بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
ببخشید یه سئوال گنده اومد تو ذهنم !!! جناب شخص شخیص کله هرمی جزو شخصیت های اصلی سایلنت هیل هستن یا فرعی !!!!​
PH رو باید توی باس‌ها قرار داد نمیشه شخصیت درنظرش گرفت شهام جان ! البته به مراتب تاثیر گذاریش از بعضی شخصیتهای بازیهای دیگه بیشتره ها ولی ...:d
 
سلام
با تشكر از اشكان كه من رو تو اين موقعيت قرار داد (خودش مي‌دونه منظورم چيه;) )
در مورد كلوديا يه چيزي ديگه هم هست. اون از جهاتي شبيه انجلاست.
هر دو از پدرشون آزار ديدن. ممكنه نوع آزار كلوديا فرق داشته باشه اما بلاخره آزاره.
هر دو پدرشون رو حذف كردن. آنجلا با كشتن و كلوديا با روشي متفاوت.
 
منم به لیزا رای دادم اما اگر ارنست توی نظر سنجی بود به اون رای میدادم! اون غم توی صداش و اون حرف های مبهمی که به ماریا میزد بدجور من رو تحت تاثیر قرار داد! عاشق اون قسمتی هستم که به ماریا میگه:
[LTR]But how can you say that it is this town that is insane?Perhaps it is we who are insane.Both of us... hopelessly insane.[/LTR]
 
سلام
منم به لیزا رای دادم اما اگر ارنست توی نظر سنجی بود به اون رای میدادم! اون غم توی صداش و اون حرف های مبهمی که به ماریا میزد بدجور من رو تحت تاثیر قرار داد! عاشق اون قسمتی هستم که به ماریا میگه:
[LTR]But how can you say that it is this town that is insane?Perhaps it is we who are insane.Both of us... hopelessly insane.[/LTR]
من هيچ وقت نمي‌تونم با ليزا ارتباط برقرار كنم. چون نمي تونم اون رو يه قرباني بدونم.
ممكنه اين حرفم تنش ايجاد كنه اما رك ميگم به نظرم بدترين و خطرناك‌ترين دشمن يا بهتره بگم چالش تو شماره‌هاي بازي ماريا بود.
 
من هيچ وقت نمي‌تونم با ليزا ارتباط برقرار كنم. چون نمي تونم اون رو يه قرباني بدونم.
اونم میشه به نوعی قربانی دونست.مگر نه این که دکتر کافمن از وابستگی و اعتیاد لیزا در راستای خواسته های خودش سوء استفاده می کرد! منتها چون تو بازی اشارات خیلی ریزه و به زندگی لیزا نپرداخته چیز زیادی ازش نمی دونیم.
 
سلام
Vase hamin b Maria Ray dadam
midunam tu inhame shakhsiyate giradarkesh ye kam sakhte...
دركش سخت نيست. زاويه ديدها متفاوته.
اونم میشه به نوعی قربانی دونست.مگر نه این که دکتر کافمن از وابستگی و اعتیاد لیزا در راستای خواسته های خودش سوء استفاده می کرد! منتها چون تو بازی اشارات خیلی ریزه و به زندگی لیزا نپرداخته چیز زیادی ازش نمی دونیم.
از اين منظر، خب خيلي‌ها قرباني هستند. حتي جيمز. شايد لازم باشه تعريف‌مون رو در مورد «قرباني» بيان و روشن كنيم. اونوقت به صورت خودجوش قرباني‌ها معلوم ميشن.
قرباني به نظر من حداقل دو صورت داره (از لحاظ شعور)
1- آگاه.
2- نا آگاه.
تا اينجا نظرتون چيه؟
 
آخرین ویرایش:
اهم اهم سلام
با اجازه ی بزرگترا ما هم رأی خودمونو به صندوق انداختیم :دی
دیگه دوستان میدونن از بین فرعی ها مرگ یک بار لیزا هم یک بار :دی
از خیلی جهات که یکیش میشه داستان نیمه تمام من که الان دو سالِ روش موندم >:) لیزا معصوم ترین، بیگناه ترین و بهترین کاراکتر فرعی که مرگش هم واقعا دل آدمو کباب می کرد! اصن نفهمیدیم چی شد و چرا اینطور شد! بعدشم که فهمیدم کافمن این بلا رو سرش آورده می خواستم سر کافمن رو بکنم. لیزا بهترین کاراکتره و صحنه ی مرگش به یاد موندنی ترین صحنه ی سری و ترسِ هری ازش احمقانه ترین ترس کاراکتر در طول این سری بود! هنوزم میگم اگر من جای هری بودم بهش کمک می کردم ولی چه فایده که لیزا پیش از اینها مرده بود
 
منم به دالیا رای دادم.
میتونم بگم تنها شخصیت( فرعی) بود که تو کل این سری رو من بد ترین تاثیر رو گذاشت.
واقعا شخصیت منفور و جالبی داره!
میشه گفت کاراش نفرت انگیز و غیر انسانیه ولی از یه طرف دیگه که بهش نگاه کنی کسیو میبینی که برای باورهاش و رسیددن بهشون حتی به دخترش هم رحم نمیکنه!
به این میگن اراده!!:d
 
میشه گفت کاراش نفرت انگیز و غیر انسانیه ولی از یه طرف دیگه که بهش نگاه کنی کسیو میبینی که برای باورهاش و رسیددن بهشون حتی به دخترش هم رحم نمیکنه!
به این میگن اراده!!:d
موندم تو چطور به اون سوال روان شاسی درست جواب ندادی ...:-"
 
موندم تو چطور به اون سوال روان شاسی درست جواب ندادی ...:-"

به این میگن شگفتی های زندگی!...
البته ذهن درگیر رو هم میشه بهونه کرد!:d
اگه ذهن بیمار همه مثل هم بود که زندگی هیچ مزه ای نداشت!
 
آخرین ویرایش:
من دلم برا اونایی که SH3 رو قبل از SH1 بازی کردن می سوزه(که متاسفانه فک کنم بیشتر تاپیک این طور باشن) چون اون شوک شدید و بار دراماتیکی که موقع دیدن جسد Harry بهمون وارد شد رو تجربه نکردن.
 
سلام
آتوسا من اشتباه میکنم یا تو sh1 رو دیرتر از بقیه شماره‌ها بازی کردی ؟
آره دیر بازی کردم اشتباه نمی کنی
نكته‌ي جالب ترش اينه كه درباره‌ي ليزا داستان هم نوشته.:d
خب البته نميشه خيلي به اين مورد ايراد گرفت.
دوستاني كه در مورد صادق هدايت كمي اطلاعات داشته باشن ميدونن كه اواخر عمرش وقتي تصميم به خودكشي مي گيره (به نوعي الهام از كافكا با كمي تفاوت) تمام دست‌نوشته ها و كتاب‌هاي چاپ نشده‌ي خودش رو كه دست دوستان و اطرافيانش بوده جمع‌اوري مي‌كنه و كمي قبل از خودكشي اونا رو آتش ميزنه.
بعد‌ها اون دوستان و نزديكان بخشي از اين ميراث رو تا جايي كه يادشون مونده بود يا يادداشت كرده بودن نشر ميدن. اما نوشته اي بوده به نام «روي جاده‌ي نمناك» كه هيچ اثري ازش نمونده.
مهدي اخوان ثالث در اين مورد ميگه :
«از حرف هاي ديگر گذشته، اصلاً نفس خبر و اسم و سرنوشت اين اثر معدوم از آن عزيز براي من خاطره‌انگيز و دردآلود بود، و پرسش ها و حسرت و تاثرها با خود داشت كه يحتمل از خوانده‌هاي كار او پيشم كمتر نبود»
نمي دونم تونستم منظورم رو برسونم يا نه اما آتوسا مي تونه حتي با شنيدن اسم و خوندن داستان بازي ازش تاثير گرفته باشه بدون اينكه بازيش كرده باشه.
موندم تو چطور به اون سوال روان شناسی درست جواب ندادی ...:-"
سواليست منطقي
به این میگن شگفتی های زندگی!...
البته ذهن درگیر رو هم میشه بهونه کرد!:d
اگه ذهن بیمار همه مثل هم بود که زندگی هیچ مزه ای نداشت!
و اين هم جوابيست منطقي.
اما ميشه از اين داستان يه نتيجه‌ي ديگه هم گرفت اونم اينكه ببين ذهن‌هاي ساير ساكنان اين تاپيك چقدر مي تونه بيمار باشه.
من دلم برا اونایی که SH3 رو قبل از SH1 بازی کردن می سوزه(که متاسفانه فک کنم بیشتر تاپیک این طور باشن) چون اون شوک شدید و بار دراماتیکی که موقع دیدن جسد Harry بهمون وارد شد رو تجربه نکردن.
واقعاً لحظه‌ي تاثيرگذاري بود. اين چند تصوير رو با اجازه‌ي اميرجان قرار ميدم. چون الان SH3:OM رو داره قرار ميده و نبايد ازش جلو بزنم.
9-005.jpg
9-007.jpg
به نظر من نقطه‌ي عطفش اينجا بود كه با شروع بازي و تجربه‌اي كه در مورد سري تا اون موقع داشتم حدس نميزدم اين دختر همون نوزاد آخر شماره 1 باشه.
يه نكته‌ي ديگه هم در مورد اين سكانس هست اونم اينكه چهره‌ي هري نشون داده نميشه و اين به نوعي براش تقدس ايجاد مي‌كنه
Mibinam k maria felan pishtaze.
صبر كن. هنوز خيلي وقت مونده.;)
 
آخرین ویرایش:
نمی خواستم این موضوع رو مطرح کنم چون تو این تاپیک نزدیک به ده ها بار من به این موضوع که چقدر از کاراکتر لیزا خوشم میاد و چقدر احساس نزدیکی عجیبی باهاش دارم اشاره کردم و دوباره و دوباره دوستان پست گذاشتن با مضامینی " تو سایلنت هیل 1 رو چند بار بازی کردی ؟ " " اصلا بازی کردی ؟ " " آخرین باری که بازی کردی کِی بود ؟ " " دیرتر از بقیه ی شماره ها بازی کردی ؟ "
و من هم بارها و بارها پاسخ دادم به این دوستان که بله من دیر بازی کردم و همه اینها ولی داستانی که ازش خوندم تحقیقاتی که پیش از نوشتن داستان در موردش داشتم همه و همه تأثیرش از خودِ بازی برام بیشتر بود و در نهایت بالاخره هم بازی کردم و من یه سوال دارم چه فرقی می کنه که من امروز بازی رو تموم کرده باشم یا 10 سال پیش یا 20 سال پیش ؟ مهم اینه که داستان رو میدونم و بازش کردم. و کسایی که منو می شناسن ( شاید تو این تاپیک یک نفر باشه ولی همین برام کافیه ) من حتی وقتی اسمی رو می خوام برای داستانام انتخاب کنم تا ته و توه اینکه این اسم از کجا اومده معنیش چی میشه چه شخصیتهایی قبلا این اسم روشون بوده رو در نیارم، تا وقتی حداقل 5-6 تا مقاله از اینور و اونور نخونم ( اگر کتاب در دسترس باشه که چه بهتر ) چیزی نمی نویسم.
نمی دونم دوستان منو به چه چشمی تو این تاپیک می بینن ( نوب، بی سواد، پرمدعا و یا هر چیز... برام ذره ای هم اهمیت نداره ) ولی من معمولا با اطلاعات میرم سراغ یه چیزی در موردش خوب فکر می کنم و در نهایت دست به قلم میبرم
حالا دیگه هر جوری خواستین پیش خودتون فکر کنین ولی خواهشا ناآگاه و جو گیر خطابم نکنین چون واقعا ناراحت میشم
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or