بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,300
نام
shahab
پس من چغندرم شهاب‌جان؟:d
من كه هستم.

این چه حرفیه کله هرمی چغندره..:d..شما این جا حکم فرمانروا رو دارید.:bighug:
نه کلا می گم..اون قبلا هم اکثر موقعه ها هر دفعه من می امدم یا فقط لیون بود و یا فقط امیر جان و یا فقط شما:)
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
این چه حرفیه کله هرمی چغندره..:d..شما این جا حکم فرمانروا رو دارید.:bighug:
سرهرمي هرچي نباشه يكي از اركان گردهمايي ما اينجاست. من كوچيكتم. :x
راستي
هر چند پيشنهادش رو قبلاً دوستان هم ارائه داده بودند ولي بهترين باس يا دشمن و بهترين پايان رو هم تو ليست نظرسنجي‌هاي آينده قرار بديد.
البته با لحاظ مقرررررررررررررررات جديد :d
 

Emperor visari

کاربر سایت
Jan 5, 2011
1,553
چرا به ایشون رای دادی اونوقت؟!!! این همه کرکتر! چرا کلودیا؟؟؟ نه! میخوام بدونم :|

رای من هم:کلودیا :d. . .
وقتی انتهای سالن ایستاده بود و هدر بهش نزدیک میشد،از این همه سردی و بی روحی صورتش مضطرب شدم! بعد هم که اون حرفای فلسفی با هدر. . . واقعا کرکتر تاثیرگذاری بود از دیدگاه من.

دقیقا!
اول که کلودیا رو دیدم گفتم یه شخصیت خوف و بیرحمه ولی بعد دیدم از بعضی لحاظ قابل ترحمه(تنبیه شدید توسط پدرش) و از لحاظی هم حتی قابل تحسینه(هر چند بنا به اعتقادات غلطش بوده اما نیت خیر و خالصانه داره تا جایی که حاضره برای خوشبختی دیگران در اعماق جهنم بسوزه!)

200px-AlessaClaudia.PNG


همین طور یار شفیق آلسا و همدردش بوده.


Sup_clauds.png



Alessa, my dearest...For the pain that I've caused you..I deserve no mercy. Even if it was to save mankind, it was too deep a sin
.
 

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
پست بالایی لایک شدیدی داشت :x

کلادیا با لئونارد و دالیا قابل مقایسه نیست توی دسته‌ی والتر و آلسا قرار میگیره و به نوعی قربانیـه ... ولی قبول دارین یکمی میتونست شخصیتش بیشتر این قضیه رو نشون بده و جای کار بیشتری داشت ؟ یعنی اگه ما کلادیا رو نمیشناختیم باز هم میتونستیم این استنباط رو از رفتارش داشته باشیم به نوعی که از آلسا و والتر داشتیم ؟

در مورد رای خودم هم بگم :
خب وضعیت آنجلا که مشخصـه ... فکر کنم حتی بیشتر از اندازه کافی هم در مورد بزرگ بانوی سری حرف زدم و زده :-" و زدیم ولی توی مرتبه بعدی ادی و طرز تفکرش برام جالب بود معصومیت از دست رفته‌ی لیزا دلم رو خون میکرد و "پدر کجایی" گفتن شریل هنوز توی ناخودآگاه ذهنم جای داره ... در کل اینقدر شخصیت خوب داره این چهار شماره که به راحتی رایها پخش میشه بین نفرات ...
 

shm744

کاربر سایت
May 8, 2008
391
نام
شهام سمیع عادل
ببخشید یه سئوال گنده اومد تو ذهنم !!! جناب شخص شخیص کله هرمی جزو شخصیت های اصلی سایلنت هیل هستن یا فرعی !!!!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
دقیقا!
اول که کلودیا رو دیدم گفتم یه شخصیت خوف و بیرحمه ولی بعد دیدم از بعضی لحاظ قابل ترحمه(تنبیه شدید توسط پدرش) و از لحاظی هم حتی قابل تحسینه(هر چند بنا به اعتقادات غلطش بوده اما نیت خیر و خالصانه داره تا جایی که حاضره برای خوشبختی دیگران در اعماق جهنم بسوزه!)

200px-AlessaClaudia.PNG


همین طور یار شفیق آلسا و همدردش بوده.


Sup_clauds.png



Alessa, my dearest...For the pain that I've caused you..I deserve no mercy. Even if it was to save mankind, it was too deep a sin
.

پست بالایی لایک شدیدی داشت :x

کلادیا با لئونارد و دالیا قابل مقایسه نیست توی دسته‌ی والتر و آلسا قرار میگیره و به نوعی قربانیـه ... ولی قبول دارین یکمی میتونست شخصیتش بیشتر این قضیه رو نشون بده و جای کار بیشتری داشت ؟ یعنی اگه ما کلادیا رو نمیشناختیم باز هم میتونستیم این استنباط رو از رفتارش داشته باشیم به نوعی که از آلسا و والتر داشتیم ؟
در مورد كلوديا منم باهاتون هم عقيده هستم. بر عكس ليزا كه هيچ وقت نتونستم بهش اعتماد و توجه كنم، شخصيت كلوديا برام از همون اول قابل ستايش بود.
اين رو يادتون مياد؟
سلام
خب‌خب‌خب! رسیدیم به یکی از شخصیت‌های بازی که به شخصه خیلی بهش علاقه‌ دارم.
2- Claudia Wolf
claudia.jpg
مفروضات
نام : کلودیا ولف

سن : 29 سال

جنسيت : زن
شغل : کشیش (یا کاهن یا پیشوای دینی) در یک سازمان مذهبی



شرح حال :

یک کشیش که عمیقاً به مذهب خود اعتقاد دارد. او هدر را تعقیب و تلاش می‌کند تنفر (خدا یا اهریمن) درون وی را پرورش دهد(بیدار کند).

توضيحات سازنده :


نام او برگرفته از «Claudia Cardinale»بازیگر ایتالیایی سالهای 1960 می‌باشد. دراصل ما وی را کریستی نامیده بودیم ولی دریافتیم که این نام، بیش از اندازه زیبا و جذاب (برای این شخصیت) بوده و در نتیجه تصمیم گرفتیم آن را عوض کنیم.
اينم نظر بنده در مورد ايشون
اما درباره‌ی کلودیا؛
درباره‌ی جنبه‌های شخصیت اون هم تو تحلیل امیر عزیز هم نوشته‌های محمدمهدی و اشکان اطلاعات خیلی خوبی میشه پیدا کرد ولی چیزی که من رو اسیر این شخصیت کرده، خیلی کوتاه میشه بیان کرد.
حرکت آخر بازی وقتی که جنین خدا رو برداشت و بلعید. کدامیک از ما حاضریم در راه عقیده‌مون همچین کاری کنیم. جسارت نمی‌کنم، خودم رو میگم. من حاضرم؟
شاید حاضر نباشم حتی یه لیموترش رو پنج دقیقه تو دهنم نگه دارم. شاید به گفته‌ی من بخندید و بگید «خب که چی؟ این فقط یه بازی بود!» ولی همه می‌دونیم که توجیه خوبی نیست. من تا موقعی که این حرکت رو ازش ندیده‌بودم خیال می‌کردم اون هم یه فرصت‌طلب مثل وینسنت باشه اما دیدم نه، تو اعتقادات فرقه به درجه‌ی ایمان رسیده. دقت کنید حتی یه لحظه هم فکر نکرد.
16-144.jpg

16-148.jpg
خب حالا اين گونه صحنه‌ها رو تو چندتا بازي ميشه ديد؟ بازي با ذهن مخاطب، يعني قراردادن اون تو وضعيتي كه كاملاً مستاصل ميشه كه اگه اون جاي كاراكتر بازي بود آيا مي تونست اون كار رو بكنه؟
نمي‌تونم بكم اگه انجلا توي نظرسنجي نبود،‌ حتماً راي من كلوديا بود، ولي شانس زيادي داشت.
در مورد رای خودم هم بگم :
خب وضعیت آنجلا که مشخصـه ... فکر کنم حتی بیشتر از اندازه کافی هم در مورد بزرگ بانوی سری حرف زدم و زده :-" و زدیم ولی توی مرتبه بعدی ادی و طرز تفکرش برام جالب بود معصومیت از دست رفته‌ی لیزا دلم رو خون میکرد و "پدر کجایی" گفتن شریل هنوز توی ناخودآگاه ذهنم جای داره ... در کل اینقدر شخصیت خوب داره این چهار شماره که به راحتی رایها پخش میشه بین نفرات ...
ها اين قرمزه كه بولد شده منه وگوئه:d
ببخشید یه سئوال گنده اومد تو ذهنم !!! جناب شخص شخیص کله هرمی جزو شخصیت های اصلی سایلنت هیل هستن یا فرعی !!!!
جزو شخصيت‌هاي فرلي:d.
انصافاً نمي‌شه سرهرمي‌ رو يه شخصيت يا يه كاراكتر تصور كرد.
هر چند شما سپاهاني‌ها خوب بلديد با مايه تيله هر چيزي رو ممكن كنيد.>:)
شهام‌جان من حالا يه خبطي كردم تو ادامه نده. ok؟:d
 
آخرین ویرایش:

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
ببخشید یه سئوال گنده اومد تو ذهنم !!! جناب شخص شخیص کله هرمی جزو شخصیت های اصلی سایلنت هیل هستن یا فرعی !!!!​
PH رو باید توی باس‌ها قرار داد نمیشه شخصیت درنظرش گرفت شهام جان ! البته به مراتب تاثیر گذاریش از بعضی شخصیتهای بازیهای دیگه بیشتره ها ولی ...:d
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
با تشكر از اشكان كه من رو تو اين موقعيت قرار داد (خودش مي‌دونه منظورم چيه;) )
در مورد كلوديا يه چيزي ديگه هم هست. اون از جهاتي شبيه انجلاست.
هر دو از پدرشون آزار ديدن. ممكنه نوع آزار كلوديا فرق داشته باشه اما بلاخره آزاره.
هر دو پدرشون رو حذف كردن. آنجلا با كشتن و كلوديا با روشي متفاوت.
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
منم به لیزا رای دادم اما اگر ارنست توی نظر سنجی بود به اون رای میدادم! اون غم توی صداش و اون حرف های مبهمی که به ماریا میزد بدجور من رو تحت تاثیر قرار داد! عاشق اون قسمتی هستم که به ماریا میگه:
[LTR]But how can you say that it is this town that is insane?Perhaps it is we who are insane.Both of us... hopelessly insane.[/LTR]
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
منم به لیزا رای دادم اما اگر ارنست توی نظر سنجی بود به اون رای میدادم! اون غم توی صداش و اون حرف های مبهمی که به ماریا میزد بدجور من رو تحت تاثیر قرار داد! عاشق اون قسمتی هستم که به ماریا میگه:
[LTR]But how can you say that it is this town that is insane?Perhaps it is we who are insane.Both of us... hopelessly insane.[/LTR]
من هيچ وقت نمي‌تونم با ليزا ارتباط برقرار كنم. چون نمي تونم اون رو يه قرباني بدونم.
ممكنه اين حرفم تنش ايجاد كنه اما رك ميگم به نظرم بدترين و خطرناك‌ترين دشمن يا بهتره بگم چالش تو شماره‌هاي بازي ماريا بود.
 

Emperor visari

کاربر سایت
Jan 5, 2011
1,553
من هيچ وقت نمي‌تونم با ليزا ارتباط برقرار كنم. چون نمي تونم اون رو يه قرباني بدونم.
اونم میشه به نوعی قربانی دونست.مگر نه این که دکتر کافمن از وابستگی و اعتیاد لیزا در راستای خواسته های خودش سوء استفاده می کرد! منتها چون تو بازی اشارات خیلی ریزه و به زندگی لیزا نپرداخته چیز زیادی ازش نمی دونیم.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
Vase hamin b Maria Ray dadam
midunam tu inhame shakhsiyate giradarkesh ye kam sakhte...
دركش سخت نيست. زاويه ديدها متفاوته.
اونم میشه به نوعی قربانی دونست.مگر نه این که دکتر کافمن از وابستگی و اعتیاد لیزا در راستای خواسته های خودش سوء استفاده می کرد! منتها چون تو بازی اشارات خیلی ریزه و به زندگی لیزا نپرداخته چیز زیادی ازش نمی دونیم.
از اين منظر، خب خيلي‌ها قرباني هستند. حتي جيمز. شايد لازم باشه تعريف‌مون رو در مورد «قرباني» بيان و روشن كنيم. اونوقت به صورت خودجوش قرباني‌ها معلوم ميشن.
قرباني به نظر من حداقل دو صورت داره (از لحاظ شعور)
1- آگاه.
2- نا آگاه.
تا اينجا نظرتون چيه؟
 
آخرین ویرایش:

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
اهم اهم سلام
با اجازه ی بزرگترا ما هم رأی خودمونو به صندوق انداختیم :D
دیگه دوستان میدونن از بین فرعی ها مرگ یک بار لیزا هم یک بار :D
از خیلی جهات که یکیش میشه داستان نیمه تمام من که الان دو سالِ روش موندم >:) لیزا معصوم ترین، بیگناه ترین و بهترین کاراکتر فرعی که مرگش هم واقعا دل آدمو کباب می کرد! اصن نفهمیدیم چی شد و چرا اینطور شد! بعدشم که فهمیدم کافمن این بلا رو سرش آورده می خواستم سر کافمن رو بکنم. لیزا بهترین کاراکتره و صحنه ی مرگش به یاد موندنی ترین صحنه ی سری و ترسِ هری ازش احمقانه ترین ترس کاراکتر در طول این سری بود! هنوزم میگم اگر من جای هری بودم بهش کمک می کردم ولی چه فایده که لیزا پیش از اینها مرده بود
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر