من هم فیلم برادران لیلا را بلافاصله پس از ریلیز دیدم.
سعید روستایی در بیست و شش سالگی ابد و یک روز را ساخته. پس از آن متری شیش و نیم را ساخت که گویا پایانش را به ناچار برای اکران در سینما مجبور بود سانسور کند، اما متاسفانه به خوبی ابد و یک روز نبود. حالا نوبت به برادران لیلا رسیده.
از همان ابتدای اکران در جشنواره کن حواشیاش شروع شد. میتوانید با یک سرچ در گوگل به آنها پی ببرید.
سعید روستایی جوان هنوز قصه بلد است. تصمیم به خوب یا بد بودن قصه به عهده خودتان، اما حقیقتاً من از موضوعی که روستایی برای تعریف کردن داشت خوشم آمد.
روستایی خیلی ساده و سر راست قصهی "نه"گفتن و مقابله با رسومی که کهنه شده، شرح بحران اقتصادیای که یک شبه گریبانمان را گرفت و روز به روز بیشتر و بیشتر خفهمان میکند و همچنین سیستم ناکار آمدی که همه چیز به تخ-م-ش است را برایمان تعریف میکند.
در این چند وقت همه در موردی سیلی لیلا به پدر صحبت میکنند. اللخصوص عرزشیها!
چرا متوجه نیستید که لیلا میتواند یکی از ما باشد. ما هم به ستوه آمدهایم، عصبانی هستیم و در حال تلاش برای رهایی از این منجلاب بیپایانیم.
همچون لیلا ما هم وقتی یک قدم به رهاییمان مانده چیزی سد راهمان میشود. یک بار پدر است، یک بار مادر، یک بار سیستم...
بالاخره روزی ما هم مثل بمب ساعتی منفجر میشویم و سیلی را میزنیم تا حداقل دلمان خنک شود!(مثل اعتراض--ات این چند وقته)
آن لحظه است که با خود میگوییم: من که باختهام، لااقل بگذار انتقامم را بگیرم!
از این موضوع بزرگ منشی و پدر سالاری که بگذریم به شرح این ماجرا میپردازم که روستایی در نیمهی دوم فیلم به آن پرداخته؛ بحران اقتصادی...
در این سالها کدام فیلمساز این چنین بحران اقتصادیای که گریبانگیرمان شده را به خوبی نمایش داده؟
زندگی در ایران همین است عزیزان من. فرقی ندارد در الهیهی تهران زندگی کنید یا شهری دور افتاده در جنوب کشور. بحران اقتصادی پدرمان را درآورده. وقتی این یک واقعیت است، منتقدین به غایت عرزشی چرا بهشان بر میخورد؟
چرا باز هم چنین آثاری را نماد سیاهنمایی میدانند؟
خسته نشدهاند از این همه دروغ و ریا و تهمت؟
وقتی وضعیت اقتصادی فرد دچار تزلزل شود چشمش را به روی همه چی میبندد. میتواند خودفروشی کند، دزدی کند و یا به جد و آبادش هم سیلی بزند!
او دیگر او نیست. او، اویی شده که سیستم و محیط دستکاریاش کرده.
خوشحالم که برادران لیلا مجوز نگرفت. حداقل پولم را به سینمادار های جیرهخوار سیستم ندادهام و خیلی زود هم توانستم فیلم را ببینم!
من برادران لیلا را بیشتر از متری شیش و نیم و کمتر از ابد و یک روز دوست دارم.
اما گروه بازیگران را بیشتر از دو فیلم قبلی میپسندم.
در دو اثر قبلی جای خالی یک بازیگر زن درست و حسابی که بهتر از پریناز ایزدیار باشد واقعاً خالی بود. علیدوستیِ در آستانهی چهل سالگی را بیشتر از همیشه دوست داشتم. حرکات کند و صدای دلنشینش در خور نقشش بود.
فرهاد اصلانی به خوبی توانسته بود کمدی روستایی را به بیننده منتقل کند و سعید پورصمیمی معرکه بود. در این بین فقط بازی مهدی حسینینیا تکراری بود و گریم پیمان معادی این بار به مذاقم خوش نیامد.
هومن بهمنش باز هم نشان داد که بعد از کلاری یکی از خوبهای مدیر فیلمبرداری است. سکانس پشت بام ساختمان را دوست داشتم.
تمام...
امتیاز
۸ از ۱۰