بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
سلام...
با عرض شرمندگی خدمت دوستان ....
من متاسفانه الان دانشگاه هستم ولی قول می دم تا روز یک شنبه اولین مطلبم رو آپ کنم ...
امیدوارم به بزرگی خودتون این برادر کوچیکتون رو ببخشید.
با اجازه ....
بای
 
درباره منبع استاد نمسیس باید بگم اونطوری که بنده برداشت کردم اکثر مطالب از شناخت ایشون از بازی نشئت میگیره که انصافا بازی رو از سازندگانش هم بهتر میشناسن.
.

رفیق طبق گفته ی خود نمسیس مطالب ایشون از جای دیگه ای و در واقع ایشون کار ترجمه رو به عهده داره "هرچند که من متاسفانه نتونستم همچین چیزی رو خودم بنویسم و این نوشته ترجمه ایی از زبان انگلیسی به زبان فارسی هستش ولی باز هم افتخار میکنم که چنین فرصتی بهم دست داده تا بتونم یکی از بزرگترین شاهکارها در مورد سایلنت هیل رو به زبان فارسی برگردونم"

در مورد پست ها هم باید بگم من به شخصه حرف جدیدی برا زدن ندارم به خاطر اینکه نمسیس داره داستان رو به صورت کامل توضیح می ده.اما اگه بفهمم منبعش چیه حتمآ در کار ترجه اش بهش کمک می کنم تا اینجوری یهو 3-4 ماه تو کف یه پست نمونیم(بابا منم دانشجوم اینقدرم خودم و نمی گیرم:p:-")
 
رفیق طبق گفته ی خود نمسیس مطالب ایشون از جای دیگه ای و در واقع ایشون کار ترجمه رو به عهده داره "هرچند که من متاسفانه نتونستم همچین چیزی رو خودم بنویسم و این نوشته ترجمه ایی از زبان انگلیسی به زبان فارسی هستش ولی باز هم افتخار میکنم که چنین فرصتی بهم دست داده تا بتونم یکی از بزرگترین شاهکارها در مورد سایلنت هیل رو به زبان فارسی برگردونم"
من هم عرض کردم اکثر مطالب ، این حرف من از گفته ی خود استاد برداشت شدکه مطالب صرفا ترجمه lost memories نیستن و خیلی جامع تر و کامل ترند و مطالبی در اون عنوان شده که در کتاب وجود نداره.
....................
کونامی 11 شات جدید از بازی منتشر کرده که میخواستم اون رو توی تاپیک بذارم ولی چون دیدم توی اخبار بازی ها گذاشتن فقط لینک مربوط رو میذارم:
تصاویرجدیدازshh
در ضمن سایت بازی مصاحبه ای رو با جیسون آلن(lead designer بازی) روی خروجیش گذاشته که تا امشب ترجمه میکنم میذارم اینجا.
 
آخرین ویرایش:
مصاحبه سایت بازی با جیسون آلن

متن زیر ترجمه ی مصاحبه ی سایت بازی با طراح بازی جیسون آلن هستش که البته ترجمه ی لغتی نیست و مفهومی هستش(2 سوال که آنچنان جالب نبودند ترجمه نشدند.) :

1.س:با توجه به تغییرات صورت گرفته در سیستم مبارزه ی بازی ما میتونیم انتظار جو همیشگی بازی رو داشته باشیم؟
ج:سری سایلنت هیل تماما حول سه محور داستان ، جو مخصوص و اکتشافات داخل بازی پایداره و اگر چه این شماره در خارج از ژاپن و به دست گروهی کاملا جدید ( به استثنای آکیرا یاماوکو ) داره ساخته میشه ولی ما داریم روی شماره ای از همین سری کار میکنیم. اولین و مهمترین فلسفه ی ما در این شماره حفظ و حمایت از جو بازی هستش. از نظر من اگر جو بازی رو تغییر میدادیم در حقیقت دیگه چیزی که میساختیم شماره ای از سایلنت هیل نبود. برای اغلب غربی ها وحشت از خون ، شکهای ناگهانی و بیرحمی تشکیل شده. اما جو سری SH چیزی فراتر از ترس ، بی هویتی و تلاش بیثمر هستش سایلنت هیل راه متفاوتی رو برای ترسوندن داره و حتی گاهی ترسناکتر از اون هستش که به تصویر بیاد. بنابراین بطور کلی ، بله ، شما میتونین انتظار جو وحشت آور سری رو داشته باشین.

2.س:چرا شما احساس کردید که سیستم مبارزه ی بازی احتیاج به تغییر داره؟
ج:ما به این نتیجه رسیدیم که بین ایجاد این حس در بازیکننده که در لذت بردن از موقعیت هایی که ما براشون ایجاد میکنیم ناتوانانند وخلق قهرمانی که مشخصا تعلیمی برای جنگیدن ندیده ارتباط وجود داره. من بر این باورم که میشه موقعیت هایی رو خلق کنی که player مبارزه سختی رو داشته باشه بدون اینکه بخاطر یک سیستم مبارزه ی ضعیف حس ناامیدی در مقابله با اونچه باهاش مواجه میشه بهش دست بده. کنترل روان بازی و سیستم منطقی در حمله ، فرار و مقابله کردن با دشمنها که با سناریوی بازی به خوبی در ارتباط باشن راه هایی هستن که ما رو به این خواستمون میرسونن. یکی از اختیارات ما هنگامی که برای ساخت شماره ی جدید بازی دعوت شدیم این بود که سیستم مبارزه رو برای طرفدارانش جذابتر کنیم. این یکی از قسمت هایی بود که ما احساس کردیم میتونیم بدون فربانی کردن اصل طراحی اش بهبودش بدیم.

3.س:معماهای بازی در شماره های قبلی نقش مهمی رو در بازی داشتن میتونیید به ما بگید که در این شماره معماها چگونه هستند؟
ج.بیشتر تمرکز ما در معماهای SHH روی این قضیه هستش که بردن گیمر از خط داستان بازی به سمت معماها تا جایی که ممکنه به صورت ممتد و یکپارچه باشه. توی هر بازی زمانی که ما گیمر رو از حالتی به حالت دیگه میبریم ، خیلی احتمالش زیاده که از این طریق به اون یادآوری بشه که دنیایی که الان توش هست یک دنیای ساختگیٍ و چیزی بیش از اون نیست. اگر که ما بخوایم که گیمر این بی اعتمادیش رو کنار بذاره باید تمام تلاشمون رو بکنیم تا تمام سیستم بازی انچنان یکپارچه باشه تا به مانند یک تجربه ی حقیقی به نظر بیاد بنابر این تمام تغییر حالتها باید به صورت نامحسوس اتفاق بیفته. ما روی این موضوع درست در SHH خیلی تلاش کردیم.

4.س:اگرچه خیلی از مردم پیش بینی میکنن که شاهد ریلیز شدن بازی پیش از موعد مقرر باشیم خیلی از طرفداران بازی هنوز نسبت به تغییرات ایجاد شده بدبین هستن . میتونین از تلاش های صورت گرفته برای اینکه با وجود تغییرات در جاهایی که نیاز به تغییرات داشتن باز هم حس بشه که این بازی سایلنت هیل هست؟
ج.ما از همون آغاز شروع پروژه ، شدیدا از میزان ارزشی که این بازی در قلب طرفدارانش داره آگاه بودیم. به اعتقاد ما دلیلی که این بازی رو اینقدر مردمی کرده داشتن عناصر خاص هستش ،اگر ما میخواستیم که این بازی نسبت به اصلش درست و کامل باشه نیاز بود که این عناصر باقی بمونند. ، بنابراین در طول مرحله ی طولانی طراحی بازی تیم دائما تلاش میکردیم که تعادل خوبی بین موضوعات جدید و معماری اصلی بازی برقرار کنیم. برای مثال در هنگام کار با نتها ، نقشه ها و... ما سعی کردیم که سبک موجود باقی بمونه. فونتها تقریبا مشابه با قبلن ، رنگ نامه ها شبیه قدیمن ، و صداهای موجود در بازی با شماره های قبل مطابقت دارن.
ما در نظر دازیم کاری انجام بدیم که تمام کسانی که شماره های قبلی رو بازی کردن به محض شروع SHH احساس کنند در خانه ی خودشون هستن.

5.س:آیا مثل شماره های 2و3 بازی امکان تعیین riddle level و action level در SHH وجود داره؟
ج.تنها امکان تعیین سختی game play وجود داره. و معماهای بازی فقط یک درجه سختی دارن.

6.س: زمانی که شما وارد پروژه شدید چه کاری رو پیش گرفتید؟ و امید دارین که طرفداران بازی نسبت به این تجربه چه برخوردی داشته باشن؟
ج:در اصل من شروع به ساخت بازی کردم که اون افرادی رو که تا به حال این سری بازی رو انجام ندادن جذب کنه و همونطور که قبلا گفتم برای طرفداران بازی احساس در خانه بودن رو ایجاد کنه. من امیدوارم که طرفداران بازی ببینن که اگرچه سازنده ی بازی یک شرکت غربی هستش ولی ما اصل بازی رو درک کردیم و سحر اون هنوز وجود داره.

7.س:میتونین درباره ی جو کلی بازی صحبت کنین؟ جدا از وحشت، شما میخواین که گیمر چه احساسی داشته باشه؟
ج:در تمام بازی های داستانی ، شما همیشه سعی میکنین گیمر رو با شخصیت بازی یکی کنین تا محو بشه خط بین جایی که گیمر تموم میشه و جایی که دنیای بازی شروع به ساخته شدن میکنه. اگه ما طوری بازی رو مدیریت کنیم که این کار به بهترین نحو ممکن انجام بشه این احساس ایجاد میشه که سفر قهرمان بازی به سفر شما ی گیمر تبدیل شده. به نظر من ترس تنها بخشی از اونچیزی هستش که داستان رو در SHH جذاب میکنه. اغلب بازی های داستانی هنوز به استفاده از شخصیتهای سیاه و سفید گرایش دارن. قهرمان داستان کاملا خوب و دشمن کاملا بد هستش. اگر چه این موضوع در تعیین حدود در بازی کمک میکنه ، ولی شباهت کمی به زندگی روزانه داره. اما در سری sh کاراکترها همیشه قابل باور بوده ان، شخصیتهایی که چیزهایی برای پنهان کردن دارن. در برخی موارد وقتی ما سفر اونها رو روایت میکنیم در حقیقت گرفتاری اونها رو روایت میکنیم. روشی که ما با اون داستان رو در حین سفر گیمر بازگو میکنیم و در یک دید کلی تر نحوه ی پشتیبانی ما از خط داستانی بازی جو حاکم بر بازی رو میسازه. ما میخوایم گیمر دقیقا همون احساسی رو داشته باشه که الکس شفر هنگام اکتشافاتش در طول بازی داره. تمام دوره ها در زندگی پر از بالا و پایین هستن و ما میخوایم که این عناصر قابل باور رو به بازی تزریق کنیم.

8.س:زمانی که SHH ساخته میشد به این نکته توجه کردید که بازی برای کسانی که چیزی از سری نمیدونن هم ملموس باشه یا بازی فقط برای طرفداران قبلی بازی هستش؟
ج:همونطور که قبلا اشاره کردم این بازی از خیلی جهات برای هر دو گروه هستش. ما تلاش کردیم بازی رو بسازیم که از یک طرف برای کسانی که قبلا بازی رو تجربه کردن آشنا باشه و ازطرف دیگه برای تازه واران هم لذت بخش باشه. من اعتقاد دارم که یک بازیگر جدید نیاز به بازی شماره های قبلی برای فهم این بازی نداره ، اگرچه اونها از بازی شماره های قبلی لذت خواهند برد ، ولی من معتقدم که اونها تنها با انجام SHH تجربه ی کاملی از سایلنت هیل خواهند داشت.
9.س:یک موضوع ناامیدکننده در شماره ی چهارمinventory (جعبه ی وسایل) محدود بازی بود. میتونید درباره ی inventory در SHH توضیح بدید؟
ج:inventory در SHH با سه منظور ایجاد شده : 1.دسترسی آسان 2. اطلاع از چیزهایی که به همراه دارید با یک نگاه کلی 3.فراهم کردن فضای کافی برای تمامی وسایل موردنیاز در هر مرحله. ما کلیدها و وسایل دیگه رو در تمام بازی دسته بندی کردیم تا گیمر درباره ی هدف هر وسیله گیج نشه. هدف ما این بود که گیمر سریعا چیزی رو که در بازی میتونه مورد استفاده قرار بده پیدا کنه. به نظر من یه طراحی خوب میتونه در زمان کم به کمک بازیکننده بیاد و گیمر وقت رو برای فکر درباره ی اینکه چه چیزی رو استفاده کنه یا اینکه وسایل رو تک به تک امتحان کنه تلف نمیکنه.
...............
برخلاف اون چیزی که تصور می کردم این مصاحبه اطلاعات فوق العاده ای رو به ما نداد و چون گفته بودم ترجمش کردم.
پاینده باشید.
 
ممنون از ترجمت . پس چیزی در مورد که چرا قیافه الکس به اون صورت شد گفته نشد ( با اینکه تا حدودی خودمون فهمیدیم ) . فقط میشه گفت شاید ایندفعه خود ALEX است که بخاطر گذشته یا رفتار یک نفر طعمه شده و ALEX مانند هدر شخصیتی مثبت است . /:)
 
دوباره سلام
ببخشید من هیچوقت رو دانشجو بودنم جو گیر نمی شم ...:mad:
منظورم این بود که بچه ها یه وقت فکر نکنن سر کارشون گذاشتم . گفتم باهاشون بدقولی نکنم....
ببینید بچه ها
من این چیزهایی که دارم رو متاسفانه نمی تونم مستقیم بزارم
مجبورم آپلودشون کنم چون اینجا مثل اینکه نمی تونم عکساش رو بزارم
برا همین اولین قسمت از این مجموعه رو براتون آپلود می کنم ...
امیدوارم ازش استفاده کنین .
خواهش می کنم نظرتون رو بهم بگید ...
این فعلا اولیش
http://www.2shared.com/file/3303470/c669c6e1/Lost_Memories_-_01.html
منتظر نظراتتون هست...
با تشکر ـ شهام
 
این پست من شاید ربطی به این پست های شما نداشته باشه
تو سایلنت هیل 2 وقتی که تو آخر بازی ماری ( یا ماریا الان یادم نیست کدومشون زن جیمز بودن و کدوم زید !! )
رو می کشن.. راهی هست که ماری کشته نشه ؟!!!!!
خیلی دردناکه آخه :( ماری به اون خوشگلی بمیره
من یه دفعه از یکی شنیدم میشه ولی فکر کنم چرت گفته بود
راستی سایلنت هیل بازیش خیلی ترسناکه من همیشه این بازی رو نصفه شب بازی می کردم واقعاً ترسناک بود البته بعد بازی خیلی راحت می رفتم لالا :cheesygri ( ترسو نیستم !!!)
 
سلام به دوستان و اساتید محترم...
راستش من از این بازی هیچی نمیدونستم...الان تصمیم گرفتم بازیش کنم..چون از این جور داستان ها خیلی خوشم میاد...این تاپیکم خوندم...یه سوال داشتم امیدوارم راهنماییم کنید..
به نظر شما من برم صاف شماره 4 رو بخرم بازی کنم..اصلن میشه سر در آورد چی به چیه..و بازی کزد؟ یا برم از شماره دو شروع کنم؟( شماره یک رو نمیتونم چون اصلن نمیتونم گرافیک بد رو تحمل کنم :cheesygri )

سوال دوم اینکه به نظرتون اول برم تاپیک آقای نمسیس رو بخونم بعد برم بازی کنم؟یا مزش میره؟

سوال سوم اینکه این بازی دوبله شدش هست؟ اگه هست مال چه شرکتیه..چون فکر نکنم مال وست گیم دوبله باشه...چون من باز هامو از وست میخرم...و اگه گیر بیاد دوبلش ارزش داره یا نه؟ سانسور شده چیزی ازش یا نه...مرسی اگه به این 3 سوال من جدا گانه پاسخ بدید ممنون میشم..
 
سلام
تو سايلنت هيل 2 مري ، زن جيمزه و ماريا روح مري ...
اونطوري كه من مي دونم تو سايلنت هيل 2 به هيچ وجه نميشه ماريا رو از كشته شدن نجات داد چون طبق داستان بازي حتما بايد ماريا كشته بشه و اين جزو اصل داستانه ....
بچه ها همچنان نيازمند نظرات سبزتان هستيم .....:cheesygri
 
به نظر شما من برم صاف شماره 4 رو بخرم بازی کنم..اصلن میشه سر در آورد چی به چیه..و بازی کزد؟ یا برم از شماره دو شروع کنم؟( شماره یک رو نمیتونم چون اصلن نمیتونم گرافیک بد رو تحمل کنم :cheesygri )

سوال دوم اینکه به نظرتون اول برم تاپیک آقای نمسیس رو بخونم بعد برم بازی کنم؟یا مزش میره؟

سوال سوم اینکه این بازی دوبله شدش هست؟ اگه هست مال چه شرکتیه..چون فکر نکنم مال وست گیم دوبله باشه...چون من باز هامو از وست میخرم...و اگه گیر بیاد دوبلش ارزش داره یا نه؟ سانسور شده چیزی ازش یا نه...مرسی اگه به این 3 سوال من جدا گانه پاسخ بدید ممنون میشم..
1- بهتری بری از شماره 1 شروع کنی اگر میخواهی داستان شماره 3 بازی بفهمی (چون داستان 1 با 3 بهم دیگه ربط داره) این بازی (سالنت هیل) مثل بازی متال گیر گرافیک زیاد مهم نیست بلکه داستان بازی و هیجانش هستش که گیمر رو به خودش مجذوب میکنه (حالا خودت بازی کردی شماره1 رو متوجه میشی)
2- فقط پست اول رو بخون تا پایه و اساس بازی به دستت بیاد بقیه رو نخون چون هم متوجهننمیشی چی میگه هم اینکه بازی برات لوس میشه .
3- فکر میکنم فقط شماره چهارم برای ps2 دوبله شده بود که بنده بازی نکردم و نمیدونم سانسور شده بود یا نه (البته بازی صحنه زیادی نداره اما چون ایرانی دست برده نمیشه زیاد هم بهش اطمینان کرد):biggrin1:
 
گویا دوستان تو این سایت همه یا مترجم هستن یا استاد زبان.
این مطلب nemesis رو دارم می خونم خیلی زیاده و البته پیچیده کسی چیزی فهمید از این مطلب که بیاد خلاصه ای رو واسه بقیه توضیح بده.
 
گویا دوستان تو این سایت همه یا مترجم هستن یا استاد زبان.
این مطلب nemesis رو دارم می خونم خیلی زیاده و البته پیچیده کسی چیزی فهمید از این مطلب که بیاد خلاصه ای رو واسه بقیه توضیح بده.
شما باید اول بازی (با دقت) رو انجام بدی اگر تمام شماره هاش رو بازی کردی اونوقت باید مطالب آقای محمد مهدی (Nemisis) رو با دقت بازم تاکید میکنم با دقت بخونی تا متوجه بشی که داستان بازی Silent Hill چی بوده و به کجا برده ما رو! من که واقعا لذت بردم از مطالب دوستموم آقای محمد مهدی ... واقعا میدونم چه زحمتی داشته تهیه این مطالب و نوشتن اون از روی کتاب Lost Memoris . در ضمن داستان این بازی اینقدر سنگینه که خیلی ها با اینکه بازی کردن و باز هم خوندن این مطالب رو باز هم متوجه عمق داستان و اینکه سایلنت هیل چه شاهکاری بوده نشده اند که این دیگه به نوشته یا نویسنده ربطی نداره :biggrin1:
 
آخرین ویرایش:
این پست من شاید ربطی به این پست های شما نداشته باشه
تو سایلنت هیل 2 وقتی که تو آخر بازی ماری ( یا ماریا الان یادم نیست کدومشون زن جیمز بودن و کدوم زید !! )
رو می کشن.. راهی هست که ماری کشته نشه ؟!!!!!
خیلی دردناکه آخه :( ماری به اون خوشگلی بمیره
من یه دفعه از یکی شنیدم میشه ولی فکر کنم چرت گفته بود
راستی سایلنت هیل بازیش خیلی ترسناکه من همیشه این بازی رو نصفه شب بازی می کردم واقعاً ترسناک بود البته بعد بازی خیلی راحت می رفتم لالا :cheesygri ( ترسو نیستم !!!)
فکر میکنم تو همین تاپیک قبلا خونده بودم که میشه نجاتش داد.
بازی چند تا پایان داشت که خودم inwater رو دیدم.پایان maria فکر میکنم جواب شما باشه.درپایان rebirth هم فکر میکنم همینطوری باشه.یعنی میشه ماریا رو نجات داد.البته مثل بقیه ی اونها در پایان بازی باید با ماریا مبارزه هم بکنی!
 
سلام به دوستان و اساتید محترم...
راستش من از این بازی هیچی نمیدونستم...الان تصمیم گرفتم بازیش کنم..چون از این جور داستان ها خیلی خوشم میاد...این تاپیکم خوندم...یه سوال داشتم امیدوارم راهنماییم کنید..
به نظر شما من برم صاف شماره 4 رو بخرم بازی کنم..اصلن میشه سر در آورد چی به چیه..و بازی کزد؟ یا برم از شماره دو شروع کنم؟( شماره یک رو نمیتونم چون اصلن نمیتونم گرافیک بد رو تحمل کنم :cheesygri )

سوال دوم اینکه به نظرتون اول برم تاپیک آقای نمسیس رو بخونم بعد برم بازی کنم؟یا مزش میره؟

سوال سوم اینکه این بازی دوبله شدش هست؟ اگه هست مال چه شرکتیه..چون فکر نکنم مال وست گیم دوبله باشه...چون من باز هامو از وست میخرم...و اگه گیر بیاد دوبلش ارزش داره یا نه؟ سانسور شده چیزی ازش یا نه...مرسی اگه به این 3 سوال من جدا گانه پاسخ بدید ممنون میشم..
دوست عزیز من هم مثل تو هستم.یعنی silent hill 1 رو تموم نکردم و نمیتونم گرافیکش رو تحمل کنم.البته قصد دارم psp بگیرم و با اون بازی کنم که اینطوری گرافیک پایین بازی خودش رو زیاد نشون نده!در کل اگه میتونی از شماره ی 1 شروع کن تا 4 البته ریشه ها فراموش نشه!ولی اگر نتونستی خیلی حساس نباش از همون شماره 2 شروع کن و لذت ببر.انصافا شماره ی 2 بنظر من قشنگترینشون هست که ربط زیادی به sh1 نداره.البته فیلم سایلنت هیل هم میتونه کمکت کنه که داستان شماره ی 1 رو روایت میکنه.البته به پای بازیش نمیرسه ولی از هیچ چی بهتره.در مورد نقد هم من خودم هر تیکه از بازی رو که جلو میبردم ،
میرفتم تو نقد اقای نمسیس و نقد همون تیکه رو میخوندم.اینجوری لذتش خیلی بیشتر میشد.چون بیشتر چیزها رو متوجه میشدم.البته همون نقدی منظورمه که تو صفحه ی 11 همین تاپیک هستش.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or