دوست داشتن خودت و یه نفر دیگه خیلی باریکه و به شخصه .... نظره خودم رو هم بطور کامل قبول ندارم
کلا بحث که راجع به چنین قضایایی میشه هنگ می کنم sorry
 
جیمز عاشقه مری بود ولی بیشتر از اون عاشقه خودش بود ، چون نمی تونست زجر کشیدن مری رو تحمل کنه بخاطر خودش مری رو کشت نه چون مری داره درد میکشه ، هر چند... مرز بین دوست داشتن خودت و یه نفر دیگه خیلی باریکه و به شخصه .... نظره خودم رو هم بطور کامل قبول ندارم
Oh Really
?
پس چرا بعد از 3 سال به خاطر نامه ای که میدونست از شخصی به دستش رسیده که دیگه وجود خارجی نداره پا شد رفت Silent Hill...؟
 
درود
اتفاقا منم داشتم لذت میبردم از این بحث ولی از بس از این بازی دفاع بیخودی کردی دیگه خسته شدم...:d

امیر این جملت رو برعکسش کن، میشه شرح حال من:

خب علی جون همونطور که شما از بازی خوشت اومده و میای در تاپیک میگی برای چی ازش خوشت اومده, پس من هم این حق رو دارم از بازی که خوشم نیومده بیام توی تاپیک و بگم برای چی خوشم نیومده,به قرآن نمیتونم الکی ازش تعریف کنم:d

انصافاً دلایل من اینقدر مزخرف بود که همچین حرفی بزنی؟

در نهایت خیلی آقایی، LOVE U

در مورد جیمز بارها و بارها صحبت کردم، فقط یکم حال لیان رو میگیرم و میرم:d:


حالا من براتون یه فرضیه ی دیگه میارم...
اُتانازی...
وقتی میگم منطق نداری برای همینه لیان جون:d. خدایی همچین چیزی مد نظر سازنده‌ها بوده؟ یعنی مخاطبه خودشون رو گیج و منگ فرض کردند؟ همین برداشت‌ها رو می‌کنید که در مقابله با داستان بازی دچار تناقض می‌شید دیگه، اونوقت مثل مرحوم آرتاس(سَرهو تاس) - که خیلی به این وجود نازنین ارادت داریم- بر میگردید می‌گید: "سایلنت هیل کرم داشته که جیمز رو فراخوانده"! در صورتی که دلیل وجود جیمز در سایلنت هیل کسی نیست جز مری!

ولی در حالت کلی حق گرفتن جون یه انسان فقط و فقط با خداست...
و این رو هم اضافه کنم که مری به زندگی عاشقانه در کنار جیمز امید داشت، ولی کی بود که خودسر قبر امید مری رو با دستاش کَند؟


آقا جون بفهم... یکی هست که عاشقشی... عاشقشی. نمیتونی ببینی داره درد میکشه. نمیتونی رنجش رو ببینی... صدای ناله هاش رو که میشنوی وجودت آتیش میگیره... وقتی زج میزنه دنیا رو سرت خراب میشه...
چرا درک نمیکنید... چه کار میشه کرد... توان درمانش رو نداری... توان دیدن نداری...
دیگه نمیتونه بلند شه... نمیتونه باهات عشق بازی کنه... نمیتونه ببوستت. نمیتونه دستت رو بگیره و باهات قدم بزنه...
نمیتونی باهاش خاطره بسازی... داره آب میشه... داره از دست میره... درک میکنی. به خدا اگه بفهمی...
داره میره... میره. خاطراتت رو با خودش میبره... بابا دستت به جایی بند نیست... وجودت داره فریاد میزنه... دنیا دور سرت میچرخه...
ذره ذره داره آب میشه، زج میزنه... ناله میکنه ... بابا جون داره درد میکشه...
اونوقت تو چی... چیکار میتونی بکنی...؟ هان؟ میتونی کمکش کنی؟ دردش رو کم کنی؟ نذاری زج بزنه؟
میتونی؟
چرا میتونی، یه کار میتونی بکنی... وایستی و تماشا کنی... وایستی درد کشیدنش رو ببینی و تحمل کنی؟ زجه هاش رو بشنوی و دَم نزنی...
تا کی؟ تحمل تا کی؟
منم بودم میکشتم. منم بود همون کار رو میکردم. اگه James رو میفهمیدی میکرید این کار رو...
ادای این آدمای مذهبی در نیارید تو رو خدا... گناه، آدم کشیه، جنایته...
گور باباش ....
عشقت، زندگیت، دنیات... داره زج میکشه... اونوقت تو به چی فکرمیکنی...
آقا جون یه کلام... آخر آخره عشق غروره... این که کسی رو که عاشقشی فقط و فقط واسه خودت باشه... هیچکی نگاش نکنه... با کسی نگه نخنده...
واسه خودت باشه...
پس بُکُش... بذار تا ابد واسه خودت بمونه...
حداقل خاطرش... حداقل خاطراتش...
خاطراتش...

اینا که همش شعار بود، جوابش فقط یک کلمه است، وفای در عشق!

مسلماً نمی‌تونی اثبات کنی که مری مرگش رو از جیمز درخواست کرده، چون هیچ جای داستان همچین چیزی نداریم!
دوای درد به قول شما زجر کشیدن مری، وفای به عهد و عشق صادقانه جیمز بود، البته جیمز نابکار درکی از این موضوع نداشت و سعادت مری رو در خفه شدنش به وسیله بالشت می‌دونست! مری با زبان بی زبانی به جیمز گفت که درسته من مریض و ناتوان شدم: "نمیتونم بلند شم... نمیتونم باهات عشق بازی کنم... نمیتونم ببوسمت. نمیتونم دستت رو بگیرم و باهات قدم بزنم..." ولی همچنان به وفای تو امیدوارم، در کنارم بمون! ارجاعت میدم به نامه مری.

منم بودم میکشتم

با عرض معذرت این جور منطق برگرفته از قانونه جنگله! چی بگم والا! ای قاتل:d


Oh Really
پس چرا بعد از 3 سال به خاطر نامه ای که میدونست از شخصی به دستش رسیده که دیگه وجود خارجی نداره پا شد رفت Silent Hill...؟

تعجب کرد، گفت لابد متکاعه نامرغوب و چینی بوده هنوز مری جان در بدن داره، عزمش رو جزم کرد تا بره به زندگیه زجر آورش پایان بده!

پ.ن: حداقل رفتار اشتباه جیمز با مری در آخرین لحظات عمرش رو در برخورد با لورا ببینید! برای همینه میگم لورا کلیدی ترین شخصیت فرعیه نسخه دومه.
پ.ن2: و دیگر هیچ.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or