بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

residen

کاربر سایت
Apr 28, 2014
467
View attachment 192472

داشتم به این فکر میکردم یه استدیو ژاپنی اولین اسلحه بازی رو توی سبد خرید یه بازی امریکایی نشون میده چقدر معنی خنده داری میتونه داشته باشه
اولین سلاح بازی یک سلاح سرده که یک تکه چوب هست به اسم Wooden Plank :

192527

جیمز اون و در منطقه Vachss Road پیدا میکنه :

192528

اما به هر حال تو هر سرزمینی یک جوری میشه سلاح تهیه کرد و اونجا هم به علت آزاد بودن این مدل سلاحها چیز عجیبی نیست که توی سبد خرید پیدا بشه ، البته در شهری مثل سایلنت هیل با توجه به شرایط خاصی که داره و انسانهای جنایت کار اسیر در خودش و تا سرحد جنون میبره و عذاب میده موضوع خنده داری نیست بلکه بسیار بسیار آموزنده هست : برای هر کاری چیزی هست و برای هر جنایتی لوازمی هست و برای هر اتفاقی زمانی هست ولی در نهایت برای هر کاری هم بازتابی هست !

جیمز بدون هیچگونه سلاح سرد یا گرمی و فقط با آوردن بالش زیر سر ماری به روی سرش کاری کرد که تا زمان مرگ خودش عذاب دردناکی بکشه ، حالا با وجود داشتن هرگونه سلاحی چه سرد چه گرم نمیتونه خودش و ماریا را نجات بده ! شاید علت اصلی از قرار دادن اولین سلاح گرم در اون سبد خرید این بوده باشه که هر چیزی میتونه یک سلاح برای جنایت باشه و فرقی نمیکنه اون را در سبد خرید پیدا کنی یا حتی زیر سر همسرت !
 

Niitam

کاربر سایت
Apr 28, 2016
22
نام
مـتین
اولین سلاح بازی یک سلاح سرده که یک تکه چوب هست به اسم Wooden Plank :

View attachment 192527

جیمز اون و در منطقه Vachss Road پیدا میکنه :

View attachment 192528

اما به هر حال تو هر سرزمینی یک جوری میشه سلاح تهیه کرد و اونجا هم به علت آزاد بودن این مدل سلاحها چیز عجیبی نیست که توی سبد خرید پیدا بشه ، البته در شهری مثل سایلنت هیل با توجه به شرایط خاصی که داره و انسانهای جنایت کار اسیر در خودش و تا سرحد جنون میبره و عذاب میده موضوع خنده داری نیست بلکه بسیار بسیار آموزنده هست : برای هر کاری چیزی هست و برای هر جنایتی لوازمی هست و برای هر اتفاقی زمانی هست ولی در نهایت برای هر کاری هم بازتابی هست !

جیمز بدون هیچگونه سلاح سرد یا گرمی و فقط با آوردن بالش زیر سر ماری به روی سرش کاری کرد که تا زمان مرگ خودش عذاب دردناکی بکشه ، حالا با وجود داشتن هرگونه سلاحی چه سرد چه گرم نمیتونه خودش و ماریا را نجات بده ! شاید علت اصلی از قرار دادن اولین سلاح گرم در اون سبد خرید این بوده باشه که هر چیزی میتونه یک سلاح برای جنایت باشه و فرقی نمیکنه اون را در سبد خرید پیدا کنی یا حتی زیر سر همسرت !
بله فرمایش صحبح باید از کلمه "سلاح گرم" استفاده میکردم :">
ولی من از دیدگاه سمبلیک استفاده میکنم چون بعد شنیدن یه سری چیزایی که تو این بازی که خودم اصلا متوجه نشده بودم دیگه فکر نمی کنم هیچ چیزی تو این بازی میتونسته اتفاقی باشه! چه پیدا کردن hand gun تو سبد خرید چه بلک گراند start menu بازی که با تصویر اب شروع میشه یا همینطور اولین سیو پوینت بازی و بیشتر از اون وقتی که شنیدم ایندینگ in water برای تیم سایلنت معنای خاصی داشت حتی برای خودم بنظرم یه ایندینگ خیلی شگفت اور بود!
 

residen

کاربر سایت
Apr 28, 2014
467
بله فرمایش صحبح باید از کلمه "سلاح گرم" استفاده میکردم :">
ولی من از دیدگاه سمبلیک استفاده میکنم چون بعد شنیدن یه سری چیزایی که تو این بازی که خودم اصلا متوجه نشده بودم دیگه فکر نمی کنم هیچ چیزی تو این بازی میتونسته اتفاقی باشه! چه پیدا کردن hand gun تو سبد خرید چه بلک گراند start menu بازی که با تصویر اب شروع میشه یا همینطور اولین سیو پوینت بازی و بیشتر از اون وقتی که شنیدم ایندینگ in water برای تیم سایلنت معنای خاصی داشت حتی برای خودم بنظرم یه ایندینگ خیلی شگفت اور بود!
کاملا با شما موافقم ولی چیز زیاد عجیبی هم نیست چون به هر حال وقتی داری یک دنیای مجازی را میسازی حتما اجزای تشکیل دهنده اون دنیا هم با توجه به احساسات شخصی و گروهی ساخته و پرداخته میشه که اگر خوب در جای خودشون قرار بگیرن باعث بالا رفتن عمق در هر دنیایی میشه ، اتفاقا یک دلیل مهم موفقیت این بازی و بازیهای این چنینی بالا بودن ظرافت و دقت در همین موضوع هست ، البته هستن بازیهایی که جلوه های ظاهری عالی دارن اما از روح خالی هستن یا حتی هستن بازیهایی که از روی همین بازیهایی مثل سایلنت هیل نمونه برداری کردن ولی نتونستن اثر مهم و مثبتی داشته باشن چون نمیشه بدون داشتن یک استدلال درست و دقیق که مورد تایید خودتم باشه تاثیرگذاری کرد ، همونطوری که نمیشه بدون داشتن تجربه حضوری و تصوری درست از یک منظره زیبا تصویری درست و دقیق ازش کشید .

اما مورد دیگه ای که همه ما خیلی مهمه همیشه بهش توجه داشته باشیم اینه که گاهی ما تصورمون از منظور سازنده یک چیزی هست ولی منظور و تصور اون سازنده چیزی دیگری هست ، درسته هیچ وقت نمیشه از روی اثری به طور کامل و دقیق فهمید منظور سازنده چی بوده ولی من به نزدیکترین مسیری هم که بتونه من و به مقصد یا همون منظور اصلی برسونه راضی هستم و فکر میکنم کافیه چون نیازی نیست همه از یک مسیر و مسیر اصلی بریم تا برسیم مهم اینه بدونیم هدف یا منظور به صورت کلی چی میتونه باشه ، مثلا همین که شما میفرمایید دچار شک در معنای اجزای بازی شدید و حس میکنید پشت هر جزییاتی یک چیزی هست که تا حالا متوجه اون نشده بودید یعنی دارید به درک عمیق تری نزدیک میشید .

ببخشید طولانی شد ، ضمنن در پست قبلیم چون از دقت نظر شما لذت بردم توضیح دادم وگرنه شما اشتباهی نکردید ، ممنون
 

Niitam

کاربر سایت
Apr 28, 2016
22
نام
مـتین
View attachment Slot_ 0 _ Speed_ 100% (59.78) _ Limiter_ Normal _ GSdx D3D11 HW _ 512x448 _ Auto _ Interlaced ...mp4


















اینجاش خیلی حالم گرفت :Crying1: (SH2 spoiler)
خیلی ویس اکترس mary خوبه..
ایندینگ leave رو گرفتم قبل این از استریما و یوتیوب بازی رو نگاه میکردم ولی هیچوقت خودم تا اخر بازی نرفته بودم
نمی دونم چه هنجاریه ولی وقتی بازی های درتودر بازی میکنم هروقت به یه پله ختم میشه یا چندتا در کنار هم رو میشه باز کرد یکم ترسم میگیره شاید گم بشم یا یچیزی رو جا بندازم @-) (فقط من اینطورم؟)
روت ماریا ولی هیچ جا ندیدم فکر میکنم کوتاه باشه حتما میرمش
8->
 
آخرین ویرایش:

Pyramid Head

کاربر سایت
Jun 15, 2011
2,763
نام
محمد
View attachment 193602


















اینجاش خیلی حالم گرفت :Crying1: (SH2 spoiler)
خیلی ویس اکترس mary خوبه..
ایندینگ leave رو گرفتم قبل این از استریما و یوتیوب بازی رو نگاه میکردم ولی هیچوقت خودم تا اخر بازی نرفته بودم
نمی دونم چه هنجاریه ولی وقتی بازی های درتودر بازی میکنم هروقت به یه پله ختم میشه یا چندتا در کنار هم رو میشه باز کرد یکم ترسم میگیره شاید گم بشم یا یچیزی رو جا بندازم @-) (فقط من اینطورم؟)
روت ماریا ولی هیچ جا ندیدم فکر میکنم کوتاه باشه حتما میرمش
8->
خوب حالا که بازی رو با پایان leave تموم کردی یه بار دیگه بازی رو شروع کن و این کارا که میگم رو بکن تا پایان in water (که به نظر من پایان اصلیه بازیه ) رو بگیر
خوب اولین نکته اینه که چاقو آنجلا رو به مرور و به دفعات در طول بازی چک کنی
دوم برو Neely's Bar و پیام داخل اونجا رو بخون
رو پشت بوم بیمارستان دفترچه یادداشت رو بخون
تو هتل به صحبت های دکتر و جیمز با هدفون گوش بده
تو راهرو آخر بازی صحبت های مری رو کامل گوش کن
سعی کن در طول بازی با جون کم بازی کنی
اینطوری پایان in water رو می گیری
 

amin200200

کاربر سایت
Aug 26, 2010
911
نام
amin
View attachment 193602

نمی دونم چه هنجاریه ولی وقتی بازی های درتودر بازی میکنم هروقت به یه پله ختم میشه یا چندتا در کنار هم رو میشه باز کرد یکم ترسم میگیره شاید گم بشم یا یچیزی رو جا بندازم @-) (فقط من اینطورم؟)
روت ماریا ولی هیچ جا ندیدم فکر میکنم کوتاه باشه حتما میرمش
8->

نه داداش منم دقیقا مثل خودتم . یه وسواس خاص دارم در این مورد . بعضی مواقع بعد از این که از یه در میگذرم و میرم بعدش هی واسم تداعی میشه نکنه چیزی اونجا بوده من ندیدم و جا انداختم . واقعا حس بدیه .
 

Niitam

کاربر سایت
Apr 28, 2016
22
نام
مـتین
خوب حالا که بازی رو با پایان leave تموم کردی یه بار دیگه بازی رو شروع کن و این کارا که میگم رو بکن تا پایان in water (که به نظر من پایان اصلیه بازیه ) رو بگیر
خوب اولین نکته اینه که چاقو آنجلا رو به مرور و به دفعات در طول بازی چک کنی
دوم برو Neely's Bar و پیام داخل اونجا رو بخون
رو پشت بوم بیمارستان دفترچه یادداشت رو بخون
تو هتل به صحبت های دکتر و جیمز با هدفون گوش بده
تو راهرو آخر بازی صحبت های مری رو کامل گوش کن
سعی کن در طول بازی با جون کم بازی کنی
اینطوری پایان in water رو می گیری
ببین من پایان های بازی رو دیدم دقیقااا نظرم همینه پایان "in water" یکاری میکنه بری تو فکر بالاتر هم اشاره کردم main title های سایلنت 2/3 اینکه عکس اب و اتیشه اشاره به پایاناشونه حالا نمی گم فکر میکنم پایان canonهه
ولی خیلی به مایندست که فضای بازی بهت میده نزدیکه
خوبیش هم اینکه میتونیم فکرکنیم که جیمز به یه نوع رستگاری رسیده همزمان که تقاض گناهشو داده..
من روت ماریا هم رفتم یه سوالی برام پیش اومد, ماریا از لحاظ گوشت و استخون بودن واقعیه یا اگه از سایلنت هیل خارج بشه محو میشه؟ البته اشاره کنم وقتی داشت تقریبا از سایلنت هیل خارج میشد شروع به سرفه کردن کرد ممکنه وقتی خارج بشه کشته بشه idk

نه داداش منم دقیقا مثل خودتم . یه وسواس خاص دارم در این مورد . بعضی مواقع بعد از این که از یه در میگذرم و میرم بعدش هی واسم تداعی میشه نکنه چیزی اونجا بوده من ندیدم و جا انداختم . واقعا حس بدیه .
واای دقیقا ولی ببین من دیگه با این مسعله کنار اومدم یدفعه کل محیط رو تا جایی که امکان داشت ادامه میدادم بعد شروع میکردم به برسی میفهمیدم هرچیزی مال کجاس ولی فقط یه جای بازی بود که باید محیط رو خوب میگشتی و ادامه میدادی
همونجا که تو هتل نوار کاست رو پیدا میکنی فکر کنم تنها جایی بود که پازلش خطی بود
شدید فکر میکنم از عمد بازی رو اینطور کردن یه نوع فوبیا هم برات درست کنن مثلا میبینی از 10تا در 2تاش باز میشه دوتاش هم باز میشه به یه راهرو پر در , داخل یکی از راهرو ها یه در دیگه باز میکنی منتهی میشه به یه پلکان که چند طبقش هم باز میشن..واقعی دیگه تو این لحظه نمی دونی چکاری کنی @-) بعد شروع میکنی به دعا کردن که کاش درهای کمتری باز بشن :))
 

Pyramid Head

کاربر سایت
Jun 15, 2011
2,763
نام
محمد
ببین من پایان های بازی رو دیدم دقیقااا نظرم همینه پایان "in water" یکاری میکنه بری تو فکر بالاتر هم اشاره کردم main title های سایلنت 2/3 اینکه عکس اب و اتیشه اشاره به پایاناشونه حالا نمی گم فکر میکنم پایان canonهه
ولی خیلی به مایندست که فضای بازی بهت میده نزدیکه
خوبیش هم اینکه میتونیم فکرکنیم که جیمز به یه نوع رستگاری رسیده همزمان که تقاض گناهشو داده..
من روت ماریا هم رفتم یه سوالی برام پیش اومد, ماریا از لحاظ گوشت و استخون بودن واقعیه یا اگه از سایلنت هیل خارج بشه محو میشه؟ البته اشاره کنم وقتی داشت تقریبا از سایلنت هیل خارج میشد شروع به سرفه کردن کرد ممکنه وقتی خارج بشه کشته بشه idk


واای دقیقا ولی ببین من دیگه با این مسعله کنار اومدم یدفعه کل محیط رو تا جایی که امکان داشت ادامه میدادم بعد شروع میکردم به برسی میفهمیدم هرچیزی مال کجاس ولی فقط یه جای بازی بود که باید محیط رو خوب میگشتی و ادامه میدادی
همونجا که تو هتل نوار کاست رو پیدا میکنی فکر کنم تنها جایی بود که پازلش خطی بود
شدید فکر میکنم از عمد بازی رو اینطور کردن یه نوع فوبیا هم برات درست کنن مثلا میبینی از 10تا در 2تاش باز میشه دوتاش هم باز میشه به یه راهرو پر در , داخل یکی از راهرو ها یه در دیگه باز میکنی منتهی میشه به یه پلکان که چند طبقش هم باز میشن..واقعی دیگه تو این لحظه نمی دونی چکاری کنی @-) بعد شروع میکنی به دعا کردن که کاش درهای کمتری باز بشن :))
ببین رفیق در سایلنت هیل 2 به طور کلی ما با 4 نفر انسان حقیقی تو شهر روبرو میشیم که اونا جیمز و آنجلا و لورا و ادی هستند و بقیه موجودات و انسان های که می بینیم مثل ماریا ساخته و پرداخته ذهن جیمزه (البته یه تئوری هست که میگه تمام موجوداتی که تو سایلنت هیل می بینیم در اصل افرادی مثل ما هستند که شهر اونا رو فراخونده و کم کم شهر بهشون چیره شده و همینطور که ما اونا رو هیولا می بینیم اونا هم ما رو هیولا می بینند و بهمون حمله می کنند این تئوری دقیقا از سایلنت هیل 3 و جایی که وینسنت به هدر میگه واقعا اونا رو هیولا می بینی بیشتر شکل واقعی به خودش می گیره )
اما شهر چی کار می کنه . شهر 3 نفری که گناهی مشابه هم انجام دادن رو روبروی هم قرار میده(قتل) تا اونا به نوعی به هم بفهمونند که هر سه نفر شبیه هم هستند (یادتون میاد که ادی به جیمز چی گفت : جیمز برای من مقدس بازی در نیار تو هم مثل من هستی ) .جیمز در واقع هنوز عاشق مری بوده هنوز چهره مری رو دوست داشته برای همین تو ذهنش تجسم کاملی از مری (ماریا ) ساخته. دقت کن ماری و ماریا دقیقا عین همدیگه هستند فقط ماریا خیلی لوند تره اما آیا اصلا ماریایی تو شهر وجود نداشته ؟چرا در واقع ماریا یه رقاصه تو heavens night club که احتمالا جیمز تو سفر قبلیش به سایلنت هیل اونو تو اون کلاب دیده ولی چهره اش رو درست به خاطر نسپارده در واقع ماریایی که می بینیم تجسم جیمز از چهره مری و احتمالا هیکل و بدن اون رقاصه است
خوب تا اینجا یه چیزی که مشخصه اینه که تمام آدم ها و دشمن های بازی (از جمله پیرامید هد ) به نوعی میخواستند به جیمز یادآوری کنند که تو مری رو کشتی
حالا پایان in water از کجا میاد ؟ تو بازی هر موقع با آنجلا روبرو میشیم می بینیم که داره از یه قضیه عذاب می کشه و حتی قصد خود کشی داره ما اونو از کارش منصرف می کنیم و چاقویی که باهاش قصد خودکشی داشت رو ازش می گیریم اگه دقت کرده باشی بالا نوشتم که برای گرفتن پایان in water باید به دفعات چاقو آنجلا رو چک کنیم در واقع این کار باعث میشه کم کم بذر این فکر که خودکشی می تونه تو رو از این عذاب و کابوس رهایی ببخشه تو ذهن جیمز کاشته بشه و وقتی بلاخره انتهای بازی با حقیقت روبرو میشیم و متوجه میشیم که جیمز قاتل مری هست اونجا جیمز تصمیم می گیره با انداختن خودش به دریاچه تالوکا زندگی خودش رو پایان بده
پایان leave در واقع پایان خوب بازیه جایی که جیمز قبول می کنه قاتل مری هست و با قضیه کنار میاد اون با لورا (دوست صمیمی مری تو سایلنت هیل ) شهر رو ترک می کنند و به جورایی برای همیشه خاطره زیبای مری رو تو ذهنشون هک می کنند
پایان ماریا در واقع نشون از ذهن آشفته و شدیدا سرکوب گرش داره جیمز تو این پایان با ماریا (که در واقع ساخته ذهن خود جیمزه و تجسمش از یه زن ایده آله ) از شهر خارج میشه اما سرفه های ماریا بازم به ما نشون میده همه چیز قراره دوباره برای جیمز تکرار بشه و حتی به ماریا هم اشاره می کنه بهتر فکری برای این سرفه هاش بکنه
هر سه این پایان ها می تونن پایان اصلی بازی باشن و این بستگی به ما داره ولی پایان اصلی و حقیقی و دلیل اینکه شهر جیمز رو فرا خونده رو خیلی بهتر بیان می کنه فکر می کنم همه طرفداران سایلنت هیل قبول داشته باشن که پایان in water باشه
 

residen

کاربر سایت
Apr 28, 2014
467
گاهی اوقات نمیشه در نگاه کردن از یک زاویه به مثلا آسمان فهمید صافه یا ابریه چون ممکنه از زاویه روبرو ابری دیده نشه ولی از زاویه مخالف جز ابر دیده نشه پس اگه زوایای نگاه ما در ابری بودن یا نبودن آسمان تعین کننده میتونه باشه چرا نباید با تغییر نگاه بشه سرنوشت را تغییر داد ! وقتی در یک داستان مانند داستان بازی سایلنت هیل دو با چند پایان بندی روبرو میشیم یعنی وسعت پیامهای داستانش اون قدر زیاد هست که نمیشده با یک پایان بندی بهشون اشاره کرد و پی برد .

درسته که اصل داستان بازی سایلنت هیل دو تا قسمت پایانی همواره یکی هست اما در زمان نتیجه گیری یا پایان بندی هست که ما میفهمیم انتخاب های ساده ای که ممکنه گاهی متوجه اشون هم نشده باشیم میتونن بر سرنوشت کل داستان تاثیر بذارن و در نهایت مفهوم اون داستان را تغییر بدن ، انتهای راه مهمترین قسمت از هر راهیه چون مقصده چون هدفه پس حتی اگه اندکی انحراف در هر نقطه ای از راه صورت بگیره ممکنه مقصد نهایی ما با اون چیزی که فکر میکردیم و دنبالش بودیم یکی نباشه که همین موضوع در بازی سایلنت هیل دو وجود دارد .

برای مثال گفتوگو با افراد دارای جنون اونم در زمانی که خودمون از گناهی دچار پریشانی شدیم و نگاه کردن مداوم به وسیله ای که فرد دارای جنون میخواسته باهاش به خودش صدمه بزنه حتی اگه یک وسیله آشپزخانه باشه و فکر کردن به موارد مصرف غیر درستش میتونه باعث بشه ما دچار تصمیم جنون آمیز و غیر منطقی بشیم و گمون کنیم تنها کار و بهترین کاری که میشه کرد پاک کردن کل مسئله هست ولی خب این طوری نیست و بازی بر خلاف دنیای واقعی به ما امکان دوباره تجربه کردن و دوباره امتحان کردن میده تا بهش پی ببریم ، شروع اولین مرتبه از بازی یک نوع پیام و شروع دوم یک نوع دیگه و همینطوری پیامها انتقال داده میشه تا در آخر به نتیجه نهایی برسیم و اون نتیجه چیزیه که بازیکن میتونه در کنار سرگرم شدنش با بازی ازش در زندگی واقعی هم بهرمند بشود .

من پایان خوبی که جیمیز و لورا از سایلنت هیل خارج میشن را بهترین پایان بر داستان قسمت دوم میدونم چون به نظرم لورا نشانه پاکی و زندگی هست و به نحوی قسمت پاک ماری و جیمز هست یا به تعبیر بهتری اون ثمره باقیمانده عشق بین ماری و جیمز هست ، دختری که با رفتارها و رویاهای کودکانه ولی زیبا و حقیقی خودش به ماری امید میبخشید و حالا با محبتی که از او آموخته و با اون محبت خو گرفته و بعد از مرگ ماری آرام آرام تغییرات مثبت را در همسر او حس کرده و نشانه هایی از ماری را در او دیده پس کم کم داره میشه دلیلی برای ادامه دادن جیمز به زندگی ، این همون چیزیه که ماری از لورا و جیمیز خواسته بود و این همون چیزیه که لورا از ماری خواسته بود و این همون چیزیه که جیمز با التماس از ماری خواسته بود و این واقعی ترین و زیبا ترین و شاید تنها راهیه که جیمز میتونه برای ادامه دادن و رسیدن دوباره به ماری انتخاب کند .

به هر حال سرنوشت جیمز در بازی سایلنت هیل دو به نوع انتخاب ها و رفتار های بازیکن هم بستگی داره و همین بهترین یادگار از این بازی و این داستان برای من بود چون میتونستم جیمز خسته از ادامه دادن را به ادامه دادن وادار کنم و از انتخاب دوباره یک اشتباه بزرگ دیگه منصرفش کنم ، البته اون هم به من نشون داد جمله کوتاه دوستت دارم گفتنش خیلی ساده اس ولی عمل کردن بهش اصلا ساده نیست .

به عقیده من ماری بر خلاف سختی های ناشی از بیماری چند سال پایانی عمرش ولی بعد از مرگ به آرامش نهایی میرسه اما جیمز با وجود تحمل تمام اون سختی ها در کنار ماری ولی بعد از مرگ ماری عذاب وجدان هم به مشکلاتش اضافه میشه و در چنین شرایطی دچار فروپاشی روانی میشه که دیگه نمیتونه ادامه بده پس به انتخاب های غلطی فکر میکنه که در صورت انجامشون دیگه هرگز فرصت دوباره برگشتن به ماری و رسیدن به آرامش نهایی را نخواهد داشت ، در همین حین جیمز به واسطه کمک کسی یا چیزی ( حالا روح ماری یا خاطرات ماری یا هر چیزی ) به شهر سایلنت هیل فراخونده میشه تا در اونجا مجازات بشه تا شاید تصمیم بهتری غیر از از بین بردن خودش بگیرد .
 

mrhdir

کاربر سایت
Feb 8, 2013
77
نام
مهدی
من تازه بازی silent Hills PT رو روی دستگاه کپی خورم نصب کردم تا آخر بازی رو رفتم با توجه به آموزش ign داخل معمای آخر 10 قدم راه رفتم و یک خنده گرفتم اما هرکاری میکنم خنده دوم و سوم رو نمیتونم بگیرم
من هدفون پلی استیشن هم به دسته وصل کردم و کلی گفتم J یا jerith یا hello اما هیجی نشد
حتی هدفون میتونه با USB بصورت وایرلس مستقیم به دستگاه وصل شه اینکارم کردم و باز کلی تو بازی چیز گفتم اما باز هیچی نشد
لطفا آگه کسی میدونه یک راهنمایی بفرماید
 

residen

کاربر سایت
Apr 28, 2014
467
SilenT HilL 4 : The Room

زیبایی چیه چطوری با یه حسی که نمیتونم بفهممش خو میگیرم

چطوری نقطه های دور از ژاپن و آمریکا و من بهم وصل میشن تا یک احساس خاص مشترک شکل میگیره

بازی سایلنت هیل قسمت چهارم خیلی ترسناکه و داستان خیلی خوبی داره ولی یکم با سایلنت هیل متفاوته

چون داستانش در یه شهر دیگه اتفاق میفته به اسم اشفیلد که پلی به دنیای سایلنت هیل داره

شاید جیمز ساترلند به واسطه پدرش فرانک اون پل باشه

ولی موسیقی های این قسمت ادامه و تکامل موسیقی های قبلی مجموعه سایلنت هیل هست

تعجبی هم نداره چون شخص سازنده اش تغییری نکرده

من تمام مجموعه بازیهای سایلنت هیل را تنها بازی کردم

در قسمت چهارم زیاد به پشت پنجره میرفتم تا فقط به خیابان نگاه کنم

گاهی خلوت و ساکت گاهی هم پر از هیاهو و صدا

بهم آمیختن صدای مری الیزابت مک گلین با دستان آکیرا یامائوکا مرزهای بین خیال و واقعیت را مه آلود میکنه

اوج مه آلود شدن در مرزها زمانیه که در خیابان های شهر سایلنت هیل یا اتاقی در اشفیلد قدم میزنی

و

همزمان به این آهنگ گوش میکنی

::::::::::.......... RoOm OF AnGeL ..........::::::::::

Akira Yamaoka.jpg S H 4 T R.jpg MarY ElizabeTh McGlYnn.jpg

دریافت موسیقی با کلام همراه با متن Room OF AnGel
لینک

You lie, silent there before me
Your tears, they mean nothing to me
The wind howling at the window
The love you never gave
I give to you
Really don't deserve it
But now, there's nothing you can do
So sleep, in your only memory of me
My dearest mother

Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
It was always you that I despised
I don't feel enough for you to cry, oh well
Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
Goodbye
Goodbye
Goodbye

So insignificant, sleeping dormant deep inside of me
Are you hiding away, lost, under the sewers?
Maybe flying high, in the clouds?
Perhaps you're happy without me
So many seeds have been sown in the field
And who could sprout up so blessedly
If I had died, I would have never felt sad at all
You will not hear me say 'I'm sorry'
Where is the light, wonder if it's weeping somewhere?

Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
It was always you that I despised
I don't feel enough for you to cry, oh well
Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye

Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
It was always you I despised
I don't feel enough for you to cry, oh well
Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
Goodbye
Goodbye
Goodbye

Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
It was always you that I despised
I don't feel enough for you to cry, oh well
Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye

Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
It was always you that I despised
I don't feel enough for you to cry, oh well
Here's a lullaby to close your eyes
Goodbye
Goodbye
Goodbye
Goodbye
دریافت ویدیوی CYnThia's DeaTh
منبع اصلی اطلاعات
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر