بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
بچه ها تاپیک داره با سرعت برق و باد جلو میره و هر کی می خواد پست بده باید یه پست درست و حسابی از همه بده ها :d
اوکی من اول از آقای Arth@s شروع می کنم :
ای ول جدی جای جیمز بودی ؟!!! یعنی زنت یا دوست دخترت یا نامزدت رو کشتی ؟!!!!! :)) بابا تو دیگه کی هستی >:) از من دویل تری نه ؟!!
اتفاقا می دونی چیه من هم با تو شدیدا موافقم یعنی اینکه مثلا بقیه می گن جیمز گناهکاره من قبول ندارم ، به نظرم جیمز یه آدمه عاشقه ، چون عاشق زنش بود دوست نداشت اونو تو حاله مریض احوالی ببینه ، برای همین کشتش دیگه !
اما نظره شخصی من از شخصیت جیمز : بیاین یه مرده متعهد رو تصور کنیم که حدودا 30 سال سن داره و 10 ساله که ازدواج کرده و شدیدا هم عاشقه همسرشه ، به دلایلی نتونسته بچه دار بشه اما باز هم همسرش رو بیشتر از هر چیزی دوست داره ، یه روز متوجه سرفه های سخت همسرش میشه و به پزشک مراجعه می کنه ، دکتر بهش می گه همسر شما به یه بیماری لاعلاج مبتلا ست ما سعی می کنیم که راهی برای بهبودش پیدا کنیم اما زیاد امیدی نیست ، مرد خیلی ناراحت میشه ، اما این مسئله رو پیش خودش نگه میداره به زنش هم هیچی نمیگه ، زن حالش هر روز بدتر میشه و خودش متوجه میشه که مسئله از یه سرماخوردگی کوچیک فراتره ، بنابراین یه روز تصمیم میگیره خودش پیش دکتر بره و علت رو بپرسه ، دکتر بهش می گه شما 6 ماه الی 3 سال زنده می مونید ، زن غمگین خونه برمیگرده اما چون اون هم عاشقه شوهرش بوده بهش چیزی نمی گه ، مرد پس از گذشت روزها متوجه تغییر چهره زیبای همسرش و همچنین اخلاق اون میشه ، یه شب که از سره کار برمیگرده از بس اعصابش خورد بوده میره بار یکی از دوستاش ، و مشکلش رو بازگو می کنه ، دوست مرد که آدم خوشگذرانی بوده رو می کنه بهش و می گه : تو هنوز خیلی جوونی ترکش کن و زندگی جدیدی رو شروع کن الان برات کلی کیس مناسب هست ، تو می تونی دوباره ازدواج کنی و یه زندگی جدید رو شروع کنی . مرد قبول نمی کنه و از بار خارج میشه ولی تو راه که می رفته خونه به حرفای دوستش فکر می کنه ، وقتی به خونه می رسه و با بدخلقی همسرش رو به رو میشه سرش داد می کشه و به اتاقش میره تا استراحت کنه ، زن هم از این وضعیت ناراحته ( می دونه که نمی تونه خواسته های شوهرش رو برآورده کنه ) برای همین هر روز رفتارش با شوهرش بدتر میشه . مرد تردید داره ، اونقدر زنش رو دوست داره که نمی تونه ترکش کنه از طرفی نمی خواد اونو مریض و روی تخت بیمارستان ببینه برای همین یه روز یه تصمیم خطر ناک می گیره ، دلایل خودش رو هم داره ، اون می دونه که عاشقه همسرشه و نمی خواد تنهاش بزاره !!!!
خسته نباشی از این همه تایپ! اما اگه بچه ها بازم قانع نشدن، بگید تا تیره خلاص رو خودم بزنم!
 
سلام
ابتدا: اینجا یه نظرسنجی راه‌ افتاده بین SH و RE.
من مرورگرم قاط زده بیشتر از یه تعداد کاراکتر نمیتونم تایپ کنم وگرنه در مورد جیمز به اتفاق نظر میرسیدیم...
مرورگر فقط Chrome امیرخان. نصب کن حالشو ببر. البته اگه با PC وصل میشی.
اما اگه بچه ها بازم قانع نشدن، بگید تا تیره خلاص رو خودم بزنم!
عجب آدم زودرنجی هستی عزیز دل برادر. :x بحث ما نتیجه علاقه به همدیگه‌ست.
و بعد هم بد و بیراه میگه درباره خودش! یا ایها الذین امنو، این چیو میرسونه؟ همه با هم مشکل شخصیتیه مری رو!
خب مرد مومن بیماری مری باعث این رفتار پرخاش‌گرانه شده. در روزگار خوشی کنار شخصی موندن که هنر نیست. من خودم به شخصه نسبت به جیمز احساس ترحم دارم ولی حرکت اون به هیچ وجه توجیه‌پذیر نیست. اون این رفتار رو نسبت به ماریا هم داره. اون رو تنها می‌گذاره و بعد بهش می‌گه از اینکه سلامت می‌بینتش خوشحاله. توی راهروی آخر بیمارستان عملاً ما جای جیمز قرار می‌گیریم. من اهل قسم دادن نیستم ولی وجدان خودمون رو قاضی کنیم کدوم یکی از ما وقتی سرهرمی رو دیدیم فرار نکردیم؟ آیا در شرایط سخت کنار شریک‌مون (هرچند موقت) موندم؟ در واقع جیمز نسبت به مری در حال بیماری یه همچین کاری کرد. در واقع روند داستان بیان می‌کنه که روحیه جیمز با خودخواهی اجین شده و خیلی از بازی‌کننده‌ها مثل اون هستند ولی باز هم این رفتار نادرست و مضموم هست.
 
من مرورگرم قاط زده بیشتر از یه تعداد کاراکتر نمیتونم تایپ کنم وگرنه در مورد جیمز به اتفاق نظر میرسیدیم...
موفق باشید.
Sorry! ولی احتمالاً آه جیمزه که گریبان گیرتون شده! بس که می خواین مقصر جلوه بدینش...

---------- نوشته در 10:21 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:11 PM ارسال شده بود ----------

عجب آدم زودرنجی هستی عزیز دل برادر. :x بحث ما نتیجه علاقه به همدیگه‌ست.

خب مرد مومن بیماری مری باعث این رفتار پرخاش‌گرانه شده. در روزگار خوشی کنار شخصی موندن که هنر نیست. من خودم به شخصه نسبت به جیمز احساس ترحم دارم ولی حرکت اون به هیچ وجه توجیه‌پذیر نیست. اون این رفتار رو نسبت به ماریا هم داره. اون رو تنها می‌گذاره و بعد بهش می‌گه از اینکه سلامت می‌بینتش خوشحاله. توی راهروی آخر بیمارستان عملاً ما جای جیمز قرار می‌گیریم. من اهل قسم دادن نیستم ولی وجدان خودمون رو قاضی کنیم کدوم یکی از ما وقتی سرهرمی رو دیدیم فرار نکردیم؟ آیا در شرایط سخت کنار شریک‌مون (هرچند موقت) موندم؟ در واقع جیمز نسبت به مری در حال بیماری یه همچین کاری کرد. در واقع روند داستان بیان می‌کنه که روحیه جیمز با خودخواهی اجین شده و خیلی از بازی‌کننده‌ها مثل اون هستند ولی باز هم این رفتار نادرست و مضموم هست.
سر حرف اولت که 2ساعت خندیدم ولی فکر کنم تو بیشتر ترسیدیا! بابا تیرای ما مشقیه! انصافاً دمت گرم، اصلاً تو این انجمن یه چی دیگه هستی
حالا ادامه بحثمون: شما الان مری رو در همین حال مریضیش متصور شو! شدی؟ نه جداً! بشو! اَه اذیت نکن دیگه، حالا یه تعریف ازت کردیما!!!!
اصلاً نشو! ولی ببین این کارکتر خودش نمیتونه خودشو تحمل کنه! (باز هم با استناد به گفتگوی راهرو) چه برسه به جیمز که خودش هم الان ضربه روحی خورده و هیچ کسی همدمش نیست!
بابا شماها دیگه چه آدمی هستیدا!!! واقعاً که! آخر سرم مری رو متصور نشدیا، یادت باشه! :d
 
آخرین ویرایش:
آقا بحث رو تموم کنید، جیمز مقصر بود به سزای اعمالش هم رسید (دیگه داستان مد نظر سازندگان رو نمیشه زیر سؤال برد که!)من نمیدونم مگه اینجا دادگاه رسیدگی به مشکلات خانوادگی جیمز و مری هست؟! بیخیال باو!;)
 
آقا بحث رو تموم کنید، جیمز مقصر بود به سزای اعمالش هم رسید (دیگه داستان مد نظر سازندگان رو نمیشه زیر سؤال برد که!)من نمیدونم مگه اینجا دادگاه رسیدگی به مشکلات خانوادگی جیمز و مری هست؟! بیخیال باو!;)
آقا ما که حرفی نداریم! منتها ما یه ایراد فنی از این شماره که یه خروار طرفدار داره گرفتیم، حالا هم داریم تبادل نظر میکنیم به طرز کاملاً دوستانه
که اگه اشتب نکنم از خود امضاء قشنگتم شروع شد، یاد امضاء قبلیت بخیر، اصلاً تاپیک واسه این رفت جلو که امضاتو عوض کردیا :d
 
سلام
این ایرادی که گرفتی مقدسات طرفداران رو نشونه گرفته.این یکی هم مشقیه؟:d
جناب Arth@s این پایین رو نخونن.
صد رحمت به جیمز. ایشون از جیمز خطرناک‌ترند. هرکی به دنبال یه ایده مناسب برای داستان می‌گرده روی ایشون می‌تونه حساب کنه
دهه! گفتم نخون دیگه!:d
 
سلام
این ایرادی که گرفتی مقدسات طرفداران رو نشونه گرفته.این یکی هم مشقیه؟:d
جناب Arth@s این پایین رو نخونن.
صد رحمت به جیمز. ایشون از جیمز خطرناک‌ترند. هرکی به دنبال یه ایده مناسب برای داستان می‌گرده روی ایشون می‌تونه حساب کنه
دهه! گفتم نخون دیگه!:d
وایکه من خرابتم! >:d<
ببین (میدونم که از اونجا نمیتونی ببینی) من که اسپویلر رو نخوندم ولی
1- نکته ای که احتمالاً باید واست جالب باشه اینه که من تو کل سری سایلنت هیل فقط 3تای اول رو قبول دارم، تو این 3تا هم بنظرم 2 از همشون عالیتر بود. نتیجه اینکه من خودم از طرفدارای این شمارم ولی چی! دلیل نمیشه از یه چیز که خوشت میاد بدی هاش رو نبینی. این شماره با فرض اینکه جیمز گناهکار باشه واقعاً تکرار نشدنیه، اصلاً میگفتن جیمز با ماشین لورا رو کشته بدم در رفته! خب معلومه این بشر اونوقت هیچ جا بجز سایلنت هیل جاش نبود!!! اما متأسفانه جیمز رو نتونستن 1% هم گناهکار جلوه بدن و حتی نتیجه برعکس شد! (البته شاید قصدشون اصلاً این بوده که یه عشق پاک رو به تصویر بکشن)
2- احتمالاً آرتاس رو نمیشناسی! جیمز که عددی نیست، آرتاس پدر خودش رو کشت تا به تخت پادشاهی بشینه (از قضا بنده کار ایشون هم تأیید میکنم بنا به دلایل متعدد :d)

این یکی رو هیچکس نخونه فقط خودmsbazicenter بخونه! خواهشاً...
حالا ما طرفدارای یه بازی رو نشونه گرفتیم، ولی میدونی نوشتۀ امضات که فلسفه پشتش خوابیده، چی رو هدف گرفته و یه جورایی حتی شلیک هم کرده؟! من که خوشم میاد ازش! :d
 
خوشبختانه (یا متاسفانه) سری سایلنت هیل از معدود بازی هایی هستش که پایه و اساسش بر روی رفتارهای انسان و پیامدهای ناشی از این رفتار هست و سازندگان سعی کردن تا در جای جای بازی پیامهایی رو به ما دیکته کنند(هرچند غیر مستقیم)
حالا سوال من اینه:ایا خود بازی نمیتونست تبدیل به یک دادگاه بشه و در نهایت رای نهایی هم صادر کنه ؟و مخاطب در حین دیدن تیتراژ پایانی باخودش بگه(مثلا):ای مری فلان شده یا ای جیمز نامرد و بعد هم بلند شه بره دنبال زندگیش؟ چرا میشد این کار رو هم بکنن.اتفاقا خیلی هم سینمایی میشد(مثل la noir)اما اونوقت دیگه من و امثال من که شرایطی همسان با کارکتر داخل بازی داریم و هدفمون از این 12 سال سایلنت هیل بازی کردن شاید وجود همین تشابهات بوده دیگه اینجا نبودیم!!
خیلی دلنشینه سیاست تیم سایلنت:میاد از خیر و شر حرف میزنه.عقیده ی خودش رو هم بیان میکنه وبعد اجازه میده مخاطب با درک خودش(و مهمتر از اون با موقعیت خودش)از موضوع نتیجه گیری کنه...
دلیل این پرحرفی هم اینه که میبینم چند وقته دوستامون برای اثبات حرف خودشون(حقیقت)سعی دارن حالت تهاجمی بگیرن و بدتر از اون دارن به سمت تخریب شخصیتی میرن(هنوز نرفتن!!)و از اونجا که از جو اروم و دوست داشتنی این انجمن(در گذشته ای نزدیک)خاطره دارم نمیخوام این تاپیک هم مثل تاپیکهای همسایه!!بشه.
 
اقا اصلا بحث در مورد سايلنت هيل 2 بسه.
بريم سراغ شماره 3.(خوب حالا چي ميتونيم بگيم؟:-/)

---------- نوشته در 11:28 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:22 AM ارسال شده بود ----------

اقا اصلا بحث در مورد سايلنت هيل 2 بسه.
بريم سراغ شماره 3.(خوب حالا چي ميتونيم بگيم؟:-/)
اقا نظرم عوض شد.
اول شماره 4.
اصلا يكي به من بگه كه هنري بدبخت چه گناهي كرده بود؟
ولي اگه دقت كرده باشين خيلي گناه كار نبود و حتي بازي توي خود شهر هم جريان نداشت.
پس به اين نتيجه ميرسيم كه هنري گناهكار نبود(خودم جواب خودمو دادم:d)
(الانه كه سيل انتقادات به طرفم سرازير بشه!!!:-s)
 
خوشبختانه (یا متاسفانه) سری سایلنت هیل از معدود بازی هایی هستش که پایه و اساسش بر روی رفتارهای انسان و پیامدهای ناشی از این رفتار هست و سازندگان سعی کردن تا در جای جای بازی پیامهایی رو به ما دیکته کنند(هرچند غیر مستقیم)
حالا سوال من اینه:ایا خود بازی نمیتونست تبدیل به یک دادگاه بشه و در نهایت رای نهایی هم صادر کنه ؟و مخاطب در حین دیدن تیتراژ پایانی باخودش بگه(مثلا):ای مری فلان شده یا ای جیمز نامرد و بعد هم بلند شه بره دنبال زندگیش؟ چرا میشد این کار رو هم بکنن.اتفاقا خیلی هم سینمایی میشد(مثل la noir)اما اونوقت دیگه من و امثال من که شرایطی همسان با کارکتر داخل بازی داریم و هدفمون از این 12 سال سایلنت هیل بازی کردن شاید وجود همین تشابهات بوده دیگه اینجا نبودیم!!
خیلی دلنشینه سیاست تیم سایلنت:میاد از خیر و شر حرف میزنه.عقیده ی خودش رو هم بیان میکنه وبعد اجازه میده مخاطب با درک خودش(و مهمتر از اون با موقعیت خودش)از موضوع نتیجه گیری کنه...
دلیل این پرحرفی هم اینه که میبینم چند وقته دوستامون برای اثبات حرف خودشون(حقیقت)سعی دارن حالت تهاجمی بگیرن و بدتر از اون دارن به سمت تخریب شخصیتی میرن(هنوز نرفتن!!)و از اونجا که از جو اروم و دوست داشتنی این انجمن(در گذشته ای نزدیک)خاطره دارم نمیخوام این تاپیک هم مثل تاپیکهای همسایه!!بشه.
درود، آقا میلاد اینجا کسی حالت تهاجمی نمیگیره، همه اینجا بر این موضوع واقف هستند که بحث و تبادل نظر کاملاً دوستانه هست و هیچ کس به سمت تخریب شخصیتی(!) نمیره، کلاً فلسفه وجود این تاپیک هم همینه که دوستان در کنار هم در مورد یک موضوع خاص نظرات خودشون رو بگند و این بدیهی هست، که نظرات در بعضی از موارد مخالف هم باشه.بحث‌های ما همه دوستانه هست و لاغیر.

---------- نوشته در 12:12 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 11:44 AM ارسال شده بود ----------

اول شماره 4.
اصلا يكي به من بگه كه هنري بدبخت چه گناهي كرده بود؟
ولي اگه دقت كرده باشين خيلي گناه كار نبود و حتي بازي توي خود شهر هم جريان نداشت.
پس به اين نتيجه ميرسيم كه هنري گناهكار نبود(خودم جواب خودمو دادم:d)
(الانه كه سيل انتقادات به طرفم سرازير بشه!!!:-s)
درست جواب خودتون رو دادید، اصلاً قضیه‌ی هنری مثل شخصیت‌های نسخه‌های قبل نبوده، هیچ شباهتی بین جیمز و هنری و یا هری و هنری وجود نداره، هنری انسان گناهکاری نبوده(به اون معنا که ما فکر می‌کنیم.)، یا به دنبال گمشده‌ای نمیگشته.اتفاقاً هنری یک انسان ساده و بی آلایش و بسیار رمانتیک(سوسول!) بود که به صورت کاملاً اتفاقی داخل ماجراهای والتر سالیوان قرار گرفت، البته شاید زمینه این موضوع رو داشته ولی خوب بحث راجع بهش سخته.تنها میتونیم بگیم که هنری یک آدم کاملاً بدشانس بوده، که از بخت بدش پاش رو تو محیطی گذاشته که نباید می‌گذاشته!
 
آخرین ویرایش:
درست جواب خودتون رو دادید، اصلاً قضیه‌ی هنری مثل شخصیت‌های نسخه‌های قبل نبوده، هیچ شباهتی بین جیمز و هنری و یا هری و هنری وجود نداره، هنری انسان گناهکاری نبوده(به اون معنا که ما فکر می‌کنیم.)، یا به دنبال گمشده‌ای نمیگشته.اتفاقاً هنری یک انسان ساده و بی آلایش و بسیار رمانتیک(سوسول!) بود که به صورت کاملاً اتفاقی داخل ماجراهای والتر سالیوان قرار گرفت، البته شاید زمینه این موضوع رو داشته ولی خوب بحث راجع بهش سخته.تنها میتونیم بگیم که هنری یک آدم کاملاً بدشانس بوده، که از بخت بدش پاش رو تو محیطی گذاشته که نباید می‌گذاشته!
خب اين وسط دوباره يه چيزي درست نيست.هنري حتما يه كاري كرده كه شهر اونو فراخونده (درسته كه تو شهر نرفته ولي بيرونش كه بوده).
اين شماره نسبت به بقيه چند تا تغيير داشته:
1.نبود چراغ قوه
2.نبود راديو
3.محيط روشن
و نبودن در شهر.
يه چيزي دقت كردين؟ اين هنري خيلي نترس بود.برين بازيش كنين و از روي قيافش حدس بزنين.وقتي يه اتفاقي ميوفتاد,وا ميستاد نگاه ميكرد.
در كل شخصيت با حالي بود ولي خيلي شل و ول بود.
راستي من نتونستم پايان GOOD+ رو تموم كنم.
چه كار بايد بكنم؟
 
فکر کنم چون هنری ان قدر هم گناهکار نبوده مجازات او خیلی سبک بوده وبه قدری نبوده که بخواهد وارد شهر بشود وتنها از طریق ان سوراخ به جا های مختلف میرفت ودر کل ادم بدشانسی بوده که وسط این ما جرا ها قرار گرفته واحتمالا ان سورا خ هم ممکن است برای کار اشتباهی که هنری کرده درگذشته به وجود امد باشد. راستی به نظر شما هنری چی کار کرده بوده؟ کسی از گذشته هنری خبر دارد؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or