بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    54

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,612
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 173
آخرین ویرایش:
پس چرا تو the room هم باز اون شخص خودش رو اتیش زد ؟
من تو خیلی از متون فرقه های شیطان پرستی خوندم که صحبت از به اتش کشیده شدن همانند استاد خودشون شیطان و یکی شدن روحشون با روح اون بوده (یه جور ادای احترام فکر میکنم باشه از لحاظ ادبی)
بحث خیلی جالب شد ادامه بدبد دوستان :d
کدوم شخص؟؟؟


اونو والتر آتیش زد نه که خودسوزی کرده باشه.>:)
 
آخرین ویرایش:
اسمش خاطزم نیست
همون پسره تو کلبه
جسپر !
البته جسپر رو والتر آتش نزد و اون خودسوزی کرد ، اگرچه این در تاثیر فرقه و والتر انجام گرفت و جسپر هم توی لیست مقتولین هست ولی این که بگیم والتر اون رو آتش زد درست نیست !
 
سلام
من که فکر نمیکنم مهم باشه چون والتر هر قربانی رو یه جور کشت
والتر مراسم 21 قربانی رو برای ظهور مادر مقدس (به اعتقاد خودش مادر خودش) انجام داد نه لزوماً برای تولد خدا.
من تو خیلی از متون فرقه های شیطان پرستی خوندم که صحبت از به اتش کشیده شدن همانند استاد خودشون شیطان و یکی شدن روحشون با روح اون بوده (یه جور ادای احترام فکر میکنم باشه از لحاظ ادبی)
هیچ ادای احترامی در بین نیست. تقریباً در تمامی ادیان آسمانی و غیر آسمانی منشاء پیدایش یا خلقت شیطان آتش ذکر شده. همینطور اعتقاد به جنسیت مذکر در شیطان نسبت به مونث ارجعیت داره. بنابراین به نظر من «مادر مقدس» نمی‌تونه شیطان باشه. بلکه اعتقاد زیادی هست که شیطان توسط مادری تنها و بدون پدر مشخص (در بازی این مادر «آلسا» هستش) به دنیا اومده.
دو تکه از این پازل جور شده. آتش و آلسا
 
سلام

هیچ ادای احترامی در بین نیست. تقریباً در تمامی ادیان آسمانی و غیر آسمانی منشاء پیدایش یا خلقت شیطان آتش ذکر شده. همینطور اعتقاد به جنسیت مذکر در شیطان نسبت به مونث ارجعیت داره. بنابراین به نظر من «مادر مقدس» نمی‌تونه شیطان باشه. بلکه اعتقاد زیادی هست که شیطان توسط مادری تنها و بدون پدر مشخص (در بازی این مادر «آلسا» هستش) به دنیا اومده.
دو تکه از این پازل جور شده. آتش و آلسا

ولی شاید بتونه آخه وینسنت آخر بازی از لفظ her وshe استفاده کرد.
 
سلام

والتر مراسم 21 قربانی رو برای ظهور مادر مقدس (به اعتقاد خودش مادر خودش) انجام داد نه لزوماً برای تولد خدا.

هیچ ادای احترامی در بین نیست. تقریباً در تمامی ادیان آسمانی و غیر آسمانی منشاء پیدایش یا خلقت شیطان آتش ذکر شده. همینطور اعتقاد به جنسیت مذکر در شیطان نسبت به مونث ارجعیت داره. بنابراین به نظر من «مادر مقدس» نمی‌تونه شیطان باشه. بلکه اعتقاد زیادی هست که شیطان توسط مادری تنها و بدون پدر مشخص (در بازی این مادر «آلسا» هستش) به دنیا اومده.
دو تکه از این پازل جور شده. آتش و آلسا
اتفاقا هست دوست من
بارها حتی در بعضی اشعار این فرقه ها به چشمم خورده
میدونی برای اونها مقدس تلقی میشه :)
 
سلام
اتفاقا هست دوست من
بارها حتی در بعضی اشعار این فرقه ها به چشمم خورده
شاید من بد موضوع رو مطرح کردم. منظورم از اینکه ادای احترامی در کار نیست این بود ادای احترامی به آتش درکار نیست. در شیطان‌پرستی که فرقه Order هم به نوعی از اونها به حساب میاد آتش رو به خاطر خود آتش تقدیس نمی‌کنن. ادای احترام به آتش یعنی ادای احترام به منشاء خلقت شیطان یا لوسیفر.
 
سلام

. ادای احترام به آتش یعنی ادای احترام به منشاء خلقت شیطان یا لوسیفر.
دقیقا همینه و جالب اینکه در کلیه فرقه های شیطان پرستی این اصل وجود داره

برای دوستانی که اظلاع ممکنه نداشته باشند بگم این هیچ ربطی به پرستاری(نه پرستش) اتش توسط ایرانیان باستان نداره و تنها ایرانیها در مورد پاگنیسم ریشه داشتن
 
سلام
البته در آیین زرتشت به هیچ وجه آتش پرستیده نمیشه. این به اشتباه جا افتاده. بلکه آتش رو به عنوان یکی از عناصر اربعه، مقدس و پاک کننده می‌دونند.
 
بالاخره منم تونستم اولین تجربم رو از این سری داشته باشم و SH2 رو به عنوان اولین بازی این سری بازی کنم#:-s چند روزی هست که بازی رو شروع کردمه و الان تو بیمارستانم دقیقا بعد از اولین "تغییر دنیای" بازی، اولا باید بگم که این بازی کجاش ترسناکه:eek::eek::eek::eek::eek: بابا ترسش کجا بود دیگه، اینقده گفتن ترس روانشناسانه ترس روانشناسانه که فکر میکردم اگه بازی کنم دیگه شبا خوابم نمیبره و همش میرم تو فکر!!! تازه بیشتر مواقع بازی طنز میشه و میزنم زیر خنده، منظورم مواقعیه که مثلا اون پرستارا جلو آدم ظاهر میشن، انگار اکس ترکوندنه:)) بعدشم تو بعضی از کات ساینسا موسیقی کاملا بی ربطی پخش میشه که واقعا حال و هوای بازی رو خراب میکنه، البته البته منکر موسیقی متن زیبای بازی نیستم که خیلی خوب کار شدنه، درسته که بازی قدیمیه ولی خوب چون من اولین بارمه این بازی رو بازی میکنم باید حداقلش یه ذره هم که شده بترسم ولی همون یه ذره هم برام پیش نیومده!!!؟؟؟ کله هرمیم که اصلا برام با بقیه دشمنا فرقی نمیکنه و اصلا ترسی نداره دیدن و مبارزه کردن باهاش، هیچوقتم از تنهایی راه رفتن تو آپارتمان و هتل و بیمارستان واهمه نداشتمه، یعنی با خیال راحت همه اتاقا رو چک میکنم و اصلا برام فرقی نمیکنه که توی فلان اتاق یه هیولای معمولی رو قراره زیارت کنیم یا جناب کله هرمی، در کل بازی خیلی سرد و بی روحه(برا من که اینجوریه...)، تنها جایی که که شوکه شدم یکی وقتیه که کله هرمی به صورت کاملا ناگهانی جلوم ظاهر شد و جیمزو به پایین پرت کرد، البته دومین رویارویی با این هیولا که تو یه اتاق هست و در حال تجاوز به یه هیولای نیم تنه دو زن هست هم ترسیدم، بعدش که رفت و دوباره وارد اون اتاق شدم یه موسیقی بسیار دلهره آور هی مدام پخش میشد ولی کسی تو اتاق نبود!!!؟؟؟ در کل بیشتر از 2-3 دفعه حس ترس به من القا نشد:| نمیدونم شاید اگه اون موقع بازیش میکردم بیشتر از اینا میترسیدم.................فعلا که تا پایان SH2 سراغ پروژه دیگه ای از این سری بازی نمیرم ولی خوب بشدت علاقمندم ببینم SH4 چطوره، یادمه میگفتن خیلی سختتر و ترسناکتره، مهمات خیلی خیلی کم توش پیدا میشه و دشمنی به اسم روح هم توش وجود داره که از فاصله دور هم میتونه ضربه بزنه و... فعلا منتظرم تا از دست SH2 راحت شم و بعدش برم سراغ SH4.............
 
بالاخره منم تونستم اولین تجربم رو از این سری داشته باشم و SH2 رو به عنوان اولین بازی این سری بازی کنم#:-s چند روزی هست که بازی رو شروع کردمه و الان تو بیمارستانم دقیقا بعد از اولین "تغییر دنیای" بازی، اولا باید بگم که این بازی کجاش ترسناکه:eek::eek::eek::eek::eek: بابا ترسش کجا بود دیگه، اینقده گفتن ترس روانشناسانه ترس روانشناسانه که فکر میکردم اگه بازی کنم دیگه شبا خوابم نمیبره و همش میرم تو فکر!!! تازه بیشتر مواقع بازی طنز میشه و میزنم زیر خنده، منظورم مواقعیه که مثلا اون پرستارا جلو آدم ظاهر میشن، انگار اکس ترکوندنه:)) بعدشم تو بعضی از کات ساینسا موسیقی کاملا بی ربطی پخش میشه که واقعا حال و هوای بازی رو خراب میکنه، البته البته منکر موسیقی متن زیبای بازی نیستم که خیلی خوب کار شدنه، درسته که بازی قدیمیه ولی خوب چون من اولین بارمه این بازی رو بازی میکنم باید حداقلش یه ذره هم که شده بترسم ولی همون یه ذره هم برام پیش نیومده!!!؟؟؟ کله هرمیم که اصلا برام با بقیه دشمنا فرقی نمیکنه و اصلا ترسی نداره دیدن و مبارزه کردن باهاش، هیچوقتم از تنهایی راه رفتن تو آپارتمان و هتل و بیمارستان واهمه نداشتمه، یعنی با خیال راحت همه اتاقا رو چک میکنم و اصلا برام فرقی نمیکنه که توی فلان اتاق یه هیولای معمولی رو قراره زیارت کنیم یا جناب کله هرمی، در کل بازی خیلی سرد و بی روحه(برا من که اینجوریه...)، تنها جایی که که شوکه شدم یکی وقتیه که کله هرمی به صورت کاملا ناگهانی جلوم ظاهر شد و جیمزو به پایین پرت کرد، البته دومین رویارویی با این هیولا که تو یه اتاق هست و در حال تجاوز به یه هیولای نیم تنه دو زن هست هم ترسیدم، بعدش که رفت و دوباره وارد اون اتاق شدم یه موسیقی بسیار دلهره آور هی مدام پخش میشد ولی کسی تو اتاق نبود!!!؟؟؟ در کل بیشتر از 2-3 دفعه حس ترس به من القا نشد:| نمیدونم شاید اگه اون موقع بازیش میکردم بیشتر از اینا میترسیدم.................فعلا که تا پایان SH2 سراغ پروژه دیگه ای از این سری بازی نمیرم ولی خوب بشدت علاقمندم ببینم SH4 چطوره، یادمه میگفتن خیلی سختتر و ترسناکتره، مهمات خیلی خیلی کم توش پیدا میشه و دشمنی به اسم روح هم توش وجود داره که از فاصله دور هم میتونه ضربه بزنه و... فعلا منتظرم تا از دست SH2 راحت شم و بعدش برم سراغ SH4.............

عزیزم به جمع سایلنت هیل بازا خوش اومدی ولی ...
تو داری سایلنت هیل رو بازی می کنی ...
اونو نباید بازی کنی بلکه باید زندگی کنی ...
فلسفه پیدایش سایلنت هیل چیزی نیست که تو تو بازی بتونی بهش برسی . هدف تو توبازی اینه که چطوری راه خروج از اتاق هارو پیدا کنی یا چطور فلان موجود رو نابود کنی . فلسفه بازی سایلنت هیل اینه که بگردی دنبال اینکه مثلا چرا اصلا کله هرمی وجود داره ؟ چرا سایلنت هیل اینقدر موجودات اهریمنی داره و داری اونو به این صورت می بینی درصورتی که یه دختر کوچیک داره آزادانه تو این شهر می چرخه ... باز هم می گم سایلنت هیل بازی نیست که یه کله بری تا آخرش و بگی به به !!! رکورد زدم !!! تو یک ساعت و خورده ای تمومش کردم !!! سایلنت هیل بازی ایه که باید اونو با تمام وجودت حس کنی و باهاش زندگی کنی ...
به امضای من دقت کن متوجه منظورم می شی ...
اگه می خوای به همین نحو ادامه بدی و سایلنت هیل رو بازی کنی بهتره اصلا دیگه بازیش نکنی چون اینطوری ذهنت منحرف می شه و دیگه کاری به فلسفه وجودی سایلنت هیل نداری ...
پیش خودت الان داری اونو با رزیدنت اویل یا DOOM مقایسه می کنی که از نظر گیم پلی بازی های ترسناکی هستن
مثلا به نظر من تو داری الان Otherworld رو می بینی اما نمی دونی اصلا واسه چی داره بوجود میاد ...
از نظر من کسایی که می خوان اینطور سایلنت هیل رو بازی کنن بهتره اصلا سایلنت هیل رو بازی نکنن . اینطوری حرمت سایلنت هیل حفظ می شه

فعلا منتظرم تا از دست SH2 راحت شم و بعدش برم سراغ SH4.............
از این جمله ات بهم بر خورد ...
فکر می کنم تو این جمله کل حیثیت سایلنت هیل رو بردی زیر سئوال ...
فکر می کنم بهتره زودتر SH2 رو تموم کنی تا اون از دست تو راحت بشه !!!!
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: kamran_dotnet
بالاخره منم تونستم اولین تجربم رو از این سری داشته باشم و SH2 رو به عنوان اولین بازی این سری بازی کنم#:-s چند روزی هست که بازی رو شروع کردمه و الان تو بیمارستانم دقیقا بعد از اولین "تغییر دنیای" بازی، اولا باید بگم که این بازی کجاش ترسناکه:eek::eek::eek::eek::eek: بابا ترسش کجا بود دیگه، اینقده گفتن ترس روانشناسانه ترس روانشناسانه که فکر میکردم اگه بازی کنم دیگه شبا خوابم نمیبره و همش میرم تو فکر!!! تازه بیشتر مواقع بازی طنز میشه و میزنم زیر خنده، منظورم مواقعیه که مثلا اون پرستارا جلو آدم ظاهر میشن، انگار اکس ترکوندنه:)) بعدشم تو بعضی از کات ساینسا موسیقی کاملا بی ربطی پخش میشه که واقعا حال و هوای بازی رو خراب میکنه، البته البته منکر موسیقی متن زیبای بازی نیستم که خیلی خوب کار شدنه، درسته که بازی قدیمیه ولی خوب چون من اولین بارمه این بازی رو بازی میکنم باید حداقلش یه ذره هم که شده بترسم ولی همون یه ذره هم برام پیش نیومده!!!؟؟؟ کله هرمیم که اصلا برام با بقیه دشمنا فرقی نمیکنه و اصلا ترسی نداره دیدن و مبارزه کردن باهاش، هیچوقتم از تنهایی راه رفتن تو آپارتمان و هتل و بیمارستان واهمه نداشتمه، یعنی با خیال راحت همه اتاقا رو چک میکنم و اصلا برام فرقی نمیکنه که توی فلان اتاق یه هیولای معمولی رو قراره زیارت کنیم یا جناب کله هرمی، در کل بازی خیلی سرد و بی روحه(برا من که اینجوریه...)، تنها جایی که که شوکه شدم یکی وقتیه که کله هرمی به صورت کاملا ناگهانی جلوم ظاهر شد و جیمزو به پایین پرت کرد، البته دومین رویارویی با این هیولا که تو یه اتاق هست و در حال تجاوز به یه هیولای نیم تنه دو زن هست هم ترسیدم، بعدش که رفت و دوباره وارد اون اتاق شدم یه موسیقی بسیار دلهره آور هی مدام پخش میشد ولی کسی تو اتاق نبود!!!؟؟؟ در کل بیشتر از 2-3 دفعه حس ترس به من القا نشد:| نمیدونم شاید اگه اون موقع بازیش میکردم بیشتر از اینا میترسیدم.................فعلا که تا پایان SH2 سراغ پروژه دیگه ای از این سری بازی نمیرم ولی خوب بشدت علاقمندم ببینم SH4 چطوره، یادمه میگفتن خیلی سختتر و ترسناکتره، مهمات خیلی خیلی کم توش پیدا میشه و دشمنی به اسم روح هم توش وجود داره که از فاصله دور هم میتونه ضربه بزنه و... فعلا منتظرم تا از دست SH2 راحت شم و بعدش برم سراغ SH4.............
جيگرم توي هر شرايطي بازي نكن.
مثلا تلوزيون اونور داره فوتبال ميده و يا اهل منزل و رفقا اونور نشستن دور هم ...
در اين شرايط بازي نكن.اين بازي اويل يا دووم نيست كه ترس ظاهري داشته باشه.فضاي بازي و ابهامات بازي ترسناكه و اين ترس معمولا با داستان هاي غمگين بازي ادغام ميشه و حس خاصي رو القا ميكنه.

نميدونم تو كدوم نسخه بازي همون اول مينوشت كه اين بازي رو به تنهايي بازي كنيد و حتما از هدفون استفاده كنيد.
به قول shm744 بايد با اين بازي زندگي كنيد.
راستي انگليسي متوسط هم براي بازي لازمه.
اگر ديدي باز هم همين حس رو داري، وقتت رو تلف نكن.چون سايلنت هيل همشون همين جوريه.

يه نگاه به صفحات اين تاپيك بنداز.كدوميكي از اون بازي هاي سرشار از گرافيك و هيجان و تبليغ، صد صفحه در موردشون بحث ميشه؟
 
بالاخره منم تونستم اولین تجربم رو از این سری داشته باشم و SH2 رو به عنوان اولین بازی این سری بازی کنم#:-s چند روزی هست که بازی رو شروع کردمه و الان تو بیمارستانم دقیقا بعد از اولین "تغییر دنیای" بازی، اولا باید بگم که این بازی کجاش ترسناکه:eek::eek::eek::eek::eek: بابا ترسش کجا بود دیگه، اینقده گفتن ترس روانشناسانه ترس روانشناسانه که فکر میکردم اگه بازی کنم دیگه شبا خوابم نمیبره و همش میرم تو فکر!!! تازه بیشتر مواقع بازی طنز میشه و میزنم زیر خنده، منظورم مواقعیه که مثلا اون پرستارا جلو آدم ظاهر میشن، انگار اکس ترکوندنه:)) بعدشم تو بعضی از کات ساینسا موسیقی کاملا بی ربطی پخش میشه که واقعا حال و هوای بازی رو خراب میکنه، البته البته منکر موسیقی متن زیبای بازی نیستم که خیلی خوب کار شدنه، درسته که بازی قدیمیه ولی خوب چون من اولین بارمه این بازی رو بازی میکنم باید حداقلش یه ذره هم که شده بترسم ولی همون یه ذره هم برام پیش نیومده!!!؟؟؟ کله هرمیم که اصلا برام با بقیه دشمنا فرقی نمیکنه و اصلا ترسی نداره دیدن و مبارزه کردن باهاش، هیچوقتم از تنهایی راه رفتن تو آپارتمان و هتل و بیمارستان واهمه نداشتمه، یعنی با خیال راحت همه اتاقا رو چک میکنم و اصلا برام فرقی نمیکنه که توی فلان اتاق یه هیولای معمولی رو قراره زیارت کنیم یا جناب کله هرمی، در کل بازی خیلی سرد و بی روحه(برا من که اینجوریه...)، تنها جایی که که شوکه شدم یکی وقتیه که کله هرمی به صورت کاملا ناگهانی جلوم ظاهر شد و جیمزو به پایین پرت کرد، البته دومین رویارویی با این هیولا که تو یه اتاق هست و در حال تجاوز به یه هیولای نیم تنه دو زن هست هم ترسیدم، بعدش که رفت و دوباره وارد اون اتاق شدم یه موسیقی بسیار دلهره آور هی مدام پخش میشد ولی کسی تو اتاق نبود!!!؟؟؟ در کل بیشتر از 2-3 دفعه حس ترس به من القا نشد:| نمیدونم شاید اگه اون موقع بازیش میکردم بیشتر از اینا میترسیدم.................فعلا که تا پایان SH2 سراغ پروژه دیگه ای از این سری بازی نمیرم ولی خوب بشدت علاقمندم ببینم SH4 چطوره، یادمه میگفتن خیلی سختتر و ترسناکتره، مهمات خیلی خیلی کم توش پیدا میشه و دشمنی به اسم روح هم توش وجود داره که از فاصله دور هم میتونه ضربه بزنه و... فعلا منتظرم تا از دست SH2 راحت شم و بعدش برم سراغ SH4.............

عزيز برادر يه جوري صحبت ميكني انگار داري ماريو بازي مكيني!
چند تا علت واسه نچسبيدن بازي به تو وجود داره:
1.چون بازي قديميه دگه ممكن اون حسي رو كه بايد نتونه منتقل كرده باشه
2.كلا از اين سبك لذت نيمبري و ترس و دلهوره واست معني نداره
3.بازي رو توي شرايط خاص خودش انجام نميدي!مثلا من شخصا كلا موقعي كه ميخوام برم تو حال و هواي سايلنت هيل يا اين كه بازي كنمش ميرم توي اتاق و در هم بسته و برقها خاموش با نور كم و به كسي هم اجازه ورود به حريم شخصي رو تا كارم تموم نشده نميدم:d
در ضمن سايلنت هيل بيشتر از هر چيز به داستان شگفت انگيزش معروفه.پيشنهاد ميكنم اگه واقعا ميخواي از بازي لذت ببري خودت رو با داستانش درگير كن.
حتما مقاله اي كه امير حسين نوشته رو بخون.يعني اگه ميخواي از بازي نهايت لذت رو ببري بايد عمقا بفهمي كه داستان چي شده.پس باز هم تاكيد ميكنم كه مقاله رو بخون
http://forum.bazicenter.com/showthread.php?t=37164
يك جا هم يك جك خنده دار گفته بودي:
بعدشم تو بعضی از کات ساینسا موسیقی کاملا بی ربطی پخش میشه که واقعا حال و هوای بازی رو خراب میکنه
از موسقي اين بازي تحت هيچ شرايطي گله نكن كه از همه نظر شاهكاره.يكي از كارهاي هر روز من در حال حاضر گوش دادن به ost silent hill هست.
راستي قبل از اين كه 4 رو بازي كني 3 رو هم حتما بازي كن.با اين كه به 2 و4 نميرسه ولي بازم فوق العادست!
ولي خب منم نسخه 4 بازي رو به 2 از همه لحاظ ترجيح ميدم.كلا با اين سري زندگي كردم.در بعضي از سكانسهاي بازي حتي گريه كردم و فعلا يك قسمت از زندگي من شده سايلنت هيل
 
  • Like
Reactions: kamran_dotnet
سایلنت هیل بازی نیست که هر کسی درکش کنه! یکی مثل من و امثال من با اولین نگاه عاشقش شدیم و قریب به اکثریت هم به صورت سطحی ازش رد میشن!

اون جمله آخر هم در مورد سایلنت هیل 2 ، هرچند میدونم عمدی در کار نبود ولی توهین قلمداد میشه! بهتون پیشنهاد میکنم دیگه سمت سایلنت هیل نرین چون فکر نمیکنم جذابیتی برات داشته باشه!

پ.ن: هیچ وقت یادم نمیره اولین رویارویی جیمز با پیرامید هد چطور مو رو به تنم سیخ کرد و یا در نسخه پنجم با نگاهی عجیب از کنار الکس رد شد و من چند ثانیه نفسم رو حبس کردم تا مثلا ما رو نبینه!:d
 
  • Like
Reactions: kamran_dotnet
سلام
سایلنت هیل عنوان بزرگیه. خیلی بزرگ. حتی بدترین بازی‌هاش هم در نوع خودشون خوب هستن. اونهایی که به انجام این بازی می‌پردازند دو دسته هستن.
1- اونهایی که اسم بازی رو شنیدن. فهمیدن بازی بزرگیه. فقط می‌خوان تمومش کنن و بعدش اگه جایی در مورد سایلنت هیل بحث شد، کم نیارن و بگن :«سایلنت هیل؟! آره منم تمومش کردم»
2- اونهایی که از شماره 1 میشینند پای بازی و بعد از تصادف، دنبال دخترشون (شریل) می‌گردن. هر سوراخ سنبه‌ای رو می‌گردن بلکه یه سر نخ گیر بیارن.حاضرن به زنی مرموز به نام دالیا اعتماد کنن تا به شریل برسند. در آخر از اینکه شریل دیگه نیست یه مدت غمباد می‌گیرند.
بعد نامه‌ای از همسر فوت کرده‌شون به دست‌شون میرسه که اونها رو به محل مخصوص‌شون تو شهر مورد علاقه‌اش فرا میخونه...
باقی رو نمی‌گم.
اما وقتی یادم میاد با چه بدبختی تکه‌پاره‌ها و کتاب‌های بازی رو با دیکشنری ترجمه می‌کردم که بفهمم چی شد، وقتی زحمت‌های زیاد محمدمهدی، اشکان و امیر عزیز دوباره مرور می‌کنم، فقط درباره این حرف شما می‌تونم بگم:
یا بیشتر توجه کن یا کلاً این بازی با گروه خون شما همخونی نداره. بی‌خیالش شو و اصلاً ناراحت نباش که بازی رو تموم نکردی.
چندبار گفتم بازم میگم:
این صحنه باعث شد تنها نصف شب پاشم برم بهشت زهرا. البته بعداً‌ چندتا قبرستان دیگه رو هم امتحان کردم.
download.php
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or