بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
از اونجایی که هدر قاتل پدرش و لئونارد رو به شکل هیولا میبینه(به علاوه قضیه کریستی), گزینه سوم محتمل تر به نظر میرسه!
منم موافقم چون توی فیلم هم به همچین موضوعی اشاره میشه.
جایی که قسمت تاریک آلسا میگه : تنفر آلسا انقدر زیاد شده بود که حتی به کسانی که کنجکاوی می‌کردند صدمه میزد. (اشاره به اون پرستار)
تنفر
چیزی که اگه تو وجود آدم ریشه بزنه باعث میشه حتی نزدیک‌ترین افراد به خودش رو دشمن ببینه.
=========================================================
یه نکته‌ای هم تو شماره‌های 1 تا 3 وجود داره:
دقت کنید برای کشتن هیولاها و دشمنان باید تیر خلاص بزنید و این تیر خلاص چیزی نیست جز یه «لگد کردن». یعنی برید بالای سر متوفی و خیلی محترمانه زیر پاتون لهش کنید.
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
سلام

منم موافقم چون توی فیلم هم به همچین موضوعی اشاره میشه.
جایی که قسمت تاریک آلسا میگه : تنفر آلسا انقدر زیاد شده بود که حتی به کسانی که کنجکاوی می‌کردند صدمه میزد. (اشاره به اون پرستار)
تنفر
چیزی که اگه تو وجود آدم ریشه بزنه باعث میشه حتی نزدیک‌ترین افراد به خودش رو دشمن ببینه.
=========================================================
یه نکته‌ای هم تو شماره‌های 1 تا 3 وجود داره:
دقت کنید برای کشتن هیولاها و دشمنان باید تیر خلاص بزنید و این تیر خلاص چیزی نیست جز یه «لگد کردن». یعنی برید بالای سر متوفی و خیلی محترمانه زیر پاتون لهش کنید.
اینجوری خیلی وحشتناک میشه! فرض کن, تمام هیولاهایی که از اول تا آخر بازی میکشتی همشون انسان بودن!:|
خوده اواکو هم که میگه " شاید اونها انسانهایی مثل شما باشند...شاید حتی همسایه هاتون باشند...چیزی که شما میبینین میتونه راست یا دروغ باشه "
---
میدونی من این احساس تشویش و ترسی که به دلیل عدم اطلاع یا توضیح منطقی در رابطه با وقایعی بازی ایجاد میشه رو عاشقشم. این که مثلا نمیدونی هیولاها واقعاََ انسان هستند یا نه. برای چی شهر اینطوری شده. چرا جاده ها خرابند و آیا ارنست واقعیه یا چیزی بیشتر از توهم نیست و....به قول لاو کرفت: قدیمی ترین و قوی ترین نوع ترس ، ترس از ناشناخته است.
این جمله رو باید با طلا نوشت!
 
آخرین ویرایش:

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
یه نکته‌ای هم تو شماره‌های 1 تا 3 وجود داره:
دقت کنید برای کشتن هیولاها و دشمنان باید تیر خلاص بزنید و این تیر خلاص چیزی نیست جز یه «لگد کردن». یعنی برید بالای سر متوفی و خیلی محترمانه زیر پاتون لهش کنید.
توی هوم کامینگ و دانپور هم باید همین کار را میکردی :|
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
اینجوری خیلی وحشتناک میشه! فرض کن, تمام هیولاهایی که از اول تا آخر بازی میکشتی همشون انسان بودن!:|
خوده اواکو هم که میگه " شاید اونها انسانهایی مثل شما باشند...شاید حتی همسایه هاتون باشند...چیزی که شما میبینین میتونه راست یا دروغ باشه "
---
میدونی من این احساس تشویش و ترسی که به دلیل عدم اطلاع یا توضیح منطقی در رابطه با وقایعی بازی ایجاد میشه رو عاشقشم. این که مثلا نمیدونی هیولاها واقعاََ انسان هستند یا نه. برای چی شهر اینطوری شده. چرا جاده ها خرابند و آیا ارنست واقعیه یا چیزی بیشتر از توهم نیست و....به قول لاو کرفت: قدیمی ترین و قوی ترین نوع ترس ، ترس از ناشناخته است.
این جمله رو باید با طلا نوشت!
خب ترس یعنی واکنشی ناخودآگاه به عوامل غیرطبیعی. پس هر عامل ناشناخته‌ای هم به نوعی غیرطبیعیه.
پس حرفش هم درسته هم خیلی عمومی. البته گاهی اوقات ترس از چیزی به دلیل شناخت خیلی زیاد از اون هم می تونه باشه.
توی هوم کامینگ و دانپور هم باید همین کار را میکردی :|
توی SH:HC رو خیلی مطمئن نیستم. SH:DP رو هم که اصلاً بازی نکردم.
===============================================================
پ.ن: دوستان کم‌کم باید به فکر تعویض نظرسنجی هم باشیم.;)
 
آخرین ویرایش:

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
توی SH:HC رو خیلی مطمئن نیستم. SH:DP رو هم که اصلاً بازی نکردم.
اما من مطمئنم :d حتی الان که بیشتر فکر میکنم یادم میاد که توی sh: the room هم حتما باید سر اون سگ ها را که سرشون از وسط دو نیم میشد را حتما له کرد تا بمیرن :|
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
اما من مطمئنم :d حتی الان که بیشتر فکر میکنم یادم میاد که توی sh: the room هم حتما باید سر اون سگ ها را که سرشون از وسط دو نیم میشد را حتما له کرد تا بمیرن :|
خب باز هم تو اصل قضیه فرقی نمیکنه.
مهم اینه که این قضیه تو شماره‌های 1 تا 3 خیلی بیشتر عمومیت داشت.
 

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
اابته اینجا برای من یک سوال پیش میاد.
اگر فرض بر این بگیریم که هیولاهای درون بازی خود انسانند پس چرا ما لورا و ادی و انجلا را به شکل واقعی میبینیم؟
بجز لورا ،ادی و انجلا هردو مورد ارتکاب جرم شدند و دارای پاکی معصومیت نیستند!
حالا شاید اون افراد جزوی از بازی ذهنی جیمز یا ماری باشند!
اما وینست و کلودیا چی؟اونها چرا هیولا نشدند؟اونها فرامین دینی رو بلد بودند؟پس لئونارد چی؟اونهم بلد بود اما هدر اون رو بشکل یک هیولا میدید!
از طرفی میشه توجیه کرد که نفرت هدر از میسیناریس(اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم قاتل هری)؟رو که احتمالا انسان بوده رو بشکل یک هیولا دیده و السا هم بخاطر ازاری که لئونارد به کلودیا روا میداشته رو بشکل هیولا دیده!
پس تکلیف داگلاس چی میشه؟اون از اعضای فرقه نبوده!
و یا اگر نفرت بانی این موارد هست چه نفرتی از افراد ناشناس وجود داره که بشکل هیولا در اومدند؟
 

Emperor visari

کاربر سایت
Jan 5, 2011
1,553
اابته اینجا برای من یک سوال پیش میاد.
اگر فرض بر این بگیریم که هیولاهای درون بازی خود انسانند پس چرا ما لورا و ادی و انجلا را به شکل واقعی میبینیم؟
بجز لورا ،ادی و انجلا هردو مورد ارتکاب جرم شدند و دارای پاکی معصومیت نیستند!
حالا شاید اون افراد جزوی از بازی ذهنی جیمز یا ماری باشند!
اما وینست و کلودیا چی؟اونها چرا هیولا نشدند؟اونها فرامین دینی رو بلد بودند؟پس لئونارد چی؟اونهم بلد بود اما هدر اون رو بشکل یک هیولا میدید!
از طرفی میشه توجیه کرد که نفرت هدر از میسیناریس(اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم قاتل هری)؟رو که احتمالا انسان بوده رو بشکل یک هیولا دیده و السا هم بخاطر ازاری که لئونارد به کلودیا روا میداشته رو بشکل هیولا دیده!
پس تکلیف داگلاس چی میشه؟اون از اعضای فرقه نبوده!
و یا اگر نفرت بانی این موارد هست چه نفرتی از افراد ناشناس وجود داره که بشکل هیولا در اومدند؟
این رو میشه توجیه کرد اگه فرض کنیم دنیایی که هدر توش بود ناشی از ذهن آلسا بوده.کلادیا دوست نزدیک آلسا بوده برا همین به شکل خودش بوده.اما آلسا از لیونارد که دوستش کلادیا رو آزار می داده دل خوشی نداشته.با وینسنت هم احتمالا ارتباط به خصوصی نداشته و همین طور داگلاس.اون missionary و دشمنای مشابهش هم بر می گرده به نفرت آلسا از افراد سگ مذهب و افراطی فرقه که با رضایتشون باعث قربانی شدن آلسا شدند.
 

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
این رو میشه توجیه کرد اگه فرض کنیم دنیایی که هدر توش بود ناشی از ذهن آلسا بوده.کلادیا دوست نزدیک آلسا بوده برا همین به شکل خودش بوده.اما آلسا از لیونارد که دوستش کلادیا رو آزار می داده دل خوشی نداشته.با وینسنت هم احتمالا ارتباط به خصوصی نداشته و همین طور داگلاس.اون missionary و دشمنای مشابهش هم بر می گرده به نفرت آلسا از افراد سگ مذهب و افراطی فرقه که با رضایتشون باعث قربانی شدن آلسا شدند.
سلام مرسی بابت توجه و پاسخگویی تان.اما اگه دقت کنی من همه مسائل رو در نظر گرفتم و همرو در قالب سوال مطرح کردم!وینسنت و کلادیا توجیه مناسبی دارند.هردو فرامین دینی رو میدونند.لئونارد و میسیناری هم مورد نفرت هستند.باز هم قابل توجیه!اما داگلاس چرا نه؟هرچند ما در پایان بد بازی میبینیم که هدر داگلاس رو کشته و با چاقوی خونی روی جنازش ایستاده!احتمالا نفرت باعث دیدن داگلاس بشکل هیولا شده!اما توی بازی هیولاهای زیادی وجود دارند که اگر پایان بد که در بالا گفتم را بخواهید ببینید یکی از موارد حتمیش کشتن بیش از۳۳۳ هیولا هست.اینکه فرض کنیم همه اینها از افراطیون مذهبی باشند که السا میشناسه منتفی هست.پس چرا باید اونها توی این حالت هستند؟----------طبق پایان یو اف او هدر به خانه میره و هری هنوز نمرده و در پشت پنجره فردی بشکل جیمز قرار داره!ایا میسناری جیمزه؟
 
آخرین ویرایش:

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
واقعاََ قاطعانه نمیشه در مورد ماهیت اصلی هیولاها نظر داد! خیلی موضوع مرموز و مبهمیه. سوالات زیادی رو میشه مطرح کرد در این مورد. اگر هیولاها انسان های عادی هستند پس چرا سعی میکنند به هدر آسیب بزنند؟ آیا اون ها هم هدر رو به شکل هیولا میبینند؟ اگر فرض کنیم هیولاها انسان هستند, زمانی که یکیشون رو میکشیم چه بلایی سر بدن اون در دنیای واقعی میاد؟ اگر هیولاها انسان نیستند, پس قضیه کریستی به چه معناست؟ و منظور کلادیا از این حرف They’ve come to witness the Beginning چیه زمانی که هدر از اون در مورد هیولاها میپرسه؟ ....
 

sawman

کاربر سایت
Feb 25, 2013
1,049
نام
Matin
سلام

خیر سرشون LM‌ رو دادن بیرون که در مورد بازی توضیح بدن. بیشتر ابهام ایجاد کرده تا رفع ابهام. :|
خب بنده می خوام یه چیزی در این مورد بگم.
هدر، اگه نگیم خود آلساست، تو بدترین حالت وارث ذهن و افکار اونه و کسی نمیتونه این رو رد کنه. پس این جهنم رو خودش ایجاد کرده.
3 حالت وجود داره
1- دشمنان توی بازی واقعاً هیولا هستند.
2- دشمنان توی بازی انسان‌ها و موجودات عادی هستند که به هیولا تبدیل‌ شده‌اند.
3- دشمنان توی بازی انسان‌ها و موجودات عادی هستند اما به چشم بیننده هیولا دیده میشن.
در هر سه حالت، این موضوع نتیجه‌ی کار آلساست و الان به هدر ارث رسیده. ما تا قبل از شماره‌ی 3 با این موضوع برخوردی نداریم. زمانی که هدر باید به یاد بیاره چه کرده.
تو dp یادم میاد اون زنه به مورفی میگفت من هر وقت به تو نگاه میکردم تو رو یه هیولا میدیدم >:) شاید گزینه 3
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
این رو میشه توجیه کرد اگه فرض کنیم دنیایی که هدر توش بود ناشی از ذهن آلسا بوده.کلادیا دوست نزدیک آلسا بوده برا همین به شکل خودش بوده.اما آلسا از لیونارد که دوستش کلادیا رو آزار می داده دل خوشی نداشته.با وینسنت هم احتمالا ارتباط به خصوصی نداشته و همین طور داگلاس.اون missionary و دشمنای مشابهش هم بر می گرده به نفرت آلسا از افراد سگ مذهب و افراطی فرقه که با رضایتشون باعث قربانی شدن آلسا شدند.

سلام مرسی بابت توجه و پاسخگویی تان.اما اگه دقت کنی من همه مسائل رو در نظر گرفتم و همرو در قالب سوال مطرح کردم!وینسنت و کلادیا توجیه مناسبی دارند.هردو فرامین دینی رو میدونند.لئونارد و میسیناری هم مورد نفرت هستند.باز هم قابل توجیه!اما داگلاس چرا نه؟هرچند ما در پایان بد بازی میبینیم که هدر داگلاس رو کشته و با چاقوی خونی روی جنازش ایستاده!احتمالا نفرت باعث دیدن داگلاس بشکل هیولا شده!اما توی بازی هیولاهای زیادی وجود دارند که اگر پایان بد که در بالا گفتم را بخواهید ببینید یکی از موارد حتمیش کشتن بیش از۳۳۳ هیولا هست.اینکه فرض کنیم همه اینها از افراطیون مذهبی باشند که السا میشناسه منتفی هست.پس چرا باید اونها توی این حالت هستند؟----------طبق پایان یو اف او هدر به خانه میره و هری هنوز نمرده و در پشت پنجره فردی بشکل جیمز قرار داره!ایا میسناری جیمزه؟

واقعاََ قاطعانه نمیشه در مورد ماهیت اصلی هیولاها نظر داد! خیلی موضوع مرموز و مبهمیه. سوالات زیادی رو میشه مطرح کرد در این مورد. اگر هیولاها انسان های عادی هستند پس چرا سعی میکنند به هدر آسیب بزنند؟ آیا اون ها هم هدر رو به شکل هیولا میبینند؟ اگر فرض کنیم هیولاها انسان هستند, زمانی که یکیشون رو میکشیم چه بلایی سر بدن اون در دنیای واقعی میاد؟ اگر هیولاها انسان نیستند, پس قضیه کریستی به چه معناست؟ و منظور کلادیا از این حرف They’ve come to witness the Beginning چیه زمانی که هدر از اون در مورد هیولاها میپرسه؟ ....
خب چون همه‌ی نوشته های دوستان در یک موضوع هست منم کلی می گم.
اینکه «ناشی» از ذهن آلسا باشه شکی توش نیست. دنیای سایلنت هیل از ذهن آلسا ایجاد شد. مثل کسی که زبان برنامه نویسی ++C رو طراحی کرد ولی هر کس با استفاده از اون برنامه ی خودش رو نوشت. اما آلسا الان یعنی از شماره‌ی 1 به بعد وجود نداره. مطمئناً اون وینسنت رو هم نمی‌شناخته ولی خب اگه دالیا رو به عنوان کسی که در شهر آسیب نمی‌بینه بگیم یه چیزی.
این هم که چرا هیولا‌ها اگه انسان‌های عادی هستند پس چرا به ما صدمه می‌زنند توجیه خوبی داره. 2 دلیل به ذهن بنده رسید
1) آلسا از نزدیک ترین افرادش صدمه دید و متنفر شد پس به هر کسی صدمه میزد.
2) آلسا بر اثر آسیب‌هایی که دید به بیماری اوتیست (Autism) دچار شد. پس تو جهنمی که ساخت همه قصد داشتن بهش صدمه بزنند.
هیولا‌های شماره 1 و 3 رو اگه با دقت بررسی کنیم می‌بینیم که اکثرشون روش حمله‌ی خاصی جز ضربه‌ زدن نداشتن. این ضربه زدن حتی می تونست ساده باشه مثل ضربه‌های آرومی که ماها به دوستان‌مون می‌زنیم. مثلاً با مشت ولی به آرومی میزنیم روی بازوی هم.
تو dp یادم میاد اون زنه به مورفی میگفت من هر وقت به تو نگاه میکردم تو رو یه هیولا میدیدم >:) شاید گزینه 3
در کل نظر بنده اینه
در شماره 3 هدر وارد دنیای ذهن کلودیا شد.
 

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
Green Hyper Spray

سلام خدمت همگی دوستان

بلاخره بعد از مدتها به وعده خودم جامه عمل پوشوندم و با مشقت بسیار بار دیگر بر صحت گفتارهای خود با مدرک تاکید کردم.
اولین مشکلی که داشتم نبود شماره دوم بازی بود،باور بفرمایید کل انقلاب و ولیعصر و توپخونه رو گشتم و نتونستم شماره دوم رو گیر بیارم،حتی نسخه مربوط به پلی استیشن 2 هم وجود نداشت.
تا اینکه یه تصمیم خیلی غیر منطقی گرفتم!بشینم شماره دوم رو دانلود کنم!چرا غیر منطقی ؟بخاطر اینکه با همراه اول و گوشی 1.5 گیگ دانلود کردن حماقت محضه!:D سرعت دانلودم حدودا 6 یا 10 کیلو بایت بود و کلا سه پارت بازی چیزی حدود 80 ساعت بطور مداوم زمان برد!
بعد از بدست اوردن بازی و نصب کارم تا حدودی راحت بود چون SAVE پایان های بازی رو که از قبل در پرشین گیگم گذاشته بودم موجود بود (یکی از بچه ها ازم خواسته بود و براش آپلود کرده بودم)تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز!و نیازی نبود تا یکی یکی دوباره پایانها رو بازی کنم!
و بعد از اون شروع کردم به رکورد زدن ها تا بتونم green hyper spray رو آزاد کنم.
متاسفانه 4 بار طول کشید تا تونستم به این توفیق برسم.باور کنید بشدت دشوار و حوصله بره و اگه سیو رو قبلا نداشتم هرگز نمیرفتم.
این هم تصاویری از Green Hyper Spray که در نسخه کامپیوتری سایلنت هیل دو توسط اینجانب آزاد شده است.
امیدوارم هرگونه شک و شبهه ای در مورد پستم که گفته بودم من این ایتم رو آزاد کردم برطرف شده باشه. و مدارکم جهت وجود این آیتم در نسخه کامپیوتر کافی و معقول باشه.
1.jpg
در این قسمتهای بازی پیرامید هد نمیمره!
2.jpg
3.jpg
4.jpg
5.jpg
6.jpg
7.jpg
همونطور که قبلا گفته بودم با GHS به یه شکلیک میشه تمام دشمنها رو کشت و در این صحنه من فقط یه اسپری کردم و دوتا پیرامید هد ها مردند!

8.jpg
در ضمن اگر هنوز شک و شبهه ای وجود داره امر بفرمایید تا از هر منطقه ای که دوست داشتین عکس بگیرم و یا از کل عملیات فیلم تهیه کنم و به سمع و نظر دوستان گرامی برسونم.
با تشکر
 

Emperor visari

کاربر سایت
Jan 5, 2011
1,553
ما بهت افتخار می کنیم.^:)^ من یکی که وقتی شرایط گرفتن اسپری سبز رو خوندم کلا فکرشو از سرم بیرون کردم و از خیر تروفی پلاتینوم گذشتم.
دوستانی که یادشون رفته باید تمام این کارها رو در یک دور تمام کردن بازی انجام می دادیم.
  1. Beat the game on Action Level Hard.
  2. Beat the game on Riddle Level Hard.
  3. Have cleared the game with every ending. You can be on your final ending while attempting this. Your ending result should read 4/4(+2)
  4. Beat the game while saving no more than 2 times.
  5. Beat the game in under 3 hours.
  6. Beat the game while collecting 150 items and all 8 special items.The Special Items are;
    • Blue Gem
      Chainsaw
      Hyper Spray
      White Chrism
      Dog Key
      Book of Lost Memories
      Obsidian Goblet
      Book of Crimson Ceremony
  7. Beat the game and defeat 75 enemies by shooting.
  8. Beat the game and defeat 75 enemies by fighting.
  9. Beat the game while clearing the Boat Stage in under 80 seconds.
  10. Beat the game while taking less than 500 damage points.
  11. Do not use either special weapon; Chainsaw or Hyper Spray.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر